قيام گوهرشاد حماسه‏اى در دفاع از حجاب / به مناسبت 21 تير سالروز قيام گوهرشاد (سال 1314)

آغاز سلطنت پهلوى در ايران فصل جديدى از تاريخ ايران است كه با شيوه‏هاى نوينى از غارت منابع فرهنگى و مادى ايران به دست بيگانگان آغاز مى‏شود، يكى از اقدامات رضاخان در راستاى تأمين اهداف استعمار نو مبارزه با ارزش‏هاى دينى و شعائر اسلامى مى‏باشد، او به نام تجدد و تمدن و مبارزه با كهنه‏پرستى كوشيد تا به متحدالشكل كردن لباس‏ها بپردازد و بدين‏گونه ضمن از بين بردن هويت‏هاى اصيل، بازار مصرفى براى كالاهاى اروپايى بوجود آورد، علاوه بر آن، او به كشف حجاب مبادرت ورزيد اما مردم مسلمان ايران و بخصوص مسلمانان شيراز به رهبرى علما در مقابل اين اقدام دست به مقاومت زدند مهم‏ترين و شكوهمندترين فراز در ستيز با اين حركت رضاخان قيام مردم مشهد در مسجد گوهرشاد مى‏باشد كه در ذيل به بررسى آن خواهيم پرداخت.

خشم مشهد

همزمان با برنامه شيراز در مشهد نيز در دبيرستان فردوسى جشنى برپا شد كه رضاشاه در آن شركت كرده و به والى خراسان دستور داد كه در مراسم استقبال از او، دختران بى‏حجاب شركت كنند، اين امر موجب نگرانى شديد علما و مردم شد و آيت‏اللّه‏ قمى طى تلگرافى انزجار خود را از اين موضوع ابراز كرد، شاه در پاسخ اظهار داشت اين كار بدون اطلاعش بود و حتى شخص رئيس شهربانى مشهد را مورد ضرب و شتم قرار داد.
از سوى ديگر گزارش مربوط به جشن كشف حجاب در تهران به مشهد رسيد و مقارن با آن، آيت‏اللّه‏ قمى نطقى ايراد كرده و حاضران گريسته بودند و ايشان تأكيد نمود اسلام فدايى مى‏خواهد و بر مردم است كه قيام و عمل كنند و من حاضرم فدا شوم. به دنبال سخنان ايشان علما و اصناف مشهد با مخابره تلگراف‏هاى شديداللحنى مراتب خشم و نفرت خود را از اين اقدام ضداسلامى ابراز داشتند، از ابتداى خرداد 1314 كه اين اصلاحات رضاخان مطرح گرديد. نگرانى‏هاى علما و خشم مردم تلاطمى در مشهد بوجود آورد سرانجام مردم با تجمع در منزل علما و روحانيون مشهد همچون آيات محترم قمى، آشتيانى و سيديونس اردبيلى نارضايتى خود را اعلام داشتند و از آنان خواهان چاره‏جويى شدند روحانيان كه خود را از روند اقدامات اسلام‏ستيزانه به تنگ آمده و از سويى محل ارجاعات و تظلم دادخواهى مردم مسلمان واقع شده بودند در اين باره به مشورت و چاره‏جويى برخاستند در اين ميان آيت‏اللّه‏ حاج آقا حسين قمى تصميم گرفت به تهران برود و با رضاشاه گفتگو كند در روزهاى اول ورود آن فقيه فرزانه به تهران مردم، بازرگانان و روحانيان از جمله آيت‏اللّه‏ كاشانى به ديدارش شتافتند و حتى شب‏ها در صحن حضرت عبدالعظيم ايشان نماز جماعت اقامه مى‏كرد ولى كم كم به دستور دولت موقوف و منزل ايشان را محاصره كردند تا جايى كه مواد غذايى و خوراكى به وى و همراهان با زحمت مى‏رسيد. نظاميان نه تنها از ورود مردم نزد ايشان جلوگيرى كردند بلكه از ملاقات آقايان امام جمعه خويى و بهبهانى با وى ممانعت به عمل آوردند. آيت‏اللّه‏ قمى از پايگاه و موقعيت خود در نزد مردم خراسان آگاه بود با اين حال براى جلوگيرى از فتنه و آشوب و ريختن خون مسلمين از مشهد بيرون آمد اما از مقام و موقعيت او آنچنان كه لازم بود استفاده نشد و حركت قهرمانانه‏اش به اقامت در شهررى به انزواى كامل منجر گرديد. به هر صورت باغ سراج‏الملك كه محل اقامت آيت‏اللّه‏ قمى بود تحت كنترل شديد مأموران امنيتى درآمد و چون خبر محاصره مذكور به آگاهى مردم مشهد رسيد روز جمعه دهم‏ربيع‏الثانى 1354 هـ.ق اجتماع عظيمى در صحن نو بارگاه قدس رضوى به عنوان اعتراض به محدود نمودن آيت‏اللّه‏ قمى صورت گرفت، مأمورين همان‏جا مردم را به گلوله بستند و اين روز درست مصادف با زمانى بود كه سال‏ها قبل روس‏ها حرم و گنبد مطهر حضرت امام رضا(ع) را مورد اصابت گلوله قرار دادند آيت‏اللّه‏ قمى در باغ سراج‏الملك شهررى محبوس و هرگونه تماس مقامات دولتى و مردم با وى ممنوع شد، بعد از يك ماه در آخر ربيع‏الثانى او را به اتفاق فرزندانش به عتبات عراق تبعيد گرديد.
اجتماعات مردم با وجود اختناق شديد در اطراف مراجع و مدرسين مشهد فشرده‏تر گرديد و خطبا براى مردم كه در منزل آيت‏اللّه‏ سيديونس اردبيلى اجتماع مى‏كردند به وعظ و خطابه پرداخته و چنين نتيجه مى‏گرفتند كه اين تغيير لباس مقدمه رفع حجاب كامل از بانوان خواهد بود، در روزهاى هشتم يا نهم تير 1314 ش علماى مشهد هم تصميم گرفتند طى جلساتى پيرامون مسائل جارى كشور گفتگو كنند، آنان طى اطلاعيه‏هايى مردم را نسبت به اعمال مذموم رژيم پهلوى آگاه كردند و آنها را براى اعتصاب و تحصن در مسجد گوهرشاد فراخواندند. همچنين تصميم گرفتند همگى در مسجد گوهرشاد تجمع كنند و هر روز يكى از روحانيون اوضاع و احوال جارى كشور را براى مردم بازگو كند. با اجتماع مردم در اين مسجد، روحانيون و وعاظ در سخنانى اهميت و ضرورت حجاب در اسلام را بيان نمودند. از گويندگان مذهبى كه طى چند روز به ارشاد مردم پرداختند مى‏توان به شيخ مهدى واعظ، شيخ عباس‏على محقق، شيخ على‏اكبر مدقق و شيخ محمد قوچانى اشاره كرد، قوچانى در سخنان خود گفت: اى مردم خواب نباشيد ننشينيد بگوييد ببينيم چطور مى‏شود اين موضوع دنباله سختى دارد، تازه اول كار است، بايد مبارزه كرد. از آن سوى شهربانى مشهد دستور يافت تا طرفداران آيت‏اللّه‏ قمى را دستگير و تحت نظر قرار دهد و به دنبال آن پانزده تن از روحانيون از جمله حاج شيخ عباس قمى، حاج شيخ غلام‏رضا طبسى، شيخ مهدى واعظ خراسانى، شيخ على‏اكبر نهاوندى و حاج محقق به شهربانى فرا خوانده شدند، در فهرست حاميان مرحوم قمى شيخ محمدتقى معروف به بهلول گنابادى نيز ديده مى‏شد كه در اين زمان در شهرستان فردوس بسر مى‏برد، از ميان افراد مورد اشاره دو تن به نام‏هاى غلام‏رضا طبسى و شمس نيشابورى تبعيد شدند.

آغاز ماجرايى فجيع

عصر روز چهارشنبه هفدهم تيرماه بهلول كه از دست مأمورين در فردوس گريخته بود، وارد مشهد گرديد، به گفته برخى، ورودش بنا به دعوت علما صورت گرفته بود. او با مراجعه به منزل آيت‏اللّه‏ قمى از محاصره ايشان در شهررى مطلع گرديد ولى به محض ورود به حرم امام رضا(ع) توسط مأمورين دستگير گرديد. بهلول گفته است چند نفر از خدام حرم ميانجى شدند كه مرا به شهربانى نبرند، آنها پذيرفتند و مرا در حجره‏اى جا دادند و چهار پليس در حجره نشستند. رفته رفته در مشهد چنين شهرت يافت كه شيخ را در صحن كهنه محبوس كرده‏اند. او كوشيد با شيوه‏هايى خاص مردم را به سوى خود جلب كند در اين زمان نواب احتشام رضوى كه قبل از آن در كسوت روحانيت بود و با قوانين، اخيرا لباس روحانى را به كنارى نهاده و با شرايط جديد ساخته بود، با بهلول گفگو كرد، او بعد از اينكه از ماجراى محاصره منزل آيت‏اللّه‏ قمى آگاهى يافت از تغيير لباس خود پشيمان گرديد، كلاه و كروات را بر زمين كوبيد و مردم را به رها نمودن از چنگ مأمورين تشويق و تحريك كرد و فرياد زد نابود باد كسى كه اين كلاه بى‏غيرتى را بر سر ما گذاشت لعنت بر اين كلاه و با ذكر ياحسين بر حجره محل حبس بهلول حمله برد و مردم نيز همراه وى به آن مكان يورش آوردند، اهالى شيخ محبوس را بر سر دست گرفته با سلام و صلوات از صحن كهنه و در مسجد گوهرشاد، در ايوان مقصوره بالاى منبر صاحب‏الزمانى گذاشتند و رئيس اطلاعات شهربانى را كه قصد داشت تا از منبر رفتن او جلوگيرى كند آنچنان مورد ضرب و شتم قرار دادند كه كشته شد، همچنين خطيب مسجد را كه به اشاره ميرزا طاهر متولى قصد جلوگيرى از سخنرانى بهلول را داشت مورد ضرب و شتم قرار دادند. البته ناگفته نماند در باره نقش نواب احتشام رضوى در پاره‏اى منابع و مدارك و اسناد ترديدهايى صورت گرفته و اقداماتش را به تحريك اسدى نايب‏التوليه استان قدس رضوى دانسته‏اند، بهلول نيز خاطرنشان نموده است. اين فرد با نيروهاى امنيتى و حكومتى و كارگزاران سازش كرده بود.
بهلول يادآور شد: اى مردم كارى كه نمى‏بايست بشود، صورت گرفت، اكنون ما هر قدر نزد مأمورين ناتوانى و حقارت نشان دهيم، دولت جابر و ظالم از ما دست برنمى‏دارد، رئيس اطلاعات شهربانى از ما انتقام سختى مى‏گيرد و وظيفه ما اين است كه كمرها را محكم بسته و دست از جان شسته براى جهاد دينى حاضر شويم و بكوشيم آيت‏اللّه‏ قمى را از حصر و زندان نجات دهيم اهل مشهد به خانه‏هاى خود بروند و مايحتاج اهل و عيال را حداقل براى يك هفته تهيه كنند كه در اين مدت از جانب خانه خويش خاطر جمع باشند و فردا صبح اول طلوع آفتاب هر كس با ما يار است با هر سلاحى كه در اختيار دارد به مسجد حاضر شود تا ببينيم چه بايد كرد.
بهلول تأكيد كرد من اكنون نيامده‏ام برايتان سخنرانى كنم بلكه توصيه‏هايى براى فردا شب دارم، هر كس را ديديد خبر كنيد كه به مسجد بياد و بدين گونه احساسات مردم را واعظ جوانى كه حدود بيست و هفت سال داشت به شدت تحريك كرد تا از اين رهگذر نيروهاى انتظامى دولت را بترساند، او بر اين باور بود كه مردم در يك مكان عبادى و مقدس و در جوار حرم رضوى جمع شده‏اند و كسى قادر نخواهد بود به آنان تجاوزى كند و انشااللّه‏ به تقاضاى بر حق آنان ترتيب اثر مى‏دهند، به دنبال آن مردم متدين و با غيرت مشهد با اشتياق و هيجان وصف‏ناپذيرى كه توأم با نفرت از كارنامه سياه سپاه ستم بود در مسجد تجمع كردند و نيز روحانيان و واعظان مشهور را با خود به مسجد بردند.

خروش مقدس

منابعى نقل كرده‏اند در همين ايام محمد ولى‏خانى اسدى نايب‏التوليه آستان قدس رضوى در باره موضع كشف حجاب و تغيير لباس به مركز گزارش داد كه در شهر مقدس و مذهبى مشهد در وضع كنونى و با توجه به غيرت دينى مردم و هيجان‏هاى ناشى از اعتقادات آنان، اين موضوع فعلاً متوقف گردد تا وقتى شرايط مهيا گرديد و آتش خشم مردم تا حدودى از التهاب خود كاست قانون مزبور در مشهد اجرا گردد ولى به او دستور دادند چنين تأخيرى به صلاح نمى‏باشد و امر رضاشاه بايد عملى شود، ازدحام مردم در منزل آيت‏اللّه‏ سيديونس اردبيلى ديگر به حدى رسيد كه گنجايش آن را نداشت و ناگزير آنها هم به مسجد گوهرشاد منتقل شدند، خطبا به منبر رفته و با وعظ و خطابه آنان را دعوت به مقاومت و تهييج مى‏نمايند، علاوه بر شيخ محمدتقى بهلول كسانى چون بحرالعلوم قزوينى، شيخ محمد صاحب‏الزمانى نوّاب احتشام رضوى، حاج محقق خراسانى و شيخ مهدى واعظ براى مردم سخنرانى مى‏كردند البته در ميان آنان شيخ محمدتقى بهلول بيش از ساير وعاظ ابراز احساسات مى‏كرد و مردم را براى قيام و پايدارى تا پاى جان مهيا مى‏ساخت. شب جمعه با دعا و مناجات سپرى گرديد و در مسجد گوهرشاد زد و خوردى روى نداد، گمان مى‏رود مقامات لشكرى و كشورى مشهد در مورد چگونگى سركوبى افراد متحصن در مسجد در انتظار كسب تكليف از تهران بوده‏اند.
با طلوع سپيده و اذان صبح روز جمعه شيپور نظامى زده شد و از هنگامى كه آفتاب بر دميد نظاميان مسجد را محاصره كردند و از پيوستن ديگر مردمان به متعرضين مسجد گوهرشاد جلوگيرى كردند، در اين زمان، تحصن‏كنندگان با هدايت بهلول درخواست نماينده استاندار مبنى بر پراكنده گرديدن مردم و رسيدگى به تقاضاهاى آنان را رد كردند و با هجوم افرادى كه در اطراف مسجد بودند براى پيوستن به اهالى درون مسجد و ممانعت نظاميان از ورود آنان، درگيرى بين طرفين آغاز شد كه طى آن مردم موفق شدند مقدارى سلاح گرم از مأموران مسلح بدست آورند در باره تلفات ناشى از درگيرى صبح جمعه، گفته‏ها تا حدودى متفاوت است و آن را بين 8 تا 22 نفر شهيد و بين 20 تا 70 نفر زخمى ذكر كرده‏اند، مى‏گويند هشت نفر از نظاميان هم كشته شدند.
مدتى بعد به شيخ محمدتقى بهلول اطلاع دادند كه هيئتى هشت نفره مى‏خواهند با او مذاكره كنند اين تعداد شامل چهار روحانى سرشناس از جمله آيات محترم آقازاده و مرتضى آشتيانى، دو روحانى از تهران و چهار نفر از مقامات كشورى و لشكرى بودند، البته علما خشم و خروش مردم را برحق مى‏دانستند و به دنبال چاره‏جويى هم مى‏گشتند اما از آشفتگى‏هايى كه منجر به كشته شدن بسيارى از مردم مى‏گردد و نتايجى هم به بار نمى‏آورد احساس نگرانى مى‏كردند، آنان بخوبى مى‏دانستند كه رضاخان به بهانه‏هاى واهى خشونت‏هاى خونينى را بروز مى‏داد و اكنون شرايط براى عمق درندگى او فراهم شده بود و از اين روى مى‏كوشيدند از برخوردهاى قهرآميز خونين جلوگيرى كرده و مردم را پراكنده سازند گويا مصلحت‏انديشى، آينده‏نگرى و توجه به مقتضيات زمان كه سخت مورد توجه علما بود از سوى واعظى جوان ناديده گرفته مى‏شد و او مى‏خواست خشم مردم را چنان شعله‏ور سازد كه كارگزاران دولتى از تصميم‏هاى خود در باره دستگيرى و حصر علما و كشف حجاب دست بردارند اما علما با يك بينش سياسى عميق چنين تصور مى‏كردند اين وضع آينده فجيعى را به ضرر جامعه مسلمان و شيعيان رقم مى‏زند.
روحانيان حوزه علميه مشهد كه مشاهده كردند مأموران رژيم پهلوى به صحن مطهر رضوى و مسجد گوهرشاد يورش برده‏اند و عده‏اى را كشته و زخمى كرده‏اند، طى تلگرافى كه متن آن توسط شيخ مهدى واعظ‏خراسانى تهيه شده بود براى چاره‏جويى تلگرافى به رضاشاه زدند، در اين تلگراف آنان يادآور شده بود به دليل كثرت كشته‏ها در صحن مقدس و گلوله‏باران ايوان مطهر و بقعه منور رضوى، بر ازدحام مردم افزوده شده و اينجانب به خواست مردم و براى رسيدگى
به امور در وضع كنونى در مسجد گوهرشاد بسر مى‏بريم و خواستار توقف برنامه منكر كشف حجاب و تغيير لباس مى‏باشيم. حوالى ظهر جمعه شهربانى مشهد درصدد دستگيرى بهلول و احتشام رضوى برآمد كه مردم جلوى اين برنامه را گرفتند و افشاگرى وعاظ و خطبا همچنان ادامه يافت، كشتار صبح جمعه مقدارى هراس در مردم بوجود آورد و به همين دليل از ميزان اجتماع‏كنندگان در مسجد گوهرشاد كاسته شد و اوضاع تا حدودى آرام بود. اما از آن سوى شاه در پاسخ به اين تلگراف دستور حمله و كشتار مردم را داد و بدين گونه قيامى خونين اما مقدس و در راه هدفى عالى رقم زده شد و علمايى هم كه به شاه تلگراف زده بودند دستگير و محبوس و تبعيد شدند.

