تاثير ديپلماسي عمومي ايران بر مصر
مجتبي اماني، براي افرادي كه تحليلهاي سياسي صدا و سيما را دنبال مينمايند، به عنوان كارشناس مناسبات بينالملل در خاورميانه نامي آشنا است. او سالها است كه به عنوان يكي از ديپلماتهاي كشور به ايفاي نقش پرداخته است و هماينك نيز به عنوان رئيس دفتر حفاظت منافع ايران در مصر به مهد مناسبات ديپلماتيك كشورهاي عربي و اسلامي مأمور گشته است. اين مصاحبه در حالي كه بارها ارتباط تلفني ما با او - كه در پشت ميز خود در قاهره بود- قطع گرديد، با صبر و همراهي ويژه او انجام گرديده است.
ïïï جناب آقاي اماني اگر ممكن است در ابتدا بفرماييد از چه زماني وارد مجموعه وزارت خارجه شديد و در اين وزارتخانه چه سمتهايي داشتهايد؟
بسماللهالرحمنالرحيم. من در سال 1367 يعني چند ماه بعد از پايان جنگ تحميلي وارد وزارت خارجه شدم. در ابتدا كارمند در دفتر وزير امور خارجه بودم. از ابتدا سعيام بر اين بود در ادارات مربوط به خاورميانه به اطلاعاتم درباره منطقه خاورميانه اضافه كنم. در سال 1370 سفري شش ماهه به مصر كردم. بعد از بازگشت از مصر به معاونت دفتر منصوب و پنج سال از ورودم به وزارت خارجه ميگذشت كه به عنوان كارشناس ميز مصر وارد بخش كارشناسي سياسي در اداره اول خاورميانه شدم. سپس از سال 1374 تا 1378 بهمدت چهار سال به عنوان نفر دوم دفتر حفاظت منافع ايران در قاهره فعاليت كردم. در فاصله پايان مأموريتم در سال 1378 تا 1385 اكثراً به عنوان كارشناس و نزديك سه سال از سال 1385 تا 1388 به عنوان معاون مديركل دفتر مطالعات سياسي بينالمللي وزارتخارجه مشغول به كار بودم. در بهمن 1388 به عنوان رئيس دفتر حفاظت منافع ايران در قاهره منصوب شدم كه تا حالا در اين سمت مشغول خدمت هستم.
ïïï به نظر ميرسد در خصوص مصر مطالعات ويژهاي داشتيد. ضمن اينكه در سه مقطع به اين كشور مأموريت داشتيد. تأثير انقلاب اسلامي ايران را در مصر چگونه ارزيابي كرديد.
انقلاب اسلامي در ابتداي ظهور خود در سال 1357 به مثابه يك فكر و به عنوان مركزي مواج، تأثيرات جدي در جهان و بخصوص منطقه خاورميانه داشت. انديشه انقلاب اسلامي در ابتدا با تبليغات دشمنانه امريكا و رژيم صهيونيستي مترادف با تغيير نظام حكومت يا تغيير حاكمان در كشورها تلقي ميشد. به علت همين تبليغات خصمانه بود كه سران برخي از كشورهاي منطقه خصوصاً كشورهاي عربي تحت تأثير اين تبليغات به ضديت با انقلاب اسلامي پرداختند. اين تبليغات ريشه در وحشتي داشت كه رژيم صهيونيستي به آن دچار شده بود. نخست وزير اين رژيم چند روز بعد از پيروزي انقلاب اسلامي جمله مشهوري دارد. او در آن زمان گفت زلزلهاي در اسرائيل رخ داده است. مصر هم از اين قاعده مستثني نبود؛ بخصوص آنكه بهترين رابطه را با امريكا داشت و بتازگي وارد روندي به نام صلح خاورميانه شده بود.بر اساس جوسازي و طرح امريكايي صهيونيستي، تأكيدي كه حضرت امام درباره صدور انقلاب اسلامي داشتند؛ براي بعضي كشورها به عنوان پديدهاي ويرانگر و تهديدي عليه نظام حاكم بر آن كشور تلقي ميشد. اما رفتهرفته انقلاب اسلامي نشان داد كه مفهوم انقلاب اسلامي لزوماً به معناي تغيير حاكمان نيست. بلكه انديشهاي براي ايجاد استقلال، رفاه، آسايش براي مردم جهان است. بعد از پايان جنگ تحميلي اين واقعيت يعني انديشه بلند انقلاب اسلامي كه منبعث از افكار عاليه حضرت امام خميني بود شكل عملي به خود گرفت. البته از همان ابتدا مشخص بود كه صدور اين فكر يعني انقلاب اسلامي به نفع ملتهاست. ملتها دريافتند كه پيام انقلاب اسلامي رفاه و استقلال و خودباوري براي مردم جهان است. اين فكر تأثيرات خود را در كشورهاي جهان گذاشته است. بسياري از كشورها با برداشتهايي از اين انقلاب و مطابق با موقعيت كشورشان توانستهاند لااقل به برخي از اهداف انساني اين انقلاب برسند. در برخي از كشورها اين تأثير در تغيير نگرش آنها به امريكا و رژيم صهيونيستي تبلور پيدا كرد.
