نقش روحانیت در دفاع از استقلال ایران آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی

این اعلامیه ها، منهای آنچه که به رویدادهای سیاسی مربوط می شد، حاوی برخی از مهم ترین دیدگاه‌ها در باره سیاست، فقه سیاسی، اقتصاد، مسائل اخلاقی و اجتماعی و مسائل کلیدی بود. در این زمینه، اطلاعیه‌های برخی از مراجع ویژگی‌های خاصی داشت و امکان آن بوده و هست تا بر اساس آنها یک جمع بندی از مهم ترین مسائل مورد نظر در امر سیاست و حکومت ارائه شود. آن اطلاعیه‌ها و بیانیه در پنج مجلد به عنوان اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده است.
ساواک یکی از وظایف اصلی‌اش گردآوری اطلاعات در باره اشخاص بوده است. این اطلاعات اعم از آگاهی‌های شخصی، مصاحبه‌ها، بیانیه‌ها، سخنرانی‌ها و نیز گزارش هایی می شده است که از طریق مأموران نفوذی خود به دست آورده و یا حتی گزارش‌های متفرقه ای است که در این طرف و آن طرف در باره آنها وجود داشته است. این اطلاعات در حال حاضر یکی از بهترین منابعی است که ما در باره اشخاص مذکور در اختیار داریم.
در سالهای اخیر مجلدات زیادی از آنچه که مربوط به رهبران فکری و سیاسی انقلاب می‌شد، نشر یافت و در این میان، پرونده امام خمینی و نیز دو تن از مراجع ایران، آیت الله گلپایگانی و آیت الله مرعشی منتشر شد. مطالب ارائه شده در آنها نه تنها برای نگارش زندگینامه آنان بلکه برای شناخت اوضاع سیاسی ایران و دیدگاه‌های جاری بسیار مهم است.
در میان این اسناد، گهگاه مطالب جالب و شگفتی وجود دارد که واقعا ارزشمند بوده و باید راهی برای ارائه آنها به افرادی که به طور حرفه‌ای با این متون آشنا نیستند به دست آورد.
برای مثال در سه مجلد مربوط به آیت الله مرعشی نجفی به این گزارش برخورد کردم که مربوط به دوازدهم فروردین سال 1347 است:
روز 16 / 1 / 47 عده ای علمای تهران و قم در منزل آیت الله نجفی حضور داشتند و در باره اراده راسخ شاه در باره دفاع از خلیج فارس بحث می‌نمودند. آقای نجفی اظهار داشت که سرچشمه‌ همه فتنه‌ها دولت مصر است که اسم خلیج فارس را خلیج عربی گذاشته است در حالی که طنطاوی یکی از علمای معروف دانشگاه الازهر در تفسیر معروف خود به نام جواهر القرآن جلد 11، ص 199 ـ 201 که در حدود 25 سال قبل آن را در قاهره به چاپ رسانیده نقشه مفصلی از ممالک عربی تهیه و در آن جمله خلیج فارس مشهور است. و با توجه به این که طنطاوی چند سال قبل فوت کرده و تفسیر وی مورد قبول همه است لذا این تفسیر مدرک زنده ای در مقابل افرادی که خلیج فارس را خلیج عربی می‌نامند می باشد (آیت الله العظمی مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 207).
اما در این میان، یک سخنرانی از دی ماه 1343 از آیت الله مرعشی نجفی در پرونده ایشان درج شده است که به نظر قابل توجه می‌آید. باید به این نکته توجه داشت که آیت الله مرعشی، فردی کتاب دوست بود و از جوانی با آثار خطی آشنایی داشت. به علاوه با علم انساب و تاریخ آشنایی جدی داشت و همین آشنایی سبب شده بود تا از برخی از مراجع دیگر متفاوت باشد. همت ایشان در تأسیس کتابخانه در قم که اسنادی از آن در همین مجلدات نیز درج شده بسیار بلند و کاری شگرف و ماندگار بود که ان شاءالله تا ابد برجا خواهد بود.
