رضا شاه در یک نگاه

دستاورد های مهم تشکیل ارتش مدرن ایران، ساخت دانشگاه تهران، ساخت راه آهن سراسری، کشف حجاب، بهبود حقوق زنان و اقلیت های مذهبی، بهبود چشمگیر وضع آموزش و پرورش، حذف روحانیون از امور سیاسی، احیا زبان فارسی به وسیله فرهنگستان زبان
جنگ ها خاتمه دادن به شورش های ایلات و عشایر و حفظ تمامیت ارضی کشور، جنگ با متفقین
وزیران معروف محمدعلی فروغی، حسن مستوفی، مهدی‌قلی هدایت، محمود جم، احمد متین دفتری، رجبعلی منصور

رضا شاه پهلوی (۱۲۵۶ در آلاشت مازندران ۱۳۲۳ در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی) شاه ایران (از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰) و بنیانگذار دودمان پهلوی بود. سلطنت رضا شاه پایان فرمانروایی قاجاریان و آغاز دوران حکومت پهلوی بود که با انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ به پایان رسید.[۱] [۲] [۳]

 

رضا که کودکی یتیم بود دوران خردسالی را در فقر گذراند. از نوجوانی به نظام پیوست و مدارج ترقی را طی نمود. در روز سوم اسفند سال ۱۲۹۹، کودتایی را ترتیب داد. در نتیجه این کودتا، نیروهای قزاق به فرماندهی رضا خان تهران را اشغال نمودند. رضا خان ابتدا در مقام وزیر جنگ، بسیاری از ناآرامی‌ها و راهزنی‌ها را از بین برد. در سوم آبان ۱۳۰۲ رضاخان با فرمان احمدشاه قاجار به نخست‌وزیری منصوب شد و ابتدا تلاشی در جهت جمهوری خواهی نمود. ولی در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید. وی سرانجام در سال ۱۳۲۰ تحت فشار انگلستان مجبور به ترک سلطنت گردید و سه سال بعد در ژوهانسبورگ (آفریقای جنوبی) به مرگ طبیعی درگذشت. [۳]

القاب

رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل گوناگون به القاب مختلفی خوانده شده‌است. در جوانی به نام ناحیه‌ای که از آن برخاسته بود «رضا سوادکوهی» نامیده می‌شد. با ورود به نظامی‌گری به مناسبت استفاده از مسلسل ماکسیم به «رضا ماکسیم» و بعدها به «رضاخان» و سپس، با ذکر درجه نظامی‌اش، به «رضاخان میرپنج» شناخته شد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ و به دست‌گرفتن وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا، او را «سردار سپه» می‌خواندند. پس از رسیدن به پادشاهی و گزیدن نام خانوادگی پهلوی به «رضاشاه پهلوی» (پیش از این نام خانوادگی در ایران کار نمی‌رفته‌است و رضا شاه برای اولین بار استفاده از نام خانوادگی را اجباری کرد[۴].) شناخته شد. در سال ۱۳۲۸ با تصویب مجلس شورای ملی به او لقب «رضاشاه کبیر» داده شد[۳] [۵]

زندگینامه
آغاز زندگی و نوجوانی
رضا در ۲۴ اسفند ۱۲۵۶ هجری خورشیدی در روستای آلاشت از توابع سوادکوه مازندران زاده شد. پدرش داداش بیک، یاور فوج سوادکوه بوده‌است و پدران او نیز نظامی و از ایل پالانی بوده‌اند.[۶] مادرش نوش‌آفرین، اهل تهران و تا مرگ داداش بیک ساکن آلاشت بود. مرگ پدرش در چهل روزگی وی، موجب شد که نوش‌آفرین تصمیم به عزیمت به تهران بگیرد. لذا پس از مدتی نوزاد شش ماهه را برداشت و راه تهران را در پیش گرفت.[۳] در این سفر رضای نوزاد در راه سخت میان مازندران و تهران به شدت بیمار شد و با رسیدن به گردنه و کاروانسرای گدوک، نوزاد یخ زد و مادر و سایر همسفران وی را مرده پنداشتند. بنابراین او را از مادر جدا نموده و برای دفن در روز بعد، او را در کنار چارپایانشان گذاشتند. گرمای محیط موجب شد تا کودک مجددا جانی بگیرد و اطرافیان را متوجه خود کند.[۷] این داستان را رضا شاه بارها در دوران پادشاهی و در هنگام ساخت راه‌آهن شمال برای اطرافیان از جمله محمدعلی فروغی و حسن اسفندیاری نقل نموده‌است. [۳] رضا و مادرش در محله سنگلج در نداری و تهیدستی زندگی می‌کردند. مخارج زندگی آنان تا هفت سالگی رضا بر عهده سرهنگ ابوالقاسم آیرم‌لو بود. او در آن زمان بنام ابوالقاسم بیک، خیاط قزاقخانه بود.[۳] و پس از مرگ وی سرتیپ نصرالله‌خان آیرم زندگی آنان را اداره می‌کرد.[۳]
در بریگاد قزاق
در سن ۱۲ یا ۱۴ سالگی توسط صمصام(از ابواجمعی علی‌اصغرخان امین‌السلطان صدراعظم)، یکی از بستگان خود وارد فوج سوادکوه و تابین (سرباز) شد. از خود وی نقل شده‌است که به هنگام ورود آنقدر خردسال بوده‌است که دیگران وی را سوار اسب می‌کرده‌اند.[۳]

سال ۱۲۷۵ خورشیدی پس از کشته شدن ناصرالدین شاه قاجار، فوج سوادکوه برای نگاهبانی از سفارتخانه و مراکز دولتی به تهران فراخوانده شد. وی در دوران خدمت در قزاقخانه مدتی نگهبان سفارت آلمان در تهران بود. امضای تغییر شیفت روزانه وی هنوز در این محل نگهداری می‌شود.[۳]

سپس به سرگروهبانی محافظین بانک استقراضی روسیه در مشهد و پس از چندی به وکیل‌باشی (ستوان تا سروان)[۸] گروهان شصت تیر منصوب شد. در این دوره رضاخان به دلیل استفاده از یکی از معدود مسلسل‌های ماکسیم آن زمان، به «رضا ماکسیم» معروف شد. [۹]

