مروری بر پنج دوره نمایندگی مدرس

دور دوم مجلس شورای ملی در ۲۴ آبان ۱۲۸۸ شمسی مطابق با ٢ ذیقعده ۱۳۲۷ قمری کارش را آغاز کرد.
بنابر اصل دوم متمم قانون اساسی، لازم بود بیست‌ نفر از علمای شهرهای مختلف معرفی شوند و مجلس پنج نفر از میان آن‌ها به‌عنوان علمای طراز اول، برای نظارت بر قوانین مصوبه خود انتخاب کند. مدرس به‌عنوان یکی از این پنج نفر انتخاب شد. این خبر با تلگراف به اطلاع علمای عظام رسید و از سیدحسن مدرس برای شرکت در جلسه‌های مجلس دعوت کردند. تهیه مقدمات سفر مدرس از اصفهان به تهران، مدتی طول کشید تا این‌که بالاخره در ۱۹۵مین جلسه رسمی مجلس شرکت کرد و مراسم تحلیف را انجام داد.
اولین نطق مدرس در جلسه دویستم مجلس، روز شنبه ۲۹ محرم‌الحرام ۱۳۲۹ قمری این‌طور شروع شد: «اول عذر می‌خواهم که صحبت داشتن بنده قدری زود است؛ به واسطه این‌که عاقل تا بصیرت پیدا نکند، سزاوار نیست که صحبت کند!…»
با بیان این جمله، مدرس اصل تعقل و تفکر در حرف و عمل را مطرح کرد و در نطق پنجشنبه ۲۴ محرم جلسه ۲۰۲ مجلس شورای ملی سال ۱۳۲۹، اصول اتحاد، اتفاق در امور و احترام به قانون و خدمت به مردم را مورد بررسی قرار داد: «آقایان! اقدام ما در امر مشروطیت و حفظ اسلام، معلوم است. در این مجلس مقدس که خون‌ها ریخته شد و اموال‌ها از میان رفت تا این کعبه مقصود برپا شد باید نظارت بر حفظ غرض اصلی صورت بگیرد. و آن موقوف بر کلمه جامعه اتحاد است، یعنی اتحاد در غرض، نه اتحاد در سلیقه. البته باید مراعات جماعتی را کنیم که سلیقه‌شان در موارد مختلف متفاوت و در غرض یکی است. یقینا این اختلافات مجرب است و از هر کسی اظهار شود ان‌شاءالله محمول بر نادانی است و جهالت و سهو و نسیان مثل من. وگرنه شأن کسانی‌که وکیل میلیون‌ها مسلمان هستند؛ اجل از این است که از روی غرض و خدای نخواسته از روی عمد، اقدامی کنند که موجب ضعف و سستی این اساس باشد… البته سیدالقوم خادمهم، رییس هر قومی باید حافظ و خادم آن قوم باشد. مولای متقیان (علیه‌السلام) درباره ریاست می‌فرمایند: رییس باید قوه قاهریت داشته باشد. بنده خواهشمندم به نحو اخوت و یک جهتی از رییس مرئوسی، اعالی و ادانی و به‌طور کلی همه کسانی که عاشق مشروطیت هستند، که خذالغایات و اترک المبادی، این جزییات را متارکه به اصل غرض و اصل مقصودی که برای تمام مسلمانان است بپردازند و ابدا نکته‌گیری از هم نکنند.»
«بنده خدمتگزاری می‌کنم. خرده‌گیری کردن از همدیگر که به درد این ملت غرق شده نمی‌خورد چه فایده دارد به‎جز تلف کردن وقت مجلس؛ که جلسه‌اش را قیمت کردند، هفت‎صد تومان شده. از نظر بنده دقیقه‌اش مقابل تمام دنیا قیمت دارد…»
مجلس دوم با جریان‌ها و اتفاق‌های بزرگ تاریخی همراه بود که از جمله آن‌ها می‌توان به تشنج‌های سیاسی داخلی، بازگشت محمدعلی شاه قاجار برای دستیابی به تاج و تخت و مخصوصا اولتیماتوم روسیه به ایران اشاره کرد. اواخر این دوره، گروهی از نمایندگان مجلس با اولتیماتوم روسیه مخالفت کردند و ناصرالملک (نایب‌السلطنه) با توجه به این‌که مدتی از دوره دوم قانون‌گذاری گذشته و تصمیم‌های مجلس قابل‎اجرا نیست، انحلال مجلس را طی زمان اعلان کرد و در تاریخ سوم دی ۱۲۹۰ شمسی مطابق با سوم محرم ۱۳۳۰ قمری، عمر دوره دوم مجلس شورای ملی به پایان رسید.
