ناصر مقدم که بود و در ساواک چه کرد؟

جمشيد آموزگار، نخست‌وزير وقت طي حکمي سپهبد ناصر مقدم را به سمت معاون نخست‌وزير و رييس سازمان اطلاعات و امنيت کشور منصوب کرد.
 
روزنامه اطلاعات عصر‌‌ همان روز در خبر انتصاب مقدم نوشت: «شاهنشاه آريامهر قبل از ظهر امروز آقاي جمشيد آموزگار نخست‌وزير را در کاخ نياوران به حضور پذيرفتند. در اين شرفيابي آقاي نخست‌وزير، تيمسار سپهبد ناصر مقدم را به سمت معاون نخست‌وزير و رييس سازمان اطلاعات و امنيت کشور به پيشگاه ملوکانه معرفي کرد.»
اين روزنامه در شرح حالي که درباره رييس جديد سازمان به چاپ رساند، آورده است: «تيمسار سپهبد مقدم فارغ‌التحصيل دانشکده افسري و دانشگاه و فرماندهي عالي ستاد مشترک است و در رشته حقوق قضايي از دانشگاه تهران فارغ‌التحصيل شده و مشاغل مختلف نظامي را طي کرده که مهم‌ترين آن فرماندهي يگان‌هاي مختلف رزمي پشتيباني رزمي در نيروي زميني و همچنين انجام وظيفه در دفتر ويژه اطلاعات بود. آخرين شغل وي رياست اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران بود. تيمسار مقدم داراي نشان لياقت   - نشان تاج، نشان خدمت درجه يک، نشان درجه يک کوشش شهرباني، نشان افتخار درجه يک، نشان   همايون و چند فقره ديگر نشان‌هاي مختلف نيروهاي مسلح شاهنشاهي و کشورهاي ديگر و آجودان مخصوص شاهنشاه آريامهر مي‌باشد.»
 بدين ترتيب ناصر مقدم شصت ساله جانشين نعمت‌الله نصيري شد. روزنامه اطلاعات درباره مقصد بعدي نصيري بعد از برکناري از ساواک نوشته بود: «همانطوري که ديروز اطلاع داديم تيمسار ارتشبد نصيري رييس سابق سازمان امنيت به سمت سفير شاهنشاه آريامهر به پاکستان مي‌رود. گفته مي‌شود تيمسار ارتشبد نصيري طي هفته آينده به حضور شاهنشاه آريامهر معرفي شده و سپس عازم اسلام‌آباد خواهد شد. 
 ناصر مقدم که بود و چه کرد؟
 ناصر مقدم فرزند يعقوب نام خانوادگي وي در آغاز «مقدم چهار گريل ‌اصل» بود که پس از مدتي به مقدم‌راد و نهايتاً به مقدم تغيير پيدا کرد. همچنان که از نوشته‌هاي خود او برمي‌آيد تا سن ده سالگي تحت تکفل پدر زندگي مي‌کرده و از آن پس دايي‌اش حسين مقدم عهده‌دار وظيفه نگهداري او شد و چنانکه خود او ذکر کرده است هم هنوز در منزل دايي‌اش زندگي مي‌کرد و از آن پس به منزل شخصي‌اش در زرگنده نقل مکان پيدا کرد.
 دوره رياست مقدم بر ساواک با گسترش انقلاب و سقوط پي در پي دولت‌ها همراه بود و چنين بود که وي علاوه بر رياست سازمان امنيت به يافتن نخست وزيري که بتواند زمام امور را به دست گيرد مشغول شد
 مقدم تحصيلات ابتدايي و مقدماتي خود را   به ترتيب در دبستان‌هاي کماليه و علامه سپري کرد و سپس وارد دبيرستان نظام در تهران شده و   از اين دبيرستان فارغ‌التحصيل شده و ديپلم گرفت. ناصر طي   در دانشکده افسري تحصيل کرد و با درجه ستوان دومي فارغ‌التحصيل شد. وي چند سال بعد از دانشکده حقوق دانشگاه تهران نيز ليسانس قضايي و حقوق گرفت. او که تمام دوران تحصيل و آموزش‌هاي نظامي و اطلاعاتي و امنيتي‌اش را در ايران سپري کرد با زبان فرانسه و انگليسي آشنايي يافت.