ïïï علت قطع روابط ايران و مصر در ابتداي انقلاب به دليل رابطه مصر با اسرائيل اعلام شد. به نظر شما آيا در آن مقطع زماني اين قطع رابطه كار درستي بود؟ آيا تداوم آن به صلاح است يا اينكه ميبايست به دنبال راههاي ارتباط باشيم؟
در آن زمان ما تنها كشوري نبوديم كه رابطه خودمان را با مصر قطع كرديم. در ارديبهشت 1358 بسياري از كشورها به دليل ورود مصر به جريان سازش با رژيم صهيونيستي كه غاصب سرزمينهاي اسلامي هست، ارتباط خود را با مصر قطع كردند. در اين قطع رابطه كشورهاي عربي پيشتاز بودند. حتي مقر اتحاديه عرب كه در قاهره بود به تونس منتقل شد. به اين ترتيب مصر با قطع ارتباط با بسياري از كشورهاي عربي روبرو شد. ايران انقلابي هم كه پس از انقلاب اسلامي تغيير جهت داده بود و از يك كشور حامي رژيم صهيونيستي به يك كشور مخالف اين رژيم تبديل شده بود، به فرمان حضرت امام و همگام با جريان ضد صهيونيستي ارتباطش را با مصر قطع كرد. از آن تاريخ تا به حال حوادث زيادي رخ داده است. در سالهاي بعد بسياري از كشورهاي عربي روابطشان را با مصر برقرار كردند، ولي همچنان مخالفتها و موافقتها در روند سازش و صلح با رژيم صهيونيستي و عادي سازي رابطه با اين رژيم وجود دارد. به نظر ميرسد بعد از سي سال و با نگاهي به سالهاي گذشته اين عقيده كه سازش با رژيم صهيونيستي فايدهاي در بر نداشت و اقدام درستي در اين زمينه نبوده است، در حال حاضر به عنوان جو غالب تلقي ميشود. حتي ميتوان گفت در طول دو دهه قبل هيچگونه تحول و دستاورد جدي از طريق گفتوگو و سازش با رژيم صهيونيستي به دست نيامده است. بدين معني كه همچنان جولان سوريه در اشغال است. آزادي جنوب لبنان در چارچوب مذاكرات سازش نبود. اين كار حاصل مقاومت بود. در نتيجه مقاومت در غزه بود كه صهيونيستها مجبور به ترك آنجا شدند. در گفتوگوهايي كه از سال 1358 و به دنبال امضاي توافق كمپ ديويد پيگيري ميشد نتيجهاي به دست نيامد و همچنان دولت فلسطيني درگير مسائلي نظير پايتختي آن در قدس است كه در اين باره اختلافات جدياي وجود دارد. مرزهاي دولت فلسطيني همچنان در ابهام است. ضمن اينكه دوپارگي آن در نوار غزه و كرانه باختري و محل عبور در منطقه همچنان داراي مشكلات اساسي است. هنوز هيچ راه حلي براي موضوع آوارگان فلسطيني ارائه نشده است. اين موارد نشان ميدهد راه سازش و گفتوگو با رژيم صهيونيستي هيچگونه دستاوردي نداشته است. تنها ميتوان گفت مصر در آن مقطع توانست به دنبال قراردادي بخشي از سينا را به دست آورد. البته درباره ميزان حاكميت مصر و صهيونيستها مسائل پشت پردهاي وجود دارد كه هيچگاه طرفين نخواستهاند به وضوح در اين باره حرفي بزنند و توضيحي بدهند. مصر در مقابل امضاي قرارداد كمپ ديويد تعهداتي دارد و بخشي از اين تعهدات بطور غيرمستقيم به ما مربوط ميشود.يعني ارتباط با ايران به عنوان كشوري كه مخالف روند سازش امريكايي است؛ به گونهاي خلاف تعهدات مصر در كمپ ديويد تلقي ميشود.