این سخنرانی در شرایطی بود که رژیم پهلوی تلاش می‌کرد روحانیت را که به جنگی تمام عیار با خود تحریک کرده بود، متهم به ارتجاع کرده و خدمات آنان را به طور کلی نادیده بگیرد. این اشتباه فاحشی بود که محمد رضا از سر غرور مرتکب آن شد و فاصله خود را با روحانیت چندان کرد که دیگر امکان پل زدن وجود نداشت. بعد از آن بود که دیگر هیچ تلاشی در ایجاد اتحاد و یگانگی سودمند نیفتاد و دوئیت که میان روحانیت و دولت ریشه های جدی در ایران داشت، تاثیر خود را بر ضد حاکمیت بخشید و رژیم پهلوی سقوط کرد.
تلاش دولت برای بی اعتبار کردن روحانیت، جدی بود و همین امر سبب شد تا آیت الله مرعشی، سوژه این سخنرانی خود را ارائه شرحی تاریخی از نقش روحانیت در دفاع از مرز و بوم ایرانی قرار دهد. وی این کار را با استناد به گزارش های دقیق تاریخی انجام داد و تلاش کرد با ارائه نمونه‌های فراوان نشان دهد که روحانیت به طور جدی خود را مدافع ایران و مرزهای آن دانسته و در این راه شهدای فراوانی تقدیم کرده است. این بحث بیش از همه برابر این اتهام رژیم پهلوی بود که روحانیت را به عنوان ستون پنجم دشمن معرفی می‌کرد.
ایشان با اشاره به این که وظیفه روحانیت دو چیز بوده، یکی حفظ احکام الهیه و دیگری حفظ استقلال کشور می‌گوید: قوام مملکت ایران همیشه به دو چیز بوده: یکی روحانیین. و دیگری عشایر و قبایل و ایلات. این نکته بسیار اساسی است که آیت الله مرعشی روی آن انگشت نهاده است.
این سخنرانی به طور طبیعی سه قسمت است. قسمت اول و سوم اشاره به مسائل روز است، اما بخش میانی آن در محور بیان نقش روحانیت در تاریخ ایران، همان قسمتی است که ما با آن سروکار داریم. در اینجا عین آن را منهای یکی دو صفحه آخر آن که دیگر ارتباطی با این بحث ندارد، خدمت خوانندگان عزیز ارائه خواهیم کرد:
رسول جعفریان
متن بیانات حضرت آیت الله العظمی آقای سید شهاب الدین مرعشی نجفی ـ متع الله المسلمین بطول بقائه ـ که روز شنبه 23 رجب 1384 در مسجد بالای سر مطهر حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ ساعت 5/9 صبح ایراد فرمودند.
بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی*وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی*وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی
حتی أبث شکوای و أنفث نفثة المصدور و أتنفس تنفس الصعداء ثم السلام علیکم ایها الحاضرون المکرمون.
با کمال جسارت چند دقیقه مزاحم اوقاتتان می‌شوم و به عرض محترم حضار می‌رساند. مقدمتاً قبل از این که عرایضم را عرض کنم. ناگزیرم یک مقدمه‌ای را مقدم بدارم و این مقدمه مشتمل بر دو مطلب است:
مطلب اول آن که حقیقت من حال شروع مباحثه را نداشتم و ندارم. از کثرت تأثرات و تهاجم آلام و احزانی که در این چند وقت به ما متوجه شده، و خدا را گواه می‌گیرم که خواب را از بنده گرفته، تأثراتم به حدی است که گفتنی نیست. خودش می‌داند که در چه حالی هستم. ولی از کثرت اصرار رفقای مباحثه، ناچار شدم این چند روز را تا تعطیلات شروع کنم. و خودم به هیچ نحو میل قبلی نداشتم خدا خودش می‌داند. یعنی اصلاً فکر کار نمی‌کند. این یک مطلب که غرض آمدنم برای مباحثه روی اصرار بوده و مأخوذ به حیا شدم.