 ناصر مقدم با فرانک سليماني ازدواج کرد و از او داراي سه فرزند شد. اولين فرزند او خسرو، متولد شد و دو فرزند ديگرش نادر و نامور   متولد شدند. چنانکه از جدول وضعيت خدمتي وي بر مي‌آيد او   در دانشکده افسري با درجه ستوان دومي فارغ‌التحصيل شد و موقعيت‌هاي مختلف و در واحدهاي زير خدمت مي‌کرد: اداره بازرسي ارتش، اداره موتوري ارتش، دانشکده افسري، لشکر خراسان، لشکر گارد شاهنشاهي، ستاد ارتش، لشکر لرستان، وزارت دفاع، دادستاني ارتش، دانشگاه نظامي، اداره دادرسي ارتش، دانشگاه جنگ، کارگزيني ارتش، گارد شاهنشاهي و آجوداني نيروهاي مسلح.
 اداره سوم ساواک و ابتکار سرکوب
  هنگامي که ارتشبد حسين فردوست دفتر ويژه اطلاعات را تأسيس کرد و در رأس آن قرار گرفت، ناصر مقدم را نيز که تا آن زمان رئيس شعبه بازرسي اداره دادرسي ارتش بود، به آن دفتر منتقل کرد و چند سال پس از انتصاب فردوست به قائم‌مقامي کل ساواک، شاه که از عملکرد ساواک در برخورد با مخالفان ناراضي بود، به پيشنهاد فردوست، سرتيپ مصطفي امجدي را از مدير کلي اداره کل سوم ساواک (اداره امنيت داخلي) برکنار کرده و ناصر مقدم را جايگزين او کرد. ناصر مقدم قريب ده سال در رأس مديريت اداره کل سوم ساواک باقي ماند و چنانکه از خاطرات فردوست بر مي‌آيد در اين دوران طولاني که مقارن با قائم‌مقامي او بر ساواک بود، مقدم براي تجديد ساختار اداره کل سوم و کارآمد کردن آن تلاش بسياري انجام داد. بدين ترتيب بخشي اعظمي از فعاليت‌هاي ساواک بر ضد مخالفان سياسي حکومت را بايد از ابتکارات و کارنامه ناصر مقدم مديرکل اداره کل سوم اين سازمان ارزيابي کنيم. از جمله مهم‌ترين تشکيلاتي که در دوران مديريت مقدم در اداره کل سوم ساواک به ابتکار همين اداره و با مشارکت شهرباني و ژاندارمري تأسيس شد، کميته مشترک ضد خرابکاري بود.
 مقدم بر خلاف مديرکل قبلي (امجدي) تلاش مي‌کرد تا اطلاعات و آگاهي‌هاي رژيم درباره روحانيت و جريان‌هاي انقلابي درون حوزه‌هاي علميه را گردآوري و در بولتن‌هاي ويژه‌اي به محمدرضا پهلوي ارائه کند. او پس از نصيري زمام امور ساواک را به عهده گرفت، اکثر دستگيري‌هاي مبارزان در خيابان‌ها (شکارهاي خياباني به اصطلاح ساواک) به دستور مستقيم او صورت مي‌گرفت و در دوران او بود که برخي شکنجه‌هاي مدرن و پيشرفته توسط ماموران ساواک در ايران به اجرا گذاشته شد.