ïïï سؤال من در مورد رابطه ايران با مصر بود كه آيا به نظر شما تداوم قطع ارتباط به مصلحت است يا بايد تغيير كند؟
ذكر كردم اينها ريشههاي موضوع است؛ البته شرايط تغيير كرده. ما ميتوانيم به اين موضوع اشاره كنيم كه مصريها براي برقراري رابطه با كشور ما داراي محدوديتهايي هستند. بارها براي ايجاد رابطه از طرف مقامات ايراني اعلام آمادگي شده است، اما مسائلي نظير نام خيابان خالد اسلامبولي يا مسائل جزئي ديگري در اين باره مطرح ميشود كه اينها علت اصلي نيست. ميتوانيم علت اصلي را در نقش امريكاييها و صهيونيستها در وارد كردن فشار به مصريها براي دور ماندن از ايران بدانيم. ما تنها طرف تصميم گيرنده در اين رابطه نيستيم. قطع رابطه كاملاً منطقي و درست بود؛ اما به نظرم هنوز سايه قرارداد كمپ ديويد بر سر روابط مصر و ايران حكمفرماست.
ïïï در سه دهه اخير، روابط ايران و مصر بارها دچار تغييراتي شد كه اميد ميرفت دوباره برقرار شود. به نظر شما روشهاي تلاش براي برقراري ارتباط و رفع كدورتها در كداميك از دولتها مفيدتر بود و چگونه پيش رفت؟
در اين باره نوع دولتهايي كه در اين سه دهه اخير در ايران بر سر كار بودند چندان تأثيري نداشتهاند. رفت و آمدها در دولتي بيشتر و دولت ديگر كمتر بوده است، ولي نگاه كلياي كه بر اين قضيه يعني برقراري رابطه حاكم ميباشد همان است كه در پاسخ به سؤال قبل عرض كردم. به نظر من اينكه شيوه يك دولت تا چه حد ميتوانست در كاهش كدورتها و اختلافها مؤثر باشد، چندان محل تعمق نيست، اما آنچه كه در كلام آقاي احمدينژاد درباره رابطه با مصر بيان شد نوعي حل و فصل قضيه و اعلام نهايي قصد براي رابطه با مصر بود كه به دور از هر گونه شك و ترديدي اراده طرف ايراني براي برقراري رابطه بيان شد. منظورم سخني است كه آقاي احمدينژاد درباره تمايل ايران در برقراري رابطه در صورت آمادگي طرف مصري بيان كردند كه در واقع نوعي فصل الخطاب در اين باره از سوي طرف ايراني تلقي ميشود. در اين باره بايد به يك نكته توجه داشت؛ امريكا براي برقراري روند به اصطلاح صلح در منطقه طرحي را دنبال كرده و براي آن هزينه ميكند. ايران نيز كشوري است كه در مقابل اين طرح مقاومت كرده است. ايران معتقد است اين طرحها ضد همه كشورهاي منطقه است. ظاهر سياست مصر در اين باره كاملاً در مخالف نظر ايران است؛ اما اگر بعضي شرايط در منطقه تغيير كند و پس از آن مصريها متوجه شوند كه ادامه اين روند بي فايده است؛ آن زمان جو تغييرخواهد كرد و روابط ميان مصر و ايران به سوي بهبودي پيش خواهد رفت.من فكر ميكنم با كاهش تدريجي اقتدار و نفوذ امريكا و رژيم صهيويستي همانند آنچه كه در جنگهاي 33 روزه و 22 روزه رخ داد روابط ميان دو كشور ايران و مصر بهبود يابد.
