گروه توحیدی صف

یکی از بنیانگذاران و اعضای برجسته گروه محمد بروجردی بود. او پس از فرار از خدمت در ارتش، هنگامی که قصد داشت برای دیدار با آیت الله(امام) خمینی به عراق برود، در مرز دستگیر شد و پس از شش ماه زندان و تحمل شکنجه های فراوان آزاد شد و جهت خدمت به تهران عزیمت کرد. وی پس از اتمام دو سال خدمت اجباری، مبارزات سیاسی خود را از طریق تشکیل یک گروه چریکی آغاز کرد. محمد بروجردی پس از آشنایی با محسن کنگرلو از اعضای گروه فجر اسلام که اعتقاد به فعالیت فرهنگی داشت، تشکیلاتی را پایه ریزی کرد که دارای شاخه یی نظامی بود. وی خود مسوول عضوگیری در قسمت تشکیلاتی نظامی گروه بود. اکبر براتی از جمله کسانی بود که در این شرایط به عضویت گروه صف درآمد. او پیش از پیوستن به گروه با سازمان مجاهدین خلق همکاری داشت. پس از تحولات ایدئولوژیک سازمان، در حالی که درصدد پدید آوردن گروهی عاری از انحرافات ایدئولوژیک بود، با محمد بروجردی آشنا شد و به عضویت گروه صف درآمد.

از دیگر اعضای گروه، یکی از فراریان ارتش به نام علی تحیری بود. وی بیش از سه سال زندگی مخفی داشت و در آغاز به افراد «موتلفه اسلامی» آموزش نظامی و تیراندازی می داد. او با آشنایی با محمد بروجردی به عضویت گروه درآمد و آموزش نظامی کسانی را که به عضویت گروه در می آمدند، بر عهده گرفت. گروه صف از میان دانشجویان نیز بسیاری را جذب تشکیلات خود کرده بود. محسن آرمین از جمله آنها بود که از طریق برادرش که در اصفهان دانشجو بود به گروه صف معرفی شد. گروه صف دارای دو هسته اصلی بود. هسته اصلی و مرکزی گروه در تهران و هسته دیگر در اصفهان فعالیت می کرد. افراد عضو هسته مرکزی عبارت بودند از؛ محمد بروجردی، مجید بیگ زاده، هادی بیگ زاده، محسن آرمین، عباسعلی احمدی و حسین صادقی. در هسته اصفهان نیز افرادی چون سلمان صفوی، محمد منتظری، سیدمهدی هاشمی و... عضویت داشتند. محمد بروجردی به عنوان یکی از بنیانگذاران گروه توانست با شناسایی و جذب نیروهای مستعد و کارآمد که فعالیت های محفلی و هیاتی می کردند یا از سازمان مجاهدین خلق، به واسطه انحرافات ایدئولوژیک آن جدا شده بودند، پایه یک تشکیلات نیرومند چریکی را پی ریزی کند.

در آغاز، جلسات شبانه یی در منزل بروجردی تشکیل می شد و به دلیل مسائل امنیتی، افراد با چشم های بسته به آنجا هدایت می شدند. در یکی از این جلسات، پس از بحث های مختلفی که درباره نام گروه صورت گرفت، چون حوزه کار این گروه از گروه فجر اسلام جدا بود و فجر اسلام کار اصلی اش را تکثیر و توزیع اعلامیه ها و بیانیه ها قرار داده بود، تصمیم گرفته شد برای تشکیلات جدید، نامی انتخاب شود.

در این جمع تفالی به قرآن کریم زده شد و چون سوره مبارکه صف آمد، لذا اسم گروه بر این اساس «صف» گذاشته شد. گروه توحیدی صف برای مبارزه، استراتژی جنگ مسلحانه را انتخاب کرده بود. گروه با جمع بندی و تجزیه و تحلیلی که از مبارزات و مشی سازمان داشت با رد نظریه پیشتاز، معتقد بود باید به عنوان بازوی مسلح جنبش عمل کند. بنابراین با روش جنگ چریکی، عملیات نظامی خود را علیه حامیان نظام، شاه و آمریکایی ها آغاز کرد. برای ارتقای توان نظامی، در اوایل سال ۱۳۵۶، گروه صف دو تن از اعضای خود یعنی حسین صادقی و محمد بروجردی را به سوریه و لبنان فرستاد. آنها ضمن گذراندن دوره آموزش نظامی در سازمان الفتح فلسطین، با امام موسی صدر و محمد منتظری ارتباط برقرار کردند و پس از چندی به ایران بازگشتند در حالی که توانسته بودند مقادیری مواد منفجره نیز از طریق الفتح برای گروه وارد کنند.

برای تهیه اسلحه، تصمیم گرفته شد، سپهبد شفقت آجودان مخصوص شاه، خلع سلاح شود. این ماموریت را علی تحیری که از توان نظامی فوق العاده یی برخوردار بود، با موفقیت انجام داد. خلع سلاح پاسگاه مامازن، عملیات بعدی گروه برای تهیه سلاح بود. فرماندهی تیم عملیات بر عهده علی تحیری بود. آنها با استفاده از کلت مصادره شده از سپهبد شفقت، وارد اسحله خانه پاسگاه شده و با تخلیه کلیه سلاح ها، محل را ترک کردند و بدون خونریزی و سلامت به پایگاه بازگشتند. گروه پس از به دست آوردن سلاح ها، به ساخت مواد منفجره قوی دست ساز اقدام کرد و سرانجام طراحی و ساخت نارنجک، پس از ساخت مواد منفجره، صورت عملی به خود گرفت. با افزایش امکانات و توانایی های نظامی، تشکیلات گروه صف در تهران توانست حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ فرد را تحت آموزش های سنگین خود قرار دهد و بدین طریق نیروهای کارآمد و زبده یی را برای ادامه مبارزه مهیا سازد.

در دی ماه ۱۳۵۶ که کارتر رئیس جمهور امریکا سفری به ایران داشت، گروه عملیات بسیار گسترده یی را در سطح شهر تهران انجام داد. انفجار موتورخانه کاخ جوانان و انهدام بزرگ ترین دکل برقی که بخش عظیمی از برق تهران را تامین می کرد، انفجار و اشتعال کارخانه کیان تایر و تخریب اماکن فساد و مشروب فروشی ها، از جمله این عملیات بود. یکی از مهم ترین عملیات گروه توحیدی صف، شناسایی و انفجار رستوران خوانسالار بالاتر از میدان آرژانتین بود. این رستوران محل تجمع نظامی ها و مستشاران نظامی امریکایی بود. این رستوران توسط علی تحیری و عباسعلی احمدی شناسایی شد. آنها با تغییر لباس، چندین بار تا روز عملیات در آنجا تردد داشتند. تا شب انفجار، چندین بار کیف انفجار با لباس های مختلف، با کراوات، بدون کراوات، با لباس های اسپرت و ورزشی بدون اینکه داخلش مواد منفجره باشد، به داخل رستوران برده و بیرون آورده شد. شب انفجار، زمان انفجار روی ۹۰ ثانیه تنظیم شد. دو چاشنی در بمب گذاشته شده بود که هر کدام عمل نکرد، دیگری عمل کند. پس از گذاشتن کیف در محل مناسب و کشیدن آتش زنه انفجار، آنها صحنه انفجار را ترک کردند. اما در آخرین لحظات، با اشاره دربان رستوران، عباسعلی احمدی به محل انفجار نزدیک شد. با انفجار بمب، محل حادثه کاملاً ویران شد. در اثر قدرت انفجاری به وجود آمده، امریکایی های بسیاری کشته شدند. ماشین های مخصوص امریکایی این جنازه ها را حمل و از محل خارج می کردند. عباسعلی احمدی تنها عضو گروه بود که در این عملیات یک دست و یک پایش را از دست داد و به شهادت رسید.

پس از انفجار رستوران خوانسالار، گروه اعلامیه های بسیار زیادی به دو زبان انگلیسی و فارسی در سراسر کشور پخش کرد. عملیات انفجار رستوران خوانسالار بازتاب بسیار گسترده جهانی داشت و برای امریکا، ضربه یی جبران ناپذیر و باورنکردنی بود.

پس از انفجار بسیاری از امریکایی ها کشور را به قصد وطن خود ترک گفتند. تنها بخشی از نظامی ها و مستشاران امریکایی در ایران باقی مانده بودند. خبر انفجار را روزنامه های رژیم نیز چاپ کرده بودند، اما اطلاعات زیادی درباره عملیات انفجار و صدمات آن بروز نداده بودند. عملیات مهم دیگر گروه، عملیات انفجار مینی بوس امریکایی ها در خیابان نیروی هوایی بود. علی تحیری و شهید شکوری از اعضای این تیم عملیاتی بودند که سوار بر موتور با نارنجک های دست سازی که گروه صف ساخته بود، مینی بوس حامل امریکایی ها را مورد تهاجم خود قرار دادند. در اثر این عملیات و نیز عملیات انفجار رستوران خوانسالار، امریکا و رژیم وابسته به آن، احساس ناامنی بیشتری کردند، به طوری که گروه وقتی برای شناسایی هتل کنتیننتال اقدام کرد، اثری از هیچ امریکایی در آنجا دیده نشد.

زمانی که آیت الله (امام) خمینی به پاریس هجرت کردند و آنجا را پایگاه مبارزه علیه رژیم قرار دادند، گروه صف یکی از اعضای خود را به پاریس فرستاد تا از رهنمودها و نظرات ایشان جویا شده و از طرف گروه با ایشان بیعت مجدد کند. این عضو گروه پس از بازگشت از نزد رهبری انقلاب در خصوص نظر ایشان درباره مبارزه مسلحانه اعلام کردند نگرش رهبری انقلاب با دیدگاه های رایج بین سازمان های چریکی متفاوت بوده است و اصولاً مبارزه مسلحانه به شکل متداول مورد قبول ایشان نیست و آن را نسخه هایی می دانستند که براساس شناخت جامعه ایران پیچیده نشده است. پس از این ملاقات گروه صف سمت و سوی خود را به روحانیت نزدیک تر کرد و با نظر و مشورت امام خمینی و یارانش خط مشی خود را اتخاذ می کرد.

هنگامی که برای راهپیمایی اربعین در منزل آیت الله طالقانی جلسه یی برگزار شد اعضای گروه صف که در این جلسه شرکت داشتند، تصمیم گرفتند طبق نظر دکتر بهشتی در صورت لزوم با چند گروه مبارز مسلمان دیگر جبهه متحدی را تشکیل دهند و از مردم دفاع کنند. برای این منظور از سوی گروه صف دو تیم عملیاتی مورد آموزش قرار گرفت تا در یک تظاهرات مسلحانه شرکت کرده و در صورت لزوم مطابق دستور عمل کنند. گروه صف در این ایام موفق شده بود سلاح بیشتری به دست آورد. این اسلحه ها از پولی که امام از پاریس برای گروه می فرستادند تهیه شده بود. این پول از خاک ترکیه به دست گروه می رسید و دکتر ابراهیم یزدی در این زمینه نقش مهمی ایفا می کرد. زمانی که زمینه بازگشت امام به ایران فراهم شد تشکیلاتی از سوی یاران ایشان در این دوره پدید آمد که نام «کمیته استقبال امام» به خود گرفت. در این کمیته گروه های مختلف مبارزان مسلمان، مسوولیت های حساس و تعیین کننده یی داشتند. از جمله این گروه ها گروه توحیدی صف بود. مسوولیت نظامی این کمیته به دو تن از اعضای صف یعنی اکبر براتی و محمد بروجردی سپرده شده بود.

علی تحیری عضو دیگر گروه مسوولیت آموزش نیروها را برعهده داشت. حدود شش تا هشت تیم تعیین شدند تا حفاظت امام را از لحظه ورود تا پایان مراسم بر عهده گیرند. قرار بود هر یک از آن تیم ها در یک ماشین اوضاع را زیر نظر گیرند. داخل هر ماشین یک راننده و سه سرنشین دیگر بودند و فرمانده کنار راننده می نشست. براتی و بروجردی مامور حفاظت و برخوردهای نظامی بودند. قرار شد هر شب یکی از آنها سرپرستی نیروها و تیم ها را برعهده گیرد. قبل از ورود امام، علی تحیری که متخصص امور نظامی بود طرح و نقشه حفاظت را از فرودگاه تا بهشت زهرا و بعد از آن تا محل اقامت ایشان یعنی مدرسه علوی برای نیروها تشریح کرد. دو نفر از افراد صف با لباس روحانی و در حالی که مسلسلی زیر لباس داشتند حفاظت از امام را در زمان سخنرانی بر عهده داشتند. آنها باید کنار امام می ایستادند و اطراف را زیر نظر قرار می دادند. آنها فقط مسوول همین کار بودند و هیچ نقش دیگری نداشتند.

بعد از چندین بار شناسایی و بررسی مسیر فرودگاه از سوی گروه صف یک طرح حفاظتی برای مسیر ریخته شد. ۱۵ دستگاه ماشین که صندوق های آن پر از انواع سلاح بود به فرودگاه مهرآباد برده شد. شیشه جلوی ماشینی که قرار بود امام سوار آن شوند، ضدگلوله نبود ولی بقیه ماشین تقریباً ضدگلوله بود. چون شیشه جلو پیدا نشد، یک شیشه بین راننده و بخش عقب اتومبیل قرار داده شد که با دست بالا و پایین می شد. بدین ترتیب گروه صف نیروهای خود را برای یک عملیات بسیار سنگین مسلح کرده بود.

دو تن از اعضای گروه در لباس روحانیت هر کدام چهار قبضه اسلحه زیر عبای خود داشتند و سالن فرودگاه کاملاً تحت نظر گروه صف بود. بعد از فرود هواپیما و سخنرانی و استراحت امام ایشان در برابر افسران ارشد نیروی هوایی اعلام کردند شاه کلاهتان را تا چشم تان کشید مواظب باشید که بختیار دارد تا گلویتان می کشد. سپس سوار اتومبیل شدند و برای ایراد سخنرانی تاریخی خود به بهشت زهرا عزیمت کردند. در آخرین روزهای انقلاب در روز یکشنبه خونین تهران گروه صف به دور از هر گونه تبلیغات و جار و جنجالی وظایف خود را در حساس ترین زمان در میان مردم به منصه ظهور رساندند. چریک های گروه توحیدی صف در جریان تسخیر پادگان سلطنت آباد، جمشیدیه، آرامگاه، قصر فیروزه، عشرت آباد، کلانتری ۶، ژاندارمری پشت سفارت امریکا و فرح آباد فعال ترین و تعیین کننده ترین نقش را ایفا کردند و سرانجام در جریان تسخیر رادیو و تلویزیون و نبرد باغشاه دو تن از چریک های گروه به نام های هادی بیگ زاده و زکریا حبیبی با نثار خون خود درخت انقلاب را بارور کرده و به ثمر نشاندند.

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی که توده های مردم با پیروی از رهبری امام آن را به ثمر رساندند ضرورت وجود یک سازمان پویای عقیدتی، سیاسی و نظامی با تشکیلاتی منظم و فراگیر کاملاً محسوس بود. از این رو براساس تشویق و پیشنهاد امام خمینی گروه توحیدی صف با شش گروه دیگر گرد هم آمده و بنیاد «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» را پی ریزی کردند.
 
 
  
 
 
 
 
 
 
   جلیل امجدی
منابع؛
۱ خاطرات اکبر براتی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۷۵
۲ جنگ چریک شهری، امام و گروه های اسلامی انقلابی دهه ۵۰، نشریه عصر ما، چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۷۸، ش ۱۳۱
۳ جنبش مسلحانه در ایران، جلیل امجدی، پایان نامه، کارشناسی ارشد ۱۳۷۸