« باغ ملك»
اين حركت كه از حمايتهايي اين و آن هم برخوردار بود دولت شريف امامي را ساقط كرد و به جاي او، علي اميني كه داماد وثوقالدوله، عاقد قرارداد ننگين 1919 بود حكم نخستوزيري گرفت و با قرار دادن محمد درخشش در رأس وزارت آموزش و پرورش كه در آن موقع، فرهنگ ميناميدند اعتصاب فرهنگيان را پايان داد.
با انتصاب علي اميني به نخستوزيري، رفتوآمدهاي محسوس آمريكاييان به ايران آغاز شد و وامهاي متعددي هم براي كمك به او، داده شد و او هم قانون اصلاحات ارضي را كه طراح آن روستوي يهودي بود در پوشش سروصدايي كه براي دستگيري تعداد از رجال كشور شاهنشاهي، برپا كرد، اجرا نمود.
خودسريهاي علي اميني كه مستظهر به پشتيباني صريح امريكاييان بود، براي شاه، قدري غيرقابل تحمل بود. براي همين هم به امريكا رفت و كندي را راضي كرد تا اين را بركنار و اسداله علم را جانشين او نمايد.
امريكاييها كه با درخواست محمدرضا پهلوي موافقت كرده بودند، دستهاي خود را از پشت اميني برداشتند تا جايي كه اميني آنها را متهم كرد كه:
«كمكهاي مالي خود را نسبت به ايران قطع نموده و ما را در بنبست قرار داده است.1»
اسداله علم براي اثبات سرسپردگي خود، ضمن تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، حذف قيد اسلام از شرايط منتَخَب و منتَخِب را نيز اعلام و به جاي سوگند به قرآن، قسم به كتاب آسماني را اعلام كرد.
امام خميني (ره) كه پس از رحلت آيتالله بروجردي (ره) محل رجوع بسياري از مردم متدين و مسلمان بود، به ميدان آمد تا دولت شاهنشاهي را از كردة خود پشيمان كند و در خصوص سابقة اين حركت ضد اسلام و قرآن فرمود:
«ديديم كه از اولي كه اين دولت بيسواد و بيحيثيت روي كار آمد، از اول هدف اسلام را قرار داد، در روزنامهها با قلم درشت نوشتند كه بانوان را حق دخالت در انتخابات دادهاند لكن شيطنت بود، براي انعكاس نظر عامة مردم به آن موضوع بود كه نظرشان به الغاء اسلام و الغاء قرآن، درست نيفتد و لهذا در اولي كه اينجا ما متوجه شديم و اجتماع شد و آقايان مجتمع شدند باهم براي علاج كار، توجه ما در دفعه اول معطوف شد به همان قضيه، بعد كه مطالعه كرديم، ديديم آقا قضيه، قضيه بانوان نيست. اين يك امر كوچكي است، قضيه معارضه با اسلام است.2»
فعاليتهاي امام (ره) و ياران او، دولت را به عقبنشيني واداشت و مجبور به لغو اين لايحه نمود ولي به دنبال آن، مسئله رفراندم در خصوص موارد ششگانه مطرح شد و باز اين حضرت امام (ره) بود كه به ميدان آمد.
حمله به مدرسه فيضيه و مدرسه طالبيه تبريز، دستگيري امام و واقعه 15 خرداد، همه و همه براي دين و حوزة علميه قم صورت گرفت كه نقطة عطف انقلاب اسلامي ميشد.
آنچه باعث شد تا در اين شماره اتفاقات تاريخي، به مرور مختصري دربارة شروع نهضت امام (ره) پرداخته شود، سندي در اين خصوص است كه از آن، ثمرات اتحاد و اتفاق، به خوبي مشهود است.
در هر برههاي كه اين اتحاد و همبستگي وجود داشته باشد، موفقيتها، غيرقابل ترديد است.
و اينك متن سند:
شماره: 1614 ر- م بخش 311 تاريخ: 30/4/42
موضوع: اجتماع منزل آيتالله شريعتمداري و ميلاني
ساعت 10 صبح روز شنبه 29/4/42 عده كثيري از طبقات مختلف اعم از كارمند ادارات دولتي، كارگران، اصناف، روحانيون افراد جبهه ملي. در محل اقامت آيتالله شريعتمداري واقع در شهرري باغ ملك حاضر شده بودند و پس از اطلاع از اينكه آيتالله نيستند پس از تحقيق معلوم شد كه به منزل آيتالله ميلاني رفتهاند و با علما جلسه دارند. افراد پليس از ورود مردم به منزل و به داخل باغ جلوگيري مينمودند ساعت 11 آيتالله شريعتمداري از شهر به محل اقامت خود وارد شد مردم جهت ملاقات با ايشان به داخل باغ آمدند مدت يك ساعت از 11 الي 12 با ايشان صحبت نمودند برخلاف هميشگي قيافه گرفته و اوقات تلخ بود و لبخند به لب نداشت چهره گرفته و ناراحت داشت علت اين امر را مردم سؤال ميكردند عدهاي ميگفتند بهعلت ممانعت پليس از ورود مردم به داخل منزل است در ساعت 12 مردم به تدريج محل اقامت شريعتمداري را ترك نمودند.