ïïï در سالهاي اخير شاهد بوديم برخي مقامات ايران سفرهايي به مصر داشتند. اين سفرها چه پيامدهاي مثبت يا منفياي داشته است. آيا اميدي به ارتقاي روابط در آينده نزديك داريد؟
تقريباً ميتوان گفت در طول سه دهه اخير رفت و آمدهاي دو جانبهاي بين مصر و ايران بوده است. معمولاً اين سفرها براي شركت در جلسات و مجامع بينالمللياي بوده كه تعداد آنها هم كم نيست. به عنوان مثال سفر اخير جناب آقاي لاريجاني براي شركت در اجلاس اتحاديه بينالمجالس اسلامي بود، ولي در حاشيه اين سفرها ملاقاتها و گفتوگوهاي مهمي در بالاترين سطوح بين طرفين انجام ميشود. سفرهاي مقامات مصري به ايران هم به همين صورت است. به طور مثال در اجلاس هستهاي كه در ايران برگزار شد؛ مقامات مصري شركت كردند. همچنين در اجلاس سران گروه 15 در تهران مصريها در سطح وزير شركت كردند. اين موارد تأثيرات خود را از لحاظ تبادل افكار خواهد گذاشت. شايد اين موضوع عجيب باشد كه معمولاً امريكاييها به اينگونه سفرها نزد مقامات مصري اعتراض و يا حتي تهديد ميكنند و اين بيانگر دخالت آنان در امور داخلي مصر است. اما با اين همه بايد گفت كه هيچگاه اين سفرها از نظر عرف جهاني و وزارت خارجه به عنوان سفر دوجانبه تلقي نميشود.
ïïï ديپلماسي عمومي كه توسط دستگاههاي ديپلماسي مورد اهتمام قرار گرفته، در مصر چه تأثيري داشته است ؟
در جهان و بخصوص در سطح كشورهاي منطقه شاهد هستيم كه ايران همواره به عنوان كشوري مقاوم و مخالف در برابر خواستههاي استكبار جهاني است. اين موضوع همواره از سوي ملتهاي منطقه استقبال ميشود و ظرفيت عظيمي براي ديپلماسي عمومي ايران ايجاد كرده است.
ديپلماسي ايران همواره از ابتداي انقلاب اسلامي از مشخصه توانايي براي تأثيرگذاري بر افكار عمومي جهان برخوردار بوده است. چون اين انقلاب با انديشه جديدي مطرح شده بود؛ تأثيرات خود را بر افكار عمومي جهان گذاشت. لذا بحث ديپلماسي عمومي مرتبط با پديده انقلاب اسلامي است و امام (ره) استاد مسلم آن بود. البته در دورههاي مختلف نحوه بهرهبرداري از اين خصوصيت انقلاب اسلامي و تأثيرگذاري بر افكار عمومي جهان متفاوت بوده است.
در دوره آقاي دكتر احمدينژاد ظرفيتهاي زيادي در اين خصوص براي نظام فراهم شد. ما در اين قسمت شاهد جهش فوقالعادهاي در جمهوري اسلامي و تأثير آن بر افكار عمومي جهان بوديم. ميتوان با اطمينان گفت در سي سال انقلاب اسلامي، مردم جهان نسبت به شكستها و پيروزيها و حوادث مختلفي كه براي اين انقلاب اتفاق ميافتاد بسيار حساس بودند و اين موفقيت ايران در ديپلماسي عمومي است. به عنوان نمونه، مسابقه فوتبال ايران و امريكا كه در سال 1376 برگزار شد، من در آن سال در قاهره بودم. بدون هيچ اغراقي ميتوانم بگويم مردم مصر طوري اين مسابقه را پيگيري ميكردند گويا تيم ملي آنها در برابر امريكا قرار گرفته بود. قبل و بعد و هنگام مسابقه شخصاً شاهد هيجان و ابراز احساسات مردم مصر و شادي و حركتشان در خيابانها و بوق زدن ماشينها براي پيروزي تيم فوتبال ايران در برابر امريكا بودم. در آن روز در بسياري از قهوهخانههاي مصر كه مردم به صورت سنتي براي ديدن مسابقات فوتبال در آنجاها جمع ميشدند تا به صورت جمعي هيجان خود را ابراز كنند، شاهد ازدحام مردم براي ديدن اين مسابقه بودم.
