راهپیماییهای مردمی و کشتار رژیم
در تبریز نیز یک دانشجو به دست مامورین انتظامی کشته شد.روز 15 خرداد، کماندوها به سی تن دانشجو که در کوههای شمال غربی تهران مشغول کوهنوردی بودند حمله کردند و دانشجویان را به سختی کتک زدند.روسریهای دانشجویان دختر را برداشتند و به آنها توهین کردند. (1)
در تظاهرات ضد رژیم، در شهرهای یزد، کازرون، جهرم عدهای کشته و مجروح شدند.روز 20 خرداد 1357 (10 مه 1978) کماندوهای گارد شاهنشاهی برای سرکوب تظاهرات مردم قم، وارد آن شهر شدند.سرتیپ عباس شفاعت فرمانده کماندوها و چند تن از افراد مسلح، به منزل آیت الله شریعتمداری حمله کردند و یکی از طلاب را به نام شیخ ستار کاشانی، که به ورود نظامیان در منزل شریعتمداری اعتراض کرده بود، کشتند.
همزمان با اینگونه برخوردها، ساواک نامههای تهدیدآمیزی، بدون امضا برای چند تن از سران جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر فرستاد.منازل چند تن از دبیران نهضت آزادی و جبهه ملی را بمب گذاری کرد.گروههای چماقدار، برای مقابله با دانشجویان، سازمان داده شد.نتیجه کلی این گونه اعمال خشونتبار، جبهه اپوزیسیون را علیه رژیم شاه متشکلتر ساخت و مشروعیت آیت الله خمینی را در رهبری جنبش وسپس انقلاب تضمین کرد.آیت الله خمینی تا 13 مهر 1357 در نجف، و پس از مهاجرت به فرانسه، در حومه پاریس با سران اپوزیسیون ارتباط داشت و آنها را رهبری میکرد.این ارتباط، طی دوران تبعید چهارده ساله، از طریق پیامهای شفاهی، اعلامیه کتبی و نوارهای سخنرانی برقرار بود.محتوای این پیامهای، محکومیت رژیم شاه، انتقاد از ایالات متحده، به دلیل حمایت از شاه و ستایش از مبارزان علیه نظام پهلوی بود.آیت الله به زبان تودهها سخن میگفت، خود را در غمها و رنجهای مردم شریک میدانست و آنها را به ادامه مبارزه تا پای مرگ تشویق میکرد.آیت الله خمینی متعاقب حوادث روز 19 دیماه در قم و زد و خورد خونین ماموران انتظامی با تظاهر کنندگان و رویدادهای بعد، در اول بهمن 1356 در سخنرانی که در نجف ایراد کرد و متن آن به طور وسیع در ایران پخش شد، گفت:
«....ملت ایران در مقابل این مصیبتها و قضایایی که برای اسلام پیش میآید استقامت میکند، کشته میدهد، هتک میشود.بدون هیچ مجوزی مردم را به مسلسل بستهاند و تاکنون آنچه به ما اطلاع دادند اگر چه اخبار مختلف است، لکن بعض خبرگزاریها هفتاد نفر و بعضی صد نفر و غالبا خبر دادهاند صد نفر تا دویست و پنجاه نفر و طبق بعض تلگرافاتی که از اروپا و آمریکا رسیده است، عده کشتهها را سیصد نفر ذکر کردهاند باید از ملت ایران تشکر کنیم، ملتبیداری است، ملت هوشیار و مقاومی است.در عین حال که این همه ظلم میبیند، و این همه کشته میدهد، در مقابل ظلم مقاومت میکند، ایستادگی میکند.این ایستادگی به نتیجه خواهد رسید.پس از آنکه ملتبیدار شوند، حتی زنها بر ضد دولت و بر ضد جباران قیام میکنند، اشکالی نیست که چنین ملتی پیروز میشوند.» آنگاه آیت الله شاه را آمر و مسئول کشتار مردم، فرمانبر بیگانگان و نوکر «کارتر» رئیس جمهوری آمریکا دانست و گفت:
«....گمان نکنید که بدون اذن شاه، حتی یک تفنگ به طرف یک آدم گرفته شود، گمان نکنید که رئیس نظمیه قم، رئیس سازمان قم، رئیس پلیس قم، چنین جرئتی داشته باشد که به طرف مردم تفنگ بگیرد و شلیک کند.انسان عاقل، چنین گمانی را نمیبرد. تمام قضایا برای او گزارش میشود که وضع این طور است و خود این خبیثباید دستور بدهد که بزنید در همین جا مسجد شیخ انصاری نجف اشرف به آقایان عرض کردم: اگر این آدم شاه نوکری خود را نسبتبه کارتر تحکیم کند، این بار سیلیای به صورت مردم بزند که بالاتر از همیشه باشد، لکن ما نمیدانستیم به این زودی و به دنبال اینکه حسابش را با کارتر صاف کند و نوکری خود را تثبیت نماید، بلافاصله بهانهای درست کند و ضرب شست نشان بدهد شاه باید به کارتر بفهماند که من دیگر آن آدم قبل از ملاقات نیستم.من، با کارتر ملاقات کردم و کارم را درست کردم، نوکری را تحکیم کردم.» سپس آیت الله با تشریح اوضاع نابسامان مملکت، منشا همه مفاسد را شخص شاه میداند و به مجلس، به دادگستری، به ارتش هشدار میدهد و به مردم توصیه میکند برای ادامه مبارزه متحد شوند:
«....همه امور به دربار و بالاخره به این شخص شاه بر میگردد، او را باید از بین برد.من نمیدانم ارتش چرا خواب است و چرا این همه تن به ذلت میدهد؟ امیدواریم تمام طبقات...دست اتحاد به یکدیگر بدهند.احزاب سیاسی ما، هر کدام مستقلا و جدا از هم کار نکنند.همه با هم روابط داشته باشند استدعا دارم برای اسلام و مسلمین دعا بکنند و جبهههای خود را مستحکم نموده، متحد و متشکل شده با کلمه واحد مبارزه کنند..» . (2)
شاه برای فرو نشاندن ناآرامیها و تظاهرات روزافزون، درصدد قربانی کردن یکی از مهرههای رژیم برآمد.در 28 تیرماه (19 ژوئیه 1978) سپهبد نصیری، رئیس ساواک را از کار برکنار کرد و معاون او، سپهبد ناصر مقدم را بجای او منصوب نمود، ولی تغییر رئیس ساواک و انتصاب او به عنوان سفیر کبیر پاکستان، مانوری فریب دهنده تلقی شد.