سه سال فاصله میان دوره دوم و دوره سوم
مجلس شورای ملی در سوم دی ۱۲۹۰ منحل و در ١۴ آذر ١٢٩٣ بازگشایی شد. در این مدت، نفوذ دولت روس و انگلیس در ایران بیشتر می‌شود. در شمال، بیداد روس و در جنوب، ظلم بی‌حد انگلیسی‌ها، دولت‌های مشروط نورس را تحت فشار قرار می‌دادند. به‌طوری که امکان برگزاری دوره سوم انتخابات مجلس شورای ملی فراهم نمی‌شد.
ناصرالملک گاهی با رجال مملکت جلسه می‌گذاشت تا مثلا حفظ ظاهر کند و از آن‌ها برای امور مهم مشورت بگیرد. مدرس در این روز‌ها، سرکلاس‌های درس در مدرسه سپهسالار می‌رفت و تدریس می‌کرد. ملجا و پناهگاه مردم بود. مجلس درس او مملو از طلاب علوم و خانه محقرش محل رفت و آمد نیازمندان بود. کنار این کارها، به مسائل درس و بحث و اداره مدرسه و رسیدگی به درآمد موقوفات و دخل و خرج محل تدریس هم رسیدگی می‌کرد. برای اولین‎بار برای طلاب، دوره‌های امتحان در برنامه کار مدرسه گنجاند. طرحی هم برای تدوین تفسیر جامعی از قرآن تهیه کرد. سر و سامان دادن این کارها مجال خوبی بود تا وظایف اداره مدرسه را که از طرف احمدشاه به او واگذار شده بود، به‎خوبی انجام دهد. سیدحسن مدرس حتی از ترمیم خرابی‌ها و تجدید کاشی‌کاری‌های گنبد غافل نشد و نمای مدرسه را هم بازسازی کرد. مدرس در دوره دوم مجلس شورای ملی، رییس کمیسیون عدلیه بود. پس از انحلال مجلس هم گاهی این کمیسیون، تشکیل می‌شد و مدرس به اتفاق مشیرالدوله و امام‌جمعه خویی موفق شدند قانون تشکیلات عدلیه و محاکم صحیه و جنایی را تهیه کنند و به تصویب برسانند. سیدحسن مدرس در این دوران محل مراجعه مردم بود و نامه‌های جالبی درباره موضوع‌های مختلف به دستش می‌رسید.
شکایت‌ اهالی بارفروش بابل
از بارفروش به تهران – هشتم ذی‌القعده ۱۳۳۲ قمری
حضور مبارک حضرت مستطاب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای آقا سیدحسن الشهیر به مدرس متع‌الله المسلمین بطول بقائه.
از آن‌جایی که آن وجود محترم پیشرو قافله دادگران و قائد جیش اسلام‎خواهان و صاحب احساسات عدالت‌خواهی و دارای مراتب تساوی‎جویی و مظهر قواعد انسانیت و چراغ ملت و نور حدقه دولت و ضیاء افکارالملت می‌باشند لهذا این بندگان فلک‎زده ستمدیده جورکشیده برای شبهات و دفع تقلبات و قلع دسایس حلیه‌کاران هرچند به هیأت دولت عریضه‎نگار گردیده و دسایس خائنین را به اوضح عبارات و املح اشارات آشکار نمود و الحاح و اقتراح کرد تا مگر عطف نظری نمایند و انتخابات مازندران، سیما بارفروش و توابع را که با یک دنیا حیله و تزویر خاتمه یافت تنقدی نمایند و مفتش بی‌غرض را خواستار گردیده‌اند ابدا گوش نداده و به فریاد بیچارگان اعتنایی ننمودند… اینک حضرت مستطاب عالی را وسیله قرار داده تا مگر احساسات عالیه آن ذات ملکوتی صفات اسباب توجه دولت شده و رسیدگی فرمایند.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا اگر نویسندگان مغرضند سیه روی شوند و اگر انتخاب شدگان دسیسه‎کاره‌اند، سیه‎کاسه شوند و انتخابات موافق قانون تجدید شود تا منتخبان ملت و اشخاص لایق انتخاب شوند.
امید است از بذل توجه مخصوصه به تنبیه دولت به سوء جریان انتخابات مازندان یا اقلا فرستادن یک نفر مفتش بصیر و امین را مضایقه و دریغ نخواهند فرمود.