ïïï بسيج افكار عمومي نسبت به موضوع فلسطين و قدس شريف را تا چه حد متأثر از مواضع ايران در سالهاي گذشته ميدانيد؟
كساني كه جريانهاي سياسي را پيگيري ميكنند كاملاً مطلعند كه مقابله با رژيم صهيونيستي در شكل جديد آن، ريشه در افكار انقلاب اسلامي دارد، حتي اگر ظاهر امر اين مطلب را نشان ندهد. وقتي كشتي كاروان آزادي به سمت غزه در حال حركت و قصدشان شكستن محاصره غزه بود، نخست وزير رژيم صهيونيستي جملهاي دارد كه نشان دهنده اين است كه او اين كاروان را در چارچوب فكري ميداند كه ناشي از انقلاب اسلامي ايران است. او در همان روزها گفت: «ما اجازه نخواهيم داد كه ايرانيها بر تل آويو مشرف شوند.» اين گفته نشان دقيقي از اين دارد كه به خوبي دشمنش را در اين باره شناخته، اما آنچه كه در طول پنج سال اخير اتفاق افتاده اين است كه جهان به حمايت از فلسطينيها برخاسته و اين جز در سايه پيشاهنگي جمهوري اسلامي ايران براي بيان خطرات رژيم اشغالگر براي كل جهان محقق نشده است.
رژيم صهيونيستي از ابتداي حيات نامشروعش تهاجم و گسترش سرزمين را به عنوان سياست اصلي خود قرار داد. اين رژيم تهاجم به كشورهاي همسايه را براي تحقق برپايي دولت صهيونيستي با مرزهاي نيل تا فرات مدنظر قرار داده بود و اين امر را بشدت پيگيري ميكرد. آنها تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي بشدت و با قدرت اين هدف را دنبال ميكردند و سرزمينهاي زيادي از كشورهاي لبنان، اردن، مصر و سوريه را به سرزمينهاي اشغالي خود اضافه كردند. گرچه بعد از انقلاب اسلامي تحركات ديگري در اين راستا داشتند، ولي اولين شكست را به صورت صريح و با مقاومت مردمي در تهاجم سال 1982 به بيروت تجربه كردند. نشانههاي فكري انقلاب اسلامي ايران در مقاومت لبنانيها در اين حادثه كاملاً مشهود بود. آگاهان به مسائل منطقه ميدانند كه بحث مقاومت در فلسطين و منطقه از ابتدا با انقلاب اسلامي و امام گره خورده است كه در مقابل روند سازش قد علم كرد. لذا از زمان پيروزي انقلاب اسلامي صحنه براي صهيونيستها عوض شد و مجبور شدند برخلاف آنچه كه در اذهانشان داشتند و بر مبناي برداشتهاي تحريف شدهاي كه از تورات و تلمودشان به دنبال آن بودند، دچار شكستهاي پيدرپي شدند. طوريكه اكنون شاهد هستيم رژيم صهيونيستي مجبور است براي حفظ موجوديت اش به دور خود ديوار بكشد. بدون شك اينها تأثيرات انقلاب اسلامي بود كه توانست رژيم صهيونيستي را از يك رژيم مهاجم و وسعت طلب به موجودي در حال اضمحلال و منزوي تبديل كند. اين موج درحال گسترش است. اكنون اظهاراتي را كه عليه اين رژيم ميشنويم از محدوده كشورهاي عربي و اسلامي خارج شده و به امريكاي لاتين و اروپا رسيده است. وحشيگريهاي رژيم صهيونيستي بخصوص در حمله به كاروان آزادي و خصوصا آنچه كه در اروپا مشاهده شد نقطه عطفي در اينباره بود. مقامات اروپايي به علت برانگيخته شدن افكار عمومي از اين جنايت مجبور شدند در اين رابطه فعال شوند و در مذاكرات خصوصيشان با مقامات صهيونيستي نسبت به اين وحشيگريها اعتراض و بيان ميكنند كه اين اقدام راه دفاع اين كشورها را از رژيم صهيونيستي بسته است.