در مرداد 1357، در پی تظاهرات وسیعی در اصفهان، هتل شاه عباس و چند بانک و سینما به آتش کشیده شد، در این تظاهرات نیروهای انتظامی به روی مردم آتش گشودند و عدهای کشته و زخمی شدند.در شهرهای قم، تبریز، خرمآباد، اهواز، آبادان، مشهد، کرمانشاه، اراک، قزوین، اردبیل، نجفآباد و شهرضا، تظاهرات سیاسی بر پا شد.با شروع ماه رمضان، دامنه تظاهرات ضد رژیم در تهران بالا گرفت.تظاهر کنندگان به هواداری از خواستهای آیت الله خمینی، شبها در خیابانها شعارهای ضد رژیم و طرفداریاز آیت الله سر میدادند.
دولت، با نگرانی از قیام مردم اصفهان و حفاظت از جان صدها کارشناس آمریکایی و انگلیسی در تاسیسات صنعتی، در آن شهر و همچنین در شهرهای نجفآباد، شهرضا و همایون شهر، حکومت نظامی اعلام کرد.فرمانداری حکومت نظامی سرتیپ رضا ناجی بود.
روز 29 مرداد، آتش سوزی مهیبی در سینما رکس آبادان روی داد که در نتیجه آن 277 تن تماشاگران به هلاکت رسیدند.مردم ساواک را مسئول آتشسوزی دانستند.دولتحادثه را توطئه مخالفان دانست.گفتنی است که سهل انگاری ماموران دولت و مسئولان آتش نشانی نیز در توسعه حریق مؤثر بوده است.
بالا گرفتن ابعاد نارضایتی و تظاهرات همگانی، منجر به عقب نشینی و خودباختگی محمد رضا شاه گردید.روز 4 شهریور 1357 آموزگار به پیشنهاد شاه استعفا کرد و بجای او جعفر شریف امامی به نخست وزیری منصوب گردید. (3)
در همین اوان، شاه بار دیگر به مانور اغفال کنندهای دست زد و به نشانه مبارزه با فسادی که خود عامل اصلی آن بود، چند تن از مقامات عالی مقام دولتی از جمله امیر عباس هویدا، وزیر دربار را به عنوان عوامل فساد به زندان انداخت. (4)
سپهبد عبد الکریم ایادی، طبیب مخصوص دربار رابازنشسته کرد و چندی بعد، گروهی دیگر از وزیران و مسئولان مملکتبه اتهام فساد دستگیر و زندانی شدند.
انتصاب جعفر شریف امامی به نخست وزیری از سوی شاه، یک اشتباه بزرگ بود.آمریکاییها نیز او را تایید نکردند.سولیوان، او را عنصری فاسد دانست. (5)
شاه نیز بعدها اعتراف کرد که اقدام او در تعویض نخستوزیر «یک اشتباه بزرگ» بوده است.وی میگوید «من نباید اجازه میدادم این مشاور دانا و بیغرض (منظور آموزگار است) از کار کنارهگیری کند.» (6)
شریف امامی از یک خانواده مذهبی بود و با برخی از روحانیون نیز ارتباط داشت، ولی سوابق خدمت طولانیش به رژیم و یاستبنیاد پهلوی، که عملکرد آن در گذشته مورد انتقاد بود، همچنین وابستگی او به فراماسون (7) ، از نقاط ضعف عمده وی به شمار میرفت.
شریف امامی برای جلب نظر روحانیون، کوشش وسیعی را آغاز کرد زیرا به نوشته روزنامه اطلاعات «نارضایتی جامعه روحانیت، عمدهترین، تندترین و پیچیدهترین مشکل رویارویی رئیس حکومت جدید بود.» ولی دولتبرای جلب نظر «جامعه روحانیت» با دو جناح روحانیتسروکار داشت، یکی جناحی که مسائل را در چارچوب قانون اساسی مطرح میکرد و جناح دیگری که مسائل را در خارج از قانون اساسی عنوان مینمود.
