راه ناپیمودۀ تحزّب ما
گفتمان اسلام، با رویکرد هویت دینی و با تأکید بر تأثیر دین بر فرایندهای سیاسی ــ اجتماعی، موقعیت ویژه و نوینی برای مشارکت گستردۀ مردمی فراهم کرده و در مواقع مشارکت سیاسی، سطح کلانی از میزان فهم واقعیتهای انقلاب اسلامی را به منصۀ ظهور گذاشته است.
هرگونه معرفت جامعهشناختی دربارۀ خصوصیات و مختصات عینی و ملموس نظام جمهوری اسلامی منوط به تجزیه و تحلیل دقیق و فراگیر سیر مشارکت سیاسی در دوران پس از انقلاب اسلامی است. با توجه به شکل نظام سیاسی در کشور، که مبنی بر مشارکت و ارادۀ عمومی ملّت بر پایۀ فضاسازی رقابت سیاسی است، متغیرهای مهمی در قالب تشکلها و نهادهای سیاسی مشارکتخواه در تحولات سیاسی کشور تأثیرگذار خواهند بود.
از متغیرهای مستقل و ساختاری در بررسی سیر مشارکت سیاسی در جمهوری اسلامی، احزاب و تشکلهای سیاسی هستند. احزاب در جوامع مردمسالار و نظامهای جمهوری سهم بسزایی در شکلگیری، حفظ ساختار سیاسی و چگونگی تبادل و جابهجایی قدرت دارند. احزاب، کانال جذب، پرورش و هدایت خواستاران قدرت به سمت مناصب سیاسی است، و جستجو، گزینش، اولویتبندی، سازگاری و انطباق، بیان و تألیف منافع از وظایف مهم آنها محسوب میشود. احزاب و تشکلهای سیاسی، به مثابۀ ابزارهای سیاسی، تمهیدی برای کمهزینه کردن تصمیمگیریها و تأثیرگذاری آنها، جابهجایی قدرت و تبادل منافع و ارزشها، شکل بخشیدن به فرهنگ سیاسی و موثر بر جامعهپذیری سیاسی به شمار میروند و در زندگی سیاسی ــ اجتماعی مدرن کارکردی حیاتی دارند. این تشکلها به مثابۀ پل ارتباطی در جامعه، رفتارها و عملکردهای سیاسی شهروندان را به تدریج به سمتی هدایت میکنند که تنشها و تعارضاتی که در هر جامعهای وجود دارد به صورت بحرانی درنیاید و مهار و کنترل گردد و از سوی دیگر میتوانند ابزار جلب مشارکت مردمی و نیز رکن اساسی و اصلی ایجاد و تداوم انگیزههای مشارکت سیاسی مردم به حساب آیند. احزاب سیاسی، با عملکرد فعال و پویا در جامعه، میتوانند برطرفکنندۀ بعضی از نیازها شناخته شوند و چنین کارکردی داشته باشند.
اگر از دید مردم، احزاب سیاسی نیازی را برطرف نکنند و پاسخگوی معضلی نگردند، نمیتوانند به حیات مؤثر خود ادامه دهند که در این صورت از عرصۀ سیاست حذف میگردند و در صورتی که وجود داشته باشند، نیز جز نام و نشانی بیش نیستند که هراز چند گاهی و بهویژه در زمان انتخابات، نمایان، و پس از آن خاموش میشوند و همۀ اینها تأثیراتی منفی به دنبال دارد که به عنوان موانع تشکیل حزب به خود آنان بازمیگردد. در جامعۀ ایران با توجه به سابقۀ ذهنی منفی نسبت به تأسیس احزاب سیاسی، بهویژه در زمان حکومت پهلوی، درصورتیکه تجربیات تلخ در این زمینه تکرار شوند، آثار مخرب آن مانع توسعۀ فرهنگ سیاسی، تقویت روحیۀ مشارکتجویی و پویایی احزاب میشود.
درهرصورت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیاز به تأسیس احزاب سیاسی، از سوی گردانندگان نظام، بسیار بارز و مشخص شد، ولی به جهت مشکلات عدیدۀ سالهای اولیۀ پیروزی، تمایل به تأسیس احزاب کمتر مشاهده میشود. امروزه احزاب و تشکلهای سیاسی تشکیلشده پس از انقلاب اسلامی فرصتهای مغتنم بسیاری را از دست داده و تحولی اساسی برای فعالیت کارآمدتر فراهم نکردهاند. احزاب سیاسی در ایران عمدتاً ناکارآمد، و با مشکلات فراوانی مواجه هستند. این در حالی است که به دلیل جایگاه انقلاب اسلامی و سهم مؤثر مردم در تحقق اهداف آن، توجه به احزاب و تشکلهای سیاسی از اولویتهای مهم به شمار میآید، و همین مسأله ضرورت توجه به مطالعۀ موانع، آسیبها و تنگناهای پیشروی رشد احزاب سیاسی را نشان میدهد. البته شایان ذکر است که احزاب سیاسی در ایران باید راهکارهای منطبق بر مقتضیات و شرایط سیاسی ــ اجتماعی ایران را با توجه به نگرشهای بومی کشور در پیش گیرند و با رویکردی بومینگر تحولات سیاسی کشور را در چهارچوب برنامهای خاص مدیریت نمایند؛ لذا در این شماره سعی شده است منظرهای پیش روی احزاب سیاسی و تشکلها با تأکید بر موارد فوق بررسی و تحلیل شود.