نخستین قهر و آشتی رضاخان سردار سپه در عرصه سیاست
در اواسط میزان 1301 که با مراحل اوّلیة قدرتطلبی رضاخان سردارسپه توأم بود، وی در واکنش به اعتراض تنی چند از نمایندگان مجلس به قانونشکنیهای نظامیان، برای مدّتی، از امور کناره گرفت. این کنارهگیری به مجموعه واکنشهایی منجر شد که بررسی بازتاب آنها در قسمتی از اسناد مجلس شورای ملّی، موضوع اصلی این یادداشت را تشکیل میدهد.
کلیدواژهها: واقعة میزان 1301، قهر و آشتی، رضاخان، قانونشکنی.
«یکی کتک میخورد؛ یکی میزند؛ یکی فرار میکند؛ یکی تهدید میکند؛ یکی به سفارتخانه پناه میبرد؛ یکی به مجلس متحصّن میشود...؛ چرا؟» این، پرسشی است که روزنامة قانون در 8 میزان 1301، یعنی در یکی از ادوار بحرانی و تعیینکنندة تاریخ معاصر ایران مطرح نمود.1 همان روزنامه، در پاسخ بدین پرسش، از «ظلم، جور، خوف، تهدید و تطمیع»2 سخن میگوید که توصیف موجز و مختصری از وضعیّت آن روز میتواند باشد؛ وضعیت حاصل از برآمدن یک نیروی نظامی (و به تدریج سیاسیِ) قاهر و قادر که در کنار مواهبی چون امیدِ به پایان دادن به یک دورة طولانی از آشوب و بههمریختگی در کل کشور، با نادیده گرفتن قانون، زمینه را بر تداوم و استمرار نوع دیگری از آشوب و بههمریختگی فراهم میساخت. بر همین اساس بود که قانون در اعتراضِ بدین وضع اظهار داشت:
«عدالت و قانون میخواهم و از امروز تا موقعی که این دو حکمفرما شود، برعلیه این اوضاع هستم.»3
در کنار آسایشِ خاطرِ حاصل از تحوّلاتی چون پایان دادن به آشوب و اغتشاش در گیلان و خراسان، سرکوب شورش سمکو در آذربایجان و تدارک اعادة حاکمیّت مرکز بر دیگر نقاط بحرانزدة کشور، همانگونه که در سرمقالة مذکور روزنامة قانون نیز ملاحظه شد، بهای سنگینِ دستاوردهایی از این دست نیز مورد پرسش قرار گرفت. بیاعتنایی شخص رضاخان سردارسپه به قانون و الزامات نظام پارلمانی در خود تهران و بیاعتناییِ به مراتب آشکارتر صاحبمنصبانِ همراه او به این مراتب در حوزههایِ تحت فرمان آنها، از جمله نکاتی بود که به تدریج در ارزیابیهای سیاسیِ زمانه، مورد توجّه قرار گرفت.
سرپرسی لورن، وزیر مختار بریتانیا در تهران، در یکی از گزارشهای خود به لندن، در توصیف وضعیّت موجود و از آن مهمتر، تغییری که در این وضعیّت پیش آمد چنین نوشت:
ناراحتی مجلس از اقدامات غیرقانونی [سردارسپه] همچنان رو به افزایش داشت و به ستوه آمده بود. نسبت به اینکه وی در هر دولت جدیدی از نو منصوب میشد و نسبت به قدرتی که اعمال میداشت، احساس حسادت میکردند و از مداخلاتش در تقریباً تمامی دوائر دولتی عصبانی بودند. رفتار وحشیانهاش در قبال روزنامهنگارانی که تصوّر میشد در روزنامههایشان به او حمله کردهاند نیز باعث وحشت شده بود.
مع هذا تا حالا، ترس و وحشت، این خشم را مهار کرده بود. ولی اینک چنین به نظر میرسد که بهتدریج با شکلگیری نوعی اتّفاق نظر در این مورد در بین نمایندگان، حتی این عامل مهارکننده نیز تقریباً به صورتی کامل تأثیر خود را از دست داده است. دل و جرئت بیشتر آنها نیز نخست خود را در رشته ابرازنظرهایی هنوز کم و بیش معصومانه، هر چند خصمانه در کمیتههای پارلمانی نشان داد و کمکم تعدادی از نمایندگان جسارت و صراحت لهجة بیشتری یافتند. در آغاز سردارسپه توجّهی نمیکرد و شاید هم هیچگاه فکر نمیکرد که هیچ نمایندهای به خود جرئت دهد که در یکی از جلسات علنی مجلس بر ضدّ او صحبت کند.
هنگامی که روزنامة حیات جاوید4 او را در نوشتهای که با توجّه به عرف حاکم بر جراید ایران، نوشتة خیلی ملایمی بود، به خاطر مداخله در امور دیگر دوایر دولتی سرزنش کرد و اظهار داشت: «سرداری که به خاطر حقوق مردم میجنگد، درخور ستایش است ولی آن که آنها را پایمال میکند، منفور خواهد بود»، این ماجرا به نقطة اوج خود رسید.
سردارسپه سردبیر و صاحب امتیاز را احضار کرد و شخصاً سردبیر را تنبیه و تعدادی از دندانهایش را خُرد نمود. سپس هر دو را به زندان افکند. آنگاه شخصاً به مجلس شکایت بُرده؛ خواهان آن شد که در برابر جراید تحت حمایت قانونی قرار گیرد. در پاسخ به او گفته شد که قانون را خود در دست گرفته است. اقدام سردارسپه به یک چنین شکایتی، یک اقدام اشتباه بود زیرا عملاً باعث ترغیب مجلس شد.5
رویارویی مجلس و رضاخان سردارسپه به گونهای که در ادامة این یادداشت و معرّفیِ مجموعهای از اسناد ذیربط، خاطر نشان خواهد شد، به یک بحران سیاسی جدّی منجر گردید؛ بحرانی که در یک سو، سردارسپه و هواداران وی را در بر میگرفت که با تأکید بر وضعیت فوقالعادة کشور درصددِ توجیه اقدامات غیرقانونی خود بودند و در سوی دیگر، گروهی از مخالفان وی ـ از جمله تنی چند از چهرههای آزادیخواه ـ که خطر پایمال شدن قانون را کم از دیگر مسائل مبتلا به کشور نمیدانستند.
این رویارویی که در خلال گزارش وزیر مختار بریتانیا به جوانبی از مقدّماتش اشاره شد، در 12 میزان (مهر ماه) 1301، به صورت یک انتقاد تند و صریح از سوی میرزا محسنخان معتمدالتجّار، نمایندة تبریز در نشست مجلس شورای ملّی و ایراد سخنانی از سوی سیّدحسن مدرّس در تأیید آن انتقادات، جنبهای آشکار یافت.
