جنگ جهانی دوم در استان لرستان

با هجوم متفقين در شهريور ماه 1320 خرم‏آباد مركز سپاه شدو تصميم گرفتند تا تمامى سربازان را به جنوب (اهواز) ببرند و چون وسيله انتقال نيرو بسيار كم بود بدين خاطر سربازان را پياده از طريق جاده نوژيان به ايستگاه كشور برده و از آنجا با راه آهن به اهواز و خرمشهر منتقل نمودند. در خرم‏آباد فقط 4 دستگاه راديو بود كه يكى از آنان در منزل شخصى به نام نجم الدين لرستانى قرار داشت و چون برق شهر در ساعت 7 بعدازظهر روشن مى‏شد مردم جهت اطلاع از آخرين اخبار در منزل لرستانى جمع مى‏شدند و اجتماع مردم جهت استماع اخبار براى آن بود كه تمام جوانان شهر را به جنوب برده بودند و در مركز سپاه در شهر صد نفر سرباز و درجه دار زير نظر يك نفر سرگرد اداره مى‏شدند و بقيه نيروها در جبهه بودند.

با ورود متفقين به ايران وضع اقتصادى مردم ايران به وخامت گرائيد. در زمستان 1320 گرانى غله و خواربار در لرستان بيداد مى‏كرد. تورم عجيبى سراسر لرستان را در برگرفته بود مردم لرستان براى سير كردن شكم خود به خوردن علف‏هاى بيابان روى آوردند. بدى اوضاع اقتصادى و گرانى غله و آذوقه تا سالها به طول كشيد.

متفقين در خرم‏آباد به وسيله ايادى خود تا آنجا كه توانستند ارزاق مردم را خريدارى نمودند. راه سراسرى را تحويل گرفتند. آسفالت نازك موقتى كه بيش از يكسال دوام نداشت روى جاده كشيدند و از بروجرد تا انديمشك جاده را به قطعاتى تقسيم و يك در ميان نگهدارى و مرمت قطعات به عهده انگليسى‏ها و آمريكايى‏ها بود. كمپ‏هاى انگليسى و آمريكايى در طول راه بود اما اداره كاركنان راه به طور كلى با انگليسى‏ها بود.

انگليسى‏ها دستور دادند در هر چند فرسخ، خان، يا كدخداى محل به نام مباشر استخدام شود و آن مباشر دو دسته كارگر، هر دسته شامل حداكثر 30 نفر را با سر كارگر به كار گمارد. اين دستور از آن لحاظ بود كه از نفوذ محلى صاحبان نفوذ براى حفظ امنيت استفاده نمايند. در آن زمان تلفن كارير وجود داشت و در هر 30 كيلومتر پستى جهت تقويت تلفن ايجاد نمودند. افراد اين پست‏ها ابتدا انگليسى بودند و بعد به افراد هندى واگذار گرديد.

هر 15 روز به هر كارگر مقدارى شكر، چاى، بيسگويت و آرد مى‏دادند. حقوق كارگر هم كه قبلاً روزى 4 ريال بود 14 ريال شد. متفقين انتظار ورود ارتش هيتلر را به ايران داشتند. به همين جهت در منطقه لرستان دستور دادند در كنار تمام پيچ‏هاى منحصر و خطرناك جاده چاله‏اى به عمق 4 متر و قطر يك متر كنده شود كه در صورت هجوم ارتش آلمان جاده را منفجر كنند و باعث كندى پيشرفت ارتش دشمن شوند. در طول جاده تا منطقه «شتر خواب» در كيلومتر 152 اين دستور اجرا گرديد. در «شتر خواب» به عنوان سنگر نهايى مى‏خواستند مقاومت كنند و نگذارند پاى ارتش آلمان به خوزستان برسد براى همين بين جاده و كوه جاده‏اى فرعى احداث نموده ساختمان‏هايى در كوه ساختند كه محل استقرار توپ و فقط جاى يك الى دو سرباز در آن بود و لوله توپ به طرف جاده اصلى از ساختمان بيرون مى‏آمد و در ظاهر ديده نمى‏شد. پشت تپه را هم جهت استقرار نيرو آماده نمودند و آمريكايى‏ها هر روز يك نفر دژبان را در نزديكى شهربانى خرم‏آباد مى‏گذاشتند تا سربازانى را كه به شهر مى‏روند كنترل نمايند تا از بروز حوادث جلوگيرى شود.

چون ارزاق مردم به وسيله متفقين خريدارى شده بود و محصول بخش‏هاى چگنى و كوهدشت هم چند سالى بود كه بر اثر آفت سن از بين مى‏رفت به همين جهت نان كمياب شد. دولت به كارمندان كوپن نان داده بود، از طرف ارتش هم جهت عائله درجه داران جيره نان تعيين شده بود. كوپن قند و شكر بين مردم توزيع شده بود ولى كمتر كسى موفق مى‏شد كه نان و قند و شكر كوپنى را به دست آورد.

در آذرماه 1321 هنگامى كه چند كاميون مشغول بارگيرى گندم از انبار غله جهت خروج از شهر بودند، بهانه به دست مردم داده عده زيادى كه در جلو آنان حاج خير الله حقير بود، تظاهرات بزرگى به راه انداخته و به اداره دارايى و قند و شكر حمله برده شيشه‏ها را شكستند. شهربانى كه قادر به حفط نظم شهر نبود از ارتش كمك خواست و ارتش شهر را(از خيابان سوم اسفند و بازار كه خيابان حافظ فعلى است) به دو قسمت نمود و از عبور و مرور ساكنين قسمت شرقى به غربى و بالعكس تا مدت 24 ساعت جلوگيرى نمود. شب هم تقريبا حكومت نظامى بود. روز بعد اوضاع آرام گرديد.

ساكنين بعضى از روستاها هم كه مدتى از ريشه بعضى از گياهان تغذيه نموده بودند و چهره آنان به سبزى مايل شده بود دسته دسته به شهر مى‏آمدند. گاهى اوقات افرادى از فرط گرسنگى در پياده رو نقش بر زمين مى‏شدند. گندم به قيمت خيلى گران يعنى هر من 5 تومان تا اندازه‏اى در دسترس مردم بود و سال بعد ارزان شد و كم كم وضع به حال عادى بازگشت.

در دهم تيرماه 1324 ه .ش دو ژنرال انگليسى به همراهى چند تن از افسران خارجى و فرمانده سپاه باختر و سرتيپ گلشائيان فرمانده لشگر 5 لرستان، چند روز در ايل پاپى اقامت گزيده تا با وعده و وعيدهاى زياد به سران اين ايل، از آنان ضمانت و سوگند وفادارى به انگلستان و كمك به آنان را اخذ نمايند، ولى بزرگان پاپى با تعصبى كه نسبت به مسائل ملى و اسلامى داشتند اين خواسته نابحق را بطور قاطع رد نمودند.