ادامکم‌الله تعالی و السلام علی من اتبع الهدی.
مجلس سوم جوان‎مرگ شد
پس از پایان دوره دوم قانون‌گذاری، اصل دوم متمم قانون اساسی و انتخابات صنفی به مرحله عملی در نیامد و انتخاب نمایندگان مستقیما به عهده مردم گذاشته شد. به همین دلیل، برای مدرس کوچک‌ترین مشکلی پیش نیامد و از طرف مردم تهران به مجلس رفت. سومین دوره مجلس در ١۴ آذر ۱۲۹۳ شمسی افتتاح شد. تلاش عده‌ای از نمایندگان و رجال کشور از جمله مدرس درباره مخالفت با تعویق انتخابات و این‌که مجلس مشاوره عالی نمی‌تواند جای مجلس شورای ملی را بگیرد، موجب شد نایب‌السلطنه زیر فشار افکار عمومی دولت را برای انتخابات مجلس سوم آماده کند. در این زمان، تازه احمدشاه قاجار وظایف سلطنت را به عهده گرفت و مجلس سوم در زمان ریاست‎الوزرایی مستوفی‌الممالک با نطق احمدشاه رسما افتتاح شد. یک‌سال از مجلس سوم گذشت و جنگ جهانی اول شروع شد. دولت‌های روس و انگلیس، ایران را تحت فشار گذاشتند که به نفع آن‌ها وارد جنگ با متحدین یعنی آلمان، اتریش و عثمانی شود. کابینه مستوفی‌الممالک زیر بار نرفت و بی‌طرفی خود را اعلام کرد. ایران از شمال تا قزوین زیر فشار روس‌ها بود و از جنوب هم انگلیس‌ها تا نیمی از کشور را اشغال کرده بودند. بیم آن وجود داشت که روس‌ها، پایتخت را تصرف کنند. نمایندگان مجلس که مقابل اولتیماتوم روس‌ها ایستادند، در معرض خطر قرار گرفتند و به همین دلیل، مجلس سوم از اکثریت افتاد و به قول مدرس «جوان‌مرگ شد». مجلس سوم در ٢١ آبان ١٢٩۴ از کار بازماند و ٣٠ نفر از آنان برای تشکیل کمیته دفاع ملی راهی قم شدند.
فاصله میان مجلس دوم و سوم و تشکیل کمیته دفاع ملی
با تعطیلی دوره سوم قانون‌گذاری میرزاحسن‌خان مستوفی‌الممالک به‌عنوان رییس‎الوزرا، زمام امور را به دست گرفت. دولت او با شروع جنگ جهانی اول همزمان شد. دولت‌های روس و انگلیس هم طبق قرارداد ١٩٠٧ میلادی – که ایران را به دو منطقه تحت نفوذ آن دولت‌ها تقسیم می‎کرد – مورد هجوم قوای متجاوز این دو قدرت قرار گرفت. علمای ساکن در نجف و مراجع تقلید هم فتوای جهاد علیه انگلیس را صادر کردند. از طرفی، دولت ایران به‎دلیل مسلمان بودن عثمانی نمی‌خواست با آن‌ها بجنگد. به همین دلیل، دولت مستوفی‌الممالک این اعلامیه را صادر کرد:
«نظر به این‌که در این اوقات متأسفانه بین دول اروپ نایره جنگ مستقل است، در این موقع دولت ما مسلک بی‌طرفی را اتخاذ و روابط دوستانه خود را با دول متخاصم حفظ و صیانت می‌کند. (١٢ ذیحجه ۱۳۳۲ – اول نوامبر ۱۹۱۴)
با نقض بی‌طرفی ایران به وسیله قوای متفقین، دولت مرکزی و رجال سیاسی و مذهبی ایران در قم اجتماع کردند و دیگر وطن‌پرستان را فراخواندند. مرکز این حرکات و جریانات سیدحسن مدرس بود که یک قیام ملی به شمار می‌رود. آیات عظام سیدمحمد کاظم یزدی و حاج میرزا تقی شیرازی از مهاجران و کمیته دفاع ملی حمایت کردند. سران مهاجران با نزدیک شدن دشمن، خود را به کرمانشاهان رساندند. پس از گذشت زمانی، دولتی به ریاست نظام‎السطنه مافی تشکیل شد که مدرس در آن وزارت عدلیه و اوقاف را به عهده داشت. در کرمانشاهان دو بار به جان مدرس سو‌ءقصد شد؛ یک بار در سرپل ذهاب و بار دیگر در قصرشیرین که وی از هر دو ماجرا، جان سالم به در برد. مدرس پس از شکست متحدین، به بغداد و از آن‌جا به اسلامبول رفت و با سلطان عثمانی و نخست‌وزیر و مفتی اعظم آن امپراتوری گفت‌وگوهای سیاسی – تاریخی مهمی انجام داد. این سفر دو سال طول کشید.
