سيد جلالالدين تهراني سناتوري متفاوت
تهراني در جواني به مراتب عالي علمي رسيد و مورد توجه بزرگان و دانشمندان قرار گرفت. در همان ايام رصدخانهاي در منزل خود داير كرد و با اغلب رصدخانههاي دنيا مرتبط شد. وي با گذشت زمان در تهران معروفيت پيدا كرد و با افرادي چون آيتالله شهيد سيدحسن مدرس، ميرزاحسن مستوفيالممالك، مشيرالدوله، تيمورتاش و موتمنالملك حشر و نشر يافت. در 1301 از طرف مستوفيالممالك به معاونت وزارت معارف منصوب شد، ولي آن سمت را نپذيرفت و به كار منجمي ادامه داد. در 1307 كه مرحوم مدرس، در منزلش از طرف سرتيپ درگاهي توقيف و تبعيد شد، سيدجلال هم آنجا بود و او را نيز بازداشت كردند و چندي در زندان به سر برد.
وي در 1313 از طرف دولت به اروپا سفر كرد و در بروكسل و پاريس تحصيلات خود را در رشته نجوم تكميل كرد و مدتي در بروكسل به تدريس پرداخت. سيدجلال در اين دوران با دختري اروپايي ازدواج نمود ولي از او صاحب فرزندي نشد.
با مراجعت به ايران در سال 1325 به خدمت در كارهاي دولتي مشغول شد و ازجمله وزارت پست و تلگراف و تلفن را در كابينههاي محمد ساعد و علي منصور برعهده گرفت. در شهريور 1330 به استانداري خراسان و توليت آستان قدس رضوي منصوب شد.
وي مدتي نيز سفير ايران در بلژيك بود و در دورههاي دوم، سوم و چهارم مجلس سنا عضويت داشت و بار ديگر از 17 دي 1340 تا 14 فروردين 1342 به استانداري خراسان و نيابت توليت آستان قدس رضوي منصوب گرديد.
در دوره چهارم سنا، سيدجلال تهراني تنها سناتوري بود كه به لايحه مصونيت مستشاران آمريكايي كه بعدا به صورت قانون درآمد، راي مخالف داد. پس از اتمام دوره سناتوري ، ديگر شغلي به او داده نشد و چون سابقه اداري نداشت. مستمرياي براي او تعيين گرديد.
سال 1355 دانشگاه بروكسل با وي قراردادي تنظيم و امضا كرد كه تاريخ و سير تحول نجوم را در مشرق زمين تدوين كند و براي انجام اين امر علمي به اروپا رفت. در شهريور 1357 به ايران بازگشت و در دي ماه 1357 در زماني كه شاه آماده ترك ايران بود به عضويت و سپس به رياست شوراي سلطنت تعيين گرديد. وي بلافاصله پس از خروج شاه از ايران براي ملاقات با امام خميني عازم پاريس شد. امام، ملاقات با سيدجلالالدين تهراني را موكول به استعفا از شوراي سلطنت و اعلام غيرقانوني بودن آن نمود. او در اول بهمن 1357 از عضويت شوراي مزبور و رياست آن استعفا داد و آن شورا را غير قانوني اعلام كرد. وي پس از كنارهگيري از شوراي سلطنت، به ايران بازنگشت و در فرانسه اقامت گزيد تا اينكه در 1366 به علت بيماري سرطان درگذشت. پيكر او به ايران حمل گرديد و در مشهد مقدس در جوار روضه مباركه رضويه در كنار مزار مادرش به خاك سپرده شد.
منابع:
1. عزيزالله عطاردي قوچاني، فرهنگ خراسان،3/508-504
2. علي كريميان، نمونه امضاهاي اعضاي هيات دولت از 1320 تا 1332، ش (5)؛ گنجينه اسناد، 19 و 20 (پاييز و زمستان 1374) ، صص 93 94.
3. باقر عاقلي، تهراني، سيدجلالالدين، دايرهالمعارف تشيع، 5/83.
4. محمد ابراهيم امير تيمور، ناگفتههايي از دولت دكتر مصدق، به كوشش مرتضي رسوليپور، تهران موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1380) صص 351 253.
5. هوشنگ اتحاد، پژوهشگران معاصر ايران. 5/205 203.