حسن پاكروان

حسن پاكروان

نام حسن پاكروان براي اولين بار در 24 اسفند 1339 در سطح كشور مطرح شد، در اين روز پاكروان بعد از بركناري تيمور بختيار از رياست ساواك به عنوان دومين رئيس اين سازمان از سوي محمدرضا پهلوي انتخاب شد.
حسن پاكروان در سال 1290 ش در تهران به دنيا آمد. پدر او فتح‌الله پاكروان از دولتمردان زمان رضا‌شاه و در واقعه مسجد گوهرشاد مشهد، استاندار خراسان بود. مادرش امينه پاكروان استاد زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تهران بود.
پاكروان پس از پايان تحصيلات ابتدايي، همراه پدرش راهي مصر شد و در دبيرستان فرانسويها در اسكندريه تحصيلات متوسطه را به پايان برد. سپس راهي فرانسه شد و از دانشكده‌هاي نظامي «پوآتيه» و «فونتن بلو» در رشته توپخانه فارغ‌التحصيل گرديد.
پاكروان در آن كشور قصد داشت با دختري فرانسوي ازدواج كند ولي به دليل مخالفت پدر و مادرش با اين ازدواج، با شليك چند گلوله دست به خودكشي زد ولي از مرگ نجات يافت.
پاكروان در سال 1312 ش به ايران بازگشت و به مدت هشت سال به عنوان مربي دانشكده افسري به تدريس پرداخت. در سالهاي 1320ـ1322 ش افسر ستاد ارتش بود. سپس به مدت دو سال فرمانده پادگان بوشهر و افسر انتظامات بنادر جنوب شد. پاكروان دو سال هم به عنوان افسر ركن دوم ستاد ارتش خدمت كرد. سپس با درجه‌ سرهنگي به مدت دو سال به عنوان وابسته نظامي ايران به پاكستان رفت.
پاكروان بعد از بازگشت به ايران به رياست ركن دوم ستاد ارتش منصوب شد. در 17 دي 1330 نشان افتخار «لژيون دونور» از طرف سفارت فرانسه در تهران، براي تلاش وي در توسعه روابط ايران و فرانسه به پاكروان اهدا شد. پاكروان سال بعد مدتي به عنوان وابسته نظامي به فرانسه رفت.
در زمان نخست‌وزيري محمد مصدق و كودتاي 28 مرداد 1332 پاكروان رياست ركن دوم ستاد ارتش را به عهده داشت و پس از كودتا به عنوان وابسته نظامي ايران راهي هند شد.
پاكروان در سال 1335 ش پس از تأسيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك) معاون عملياتي اين سازمان شد. چهار سال بعد كه تيمور بختيار رئيس ساواك قدرت زيادي پيدا كرد و شاه را به وحشت انداخت، و نيز روي كار آمدن دموكراتها در امريكا با رياست جمهوري جان اف كندي (1961ـ1963 م/ 1339 ـ 1342ش) و فشار آن كشور براي ايجاد تغييرات سياسي ـ اجتماعي در ايران، باعث شد كه شاه در 24 اسفند 1339 سرتيپ حسن پاكروان را كه فردي خونسرد، اهل مطالعه و مخالف تندي و شدت عمل بود به رياست ساواك بگمارد. هر چند او مي‌دانست پاكروان به درد ساواك نمي‌خورد.
در زمان رياست پاكروان بر ساواك پنج نخست‌وزير (جعفر شريف امامي، علي اميني، اسد‌الله علم، حسنعلي منصور و امير‌عباس هويدا) روي كار آمدند.
از حوادث مهم اين دوران مي‌توان به برگزاري رفراندوم انقلاب سفيد در 6 بهمن 1341، حمله كماندو‌هاي رژيم شاه به مدارس فيضيه قم و طالبيه تبريز در 2 فروردين 1342، قيام 15 خرداد 1342، تبعيد امام خميني به تركيه در 13 آبان 1343 و ترور حسنعلي منصور در اول بهمن 1343 اشاره كرد.