ïïï يكي از موضوعاتي كه به نظر ميرسد براي صهيونيستها در سالهاي اخير خيلي گران تمام شده است، بازخواني موضوع هولوكاست و برگزاري همايش هولوكاست توسط وزارت خارجه است. اين رويكرد رياست محترم جمهور چه دستاوردهايي داشته است؟
درباره موضوع هولوكاست به نظر ميرسد آنچه كه آقاي احمدينژاد بيان كردند، درباره بررسي حقيقت هولوكاست بود و اينكه بر فرض واقعي بودن چه كسي بايد تاوان اين جنايت ادعايي را بپردازد. اين گفته بازتاب گستردهاي در جهان داشت و شكستن يك پيشداوري بود. موضوع هولوكاست مانند حصاري در افكار غربيها بود. موضوع اولي را كه آقاي احمدينژاد مطرح كرده بود، بيشتر در تلاش براي بررسي واقعيتهاي رخ داده بود و ضرورت اينكه متخصصان بررسي نمايند كه تا چه حد از ادعاهاي مطرح شده از سوي صهيونيستها، واقعيت دارد. اما بعد دوم كه بسيار مهمتر بود، اينكه حتي اگر واقعيت دارد چرا مردم فلسطين بايد تقاص آن را پس بدهند و مجازات آن را تحمل كنند. اين سخنان بسيار منطقي بود، اما موضوع دوم توسط رسانههاي غربي با بزرگنمايي قسمت اول و مظلومنمايي بسيار، تحتالشعاع قرار گرفت. البته اين موضعگيري حيله گرانه آنها نيز باعث شد كه جامعه جهاني بيشتر درباره درستي واقعه هولوكاست ترديد كند.
درباره برگزاري همايش هولوكاست توسط دفتر مطالعات وزارت خارجه نظرات موافق و مخالف وجود داشت اما آنچه كه رخ داد در پوسته شكني جهاني از ذهنيتهايي كه توسط رسانههاي صهيونيستي شكل داده شده بود بسيار مؤثر بود و اين همايش از موفق ترين همايشها در كشور محسوب ميشود. آنها براي موضوع هولوكاست تقدسي ايجاد كرده بودند، بهگونهايكه كسي حق نداشت راجع به آن صحبتي كند. تأثيرات اين موضوع در متفكرين جهان بسيار زياد بود.
به گمان من نسلكشي كه با تعبير هولوكاست از آن ياد ميشود در واقع يك دستور صهيونيستي است. صهيونيستها براي توجيه عمليات نسلكشيشان كه بر اساس باورهاي تلمودي و توراتي به دنبال آن هستند ناچارند طرف مقابل را به اين صفت متهم كنند تا توجيه كننده آنها باشد. ميتوانيم به يقين بگوييم صهيونيستها به عنوان قوم معتقد به نسلكشي در جهانند كه به آنها دستورات مكتوب داده شده است و ميخواهند بر اساس آن عمل كنند. برخي اوقات خاخامهاي صهيونيست اين موضوع را لو ميدهند و از لزوم كشتن مسلمانان و يا غير يهوديان سخن ميگويند. هولوكاست واقعي در مذهب صهيونيستها وجود دارد و آنها اگر فرصت پيدا كنند بر همين اساس عمل ميكنند. آنها در طول سي سال اخير به علت حدوث انقلاب اسلامي كه سد مهمي در برابر اجراي سياستهاي آنها بود در اين كار موفق نبودند، ولي طرح هولوكاست از سوي آنها توجيهي براي از بين بردن نسل مردم فلسطين و مسلمانان بوده است. اين موضوع به هيچ وجه قابل كتمان نيست چرا كه هر كس با نگاه مختصري به تلمود و حتي كتابهاي درسي صهيونيستها كه به كودكانشان آموزش ميدهند ميتواند به راحتي به باور صهيونيستي براي نسلكشي هر كس غير از يهود برسد.