در سال ۱۲۸۸ خورشیدی، همراه با سواران بختیاری و ارامنه برای خواباندن شورشها و قیامهای محلی به زنجان و اردبیل اعزام شد و در جنگ با قوای ارشدالدوله از خود رشادت نشان داد. سپس با درجه یاوری(سرهنگی) به فرماندهی دسته تیرانداز و در سال ۱۲۹۷ خورشیدی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان منصوب شد.[۳]

او در این سمت بر علیه فرمانده بریگاد یعنی سرهنگ کلرژه کودتایی را به فرماندهی استاروسلسکی، معاون وی با موفقیت اجرا نمود. اجرای این کودتا با هماهنگی احمد شاه توسط رضا خان به کودتای اول رضا خان نیز معروف است. در اثر این کودتا، کلرژه به روسیه بازگشت و استاروسلسکی فرمانده بریگاد قزاق در ایران شد. [۱۰]

در میان قزاقها، رضا فردی آزاد اندیش ولی نا آرام و متمرد بود. او یکبار در زمان استاروسلسکی، پاگون یکی از افسران روسی ارشدش را کند. او همچنین فرماندهی معنوی سایر افسران ایرانی را نیز بدست آورده بود. چرا که سایر افسران ایرانی نیز از او تبعیت می‌کردند و استاروسلسکی همواره مجبور بود او را راضی نگه دارد.[۳]

او اهل تملق نبود و با زیر دستانش در بریگاد به نیکی رفتار می‌کرد و گاه به آنان از جیب خود انعام نیز می‌داد. [۱۱]

گاهی نیز مانند سایر قزاقها دست به شمشیر و اسلحه می‌برد. ولی کینه جو ونبود و انتقام نمی‌گرفت. یکی از افسران هم رده اش به نام علیشاه، در درگیری ای صورت او را زخمی کرد. زمانی که رضا سردارسپه شد، افسر مزبور فرار کرد. بدستور رضا او را برگرداندند و با درجه‌ای از او دلجویی کردند و او تا مقام سرتیپی نیز رسید.[۱۲]

با اخراج افسران روس، بریگاد قزاق تحت نظر یک افسر نالایق ایرانی بنام سردار همایون، قرار گرفت و رضاخان عملا فرمانده واقعی بریگاد (زیر نظر ژنرال آیرونساید) بود.[۵] [۱۳]

در سال ۱۲۹۹ خورشیدی و چندماه قبل از کودتا، رضاخان برای شرکت در سرکوبی قیام میرزا کوچک‌خان جنگلی به گیلان فرستاده شد، که منجر به عقب نشینی قوای قزاق به فرماندهی استاروسلسکی تا حوالی قزوین گردید[۵]
کودتای سوم اسفند
در پی گفتگوها و هماهنگی‌های به عمل آمده بین سیدضیاءالدین طباطبایی (مدیر روزنامه رعد) و رضاخان از یک سو و ژنرال آیرونساید با رضاخان از سوی دیگر، [۵] در روز سوم اسفند سال ۱۲۹۹، کودتایی ترتیب داده شد. عده‌ای معتقدند دولت بریتانیا به منظور جلوگیری از نفوذ بلشویکها و کنترل اوضاع ایران این کودتای نظامی را طرح‌ریزی و پشتیبانی نمود.[۱۴][۱۵][۱۶] یک مولف آمریکایی تاکید می‌کند: «نیازی به اثبات این نکته نیست که انگلیس‌ها در لشکرکشی به تهران و در پیش کشیدن رضا خان دخالت داشته اند.[۱۷] ولی میزان این دخالت هیچگاه مشخص نشد. [۱۸]

در نتیجه این کودتا، نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان وارد تهران شدند و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند.[۵]
سردار سپه
پس از کودتا و همزمان با نخست وزیری سیدضیاءالدین طباطبایی، احمدشاه رضاخان را با لقب سردار سپه به وزارت جنگ منصوب کرد. رضاخان سردار سپه تا سوم آبان ۱۳۰۲ در این سمت بود. و در این مدت نیروهای قزاق و ژاندارمری و نظمیه را ادغام کرد و ارتش ملی را به وجود آورد. [۵]ارتشی که بیست سال بعد، ناکارامدی کامل خود را نشان داد. [۱۹]

از لحاظ سیاسی او در این دوره با نخست وزیرهای شاه به ویژه احمد قوام مشغول جنگ قدرت بود. درعوض با احمد شاه رفتاری احترام آمیز و خاضعانه داشت. احمد شاه اکثر اوقات در خارج از کشور به سر می‌برد. [۵]

با ظهور ارتش نوین ایران، امنیت که سالها بود از کشور رخت بربسته بود، مجددا به کشور باز گشت. [۲۰]رضا شاه موفق شد در این دوره و به مدد مانورهای سیاسی [۲۱] و ارتش نوین خود، یاغیانی مانند شیخ خزعل و بلوچها را در جنوب تخته قاپو کند. همچنین انقلابیونی مانند میرزا کوچک جنگلی که از دوران مشروطه بر نواحی شمالی حکومت داشتند، توسط قوای این ارتش سرکوب شدند.[۲۲] وی به پاس این پیروزی شمشیر مکلل به جواهر از احمدشاه دریافت نمود.[۳] در این راستا حتی مخالفانی مانند سید حسن مدرس و دکتر محمد مصدق نیز، بازگردادن امنیت به کشور توسط وی را ستودند. [۵]

نخست‌وزیری و جمهوری خواهی

سرانجام در سوم آبان ۱۳۰۲ رضاخان با فرمان احمدشاه قاجار به نخست‌وزیری منصوب شد و شاه نیز پس از چند روز به اروپا رفت و عملا کشور را به رضاخان سپرد. رضاخان در این مدت پایه‌های قدرت خود را استوار کرد و به کوشش برای سرنگونی حکومت قاجار پرداخت.[۵]

نخست وزیر، طی این دوره متوجه شد که برخی از نا آرامی‌ها را نمی‌توان با جنگ از بین برد. بنابراین، روی به سیاست آورد و با آوردن خان‌زادگان به تهران اسباب شهرنشینی آنان را فراهم نمود و آنان را از طغیان و مخالفت بازداشت. [۳]

پادشاهان قاجاریه، تقریبا از اواسط دوران سلطنت ناصرالدین شاه، کشورداری را رها نموده و هیچ گامی در جهت بهبود وضع عمومی برنداشته بودند و سفرنامه‌های اروپائیان (همچون فرد ریچاردز،[۲۳] کلود انه [۲۴]و ویتاسکویل وست[۲۵]) در این دوران، روشن می‌کند که کشور به ویرانه‌ای تبدیل شده بود.[۵]