در قيام 15 خرداد 1342 با اعلام حكومت نظامي، نعمت‌الله نصيري به فرمانداري نظامي تهران منصوب شد و جنبش مردم سركوب گرديد. پاكروان در آن روزها در مصاحبه‌اي امام خميني و تعداد ديگري از روحانيان را ـ كه زنداني شده بودند ـ متهم به خرابكاري و تماس با عوامل خارجي كرد. ولي اين ادعاها هرگز ثابت نشد و حكومت شاه در اثر فشار روحانيون و مردم مجبور شد امام خميني را آزاد كند. هنگامي كه امام در قيطريه تهران زير نظر ساواك اقامت داشت پاكروان بارها به ديدار ايشان رفت و سعي كرد امام خميني را متقاعد كند كه به ديدار شاه بروند و با اين ملاقات موضوع به سازش كشيده شود. ولي امام در مقابل اصرار پاكروان به وي گفت: «اين اظهار تمايل دستگاه جهت ملاقات من با شاه به منظور حل مشكلات و اصلاح امور نيست بلكه آنها به خوبي دريافته‌اند كه شاه تا آنجا در ميان اجتماع ساقط است كه اگر انگشت او به دريا برسد دريا نجس مي‌شود، لذا مي‌خواهند مرا وادار كنند با او ملاقات كنم تا مرا هم مثل او ساقط و آلوده سازند.»
امام خميني سپس در فروردين 1343 راهي قم شد و پس از سخنراني تاريخي‌اش درباره كاپيتولاسيون، مأمورين ساواك مجدداً وي را در 13 آبان 1343 بازداشت و با يك هواپيماي نظامي به تركيه تبعيد كردند. اهميت خبر تبعيد به حدي بود كه ساواك به طرزي بي‌سابقه آن را طي بيانيه‌اي در مطبوعات به اطلاع مردم ايران رساند: «از آنجايي كه طرز فكر و تحريكات آقاي خميني مخالف و در تناقض يا منافع مردم و امنيت و استقلال و تماميت ارضي شناخته شده است، ايشان از 13 آبان 1343 از كشور تبعيد مي‌گردند.»
ترور حسنعلي منصور، نخست‌وزير، در اول بهمن 1343 توسط هيئتهاي مؤتلفه‌ اسلامي كه نشانه رشد گروه‌هاي مسلح بود باعث شد كه شاه پاكروان را بر كنار كند و به جاي وي نعمت‌الله نصيري را كه در سركوب قيام 15 خرداد 1342 موفق بود، به رياست ساواك منصوب نمايد.
بعد از حسنعلي منصور، امير‌عباس هويدا به نخست‌وزيري رسيد. وي پاكروان را به عنوان وزير اطلاعات (وزارتخانه‌اي كه به امور جهان گردي اختصاص يافته بود) برگزيد. پاكروان در شهريور 1345 به عنوان سفير ايران راهي پاكستان شد و سه سال بعد در مهر‌ماه 1348 به عنوان سفير ايران به فرانسه رفت. پاكروان در فرانسه فعاليتهاي دانشجويان ايراني مخالف رژيم شاه را كنترل مي‌كرد.
 پاكروان در آبان ماه 1352 به ايران بازگشت و تا سال 1356 ش در بازرسي شاهنشاهي در كنار حسين فردوست مشغول به كار شد.
پاكروان در مهر ماه 1356 مشاور و سرپرست امور مالي وزارت دربار شد. در سال 1357 ش با اوج‌گيري حوادث انقلاب پاكروان در مصاحبه‌اي گفت:‌ «تنها راه باقي مانده براي شاه اين است كه همه دزدهاي پيرامون خود را بازداشت و تير‌باران كند.» ماه بعد، زماني كه شاه قصد فرار از كشور را داشت پاكروان در ملاقاتي با احسان نراقي، جامعه‌شناس و رئيس مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران، گفت:‌ «عزيمت او يعني فرار از مسئوليتها، نبايد بگذاريم برود!»
به هر حال شاه در 26 دي 1357 از كشور خارج شد و با ورود امام خميني در 12 بهمن 1357، دولت شاپور بختيار پس از ده روز سقوط كرد.
حسن پاكروان توسط مردم بازداشت و تحويل دادگاه انقلاب اسلامي شد. دادگاه نيز وي را به جرم كشتار 15 خرداد 1342، تبعيد امام خميني به تركيه... به اعدام محكوم كرد و در 22 فروردين 1358 سرلشكر حسن پاكروان تير‌باران شد.
در تاريخ 22 ساله ساواك چهار نفر بر آن رياست كردند. تيمور بختيار رئيس اول، توسط خود ساواك ترور شد و پاكروان، نصيري و ناصر مقدم نيز بعد از انقلاب اعدام شدند.