نجفقلىخان صمصام السلطنه بختيارى
نجفقلىخان ملقب به صمصامالسلطنه، پسر دوم حسينقلىخان ايلخانى بختيارى و برادر بزرگتر حاج عليقلىخان سرداراسعد است. مادرش دختر شفيعخان و نوة حبيباللهخان ــ جد خوانين بختيارى ــ است. نجفقلىخان در سال 1267ق در چهارمحال متولد شد. خواندن و نوشتن را تا حد لازم فرا گرفت و تيراندازى و سوارى و جنگهاى چريكى و محلى را تا شانزده سالگى آموخته و از دستياران پدر شد.
در سال 1299ق كه ايلخانى بر اثر سعايت فرهاد ميرزا معتمدالدوله ــ عموى شاه ــ به دستور شاه و امر ظلالسلطان به قتل رسيد و اسفنديارخان و عليقلىخان محبوس شدند، نجفقلىخان سرپرستى خانوادة ايلخانى را به عهده گرفت و با وجود قهر و غضب دولتيان، اعتبار و شئون خاندان ايلخانى را حفظ كرد. وى پس از فوت اسفنديارخان در 1321 مدتى به سمت ايلبيگى و پس از درگذشت محمدحسينخان سپهدار 1322ق چندين بار به طور متناوب در سالهاى 1905-1907 و 1912م به سمت ايلخانى بختيارى منصوب شد.
بعد از حملة بختيارىها به اصفهان، صمصامالسلطنه حكومت اصفهان را به دست گرفت. اما بعد از فتح تهران و خلع محمدعلىشاه و استقرار مشروطيت و تسلط بختيارىها بر اوضاع، صمصامالسلطنه نيز به تهران آمد و از سال 1329ق به كابينة محمدولىخان تنكابنى ــ سپهدار اعظم ــ راه يافت و وزير جنگ شد. اين كابينه به سبب تركيب ناموزون خود با عدم اعتماد عمومى مواجه شد.
در سال 1290ش سپهدار تنكابنى از رئيسالوزرايى عزل و صمصامالسلطنه به سمت وى گماشته شد. كابينه او در 27 رجب 1329ق تشكيل شد. از حوادث مهم كابينه اول صمصامالسلطنه، دفع شورش محمدعلى ميرزا و مصادرة اموال شجاعالسلطنه به دستور مورگان شوستر آمريكايى بود. نجفقلىخان در كابينة اول هم رئيسالوزرا بود و هم وزير جنگ. صمصامالسلطنه در كابينه دوم خود در 7 ذيحجه 1329ق مقام رئيسالوزرايى و وزارت داخله را به عهده داشت. در همين دوره بود كه صمصامالسلطنه دستور توقيف روزنامهها و مديران آنها را صادر كرد. از اين رو، تحريكات عليه كابينة او افزايش يافت و مردم خواستار حكومت سعدالدوله شدند. صمصامالسلطنه از ناصرالملك تقاضاى استعفا كرد كه مورد قبول واقع شد و علاءالسلطنه روى كار آمد.
در سال 1297ش كابينة صمصامالسلطنه دوباره روى كار آمد و او از طرف احمدشاه به رئيسالوزرايى انتخاب شد. اين كابينه را مىتوان در اصل كابينه چهارم او دانست؛ چون زمانى كه كابينة دوم تشكيل شد، بعد از مدتى تحولاتى در آن صورت داد كه كابينه سوم نام گرفت. زمامدارى او در كابينة چهارم مصادف با پايان جنگ بينالملل اول بود و آشفتگى در سراسر كشور به چشم مىخورد. مردم از كابينة جديد استقبال نكردند و سوسياليستها و عدهاى از مردم پايتخت به مخالفت برخاستند. مدرس و حاج آقا جمال اصفهانى ــ امام جمعه تهران ــ و جمعى ديگر از علما عليه كابينه به مخالفت برخاستند و براى عملى كردن خواستههاى خود به حضرت عبدالعظيم رفته و متحصن شدند. كمكم تعداد آنها به دوهزار نفر رسيد كه خواهان عزل صمصامالسلطنه و روىكار آمدن وثوقالدوله بودند. صمصامالسلطنه بعد از آگاهى از موافقت شاه با اين تصميم در مقام معارضه و دهنكجى با شاه درآمد و اقداماتى تند عليه وى انجام داد؛ به طورى كه كليه امتيازات و معاهدات را لغو كرد. شاه پس از اطلاع از اقدامات خودسرانه او تكليف كرد تا وى استعفا دهد، ولى او نپذيرفت و از شاه خواست تا او را عزل كند. شاه نيز اين كار را كرد و بعد از او وثوقالدوله به رئيسالوزرايى انتخاب شد.
