نخستين نشريه اسلامي ايران

تشكيل كلاسهاي آموزش زبان فارسي براي مبلغان مسيحي در هندوستان و اعزام آنان به شهر اصفهان و توزيع كتابها و جزوه‌هاي متعدد «در رد اسلام» دردوره‌ي مظفرالدين شاه قاجار در اين شهر به وسيله مبلغان مسيحي، موجب شد كه عالمان دين تدبيري بينديشند و درصدد خنثي كردن اقدامات آنان برآيند. پس از شور و مشورت، بنابر پيشنهاد حجت‌الاسلام آقاي حاج شيخ نورالله ثقه‌الاسلام در جمادي الاخر 1320 ه‍. . ق «اداره‌ دعوت اسلاميه» يا «صفاخانه اصفهان» را تأسيس كردند. يكي از اهداف تأسيس اين اداره «مباحث و مناظره» با مبلغان مسيحي بود كه مسؤوليت انجام آن را برعهده سيد‌‌محمد‌علي ملقب به داعي‌الاسلام گذاردند. او نيز به «مباحثه و مناظره» با مبلغان مسيحي پرداخت و مجله‌‌اي ماهانه به منظور آگاهي همگان از مشروح اين گفتگوها انتشار داد.
 



نخستين شماره اين مجله كه از آن مي‌توان به عنوان نخستين نشريه اسلامي ايران ياد كرد، در رمضان‌المبارك 1320 هجري قمري با خط نستعليق و با چاپ سنگي منتشر شد. در سرلوحه اين مجله عبارت «[سطر اول] ان‌الدين، عندالله [سطر دوم]الاسلام [سطر سوم] گفتگوي صفاخانه اصفهان» آمده است. بر بالاي نخستين شماره اين مجله كه به الاسلام و يا گفتگوي صفاخانه اصفهان نامبردار شده است، آورده‌اند: ‍«رساله 1 [،] سال اول [،] ماهي يك رساله طبع مي‌شود [،] شهر رمضان المبارك سنه 1320 هجري مطابق سنه 1930 مسيحي.» بر دو سوي عنوان اين مجله نوشته شده است: «قيمت ساليانه همه جا يك تومان است». انگيزه انتشار اين مجله، در بخشي از سرمقاله نخستين شماره‌ي آن اين چنين آورده شده است:
«... سالهاست دعات عيسويه مي‌گفتند كه چرا اهل اسلام جواب ما را نمي‌دهند با آنكه ما از دول فرنگستان ببلدان اسلام مي‌آييم و اداره دعوت مفتوح مي‌نماييم كرورها در هر سال مخارج اين كار مي‌كنيم در هر سال كتب فراوان در رد اسلام طبع مي‌كنيم و به دست اهل اسلام مي‌ دهيم از اين جهت از غره شهر جمادي‌الاخر سنه 1320 در اصفهان به امر جناب مستطاب حاجي الشريعه الغراء مروج المله البيضاء بملاذالانام مروج الاحكام حجت‌الاسلام آقاي حاجي شيخ نورالله ثقه‌الاسلام دامت بركاته العاليه اداره دعوت اسلاميه با مسيحيان و دعوت ايشان تحرير مي‌شود و در اين اوراق براي انتفاع مسيحيان و مسلمانان دور مندرج مي‌گردد و اميدواريم كم كم دعات اسلاميه به ملك خارجه هم بفرستيم حجت را بر اهل جهان تمام كنيم.»
پس از پايان سرمقاله اعلاني به اين شرح آورده شده است: «اعلان [:] هركس از مسيحيان در خصوص گفتگوهاي مندرجه جوابي دارد به اداره صفاخانه بنويسد عين مكتوب او با كمال امتنان در اوراق مندرج مي‌گردد.»
نخستين شماره اين نشريه پس از مدتي ناياب شد و چاپ دوم آن به منظور آگاهي «اهالي اروپا و آمريكا و متقاضيان نشر در داخل كشور» به زيور طبع آراسته شد. انگيزه ارسال نشريه را به تمام نقاط مختلف در چاپ دوم نخستين شماره اين گونه آورده‌اند:
«چه ضرر دارد كه ما مدعيان اسلام امر ايه مباركه اُدعُ الي سبيل ربك بالحكمه و الموعظة الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن را امتثال كنيم و دعات اسلاميه به بلاد خارجه بفرستيم و ملل عالم را از استحكام و حقيقت دين مبين اسلام مطلع سازيم بخصوص در اين زمان كه اهالي اروپا و امريكا به نورانيت تمدن رسيده‌اند و درهر چيز به نظر بي‌طرفي مي‌بينند و كلمات حقه واقعيه را از روي انصاف قبول مي‌كنند خوب است اهل ملت ما از اهل ملت نصرانيت غيرت و عصبيت دين را ياد بگيرند و فوايد اهميت دعوت به دين و جواب دادن منكرين دين را از دست ندهند...».
