مجلس چهاردهم و «فراكسيون توده»

در همان زمان مخالفين چپ‌رو لنين خواهان فراخواندن نمايندگان بلشويك از مجلس تزاري بودند و لذا به گروه «آتزويست‌ها» معروف شدند. بعدها لنين در كتاب بيماري كودكي چپگرائي در كمونيسم در مقابله با كمونيست‌هاي چپ آلمان، كه هرگونه شركت در پارلمان‌هاي بورژوائي را محكوم مي‌كردند، چنين نوشت:
«ما بلشويكها در ضدانقلابي‌ترين پارلمان‌ها شركت كرده‌ايم و تجربه نشان داده است كه چنين شركتي نه تنها مفيد بلكه حزب پرولتارياي انقلابي  ضروري هم بود»
از ديدگاه لنين، شركت در پارلمان‌هاي بورژوائي به عنوان يك ابزار علني مبارزه سياسي مطرح بود، كه بايد از آن در جهت آگاه ساختن توده‌ها و تبليغ شعارهاي سياسي حزب كمونيست بهره‌ جست. ولي بعدها با ظهور خروشچفيسم در اتحاد شوروي و تأثير توسعه پارلمانتاريسم در غرب، تز «گذار مسالمت‌آميز» مطرح شد و احزاب كمونيست‌ اروپاي غربي به اين تز گرويدند. مفهوم اين تز اين است كه با شركت در نهادهاي دولت بورژوائي (مانند پارلمان و كابينه) مي‌‌توان به تدريج و بطور مسالمت‌آميز، سوسياليسم را تحقق بخشيد. در اين مفهوم، «پارلمانتاريسم» بعنوان يك استراتژي مطرح است و نه بعنوان يك «تاكتيك»، كه لنين مطرح مي‌ساخت.
پارلمانتاريسم به مفهوم استراتژي، بعدها در دهه 1960 م. آماج حمله شديد مائوئيسم و «چپ نو» قرار گرفت و آنان احزاب كمونيست سنتي را به عدول از لنينيسم و سازش با بورژوازي و مستحيل شدن در نهادهاي جامعه بورژوائي متهم ساختند.
در رابطه با حزب توده نمي‌توان گفت كه هدف اين حزب از تشكيل «فراكسيون توده» در مجلس چهاردهم، بهره‌گيري از پارلمانتاريسم به مفهوم لنيني آن، يعني بعنوان تاكتيك مبارزه علني، بوده است. جاه‌طلبي و سوداي وزارت و وكالت و پارلمانتاريسم به معناي استراتژيك آن (ميلرانيسم) مسلماً سهم بيشتري در اين فعاليت رهبران مقام پرست حزب توده داشته است.
به هر روي، رهبران حزب توده با چنين دستاويز ايدئولوژيك و با چنين سوداهاي ميلرانيستي در انتخابات مجلس چهاردهم شركت جستند. مطالعه وضعيت كانديداهاي حزب توده در اين انتخابات جالب است:
حزب توده بيشترين نيروي خود را در انتخابات تهران صرف كرد، و معروفترين چهره‌هاي خود را (مانند سليمان محسن اسكندري، رضا روستا، دكتر محمد بهرامي، دكتر مرتضي يزدي، نورالدين الموتي) از تهران كانديدا نمود. در اين انتخابات بيشترين آراء نصيب دكتر مرتضي يزدي شد ( 5000 رأي) . در حاليكه آراء‌ آخرين نفري كه به مجلس راه يافت (نفر دوازدهم) دو برابر اين رقم بود. سليمان محسن اسكندري نيز كه در اوايل دوره مشروطيت (مجلس دوم و سوم و چهارم) با آراء طبيعي وكيل مي‌شد، بدليل وابستگي به حزب توده رأي نياورد. سليمان محسن اسكندري در جريان انتخابات مجلس چهاردهم (17 دي 1322) فوت كرد.
ولي حزب توده موفق شد از ساير شهرهاي كشور 9 نماينده به مجلس اعزام دارد. از اين ميان، بالاترين آراء نصيب تقي‌ فداكار ( از حوزه اصفهان با 30000 رأي) شد. درباره فداكار، همانگونه كه گفتيم، آراء وي ناشي از محبوبيت شخصي او در مجامع كارگري اصفهان و حمايت برخي دولتمردان وابسته بود.