١٨ رجب ۱۳۳۶ کابینه صمصام‎السلطنه بختیاری روی کار‌ آمد. مدرس با وی به مخالفت برخاست تا جایی‎که دولت وی سقوط کرد و فرمان ریاست‎الوزرایی وثوق‌الدوله صادر شد. در این کابینه بین سرپرستی کاکس وزیر مختار انگلیس و وثوق‌الدوله قراردادی منعقد شد که به قرارداد ۱۹۱۹ (نهم اوت ۱۹۱۹) معروف است. با انتشار مفاد قرارداد، مدرس و برخی از رجال کشور به‌شدت با آن مخالفت و مبارزه کردند. خانه مدرس از جمله مراکز تجمع مخالفان قرارداد بود. اعلامیه‌ها و شب‌نامه‌های مخالف با قرارداد در سراسر ایران منتشر می‌شد. این مخالفت‌ها نتیجه داد و وثوق‌الدوله از مقام ریاست‎الوزرایی برکنار شد. او قصد داشت به وسیله نمایندگانی که دولت در انتخاب‌شان مستقیما دخالت کرده بود، قرارداد ۱۹۱۹ را به تصویب برساند ولی مخالفت مدرس و حمایت مردم نگذاشت این اتفاق بیفتد و کابینه وثوق‌الدوله سقوط کرد. شکست قرارداد ۱۹۱۹، شکست سیاسی روابط ایران و انگلیس هم بود. انگلیس با کودتای ١٢٩٩ به دست رضاخان منظور خود را به صورت دیگری در ایران عملی کرد. سیدضیاءالدین نخست‌وزیر و رضاخان وزیر جنگ شدند. مدرس و بسیاری از رجال کشور به زندان افتادند و تبعید شدند که تا پایان حکومت سه ماهه سیدضیاء (کابینه سیاه) محبوس بودند.
مدرس، لیدر اکثریت
۱۷ رمضان ۱۳۳۹ قمری قوام‎السلطنه رییس دولت شد. پس از دوره سوم و شش سال فترت مجلس، سرانجام دوره چهارم مجلس تشکیل شد. این دوره مجلس هم از هیاهو دور نبود؛ چون عده‌ای از نمایندگان در زمان وثوق‎الدوله انتخاب شدند. در اولین جلسه‎های مجلس چهارم، مدرس با تصویب اعتبارنامه وکلای دخیل در کودتای سوم اسفند مخالفت کرد. در این دوره مجلس، مدرس لیدر اکثریت و نایب‎رییس اول بود. رضاخان در مقام وزیر جنگ سعی می‌کرد امور نظمیه، بودجه و قوای نظامی را به اختیار خود گیرد. رییس مجلس و دولت با کارهای او مخالف بودند. به همین دلیل، امنیت شهر را مختل و بدون مجوز قانونی جراید را توقیف و مخالفان را حبس، شکنجه و تبعید می‌کرد. مدرس در جلسه دوازدهم میزان ١٣٠١ در نطقی، رضاخان را به‌شدت مورد حمله قرارداد. اتفاق‌های آن روز مجلس و نطق مدرس در شهر غوغایی به پا کرد. سه روز بعد، رضاخان افسران قزاق را احضار کرد و با اعلام استعفای خود، آنان را تحریک کرد که مجلس را تهدید کنند و مخفیانه امور شهر را به هرج و مرج بکشانند. قوام‌السطنه در ۵ بهمن ١٣٠١ استعفا داد و مستوفی‌الممالک مأمور تشکیل کابینه شد. مدرس می‌دانست که مستوفی نمی‌تواند مقابل خواسته‌های رضاخان بایستد اما قوام‌السلطنه مرد این میدان بود. مدرس دولت مستوفی را «نسبت به رویه دولت در سیاست خارجی» استیضاح کرد. نطق وی در این مورد حاوی فلسفه سیاسی موازنه عدمی و وجودی اوست. بالاخره مستوفی‌الممالک از ریاست دولت استعفا کرد و مشیرالدوله به ریاست کابینه منصوب شد. مجلس چهارم در روزهای آخر، نخست‌وزیری را به مشیرالدوله سپرد که در دوران فترت مجلس چهارم و پنجم بتواند مجری قوانین باشد و کار انتخابات دوره پنجم را تمام کند.
پنجمین دوره مجلس شورای ملی؛ جمهوری‎خواهی به سبک رضاخان
دوره پنجم مجلس شورای ملی با نطق محمدحسن میرزا، ولیعهد ٢٢ بهمن ١٣٠٢ رسما کار خود را آغاز کرد. مدرس در این دوره هم نماینده تهران بود. طبق معمول پس از یک هفته، جلسه رسیدگی به اعتبارنامه نمایندگان شروع شد. وزیر جنگ و طرفداران او در مجلس با شتابزدگی می‌خواستند هرچه زودتر اعتبارنامه‌ها تصویب شود. در مقابل، مدرس و یارانش سعی می‌کردند تا حد امکان نگذارند مجلس رسمیت پیدا کند. وزیر جنگ خارج از مجلس قشونی‌ها را فعال کرده بود که شعار «جمهوری‌خواهی» سر دهند. مدرس تلاش می‌کند تصویب اعتبارنامه‌ها طول بکشد تا در این فرصت، مردم آگاه شوند و مقاصد وزیر جنگ برملا شود. طرح مسئله جمهوریت در آن روزگار، اولین گام برای امپراتوری انگلستان و طرح تمرکز قدرت در ایران را به آزمایش می‌گذاشت.
اقلیت به رهبری مدرس چنان توده‌های مردم را علیه جمهوری قلابی برانگیخت که رضاخان و طرفدارانش مجبور شدند بگویند «حالا که ملت جمهوری نمی‌خواهد ما هم از طرح جمهوری صرف‌نظر می‌کنیم.» مدرس ٧ مرداد ١٣٠٣ رضاخان و دولت را در سه مورد به استیضاح کشید. قرار شد ١٧ مرداد ۱۳۰۱ دولت برای پاسخگویی در مجلس حضور پیدا کند. این استیضاح پاسخی نداشت اما مدرس دست از مبارزه نکشید. ٩ آبان ١٣٠۴ قرار شد ماده واحده تغییر سلطنت (خلع قاجاریه) مطرح و بررسی شود. عده‌ای از نمایندگان از جمله مدرس با اخطار قانونی و سخنرانی، فضای مجلس را پر از مخالفت کردند. مدرس گفت: «صد هزار رأی هم بدهید، خلاف قانون اساسی است» و غیرقانونی بودن سلطنت پهلوی را ثبت کرد. ماده واحده به تصویب نمایندگان وابسته و مرعوب رسید. حکومت موقت به رضاخان واگذار شد و با تصویب مجلس مؤسسان فرمایشی رضاخان به سلطنت رسید. عمر مجلس پنجم هم در ٢٢ بهمن ١٣۰۴ سرآمد.
دوره ششم مجلس ، انتخابات فرمایشی
انتخابات ششمین دوره مجلس مستقیما زیرنظر رضاخان برگزار شد. نظامیان همه‌جا در انتخابات دخالت و سعی کردند اسامی نامزدهای سفارشی را از صندوق بیرون بیاورند. در تهران با تمام تلاشی که برای جلوگیری از انتخاب مدرس کردند، اما نمایندگان حقیقی مردم (مدرس، بهار و مقدس) رأی آوردند. سیدحسن مدرس نماینده اول تهران شد. مجلس ششم ١٩ تیر ١٣٠۵ افتتاح شد. در این دوره مدرس نه تنها در مجلس بلکه در خارج از آن هم زیرفشار بود. از ملاقات و رفت و آمد مردم نزد وی جلوگیری می‌شد.
مدرس در مجلس ششم از فرصت استفاده می‌کند، لب از بیان حقایق و راهنمایی و ارشاد و پیشنهادهای اصلاحی نمی‌بندد. بیشترین اوراق پیشنهادهای اصلاحی مدرس باقیمانده از دوره ششم است. بارها رضاخان را در نطق‌های خود مورد حمله قرار می‌داد و گاهی نصیحت می‌کرد. دوره ششم هم در ٢٢ مرداد ١٣٠٧ به پایان رسید. در انتخابات دوره هفتم، مدرس حتی یک رأی هم از تهران ندارد و به قول خودش یک رأی هم که خودش به‌نام مدرس در صندوق انداخته، خوانده نمی‌شود