ïïï به نظر شما تا چه حد رويكرد جمهوري اسلامي موجب ضربه به امريكا و صهيونيستها شده است؟
آنچه كه ميتوانيم كاملاً تشخيص دهيم اين است كه در سالهاي اخير بشدت از قدرت و نفوذ امريكاييها و رژيم صهيونيستي كاسته شده است و به تبع آنها كشورهايي كه سعي كردند با حركت در چارچوب و خط مشي و زير چتر امريكايي، به تحقق آرامش و آسايش و رفاه براي مردمشان اميد بسته بودند، متوجه شدند چنين اميدي چندان مثمرثمر نبوده است. هيچكس قادر نيست در طول سي سال گذشته حتي يك نمونه پيروزي واقعي براي امريكاييها در صحنه جهاني بيان كند.
ïïï شما مدتي در دفتر دكتر ولايتي فعاليت ميكرديد. دوران 16 ساله وزارت خارجه ايشان را چگونه ميبينيد؟
آقاي دكتر ولايتي در دوران بسيار حساسي سكان سياسي كشور را در دست داشتند. در دوراني كه وزارت خارجه به علت خالي شدن عناصري كه اكثرشان داراي افكاري بودند كه به هيچ وجه نميتوانستند ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران را پيش ببرند. وزارت خارجه با خلأ كارمندان و كارشناسان و ديپلماتهاي مورد نيازش مواجه بود. هم از نظر كيفي مشكل داشت و هم از نظر كمي. ايشان توانست اين كمبود را در وزارت خارجه با تربيت نيروهاي جوان و جذب آنها بسازد و تا آنجايي كه توانست نيروهاي كارآمدي را براي نظام و وزارت خارجه تربيت كند. تربيت اين نيروها از طريق تشكيل دانشكده وزارت خارجه و ديگر مراكز مرتبط باعث شد چنين بدنهاي تشكيل شود. اما درباره كار ديپلماتيك، مذاكرات مربوط به قطعنامه 598 دوره سختي براي آقاي دكتر ولايتي بود. تشكيل كشوري به نام بوسني كه به تعبير رئيس جمهور وقت آن علي عزت بوويچ بدون مساعدت ايران ممكن نبود در كارنامه درخشان جناب آقاي دكتر ولايتي ثبت است. حزب الله لبنان و قدرت و نفودي كه الان دارد محصول تلاشهاي دوره ايشان است، گرچه ممكن است كسان ديگري به قهرماني اين صحنه معروف شده باشند.به تعبيري «بيستون را عشق كند و شهرتش فرهاد برد». ايشان در كسب اين موفقيتها سختيهاي زيادي را متحمل شدند. به عنوان يك نمونه بگويم كه براي كساني كه در دفتر ايشان مشغول بودند ميدانستند كه در هر ساعتي از شبانه روز براي كارهاي ضروري ميشود با منزل ايشان تماس گرفت. ولي در عين حال ميدانستيم كه ايشان فقط ممكن است بين ساعتهاي 12 شب تا 5/4 صبح خواب باشند.سختترين و ناراحتكنندهترين صحنهاي را كه از آقاي ولايتي سراغ دارم اين بود كه ايشان پس از پايان جنگ براي پيگيري مسائل مربوط به اموري كه قاعدتاً بايد از طريق ديپلماسي و گفتوگو با طرف عراقي حل ميشد، ميبايست سفري به عراق ميكردند. در آن سفر بر اساس عرفي كه وجود داشت بايد به ملاقات صدام هم ميرفتند. اين سختترين كاري بود كه وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران ميتوانست انجام دهد. دكتر ولايتي مجبور بود به ملاقات كسي برود كه مسبب خسارتها، قربانيان، شهدا و تمامي جناياتي بود كه طي هشت سال در حق ملت ايران انجام داده بود. هيچگاه چهره گرفته دكتر ولايتي را پس از پايان اين سفر از ياد نميبرم. اين چهره را سمبل و نشانه تلاشها و سختيهاي آقاي ولايتي ميدانستم. اين تلاشها براي پيشبرد ديپلماسي مقتدرانه و مبتني بر افكار غني حضرت امام بود. ايشان توانستند در دوران 16 ساله صدارتشان اصول سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، نه شرقي و نه غربي را به خوبي اعمال كنند.