مطلب دوم، ابراز تشکر است از عموم طبقات. در این حوادث اخیره و مسائل روز انصافاً از حق نمی‌شود گذشت. علمای اعلام، فضلای کرام، طلاب علوم دینیه، خطبای عظام، محصلین و تمام دانشمندان، تجار و کسبه و اصناف محترم. چه کسبه و اصناف این شهر مقدس یا سایر بلاد. آنچه در وسعشان بود اُشهد بالله کوتاهی نکردند.
در مساعدت و پشتیبانی از عالم روحانیت و احکام اسلام، قلماً قدماً، رقماً درماً، لساناً، بناناً، بیاناً به هیچ نحو مضایقه نکردند. چه رنج‌ها دیدند. چه محنت‌ها کشیدند. چه هتاکی‌ها شنیدند. در زندان‌ها به سر بردند. تبعیدها دیدند. آنچه در وسعشان بود در خدمت به عالم روحانیت و در حمایت از قرآن و اسلام و احکا الهیه. خداوند سبحان یوماً فیوماً توفیقات همه را مستدام و افزون بفرماید. (آمین حضار)
امیدوارم به برکت این مخدّره عالم که در جوار رحمت او هستم، و پناهنده به آستان قدس او می‌باشیم. روز به روز توفیقات طلاب علوم دینیه و خطاب و سایر طبقات را بیش از پیش افزون فرماید. علم ربانی و تقوی ان شاء الله به اینها مرحمت بفرماید.
بنده در سهم خودم عاجزم از تشکر، نه قلم یارای تشکر و نه لسان. و حقیر با این لسان الکن چطور می‌توان اظهار تشکر کنم از زحماتی را که متحمل شده‌اند مخصوصاً طلاب، در قرا و قصبات. چه محنت‌ها کشیدند و هنوز هم عده‌ای در زندان و شکنجه هستند. این یک مقدمه که ‌خواستم به نحو اختصار عرض کنم.
مطلبی را که می‌خواستم به سمع مبارکتان برسانم این است که تردیدی نیست در این که روحانیت مقام شامخی است. و سلسله جلیله روحانیون یکی از اشراف طبقاتند در هر مملکتی و در صقعی از اصقاع عالم. این هم جای تردید نیست. و روحانیت اسلام بالاخص روحانیت شیعه و مذهب حق جعفری اهداف مقدسه‌ای داشته. از جمله اهداف مهم این سلسه دو چیز است:
یکی حمایت از احکام الهیه و حمایت از قرآن شریف و حفظ نوامیس اسلامی.
و دیگری حفظ استقلال و تمامیت این مملکت. این همیشه در مد نظر اینها بوده و هدف اینها است. از کثرت علاقمندی به این آب و خاک حاضر نبودند یک وجب از این آب و خاک از دست برود. شاهد زنده این مطلب کتب تواریخ است. ارباب بینش، ارباب دانش، شرف حضور دارید. از هر طبقه‌ای مراجعه بفرمائید به کتب تواریخ. در ادوار گذشته، ببینید چه جان‌فشانی‌ها کرده‌اند. سینه‌ها سپر کرده‌اند همین سلسله در حفظ استقلال این مملکت. قبل از صفویه مراجعه بفرمائید به تواریخ مغول. به تواریخ سلاجقه. به تواریخ زمان عباسی‌ها. بعد از صفویه هم که تواریخ فارسی وجود است الان در دست شما. از باب نمونه عرض می‌کنم تا روشن شود که اینها چقدر خدمت کرده‌اند به این مملکت. و هدف اینها چه بوده.
1. یکی از موارد آیا می‌شود فراموش کرد این خدمات را؟ وقتی که سلطان سلیم عثمانی حمله می‌کند به خاک ایران و مقداری از آذربایجان را هم تصرف کرده بود در جنگ به با شاه اسماعیل. همین علما بودند که پیشقدم شدند برای حفظ این مملکت. حتی در قصبة چالدران که یکی از قصبات آذربایجان است.