معتمدالتجّار گفت:
اوضاع حاضر را قطعاً نمیتوان مناسب و لایق و سزاوار اطلاق به یک حکومت ملّی دید. نمایشاتی میشود که خیلی اسباب وحشت و پریشانی و نگرانی است؛ عملیاتی در مرکز مملکت میشود [که] به نظر بنده، ممکن است در آیندة خیلی نزدیک برای مملکت و ملّت، خطراتی را متوجّه سازد. بدون مجوّز قانون، جراید را میبندند و مدیران آنها را توقیف، حبس، تبعید و زجر میکنند و میزنند؛ چرا؟ برای اینکه از کثرت ظلم و تعدّی و ... مظالم دیگر تنقید کرده و دوستان را به راه راست دلالت و نصیحت مینمایند .6
و سیّدحسن مدرّس نیز در تأیید این نگرانیها، از عدم صراحتی که در این بحث دیده میشد، انتقاد کرده و برای لزوم روشن کردن موضوع پرسید:
شما مگر ضعف نفس دارید، این حرفها را میزنید و در پرده سخن میگویید؟ ما بر هرکس قدرت داریم؛ از رضاخان هم هیچ ترس و واهمه نداریم؛ ما قدرت داریم، پادشاه را عزل کنیم؛ رئیسالوزرا را بیاوریم؛ سؤال کنیم؛ استیضاح کنیم؛ عزلش کنیم .7
به نظر حبیبالله نوبخت، در یکی از نخستین آثاری که در ستایش از نظام جدید نوشته شد، در پی دستاوردهای نظامی رضاخان:
یک زمزمهای در طهران، پایتخت ایران، راجع به سردار ما پیدا گردید که آن، شاید از طغیان متمرّدین شمال و جنوب و متجاسرین غرب کمتر نبود. این زمزمة ناروا در میان بعضی از مغرضین، وقوع یافته در مجلس ملّی ایران یکی دو نفر از وکلای دستة مخالف به اغوای مفسدین، از روی اشتباه، نطقی ایراد نمودند که ظاهر آن انتقاد از وجود حکومتهای نظامی تهران و پارهای از ولایات بود و ضمناً مقصود مفسدین از میان بردن هیبت و اقتدار قشون و سردار بزرگ ایران میبود.8
برای جلوگیری از زائل شدن «هیبت و اقتدار قشون و سردار بزرگ» میبایست اقداماتی صورت گیرد. در حالی که از احتمال یک کودتای نظامی و تعطیل کردن مجلس شورای ملّی سخن در میان بود، رضاخان سردار سپه ـ علیالظاهر ـ کناره گرفت. استعفای خود را تقدیم ولیعهد کرد (احمد شاه در سفر خارج بود) آنگاه صاحبمنصبان را فرا خواند. در این دیدار که در وزارت جنگ صورت گرفت، سردارسپه بعد از اشاره به پارهای از مخالفتها اظهار کرده بود:
برای اینکه هرگونه عذری مسدود شده باشد، از امروز از کار کنارهگیری میکنم و به حضور اعلیحضرت هم تلگراف مخصوص عرض کردهام.9
ظاهراً صاحبمنصبان مزبور:
یک صدا پاسخ گفتند: نباید استعفا دهد؛ کلّ قشون، یک دل و یک جهت، پشت او ایستاده و هرآنچه حکم کند، اجرا خواهند کرد.10
در این میان، در اقدامی اعتراضی، قراولانی که در آستانة پارهای از ساختمانهای دولتی مستقر بودند، به واحدهای نظامی فراخوانده شده و برای قدرتنمایی، مانورهایی در سطح شهر صورت گرفت.11 مع هذا از آنجایی که نه خود سردارسپه واقعاً قصد کنارهگیری داشت و نه منتقدانش خواهان چنین امری بودند، برای حلّ و فصل این معضل، اقداماتی آغاز شد؛ محمدحسن میرزا ولیعهد که در غیاب احمدشاه، وظایف او را برعهده داشت:
به سرعت به شهر آمد و با حضور نخستوزیر [قوامالسلطنه] با رئیس مجلس [مؤتمنالملک] و خود وزیر جنگ، جلسهای تشکیل داد .12
سفارت بریتانیا نیز در مقام یکی از دیگر مراکزِ نگران، در این رشته مذاکرات درگیر شد. سفیر بریتانیا از همان مراحل نخست این بحران بر آن بود که با اعزام دبیر شرقی سفارت نزد رضاخان سردارسپه، «... از او بخواهد ضمن تعدیل مواضعش، از مداخله در اموری که به او مربوط نمیشود، خودداری کند .»13 نمایندة اعزامی حتی دستور داشت به رضاخان هشدار دهد که در صورت کودتا، هر حکومتی را که مبنای قانونی نداشته باشد، شناسایی نخواهد کرد. با این حال، این دیدار به تعویق افتاد و هنگامی که آن دو، ملاقات کردند (10 اکتبر/ 17 میزان) اوضاع، آرامتر شده بود. به گزارش سرپرسی لورن:
گفتوگوی میان او و دبیر شرقی خوب پیش رفت. وزیر جنگ اظهار داشت که قصد ندارد بر ضد مجلس وارد عمل شود؛ قصد استعفا نیز ندارد ولی لزوم پرداخت حقوق سربازان، او را مجبور کرده، در اموری مداخله کند که در حوزة کار او قرار ندارد و اگر ترتیبات صحیح مالی اتّخاذ شود، با کمال میل، از این ضروریات دست خواهد کشید.14
در این یک هفته در عین حال که مذاکرات جاری برای پایان دادن بدین بحران تا حدود زیادی به نفع مجلس و حاکمیّت قانون پیش می رفت، رضاخان برای الغاء حکومتهای نظامی و خاتمهدادن به مداخلاتش در امور مالیه، اعلان آمادگی کرده بود15 ولی رشته تحرّکاتی که در ولایات در همان بدو کار برای بسیجِ افکار عمومی به نفع نظامیان آغاز شده بود، بهتدریج، به ثمر نشست؛ به عبارت دیگر، همزمان با توافق مجلس و وزیر جنگ در این زمینه، طی چند نشست خصوصی و تعیین زمانی برای حضور وزیر جنگ در نشست علنی مجلس و ادای توضیحات لازم،16 نگرانیهایی که قرار بود ابراز شود، ابراز شد. رضاخان سردارسپه در 14 میزان، طیّ ارسال تلگرافی به حاکم نظامی آذربایجان، از او خواسته بود که در واکنش به اظهارات معتمدالتّجار در مجلس، ترتیبی اتخاذ کند که از طرف اهالی آذربایجان، تلگرافی به عنوان ذیل به جراید و مقامات عالیة مرکز، مخابره شود و به اطلاع برسانند که:
این وکلای تبریز از طرف ما ملّت آذربایجان انتخاب نشده و ما آنها را به رسمیّت و نمایندگیِ خود نمیشناسیم و ابداً از تعیین آنها اطلاع نداریم . تقاضای تجدید انتخابات در آن حوزه، «تا وکلای حقیقی خود را انتخاب نماییم» نیز در ادامه آمده بود.17 ارسال یک متّحدالمآل تلگرافی به همین مضمون به ولایات ـ همراه با اعلان تحصّن معترضین در تلگرافخانة تبریز یکی از نخستین اقدامات امیرطهماسبی، حاکم نظامی آذربایجان بود.
در کنار مجموعهای از جراید مرکز و پارهای از نهادهای دولتی چون هیئت دولت که مخاطب این تلگرافها بودند، مجلس شورای ملّی نیز تلگرافهایی از این دست را دریافت داشت. در پروندهای که تحت عنوان «راجع به کنارهگیری آقای وزیر جنگ» در اسناد مجلس موجود است،18 در مجموع 57 فقره تلگراف ملاحظه میشود که در فاصلة 21 میزان تا سه عقرب (آبان) 1301 به مجلس مخابره شده است.
نحوة توزیع جغرافیایی این تلگرافها از منشأ احتمالی صدور آنها نیز نشانههایی در خود دارد؛ در این دوره در کنار حوزة حکمروایی امیر لشکر طهماسبی در آذربایجان (حوزة لشکر شمالغرب آتی که به نحو شگفتانگیزی از این مجموعه تلگرافپراکنیها غایب است) از مراحل مقدّماتی تشکیل سه حوزة نظامی دیگر میتوان سخن گفت؛ حوزة فرمانروایی سرتیپ خزائی در خراسان، محمدحسینخان آیرم در شمال، احمدآقاخان امیراحمدی در غرب و محمودخان آیرم در جنوب که چندی بعد در دی ماه همان سال در کنار لشکر مرکز، لشکرهای پنجگانه نظام جدید را تشکیل دادند.19
از میان این 57 تلگراف، 17 فقره، از شهرهایی چون انزلی (چهار فقره)، رشت (سه فقره)، استرآباد (دو فقره) و لاهیجان، لنگرود، رودسر، ساری، آستارا، تنکابن، خرمآباد و شفارود (هرکدام یک فقره) در حوزة قوای «شمال» جای میگرفتند و در ادامه، تلگرافهایی که از بروجرد (چهار فقره)، کردستان (سنندج، چهار فقره)، عراق (اراک، سه فقره)، همدان (سه فقره) گلپایگان (دو فقره)، کرمانشاه (دو فقره)، ملایر (یک فقره)، و خوانسار (یک فقره) رسیدهاند؛ مبیّن حوزة «لشکر غرب» آتی. در همین زمینه به تلگرافهای واصله از مشهد (پنج فقره)، شیروان (یک فقره) و قوچان (یک فقره) میتوان اشاره کرد؛ در حوزة «لشکر شرق» بعدی و به همین ترتیب، تلگرافهای اصفهان (سه فقره)، یزد (دو فقره)، رفسنجان (دو فقره)، کرمان (یک فقره) و شیراز (یک فقره) در ارتباط با «لشکر جنوب».
با در نظر گرفتن دو تلگراف دیگر از دامغان و قزوین که در تقسیمبندی پنجگانة قشون در دی ماه 1301 در حوزة اقتدار لشکر مرکز قرار گرفتند، میتوان گفت از دیگر نقاط ایران که هنوز پایِ نظامیان بدان باز نشده بود، هیچ تلگراف مشابهی وجود نداشت.