 مقدم از ساواک به ارتش بازگشت و به عنوان رئيس اداره دوم ستاد مشترک ارتش، مسئوليت "امور اطلاعات و ضد اطلاعات" ارتش را به عهده گرفت و تا درجه سپهبدي پيش رفت. مقدم توانست همانطور که اداره کل سوم ساواک را بازسازي مي‌کرد، در وضع اداره دوم ارتش نيز تحول ايجاد نمايد. حسين فردوست در کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوي» درباره مقدم مي‌نويسد: «مقدم تا قبل از رياست اداره دوم ارتش، فردي درويش مسلک بود ولي به تدريج روحيات او تغيير کرد و به فردي تجمل‌پرست تبديل شد.»
ناصر مقدم قريب ده سال در رأس مديريت اداره کل سوم ساواک باقي ماند و چنانکه از خاطرات فردوست بر مي‌آيد در اين دوران طولاني که مقارن با قائم‌مقامي او بر ساواک بود، مقدم براي تجديد ساختار اداره کل سوم و کارآمد کردن آن تلاش بسياري انجام داد.
 مقدم و انقلاب؛ از پيشنهاد کودتا تا امضاي بيانيه بي‌طرفي ارتش
 با اوج‌گيري انقلاب اسلامي، محمدرضا پهلوي در صدد برآمد با انجام برخي تغييرات صوري و نمايشي در ارکان رژيم خود افکار عمومي را به انحراف بکشاند. در همين راستا بود که مقدم به جاي نعمت‌الله نصيري به رياست ساواک منصوب شد. با گسترش تظاهرات و راهپيمايي‌ها در پايتخت دولت بنا به پيشنهاد مقدم جهت برقراري امنيت و آرامش در کشور، دستور حکومت نظامي در تهران و ?? شهر را صادر کرد، اما اجراي حکومت نظامي بالعکس سبب ازدياد تظاهرات و انسجام تمام مخالفين عليه رژيم و دولت شد.
 دوره رياست مقدم بر ساواک با گسترش انقلاب و سقوط پي در پي دولت‌ها همراه بود و چنين بود که وي علاوه بر رياست سازمان امنيت به يافتن نخست وزيري که بتواند زمام امور را به دست گيرد مشغول شد، وي ملاقات کريم سنجابي با شاه را فراهم کرد و همچنين جهت ملاقات مهدي بازرگان و شاه نيز تلاش‌هايي به عمل آورد که از سوي بازرگان مورد قبول واقع نشد. وقتي مقدم از سوي سنجابي و بازرگان جهت تصدي پست نخست وزيري مأيوس شد رو به شاپور بختيار آورد و با او وارد مذاکره شد و آنچنان که منصور رفيع‌زاده در خاطرات خود نوشته است: «خواستار حمايت "سيا" از نخست وزيري بختيار شد.»
 هرچند مقدم در تمام جلساتي که براي رفع بحران کشور برپا مي‌شد مي‌کوشيد تا شاه و فرماندهان ارتش را به کودتا ترغيب کند، اما وقتي تمام ترفند‌هايش براي متوقف کردن انقلاب بي‌ثمر ماند و سازمان و تشکيلات ساواک از هم پاشيد، کوشيد خود را به جناح ميانه‌رو انقلاب نزديک کند و از نخستين کساني بود که بيانيه بي‌طرفي ارتش شاهنشاهي را امضا کرد.
 پس از پيروزي انقلاب مقدم زندگي مخفيانه را پيش گرفت ولي خيلي زود توسط مأموران دادستاني انقلاب دستگير و تحويل دادگاه انقلاب اسلامي شد و علي‌رغم کوشش‌هايي که براي جلوگيري از محاکمه وي به عمل آمد و زمزمه‌هايي که درباره پيشنهاد دريافت پست رياست سازمان امنيت به وي مطرح بود، دادگاه انقلاب وي را مفسد في‌الارض شناخت و به اتفاق آراء او را به اعدام محکوم کرد. 


پي نوشت ها:

ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، حسين فردوست
خاطرات منصور رفيع‌زاده، ترجمه اصغر گرشاسبي
ناصر مقدم؛ آخرين رييس ساواک، موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران