دو بازيگر اصلي صحنه نفت

1) آيت الله سيدابوالقاسم كاشاني
سيدابوالقاسم كاشاني فرزند آيت الله سيدمصطفي كاشاني در سال 1246 شمسي در تهران ديده به جهان گشود. وي تحصيلات حوزوي خود را در تهران و عتبات عاليات به پايان رساند و بعداز جنگ جهاني اول و با اشغال عراق توسط قواي انگليس با تعدادي از روحانيون عاليقدر حكم جهاد عليه قواي بيگانه را صادر كرد. پيگيري مبارزات توسط آيت الله كاشاني عليه قواي اشغالگر سرانجام منجر به خروج مخفيانه وي از عراق شد و همزمان با كودتاي 1299 به موطن بازگشت. بعداز بازگشت، باز هم آرام ننشست و بخصوص پس از جنگ جهاني دوم به طور جدي تلاش و پيگيري خود را آغاز كرد. اين تلاش ها در ملي شدن صنعت نفت بسيار موثر بود و در واقع اگر حضور ايشان و يارانش در اين مبارزه نبود شايد پروژه ملي شدن نفت كه 29 اسفند 1329 با موفقيت به پايان رسيد، عقيم مي ماند. پس از انتصاب دكتر مصدق به نخست وزيري، آيت الله از همراهي وي دست برنداشت و در 25 تير 1331 و همزمان با استعفاي دكتر مصدق، شاه به وزير دربار خود حسين علادستور داد تا جلوي مخالفت كاشاني با نخست وزيري قوام را بگيرد اما رهبر روحاني سرسختانه از هرگونه همراهي با حكومت سرباز زد. 27 تير ماه اعلاميه غوغا برانگيري بر عليه قوام صادر نمود و مردم را به حركت واداشت كه باعث شد تا قوام و شاه از در مسالمت براي جلب رضايت كاشاني وارد شوند كه اين بار هم نتيجه اي در پي نداشت. قوام در 29 تير حكم دستگيري كاشاني را صادر نمود كه به علت اينكه خانه اين رهبر بزرگ در محاصره ياران وفادارش بود بيگانگان از دست درازي دور ماندند. در روزهاي بعد تهديدات اين روحاني ژرف انديش بر عليه شاه كارساز افتاد و نهايتا با هدايت هاي ايشان مردم به خيابان ها ريختند و واقعه 30 تير شكل گرفت. آيت الله پس از پيروزي قيام 30 تير پيام تبريكي خطاب به ملت صادر كرد و در روز اول مرداد نيز به ياد شهداي اين قيام مجلس ترحيمي ترتيب داد.

2) دكتر محمدمصدق
محمد مصدق فرزند ميرزا هدايت الله وزير دفتر در سال 1261 ش در تهران متولد شد. نسبت او از سوي مادر به فتحلعيشاه مي رسيد. پس از پايان تحصيلات مرسوم زمان، در دوره ناصرالدين شاه ملقب به مصدق السلطنه شد و در زمان سلطنت مظفرالدين شاه مستوفي خراسان گرديد. با تاسيس مدرسه علوم سياسي در تهران از خدمات دولتي استعفا داد و براي تحصيل راهي تهران شد. وي پس از چندي براي ادامه تحصيل راهي اروپا شد ولي بزودي به ايران بازگشت و مجددا به همراه خانواده خود به اروپا رفت وموفق شد دكترا خود را در رشته حقوق دريافت كند. پس از بازگشت به ايران مدتي در مدرسه علوم سياسي تدريس كرد. در زمان انعقاد قرارداد ننگين 1919 از مخالفان جدي آن بود و به همين منظور در سوئيس مقالات متعددي در رد اين قرارداد در نشريات منتشر كرد. دكتر مصدق پس از بازگشت به ايران مدتي استاندار فارس بود ولي با روي كار آمدن دولت سيدضياء بناي مخالفت با او را گذاشت و به همين جهت از حكومت فارس استعفا داد. سال 1300 در دولت ميرزا حسن خان مشيرالدوله يك سال عهده دار حكومت آذربايجان بود و پس از آن در سال 1302 چند ماهي عهده دار وزارت خارجه بود. مصدق در دوره پنجم و ششم مجلس نيز به عنوان نماينده به فعاليت هاي سياسي خود ادامه داد و با سياست هاي ديكتاتور مآبانه رضاخان مخالفت مي كرد. در سال 1319 دستگير و به بيرجند و احمدآباد تبعيد شد اما با سقوط ديكتاتور و تبعيد وي آزاد شد و در دوره چهاردهم مجلس نيز راهي مجلس شد.
در انتخابات دوره شانزدهم، مصدق به همراه ديگر همفكران خود بار ديگر براي كسب آزادي در انتخابات در دربار متحصن شدند كه نهايتا به مجلس راه يافت و به عضويت كميسيون مخصوص نفت درآمد. در سال 1329 وقتي رزم آرا به نخست وزيري منصوب شد. رهبري نمايندگان مجلس را در مخالفت با وي بر عهده گرفت. پس از ترور رزم آراكه از مخالفان ملي شدن صنعت نفت بود راه براي نخست وزير مصدق هموار گرديد. ابتدا مدت كوتاهي حسين علاء به نخست وزيري منصوب شد اما توان صدارت در آن ايام توفاني را نداشت. و سرانجام دكتر مصدق در ارديبهشت 1330 به نخست وزيري منصوب و دولت خود را معرفي كرد. در برنامه هاي وي ملي شدن صنعت نفت در اولويت قرار داشت و موفق شد علي رغم مشكلات فراوان اين طرح را اجرا كند و دست انگلستان را از نفت ايران كوتاه كند. مصدق در تير ماه 1331 پس از معرفي دولت جديد خوداز شاه خواست تا پست وزارت جنگ را نيز بر عهده وي بگذارد. ولي شاه كه از واگذاري قدرت كامل به مصدق وحشت داشت نپذيرفت و نتيجه اين بحث و جدل، استعفا و خانه نشيني مصدق بود. اما رهبر روحاني نهضت ملي شدن نفت اين بار رهبري را بر عهده گرفت و قيام 30 تير حاصل تلاش وي بود.