اگرچه منشأ صدور بسیاری از این تلگرافها، تلگراف متّحدالمآل آذربایجان بود20 ولی واکنشهایی که برانگیخت، متّحدالمآل گونه و یکدست نبود. سوایِ نگرانی از کنارهگیریِ سردارسپه و تأثیر احتمالی آن بر ثبات سیاسیِ کشور که تقریباً در تمامی آنها مشترک است، بسیاری از این تلگرافها، در بیانِ این نگرانی، پارهای از تجارب خاص هر حوزه را نیز منعکس میکنند؛ بویژه، حوزههایی که از نظر مصائب و فجایع حاصل از تاخت و تاز ایلات، به اصطلاح در «خطّ مقدّم جبهه» بودند؛ نقاطی چون استرآباد که دشت ترکمنِ هنوز ناآرام را در پیش روی داشت و در تلگراف 24 میزان آن خطّه به مجلس خاطرنشان شده بود که:
به واسطة وضعیّت کنونی استرآباد، از انتشار این خبر (استعفای سردارسپه) جلوگیری نموده؛ همین قدر خاطر محترم را متذکّر داریم، اگر خدای نکرده کنارهگیریِ معظمله امتداد پیدا کند، استرآباد یکپارچه آتش شده و عواقب اوضاع، شدیدتر از ارومیه و آذربایجان خواهد شد.21
اما این ویژگی (ملحوظ داشتن پارهای از تجارب تلخ سنوات اخیر) بیش از هرجای دیگر، خود را در تلگرافهای مخابره شده از حوزة «لشکر غرب» نشان میداد که در آن مقطع، تازه به استقرار نیرو در پارهای از مراکز عمده چون همدان، کرمانشاه و بروجرد موفّق شده بود و بهگونهای که میدانیم، مجموعهای از لشکرکشیهای سنگین را نیز در پیش روی داشت.22
«عموم علماء و اعیان و تجّار و کسبه و اصناف و رعایای» گلپایگان، طی تلگرافی به تاریخ 22 میزان، ضمن ابراز تأسف از خبر کنارهگیریِ سردارسپه، اعلان داشته بودند:
اگر خدای نخواسته، ایشان کناره نمایند، عدم اطمینان خود را به جان و مال و ناموس، اظهار، و جدّاً ابقای معظّمالیه را خواستاریم.
در تلگراف دیگری که چندی بعد و به امضای تعدادی از علمای بروجرد ارسال شد، ایشان از نگرانیهای خود توصیف دقیقتری به دست دادند؛ به نوشتة آنها:
آقایانی که به این وزیر محبوب و شخص اوّل مملکت اعتراض دارند، غارت و تاراج الوار بختیاری را مشاهده نفرمودهاند. شاید اگر تودة ملّت، از هستی ساقط شود، به حال آقایان فرق نکند؛ مسائل گیلان و آذربایجان و بالأخره بختیاری، در نظر آقایان اهمیّتی نداشته باشد.23
تلگراف واصله از عراق (اراک) 23 میزان از تأثیر آنیِ خبر استعفای رضاخان سردارسپه بر تحوّلات جاری آن حدود خبر میداد که:
مصادف با موقع حرکت حضرت آقای امیرلشگر غرب شده بود؛ باعث هیجان الوار و اشرار گردیده؛ بنای خودسری و تجاوز را گذاشته بودند. آقای سرتیپ محمدخان [شاه بختی] رئیس تیپ پیاده از بروجرد و سایر مأمورین نظامی که در تحت فرماندهی ایشان هستند، با یک نوع جدّیت و فداکاری بر علیه الوار، اقدامات مؤثّر، معمول داشتند؛ آنان را به سزای اعمال خود رساندند.
تلگراف سادات، خان ها، شاهزادگان، عموم تجار و کسبة ملایر در 25 میزان نیز از فحوای مشابه حکایت داشت؛ حصول مختصر آسایشی در اثر «مجاهدت امیرلشکر غرب و حکومت رئوف محبوب که متأسفانه خبر موحش استعفای حضرت اشرف وزیر جنگ، یأس و نومیدی را در قلوب، پژمرده نمود.»
تلگراف بعدی بروجرد 25 میزان به امضای «خادم جمعیّت دموکراسی، مجدالاسلام» نیز محمدحسن میرزا ولیعهد را مخاطب قرار داده؛ از او خواست مانع از آن شود که «باز، دورة بربریت، قتل، غارت، هتک نوامیس در قبال محدودی خودخواه که محرّک به تحریک خارجه هستند، شروع شود.»
در کنار اهالی فریدن که از طریق خوانسار، تلگرافی به مجلس مخابره کرده و در آن، از آسودگیِ حاصل از فرارسیدن نظامیها سخن گفته بودند «بعد از چندین سال که بهواسطة فشار و تعدّیات طاقتفرسای بختیاریها... اهالی فریدن از وجود امنیت و آسایش بیبهره » بودند (28 میزان)، باز هم این، گروهی از مردمان عراق (اراک) بودند که ضمن ابراز انزجار از « مزدوران اجانب و هوچیهای مرکزی که به وسایل مختلفه تشکیلات نموده؛ باز میخواهند اساس امنیّت و آسایش یک مشت تودة ملّت را به هرج و مرج، فتنه و آشوب سوق دهند»، پرسیدند:
آیا فراموش کردهاند دورة خودسری میرزا کوچکخان و اسمعیلآقا و سایر یاغیان حدود شرق و غرب مملکت را که چگونه در آتش بیداد و خونریزی آنان، تمام مملکت و ملّت در حال تزلزل، پایتخت را هم تهدید میکردند؟24
اگرچه پارهای از این تلگرافها در اعتراض به انتقادهایی که در مجلس شورای ملّی مطرح شده بود، لحنی تند و گزنده داشتند؛ مانند تلگراف نظامیان شمال25 و یا تلگراف 23 میزان اصفهان که در آن آمده بود:
عموم ملّت اصفهان، تنفّر خود را از وکلای مملکتفروش، اظهار و با صدای رسا فریاد میزنند: نابود باد اجنبیپرست! لال باد زبانهایی که به واسطة نفع اجانب، مملکت را سوق به وادیِ نیستی میدهند.26
و یا در تلگرافی دیگر، انتقادهای مزبور، نوعی «بیملاحظگی و اعمال اغراض بعضی به عنوانِ پارهای جزئیات» تعبیر میشود که « نباید خیر و فواید زیادی را که وجود این شخص کافی برای عموم دارد...»، از نظرها دور داشت27 ولی در عین حال، برخی دیگر، از این تلگرافها در عین ابراز تأسف و نگرانی از کنارهگیری سردارسپه، بر لزوم رعایت قانون و توجّه به ملاحظاتِ مجلس نیز تأکید داشتند. صریحترین سندی که در این زمینه ملاحظه میشود، نامهای است به امضای آزادیخواهان گیلان که در 26 میزان از انزلی به مجلس ارسال شده بود. در این نامه که متن کامل آن در اسناد ضمیمه آمده است، در کنار تقدیر از مساعیِ سردارسپه و لزوم پذیرفتهنشدن استعفای او، بر ضرورت اطاعت وی از «اوامر دارالشورای و هیئت وزرا»، الغاء حکومتهای نظامی، عدم مداخله در امور دیگر دوائر دولتی و اجرای قانون اساسی نیز تأکید شده بود.28 تلگراف 21 میزان رشت نیز در کنار اشاراتی دو پهلو به «فتنهجویان» و «دستههای آنتریککنندگان»، کم و بیش بر اهمیّت قانون تأکید داشت. به نوشتة این تلگراف، اگر ملّت میخواهد:
« صاحب حقوقی بشود و در میان سایر مللها صاحب آبرو باشد، در سایة پارلمان خواهد بود»
که میبایست « از اوّلین پشتیبان و اقوی قوّة حافظ آن، تنظیم دوایر قشون و دستههای غیور نظامیان» باشد.29
اتحادیة اصناف همدان نیز در تلگراف 25 میزان خود، رویکرد مشابهی را اتخاذ کرده بود؛ آنها ضمن ابراز تأسف از استعفای سردارسپه و تقدیر از خدماتش («تشکیل قواء، تزیید نظام و اعادة امنیت») ابراز امیدواری کرده بودند که ایشان با « مساعدت وکلاء صالح دارالشورای، خدمات مهمتری در تکمیل اصول مشروطیت و حکومت ملّی در اجرای قانون اساسی و قطع نفوذ اجانب انجام دهند.»
البته همانگونه که پیشتر اشاره شد، فرارسیدن این تلگرافها به تهران، با زمانی توأم شد که نظر به مصالحه و توافق مجلس و وزیر جنگ، این موضوع عملاً خاتمه یافته بود و رئیس مجلس، مقرّر داشت در 29 میزان 1301 تلگراف متّحدالمآلی به مضمون ذیل در پاسخ بدانها مخابره شود؛ آنکه تلگراف شما:
دایر بر احساسات قدردانی و اظهار نگرانی، واصل؛ نسبت به پارهای مسائل قانونی، مذاکراتی در جریان بوده و با توضیحات آقای وزیر جنگ در مجلس، بحمدالله رفع، و فعلاً مشغول انجام وظایف مقرّره میباشند و مجلس شورای ملّی خدمات ایشان را تمجید مینماید.30
رضاخان سردارسپه، همانگونه که توافق شده بود، در جلسة 24 میزان مجلس شورای ملّی حاضر شده و با لحنی آشتیجویانه ضمن اشاره به مباحث جاری و اینکه « هیچ وقت خودپرستیِ آن را نداشته که نظریات شخصی را قائممقام عملیات ملّی خود قرار دهم»، داوری در مورد منافع و مضارّ عملیات خود را به مجلس واگذار کرد. وی همچنین الغاء حکومتهای نظامی را به استثنای آذربایجان و تجزیة ادارات مالیات غیرمستقیم و خالصجات را از وزارت جنگ اعلان داشت.31 رئیس مجلس ـ مؤتمنالملک ـ نیز در سخنانی ضمن تقدیر از مساعیِ سردارسپه در یک سال گذشته، و تأکید بر الزامات قانونی، بر این مصالحه صحّه نهاد.32
واقعة میزان 1301 چند اثر مهم برجای نهاد؛ یکی از این آثار که از لحاظ تکنیک سیاست، اهمیّت داشت، نوعی دستگرمی بود در تلاشی سازمانیافته، جهت بسیج افکار عمومی. این واقعه یا به عبارت دقیقتر، چنان کارزار تلگرافی که برانگیخت، سرآغاز نوعی حرکت سیاسی شد که امیر طهماسبی، در دیگر تلاشهای قدرتطلبانة رضاخان سردارسپه نیز آن را در ابعادی وسیعتر و با تکیه بر امکانات ارتباطی و سازمانی قشون تکرار کرد؛ از جمله در خلال ماجرای جمهوری و بالأخره تغییر سلطنت که با تبادلات تلگرافیِ مشابهی همراه بود.33
دیگر اثر این واقعه همانگونه که ملکالشعرای بهار خاطرنشان کرده، ایجاد نوعی تعدیل و مدارا در رویکرد فوقالعاده خشونتآمیز رضاخان نسبت به تحوّلات روزگار در آن دوره بود؛ ملکالشعراء در توصیف این مخالفتها از تأثیر احتمالی آن بر «نصایحی» مینویسد که « آقای دبیراعظم بهرامی رئیس دفتر وزارت جنگ و ناصح باوفای سردارسپه، در محفل باحرارت سرداران و صاحبمنصبان، به حضرات کرده بود...» محفلی که در آن از سوی صاحبمنصبان:
حرارتهای زیادی اظهار میشد و حتی سردارسپه را به حمله بُردن به مجلس و بستن پارلمان و جراید تشویق میکردند ولی بهرامی آنها را ساکت میکند و میگوید که صلاح، آن است که با مجلس و قانون، همراهی و صمیمیّت به خرج داده شود.34
البته این پیشامد نه بر هدف نهاییِ رضاخان سردارسپه که کسب قدرتِ فائقه بود بلکه بر روشِ دستیابی به آن تأثیر نهاد. اگر پیش از این ماجرا، نشانههایی دال بر نوعی تعجیل و یکسره کردنِ هرچه سریعتر کار ملاحظه میشد، اینک از حزم و احتیاط و حتی به کار بردن شیوههای شبه¬قانونی در این راه، سخن در میان بود.
سرپرسی لورن در گزارش خود از دیداری که در همان ایّام با رضاخان سردارسپه داشت ـ عصر روز 11 اکتبر/ 18 میزان ـ ضمن اشاره به پارهای از مشکلات جاری در روابط دو کشور، از واکنش سردارسپه نوشت و اینکه وی معتقد بود: « با این مجلس هیچ کاری نمیشود کرد. هر دو باید برای شش ماه دیگر هم صبر کنیم و آنگاه وی ترتیبی خواهد داد که یک مجلس حسابی انتخاب شود .»35 ؛ ترتیبی که در خلال انتخابات دورة پنجم مجلس شورای ملّی تا حدود زیادی اعمال شد.
[سند 1]
[نشان تاج و شیر و خورشید]
ادارۀ تلگرافی دولت علیه ایران
از رشت به تهران، نمرۀ تلگراف: 507، تاریخ اصل: 21 [میزان]، تاریخ وصول: 21 میزان 1301
مقام منیع مجلس ملی! کپیه ریاست وزراء عظام، کپیه به وسیله حجتالاسلام بهبهانی به عموم حججالاسلامان، کپیه به وسیله آقای حاج امینالضرب به عموم تجار و اصناف، کپیه جریده ایران.
نظر به این که موضوع پارلمان وجود مقدس مؤثر در مملکت و ملت اگر صاحب حقوقی بشود و در میان سایر ملل صاحب آبرو باشد در سایۀ پارلمان خواهد بود و از اولین پشتیبان و اقوی قوۀ حافظ آن، تنظیم دوایر قشون و دستههای نظامیان غیور است. مرام حاصله از قوه فکریه و مجریه صحت پارلمان است و نظر به این که آقای وزیر جنگ در حقیقت ایجاد حکومت برای ایران و احیاء قشون و انتظام دوایر قشونی در تحت لوای ایران و از خود به اول عاشق به استقلال و تکامل مملکت معرفی کرده و از هیچگونه مجاهدت در عودت امنیت در گیلان و آذربایجان و خراسان و فداکردن جوانان از نظامیان دریغ نکرده، به دسایس فتنهجویان از خارجی و یا داخلی در مقام استعفاء خود که موجب تعطیل عمومی و تجمیع در تلگرافخانه شده برآمده و استدعا داریم به هرچه زودتر راههای فتنهجویان را سد و دستههای انتریککنندگان را قطع فرموده و با اتحاد و اتفاق در محافظت از قانون و حمایت از عدالت که از اولین وظیفۀ پارلمان و قوۀ نظامیان است، ساعی و جاهد بوده و آقای وزیر جنگ، از استعفاء خود صرفنظر و رفع نگرانی از عموم فرموده تا رفع تعطیل شود. عموم طبقات اهالی رشت. تلگرافخانه، تصدیق مینمایند به واسطه کثرت جمعیت از هرطبقه، مهر نمودن تلگراف معذور بودهاند. تلگرافخانه رشت.
[مهر:[ تلگرافخانه مبارکه.
[حاشیه:[ در اطاق تنفس گذاشته شود. 24 میزان 1301 یعقوبالموسوی.