در دوره چهارم انتخابات مجلس كه در دوره رئيسالوزرايى وثوقالدوله انجام شد، صمصامالسلطنه از تهران به وكالت مجلس انتخاب شد. در كودتاى 1299ش اغلب رجال سرشناس به زندان كودتاچيان افتادند، اما صمصامالسلطنه در زمره معدود افرادى بود كه دولت كودتا وى را آسوده گذاشت.
صمصامالسلطنه در زمان نخستوزيرى قوامالسلطنه به فرمانروايى ايالت خراسان و سيستان منصوب شد. او قبلاً نيز در سالهاى 1333 و 1334ق حاكم كرمان بود. در سال 1308ش كه شورشى در سرزمين بختيارى اتفاق افتاد، صمصامالسلطنه از طرف دولت مأمور دفع غائله بختيارى شد و مدتى با اختيارات تام در چهارمحال ماند. وى در سال 1309ش در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد به خاك سپرده شد.
صمصامالسلطنه مردى سادهدل و وطنخواه بود و نسبت به مشروطه تعصب داشت. اما مشروطه را فقط در نبودن محمدعلىشاه مىدانست. به همين دليل در حكومت خود مثل يك ايلخانى رفتار مىكرد، نه مثل يك رئيسالوزراى حكومت مشروطه. او مجلس دوم را بست. شايد تعطيلى مجلس دوم در شرايط آن روز به صلاح مملكت بود، اما به تعويق انداختن انتخابات دوره سوم نشانه آن است كه او مىخواست فقط به ميل خود حكومت كند. صمصامالسلطنه به آداب و رسوم ايلى علاقهمند بود و در حفظ قدرت بختيارى مىكوشيد. صريحاللهجه بود، دروغ نمىگفت، خانهاش به رسم ايلخانى هميشه به روى مردم گشوده و سفرهاش گسترده بود، از كمك به مردم حتى به دشمنانش دريغ نمىكرد، لرى و ساده صحبت مىكرد، فرايض مذهبى را به جا مىآورد و....
او در پيشرفت نفوذ بختيارىها سهمى بسزا داشت. در دورة حكومت او عدهاى محصل بختيارى به اروپا اعزام شد و براى نخستين بار شوراى بازرگانان مركب از شش بازرگان و شش نفر از دولتيان به رياست حاج معينالتجار بوشهرى تشكيل يافت.
صمصامالسلطنه اگرچه در مجموع، از هوش و زيركى چندانى بهره نداشت، ولى از احترام ويژهاى برخوردار بود. البته وى مقام خويش را در بين ساير خوانين مديون همسر باهوش و سياستمدارش بىبىصاحبجان بود. در اثر اقدامات متهورانه بىبىصاحبجان تمام بختيارىها يكدل و يكزبان از صمصامالسلطنه پشتيبانى كردند. بىبى در غياب وى به نيابت از شوهرش اوضاع را به دقت زير نظر داشت و با ارسال نامه و تلگراف و حلوفصل مسائل ايلى موقعيت شوهرش را تثبيت مىكرد.
از ميان فرزندان صمصامالسلطنه، مرتضىقلىخان نقش برجستهاى در تاريخ كشورش بازى مىكرد كه آن را نيز مديون همسر باهوش و مدّبرش بىبى ماهبيگم بود. مرتضىقلىخان مدتى نمايندة مردم بختيارى در مجلس شوراى ملى بود و مدتى نيز حكومت لرستان به وى واگذار شد و در استقرار مشروطه دوم خدمات شايستهاى را به انجام رساند.