سرلشکر تيمور بختيار

سرلشکر تيمور بختيار

تيمور بختيار نخستين رئيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك) بود. بختيار فرزند فتح‌علي‌خان سردار معظم در سال 1293 ش در اصفهان به دنيا آمد. پدربزرگش لطفعلي‌خان مفخم، از سران ايل بختياري بود.
در شش سالگي تحصيلات ابتدايي خود را در اصفهان آغاز كرد. در سال 1309 ش براي ادامه تحصيل راهي بيروت شد. در آنجا ديپلم گرفت و زبان فرانسه را به خوبي آموخت. در 1312 ش براي ادامه تحصيل به فرانسه رفت و وارد دانشكده نظامي سن‌سير شد. دوره دانشكده را با درجه ممتاز به پايان رساند و در 1315 ش با درجه ستوان دومي فارغ‌التحصيل شد و به ايران بازگشت. بختيار در 1325 ش با درجه سرگردي وارد ارتش شد. در همين سال هنگام حمله ارتش به آذربايجان فرمانده جنگهاي چريكي براي حمله به آذربايجان شد و در سركوب فرقه دموكرات زنجان و آذربايجان شركت كرد. پس از اين حادثه يك سال ارشديت گرفت.
تيمور بختيار در سال 1329 ش به درجه سرهنگي رسيد و به رياست ستاد لشکر گارد منصوب شد. پس از انحلال لشكر گارد و تبديل آن به سه تيپ مستقل، بختيار فرمانده تيپ 3 كوهستان شد و در فروردين 1332 براي مقابله با ابوالقاسم خان بختياري به اصفهان رفت و او را شكست داد. پس از اين عمليات دكتر محمد مصدق، نخست‌وزير، بختيار را به فرماندهي تيپ مستقل زرهي كرمانشاه منصوب كرد. اما بختيار به مصدق خيانت كرد و در 26 مرداد 1332 براي ساقط كردن حكومت او، اعلام آمادگي كرد و پس از آرايش نظامي در چند كيلومتري كرمانشاه اردو زد تا در صورت نياز به تهران حمله كند. ولي در 28 مرداد، تهران به تصرف كودتاچيان درآمد و نيازي به آمدن بختيار به تهران نشد.
فرداي آن روز، 29 مرداد 1332 پس از پيروزي كودتا، بختيار به درجه سرتيپي رسيد و پس از مدتي به تهران احضار و به فرماندهي لشكر تازه تأسيس دو زرهي منصوب شد.
بختيار در آبان 1332 در دادگاه دكتر محمد مصدق يكي از اعضاي آن بود كه حكم محكوميت مصدق را امضا كرد. او در 6 دي همان سال با حفظ سمت فرماندهي لشكر دو زرهي به فرمانداري نظامي تهران منصوب شد.
بختيار در اين سمت از خود شدت عمل زيادي نشان داد و با استفاده از افسران ركن دوم ستاد ارتش، به دستگيري و سركوب اعضاي حزب توده و جبهه ملي و ديگر مخالفان پرداخت و در سال 1333 ش موفق به كشف شبكه حزب توده در ارتش شد كه عده‌اي از آنان اعدام و گروهي ديگر به زندان محكوم شدند. بختيار شكنجه جسمي و روحي را در بازداشتگاهها گسترش داد و از مشاوران امريكايي در اداره امور فرمانداري نظامي تهران كمك گرفت. در دوره فرمانداري نظامي بختيار موج دستگيري و اعدام مخالفان بالا گرفت؛ سيد حسين فاطمي، وزير امور خارجه مصدق و سران فداييان اسلام اعدام شدند. سيد‌عبد‌الحسين واحدي از رهبران فداييان اسلام شخصاً توسط بختيار به شهادت رسيد ولي علت كشته شدن او را تير خوردن هنگام فرار اعلام كردند.
بختيار به پاس خدمات خود يك سال ارشديت گرفت و در مهر 1335 به درجه سرلشكري رسيد. در اسفند همان سال دولت حسين علا لايحه تشكيل سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك) را براي تصويب به مجلس شوراي ملي داد و نمايندگان نيز آن را تصويب كردند. پيش از تشكيل ساواك، بختيار در سفري به امريكا با مقامات امنيتي آن كشور درباره تشكيل ساواك مشورت كرد و در حقيقت بنيانگذار ساواك در ايران تيمور بختيار بود.
سال بعد دولت علا كناره‌گيري كرد و منوچهر اقبال از سوي محمدرضا پهلوي به نخست‌وزيري برگزيده شد. اقبال در فروردين 1336 سرلشكر تيمور بختيار را به سمت معاون نخست‌وزير و رياست سازمان اطلاعات و امنيت كشور منصوب كرد.
