جنگ جهانی دوم در استان زنجان

در 25 اوت 1941 م (سوم شهريور 1320 ه .ش) خاك ايران از دو سو، مورد تهاجم قواى بيگانه قرار گرفت.

صبح چهارم شهريور نيروهاى روسى در خاك آذربايجان حضور داشتند و لشگر آذربايجان در آستانه متلاشى شدن قرار داشت. در فرودگاه تبريز، سرهنگ شيبانى در انتظار دستورات جديد كه بلافاصله پيامى از ستاد ارتش رسيد كه در صورت امكان، كليه افراد هنگ دوم هوايى را به زنجان منتقل كنند.

شيبانى ترسيد كه در روشنايى روز مبادرت به پرواز كند، زيرا نيروى هوايى ارتش سرخ بر آسمان‏ها تسلط داشت. از سوى ديگر فرودگاه تبريز نيز فاقد چراغ‏هاى راهنما براى پرواز شبانه بود.

شيبانى افسران و افرادش را جمع كرد و اظهار داشت تنها چاره آنان اين است كه هنگام شب پرواز كنند.

از آنجايى كه اين كار فوق العاده خطرناك بود پيشنهاد كرد هر كس مايل است با اتومبيل عزيمت كند اما خودش پرواز خواهد كرد. كليه خلبانان داوطلب پرواز شدند تا هواپيماهايشان را از افتادن به چنگ دشمن نجات دهند. قرار شد ساعت پرواز چند لحظه پيش از سپيده دم روز بعد باشد تا اندكى پس از طلوع آفتاب به زنجان برسند. آنگاه خلبانان خودشان را آماده گذراندن يك شب طولانى كردند در حالى كه ارتش سرخ فقط 30 كيلومتر از آنان فاصله داشت.

اندكى پس از طلوع آفتاب، هواپيماى سرهنگ شيبانى به سلامت در فرودگاه زنجان در 220 كيلومترى جنوب شرقى تبريز به زمين نشست. چند دقيقه بعد ده هواپيماى ديگر در آنجا فرود آمدند.

شيبانى در جستجوى دو هواپيماى ديگر با دقت به آسمان مى‏نگريست ولى آنها هيچ گاه پديدار نشدند.

چون هواپيماهاى آنان به كوههاى جنوب تبريز خورده و سرنگون شده بود، ولى خلبانان به طرز معجزه آسائى نجات يافته بودند و بعدها به تهران رسيدند.

شيبانى كه مطمئن بود شوروى‏ها به زودى به عزيمت آنها پى خواهند برد و تا زنجان تعقيبشان خواهند كرد، با شتاب هواپيمايش را پر از بنزين كرد و به سوى تهران پرواز نمود در واقع چند لحظه بعد يك هواپيماى شوروى پديدار شد و فرودگاه زنجان را بمباران كرد.

و حملات هواپيماها ساعت به ساعت افزايش مى‏يافت هواپيماى روسى با انداختن بمب بعضى با پخش اعلاميه‏هاى به زبان تركى، فارسى آغاز يك دوره پر تلاطم تاريخى را به مردم كشورمان اعلام داشتند.

در ششم شهريور در حالى كه شاه مى‏ديد اوضاع ايران دارد رو به خرابى مى‏رود رهبران غرب درباره خطرى كه حضور ناگهانى و گسترده نظامى شوروى در ايران بوجود آورده بود كم‏كم نگران مى‏شدند.

همان شب دولتهاى انگليس و شوروى توافق كردند كه نيروهايشان در قزوين در 140 كيلومترى شمال غربى تهران با يكديگر ملحق شوند.

صبح روز بعد 29 اوت (17 شهريور) ستون طولانى موتوريزه ژنرال نوويكوف از تبريز و ميانه به سمت جنوب شرقى به راه افتاد و به شهر زنجان كه هدف آن روزش بود رسيد.

شهرهاى استان زنجان مدت چند ماه بدون سرپرست بود و از حكومت مركزى درباره حفظ و نظم و اداره شهرها كوچكترين خبرى نبود و مردم با همكارى يكديگر امنيت را بر عهده داشتند.

در اين آشفتگى، قيمت ارزاق و هزينه زندگى به سرعت بالا مى‏رفت. وضع عمومى مردم، بخصوص كارمندان دولت، از لحاظ معاش به سختى مى‏گذشت.

مردم زنجان كه چندى به علت اوضاع وخيم از شهر به اطراف گريخته بودند، پس از آوارگى ناخواسته به شهر و ديار خويش بازگشتند، زنجان حال و هوايى ديگر داشت.

روسها، مراكز عمده نظامى و اجتماعى و آموزشى را به تصرف خود درآورده و ادارات دولتى، ايستگاههاى راه آهن و دبيرستانها، پادگانها، كاروانسراهاى بزرگ و حتى چند مهمانخانه تهران به قرارگاه سربازان روسى تبديل گشته بود در حاليكه شبانه روز تانكها، نفربرهاى روسى از مرزهاى غربى به سوى تهران در حركت بودند و به ناچار از زنجان مى‏گذشتند و فرماندهان نيروهاى زمينى ارتش سرخ براى استقرار و جابجايى نفرات و سامان دادن آنان مى‏كوشيدند و زنجانيان همچنان حيرت زده تماشاگر اين صحنه بودند.

قحطى و كمبود مواد غذايى از گندم و جو قند و شكر و... موجب گرديد كه پديده‏هاى ناگوارى چون احتكار و گرانفروشى رواج يابد. اولياى امور براى تأمين معاش اكثريت مردم ناچار بودند نان و قند و شكر را جيره بندى نمايند.

در اين ميان براى تأمين غذاى نيازمندان نانوايى‏هاى بربرى نان را شبانه در قسمت جنوبى اداره دارائى امروز، خيابان طالقانى پخته و انبار مى‏كردند و سحرگاه باگارى به مساجد محلات حمل و توزيع مى‏گرديد. اوراق كوپن نيز پاسخگوى نياز مردم نبود. براى همين چندين بار جمعيت آشفته و پريشان به انبارهاى محتكران و تجار بى انصاف يورش بردند و آرد و گندم و جو آنان را به يغما بردند.

چون ايران به عنوان پل پيروزى كليه امكانات خود را در اختيار متفقين قرار داده بود، زنجانيان همه روزه شاهد عبور كاميون‏ها و نفربرهاى آنان بود كه سربازان هندى، انگليسى و آمريكائى را از خليج فارس به شوروى منتقل مى‏نمودند و چون راه آهن زنجان به تبريز متصل نشده بود همه اين نقل و انتقال‏ها از جاده‏ها و خيابانهاى زنجان انجام مى‏گرفت.

تا اينكه سرانجام بعد از گذشت چهار سال و شش ماه و هشت روز از تاريخ اشغال ايران توسط نيروهاى بيگانه، طليعه صلح پديدار شد و پايان جنگ جهانى دوم اعلام گرديد.