آیت الله العظمی مرعشی نجفی و رژیم شاه

آیت الله العظمی مرعشی نجفی و رژیم شاه

  از زمان ائمه شیعه به دلیل تسلط خلافت عباسی بر امور و دشمنی با شیعیان تلاش شد نظام تعلیم و تربیت در جامعه شیعه پیوسته مستقل از حاکمیت به حیات خود ادامه دهد. این روند پس از سقوط عباسیان در 656ق همچنان تداوم یافت و در مقاطع مختلف تاریخ تلاش حاکمان را برای سلطه بر حوزه درهم شکست. البته اگرچه در ادواری از تاریخ مواردی از همکاری بین برخی از علمای شیعه با حاکمان دیده می شود اما این هرگز منتهی به وابسته گردیدن نظام تعلیم و تربیت مذهب شیعه به حاکمیت  نگردید.
استقلال یکی از بزرگترین امتیازات روحانیت شیعه در مقایسه با روحانیت سنی بوده است. این استقلال در تمامی موارد نظیر مالی، سیاسی، ضوابط آموزشی و غیره پیوسته صیانت گردیده است. حوزه برای حفظ این استقلال هزینه های فراوانی متحمل شد و بالاخره موفق به تحصیل مقصود گردید. در دوره رضا شاه بیشترین فشار از سوی وی بر حوزه تحمیل گردید اما مراجع تقلید حوزه نظیر مرحوم آیت الله آقا شیخ عبدالکریم حائری و مرحوم آیت الله العظمی بروجردی با تدبیر و درایت کوشیدند تا حتی المقدور خطر و خشونت او را از حوزه دور کنند.
در دوره پادشاهی محمد رضا شاه نیز سناریوی تسلط بر حوزه علنی و اجرا گردید. اما تا زمانی که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در قید حیات بودند وی موقع را برای تحقق بخشیدن به اهداف خود مساعد نمی دید. با درگذشت ایشان شاه کوشید مرکزیت حوزه علمیه در قم را بی اعتبار کرده و آن را به عراق منحصر نماید اما وقتی در این تلاش ناکام ماند تصمیم گرفت تا از طریق وابسته کردن حوزه به خود نه تنها خطر آن را برای حکومتش از بین ببرد بلکه در صورت امکان آن را به خدمت منافع خود بگیرد. او تصمیم گرفت این مهم را از طریق ابزارها و نهادهای رسمی که در اختیار داشت عملی سازد. وی رئیس دولت خود اسدالله علم را مأمور یافتن راهی برای تسلط بر حوزه کرد. طرحی که وی پیشنهاد کرد «دولتی کردن جامعه روحانیت» بود. نخستین گام در این مسیر برگزاری آزمونهائی ویژه طلاب بود تا آنهائی که در آزمونهای مزبور موفق شوند ضمن دریافت مدرک تحصیلی از وزارت آموزش و پروش و معافیت از خدمت نظام  در صورت تمایل در ادارات دولتی استخدام گردند.
سابقه پهلوی ها درتلاش برای سلطه بر حوزه علمیه
  رضا شاه از سال 1304ش که به شاهی انتخاب شد تصمیم به عملی ساختن اهداف خود در محدود نمودن مردم در فعالیتهای مذهبی نمود. او در این راستا تدابیری را در رابطه با حوزه علمیه و طلاب و علما اتخاذ نمود. وی در سال 1307 طرح آزمون گیری از طلاب را به اجرا گذاشت. این سیاست تقریبا با طرح وی در کشف حجاب و متحدالشکل کردن لباسها همزمان بود. در زمان اجرای این طرح ریاست حوزه علمیه قم بر عهده آیت الله حائری بود وی که از سرسختی رضاشاه با خبر بود تدبیری اندیشید تا لااقل موجودیت حوزه را از خطر نابودی توسط رضاشاه نجات دهد. به این جهت در مقابل میل وی در آزمون گیری از طلاب نتوانست کاملا مقاومت کند. او نظر خود را چنین اعلام کرد: «... تشکیل چنین مدرسه و تهیه یک چنین طلاب علوم دینیه البته باید تحت نظر من (حائری) و پروگرامی که من می دهم اداره شود. وزارت معارف نباید مداخله در این قسمت داشته باشد. خودم پروگرام آنها را تهیه و ممتحنین لازم را انتخاب خواهم کرد.اگر دولت قصد دارد که یک چنین طلابی تهیه نماید، البته باید تحت نظر من باشد و اگر نمی خواهد طلاب علوم دینیه داشته باشد من ابدا مداخله نکرده و در خانه خود خواهم نشست و هر نوع معارف می خواهد مدرسه را تنظیم و پروگرام آنها را تهیه نماید...»