«اساس قضیه در رهبری مثلث قم است، اگر شریف امامی بتواند با قم کنار بیاید و به تفاهم، حتی به تفاهم نسبی و تدریجی برسد، شرایط مساعدی برای حل و فصلمشکلات سیاسی و اجتماعی به وجود خواهد آمد تفاهم با مثلث رهبری قم، در چارچوب قانون اساسی مقدور است و هنوز هم معلوم نیست که جناح دیگر که خارج از قانون اساسی مسائل را مطرح میکند، در چه موقعیت و جریانی قرار خواهد گرفت.» (8)
نخستین اقدام نخست وزیر، الغاء تقویم شاهنشاهی و بازگردانیدن آن به تقویم هجری شمسی بود.سپس اعلامیهای تحت عنوان: میهن در خطر است، مردم بپا خیزید! منتشر ساخت.در این اعلامیه گفته شده بود:
«...در فروغ قرآن، تعالیم عالیه اسلام و قانون اساسی، به نجات مملکت همت گماریم موقع مملکت و موضع جامعه ایرانی به حدی از حساسیت رسیده است که به سامان درآوردن آن، جزب با همکاری همه نیروهای ملی و همه علاقهمندان به استقلال وطن و تمامیت ارضی ایران امکانپذیر نخواهد بود...» (9)
از کارهای دیگر شریف امامی، بستن کازینوها و برچیدن قمارخانهها، به منظور تحبیب عناصر مذهبی بود.وی، مطبوعات را آزاد اعلام کرد، حقوق کارمندان دولت را، بدون توجه به کسر بودجه هنگفت کشور بالا برد.محدوده پنجساله شهر تهران را توسعه داد. علاوه بر این اقدامات، پیشنهاد تشکیل یک دولت ائتلافی، و به گفته شریف امامی «دولت آشتی ملی» را مطرح کرد و گفت:
«...گفتگو با روحانیون و گروههای مختلف قبل از تشکیل دولت جدید آغاز شده است.اختلافاتی که پیش آمده استبه علت عدم تماس به وجود آمده اگر ما با دستجات مختلف هر قدر هم باشند تماس بگیریم، با هم مذاکره کنیم، صحبتبکنیم و تفاهم به وجود بیاوریم، رفع اختلاف خواهد شد.اگر حرف حساب دارند ما باید بپذیریم، اگر حرف ناحساب دارند ما باید به آنها بفهمانیم که حرفشان ناحساب است با مراجع تقلید که احترام خاصی من برایشان قائل هستم، حتما تماس خواهیم گرفت و با آنها حبتخواهیم کرد، رفع اختلاف خواهیم کرد....» (10) در مورد آیت الله خمینی، شریف امامی اعلام کرد که بازگشت ایشان به ایران بلامانع است.روزنامه اطلاعات پس از 14 سال در 7 شهریور عکس آیت الله را در صفحه اول چاپ کرد و با تیتر درشت نوشت:
«مذاکرات برای بازگشتحضرت آیت الله العظمی خمینی هیئتی از طرف دولت عازم نجف شد.هیئت اعزامی میکوشد نظر موافق حضرت آیت الله العظمی خمینی را به بازگشت جلب کند اهمیت مذاکرات تهران و نجف به صورت یکی از بزرگترین رویدادهای سالهای اخیر ایران تلقی شده است در صورت موفقیت مذاکرات، تهران از بازگشت آیت الله العظمی به گرمی استقبال میکند و به این ترتیب، سوء تفاهم و تشنجی که بین دولت و مراجع تقلید وجود دارد آغاز به رفع میکند...» پس از انتشار این خبر، هیچ گونه اطلاعی از چگونگی اعزام هیئتبه نجف و نتایج مذاکرات با نجف و قم منتشر نگردید و مانورهای شریف امامی به منظور جلب نظر موافق جناحهای مختلف سیاسی و مذهبی به جایی نرسید و سرو صدای مقامات دولتی در مورد تماس و مذاکره با آیت الله خمینی در نجف خاموش شد.دیگر اقدامات نخست وزیر و برنامه اعطای آزادیها، مورد تایید مردم قرار نگرفت و از بالا گرفتن موج مخالفتهایی که آغاز شده بود، جلوگیری نکرد.احزاب و جمعیتهای ملی و مذهبی آن را حمل بر فریبکاری و ضعف رژیم دانستند.آیت الله خمینی در اعلامیه 23 رمضان 1398 نخست وزیری شریف امامی را «نیرنگ شیطانی» شاه و پیشنهاد آشتی با روحانیون را «وعده پوچ و فریبکارانه» دانست و مردم را به مقاومت تشویق کرد.در اعلامیه گفته شده بود:
«...در این پانزده سال، بخصوص در ماههای اخیر دژخیمان شاه با قتل عام مردم شهرستانها و جرح و حبس و تبعید روی تاریخ را سیاه کردند.اکنون که ثابتشد توپ و تانک و ارعاب و تهدید در مقابل ملتبپا خاسته اثر خود را از دست داده، دستبه نیرنگ شیطانی زده و با مطالب بسیار اغفال کننده میخواهد جنایتها و خیانتهای خود را ادامه دهد.تاریخ پرشرف اسلام را در مجلس تغییر دادند و امر شاه و وزیر در مقابل مجلس ارزش قانونی ندارد و این امر پوچ شاهد بزرگی استبر نیرنگ شیطانی شاه، امر بیارزش به بستن قمارخانهها نیرنگ دیگری استبرای اغفال جناح روحانی، در محیطی قمارخانهها را به خاطر احترام به اسلام میبندندکه تمام مراکز فحشاء به قوت خود باقی است در محیطی گفته میشود که آزادی دادهایم که بهترین فرزندان عزیز اسلام و ایران در حبس و زیر شکنجه شاهانه و در تبعید به سر میبرند.در محیطی دم از احترام علما میزنند که علمای اسلام در حبس غیر قانونی و در تبعیدگاهها، بدون مجوز به سر میبرند و اشخاصی دم از تعظیم شعائر مذهبی و احترام به روحانیت و احکام اسلام میزنند که در طول نیم قرن، شریک جرم دستگاه بوده و قوانینی که بر خلاف احکام اسلام بوده تصویب کردهاند.