به دنبال توزيع نخستين شماره اين مجله در تهران و ساير شهرستانها، به امر حكومت وقت، اين نشريه توقيف شد. تلاش دست‌اندركاران «اداره دعوت اسلاميه» پس از حدود پنج ماه به نتيجه رسيد و از آن رفع توقيف كردند. در صفحه سوم، رساله دوم اين نشريه زير عنوان «معذرت» نوشته‌اند: «مدتي بودكه از جهت مصالح دولت و ملت از طرف دولت امر به تعويق طبع گفتگوي صفاخانه صادر شده بود و در اين ايام مجدداً به طبع و انتشار آن امر و اجازت شده و يك ثوب لباده ترمه نيز خلعت مرحمت شده است...».
پس از رفع توقيف، گردانندگان اين نشريه سعي كردند كه به وعده ترتيب انتشار ماهانه نشريه وفا كنند و شماره‌هاي عقب افتاده را جبران نمايند، در رساله پنجم، صفحه 68 (شماره صفحات نشريه در طول يك سال پياپي است) آورده‌اند: «اعلان: از مشتركين عظام خواهشمنديم كه در رساله بعد از اين رساله يعني در رساله ششم كه نصف رسالات سال است قيمت ساليانه را بدهند و قبض رسيد صفاخانه مباركه بگيرند تا ما هم انشاءالله تعالي رسالات ايام تعويق را بر سبيل توالي طبع نموده به مشتركين عظام برسانيم تادر اول رمضان كه ‌آخر سال اول است تمام دوازده نمره به اتمام برسد و از ماه رمضان به نمره‌‌هاي سال دويم شروع نماييم.»
از شواهد و قرائن بر مي‌آيد كه گردانندگان اين نشريه تمام سعي و اهتمام خود را كردند تا به اين وعده وفا كنند. اما با انتشار دو شماره در يك ماه هم نتوانستند به اين وعده جامه‌ي عمل بپوشانند. آنان دوازدهمين شماره نشريه را در شوال المكرم 1321 ق منتشر كردند. با انتشار شمارة دوازدهم جمعاً 192 صفحه به قطع 16*21 در سال اول از اين نشريه منتشر شد. نخستين شماره سال دوم اين مجله در ذي‌القعده الحرام 1321 با همان خصوصيات طبع شد. افزون بر آن «قيمت ساليانه» را «فقط در اصفهان يك تومان» تعيين كردند و از مشتركان نقاط ديگر «كرايه پست» مطالبه شده است. نخستين مطلب اولين شماره سال دوم اين نشريه زير عنوان مكتوب شهري اختصاص دارد به نامه حسن‌الحسيني ابن مرحوم امام جمعه قمشه»، كه به اين شرح است:
«مكتوب شهري يا داعي‌ الاسلام عليك التحيه و السلام و جزاك‌الله عن ترويج الاسلام مدتي است روزنامه گفتگوي صفاخانه مباركه كه فيضش چون تابش خورشيد عالم‌گير و اثرش تصفيه ضمير و در قلوب حاميان دين مبين بدر منير است زيارت مي‌‌شود و از اهتمامات آن عالم يگانه و حكيم فرزانه كه في‌الحقيقه خيرخواه ملت و دين و مروج شرع قويم متين است در جواب شبهات دعات مسيحيه خيلي محفوظ و به نهايت مسرور مي‌گردد
عاشقان جمله به ديدار تو عاشق باشند من دلخسته به گفتار تو گشتم عاشق
بنده را بدان وجود مبارك ارادت و خلوص به خصوص و تشكر و امتناني مخصوص است كه فوق اظهارات رسمانه و خصوصيتهاي اهل زمانه است چگونه بنا شد و حال آنكه شايسته است به آن وجود شريف كليه دانشمندان و عموم مسلمانان افتخار نمايند كه با اين زحمتهاي بيكران نشر مطالب حقه با هزاران موانع داخلي و خارجي مي‌فرمايند چنانچه تمام علماء و دانايان هم از اين شمه پسنديده شما نهايت تشكر و امتنان را دارند دعاي درد دين داران شب و روز به فيروزي تو است اي عالم افروز كه به توجهات و تأييدات حضرت حجت عصر عجل‌ الله تعالي فرجه رونق اين اداره بيش از پيش گردد و دعات اسلاميه به همه جا برود به مضمون حديث شريف اذا ظهرت في‌الدين بدعة و لم يظهر العالم علمه فعليه لعنة‌الله.