آیت الله حائری علی رغم مخالفت با دخالت وزارت معارف رضاشاه در امور حوزه علمیه به دلیل نگرانی که از خطرات ناشی از سیاستهای سختگیرانه رضا شاه نسبت به بنیان حوزه علمیه احساس می کرد اجازه داد تا وزارت معارف از طلاب آزمون به عمل آورد  آیت الله العظمی گلپایگانی به این نکته اشاره نمودند « در زمان مرحوم آقا شیخ عبدالکریم ... از طرف آموزش و پروش خواستند امتحاناتی از طلاب به عمل آورند، آقا شیخ عبدالکریم نیز قبول کرد» 
یکی از موارد اختلاف میان آیت الله حائری و وزارت معارف برگزاری آزمون در تهران بود. آیت الله حائری مخالف برگزاری آزمون در تهران بود ایشان می گفتند «اعزام طلاب ... به تهران خیلی اشکال دارد، در صورتی که به ممتحنین سوء طن دارند که ممکن است نسبت به طلبه ارفاق نمایند امر شود که هیات ممتحنین از تهران بیایند و اعزام طلبه مزبور به تهران اشکال دارد و تقاضا دارند که امتحانات طلاب در قم بشود».   اصرار ایشان بر این خواسته موجب تسلیم شدن رژیم گردید. به دستور محمود جم، وزیر داخله، آزمون طلاب در قم برگزار گردید. آزمونها به صورت پیوسته و با نظارت حداقل دو نفر از سوی وزارت معارف برگزارمی شد.  البته آزمونها غالبا توسط آیت الله حائری مورد بازرسی و بازبینی قرار می گرفت.  در کنار آزمون طلاب آزمون مدرسان نیز برگزار می شد و آنهائی که قبول می شدند مجوز تدریس می گرفتند.   غالبا طلاب در این آزمونها شرکت می کردند تا اولا از سوی رژیم خلع لباس نگردند؛ ثانیا از اعزام به خدمت نظام رهائی یابند؛ ثالثا امکان ادامه تحصیل در حوزه را تحصیل نمایند.
رژیم رضاشاه تدریجا برخی اختیارات را به آیت الله حائری واگذار و حتی مدارک صادر از سوی ایشان را مورد تایید قرار داد. محمود جم در جواب نامه فرماندار قم می نویسد «در جواب مراسله شماره 1103، اشعار می دارد که البته تصدیقی که جناب مستطاب حاج شیخ عبدالکریم حائری به امضای خودشان داده باشند معتبر است...»  به هر حال آیت الله حائری توانست با درایت و تدبیر کشتی در حال متلاطم حوزه را که در اثر امواج حاصل از سیاستهای تمرکزگرایانه رضا شاه به خطر افتاده بود به ساحل امن رهنمون گردد.
این سیاست پس از حکومت رضاشاه به فرزندش محمد رضا به ارث رسید. رژیم محمد رضا که بر ادامه راه پدر اصرار می ورزید تجارب او را در مقابله با حوزه به منظور تسلط بر آن به کار بست. از اینرو وی نیز بر آن شد تا از طریق طرح موضوع دخالت دولت در آزمون گیری از طلاب راه ظاهرا قانونی و عامه پسندی را برای کنترل حوزه انتخاب کند. اما محمد رضا شاه نه آن اعتماد به نفس پدر را داشت و نه آن اراده استواری را که پدرش صاحب بود. به این جهت او تا زمانی که آیت الله بروجردی در قید حیات بود جرأت این امر را پیدا نکرد و با فوت ایشان ظاهرا وجود مانع جدی در پیش روی شاه تصور نمی شد. البته رژیم وی در دوره آیت الله بروجردی کوشید از طریق تاسیس دانشکده معقول و منقول ضمن تراشیدن رقیب برای حوزه باعث ورود طلاب با سواد بدان و تسلط دستگاه پهلوی بر آنها گردد. آقای هاشمی رفسنجانی می گوید «در زمان آیت الله بروجردی آزمونی بود که طلاب در آن شرکت می کردند و دیپلم گرفته و وارد دانشگاه می شدند.... طلابی که مکاسب می خواندند می توانستند امتحان دهند و گواهی اخذ نموده و وارد دانشگاه شوند. آقای بروجردی کسانی را که در امتحان مدرسی معقول و منقول و الهیات شرکت کرده و وارد دانشگاه می شدند شهریه شان را قطع می کرد»  پس از درگذشت آیت الله بروجردی رژیم شاه به تصور اینکه دیگر در حوزه، شخصی را که یارای مخالفت با اصلاحات او باشد وجود ندارد مصمم به پیاده نمودن طرح های خود گردید. اما در همان ابتدا با مخالفت سرسختانه علمای قم با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی مواجه شد. لذا متوجه شد که واقعیات از تصورات او فاصله دارد. از اینرو در اجرای سناریوی موروثی تسلط بر حوزه علمیه مصمم گردید.
موضع آیت الله العظمی نجفی مرعشی با برنامه دخالت رژیم محمدرضا شاه در امور حوزه علمیه
پس از درگذشت آیت الله العظمی بروجردی چندین مرجع تقلید مورد توجه و مقتدای مردم قرار گرفتند. در این عصر مراجع مطرح عبارت بودندآیت الله العظمی مرعشی نجفی، آیت الله العظمی امام خمینی، آیت العظمی گلپایگانی، آیت الله العظمی شریعتمداری. رژیم محمد رضا تلاش داشت رضایت تک تک علمای مذکور (به استثنای امام خمینی که در این زمان در تبعید به سر می بردند) را با سیاست خود همراه نماید. با مطالعه وقایع این دوره متوجه می شویم که همه علمای وقت از اصل استقلال حوزه حمایت می کردند اما در برخورد با اصرار رژیم برای دخالت در امور حوزه علمیه بعضا روشهای متفاوتی را در پیش می گرفتند. این نکته به صراحت در یکی از گزارشهای رئیس اداره آموزش و پرورش قم به وزیر وقت دیده می شود «... حوزه علمیه از قبول هر گونه همکاری و تمکین مقررات و اجرای آیین نامه مصوب شدیدا ابا و امتناع نموده حتی از جواب نامه و معرفی محصلین و مدرسین جدا خودداری کرده است...»  در یکی از گزارشات ساواک نیز به این نکته اشاره شده است «... اکثر مراجع در این مسئله متحد هستند و می گویند طلاب نباید ثبت نام کنند»  بی تردید همه مراجع با هر نوع دخالت دولت در امور حوزه مخالف بودند اما از آنجا بنا به تشخیص خود و مصالح حوزه روشهای متفاوتی را در مقابل عوامل رژیم اعم از ماموران  ساواک یا عوامل آموزش و پروش در پیش می گرفتند این تصور را در نزد عوامل رژیم موجب شد که برخی از علما با این طرح حکومت موافق هستند.
