سیر تحزب در ایران

در دوران انقلاب اسلامی با فراهم شدن بستر آزادی انتظار ظهور احزاب می رفت، به ویژه آن که اصل 26 قانون اساسی تشکیل احزاب و جمعیت ها و انجمن های سیاسی و صنفی را به رسمیت شناخته بود. اما شرایط بحرانی آن دوره و شعار حزب فقط حزب الله (که یادآور شعار دانتون در فرانسه «حزب فقط حزب مردم» بود) مساله تحزب با دشواری هایی مواجه شد و قاعدتا این موضوع باید تا دوران سازندگی و تکمیل پروسه دولت سازی به تاخیر می افتاد. به همین دلیل بود که امام خمینی(ره) با توجه به شرایط جنگ و پرهیز از اختلافات و عدم بلوغ سیاسی در میان نیروهای نوظهور انقلاب، در سال 1360 دستور تعطیلی احزاب موجود از جمله حزب جمهوری اسلامی را صادر کرد.

اختلافات سیاسی از چالش های مهم پس از پیروزی انقلاب بود که برخی تحلیلگران معتقد بودند این اختلافات باید در چهارچوب تشکیل احزاب و رقابت صحیح سیاسی ساماندهی می شد. اما عقیده غالب آن بود که با وجود رهبری کاریزماتیک نیازی به مقوله تحزب نیست و اختلافات نیز باید در سایه فصل الخطاب رهبری حل و فصل شود.

در دوران سازندگی اهتمام اصلی نظام به سازندگی و بازسازی کشور بود و توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی اولویت داشت. با آغاز دوران اصلاحات با شعار توسعه سیاسی و جامعه مدنی، فضای سیاسی کشور دچار انفتاح بیشتری شده و ده ها حزب و جریان سیاسی ظهور یافت. طبق آمار وزرات کشور تا سال 1379 بیش از 110 حزب و جمعیت سیاسی از کمیسیون ماده 10 احزاب وزاری کشور مجوز دریافت کردند.

احزاب آن زمان به دو دسته اساسی تقسیم می شدند: احزاب مذهبی و احزاب ملی مذهبی.

هر یک از این احزاب یا گرایش راست داشتند و یا چپ. مثلا نهضت آزادی که یک حزب قدیمی و ملی مذهبی بود راستگرا بود، اما جنبش مسلمانان مبارز دارای گرایش چپ بود.

در میان احزاب مذهبی نیز جامعه روحانیت و سازمان موتلفه و جمعیت ایثارگران و حزب کارگزاران سازندگی راستگرا بودند و احزابی چون مجمع روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت و دفتر تحکیم وحدت چپگرا محسوب می شدند.

شایان ذکر است که راست یک اصطلاح غربی است که مفاهیمی چون محافظه کاری و واپس گرایی و اقتصاد سرمایه داری و ناسیونالیسم از آن متبادر می شود و چپ اصطلاحی است که مفاهیمی چون اصلاحات و تغییر و انقلابی گری و اقتصاد دولتی و انترناسیونالیسم و واقع گرایی را دربردارد. البته در مورد احزاب سیاسی ایران این دو اصطلاح چندان دقیق نیست و با نوعی مسامحه به کار می رود.

هر چند دوران اصلاحات دوره باروری تحزب در ایران بود، اما این زایش فرجام خوشی نداشت و با توجه به عدم تجربه کار سیاسی و عدم آشنایی با قواعد رقابت سیاسی، برخی از احزب دچار افراط شده و عملا تبدیل به معارض نظام شدند. این در حالی بود که معارضان نیز نظام و احزاب و گروه های تابع آن را به افراطی گری و تمامیت خواهی متهم ساخته و بر این باور بودند که نظام سعه صدر کافی در برخورد با احزاب معارض نداشته و به جای تعامل به حذف آن ها می اندیشد.

انتخابات دهم ریاست جمهوری و حوادث پس از آن نمادی از این افراطی گری بود که موجب شکافی عمیق میان نخبگان سیاسی کشور شد و سرانجام به دنبال درگیری های خیابانی و با دخالت نیروهای امنیتی و به ویژه سپاه پاسداران، معارضان سرکوب و اغلب سران آنان دستگیر شدند.

به عقیده پژوهشگران موانع اصلی تحزب در ایران در موارد ذیل خلاصه می شود:

-         استبداد و فقدان زمینه های رقابت صحیحی سیاسی

-         شرایط بحرانی کشور مانند جنگ و غائله گروهک ها

-         عدم توسعه سیاسی و فقدان جامعه مدنی

-         فقدان توسعه اقتصادی

-         ضعف کار جمعی و سازمانی در فرهنگ عمومی جامعه

-         دولت ستیزی و قانون گریزی