بر علماء اسلام رد شبهات دعات عيسويه و جواب كتبي كه در دست اهل اسلام دادند لازم و بر هردين‌داري همراهي در ترقي و توسعه دعوت اسلاميه [لازم] است اين احقر انشاءالله بعضي نكات اهميت اين امر را بالآيات و الاخبار بعد از اين به مكاتبه به حضور تشريف انفاذ مي‌دارم اگر صلاح مي‌دانيد درج كند. شهرذي‌القعده الحرام سنه 1321 حسن الحسيني ابن مرحوم امام جمعه قمشه».
پس از اين نامه زير عنوان «الاسلام» آمده است: «چون مقصود ما اين است كه حقيقت اسلام را بر تمام اهله زمان واضح سازيم به دستور العمل قرآن كلام‌ الله با كمال انصاف و مهرباني و ملايمت با ادله گفتگو مي‌نماييم و حجت را بر اهل جهان تمام مي‌كنيم از اين جهت هر كس از هر ملت هر مقاله متعلق به گفتگوي ديني به اداره ارسال فرمايد با كمال امتنان درج مي‌گردد چه رسد به مقالاتي كه از علما باشد.»
آنچه كه از يك تورق گذرا ـ پس از گفتگوهائي كه اساس و فلسفه وجودي اين نشريه را تشكيل مي‌دهد ـ به چشم مي‌خورد اعلانهايي است كه خطاب به مشتركان اين نشريه براي پرداخت حق اشتراك آمده است. نمونه اين اعلانها در شماره دوم به اين شرح است:
«اعلان [:] چون بسياري از مشتركين سال اول، پول پشيز را بر دين عزيز مقدم داشته از اداي قليل قيمت ساليانه ابا و انكار نمودند با اينكه از اغلب اكابر و يا تجار و يا اشراف بودند لااقل رسالات را هم مرتباً رد نكردند محض اينكه موجب يأس غيرتمندان نشود آنان را اسم نمي‌بريم ليكن در اين سال وقت اداي قيمت ساليانه را در شماره بعد از اين شماره يعني شماره سوم قرار داديم تا كمتر ضرر به اداره وارد آيد و از ‌آن شماره تكليف معلوم شود از مشتركين عظام خواهشمنديم كه در اخذ شماره سوم، قيمت ساليانه را بدهند و قبض چاپي اداره بگيرند و از وكلاي محترمين هم خواهشمنديم كه در همان شماره مطالبه قيمت نمايند تا ضرر زياد به اداره نخورد اگر در اين سال هم بد معامله پيدا كرديم در سال سوم قيمت ساليانه را حتماً نقد خواهيم گرفت عنوان ا داره همان عنوان سال گذشته است (اصفهان مدرسه صدر نزد سيد محمد‌علي داعي‌الاسلام برسد)».
گاه اين درخواست از مشتركان با عنوان «شكايت» در سرمقاله آمده است. از جمله در شماره 8، سال دوم، ص 113 كه به اين شرح است:
«... و از جماعتي از مشتركين شيراز جنت طرار متعجبيم كه بعد از گرفتن يكسال و كسري از رسالات‌الاسلام در اداي قليل قيمت ساليانه ابا نمودند و رسالت مأخوذه را هم رد نكرده‌اند اينكه بر ارباب بصيرت آشكار است كه امر طبع روزنامه علاوه بر قيمت كاغذ و اجرت كتابت و مواجب منشي و فراش و مخارج طبع و كرايه پست به واسطه كامل نبودن چاپخانه‌هاي اصفهان و تقلب اجزاي چاپ قدر ثلث آنچه از طبع بيرون آيد بايد دور ريخت كسي هم كه تاكنون يك فلس اعانه نفرستاده است در اين صورت ابا كردن از اداي قيمت بعد از قبول و اخذ در نظر تدين كمال بي‌انصافي است خوب است اهل ايران از مسلمانان خارج حقيقت تدين را بياموزند مثل جناب ... آقا ملا‌محمد افشار اف كه در وسط داغستان مسكن دارند با اينكه در مدت دو سال هفت نفر اولاد و عيال او به توالي وفات نمودند و خود هم نهايت بي‌بضاعت شده است بدون مطالبه مبلغ دوازده منات براي قيمت شش دوره سال اول و دوم فرستاده است جزاه الله عن‌السلام خيرا عجبتر از همه كلام آن شخص محترم است كه در عوض اداي قيمت فرمودند (اينكه نه روزنامه است نه شب‌نامه است پس چه ثمر براي دنيا و آخرت دارد كه قيمت بدهم) چون شيرازي نبود بلكه مأمور امري است در شيراز چنين گفت وگرنه اهل شيراز دين نامه و اسلام نامه را مفيد دنيا و آخرت مي‌دانند چنين كسي در شيراز دوام نمي‌كند زود مي‌رود.»