سرلشكر بختيار در رأس اين سازمان، قدرت زيادي پيدا كرد. به طوري كه كسي را قدرت و جرئت مقابله با او نبود. قدرت و ثروت بختيار چنان فزوني يافت كه او خود را برازنده نخست‌وزيري ديد. او در سال 1337 ش در سفري به امريكا با كرميت روزولت، افسر عمليات خاورميانه سازمان سيا، و آلن دالس، رئيس سيا (1953ـ 1962م / 1332 ـ 1341 ش)، ملاقات و گفت‌وگو كرد و از آنان خواست براي كودتا عليه شاه به او كمك كنند ولي امريكاييها با اين درخواست مخالفت كردند.
بختيار در اول مهر 1339 به درجه سپهبدي ارتقا يافت و همچنان در صدد گرفتن همه قدرت در ايران بود.
سال بعد با كناره‌گيري جعفر شريف امامي، علي اميني به نخست‌وزيري منصوب شد. بختيار در كابينه اميني نيز عهده‌دار سمت معاون نخست‌وزير و رئيس ساواك بود، ولي از همان ابتدا، به اميد رسيدن به قدرت بيشتر، با برنامه‌هاي سياسي و اقتصادي اميني مخالفت كرد. چندي بعد به پيشنهاد اميني و موافقت شاه بختيار از رياست ساواك بركنار شد و سرلشكر حسن پاكروان جانشين او گرديد. به گفته علي اميني، تيمور بختيار هواي نخست‌وزيري در سر داشت و محمدرضا پهلوي از ترس بختيار به نخست‌وزيري اميني رضايت داد.
بختيار در 5 بهمن 1340 تهران را به مقصد اروپا ترك كرد. بختيار در فرودگاه رم آشكارا مخالفت خود را با شاه و سياستهاي علي اميني اعلام كرد. شاه در اول مهر ماه 1341 بختيار را بازنشسته اعلام كرد. بازنشستگي بختيار به او فهماند كه ديگر در ايران جايگاهي ندارد.
در ايران پرونده‌هايي عليه تيمور بختيار تشكيل شد و او به قتل، غارت، فساد اخلاقي و شكنجه متهم شد. در سال 1347 ش هيئتي به رياست دادستان تهران به اروپا رفت و به استناد قانون استرداد مجرمين، از دادگستري پاريس خواستار تحويل بختيار شد ولي بختيار تابعيت كشور عراق را پذيرفته بود و امكان تحويل او ميسر نبود.
به دنبال تيرگي روابط دولت ايران و عراق، رهبران عراق از بختيار دعوت كردند به بغداد برود. بختيار مي‌خواست از طريق لبنان به عراق برود ولي در فرودگاه بيروت به اتهام حمل غير‌مجاز اسلحه بازداشت شد. در اين هنگام دولت ايران با ارائه مدارك قتل يك راننده تاكسي توسط بختيار به مقامات لبناني از آنان خواست بختيار را براي محاكمه تحويل ايران دهند. ولي دوستان بختيار، خصوصاً همسرش، با پشتوانه مالي و جلب نظر مقامات لبناني بختيار را نجات دادند. دولت لبنان به او 24 ساعت مهلت داد تا خاك آنجا را ترك كند. او نيز بلافاصله در 27 ارديبهشت 1347 به عراق رفت و در قصر‌السلام بغداد اقامت گزيد. ايران نيز روابط خود را با لبنان قطع كرد.
دولت ايران لايحه‌اي مبني بر مصادره اموال بختيار به مجلس شوراي ملي داد. پس از تصويب مجلش شوراي ملي و سنا در تيرماه 1347 اموال او در ايران كه بالغ بر 5/4 ميليارد ريال بود مصادره شد. سپس دولت ايران پرونده بختيار را به دادرسي ارتش فرستاد و در 31 شهريور 1348 دادگاه عالي شماره يك دادرسي ارتش به پرونده رسيدگي و غياباً بختيار را به اعدام محكوم كرد.
بختيار به دليل موقعيت مذهبي عراق، تصميم به جلب حمايت روحانيان مقيم آن كشور از جمله امام خميني گرفت و حتي يك بار به صورت ناشناس، همراه استاندار نجف، به ديدار امام رفت كه در جلب حمايت ايشان موفق نشد.
ساواك از ابتداي سال 1349 ش در تشكيلات و حتي منزل شخصي بختيار در بغداد نفوذ كرد و سرانجام موفق شد در 21 مرداد 1349 در دياله، يكي از شكار‌گاههاي بغداد، او را ترور كند.