آیت الله العظمی مرعشی نجفی نیز با دخالت حکومت در امور حوزه مخالف بود اما از آنجائیکه حفظ اساس حوزه برای ایشان در اولویت بود تلاش می کرد از تحریک دستگاه های رژیم و بر انگیختن لجاجت آنها پرهیز نماید. رئیس اداره آموزش و پروش قم در گزارشی چگونگی واکنش علمای قم از جمله آیت الله نجفی را در برابر نظرخواهی مقام مزبور در باره آئین نامه و مواد درسی طلاب علوم دینی اینگونه بیان می کند: «... حضرت آیت الله العظمی نجفی مرعشی به علت کسالت از اظهار نظر در باره آئین نامه و مواد درسی طلاب علوم دینی عذر خواستند»  در یکی از نامه های محرنامه ساواک در این خصوص و حواشی آن نوشته شده است «آقای صدیقی رئیس اداره آموزش و پرورش قم از آقای نجفی (آیت اله نجفی) برای مذاکره در باره طرح و آئین نامه امور تحصیلات طلاب علوم دینی وقت ملاقات خواستند پس از یکساعت نماینده ایشان که خود را معرفی نکرد اظهار داشت آقا فرمودند من کسالت دارم و در این قبیل کارها هم دخالت نمی کنم و کاری هم ندارم بعد آقای صدیقی توسط آقای مجاهدی یک نسخه طرح و آئین نامه برای ایشان فرستادند»  در نامه ای از ساواک تاکیدی بر این متن وجود دارد و در ذیل همین نامه تحت عنوان «نظریه سه شنبه» آمده است «... آیت الله نجفی با این اقدام خود را از مداخله در اینگونه امور ظاهرا کنار کشیده  پیداست حسن نظری در خصوص روش دولت با روحانیون ندارد و به همین علت هم چنین اقدامی کرده».   نامه مزبور تاریخ 1350 را دارد. سال ها قبل از این تاریخ نیز یعنی در تاریخ 9/1/1346 آیت الله العظمی نجفی در مسجد موزه قم سخنانی ایراد فرموده و در ضمن آن به قضیه آزمون گیری رژیم از طلاب اشاره کرده و فرمودند: «... مگر طلبه ها چکار کرده اند آیا در هیچ کشوری اختیار طلبه ها در دست فرهنگ است چرا در کار آنها دخالت می کنید مگر آنها در کار شما دخالت می کنند به خدا قسم اینها هستند که مملکت را نگه می دارند اگر در کار ما دخالت کنید ما هم مجبوریم در کار شما مداخله نمائیم اگر ما حرفی بزنیم می گوئید آشوبگرید و ما را بدنام می کنید هم حرفی نزنیم دین از دست می رود ...» 
از نظر ایشان هدف رژیم از تحمیل امتحان بر حوزه علمیه تضعیف روحانیت و حوزه های علمیه بود  به تعبیر ایشان اجرای این سیاست از سوی دولت موجب تغییر روش طلاب گردیده و دریافت مدارک تحصیلی چون دیپلم و امثال آن گریز آنها از حوزه های علمیه را موجب می گردید.  آیت الله نجفی به قصد دفع الوقت و خسته کردن رژیم به دلیل زمانبر شدن اجرای طرح اعلام نظر نهائی خود را به آزادی «آیت الله خمینی» و مشورت با ایشان موکول می کند چراکه به اعتقاد ایشاد تنها با جلب نظر وی نتیجه مطلوب حاصل می گردید.
ایشان فقط به انتقاد اکتفا نکرده بلکه حتی طلاب را صراحتا از شرکت در آزمون های دولتی بازداشته است او در این رابطه خطاب به طلاب می فرماید «... من صلاح نمی دانم که شما طلاب برای امتحان نام نویسی کنید حال هر کسی خودش صلاح می داند ولی من صلاح نمی دانم ...» 