سید بزرگوار، علامه دهر مرحوم آقا سید محمد نجفی معروف به آل کمونه به فیض شهادت رسیده است و ایشان یکی از اجلای علمای آن عصر بوده، کشته شده در این راه می‌باشد.
1. یکی از آن موارد. قضیه حمله ازبک است به خراسان همه اینها را از باب مثال عرض می‌کنم تا خوب روشن شود که اینها چه سلسله‌ای هستند و هدف اینها چه بوده. تا برخی یاوه‌سرایی‌ها را انسان ترتیب اثر ندهد و آن وقتی است که عبیدالله خان ازبک و عبدالمؤمن خان ازبک حمله کردند به خراسان. در دفاع از نوامیس مشهد مقدس. سید بزرگوار میر محمد مهدی که در همین خیابان ارم مدفون است و جد عده‌ای از سادات محترم رضوی و جد اکثر خدام آستانه مقدسه فاطمیه این شهر است. و از تلامذه محقق کرکی بوده. ایشان چه خدماتی کرده و ناموس خراسان را خریده است از ازبک که دست درازی به نوامیس آنها نشود.
2. مثلا از جمله، علامة بزرگوار خادم احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علامه مجلسی صاحب بحار، ایران مدار بوده. بس است در خدمات این مرد بزرگ به این مملکت که صاحب حدائق در حق او فرمود: و لما مات المولی المجلسی اختل امر الشاه سلطان حسین.
و او حافظ استقلال مملکت بوده است و پس از فوتش مملکت درهم و بر هم شده، و افاغنه ریختند به ایران.
1. در حمله افاغنه به ایران، آیا خدمات علمای خراسان فراموش می‌شود؟ خدمات علمای قم فراموش می‌شود که این حرم مطهر پر از خون بوده است. افغان‌ها وقتی که ریختند و مردم را می‌کشتند علما در اینجا سپر بلا بودند. دفاع می‌کردند از مردم. علمای اصفهان دفاع می‌کردند از حمله افاغنه.
2. آیا در زمان کریم خان زند اینها را عرض می‌کنم که این نویسنده‌ها بدون کم و زیاد به بالا برسانید که اینجا یک حرفی که بر خلاف استقلال و یا بر خلاف تمامیت ارضی باشد که گفته؟ این شراب پاشی‌ها برای چیست؟
ستون پنجم یعنی چه؟ آخر اینها را یک قدری دقت کنید. این تواریخ چاپ شده. در دستتان است مراجعه بفرمائید. چرا این قدر بی انصافید؟ در حمله بیگانگان به آذربایجان در زمان زندیه که بعضی از آنها از سمت آذربایجان می‌خواستند حمله بکنند. مرحوم میرزا عطاء الله شیخ الاسلام شیخ الاسلام طباطبایی و میرزا اسد الله شیخ الاسلام این پدر و پسر چه دفاع‌ها کرده‌اند که عده‌ای کشتار داده‌اند آیا اینها فراموش می‌شود؟
1. آیا فراموش می‌شود زحمات مرحوم آقا محمد مهدی نواده علامه جلیل ملا محمد صالح مازندرانی را در دفاع افاغنه در سال 1036 هـ ق که به درجه شهادت رسیده چناچه در نجوم السماء فی احوال العلما مذکور است.
2. آیا فراموش می‌شود کشته شدن آخوند ملا علی فرزند محمد حسین زنجانی را به دست عثمانی‌ها در حمله به ایران سنه 1036هـ چنان چه در منتظم ناصری ج 2 نوشته شده.
3. آیا فراموش می‌شود کشته شدن حاج ملا محمد رضا قزوینی را در قریه دیال آباد قزوین سنه 1135هـ در مقام دفاع افاغنه. چنان چه علامه بزرگوار شیخ عبد النبی قزوینی در تتمیم امل الآمل ذکر کرده.