لذا طی سالهای نخست وزیری، رضا شاه که اختیارات فوق العاده‌ای پیدا کرده بود توانست یک رشته اصلاحات عمومی را به مرحله عمل برساند. این اصلاحات موجب شده بود تا عموم مردم نسبت به وی دید مثبتی داشته باشند. از دیگر سو، نخست وزیر هنوز افکار ضد مذهبی خود را بروز نداده بود. [۳] او در این دوره در مراسم مذهبی شیعیان در مساجد و تکایا شرکت می‌کرد و از وجود شاهزادگان قاجاری پرنفوذ همچون نصرت‌الدوله و صارم‌الدوله در دولت استفاده می‌نمود. [۵]

بنابراین در غیاب احمدشاه، عوامل رضاخان اندیشه الغای سلطنت و رئیس جمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند. اما تغییر حکومت کشور به جمهوری با مخالفت شدید برخی از روشنفکران و روحانیان همچون ملک‌‍‌الشعرا بهار و سیدحسن مدرس با شکست روبرو شد[۲۶] [۵].
رسیدن به پادشاهی
در طول یک و نیم سال بعد از شکست پروژه جمهوری خواهی، سردارسپه کوشید تا خود را با نمایندگان مخالفین و اقلیت مجلس نزدیک کند. ارتباطات وسیعی با عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرت الدوله، سید حسن مدرس و تقریبا اکثر کسانی که پس از کودتا دستگیر شده بودند برقرار شد. از سوی دیگر تمایل بیش از حد احمد شاه به سلطنت مشروطه که گاهی به ضعف وی نیز تعبیر می‌شد، راه را برای تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی هموار نمود. [۲۷]

تنها مقاومت جدی خانواده احمد شاه، نه از سوی وی که از سوی مادرش ملکه جهان صورت گرفت. او به تنهایی تصمیم به مبارزه با رضاخان گرفت و به این منظور از پاریس به عتبات عالیات سفر کرد تا حکم و فتوی مفسد و خارج از دین بودن بودن نخست وزیر را به هر قیمتی از مراجع عراق خریداری نماید. ولی او نیز هنگامی به عراق رسید که رضاشاه در مجلس موسسان سوگند پادشاهی خورده بود. [۲۸]

به هر تقدیر با فشارهای نخست وزیر، نمایندگان مجلس پنجم شورای ملی در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی ماده واحده‌ای را مطرح کردند که به موجب آن احمدشاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت «در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی» سپرده شد و «تعیین تکلیف حکومت قطعی» به مجلس مؤسسان واگذار شد. اغلب نمایندگان شهر تهران (که بر خلاف سایر شهرها در فرایندی نسبتا دموکراتیک انتخاب می‌شدند) با این تغییر مخالفت نمودند. سپس با تشکیل یک مجلس موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به «آقای رضا پهلوی» واگذار شد. انتخابات این مجلس در فرایندی کاملا غیر دموکراتیک انجام شد و کسانی مانند آیت‌الله کاشانی به نمایندگی رسیدند و در مدح رضا شاه و سلطنت وی، نطق‌های پرشوری کردند. در بیست و چهارم آذر ۱۳۰۴ خورشیدی، رضاخان پهلوی در مجلس موسسان حاضر شد و با ادای سوگند به قرآن رسماً به عنوان سردودمان پهلوی وظایف پادشاهی را به عهده گرفت. مراسم تاج‌گذاری رضاشاه در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ انجام شد. [۵]

سخنرانی مخالفان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی در مجلس (همچون دکتر محمد مصدق و سید حسن مدرس) نشان از آن دارد که آنان منکر نقش رضاخان در برقراری نظم در کشور نبوده‌اند. بلکه استدلال مخالفان چنین بود که با توجه به اینکه پادشاه مشروطه عملا اختیار حقوقی کشور داری را ندارد و این اختیارات یکسره به نخست وزیر واگذار شده‌است، لذا حیف است که نخست وزیر موفقی مانند سردارسپه به عضوی خنثی همچون پادشاه مشروطه تبدیل شود. زیرا چنانکه بخواهد همچنان مصدر امور باقی بماند ناچار به ورطه دیکتاتوری خواهد افتاد. تجربه سالهای بعد، صحت این استدلال را به اثبات رساند. [۲۹]
سالهای اول سلطنت
با پایان دوران جنگ قدرت در کشور و پادشاهی رضا شاه، دوره رشد و سازندگی آغاز گردید. در این دوران رضا شاه، هنوز با افرادی رایزنی می‌کرد و مخالفانی چون محمدتقی بهار و محمد مصدق، آنقدر آزادی داشتند تا علنا با شاه مخالفت کنند [۳۰]و حتی از قبول مقام وزارت سر باز زنند. [۳۱]

هنگامی که رضا شاه پهلوی بر مسند پادشاهی نشست، جهان در آرامش موقت پس از جنگ جهانی اول نفسی می‌کشید. رضاشاه پهلوی، برنامه گسترده‌ای را برای سامان اداری و اقتصادی کشور به دست گرفت. رضا شاه توانست از آرامش نسبی میان دو جنگ، حداکثر بهره‌برداری را نموده و زیرساختهای کشور همچون ارتش و راهها را به دست مستوفی‌الممالک، نخست وزیر مردمی و شناخته شده نوسازی کند. [۳۲] در همین دوران بود که کاپیتولاسیون الغا شده و راه‌آهن سراسری ایران به سرعت ساخته شد.[۳۳] همچنین آخرین آشوبها و نا امنی‌ها نیز توسط رضا شاه سرکوب شد و شمال شرق ایران که محل جولان یاغیان بود، به تسخیر ارتش درآمد و شهرهای جدید (مانند بندر ترکمن و گنبد کاووس) در محل این ناآرامی‌ها ساخته شد. [۳۴]