[سند2]
نشان تاج و شیر و خورشید
ادارۀ تلگرافی دولت علیه ایران
از استراباد به طهران، نمرۀ تلگراف: 148، تاریخ اصل: 24 [میزان]، تاریخ وصول: 24 میزان 1301
توسط کفیل محترم ارکان حرب لشکر مرکز، آقای سالار انتظام، مقام منیع هیئت وزراء عظام. کپیه دارالشورای ملی. متحدالمال یوم 23 یک ساعت بغروب آذربایجان حاکی است که یگانه وطنپرست ناجی ایران پدر بزرگ وار ما حضرت اشرف وزیر جنگ از مقام و شغل خویش کنارهجوئی و مستعفی شدهاند. دلیل اساسی این بر ما مکشوف نیست ولی بدیهی است که یک اشکالات فوقالعاده حضرت معظمالیه را مجبور بچنان امری که روح ایران را متزلزل نموده، کرده است. تصور میکنیم کرسینشینان بهارستان، فداکاری و جانبازی قابل ستایش حضرت اشرف وزیر جنگ را در ایران بزرگ که دستخوش ابوالهول ملوکالطوایفی و هزاران فجایع شده بود، فراموش کرده باشند. آیا لازم است که تاریخ برجستة نوزده ماهه زمامداری حضرت معظمالیه را به یاد آوریم؟ ای اشخاصی که خود را وطنپرست و نمایندة ملت معرفی مینمائید، نظاره کنید دستان ما هنوز از خون دشمنان و آشوب طغیان و خائنین وطن مقدس ما رنگین است. هنوز چشمهای جوانان ما که در میدانهای خونین، جان خود را فدای وطن نمودهاند، باز، و سر از مزار بدرآورده بخائنین وطن لعنت میفرستند. هنوز جراحت مجروحین ما بهبودی نیافته. آیا این است سزای ما [علامت] تعجب. این است کیفر جان فشانیهای علامت تعجب. این است مروت علامت تعجب. آیا شما اینگونه جزا میدهید [علامت] تعجب. ای وکلای محترم، از حالت متوکلین خود مسبوق هستید که بهر طرف، پویان و فریاد میزنند «پست باد، مسبب کنارهگیری آقای وزیر جنگ». ملت ایران از آن نمایندگانی که برخلاف میل موکلین خود و عموم ملت رفتار مینمایند، متنفر و بیزارند. شما ای وکلائی که به پشتبانی یک مشت ملت ستمدیدة ایران کارکنان دشمن ملت را اجازة ارض36 اندام و رنجه¬کردن خاطر وطنپرستترین فرزندان ایران کبیر را میدهید، باشد همین ملت سزای اعمال بیوجدان وطنفروشان و عمال خارجی را خواهد داد. با یک صدائی رسا فریاد میزنیم: نیست باد خائن! مرده باد هرچه و هرچیز که مسبب استعفای پدر بزرگوار ما شده است و در مدت بیست ]و[ چهار ساعت میطلبیم که تلگراف ردّ استعفاء مخابره شود و الا مسئولیت آتیه بعهدة همان مرتدینی است که مسبب استعفای پدر بزرگوار کبیر ما شدهاند. از طرف کلیه صاحب منصبان و نظامیان مازندران، استراباد، شاهرود و تنکابن. محمدحسین.
مهر: تلگرافخانه مبارکه.
[سند3]
[نشان تاج و شیر و خورشید]
ادارۀ تلگرافی دولت علیه ایران
از استراباد به طهران، نمرۀ تلگراف: 146، تاریخ اصل: 24، تاریخ وصول: 24 میزان 1301
مقام منیع هیئت وزراء عظام دامت شوکتهم. کپیه مجلس شورای ملی شیدالله ارکانه. کپیه وزارت جلیلة جنگ. از قرار خبر واصله، حضرت اشرف، آقای سردارسپه وزیر جنگ بعلت غیرمعلوم، از مقام خود کنارهگیری فرمودهاند. بواسطة وضعیت کنونی استراباد، از انتشار این خبر جلوگیری نموده؛ همین قدر خاطر محترم را متذکر داریم اگر خدای نکرده، کنارهگیری حضرت معظمله امتداد پیدا کند صفحة استراباد، یک پارچه آتش شده و بمراتب، اوضاع شدیدتر از ارومیه و آذربایجان خواهد شد. لذا استدعا داریم بفوریت، استعفای حضرت معظمله را مسترد داشته، تلگرافاً قاطبه اهالی استراباد را مطمئن سازید که مرفهالحال باشیم. محمدزمان، محمدهادی الحسینی، محمداسمعیل، محمدعلی الحسینی.
مهر: تلگرافخانه مبارکه.
[سند4]
[نشان تاج و شیر و خورشید]
ادارۀ تلگرافی دولت علیه ایران
از بروجرد به طهران، نمرۀ تلگراف: 61، تاریخ اصل 24 [میزان]، تاریخ وصول 24 میزان 1301.
5 کپیه. مقام محترم حضرت اشرف آقای مؤتمنالملک ریاست دارالشورای ملی دامت شوکته. کپیه جراید قشون، ایران، ستاره، اقدام، حلاج. محترماً تصدیع میدهیم صفحۀ بروجرد که از مرکز، دور و مدتها است گرفتار شکنجه و نهب و غارت الوار است، چنانچه ضجه و نالة چهار ماه قبل اهالی غارتزدة این صفحه به سمع مبارک رسیده است و به اقدامات مجدانه حضرت اشرف وزیر جنگ با اعزام قوای نظامی و مساعی آقای امیرلشکر و اقدامات وافیة ایشان و فداکاری جوانان رشید ایرانی، موفق باستخلاص اهالی این صفحه گردیده؛ جان و ناموس ماها را از شر اشرار حفظ نمودند، چند روز است در جراید، نغمۀ اختلافات معدودی باسم متابعت قانون و قدرناشناسی با وزارت جنگ و مذاکرات هتک حرمت از مقام محترم سلطنت را شهرت میدهند و مسلم است که این اشارات، خارج از حزم و احتیاط بالنسبه بمقام سلطنت و کنارهگیری شخص وزارت جلیله جنگ با فجایع و تطاول و غارتگری و هتک نوامیس از عشایر لجامگسیخته منتظر وقت، چه سوء اثراتی را دارا خواهد بود. حال امروزه اهالی این سامان، بدتر از چهار ماه قبل خواهد شد و بروجرد و ولایات همجوار، قربانی شهوت¬رانی هواپرستیهای بیعلاقه به مملکت و ملت خواهد شد. مستدعی است بفوریت، وسائل استرضای خاطر محترم حضرت معظمالیه را فراهم، ایشان و نظامیان فداکار را تشویق بخدمتگذاری37 فرموده تا اهالی فلکزده غارتشده که تازه میخواهند از نعمت آسایش، بهرمند شوند، دستخوش اغراض نگردند. عموم آقایان حججالاسلام و علماء: خادمالشریعه میرنعمت طاهر، حاج آقا عبدالحسین طباطبائی، خادمالشریعه طاهره حسینی طباطبائی، خادمالشریعه صادق طباطبائی، خادمالشریعه ثقةالاسلام طباطبائی، خادمالشریعه مغیث الاسلام طباطبائی، خادمالشریعه میرزا عسکری، خادمالشریعه حسن الحسینی، خادمالشریعه علیاکبر طباطبائی، خادمالشریعه جلال طباطبائی، خادمالشریعه فضلالله طباطبائی، خادمالشریعه ابوالقاسم حسینی، اقلطلاب میرزا محمدحسن، خادمالشریعه ابوالقاسم طباطبائی، خادمالشریعه ضیاءالاسلام رحمن طباطبائی، مجدالاسلام اقلطلاب محمدعلی، اقلطلاب محمدحسین، اقلطلاب لطفالله، اقلطلاب محمدحسن، اقلطلاب ابوالفضل الحسینی، اقلطلاب هادی موسوی، خادمالشریعه محمدحسین، عبدالله طباطبایی، غلامحسین طباطبائی، خادمالشریعه محمد، خادمالشریعه محمود.
[مهر:[ تلگرافخانه مبارکه.
[سند5]
[نشان تاج و شیر و خورشید]
ادارۀ تلگرافی دولت علیه ایران
از اصفهان به طهران، نمرۀ تلگراف: 524، تاریخ اصل: 23، تاریخ وصول: 24 میزان 1301.
مقام منیع حضرت اشرف آقای مؤتمنالملک ریاست مجلس مقدس ملی ـ دامت شوکته. کوپیه اقدام، کوپیه میهن، کوپیه جریده قشونی. نطق وکلای بیعلاقه به مملکت که روح ملت از انتخاب آنها بی¬زار است، نسبت به قائد ملت و نابغۀ ایران، آقای وزیر جنگ، قلوب عموم را منزجر؛ مسلم این اجنبیپرستان که آبادی خود را در خرابی مملکت شش هزار ساله میدانند جز کنارهجوئی آقای وزیر جنگ سردارسپه منظوری ندارند که کابوس ناامنی مجدداً در سرتاسر مملکت، حکمفرما و نفع شخصی آن خانهبراندازها تأمین شود. وقعة گیلان، آذربایجان، خراسان، بروجرد و بالاخره سرتاسر ایران بهترین گواه که در سایه این بزرگمرد رفع غائلهها شد؛ نظام ایران که در حکم صفر بود، رونقی تازه گرفته؛ اجنبیپرستان که همواره نکبت مملکت باستانی نزد اجانب بواسطة منافع شخصی طالبند البته بعملیات این رادمرد اعتراضات مینمایند. عموم مردم اصفهان تنفر خود را از وکلای مملکتفروش اظهار و با صدای رسا فریاد میزنند: نابود باد اجنبیپرست! لال باد زبانهائی که بواسطه نفع اجانب، مملکت را سوق بسودای نیستی میدهند. داعی فرجالله موسوی، صدرالعلماء وکیل ممالک، عبدالکریم حسینی، مؤثقالسلطنه، سیدمحمّد انتخابزاده، سیفالشریعه سیفالذاکرین اسدالله، داعی محمدحسین، محمدحسین، شیخ محسن، مهدیقلی، دعاگو شیخ محمدحسین، احقر عبدالکریم موسوی، رضاقلی، براتعلی، حسن نصراللهزاده، علیاکبر، اسمعیل، محمدمهدی شریف، اقل حاج محمدرحیم سمسار، جلیل، احقر اسمعیل، ابوالقاسم صدری، چاکر قریب¬خان، بدیعالله، محمدحسین، غلامرضا، محمودآقا، عبدوهاب، داعی شیخ محمد ابرام، حسامالدین، حسین¬خان، فرجالله، فتحالله، محمدحسین، رضی لنبانی، محمدسروش، ابراهیم موسوی، محمدحسین، العبد اسمعیل، محمدتقی، محمدرحیم، مرتضیقلی، علیمحمد، نصیر حسین، حاج علی صراف، محمدحسین، رحیم آقا، میرزا صراف، داعی احمدالحسینی.