4. آیا فراموش می‌شود زحمات علامه متبحر در علوم آخوند ملا عبد النبی طسوجی در حمله عثمانی‌ها؟
5. آیا فراموش می‌شود زحمات و کشته شدن علامه جلیل سید محمد بن محمد صالح خاتون آبادی در دفاع عثمانی‌ها از آذریجان سال 1148هـ چنانچه در اجازه علامه سید عبد الله جزایری ذکر شده است.
6. آیا فراموش می‌شود؟ در زمان فتحعلی شاه قاجار وقتی بیگانگان حمله کردند که هیجده شهر قفقاز که اول مال ایران بود تصرف نمایند. چه کسی در ابتدا رفته بود برای دفاع؟ جز عده‌ای علما؟ اقلاً نه نفر از مراجع تقلید مردم رفته بودند. مانند مرحوم فاضل نراقی صاحب مستند و معراج السعاده مرحوم سید مجاهد.
7. آیا فراموش می‌کنید زحمات علما را در حمله افاغنه به هرات و مرو در زمان قاجاریه.
8. آیا فراموش می‌کنید زحمات علما را وقتی که شیخ عبید الله کردستانی اینها را من تاریخاً عرض می‌کنم که روشن باشند کسانی که نسبت به این سلسله هتاکی می‌کنند. از روی همین شواهد زنده بفهمند چه جنایتی را مرتکب می‌شوند شیخ عبید الله کردستانی که در مقام تجزیه کردستان ایران بود. به تحریک عثمانی‌ها حمله کرد به خاک ایران. غیر از علما ابتدا چه کسی او را جلوگیری کرد؟ تا بعد قشون مجزی از طهران رسید. این قضیه در اوایل جلوس مرحوم ناصر الدین شاه بود. پیرمردهایی هستند که هنوز شاید یادشان باشد. آیا اینها فراموش شدنی است؟
9. آیا فراموش شدنی است که مرحوم آیت الله آقای حاج سید عبد الحسین لاری در وقتی که بعضی پری‌های دریایی به اصطلاح اهل تاریخ، یعنی بیگانگان خواستند به بندر بوشهر حمله کنند این سید بزرگوار چه خدماتی کرده است؟
10. آیا فراموش می‌شود در همین شهر مقدس قم مرحوم آیت الله آقای حاج میرزا محمد ارباب جد خاندان محترم اشراقی با رئیس بعضی از بیگانگان که قشون وارد کرده بودند ملاقات کرده و چه دفاعی کرده از این شهر، اینها را فراموش می‌کنید؟ اینها فراموش شدنی است؟
11. آیا فراموش می‌شود زحمات علمای محترم کرمان در دفع اشرار بلوچ.
12. آیا فراموش می‌شود کشته شدن مرحوم علامه بزرگوار حاج ملا رضا استرآبادی را در مقام دفع تصرف ترکمان از شهر استرآباد؟ در اوایل سلطنت ناصر الدین شاه. چنان چه در کتاب المآثر و الآثار ذکر شده است.
13. آیا فراموش شدنی است کفن پوشیدن مرحوم آیت الله آقا میرزا علی اکبر اردبیلی را در مقام دفاع قشون بیگانگان از شهر اردبیل.
14. آیا فراموش می‌شود زحمات علما محترم گیلان که چند سال قبل آن منطقه در شرف اشغال بیگانگان بود؟
15. آیا فراموش می‌شود زحمات و خدمات علما محترم آذربایجان در غائلة چند سال قبل که بیگانگان آن قسمت از کشور را به دست خودشان اشغال کرده بودند.