رضا شاه، در این دوران به تقویت نفوذ و افزایش پایگاه مردمی خود، خصوصا در میان برخی روشنفکران پرداخت. سازمانهای زنان (مانند جمعیت نسوان وطنخواه) آزادی فعالیت داشتند و گروه‌های چپ مانند ۵۳ نفر فعالیت می‌کردند. رضا شاه، بعدها هیچگاه نتوانست پایگاه مردمی خود را در این دوران مجددا به دست بیاورد. [۳۵] در اواخر این دوران بود که قانون مدنی کشور به تصویب مجلس رسید. با تصویب این قانون، قدرت روحانیون که تا آن زمان تنها مقام قضایی کشور بودند، به چالش کشیده شد.[۳۶]
دیکتاتوری
تنها سفر خارجی رضاشاه، سفر به ترکیه در سال ۱۳۱۳ بود. او در این سفر سخت تحت تاثیر همپای ترکش کمال آتاتورک قرار گرفت و کوشید تا مانند او، کشور را با قدرت اداره نماید. [۵]محمدرضا پهلوی معتقد بود رضاشاه در دوره پادشاهی خود تمام امور مملکتی را در دست خود داشت و کشور را مانند یک نظامی اداره می‌کرد. [۳۷] بسیاری از مورخان عقیده دارند که تغییر حکومت ایران از مشروطه به استبدادی و دیکتاتوری از حدود سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۰ یعنی نیمه دوم حکومت رضا شاه، صورت پذیرفته‌است. [۳۸]

اولین نشانه‌های تغییر رویه رضا شاه، در سال ۱۳۰۵ و با ترور ناکام مدرس مشاهده شد. در اردیبهشت ۱۳۰۶ خودکامگی وی به حدی رسید که مستوفی‌الممالک دیگر ادامه کار را مفید ندانست و استعفا کرد.[۳۹]و در گزارشی به مهدیقلی هدایت (نخست وزیر بعدی) خود را تحقیر شده خواند و استعفا کرد. [۴۰]

آزادی‌هایی که در جریان انقلاب مشروطه به دست آمده بود در این دوره از بین رفت. بسیاری از رقبا و مخالفان شاه زندانی و در زندان کشته شدند. در میان مقتولان چند نفر از وزیران وی مانند تیمورتاش ، سردار اسعد بختیاری و نصرت‌الدوله، برخی از روسای ایلات مانند صولت‌الدوله قشقایی، برخی از شعرا و ادیبان مانند میرزاده عشقی و فرخی یزدی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی (مانند سید حسن مدرس و ارباب کیخسرو) نیز دیده می‌شوند.[۵] [۴۱] [۴۲] [۴۳] و [۴۴] برخی از وزرا و نزدیکان شاه نیز (مانند علی‌اکبر داور وزیر عدلیه)از ترس اتفاقات مشابه خودکشی کردند. [۴۵] [۴۶] علاوه بر این افراد، کشتارهای دست جمعی عشایر کهگیلویه، قشقایی و بختیاری را نیز که عمدتا با خانواده صورت می‌پذیرفت باید افزود. [۴۷]

مجلس شورای ملی در این دوره جنبه نمایشی پیدا کرد و انتخابات با دستور از بالا و بر پایه فهرست‌هایی از نمایندگان مورد تائید او انجام می‌شد.[۵] [۴۸] [۴۹] حتی مصونیت پارلمانی نمایندگان مجلس (مانند جواد امامی، اسماعیل عراقی و رضا رفیع) که همگی از هواداران قبلی رضا شاه بودند سلب شد و آنان نیز دستگیر و زندانی شدند. [۵۰]به همین منظور زندان قصر طراحی و ساخته شد و اولین زندانی آن، سازنده آن یعنی سرتیپ درگاهی بود. [۵]

در این دوران نه تنها همه گونه فعالیت سیاسی (مانند گروه ۵۳ نفر) که حتی فعالیت‌های اجتماعی زنان نیز متوقف گردید و جراید و روزنامه‌ها تحت انقیاد کامل درآمده و یا تعطیل شدند.[۵۱]
عملکرد رضا شاه
رضاشاه برای سامان اداری و اقتصادی کشور، چه در مقام پادشاه و چه در مقام نخست وزیر و وزیر جنگ، کارهایی کرد که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: [۵۲]

لغو کاپیتولاسیون
اسکان عشایر
تاسیس دادگستری
یکی کردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران
تاسیس بانک ملی ایران
ساخت راه‌آهن سراسری ایران
جاده‌سازی در کشور
کشف حجاب
تأسیس رادیو ایران و خبرگزاری پارس
تأسیس دانشگاه تهران
گسترش صنایع
تأسیس فرهنگستان ایران
تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی
تغییر نام رسمی کشور در مجامع بین‌المللی از پارس به ایران در سال ۱۹۳۵ .[۵۳]

شهریور ۱۳۲۰
با وقوع جنگ جهانی دوم، رضا شاه که محو پیروزی‌های متحدین شده بود، روابط خود را با آلمان و ژاپن گسترش داد. ولی انگلستان (که به نفت رایگان ایران برای پیشبرد ماشین جنگی خود نیاز مبرم داشت) و روسیه (که گشایش احتمالی جبهه‌ای دیگر در جنوب را تاب نداشت) با کمک نیروهای آمریکایی در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ایران را اشغال نمودند. این اقدام علیرغم بی‌طرفی دولت ایران در جنگ، رخ داد. [۵۴]

پس از اشغال ایران، بریتانیا پیامی به این مضمون به رضاشاه ارسال کرد:[۵۵]

« «ممکن است اعلیحضرت لطفا از سلطنت کناره‌گیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند؟ ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلیحضرت تصور کنند که راه‌حل دیگری وجود دارد.»  »

رضاشاه سپس تحت نظر نیروهای بریتانیایی از بندرعباس با کشتی از ایران خارج شد. ابتدا او را به سمت هند بردند. بعد به جزیره موریس منتقل شد و بالاخره در آفریقای جنوبی در شهر ژوهانسبورگ تحت نظر قرار گرفت. [۵۶]

او در دوران تبعید بسیار کم سخن می‌گفت. یکی از آخرین وصیت‌های او به ایرانیان این جمله‌است که:[۵۷]