ايرج اسكندري با 5200 رأي از ساري به مجلس راه يافت. بگفته احسان طبري:
«جاه‌طلبي شديد ايرج او را واداشت كه از فرصت استفاده كند و به وكالت و وزارت برسد. در مورد وكالت او‌، قوام‌السلطنه با توصيه او به دوستانش در مازندران كارش را تسهيل كرد.»
ساير نمايندگان توده‌اي عبارت بودند از: دكتر رضا رادمنش از لاهيجان (19734 رأي)، رحمانقلي خلعتبري از شهسوار (10000 رأي)، دكتر فريدون كشاورز از بندر انزلي (3400 رأي)، عبدالصمد كامبخش از قزوين (7779 رأي)، محمد پروين گنابادي از سبزوار (8319 رأي)، شهاب فردوس از فردوس (6300 رأي)، آرداشس آوانسيان از ارامنه شمال (6068 رأي). آراء افراد فوق با دخالت مستقيم مأمورين ارتش سرخ تأمين شده بود.
از اين ميان خلعتبري در كنگره اول (11 مرداد 23) از حزب توده اخراج شد و «فراكسيون توده» با 8 عضو به فعاليت در مجلس 14 پرداخت. سيد جعفر پيشه‌وري نيز كه با كمك ارتش سرخ از تبريز رأي آورده بود اعتبارنامه‌اش در مجلس مردود شد.
بايد گفت كه فعاليت «فراكسيون توده» در مجلس چهاردهم، حزب توده را در سطح جامعه معرفي كرد و مواضع سياسي او را زير ذره‌بين افكار عمومي قرار داد. برخلاف نظريه لنين، «تريبون پارلمان» نه تنها به رشد حزب توده در سطح جامعه كمك نكرد بلكه به نخستين گام مهم در افشاي ماهيت وابسته حزب توده بدل گرديد. مواضع حزب توده در دو مسئله مهم سياسي روز در اين افشاگري، انزوا و منفوريت حزب توده بعنوان يك حزب وابسته به بيگانه، سهم اساسي داشت.
مسئله نخست، مسئله امتياز نفت شمال بود كه اتحاد شوروي با اتكاء به حضور نظامي خود در خاك ايران آن را حق طبيعي خود مي‌شمرد. در نتيجه هيئتي را به رياست كافتارادزه (معاون وزارت خارجه) به تهران اعزام داشت. واقعيت اين است كه «رجال» دست پروردة انگليس (از جمله ساعد نخست‌وزير وقت) هيچ علاقه‌اي به دادن امتياز فوق به «همسايه شمالي» نداشتند. و واقعيت اين است كه رهبران حزب توده با ناشي‌گري عجيبي سخت به دفاع از اين امتياز برخاستند و اين در حالي بود كه پيش از ورود هيئت شوروي، دكتر رادمنش، نماينده توده‌اي در سخنراني خود گفته بود:
«بنده خواستم عرض كنم كه بنده با رفقايم با دادن امتياز به دولتهاي خارجي بطور كلي مخالفيم. همانطور كه ملت ايران توانست راه‌آهن را خودش احداث كند، ‌بنده يقين دارم كه با كمك مردم و سرماية داخلي، ما مي‌‌توانيم تمام منابع ثروت اين مملكت را استخراج و شايد بتوانيم به موضوع بدبختي مردم اين مملكت بهبودي بدهيم.»
اين زماني بود كه زمزمه اعطاي امتياز نفت شمال از سوي دولت ساعد به شركت‌هاي آمريكاـ انگليس مطرح بود! ولي زمانيكه درخواست دولت شوروي مطرح گرديد، «فراكسيون توده» به مدافع سينه‌چاك اعطاي امتياز نفت شمال به بيگانه بدل شد و حزب توده به تشكيل تظاهرات و دمونستراسيون‌هايي در جهت منافع شوروي دست زد.
دومين حادثه‌اي كه در طول حيات مجلس چهاردهم رخ داد و مواضع «فراكسيون توده» سبب افشاي بيش از پيش ماهيت وابسته و دست نشاندة حزب توده گرديد، غائله دمكرات‌ها در آذربايجان و كردستان بود.