[مهر:[ تلگرافخانه مبارکه
[سند6]
[نشان تاج و شیر و خورشید]
ادارۀ تلگرافی دولت علیه ایران
از رشت به طهران، نمرۀ تلگراف: 577، تاریخ اصل: 24، تاریخ وصول: 25 میزان 1301.
مجلس مقدس شورای ملی! کپیه خاکپای ولایتعهد و هیئت وزراء عظام. حوادث انقلابات سالهای متوالی و مضرّت خودسریهای رؤسای اشرار تا یک ماه پیش کجا را آباد باقی گذاشته و کی را بدبخت نکرده؟ عزم ثابت، نظمطلبی، رشوه نگرفتن، وطندوستی با اقبال سرشار رضاخان سردارسپه است که همه را قلع و قمع نموده؛ آیا خدمت، صداقت، زحمت فراموش شد و آیا چه باعث گشت که سردارسپه استعفاء میدهد؟ آیا ایلات و ولایات منظم گردید؟ آیا احکام عدلیه بسط و نفوذ حاصل کرد؟ آیا وجود اشرار معدوم شد؟ اگر ایران، منحصر بطهران است؟ کسی را حق عرض و اظهاری نخواهد بود؟ و الا از اولیای ملت و دولت جداً درخواست مینمائیم سردارسپه را به امر اکید مقرر فرمائید که از تعقیب اقدامات خود که در واقع، مایة حیات ایرانی و آسایش ملک و ملت است بهیچ وجه متعذر و فروگذار نشود. منتظریم بجواب مساعد، ما را برای دعاگوئی دوام دولت و استقرار ملت شکرگذار38 فرمائید. متحصنین تلگرافخانه رشت: مفرحالسلطنه کنیز فاطمه، مریم، بلقیس، خانمگل، نرجس خاتون، نصرت، زرین خانم، شمس تاج، آفاق، ربابه، فاطمه، ربابه، کاسی خانم، سکینه، ملک عزت، عصمت، فاطمه، عصمت، منیرجهان، فاطمه، زمرد، مرضیه، زمرد، فاطمه، صدیقه، صغرا، خیری، جمیلالسلطنه، ایراندخت، شهربانو، بتول، مریم، سید39 مریم، ملیحه.
[مهر:[ تلگرافخانه مبارکه.
[سند 7]
[نشان تاج و شیر و خورشید]
ادارۀ تلگرافی دولت علیه ایران
از بروجرد به طهران، نمرۀ تلگراف: 66، تاریخ اصل: 24، تاریخ وصول: 25 میزان 1301.
مقام منیع ریاست مجلس مقدس ـ شیدالله ارکانه! کپیه ایران، کپیه حقیقت، جریده قشونی، جریدة اقدام. سالهای سال به فشار الوار و اشرار تمام هستی بغارت، از توجهات اولیای امور وزارتجلیلة جنگ و آقای امیر لشکر غرب، مدت قلیلی نفس راحتی کشیده است. مذاکرات روزنامهجات و کنارهجوئی حضرت وزارت جنگ، باعث نگرانی ماها شد. عموم ملت کلیمی بروجرد در تلگرافخانه، تحصن از آنمقام منیع، استدعا یا امر مقرر فرمایند کلیة علاقهجات مظلومانه را خریداری کرده؛ جلاء وطن یا ترضیه خاطر حضرت وزارت جنگ که یگانه امید ماها که جلوگیری تجاوزات اشرار است، عمل آورده؛ مطمئن، مشغول کسب بیچارگی خود باشیم. جماعت کلیمی بروجرد و ... .
[مهر:[ تلگرافخانه مبارکه
[سند 8]
[نشان تاج و شیر و خورشید]
ادارۀ تلگرافی دولت علیه ایران
از کرمانشاه به طهران، نمرۀ تلگراف:475، تاریخ اصل: 26،تاریخ وصول: 28 میزان 1301.
6 کپیه دارد. مقام منیع وزارت جلیله جنگ ـ دامت عظمته. کپیه مجلس مقدس شورای ملی ـ شیدالله ارکانه، کپیه طوفان، کپیه گلشن، کپیه ایران، کپیه اقدام، کپیه قانون. از استماع استعفای حضرت اشرف که پراکندگی قشون مرتب و تجدید مطالع انقلابات را پس از فداکاریهای محیرالعقول خاطرنشان مینمود، تأثرات قلبیه، حاصل و اضطراب عمومی را فراهم نموده است. ملت کرمانشاه که پس از گذرانیدن دورههای خونین انقلابات، چندی است در مهد امنیت، جبران ضربههای وارده مینماید، مجاهدات آن یگانه غیور را قدردان و صمیمانه تقدیر مینماید و به مفاد رنج خود و راحتی یاران، طلب استدعای استرداد استعفا و اطمینان خاطر عموم را مینمائیم. سیدحسن اجاق، امیر کل، امیرآخور، سالار اشرف بیگلربیگی، قوامالممالک، معاونالملک، وکیلالملک، ظفرالسلطان، ابوالحسن زنگنه، سالار مؤید، معین نظام، معتضدالممالک، نصرتالملک، معتمدالتجار، معظمالسلطان، اعتضادالرعایا، صارمالسلطان، شجاعلشکر، سالار ارفع، محمودالموسوی، هادی حریری، محمود بزاز، اسدالله تاجر، محمدباقر سقط¬فروش، معینالاصناف، سیدمحسن، رئیس بزازخانه، سیدعلی رئیس، آقابرار سبزیکار، حسامالسلطان، علیاصغر بزاز، محمدهاشم سبزیکار، قربانعلی، حبیبالله، اسدالله، گویلان، حسن صنعتی، شکرالله زنگنه، احمد، محمود، حسین، محمد، حبیبالله، حسنعلی، حسین، اسدالله توتونچی، میرزا جعفر، محمدصادق، محمدهاشم، معتضد دیوان، بهرام آهنگر، حیدرخان، عبدالکریم، جعفر، محمدکریم، رمضان، محمد عزیز، عبده قادر، عبدالرحیم، احمدعلی، محمدفتاج، علیاکبر، حسین، عبدالرحیم، علی، عبدالحسین، محمدحسین، اسمعیل، علی، سیدمحمد، محمداسمعیل، محمداسمعیل، احمد، حبیبالله، شاهنظر، عباس، محمدهادی، اسدالله، عبدالرضا، محمدرحیم، غفور، اسدالله بدرخان، داراب، حیدرمراد، اسعدالسلطان.
[مهر:] تلگرافخانه مبارکه.
[سند 9]
]نشان تاج و شیر و خورشید[
ادارۀ تلگرافی دولت علیه ایران
از رشت به طهران، نمرۀ تلگراف: 616، تاریخ اصل: 26، تاریخ وصول: 26 میزان 1301.
مجلس شورای ملی شیدالله ارکانه. کپیه هیئت وزراء عظام. عریضهجات متوالیة متظلمانة بنده، متضمن بعضی پیشبینیها که اکثر، وقوع یافته؛ البته در خاطر مبارک تان مذکور است؛ حالا من عرض مینمایم از خسارت دویست هزار تومان حاصل دو سالة خود آنقدر متألم نیستم که از وخامت استعفای آقای سردارسپه در اینموقع، متوحشم. گیلان و اردبیل و خلخال را میدان مفاسد عمده میبینم. هیچ سابقة آشنائی و رابطه فعلی با سردارسپه نداشته و ندارم و عرض میکنم این شخص محترم به ملک و ملت خیلی خدمت کرده و میکند؛ بیملاحظهگی و اعمال اغراض بعضی بعنوان پاره ای جزئیات نباید خیر و فواید زیادی که از وجود این شخص کافی برای عموم حاصل خواهد شد، از نظر اولیای امور و ایرانیهای خالص، مستور سازد. زیاده جسارت نمیکنم. سردار امجد.