آنگاه آیت الله پیشنهاد آشتی ملی را به منزله تسلیم شدن به رژیم دانست و از مردم خواست تا بر چیده شدن رژیم پهلوی به مبارزه ادامه دهند:
«...در محیطی حکومت آشتی ملی را اعلام نمودهاند که توپها و تانکها و مسلسلها توسط ارتش و سایر مامورین در شهرستانها مشغول سرکوبی ملتی است که حقوق اولیه بشر و اجرای احکام اسلام را خواستار است.آشتی کنیم و به رژیم ظالمانه پهلوی سر فرود آوریم؟ خواست ملت را باید از تظاهراتی که در این چند ماهه میشود به دست آورد.عموم ملت در تظاهرات خود میگویند ما شاه و سلسله نمیخواهیم، خواست ملت این است، نه وعده پوچ احترام به علما و بستن موقت قمارخانهها جناحهای سیاسی و جبههها و نهضتها آشتی نخواهند کرد و نمیتوانند آشتی کنند که آشتی به اسارت کشیدن ملت و از دست دادن مصالح کشور است و سیاسیون چنین ننگی را نخواهند مرتکب شد.ملت ایران بداند که در لب پرتگاهی است که با اندک غفلتسقوط میکند لازم است نهضتشریف اسلامی خود را تا بر چیده شدن رژیم ظالمانه و قلدری ادامه دهند....» (11) 1
یازده روز بعد (سوم شوال 1398 15 شهریور 1357) آیت الله امام خمینی به مناسبت عید فطر اعلامیه دیگری از نجف، خطاب به ملت ایران صادر کرد.در این اعلامیه از قشرهای مختلف جامعه خواسته شده بود به مبارزه خود تا ریشه کن ساختن ظلم و خیانت ادامه دهند:
«...ملت عظیم الشان ایران! نهضتخود را ادامه داده و هرگز سستی به خود راه ندهید [...] سربازان غیور که برای کشور و وطن فداکاری میکنید، بپا خیزید! اکنون وظیفه همه مسلمین، خصوصا جناح روحانی و سیاسی و بزرگان قوم خطیر است.ملت ما بر سر دو راهی است.پیروزی و آن توفیق دستیافتن به بیرون کردن شاه و یا تا آخر در زیر چکمه دژخیمان خرد شدن، یا عزت و سرافرازی در مقابل خالق و خلق، یا خدای نخواسته ذلت و زبونی همیشگی آیا صلاح دولت نیست که برکنار شود و خود را بیش از این در مجامع عمومی رسوا نکند؟ آیا وقت آن نیست که شاه کنار رود و ملت را به حال خود گذارد تا ملتسرنوشتخویش را به دست گیرد؟ ...» (12) 1
راهپیماییهای سرنوشتساز
طی مرداد و اوایل شهریور تظاهرات و راهپیماییها در تهران و بسیاری از شهرها با وسعتی روز افزون صورت گرفت.در ماه رمضان، مساجد مرکز اجتماع مردم و صحنه افشاگریهای رژیم شاه گردید.روز 2 شهریور، به مناسبت ضربتخوردن حضرت علی (ع) تظاهرات و راهپیماییهای بزرگی در سراسر کشور، به ویژه در تهران، تبریز، رشت و مشهد بر پا شد.در سالروز شهادت امام اول شیعیان، تظاهرات مردم در شهرها با درگیری و خشونت توام گردید.تظاهرات روز 5 شهریور در قم چند کشته و زخمی بجای گذاشت.روز 9 شهریور در 10 شهر عمده، راهپیمایی صورت گرفت و دهها تن کشته و زخمی شدند.در همان روز اعتصاب کارخانههای ماشین سازی تبریز، با خواستهای حقوقی و سیاسی آغاز شد.
در مراسم نماز عید فطر به امامت دکتر مفتح، در زمین قیطریه تهران، دهها هزار تن شرکت کردند.انبوه نمازگزاران پس از پایان مراسم، همراه با هزاران عابر پیاده که در خیابان قدیم شمیران (دکتر شریعتی) به آنها ملحق شدند و شعار میدادند و صلوات میفرستادند، ماموران انتظامی را تحت تاثیر قرار داده بود.مردم در حین عبور از مقابل نظامیان و نفربرهای کنار خیابان شعار «برادر ارتشی، چرا برادر کشی!» سر دادند.دختران و پسران خرد سال به طرف تفنگهای سربازان گل پرتاپ میکردند.ساکنان خیابانهای دکتر شریعتی و شاهرضا (انقلاب فعلی) تا دانشگاه تهران در جلوی خانهها، گل و شیرینی و آب و شربتبه تظاهر کنندگان میدادند.
راهپیمایی عظیم روز عید فطر (13 شهریور 1357) و نظم و ترتیب و سازماندهی آن، خبرنگاران خارجی را شگفت زده کرد (13) 1، و شاه و دولت را نیز نگران ساخت.سیاست مدارا و «آشتی» شریف امامی نه تنها به نتیجه نرسیده بود، بلکه قدرت، اتحاد، انضباط و همبستگی نیروهای مخالف رژیم، به نمایش در آمده بود.واکنش دستگاه در برخورد و مقابله با بحران، توسل به خشونت و سرکوب بود.سه روز پس از راهپیمایی عید فطر، حکومت نظامی اعلام شد.حادثه 17 شهریور میدان ژاله (میدان شهدای فعلی) پیامد این سیاستبود.
کشتار 17 شهریور
حکومت نظامی
مراسم نماز عید فطر و راهپیمایی بعد از آن، که بدون برخورد و پیش آمدی برگزار شد، شاه و دولتشریف امامی را که در انتظار حادثه بودند، آسوده خاطر ساخت ولی سه روز بعد بار دیگر مردم به خیابانها ریختند و به رغم اخطار دولت مبنی بر ممنوع بودن اجتماعات به تظاهرات پرداختند.روز 16 شهریور (7 سپتامبر) بیش از نیم میلیون تن مردم تهران در اعتراض به تصمیم دولت در مخالفتبا تظاهرات، در خیابانها راهپیمایی کردند و شعارهای ضد رژیم سر دادند.این بزرگترین اجتماع مردم ایران تا آن روز بود. گذشته از تعداد جمعیت، تظاهر کنندگان شعارهای تندتری نیز سر دادند: «مرگ بر شاه» ، «آمریکایی برو بیرون» ، «حسین سرور ماست، خمینی رهبر ماست» .در آن روز برای نخستین بار شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» در خیابانهای تهران شنیده شد.
شاه، برای آنکه کنترل اوضاع از دست او خارج نشود، در صدد چاره جویی برآمد.وی، در همان شب دولت را وادار ساخت در تهران و یازده شهر دیگر حکومت نظامی برقرار کند. (14) سپهبد غلامعلی اویسی نیز به فرمانداری نظامی تهران منصوب شد.
صبح روز جمعه 17 شهریور، دهها هزار تن مردم تهران، که بیشتر آنها از اعلام حکومت نظامی بیخبر بودند، برای راهپیمایی و تظاهرات سیاسی به خیابانها ریختند.قریب بیست هزار تن نیز در میدان ژاله اجتماع کردند.نخست نظامیان و کوماندوها به میدان آمدند و چون نتوانستند تظاهر کنندگان را متفرق کنند، با مسلسل تانکها آنها را به گلوله بستند.به گزارش یکی از خبرنگاران اروپایی که در صحنه حضور داشت، هلیکوپترها، برای متفرق کردن مردم از مسلسل و مواد تخریبی استفاده کردند. همینخبرنگار میگوید «منظره به میدان اعدام شباهت داشت.نظامیان مردمی را که تظاهرات ضد رژیم میکردند، به گلوله بستند.» (15)
عصر آن روز مقامات نظامی، آمار تلفات را 87 کشته و 205 زخمی اعلام کردند.ولی اپوزیسیون ادعا کرد که تعداد تلفات بیش از 000، 4 تن بوده و حدود 500 تن، تنها در میدان ژاله کشته شدهاند. (16) بررسی درباره آمار تلفات آن روز و صحت و سقم گزارشها خارج از بحث ماست، آنچه شایان ذکر است اینکه روز 17 شهریور «جمعه سیاه» نام گرفت و حادثه مزبور در تاریخ ایران به عنوان روزی فاجعه آمیز ثبت گردید.17 شهریور، دریایی از خون بین شاه و مردم به وجود آورد و خشم و نفرت و کینه عامه را نسبتبه رژیم پهلوی شدیدتر کرد.روحیه افراط گرایی میان قشرها ایجاد نمود و به اعتبار میانه روها که طرفدار رژیم مشروطه سلطنتی و اجرای قانون اساسی بودند، آسیب وارد ساخت.
روز 9 سپتامبر، کارتر رئیس جمهوری آمریکا، به پیشنهاد ونس وزیر امور خارجه، از کمپ دیوید به شاه تلفن کرد و حدود پنج دقیقه با او صحبت نمود.کارتر ضمن تاکید بر اهمیت روابط دوستانه دو کشور و ابراز نگرانی از حادثه 8 سپتامبر (17 شهریور) آرزو کرد شاه بر مشکلات فائق آید.شاه، در تشریح حادثه 17 شهریور، ناآرامیها را «یک طرح شیطانی، از سوی کسانی میداند که از برنامه ایجاد فضای سیاسی او، بهرهمند شدهاند» وی، خاطر نشان میکند که مسئله استقلال و آزادی ایران در میان است.شاه به کارتر میگوید «هیچ راهی جز برقراری نظم و امنیت و اجرای برنامه آزاد سازی، وجود ندارد» همچنین از رئیس جمهوری درخواست میکند از او پشتیبانی کند چه، در غیر این صورت دشمنانش از او پیشی خواهند گرفت... (17)
چند ساعتبعد، کاخ سفید بیانیهای صادر کرد، در این بیانیه ضمن اشاره به مذاکرات تلفنی شاه و رئیس جمهوری و ابراز تاسف از تلفات حادثه 7 سپتامبر و تاکید بر اهمیت دوستی و روابط دو کشور ایران و ایالات متحده امریکا، اظهار امیدواری شده بود که روند آزادیهای سیاسی در ایران ادامه یابد.
این نخستین بار نبود که یکی از رؤسای جمهوری آمریکا در قبال ناآرامی و آشوبهایفزاینده داخلی ایران سرگردان مانده بود، پس از اعلام انقلاب سفید در سال 1341 نیز رژیم شاه، در برابر اعتراض و مخالفت گروههای وسیعی از مردم قرار گرفت که منجر به سرکوب همه نیروهای اپوزیسیون و بازداشت رهبران آنها گردید و دامنه آن به اعتراض روحانیون، به رهبری آیت الله خمینی و قیام 15 خرداد 1342 و کشتار مردم در شهرهای تهران و قم کشیده شد.
در سال 1341 کندی، رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا نیز در برابر مشکلی قرار داشت که پانزده سال بعد، کارتر گرفتار آن گردید.در هر دو مورد، برای دولت آمریکا، این مسئله مطرح بود که چگونه میتوان روابط ایران و ایالات متحده را با پشتیبانی از شاه، و سرکوب مخالفان و کشتار مردم ایران، حفظ کرد.
پس از حادثه 15 خرداد 1342، دولت آمریکا به پشتیبانی از شاه ادامه داد.پرزیدنت کندی در نامه خصوصی که در جولای 1963 به شاه نوشت، ضمن اظهار تاسف از مرگ کسانی که در آن قیام، جان خود را از دست داده بودند، ابراز امیدواری کرده بود که پس از آگاهی مردم ایران از اهمیتبرنامههای اصلاحات و رفاهی شاه، اینگونه تظاهرات بتدریج از میان برود. (18)
به رغم مطالب پرزیدنت کندی در نامه خصوصیاش به محمدرضا شاه و ابراز امیدواری نسبتبه موفقیت در اجرای برنامه رفورم اجتماعی در ایران و تبلیغات پر سر و صدای رژیم درباره اهداف «تمدن بزرگ» و نیز پیام 15 سال بعد پرزیدنت کارتر در ادامه پشتیبانی از کوششهای شاه در اجرای برنامه آزادسازی، نظر بسیاری از ایرانیان مبنی بر اینکه «شاه نوکر آمریکاست» و نیز «ایالات متحده مسئول کشتار مردم در تظاهرات آزادی طلبی و دموکراسی است» تغییر نکرد.نارضایی و اعتراض مردم ایران نسبتبه آمریکا، از کودتای 28 مرداد سال 1332 و سرکوب نهضت ملی ایران شروع شد و در سالهای بعد، بخصوص پس از حادثه 15 خرداد شدت یافت و سرانجام به شورش و انقلاب سال 1357 انجامید.
شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» ، منکر پیام تلفنی پرزیدنت کارتر شده و گفته است:
«...همزمان با شدت یافتن ناآرامیها در ایران، مذاکرات مربوط به خاورمیانه در کمپ دیوید در جریان بود.به من گفته شد که چند تن از مقامات آمریکا، اسرائیل و مصر که در آن مذاکرات شرکت داشتند، درباره حوادث کشورم به شدت ابراز نگرانی کرده بودند. شایع است اسرائیلیها به آمریکاییها گفتهاند رسیدگی به اوضاع ایران، مهمتر از مذاکرات مورد بحث آنها در کمپ دیوید است.اگر چنین موضوعی عنوان شده باشد، آمریکاییها، به آن هشدار چندان توجه نکردهاند.در اواخر شب 9 سپتامبر، پرزیدنتسادات از کمپ دیوید به من تلفن کرد و چند دقیقهای با هم حرف زدیم.سادات مانند همیشه به من دلگرمی و وعده کمک داد.من نمیدانم او در آن شب به پرزیدنت کارتر چه گفته بود، اما این را میتوانم بگویم که خبر انتشار یافته در غرب، مبنی بر اینکه کارتر در اواخر آن شب به من تلفن کرد، صحت ندارد.پرزیدنت کارتر، هرگز به من تلفن نکرد، جز یک بار، آن هم در دسامبر 1979 (آذر 1358) در پایگاه هوایی لاک لاند...» (19)
این سخن محمدرضا شاه، مانند بسیاری از گفتههایش نادرست و خلاف واقع است، ونس وزیر امور خارجه آمریکا و گری سیک، معاون برژینسکی، رئیس شورای امنیت ملی در کاخ سفید، هر دو شهادت دادهاند که کارتر در تاریخ 9 دسامبر، با شاه تلفنی صحبت کرد.سولیوان سفیر آمریکا نیز در گزارش خود به وزارت امور خارجه آمریکا، گفته است که تلفن رئیس جمهوری در تقویت روحیه شاه، مؤثر بود. (20)
به گفته ونس، روز 10 سپتامبر (دو روز پس از کشتار میدان ژاله) اردشیر زاهدی از تهران به واشینگتن بر میگردد و با اوارن کریستوفر، معاون وزارت امور خارجه ملاقات میکند.کریستوفر، ضمن تاکید در پشتیبانی دولت آمریکا از ایران، خواستار رعایت اعتدال در اجرای مقررات حکومت نظامی میشود.زاهدی مدعی است که «کمونیستهای سازمان یافته، تظاهرات را ترتیب میدهند و دولت آمریکا، همراه با نیروهای اپوزیسیون توطئهای برای سرنگون ساختن شاه تدارک دیدهاند» کریستوفر این اتهام «زشت» را رد میکند.ونس میگوید «ما اطلاعات موثقی در زمینه مداخله شورویها در تظاهرات ایران نداریم، ولی بیشک کمونیستها در صدد بهرهبرداری از آشوبها هستند.به نظر ما، ریشه ناآرامیها را در ایران نباید ناشی از اقدامات کمونیستهای داخلی دانست، بلکه اساس آن را بایستی در زمینه مسائل اقتصادی و سیاسی جستجو کرد.» ونس میافزاید «تضعیف اعتماد به نفس شاه مهمترین عاملیاست که واشینگتن را از توصیه به سولیوان برای تماس گرفتن با نیروهای اپوزیسیون عمده در ایران، به تردید وا داشته است.در شرایط موجود، رئیس جمهوری و من، بیمناک هستیم که در صورت تماس و مذاکره با اپوزیسیون، اعتماد به نفس شاه، بیش از پیش ضعیف شود و این نگرانی او، که ما در جستجوی یافتن رژیم جانشین او هستیم، افزایش یابد...» (21).
شاه، پس از حادثه میدان ژاله، روحیه خود را باخته بود.آنتونی پارسونز، سفیر انگلیس پس از بازگشت از مرخصی سه هفتهای، وضع روانی و جسمانی شاه را بدین شرح نقل کرده است:
«....روز 16 سپتامبر، دو روز پس از بازگشتبه تهران، بطور خصوصی با شاه ملاقات کردم و از تغییری که در وضع ظاهری و رفتار او بوجود آمده بود متوحش شدم.او تکیده شده بود، چهرهاش زرد و با حالی کسل حرکت میکرد.خودباخته و زیر فشار روحی به نظر میرسید.با این وجود، برای بحث درباره بحران داخلی ایران آماده بود.شاه، نظریه مرا درباره اوضاع کشورش جویا شد، حتی در یک مورد از من پرسید آیا میتوانیم با استفاده از نفوذمان بین ملاهای میانهرو، آنها را آرام کنیم؟ در پاسخ گفتم به دلیل بدگمانیش نسبتبه ما، من و ماموران پیش از من، از هرگونه تماس با طبقه روحانی پرهیز کردهایم.و افزودم: اگر ما در گذشته تماسهایی را که اکنون از ما انتظار آن را دارد با روحانیون برقرار کرده بودیم، به کوششهایمان در ایجاد روابط موجود با او، لطمه وارد میساخت. شاه تبسمی کرد و نظر مرا پذیرفت [...] سپس با لحنی گلایهآمیز گفت که نمیداند چرا تودههای مردم، پس از آن همه کارهایی که برای آنها انجام داده است، علیه او برخاستهاند...» (22)
روز 18 شهریور، آیت الله خمینی در اعلامیهای که از نجف، خطاب به ملت ایران صادر کرد، شاه را دستور دهنده اعلام حکومت نظامی و مسئول کشتار مردم دانست، به ارتشیان هشدار داد در کنار ملت قرار گیرند، از مردم طلب نمود با دادن خون خود به مجروحین کمک کنند، به روحانیون و سیاسیون توصیه کرد، از فشار و تهدید نهراسند و به مبارزه ادامه دهند.قسمتهایی از این اعلامیه به شرح زیر بود:
«ملتشریف و شجاع ایران، بار دیگر شاه با دستور حکومت نظامی در تهران و سایرشهرستانهای مهم ایران ثابت کرد که پایگاهی در میان ملت ندارد شاه برای به رگبار بستن مردم بیدفاع و مظلوم، هیچ بهانهای بهتر از حکومت نظامی ندید.اظهار مخالفتبا مجرمی که تمام هستی ملت را به باد داده، از طرف کسانی بود که در حد عالی شعور سیاسی و دینی بودند.به طوری که حاضر شدند ارتش را گلباران کنند [...] شاه، با حکومت آشتی ملی میخواست روحانیتشریف ایران و سیاسیون محترم را در کشتار خود سهیم گرداند، ولی فریب او زود بر ملا شد.جهان باید بداند که این است فضای باز سیاسی ایران و این است رژیم دموکراسی شاه و این است عمل به دین مبین اسلام در منطق شاه و دولت او [...] ارتش وطنخواه ایران، شما دیدید که ملتبا شما دوست و شما را گلباران میکند و میدانید که این چپاولگران برای ادامه ستمگری، شما را آلت قتل برادران خود قرار دادهاند [...] شما، ای علمای بزرگ اسلام و سیاسیون بزرگ که از فشار شاه هراسی به دل راه نمیدهید نشانه اعتماد و قوت روحیه ملت هستید و در این موقع حساس، نه تنها باید استقامت کنید، بلکه روحیه عالی مقاومت جامعه را هر چه بیشتر باید تقویت کنید و هر چه بیشتر صفوف خود را برای مقابله با دشمن مردم ایران متشکلتر کنید.از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمین را خواهانم.» روح الله الموسوی الخمینی (23)
آغاز اعتصابها
روز 19 شهریور شریف امامی با 177 رای موافق، 35 رای مخالف و 7 رای ممتنع از مجلس شورای ملی رای اعتماد گرفت.دو روز بعد 700 تن کارگران و کارکنان پالایشگاه نفت تهران اعتصاب کردند و خواستار اضافه دستمزد و لغو حکومت نظامی شدند.در 28 شهریور اعتصاب رفاهی سیاسی کارکنان شعبه مرکزی بانک ملی آغاز گردید.با آغاز سال تحصیلی و گشایش مدارس، ناآرامی به دانشگاهها و مدارس کشور سرایت کرد و دانشجویان و دانشآموزان به صف مخالفان رژیم پیوستند و تظاهرات و راهپیماییهای سیاسی راه انداختند.در اواخر شهریور، کارکنان بانک مرکزی ایران صورت اسامی 177 تن از شخصیتهای دولتی، صاحبان صنایع و سرمایهداران را که گفته شده بود بیش از 2 میلیارد تومان ارز از کشور خارج کردهاند منتشر ساختند.در این لیست اسامی شریف امامی نخست وزیر، سپهبد اویسی، نمازی، آموزگار، سپهبد مقدم، هوشنگ انصاری و شماری از نخبگان رژیم دیده میشد.
روزهای دوم و سوم مهر، اعتصاب کارکنان سازمان تعاون مصرف صنعت نفت ایران و پالایشگاه آبادان، به نشانه همبستگی با سی هزار تن کارگران اعتصابی نفت در تهران، اهواز، گچساران و آغاجاری آغاز شد.کارکنان مخابرات تهران نیز اعتصاب کردند.طی دهه اول مهرماه، کارگران صنایع نفت در خارک، کارکنان سازمان آب تهران و کارکنان راهآهن و کارکنان کارخانه سیمان تهران، به اعتصاب کنندگان رفاهی سیاسی پیوستند.
از اواسط مهرماه موج اعتصاب و تظاهرات سیاسی در تهران و شهرستانها بالا گرفت.معلمان، دانشگاهیان، کارکنان اداره بنادر و کشتیرانی بندر شاپور، تراکتورسازی تبریز، رادیو تلویزیون رضائیه، کارخانه ذوب آهن اصفهان، کارخانه جنرال موتور، کارخانه زامیاد، کارمندان اداری برنامه و بودجه اعتصاب کردند.روز 19 مهر روزنامههای بزرگ کشور، با انگیزه کسب آزادی قلم و نشر خبرهای واقعی دستبه اعتصاب زدند و پس از سه روز، با اعلام لغو سانسور از طرف دولت، کار خود را از سر گرفتند. (24) 1
روز 20 مهرماه زندانیان سیاسی کشور، به نشانه همنوایی با دیگر اعتصاب کنندگان، اعتصاب غذا کردند.کارگران بنادر و کشتیرانی خرمشهر، شیلات بندر پهلوی، نساجی یزد، پالایشگاه شیراز، نیروگاههای اتمی، معادن زغال سنگ دامغان به پشتیبانی از قیام مردم، به دیگر اعتصابیون پیوستند.روز 22 مهر کارکنان پالایشگاه آبادان اعتصاب کردند، بدین ترتیب موج اعتصاب کارخانجات دولتی و بخش خصوصی، همراه با تظاهرات در تهران و سراسر شهرهای ایران، به تدریج از درخواستهای سیاسی و رفاهی، به مخالفتبا ادامه رژیم پهلوی و کنارهگیری محمد رضا شاه و ایجاد نظام جمهوری اسلامی کشیده شد.
همزمان با اوجگیری تظاهرات و اعتصابات در شهرهای ایران، ایرانیان و دانشجویان ایرانی در شهرهای اروپا و آمریکا به نشانه همبستگی با مردم ایران، تظاهراتی ترتیبدادند و با انتشار خبرنامه، اعلامیه و بیانیه، رژیم شاه را محکوم کردند و موافقتخود را با نظریات آیت الله خمینی اعلام نمودند.
تردید و تزلزل شاه
همزمان با اوجگیری اعتصابها و تظاهرات و ناآرامیها، از سوی دولت آمریکا به مقامات ایرانی اطلاع داده شد که برنامه فروش جنگافزار، تا روشن شدن اوضاع سیاسی در تهران متوقف خواهد گردید.روز 11 اکتبر (18 مهر) سولیوان به دیدار شاه رفت، سفیر آمریکا، ملاقات آن روز را با شاه «طولانی و غم انگیز» توصیف کرده و میگوید:
«شاه افسرده و عصبی بود.سعی کردم هراس و نگرانی او را با بحث در زمینه یافتن راه حلی برای رفع مشکلات، برطرف سازم [...] وی، در این فکر بود که آیت الله خمینی را دعوت به بازگشتبه ایران کند.همچنین موضوع تشکیل یک دولت ائتلافی از سیاستمداران قدیمی را، به عنوان آخرین راه چاره عنوان کرد و در عین حال از طبیعت و خوی مردم ایران، که پرخاشگری را به کار «تیمی» و «دسته جمعی» ترجیح میدهند، ابراز تاسف نمود.آنگاه برای اولین بار، از نگرانی ژنرالهایش درباره احتمال سرایت آشوبهای داخلی به ارتش پرده برداشت و افزود که آنها نیز، او را برای فرو نشاندن آشوبها، زیر فشار گذاشتهاند...» (25) 1
پینوشتها:
1.گزارش استمپل کارمند بخش سیاسی سفارت آمریکا در تهران (اسناد لانه جاسوسی، بخش دوم، صفحه 206) .