« «به ایرانیان بنویسید که از آمریکایی‌ها بیشتر بترسند تا از روسها و انگلیسها. اینست حرف آخر رضا شاه و این حرف رضا شاه را هم تاریخ، مدلل خواهد داشت که آیا درست است یا نادرست»  »
خانواده رضاشاه
رضا شاه در طول دوران زندگی جمعا با چهار زن ازدواج کرد که از آن میان عصمت‌الملوک دولتشاهی مورد توجه ویژه او قرار داشت. این در حالی بود که تاج‌الملوک آیرملو ملکه رسمی محسوب می‌گردید. او از این همسران جمعا 11 فرزند داشت که ولیعهدش محمدرضا پهلوی همزمان با اشرف و پس از همدم‌السلطنه و شمس به دنیا آمده‌است. [۵۸]
سیاست خارجی
در دوره زمامداری رضا شاه ،ایران رابطه نزدیکی با کشور آلمان برقرار کرد بطوریکه این کشور به بزرگترین شریک تجاری ایران تبدیل شد و بیش از سه هزار کارشناس آلمانی در ایران استقرار یافتند.[۵۹]این افرایش رابطه با آلمان باعث تیرگی روابط با انگلیس و شوروی شد و یکی از علت‌های حمله این دوکشور در سال ۱۳۲۰ به ایران شد.[۶۰]
در دوره رضاه شاه روابط بین المللی ایران دچار فراز ونشیب‌هایی شد. در سال ۱۹۳۷ و در اعتراض به چاپ عکسی در یک نشریه فرانسوی،ایران سفیر خود را از فرانسه فراخواند.[۵۹]درسال ۱۹۳۵ نیز در پی دستگیری سفیر ایران در آمریکا به جرم سرعت زیاد در حین رانندگی در مریلند ایالات متحده آمریکا ،ایران روابط خود با آمریکا را قطع کرد.[۶۱]درسال ۱۹۳۹ روابط ایران با فرانسه و آمریکا به حالت عادی بازگشت.
ماجراهای پس از مرگ
پیکر رضاشاه را پس از مرگ به مصر بردند و در آن‌جا به امانت گذاشتند. جنازه وی در مصر مورد دستبرد ملک فاروق، برادر فوزیه همسر اول محمدرضا پهلوی قرار گرفت و شمشیر جواهرنشان وی به سرقت رفت. [۶۲]در اردیبهشت ۱۳۲۹ جنازه به ایران آمد و با تشریفات رسمی به حضرت عبدالعظیم منتقل شد و در آرامگاه ویژه او دفن شد.[نیازمند منبع]

در روز ۲۴ دیماه ۱۳۵۷ و مدت کوتاهی قبل از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ پیکر وی بار دیگر به همراه پیکر پسرش علی‌رضا پهلوی توسط محمدرضا، ابتدا به لوس آنجلس و سپس به مسجدالرفاعی مصر منتقل شد. در اردیبهشت ماه ۱۳۵۹، مقبره رضاشاه به دستور حاکم شرع وقت صادق خلخالی به کلی ویران شد.[۶۳]
منش و بینش

مذهب
رضا شاه، تا پیش از پادشاهی، تظاهرات مذهبی شدیدی داشت. او در دسته‌های عزاداری امام حسین و همچنین در تکایا و حسینیه‌ها بطور فعالی شرکت می‌نمود.[۳] [۵] [۶۴]لیکن در همان دوران (دوره وزارت جنگ) نیز اعتقاد عمیق به جدایی دین و سیاست داشت. [۶۵] او در سفرنامه خوزستان (که در اواخر دوران رئیس الوزرا بودنش به رشته تحریر درآورده‌است)، به سختی از شاه اسماعیل صفوی بخاطر تکیه بر گروه شیعیان و احساسات شیعی انتقاد می‌کند. [۶۶] او همچنین پس از رسیدن به پادشاهی و در سال 1305 در سفرنامه مازندران شاه عباس را شدیدا بخاطر اختلاط مذهب و سیاست مورد انتقاد قرار داده‌است. [۶۷]

بی سبب نیست که او روابط مناسبی با روحانیون معاصرش نداشت. او با تصویب قانون مدنی و تربیت قضات، دست روحانیون را از محاکم سنتی کوتاه نمود.[۶۸] با طرح کشف حجاب و لباس متحدالشکل مردان و محدود نمودن روحانیون (به غیر از علمای تراز اول) از پوشش سنتی، روحانیون را علنا به مبارزه طلبید و سرانجام با کشتار و سرکوب در مسجد گوهرشاد، این مبارزه را با قوه قهریه به پیش برد. او حتی یکبار که یکی از دخترانش در حرم حضرت معصومه بصورت بدحجاب ظاهر شده بود و از این بابت مورد اعتراض واقع شده بود، شخصا به قم رفت، با چکمه وارد حرم شد و روحانی اعتراض کننده را به شلاق بست.[۳] [۵] [۶۹]ولی به علت رابطه نزدیک و خوب رضا شاه با عبدالکریم حائری یزدی ، بزرگترین مرجع تقلید در آن زمان و با وساطت او هیچ اعتراضی به این اقدام رضا شاه صورت نگرفت.[۷۰]
دارایی و ثروت
در دوره دوم حکومت رضا شاه بر کشور، او زمینهای بسیاری را تا پایان پادشاهی‌اش در سراسر ایران، به‌ویژه در شمال ایران را به نام خویش کرد و در اواخر سلطنت حدود ۷۰۰۰ روستا به نام او ثبت شده بود [۷۱] [۷۲] مجموع زمینهای وی بالغ بر 10% از کل زمینهای کشاورزی ایران آن روز می‌شد. اگرچه برخی معتقدند که رضاشاه در زمان برکنار شدن از سلطنت نقدینگی فراوانی در خارج از کشور داشته‌است، [۷۳][۷۱] [۷۲][۷۴][۷۵] [۷۶] ولی خود وی در هنگام تبعید و در پاسخ به کسانی که به وی اتهام به داشتن حساب بانکی در خارج از ایران می‌زدند، می‌گوید: «آقایان بدانند که من درتمام بانک‌های اروپا و آمریکا یک لیره یا یک دلار هم ندارم - راست است که در ایران متمولم، ولی در خارج هیچ چیز ندارم و دولت باید فکر خرج من باشد».[۷۷]

رضا شاه پس از رسیدن به سلطنت، تمایل نداشت که مانند شاهان دوره قاجاریه در کاخ‌های گلستان و صاحبقرانیه، زندگی و تاجگذاری کند.[۳] لذا کاخ مرمر را در شهر برای خود بنا نمود.[۷۸] برای ییلاق شمیران نیز منطقه و باغات سعدآباد را به تدریج تملک نموده و کاخ سعدآباد را در آن بنیان نهاد. [۳]او همچنین برای تاجگذاری از تاج کیانی (تاج شاهان قاجار) استفاده ننمود و تاج پهلوی بطور اختصاصی برای وی ساخته شد. [۷۹]