آخر، یکی از این زحمات را از رجال نظیرش را نشان بدهید. بعد آن وقت دنبال بکنید و شراب‌پاشی کنید و هتاکی نمایید. شایسته است؟
در این قضایای اخیر و مسائل روز که پیش آمد. در این جا علمایی که اقدام کردند از جمله سید بزرگوار المجاهد فی سبیل الله حضرت مستطاب آیت الله آقای خمینی دامت برکاته  آیا ایشان و سایر علمای اعلام می‌خواهیم ببینیم هدفی غیر از این هدف‌ها داشتند؟ شما را بخدا در بیاناتشان و نوشته‌جاتشان هدفی غیر از این هدف‌ها داشتند؟ آیا هدفشان حفظ دین نبود؟ حفظ احکام شرعیه نبود؟ حفظ احکام الهیه نبود؟ آیا هدفشان حفظ استقلال مملکت نبود؟ و می‌گفتند کاری نکنید که ما سرشکسته شویم و مملکت به دست اجانب بیفتد. کاری نکنید که منجر به یک مفاسدی بشود. غیر از این حرف‌ها بود؟ والله غیر از این نبود. بالله غیر از این نبود. تالله غیر از این نبود. با قسم جلاله عرض می‌کنم. هر کسی قلمی برداشت. هر کسی حرفی زد تمام هدف همین است. همه علما با این هدف شریکنند. حفظ مملکت و حفظ استقلال او و حفظ احکام شرعیه و احکام الهیه. روحانی هدفش این است و این یک هدف مقدسی است. سابقین و لاحقین و آینده‌ها هم ان‌شاء الله در این هدف شریکند. و فعلاً هم همه شریکند.
اگر ایشان تبعید بشوند. همه تبعید شده‌اند. اگر ایشان گرفتار شوند همه گرفتار شده‌اند. این مطلب ای عزیز من از قبیل دو دو تا چهار تا است. وقتی چند نفر شریک در یک مقصدی باشند. یکی از آنها که مبتلا بشود همه‌شان مبتلا شده‌اند. این را توجه بفرمائید. قضیه از این قرار است. نه این که فقط ایشان مبتلا هستند. من هم الان محبوسم. فرقی ندارد. حبس اقسامی دارد. حبسی که یک کلمه نتوانیم حرف بزنیم. یکی قلم روی کاغذ نگذاریم. دائماً تحت مراقبت باشیم. این چه آزادی است؟ حبس دیگر بالاتر از این شما می‌خواهید؟
نتیجه بعد از این همه خدمات و رعایت این چیزها. جای این بود که این مطبوعات شروع به هتاکی بکنند؟ شما را به خدا این جراید کثیر الانتشار دنیا را ملاحظه بفرمائید ببینید در کدام جریده‌ای از جراید در کدام مملکتی از ممالک دنیا. ممالک اسلامی باشد یا غیر اسلامی. نسبت به روحانیین این هتاکی که در این مطبوعات می‌بینید جایی دیده می‌شود؟
مراجعه کنید. هیچ جا سراغ نداریم این تجری و این هتاکی که در مطبوعات نسبت به این سلسله جلیله دیده می‌شود. عرض کردم نسبت به شخص ایشان نیست. این هتاکی به همه است. فرقی ندارد. اعتراض نکنید که هتاکی به یک نفر است. خیر هتاکی به همه است. ما جهت جامعه داریم. جهت مشترکه داریم با ایشان. جایز هست؟ سزاور هست؟ این قدر انسان بی انصاف هتاکی نماید. از یک مقام منیع روحانیتی که عندالشدائد اینها را لازم دارید شما. قوام مملکت ایران همیشه به دو چیز بوده:
یکی روحانیین. و دیگری عشایر و قبایل و ایلات. نظر مبارکتان هست ناصر الدین شاه وقتی که رفت به سفر انگلستان. یکی از سلاطین اروپا از او می‌پرسد که قشون شما چقدر است؟