2.مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها، پیامها و فتاوی امام خمینی، انتشارات چاپخش، بهمن 1360، صفحات 284 تا 297.
3.اسامی وزرای دولتشریف امامی با تغییرات بعدی به شرح زیر بود:
وزیر دادگستری: دکتر محمد باهری، دکتر حسین نجفی، وزیر اطلاعات و جهانگردی: دکتر محمد رضا عاملی تهرانی، وزیر بهداری: دکتر نصر الله مقتدر مژدهی، دکتر حسین مرشد، وزیر امور خارجه: امیر خسرو افشار قاسملو، وزیر مشاور در امور اجرایی: دکتر منوچهر آزمون، دکتر مصطفی پایدار، وزیر جنگ، ارتشبد رضا عظیمی، وزیر آموزش و پرورش: دکتر منوچهر گنجی، وزیر صنایع و معادن: دکتر محمد رضا امین، وزیر اقتصادی و دارایی: دکتر محمد یگانه، وزیر راه: مهندس حسن شالچیان، وزیر مشاور و سرپرست اوقاف: دکتر علی رکنی، محسن شریعتمداری، وزیر کشاورزی: امیر حسین امیر پرویز، وزیر کشور: ارتشبد عباس قرهباغی، وزیر علوم و آموزش عالی: دکتر هوشنگ نهاوندی، دکتر ابوالفضل قاضی، وزیر پست و تلگراف و تلفن: کریم معتمدی، وزیر مسکن و شهرسازی: مهندس پرویز آوینی، وزیر فرهنگ و هنر: محسن فروغی، وزیر بازرگانی: محمد رضی ویشکایی، وزیر مشاور در امور پارلمانی: عزت الله یزدان پناه، وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه: حسینعلی مهران، وزیر کار و امور اجتماعی: کاظم ودیعی، وزیر نیرو: مهندس جهانگیر مهدمینا.
4.پرویز راجی، سفیر ایران در لندن، که در روزهای آخر وزارت دربار هویدا به تهران آمده بود، داستان دیدارش را با هویدا، بدین شرح روایت کرده است: «هویدا میگفت: فساد در سطح بالای مملکتبقدری شیوع دارد که حتی از حریم شرم و حیا هم فراتر رفته است و در این مورد مثال آورد که: هم اکنون در کنار دریای خزر سه کازینو به مقیاس وسیع، مشغول کار است که یکی به خواهر شاه و دیگری به برادرش و سومی به بنیاد پهلوی تعلق دارد [...] من بارها در طول سالیان اخیر، لزوم مبارزه با چنین فسادهایی را با شاه در میان نهادهام ولی او هرگز متوجه نشد...».
(parviz C.radji,In the Service of the peacock Throne (London) ,1989,p.236)
این کتاب تحت عنوان خدمتگذار تخت طاووس به فارسی ترجمه شده است.
5.William H.Sullivan;Mission to Iran,p.164.
6.Answer to HistorY,p.160.
7.نگاه کنید به: تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، از انتشارات مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1369، صفحات 246 245، در سند سوم کتاب از جعفر شریف امامی به عنوان استاد اعظم لژ ستاره سحر یاد شده است.
8.روزنامه اطلاعات، 5 شهریور 1357.
9.روزنامه کیهان، 5 شهریور 1357.
10.روزنامه آیندگان، 7 شهریور 1357.
11.مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها، پیامها و فتاوی امام خمینی، گردآورنده م.دهنوی، انتشارات چاپخش، 1360، صفحات 353 تا 355.
12.همان کتاب، صفحات 376 360.
13.روزنامه کیهان در شماره 14 شهریور نوشت: «بزرگترین راهپیمایی سیاسی مذهبی تاریخ ایران، دیروز در تهران برگزار شد.در این تظاهرات صفهای چند کیلومتری جمعیت از زن و مرد و کودک و پیر و جوان، طول و عرض خیابانها را پر کردند.خبر تظاهرات دیروز به عنوان یک نمایش بزرگ و بیسابقه به سراسر جهان مخابره شد...»
14.یازده شهری که در آن حکومت نظامی اعلام شد عبارت بودند از: قم، تبریز، اصفهان، مشهد، شیراز، جهرم، کازرون، قزوین، کرج، اهواز، آبادان.
15.j.gueyras,the guardian.17 September 1978.
16.Stampel.j.d.,"Inside the Iranian Revolution",pp.115 117.
17.sick;All fall Down,pp.49 50.
18.Sick.Ibid.p.52.
19.pahlavi;Answer to History,p.161.
20.Gary Sick;p.52;Cyrus vance,p.326.
21.vance;Hard Choices,p.326.
22.Sir Anthony parsons,the pride and the fall,pp.70 71.
23.تاریخ سیاسی معاصر ایران، صفحات 265 264.
24.در اعلامیه دولت گفته شده بود «...دولت آزادی مطبوعات را برابر قانون اساسی تضمین میکند و با تاکید بر درستی سیاست آزادی مطبوعات، تضمین میکند که در انجام وظایف قانونی کارکنان مطبوعات کشور هیچ گونه دخالت و اعمال نفوذ مستقیم و غیر مستقیمی از سوی دستگاهها و مقامات دولت صورت نگیرد.دولت امنیتحرفهای کلیه کارکنان مطبوعات کشور را نیز تامین میکند.»
25.Sick;All fall Down,p.56.