در ادامه اين گلايه در سال سوم، شماره دوم، صفحه 32 نيز توضيح زير را آورده‌‌اند:
«اين چند كلمه بر حاميان جريده مقدسه ‌الاسلام مكشوف بايد كه اين اوراق مليه در هر نمره ماهيانه يك سنگ كه عبارت از هفتصد نسخه است از طبع بيرون مي‌آيد و چهارصد نسخه از آن مي‌ماند فقط سيصد نسخه منتشر مي‌شود از ميان سيصد نفر مشتركين هم بسياري با كمال بي‌شرمي از اداي قليل قيمت ساليانه مضايقه مي‌كنند اگر برادران ايماني ما لااقل اين هفتصد نسخه را مي‌گرفتند و قيمت مي‌دادند براي هر يك اداي يك تومان اشكالي نبود و ضمناً خدمتي از اداره به دين مقدس اسلام مي‌شد ارباب كياست گويند مظلوم‌ترين اهل عالم آنند كه در مقابل دشمنان دانا به اميدواري دوستان نادان دفع شر كنند في‌الحقيقه امر اهل اسلام زمان ما از غفلت گذشته و مي‌شود گفت به درجه جنون و حماقت رسيده است ابداً به ضرر و حال عاقبت و مآل خود پي بردند و در كمال غرور و مستي و جهل خود‌پرستي‌اند [...]
اي كه دستت مي‌رسد كاري بكن پيش از آن كز تو نيايد هيچ‌كار
مقصود اين است كه اگر تاكنون خدمتي نمايان به اسلام نكرديم از سستي و تكاهل برادران بود نه از ما. با اين حال با كمال دلگرمي و اميدواري مي‌كوشيم تا فرج برسد و مدد الهي انصار غيبه مهيا سازد. باري محض مزيد توضيح در آخر اين سال اسماء مشتركين سه سال را در اوراق الاسلام درج نموده تصريح مي‌نمايم كه كدام وجه اشتراك پرداخته و كدام بي‌غيرتي كردند محمد‌علي الحسني داعي‌الاسلام».
اين مجله افزون بر درج گفتگوهاي «داعي اسلام» با «داعي مسيحي»، «مكتوبات» (نامه‌هاي رسيده از كاشان، بمبئي، تهران، قمشه، اردستان و ...)، «مقاله‌ها»، «شرح حال فخر الاسلام» برگرفته از كتاب انيس الاعلام في نصرة‌الاسلام، «شرح حال ركن‌الملك نايب‌ الحكومه اصفهان به قلم اديب التجار»، كتاب خلاصه‌الكلام في افتخار الاسلام ـ به صورت پاورقي‌ـ و «اعلانها»، در بردارنده گزيده مطالب نشريات ديگر مرتبط با موضوعات مجله است. نمونه اين مطالب با عنوان «كلمات نورانيه» «منقول از نمره ششم از جريده مبارك دعوة‌الحق» به اين شرح است: از جمله اروپاييان متمدن كه به شرف اسلام نايل گرديده‌اند جناب شيخ عبدالله افندي شيخ‌الاسلام جزاير بريطانياي عظمي مي‌باشد. اين شخص يكي از دانشمندان انگلند و داراي نطقي بس فصيح و قلمي بسيار بليغ و شيرين است از بدو سن تحصيل علوم متنوعه نموده مدتي تحصيل قرآن و احكام و احاديث كرده در مملكت انگلستان شروع به تبليغ نموده دچار موانع و مخاصمات سختي گرديد تا بالاخره جمعيت كثيري از زحمات وي مسلمان گرديده‌اند و خود مشاراليه را به سمت رياست اسلام در انگلستان اختيار نموده او را شيخ‌الاسلام انگلستان ناميده‌اند همچنين مسجد بسيار خوبي با كتابخانه و قرائت‌خانه و موزه محض مسلمين بپا نموده دائماً درصدد ازدياد و انتشار دين اسلام در مملكت انگلستان گرديد خود مشاراليه كتابهاي متعدد در حقانيت اسلام و اثبات آن نگاشته و به طبع رسانيده و ما چند جلد آن را محض اطلاع در اين موقع تذكر مي‌نماييم نمره 1 دين اسلام [،] نمره 3 تحقيقات در باب اسلام [،] نمره 4 غيرت و غيرتمندان. همچنين روزنامه هفتگي موسوم به الهلال و روزنامه ديگر ماهيانه به اسم اسلام به زبان انگليسي ايجاد نموده مدتي است طبع و منتشر مي‌نمايد مقالات مفيد شيرين و حكايت دلنشين دارند...»
از نخستين مجله اسلامي ايران در سال دوم مجموعاً 192 صفحه در 12 شماره منتشر شده است. شماره يكم از سال سوم آن تاريخ «شهر ذيقعده الحرام 1322 هجري» را دارد. در سال سوم انتشار نشريه چون محمد‌علي داعي‌ الاسلام قصد سفر به مكه را داشته است، جانشينان خود را براي اداره امور مجله تعيين كرده است. در شماره 9 اين سال زير عنوان «حج» نوشته‌ اند:
«ترتيبات اداره در غياب بنده چنين است جناب مستطاب شريعتمدار آقا ميرزا‌عبدالحسين امام جماعت حسين‌آباد نايب بنده است در صفاخانه مقدسه كه به ترتيب مقرر در روزهاي جمعه و يكشنبه براي گفتگو با مسيحيان و يهود حضور دارند اشخاصي را كه با صفاخانه مقدسه كار است به ايشان رجوع نمايند. شماره‌هاي الاسلام بدون تعطيل ماهيانه به طبع مي‌رسد و مانند سابق انتشار مي‌يابد وكالت مركزيه الاسلام در اصفهان هنگام غياب با جناب معارف نصاب آقا عبدالحسين ارباب دام عزه است كه وكالت ساير جرايد فارسيه را هم دارد از تاريخ حركت بنده حساب مشتركين اصفهان با ايشان است. حساب وكلاي ساير ولايات كما في‌السابق با مدرسه صدر اصفهان است. در آن جا جناب مستطاب عمد‌العلما الاعلام آقا ميرزا عباس نجل جناب آقاي ميرزا عبدالحسين خوشنويس دام بقائها به نيابت بنده تشريف دارند و به اصلاح امورات سعي دارند البته در اين سفر عبادت تا هنگام مراجعت شيوه دعوت هم از دست نخواهد رفت و وقايع هر شهر در شماره‌هاي الاسلام به نظر خوانندگان عظام خواهد رسيد. اقل الانام محمد‌علي الحسني داعي‌الاسلام.»
داعي‌الاسلام تدبيري انديشيده است تا پس از او مجله تعطيل نشود. با اينكه وي در اصفهان نبوده اما مطالب دو شماره را آماده‌سازي كرده است. در شماره 10 سال سوم شعبان المعظم 1323 ق زير عنوان «اظهار» آورده است:
«چنانچه مكرر در شماره‌هاي اسلام قرين بيان ساختم گفتگوهايي كه در اين چند سال قيام اداره صفاخانه مقدسه با دعات عيسويه نمودم مضبوط است اگر روزنامه شود سالها به اتمام نمي‌رسد و جريده ماهيانه كفايت درج آن را نمي‌دهد چه رسد كه براي كسل نشدن طبع خواننده درج متفرقات هم لازم باشد ليكن چون ابناي ملت حقه ما تاكنون لذت توسعه و انتشار ملت و امر دعوت را نچشيدند از اين جهت به اداره ما كمك ندادند بلكه در اين سفر سعادت اثر مسلمانان غيور پيدا كنيم و به همراهي اين امر مقدس استمداد نماييم گفتگوهايي كه در ايام مسافرت درج مي‌گردد همان گفتگوهاي سابق احقر مي‌باشد و ملاحظه الاسبق فالاسبق مي‌شود ليكن گفتگوهاي مجلس از ماه گذشته در اين شماره مقدم آيد به اين جهت كه چون جناب مستطاب اديب اريب فاضل فيلسوف دانشور كمال آقاي حسيني المتخلص به فرصت شيرازي حفظه‌الله تعالي و ادام افضاله در ماه گذشته وارد اصفهان نزهت بنيان شدند و روزي از روزها گفتگوي احقر با دعات عيسويه را حضور داشتند مناسب ديدم آن گفتگورا در اين شماره درج كنم و هو هذا...».