دانش و مطالعات
شرایط اقتصادی خانواده رضا در کودکی و همچنین فرهنگ آن دوره که تحصیل را صرفا برای عده معینی مقدور می‌نمود، باعث شد تا رضا از تحصیلات آکادمیک باز بماند. در جریان انقلاب مشروطه و پس از فتح تهران در سال ۱۲۸۷ خورشیدی به همراه گروه محافظین عین‌الدوله که تبعید می‌شد، به فریمان فرستاده شد. رضاخان به عین‌الدوله نزدیک شد و به آموختن خواندن و نوشتن پرداخت. [۸۰]

او بعدها به مطالعه تاریخ علاقه‌مند شد. [۸۱] علاقه وی را به ادبیات فارسی از بازسازی آرامگاه‌های سعدی، حافظ و فردوسی می‌توان حدس زد. بخشی از کتاب سفرنامه مازندران وی به تعریف از سعدی و حافظ و تمجید از خوشنویسانی همچون میرعماد، میرزا محمدرضا کلهر و درویش می‌گذرد و خود وی مدعی است که «کتاب بوستان سعدی هم که به یک قطعه جواهر بیشتر شبیه‌است تا به کلمات معمولی، کمتر ممکن است از دسترس من دور بماند.» علاوه بر ادبیات فارسی، او به مطالعه آثار مستشرقینی همچون گوستاو لوبن نیز علاقه‌مند بوده‌است.[۸۲]

از رضا شاه، علاوه بر چندین متن نطق و سخنرانی، دو سفرنامه خوزستان و مازندران به جا مانده‌است که هردو پیش از انقلاب اسلامی ایران منتشر شده‌اند. با توجه به میزان سواد آکادمیک رضاشاه و اینکه همواره فقط کلمه رضا را به عنوان امضا استعمال می‌نموده‌است، گروهی نگارش این دو سفرنامه را به دبیراعظم بهرامی نسبت می‌دهند. [۸۳]

سفرنامه خوزستان که در دوران پیش از سلطنت رضاخان نوشته شده‌است، بیشتر به وقایع مربوط به شیخ خزعل پرداخته‌است.[۸۴] در سفرنامه مازندران که مربوط به سال ۱۳۰۵ شمسی و پس از سلطنت است، مسایل عمرانی بیشتر مد نظر بوده‌است.[۸۵]

در دوره حکومت وی، آموزش اجباری رایگان که پیش از این و در دوره مشروطیت برای کودکان اجباری شده بود، [۸۶]به تدریج تحقق یافت. همچنین در این دوره برای نخستین بار پس از تاسیس دارالفنون به دست امیرکبیر، مراکز ایرانی و دولتی آموزش عالی مانند دانشگاه تهران تاسیس گردید. در این دوره همچنین با تصویب قوانین حمایتی مانند معافیت یکساله محصلین مدارس متوسطه و تاکید بر نظام آموزش عالی، مدارس متوسطه رایگان دولتی نیز شکل گرفت. [۸۷] [۸۸]
زنان
تا پیش از حکومت رضاشاه، قوانین به مردان اجازه حکومت بر زنان را می‌داد.[۸۹] اگرچه اقدامات رضا شاه نتوانست اصلاحات اساسی برای احقاق حقوق زنان انجام دهد ولی او این حقوق را از راه‌های دیگری همچون گسترش سیستم آموزشی و دعوت از زنان برای ساختن ایران به کمک زنان تحصلیکرده و کار در شغل‌هایی چون معلمی بهبود داد.[۹۰]

از دیگرسو برای نخستین بار با تصویب قانون مدنی در سال 1307، اولیه ترین حقوق زنان برای ازدواج، به رسمیت شناخته شد و کف سن ازدواج دختران که تا پیش از آن محدودیتی نداشت به 15 سال تمام رسید. همچنین مردان مکلف شدند که ازدواج خود را در یک دفتر ازدواج ثبت و رسمی کنند. در سال 1317 قانونی مترقی تر، مردان را مجبور به ارائه گواهی پزشکی (عمدتا برای جلوگیری از سرایت بیماریهای مقاربتی از مرد به همسرش) هنگام عقد نمود.[۹۱]

اما از سوی دیگر، رضاشاه پس از به سلطنت رسیدن اقدام به سرکوب، توقیف و بستن نشریات و انجمن‌های مستقل از جمله سازمان‌های زنان کرد و آخرین آنها را نیز در سال ۱۳۱۲ بست[۹۲][۹۳][۹۴].

رضا شاه در ۱۷ دیماه ۱۳۱۴ طرح کشف حجاب زنان را اجرا نمود.[۹۵] در این تاریخ برای اولین بار همسر و دختران رضا شاه، در جشن دانشسرای عالی دختران بدون حجاب حضور یافتند. [۹۶]

همسران و فرزندان رضاشاه پهلوی 
همسران فرزندان
مریم سوادکوهی همدم‌السلطنه
ملکه تاج‌الملوک شمس | اشرف | محمدرضا | علی‌رضا
ملکه توران امیرسلیمانی غلام‌رضا
ملکه عصمت دولتشاهی عبدالرضا | احمدرضا | محمودرضا | فاطمه| حمیدرضا