[مهر:] تلگرافخانه مبارکه.
[سند 10]
[نامۀ آزادیخواهان گیلان، 26 میزان 1301]
26 میزان 1301- انزلی
بنام حفظ قانون اساسی
ساحت مقدس دارالشورای ملی شیدالله ارکانه
از آنجائیکه عملیّات مشعشعانۀ وزارت جنگ در این یک سال، موجب خذلان اعداء و امنیت شمال و مشرق ایران گردیده، ما مشتاقانه احساسات وطن پرستانة معظمله را در دفع دشمنان زایشتگاه عزیز تکریم مینمائیم و بقدر حصّة خود، استعفای حضرت ایشانرا نپذیرفته و محض تزیید محبّت تودۀ ملّت، نسبت بآنحضرت، خاصّه آزادیخواهان، خاطر آن وزیر دلیر را در اجراء مواد چهارگانه ذیل معطوف میداریم:
1ـ لازم است وزیر جنگ، خود را مطیع و مذعن اوامر دارالشورای و هیئت وزراء بدانند؛
2ـ حکومت نظامی را در کل نقاط مأمونه ایران الغاء نمایند؛
3ـ چون ایران از ممالک مقننه بشمار میآید، وزارت جنگ، مداخلۀ بدوائر غیرمربوطه خود نفرمایند؛
4ـ برای ابقاء نام نیک در صفحات تاریخ، موجبات اجراء قانون اساسی را تأیید و تقدیر نمایند؛
این است نظریات آزادیخواهان گیلان
[حاشیه:] در اطاق تنفس گذاشته شود. 6 عقرب 1301. یعقوبالموسوی. گذاشته شد. از اطاق تنفس، مسترد شد. 8 عقرب 1301. عرایض/3//8/301]1[.
تعدادی مهر و امضاء که اغلب ناخوانا و یا بدون نام مشخص هستند.
[سند 11]
نشان تاج و شیر و ادارۀ تلگرافی دولت علیه ایران
از کردستان به طهران، نمرۀ تلگراف: 68، تاریخ اصل: 29، تاریخ وصول: 29 میزان 1301.
توسط سردار معظم و آقایان نمایندگان محترم کردستان، محضر مبارک والا حضرت اقدس ولایتعهد دام ظله. کپیه ساحت مقدس مجلس شورای ملی، کپیه هیئت وزراء عظام دامت رفعتهم. در اطراف شایعة استعفاء و کنارهگیری حضرت آقای وزیر جنگ، صفحة کردستان بیشتر از اکثر نقاط دیگر تأثر خاطر و نگرانی را حق دارد بخود اختصاص دهد. واقعاً در همچو موقع و جاجتی، شایسته نیست اهالی از مجاهدت این سردار فعال، محروم از استفاده بمانند. عملیات و مساعی این مدت معظمله را البته اولیای امور و مقامات عالیه، بهتر از همه قدر و منزلت خواهند دانست. امید داریم به وسایل مقتضیه، یأس و نومیدی ایشان را بامید و اطمینان کامل، مبدل فرمایند. رفعت و قدرت این وزارتخانه مهمه را به بذل این عطوفت، محرز فرمایند. عبدالفتاح، شیخ الاسلام سید محمد ظهیرالاسلام، سید علاءالدین ناصرالاسلام، سیدبهاءالدین مجدالاسلام، محمد مدرس.
[مهر:] تلگرافخانه مبارکه.
حاشیه چون این تلگرافات سابقه دارد و مکرر به کردستان هم جواب داده شده، حسب الامر، ضبط شد.
[سند 12]
نشان تاج و شیر و خورشید
ادارۀ تلگرافی دولت علیه ایران
از عراق به طهران، نمرۀ تلگراف: 223، تاریخ اصل: شب 30، تاریخ وصول: 30میزان 1301.
حضور مبارک حضرت اقدس ولایتعهد ـ روحنا فداه. کپیه مقام محترم مجلس شورای ملی شیدالله ارکانه، مقام منیع ریاست وزراء عظام ـ دامت شوکته، جریدۀ فریدۀ ایران دام بقائه، جریده شریفه اتحاد، کپیۀ جریدۀ محترم ستارۀ ایران، کپیۀ جریدۀ فریدۀ حقیقت، کپیۀ جریدۀ شریفۀ اقدام، کپیۀ جریدۀ شریفۀ گلشن، کپیۀ جریدۀ محترمۀ میهن ـ دامت بقائهم. طهران. در اثر وقوع حادثة ناگوار تعیین قضیه استعفای آقای وزیر جنگ که در بعضی از جراید، نشر شده بود، عموم ایران و ایرانیان را ملول و به غایت، متأسف هستیم. چندی نمیگذرد که از یمن حمیّت و توجهات اولیای امور دولت و مدیران محترم ملت، اساس امنیت در رفاه و در حدود و ثغور مملکت حکمفرما گردیده و عموم هموطنان از قید اسارت و بدبختیهای متراکمة یغماگران و اشرار شرق و غرب ایران، رها شدهاند. جای بسی تأسف است که مزدوران اجانب و هوچیهای مرکزی، بدسایس مختلفه تشبث نموده؛ باز میخواهند اساس امنیت و آسایش یک مشت تودة ملت را بهرج و مرج فتنه و آشوب سوق دهند و چنگال ظالمانة یاغیان و طاغیان مملکت را بخون ضعیف و مظلومان آلوده کنند. آیا مزدوران اجانب، سزاوار میدانند که باز دورۀ ذلت و فلاکت یک مشت رعیت از ناامنی طرق و شوارع فراهم گردد؟ آیا فراموش کردهاند دورۀ خودسری میرزا کوچک خان و اسمعیلآقا و سایر یاغیان حدود شرق و غرب، مملکت را که چگونه در آتش بیداد، و خونریزی آنان تمام مملکت در حال تزلزل پایتخت را هم تهدید مینمودند؟ امروز است که خدمات حضرت اشرف آقای وزیر جنگ بتمام ایرانیان ثابت گردیده و به بازوی قدرت و شهامت، حفظ لوای ظلم یاغیان و اشرار مملکت را سرنگون و قطاعالطریقهای صفحة شرق و غرب و جنوب و شمال را منکوب و معدوم نموده، پس شکرانة وجود آن یگانه سردار نامی ایراندوست بر تمام این آب و خاک، فرض، و از اولیای امور دولت محترم و وکلای ملت استدعا داریم که نگذارید آقای وزیر جنگ، خدای نخواسته، کناره گرفته و ما ملت ستمدیده را از نعمت امنیت دور و محروم سازند. داعی شیخ حسین صدرالمحققین، محمدحسین، احقر سیدعبدالله شمسالاسلام، مدیر نظام رئیس تلگرافخانه، رضا دبیردیوان، ضیاءالدین معاون دفتر. داعی روحالله الحسینی، حسینقلی بیات، صحیح است. جعفر عباسقلی، احمد عیسی الحسینی، محمدعلی الحسینی، علیرضا میرزا ابراهیم، حسنخان شوکت نظام، اسدالله الحسینی، فضلالله الحسینی، غلامرضا، غلامعلی، محمدحسین، اقل حاج عباس، ابن بیگلربیگ، مرادعلی، ابوالقاسم، رضا، محمود الحسینی، شجاع، مؤقرالممالک، حسین، محمدجعفر، حسینقلی، اقل حاج ابوالقاسم، محمود الحسینی، صدرالشریف، اقل شیخالاسلام محمدمهدی، اقل حاجی احمد صدرالعلماء، عمادالذاکرین محمدرحیم، محمد، علیاکبر، عزیزالله، حسن، حسین، افتخار دیوان، نصرالله علی محمد، محمداسمعیل، محمدرحیم، محمد، علی اکبر، عزیزالله حسن، اقل حاج محمدعلی، لطفعلی، اقل حاج عبدالله، عبدالله الحسینی، جمالالدین یوسف، محمد الحسینی، عباس، محمود ، یونس، رضا، محمد الحسینی، ولیالله، اقل حاج اسدالله، علیرضا، لطفالله، محمدآقا، حسن الحسینی، محمدعلی، آقابزرگ، اسمعیل، نورالله، حبیبالله، میرزاآقا، اقل حاج حسن، اقل حاج محمدعلی.