آیت الله العظمی نجفی به اندازه ای از این دخالت رژیم پهلوی در امور حوزه ناراحت بود که حتی سلامتی ایشان به واسطه غصه های فراوان ناشی از اقدامات رژیم به خطر افتاد. ایشاد خود در این رابطه فرمودند «.... بدانید که مریضی من از همین ناراحتی ها پیدا شد زیرا قبل از مریضیم یک نفری نزد من آمد و گفت آقا فهمیدی چند لایحه ای به مجلس رفته و من پس از اطلاع از موضوع مثل این بود که دیگ آب جوش به سرم ریختند و مریض شدم و رفتنی بودم که به برکت دعای شما خوب شدم ...» 
ساواک همه فعالیت های ایشان را دنبال می کرد، یک روز قبل از سخنان مذکور در گزارش ساواک به تاریخ 8/1/46 آمده است «.... قرار است آقای شهاب الدین نجفی مرعشی فردا صبح از ساعت 10 الی 11 در مسجد موزه برای طلاب پس از درس سخنرانی نماید مراقبت لازم به عمل خواهد آمد مراتب متعاقبا به عرض خواهد رسید»  این نشانگر نگرانی رژیم پهلوی از ناحیه آیت الله نجفی مرعشی است.
نتیجه
رژیم های رضاشاه و محمد رضا شاه به دلیل نفوذ فراوان علمای دین در بین مردم و مراقبت های ایشان نسبت به اعمال ضد دینی رژیم های پهلوی پیوسته در صدد کنترل آنها از طریق تسلط بر حوزه علمیه قم بودند. یکی از راه های تسلط آنها بر حوزه دخالت در نظام آموزشی حوزه و به ویژه در اختیار گرفتن آن بواسطه امتحان گیری از طلاب بود. رژیم های پهلوی مدعی بودند به برنامه آموزشی طلاب در حوزه اعتمادی ندارند لذا آنها بایستی در آزمونهائی که از طرف دولت برگزار می شود شرکت کنند تا میزان فراگیری آنها ارزیابی شده و در صورت کسب نمرات لازم به آنها مدارک تحصیلی رسمی اعطا و به این وسیله معافیت آنها از خدمت نظام تمدید گردد و در صورت عدم توفیق در نتیجه امتحان، اعزام آنها به خدمت نظام اجرا گردد. طلابی که موفق به تحصیل مدارک مقبول تحصیلی می شدند امکان استخدام در ادارات دولتی را نیز به دست می آوردند. ظاهر این امر بسیار مطلوب می نمود اما واقع امر حقیقت دیگری را به ذهن متبادر می کرد. رژیم های پهلوی به این بهانه اولا ناکارآمدی نظام آموزشی حوزه را تبلیغ کرده و مانع جذب طلاب جدید به حوزه می شدند؛ ثانیا از طریق ثبت نام طلاب در وزارت معارف رضاشاه و در وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) محمدرضا شاه کلیه مشخصات خود را در اختیار دستگاه های امنیتی رژیم ها پهلوی می گذاشتند؛ ثالثا امکان اعزام برخی از طلاب به خدمت نظام فراهم می شد؛ رابعا به این وسیله امکان استخدام برخی از طلاب در ادارات دولتی فراهم شده و باعث تقلیل تعداد طلاب می شدند.
اهداف آشکار و نهان پهلوی ها باعث مخالفت همه علما با دخالت حکومت در امور آموزشی حوزه گردیده بود. آیت الله العظمی نجفی مرعشی از زمره علمائی بود که با این نوع دخالت دولت در حوزه مخالف بود و آن را به اشکال مختلف بروز می داد. عوامل ساواک که پیوسته اعمال و گفتار ایشان را تحت نظر داشتند همه اذعان به موضع مخالف ایشان در مقابل این تدبیر دولت داشتند.
دکتر علیرضا کریمی عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه تبریز

منابع
روزنامه اطلاعات 1309، شماره های 1029 و 1029 و 1039 و سال 1311 شماره 1665.
مرکز بررسی اسناد تاریخی، مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380، بی جا. مرکز برسی اسناد تاریخی، آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی به روایت اسناد، ج1، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1388، بی جا.