ïïï آيا در سال 67 از ابتداي مذاكرات ژنو در جريان فعاليتهاي آقاي دكتر ولايتي بوديد؟
تا حدودي از خلال گفتوگوها و رفت و آمدها اطلاعاتي به دست ميآوردم. از اينرو در اين حد در جريان بخشي از اين مذاكرات بودم.
ïïï بيشتر ميخواستم درباره اثر استعفاي آقاي ميرحسين موسوي در آن مقطع بپرسم. برخي آن را تلقي به اعتراض به نقشي كه امام به دكتر ولايتي داده بودند ميدانستند. آيا اين امر اثر جدياي بر مذاكرات پس از پذيرش قطعنامه گذاشت؟
به نظر ميرسيد آقاي ميرحسين موسوي نوعي نگاه انحصارطلبانه نه فقط نسبت به اين قضيه بلكه به شكل عام داشت. مجري مذاكرات قطعنامه 598 و مذاكرات پايان جنگ وزارت خارجه بود.اما با توجه به ويژگيهاي آقاي موسوي كه در حال حاضر در او بيشتر بارز و باعث شده است به راه خطا برود، همان موقع هم شاهد چنين موضوعاتي بوديم. به نظرم ميرحسين موسوي به علت آنكه دكتر ولايتي قبل از او به عنوان نخست وزير به مجلس معرفي شده بود؛ همواره به چشم يك رقيب به ايشان نگاه ميكرد. اين موضوع سايهاي بر روابط نخست وزير و وزير امور خارجه انداخته بود. اما در هرحال اين مذاكرات بزرگتر از آن بود كه دكتر ولايتي بخواهد تحت تأثير اين بد اخلاقيها قرار گيرد. تشويق نامه مقام معظم رهبري خطاب به دكتر ولايتي در پايان مذاكرات موفق 598، گوياي همه چيز است.
ïïï خوب است خاطرهاي از روزهاي اخيرتان پايان بخش مصاحبه باشد.
چندي پيش ملاقاتي با آقاي محمد حسنين هيكل داشتم. بعد از گفتوگوهايي پيرامون موضوعات مختلف از ايشان سؤالي كردم كه با توجه به تجربياتتان در دهههاي مختلف به عنوان متفكري كه در مصر بوديد، برداشتتان از اين تحولات و آينده اين تحولات كه اكنون در جريان است، چيست؟ هيكل در پاسخ به اين سؤال گفت، اگر در دوره جنگ سرد شوروي با امريكا بود به سادگي ميتوانستم جواب اين سؤال را بدهم، اما متوجه هستم كه الان جهان در آستانه يك تحول بسيار مهم قرار دارد. من صداي گريههاي تولد نوزادي را ميشنوم، اما نميتوانم بگويم خصوصيت اين نوزاد چيست و اين وضعيت منجر به چه خواهد شد. صراحتاً ميگويم كه از پيشبيني چنين وضعيتي عاجزم، اما آنچه ميتوانم بگويم اين است كه تحول بسيار بزرگي در جهان در حال اتفاق است. در آنجا به اين مسئله اشاره كردم بسياري از افراد اين تحول را در راستاي ظهور منجي عالم ميدانند. او از لحاظ ديني به موضوع نگاه نميكرد، ولي اينكه به تحول بزرگي در جهان اعتقاد داشت شخصاً براي من بسيار جالب بود.