[مهر:] تلگرافخانه مبارکه
[حاشیه:] بنابراین جواب داده شده. این قبیل تلگرافات مکرر است، حسبالامر ضبط شود.
[سند 13]
]نشان تاج و شیر و خورشید[
ادارۀ تلگرافی دولت علیه ایران
از قوچان به طهران، نمرۀ تلگراف: 2، تاریخ اصل: 3، تاریخ وصول: 4 عقرب 1301.
خاکپای مبارک والاحضرت ولایتعهد گردون مهر ارواحنا فداه. کپیۀ ساحت مقدس مجلس شورای ملی شیدالله ارکانه، هیئت وزراء عظام ـ دامت عظمتهم، وزارت جلیلۀ جنگ مد ظله، جریدۀ فریدۀ ایران. اگرچه پوشیده نیست همواره عاقبت اشخاص خدمتگذار،40 نتیجة وخیمی را حائز است، زیرا نفوذ دسایس عمال خارجی به طوری در قلوب بعضی اشراف مملکت، کارگر گشته که بهر فرد از افراد ملت، واضح و آشکار است و هیچوقت مایل نخواهند بود قشون رشید ایران در تحت تسلط ید اقتدار یک وزیر مقتدر فعالی باشد. اینک استماع خبر استعفای حضرت اشرف، آقای سردارسپه، تزلزل فوقالعاده را در این سرحد باعث گردیده، زیرا اوضاع وخیم حاضره سرحدات ایران که سرتاسر مملکت را بانواع اقسام فجایع تهدید مینماید، اظهر من الشمس؛ چیزی که ما اهالی سرحد را امیدوار بزندگانی و حفظ نوامیس نموده، فقط وجود یگانه مجسمة قدرت، آقای سردارسپه است؛ لاغیر. البته فداکاری و جانبازیهای حضرت معظمالیه در خاتمة انقلاب جانسوز گیلان و صفحة خونین آذربایجان و خراسان، جای انکار برای هیچ ایرانی باقی نگذاشته؛ ما نمیتوانیم به¬بینیم اشخاص خودخواه برای جلب منافع شخصی، کرسی مقدس وزارت جنگ را اشغال و مجدداً ما را در این سرحد، طعمة حملات اجانب ساخته؛ قشون نیرومند ایران را به حال فلاکت و بدبختی اندازند. اینک ایل زعفرانلو با یک صدای رسا فناناپذیری استقرار فرزند رشید ایران را، آقای سردارسپه، خواهان بوده و هستیم. محمدمجتهد، حبیبالله مجتهد، مهدی مجتهد، علیرضا حسینی واعظ، افتخار واعظین، مظفرالسلطنه، سطوتالملک، ناصرلشکر، ضرغامالسلطان، نصرالله، محسن، محمدباقر، هیئت تجار و اعیان غلامعلی، حسین، محمدعلی، ابراهیم، محمداغلی، عبدوهاب، محمدعلی، محمدتقی، محمدحسین قرباناف، ابراهیمزاده، محمدرحیم، ذبیحالله، وکیل رعایا، اسمعیل حسینی، غلامحسین، محمدکاظم، حسن برات، ناظم ذاکرین علیمحمدحسیناف، عسکر حسینی، رجبعلی، محمدحسین، محمدولی، محمدحسین، ابراهیم موسوی، قربانعلی، محمدتقی، شاه¬محمدحسین، قربانعلی، محمدقاسم، محمدحسین، سیدمحمدخان، حاج محمدحسین، قاسم حسینی.
[مهر:] تلگرافخانه مبارکه.
پینوشت:
[1]. روزنامة قانون، 8 میزان 1301.
2. همانجا.
3. همانجا.
4. در اصل: .Hayat Najib
5. لورن به کرزن، شمارة 642، 25 اکتبر 1921؛ به نقل از:
Robin Bidwell (ed), British Documents on Foreign Affairs, part Ⅱ, Series B, Vol. 18, University Publications of America, pp. 154 – 155.
6. مکّی، حسین، تاریخ بیست سالة ایران، ج¬2 (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359)؛ ص 143.
7. همان؛ ص 147.
8. نوبخت، [حبیبالله]، شاهنشاه پهلوی، قسمت اوّل ([تهران:] مطبعة مجلس، بیتا)؛ ص 95.
9. روزنامة ایران، 14 میزان؛ به نقل از روزشمار تاریخ معاصر ایران، ج2 (تهران: مؤسّسة مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1388)؛ ص 405.
10. لورن به کرزن، ش: 642، 25 اکتبر؛ به نقل از:
British Documents, op. cit .; p. 155.
11. مکّی، همان؛ صص 155 ـ 153؛ بهار، ملکالشعراء، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اوّل (تهران: کتابهای جیبی، 1357)؛ صص 238 ـ 237.
12. لورن به کرزن، ش: 642، 25 اکتبر؛ به نقل از:
British Documents, op. cit .; p. 155.
13. همان؛ ش: 369، 7 اکتبر.
14. لورن به کرزن، ش: 372، 10 اکتبر؛ به نقل از:
Ibid; p. 99.
رضاخان سردارسپه در ادامة همین گفتوگو اظهار داشته بود که حاضر است بعد از فرارسیدن هیئت مالی آمریکا (گروه میلسپو که در راه بود) و مشورت با آنها در مورد حدّ و حدود قوایی که ایران میتواند عهدهدار فراهمآمدنش گردد، عواید مالیاتهای غیرمستقیم را نیز بدانها واگذار کند (همانجا).
15. بنگرید به تحوّلات روزهای 15 تا 18 میزان 1301 در روزشمار تاریخ معاصر، همان؛ صص 415 ـ 408.
16. همان؛ ص 417.
17. همان؛ صص 406 ـ 405.
18. کارتن 15، دوسیة 44، ایتئیل 1301.
19. یکرنگیان، میرحسین، سیری در تاریخ ارتش ایران، از آغاز تا پایان شهریور 1320 (تهران: انتشارات خجسته، 1384)؛ صص 258 ـ 256.
20. برای مثال میتوان به «تلگراف هیئت کارگران یزد» اشاره کرد؛ مورّخ 24 میزان که ضمن تقدیر و ستایش از وزیر جنگ، از ریاست مجلس خواستند که برای متقاعد ساختن سردارسپه به پس¬گرفتن استعفایش اقدام کند «... و الاّ چون برادران آذربایجان خود از تحصّن خارج نمیشویم...»؛ و یا تلگراف واصله از استرآباد، مورّخ 24 میزان که در آن از «متّحدالمآل یوم دوشنبه 23 [میزان] یک ساعت به غروبِ آذربایجان» سخن به میان آورده بود که خبرِ کنارهگیری «یگانه وطنپرست، ناجی ایرانی...» ـ اراک، 27 میزان ـ اصولاً در پاسخ به «متحصّنین محترم تلگرافخانة آذربایجان» مخابره شده بود و اعلانِ این موضوع که در تقاضای ابقای سردارسپه، «احساسات» خود را ابراز میکنند که «... مشترک با احساسات برادران آذربایجان ...» است.
21. نک: سند شمارة 3.
22. نک: زرگرینژاد، غلامحسین (به کوشش)، خاطرات نخستین سپهبد ایران، احمد امیراحمدی، ج2 (تهران: موسّسة پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1373)؛ صص 228 ـ 188.
23. نک: سند شمارة 4.
24. نک: سند شمارة 12.
25. نک: سند شمارة 2.
26. نک: سند شمارة 5.
27. تلگراف 26 میزان رشت؛ نک: سند شمارة 9.
28. نک: سند شمارة 10.
29. نک: سند شمارة 1.
30. نک: تصویر سند ضمیمه (متحدالمآل).
31. بهار، همان؛ ص 241.
32. همان؛ نیز مکّی، همان؛ صص 166 ـ 156.
33. نک: امیر طهماسب، عبدالله، تاریخ شاهنشاهی اعلیحضرت رضاشاه کبیر (تهران: دانشگاه تهران، 2535).
34. بهار، همان؛ ص 243.
35. لورن به کرزن، ش: 375، 11 اکتبر 1922؛ به نقل از:
British Documents, op. cit.; p. 100.
36. صحیح: عرض.
37. خدمتگزاری.
38. شکرگزار.
39.کذا.
40. خدمتگزار.
(برگرفته از: فصلنامه اسناد بهارستان، سال اوّل، شمارة چهارم، زمستان 1390؛ صص71-53)