پانویس

1. ↑ جامعه ایران در دوران رضا شاه - احسان طبری.
2. ↑ راه توده ـ جامعه ایران در دوران رضا شاه
3. ↑ ۳٫۰۰ ۳٫۰۱ ۳٫۰۲ ۳٫۰۳ ۳٫۰۴ ۳٫۰۵ ۳٫۰۶ ۳٫۰۷ ۳٫۰۸ ۳٫۰۹ ۳٫۱۰ ۳٫۱۱ ۳٫۱۲ ۳٫۱۳ ۳٫۱۴ ۳٫۱۵ ۳٫۱۶ ۳٫۱۷ نجفقلی پسیان و خسرو معتضد، از سوادکوه تا ژوهانسبورگ: زندگی رضاشاه پهلوی، نشر ثالث، ۷۸۶ صفحه، چاپ سوم، ۱۳۸۲، ISBN ۹۶۴-۶۴۰۴-۲۰-۰.
4. ↑ Albrecht Schnabel and Amin Saikal (2003), Democratization in the Middle East: Experiences, Struggles, Challenges, and Modernization. URL pp91
5. ↑ ۵٫۰۰ ۵٫۰۱ ۵٫۰۲ ۵٫۰۳ ۵٫۰۴ ۵٫۰۵ ۵٫۰۶ ۵٫۰۷ ۵٫۰۸ ۵٫۰۹ ۵٫۱۰ ۵٫۱۱ ۵٫۱۲ ۵٫۱۳ ۵٫۱۴ ۵٫۱۵ ۵٫۱۶ ۵٫۱۷ ۵٫۱۸ تاریخ بیست ساله ایران. حسین مکی. نشر ناشر. ۱۳۶۳ تهران
6. ↑ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران. ملک‌الشعرا بهار. انتشارات امیرکبیر. 1357 جلد اول ص 69
7. ↑ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران. ملک‌الشعرا بهار. انتشارات امیرکبیر. 1357 جلد اول ص 69
8. ↑ سی سال با رضا شاه در قزاقخانه و قشون. صادق ادیبی. نشر البرز. 1385 تهران (ISBN 964-442-500-6) شابک
9. ↑ خون و نفت، منوچهر فرمانفرمائیان. مترجم مهدی حقیقت خواه. ققنوس 1377 تهران (ISBN 964-311-149-0)
10. ↑ سی سال با رضا شاه در قزاقخانه و قشون. صادق ادیبی. نشر البرز. 1385 تهران (ISBN 964-442-500-6) شابک
11. ↑ سی سال با رضا شاه در قزاقخانه و قشون. صادق ادیبی. نشر البرز. 1385 تهران (ISBN 964-442-500-6) شابک
12. ↑ شرح زندگانی من. عبدالله مستوفی. جلد سوم. انتشارات زوار. ۱۳۴۳ تهران
13. ↑ انگلیسیها در میان ایرانیان. سر دنیس رایت. ترجمه ذبیح الله منصوری. موسسه مطبوعاتی فرخی
14. ↑ COUP D’ETAT OF 1299/1921 In Encyclopaedia Iranica (written by Niloofar Shambayati)
15. ↑ Reza Shah Pahlavi (historic Personalities) at Iran Chamber Society website
16. ↑ Reza Shah Pahlavi at LookLex Encyclopaedia
17. ↑ William S. Haas, IRAN, Columbia University Press, New York, 1946, P. 142
18. ↑ شکست شاهانه. ماروین زونیس. عباس مخبر. طرح نو. زمستان ۱۳۷۰
19. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. 1382 ص 64-65
20. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. 1382 ص 64-70
21. ↑ سفرنامه خوزستان
22. ↑ سی سال با رضا شاه در قزاقخانه و قشون. صادق ادیبی. نشر البرز. 1385 تهران (ISBN 964-442-500-6) شابک
23. ↑ سفرنامه فرد ریچاردز. ترجمه مهین دخت صبا. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. 1379 تهران (ISBN 964-445-239-9)
24. ↑ اوراق ایرانی. ترجمه ایرج پروشانی. انتشارات معین 1368 تهران
25. ↑ مسافر تهران. ترجمه مهران توکلی. نشر و پژوهش فرزان. 1375 تهران
26. ↑ راه توده ـ جامعه ایران در دوران رضا شاه
27. ↑ زندگانی سیاسی سلطان احمد شاه. حسین مکی امیرکبیر. ۱۳۵۷
28. ↑ شاهان و زنان فراموش شده قاجار. علی قاجار. نادعلی همدانی. نشر سیمرغ. نشر علم. ۱۳۷۳ تهران
29. ↑ مذاکرات مجلسین به نقل از تاریخ بیست ساله ایران. حسین مکی. نشر ناشر. ۱۳۶۳ تهران
30. ↑ مذاکرات مجلسین به نقل از تاریخ بیست ساله ایران. حسین مکی. نشر ناشر. ۱۳۶۳ تهران
31. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. 1382 ص 46-47
32. ↑ آخرین روزهای رضاشاه. ریچارد.ا.استوارت. عبدالرضا هوشنگ مهدوی. کاوه بیات. نشر نو. ۱۳۷۰ تهران
33. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. 1382 ص 46-47
34. ↑ سفرنامه مازندران. مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی ۲۵۳۵ تهران
35. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. 1382 ص 47-48
36. ↑ داور و عدلیه. دکتر باقر عاقلی. انتشارات علمی 1369 تهران
37. ↑ پاسخ به تاریخ. محمدرضا پهلوی ترجمه حسین ابوترابیان
38. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ مقاله مشروعیت سیاسی و پایگاه اجتماعی رضا شاه. به قلم هما کاتوزیان
39. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ ص ۴۸
40. ↑ خاطرات و خطرات. مهدیقلی خان هدایت. کتابفروشی زوار. ۱۳۴۴ تهران ص ۳۹۷
41. ↑ دیوان فرخی یزدی. انتشارات امیر کبیر. ۱۳۵۷ تهران
42. ↑ داور و عدلیه. دکتر باقر عاقلی. انتشارات علمی ۱۳۶۹ تهران
43. ↑ نصرت‌الدوله فیروز. از رویای پادشاهی تا زندان رضاشاهی. دکتر باقر عاقلی. نشر نامک ۱۳۷۳ تهران
44. ↑ گزارش سر رابرت کلایو به مستر آرتور هندرسن. اسناد وزارت خارجه بریتانیا. (FO 371/14542) مورخ نوزدهم مارس ۱۹۳۰ منقول از مقاله دکتر شیخ الاسلامی
45. ↑ داور و عدلیه. دکتر باقر عاقلی. انتشارات علمی ۱۳۶۹ تهران
46. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ ص ۴۹
47. ↑ صورتجلسات مذاکرات مجلس شورای ملی، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۲۰، نقل از کتاب از شهریور بیست تا فاجعه آذربایجان. کوهی کرمانی. جلد ۱ ص ۲۲۲-۲۲۹
48. ↑ دیوان فرخی یزدی. انتشارات امیر کبیر. ۱۳۵۷ تهران
49. ↑ داور و عدلیه. دکتر باقر عاقلی. انتشارات علمی ۱۳۶۹ تهران
50. ↑ خاطرات و خطرات. مهدیقلی خان هدایت. کتابفروشی زوار. ۱۳۴۴ تهران ص ۳۹۷
51. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. ۱۳۸۲ ص ۵۶
52. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. 1382 تمامی صفحات
53. ↑ Bamberg; R. W. Ferrier (2000). The History of the British Petroleum Company (به انگلیسی). Cambridge University Press, xxvii. ISBN 9780521259507. 
54. ↑ شکست شاهانه. ماروین زونیس. عباس مخبر. طرح نو. زمستان ۱۳۷۰
55. ↑ Kapuscinski, Ryszard (2006). Shah of Shahs. Penguin Books, 25. ISBN 978-0141188041. 
56. ↑ شترها باید بروند. ترجمه حسن ابوترابیان. نشر نو. تهران. ۱۳۶۳
57. ↑ مجله خواندنیها. شنبه چهارم شهریور ۱۳۲۳ صفحه چهار
58. ↑ رضا شاه از تولد تا سلطنت. رضا نیازمند. بنیاد مطالعات ایران. ۱۳۷۵ لندن ص ۳۸۵
59. ↑ ۵۹٫۰ ۵۹٫۱ 1939: Iran (انگلیسی). بازیابی در ۲۰۰۹-۰۵-۰۷.
60. ↑ L. Daniel, Elton (۲۰۰۱). The history of Iran (به انگلیسی). Greenwood Publishing Group, ۱۴۱. ISBN ۹۷۸۰۳۱۳۳۰۷۳۱۷. 
61. ↑ A. DeNovo, John (1963). American interests and policies in the Middle East, 1900-1939 (به انگلیسی). U of Minnesota Press. ISBN 9780816603022. 
62. ↑ فوزیه. خسرو معتضد. نشر البرز. ۱۳۷۵
63. ↑ تاریخ بیست ساله ایران. حسین مکی جلد هشتم
64. ↑ سی سال با رضا شاه در قزاقخانه و قشون. صادق ادیبی. نشر البرز. 1385 تهران (ISBN 964-442-500-6) شابک
65. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. 1382 ص 221
66. ↑ سفرنامه خوزستان ص 108
67. ↑ سفرنامه مازندران. مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی ۲۵۳۵ تهران ص 52 و 53
68. ↑ داور و عدلیه. دکتر باقر عاقلی. انتشارات علمی 1369 تهران
69. ↑ سی سال با رضا شاه در قزاقخانه و قشون. صادق ادیبی. نشر البرز. 1385 تهران (ISBN 964-442-500-6) شابک
70. ↑ L. Daniel, Elton (2001). The history of Iran (به انگلیسی). Greenwood Publishing Group, 138. ISBN 9780313307317. 
71. ↑ ۷۱٫۰ ۷۱٫۱ (مسعود بهنود: این سه زن، ص.۳۶۸- ۳۶۹)
72. ↑ ۷۲٫۰ ۷۲٫۱ مسعود بهنود: کشته شدگان بر سر قدرت، ص. ۵۳۵ - ۵۵۸)
73. ↑ کتاب
74. ↑ دکتر محمدقلی مجد. «اسناد علنی شده دولت آمریکا، تاریخ پهلوی و لابی سانسور- بایکوت در تاریخنگاری معاصر ایران». فصلنامه تاریخ معاصر ایران. بهار ۱۳۸۲. ۲۵، صص ۱۸۱-۲۰۰.
75. ↑ محمدقلی مجد. اسناد علنی شده دولت آمریکا، تاریخ پهلوی و لابی سانسور- بایکوت در تاریخنگاری معاصر ایران. بازدید در تاریخ ۱۳۸۶/۰۲/۳۰.
76. ↑ جامعه ایران در دوران رضا شاه - ۱۶ رضاشاه آنگونه سفاک و طماع که بود نه آنگونه که می‌ستایند.احسان طبری.
77. ↑ نگاهی به کتاب «رضا شاه از سقوط تا مرگ» (بی‌بی‌سی فارسی)
78. ↑ روز شمار تاریخ به روایت اسناد ملی
79. ↑ جواهرات سلطنتی ایران؛ چاپخانه بانک مرکزی ایران - ۱۳۳۹
80. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. 1382
81. ↑ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی. حسین فردوست. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. ۱۳۶۹ تهران
82. ↑ سفرنامه مازندران. مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی ۲۵۳۵ تهران
83. ↑ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی. حسین فردوست. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. ۱۳۶۹ تهران
84. ↑ سفرنامه خوزستان
85. ↑ سفرنامه مازندران. مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی ۲۵۳۵ تهران
86. ↑ سالنامه احصائیه (آماری). 1304
87. ↑ ایران در زمان پهلویان. ویلهلم آیلرس. با ویرایش جرج لنچوفسکی. انتشارات استنفورد. کالیفرنیا. 1977
88. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. 1382 مقاله آموزش و پرورش در دوره رضا شاه. به قلم رودی ماتی
89. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. 1382 مقاله رضاشاه و زنان
90. ↑ Keddie, Nikki (2007). Women in the Middle East (به انگلیسی). Princeton University Press, 85,86. ISBN 978-0-691-11610-5. 
91. ↑ رضا شاه و شکل گیری ایران نوین. استفانی کرونین. مرتضی ثاقب فر. نشر جامی(ISBN 964-7468-50-4). تهران. 1382 مقاله رضاشاه و زنان
92. ↑ Parvin Paidar (پروین پایدار). Women and the political process in twentieth-century Iran. Cambridge University Press، 1997، ISBN 0-521-59572-X, ISBN 978-0-521-59572-8. ‏
93. ↑ ساناساریان، الیز. جنبش حقوق زنان در ایران (طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷). چاپ اول، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴، ISBN 964-7514-78-6، ‏ص.۱۰۶.
94. ↑ آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب: از مشروطه تا انقلاب اسلامی. ترجمهٔ کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری، محسن مدیر شانه‌چی. چاپ دوم، نشر مرکز، ۱۳۷۸، ص.۱۴۶.
95. ↑ خاطرات و خطرات. مهدیقلی خان هدایت. کتابفروشی زوار. ۱۳۴۴ تهران صفحات ۱۸ و ۴۰۹
96. ↑ زنان ذی نفوذ خاندان پهلوی. نیلوفر کسری. بدرقه جاویدان. ۱۳۸۷ تهران (ISBN 964-7736-66-5) صفحه۶۰