او گفته بود قشون منظمش مثلاً فرض کنید چند هزار نفر. می‌گوید نه عند الشده دو قوه محکم دیگری هم داریم. یکی روحانیت است و یکی ایلات و عشایر. ایلات و عشایر ما که حالش معلوم است. دیدی. این هم حال ما بود. شما مگر نمی‌خواهید این مملکت محفوظ باشد؟ و الله روحانی حفظ می‌کند. روحانی است که داد می‌زند حب الوطن من الایمان. شما این را ندیده می‌گیرید؟ اینها را تحت فشار و شکنجه قرار می‌دهید؟ حیف نباشد. یک همچنین سلسله‌ای را انسان بکوبد؟ زهی بی انصافی. اگر هم بر می‌گردی اعتراض می ‌کنی که مطبوعات چرا چنین می‌نویسند؟ می‌گوید: آقا آنها نظر شخصی خودشان را نوشته‌اند. خوب اقاجان، منصفانه قضاوت کن. ای نویسنده‌ها کم و زیاد نکنید. همه عرایضم را بنویسید. می‌گویی چرا این هتاکی‌ها را می‌کنید؟‌ می‌گوید: انظار شخصی خودشان را اشخاص در این مطبوعات نوشته‌اند. آقا جان اگر شخصی آزاد است پس چرا نظر من سید آزاد نیست؟‌من هم نظر شخصی خودم را می‌خواهم بنویسم. چرا آزاد نیست؟ اگر می‌فرمایید خیر، به عنوان مأموریت است از مبادی عالیه و از مصادر امور. پس بنده هم به عنوان مأموریت از مولای خودم، صاحب شرع انور اگر چیزی بنویسم اعتراضی بر من هست؟ عزیز من در دنیا انصاف خوب چیزی است. بالاترین قاضی و بالاترین محکمه در دنیا محکمه انصاف است، اگر باشد، شایسته هست؟ آخر چرا دل نمی‌دهید؟ چرا این قدر جریحه‌دار می‌کنید؟‌ ما حرفی نداریم، آخر دل به دل بدهید ببینید حرفهای ما چیست؟ ما مبارزه با چه می‌کنیم؟ مبارزه با این کانون‌های فساد است. مبارزه با این تبلیغات سوء است. مبارزه با مصوبات نارواست. همین دیروز کسی مبلغی از مبلغات مسیحی را که در وسط جوانهای تهران نشر شده آورده بود. آخر آقاجان اگر مذهب جعفری است و رسمیت دارد پس این تبلیغات سوء بریا چیست. فرقه ضاله از یک طرف. مسیحی‌ها از یک طرف. پس روحانی هیچ نگوید و همین طور بنشیند؟ سزاوار هست شما را به خدا؟ مملکت شیعه است؟ چه قدر انسان صبر کند؟ تا حرف می‌زنی مجرمی. تبعید است. حبس است. شکنجه است. اندازه دارد بی انصافی. کسی نیامده است که دل به دل بدهد که بگوید اصلا چه می‌گویند اینها. همین طور از دور شراب پاشی. کدام روحانی است که حاضر باشد که مخالفت کند با مملکت؟ و تعبیر بکنید به ستون پنجم از یک سید محترمی مثل آیت الله خمینی؟ از ایشان تعبیر بکنید به ستون پنجم؟‌آخر این را می‌شود هموار بکند انسان؟ آقازاده‌شان را بیایند از منزل بنده ببرند؟ این منزل‌ها یک وقتی مأمن و ملجاء مردم بوده. اگر شماها یادتان نباشد پیرمردها یادشان هست. این خانه ها بست بوده. مردم پناه می‌آوردند. خدا گواه است دست چند تاشان دست بنده هم بوده. منتهی دست بند را نزدند. چون خود او مقاومت نکرد و رفت. مسلسل بیاورند منزل بنده؟‌ آخر مگر من جنگ داشتم؟ با ایشان جنگی داشت؟ پسری پدرش را گرفته‌اند. دل شکسته آمده بود با بنده صحبتهایی می‌کرد. او را به این شکل ببرند؟ از دیوار بیایند بالا؟ چه گذاشتند برای کسی؟ می خواهم نسبت به بنده که چهل و یک سال است بنده در این شهر خدمتگزارم. من خیلی بد و لکن یک سابقه سویی. تجاهر به فسقی از بنده دیده است کسی؟ روا بود این شکل با بنده رفتار کنند؟ این شرم آور نیست؟ دیگر بیشتر از این نمی‌توانم صحبت کنم. خیلی متأثرم.
منبع : آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 438 - 446