با انتشار اين شماره، سال سوم اين نشريه پايان مي‌يابد. گفتني است كه در سال سوم جمعاً 192 صفحه از اين نشريه منتشر شده است. نخستين شماره سال چهارم اين نشريه در ذيقعده‌الحرام 1323 ق در غياب محمد‌علي داعي‌ الاسلام انتشار يافته است. در صفحه دوم اين شماره زيرعنوان «اخطار و اعتذار» مي‌خوانيم:
«چون حضرت مستطاب شريعتمداري آقاي داعي‌الاسلام مدظله‌العالي بعد از حركت از اصفهان به عزم حج بيت‌الله الحرام در مدت اقامت در شيراز جهت طراز دو نمره اخير سال گذشته را خود صورت فرستادند كه به نظر مشتركين غيور دين‌دار لابد رسيده ملاحظه فرموده‌ا‌‌ند لهذا اين خاكپاي مسلمانان قدري انتظار بردم كه براي اين نمره هم از خودشان صورتي برسد از اين جهت قدري طبع اين نمره دير شد ولي چون علايق و اشكالات سفر بسيار است كه همه كس مي‌دانند پس لازم شد كه با كمال بي‌بضاعتي از مراتب علمي و عدم اطلاع از فن شريف انشاءات و قلت مجال به واسطه تحرير اين جمله آقايان عظام مشتركين فخام را از انتظار بيرون آورم اين گفتگويي است كه احقر عبدالحسين الموسوي در غياب آقاي داعي‌‌الاسلام با يكنفر از مسيحيان غير از كشيش و داعيان نموده‌ام ولي مشاراليه از اهل اطلاع و يگانه غيور درمسيحيت است پس به همين طريق سابق داعي‌ الاسلام مسيحي مرقوم مي‌شود.»
اگر چه مرحوم محمد صدر هاشمي صاحب اثر ارزنده تاريخ جرايد و مجلات ايران (اصفهان، كمال، 1363) نوشته است كه با انتشار «شماره دوازدهم سال دوم دوره اسلام در اصفهان پايان يافته است» (ج 1، ص 237) اما با اين نوشته در مي‌يابيم كه الاسلام در اصفهان قدم در سال چهارم هم گذارده است و هم اكنون نيز شماره سوم سال چهارم آن در كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران موجود است.
باري محمد‌علي داعي‌ الاسلام پس از سفر حج راهي بمبئي شد و در آن شهر «اداره دعوت الاسلام» را بنيان نهاد و مجله‌اي نيز با نام دعوت‌الاسلام به دو زبان فارسي و اردو در رمضان سال 1324 ق در 16 صفحه به قطع خشتي انتشار داد. داعي‌ الاسلام دليل انتقال «اداره» و «مجله» را به بمبئي براي مجله چهره‌نما (سال 2، ش 19، 10 ربيع‌الاول 1324ق) اين چنين نگاشته است: «اخطار[:] داعي‌الاسلام از بمبئي احسب ‌الناس ان يتركوان يقولو آمنا و هم لايفتنون... بسياري از برادران از مشقت احقر در احداث دعوت اسلاميه در اصفهان و اجراي جريده مقدسه الاسلام اطلاع دارند كه در اين قريب چهار سال چه رنجها بردم و چه زحمت‌ها كشيدم تا في‌الجمله جرياني دادم تنم از رنج اين قضيه گداخت ساختم آن‌چنان كه نتوان ساخت. اكنون كه از حج بيت‌الله الحرام مراجعت كردم به بمبئي آمدم و از برادران وطن و دين مشورت مي‌‌كنم كه اگر صلاح است شعبه دعوت اسلاميه در اين سامان داير گردد و علاوه بر اداي تكليف عقلي و دين افتخار براي ملت ايرانيه باشد به اين قسم كه مجلسي براي آمدن اهل ملل در تحقق حقانيت اسلام داير باشد و جريده ملتي طبع گردد و مانند كشيشان و دعات عيسويه در گذرهاي عمومي به زبان انگليسي و پس از تعليم هندوستاني به آن هم دعوت كنم. چون احقر قبل از اين سفر به اين بلد نيامده بودم و از ترتيبات اين سامان بالكل بي‌خبر هستم خواهشمندم مسلمين را از اين امر مرا مطلع سازند.»