ساعت 17 روز شنبه 29/4/42 عده كثيري از طبقات مختلف و افراد جبهه ملي، نهضتآزادي. افراد احزاب وابسته به جبههها حزب زحمتكشان، هيئتهاي مذهبي، طلاب علوم ديني، روحانيون در محل اقامت آيتالله ميلاني واقع در خيابان اميريه كوچه حكمي منزل قديريپور حاضر ميشدند. ابتدا اقامت نماز جماعت به عمل آمد به طوري كه نماز به داخل كوچه نيز امتداد يافت.
ساعت 30/18 آيتالله ميلاني از اتاق استراحت خارج و به داخل جمعيت وارد شد در طول مدت نشستن خود سخت عصباني بود عدهاي از افراد به پذيرايي ميپرداختند. عدهاي از عصبانيت آيتالله به بحث و مذاكره پرداخته بودند قهوهچي ميگفت تمام علماي برجسته تهران و ساير شهرستانها از جمله آيتالله شريعتمداري، ميلاني، نجفي مرعشي، ملاعلي همداني، و غيره با حضور تيمسار سرلشكر پاكروان در اين محل تشكيل جلسه دادهاند بودند و مذاكراتي پيرامون وضع آيتالله خميني انجام گرفته است به دنبال تحقيقي كه از كربلايي احمد قهوهچي به عمل آمد كه در اين جلسه آمد و شد داشته اظهار داشت مذاكرات اين جلسه روي تبعيد آيتالله خميني بوده كه ايشان را به يكي از شهرستانها و يا يكي از دهات ايران بفرستند كه سرانجام علما سخت مخالفت نموده و اعلام داشتهاند با ابقاي ايشان حاضرند و همگي به اتفاق پشتيباني خود را از آيتالله خميني اعلام داشتهاند و نتيجهاي از مذاكرات عايد نشد.
مسئله ناراحتي شريعتمداري و ميلاني و شايعه در جلسه صبح علما بين افراد جبهه ملي و ساير دستجات مورد گفتگو قرار گرفته است و همچنان موضوع تبعيد آيتالله خميني و تصميم دولت در اين مورد، مورد تفسير قرار ميدادند ولي اظهارنظر ميكردند كه علما با اين امر شديداً مخالفت كرده و پشتيباني عموم را از آيتالله خميني اعلام داشتهاند و خاطرنشان ساختهاند اگر چنين امري انجام شود ديگر وضع مانند 15 خرداد نخواهد شد كه مردم ندانسته چكار بكنند اين بار طبق دستور علما عمل خواهند كرد.
يك نفر از وعاظ قم در منزل آيتالله ميلاني بود ضمن صحبت ميگفت در چند شب قبل آقاي حاج شيخ ملاعلي همداني شخصاً حضرت صاحب (ع) را خواب ديدهاند و از حضرت علت گرفتاريهاي موجود علما و دين را سؤال نمودهاند در پاسخ حضرت فرمودند از تاريخ حمله به مدرسه فيضيه قم تا 6 ماه ديگر وضع مردم روشن خواهد شد و ورق برميگردد در دنباله سؤال خود اضافه نمودند تكليف ما چيست و به دستور كي عمل نماييم حضرت فرمودند خميني را معرفي و ايشان را مرجع تقليد شيعيان معرفي نمودهاند ضمن گفتن خو
اب فوق به وسيله ملاعلي همداني آيتالله ميلاني نيز چنين خوابي را ديدهاند و عين همين خواب بوده است. اين خواب بين مردم زياد رواج پيدا كرده و هر دستهاي به نفع خود با بحث و گفتگو ميپردازند.
به دنبال آزادي روحانيون و طلاب علوم ديني از زندان عدهاي از مردم در دو روزه اخير (جمعه و شنبه) به ملاقات آنان در منازل ايشان رفتهاند از جمله منزل فلسفي بوده و افرادي كه به منزل ايشان رفتهاند از قول او ميگفتند كه فلسفي در نظر دارد اعلام جرمي برعليه كساني كه او و ساير علما را بازداشت و زنداني نمودهاند تسليم مقامات قضايي بنمايد تا معلوم شود به چه دليل او را بازداشت و سپس آزاد نمودهاند روحانيون و وعاظ در ظرف هفته گذشته را هفته پيروزي علما و تسليم دولت در برابر آنها تلقي مينمايند.
گيرندگان : اداره سوم . اداره دوم كل سوم. بايگاني.
_______________________
1 روزشمار تاريخ ايران، ج 2، ص 141
2 صحيفه نور، ج 1، ص 10