تماشاى توحش و مدعيان تجدد

بعد از كشتار و هجوم وحشيانه صبح جمعه مردم اطراف مشهد با داس، چهارشاخ، بيل و ... به طرف مسجد سرازير مى‏گردد، روحانيون در جمع بسيار زيادى از اهالى خشمگين بر فراز منبر از توطئه‏هاى رژيم پهلوى پرده برمى‏دارند، مسجد ببرزن كه در وسط مسجد گوهرشاد واقع است با نصب چادرى، براى زنان شجاع و مقاوم آماده مى‏گردد، غذاى مورد نياز تحصن‏كنندگان از بيرون توسط حاميان قيام مى‏رسد. روز شنبه 11 ربيع‏الثانى، 21 تير 1314 ديگر مسجد گوهرشاد جاى سوزن انداختن نداشت، شعارهايى ضد سلطنت غاصبانه كلاه بين‏المللى و كشف حجاب داده مى‏شود، سرود مقاومت مسجد يكپارچه مى‏شود مأموران محلى هراس خود را از اين آتشفشان خشم به مركز گزارش مى‏نمايند، رضاخان صريحاامر مى‏كند اگر تا فردا صبح آن معترضين را منصرف نكنند نظاميان مشهد مجازات سختى در پيش دارند.
نظاميان كه از قبل از ظهر مشغول تدارك وسيع بودند در نقاط گوناگون شهر مسلسل كار گذاشتند و با بى‏ثمر بودن گفتگوها سلاح سنگين و تيربارهايى در اطراف مسجد گوهرشاد نصب گرديد كه عده‏اى آنها را صرفا يك تهديد و مانور تلقى كردند و جمعيت علاوه بر مسجد در تمام رواق‏هاى حرم اجتماع كرده و به نقشه‏هاى قريب‏الوقوع نظاميان اعتنايى نمى‏كردند. اسدى نايب‏التوليه رضاشاه كه از اين حيله‏ها مطلع بود و مى‏دانست به زودى كشتارى خونين آغاز مى‏گردد و چون مى‏داند علما و مجتهدان در مسجدند، با لطايف‏الحيل آنان را به دارالتوليه كشانيد، شايد هم اين طرح را خود جانيان به اجرا گذاشتند زيرا اگر مراجع و علماى طراز اول كشته مى‏شدند خراسان يكپارچه آتش خواهد گرفت و شعله‏هاى آن به ديگر نقاط ايران سرايت مى‏يابد و بساط شاه را در هم مى‏كوبد.
يورش نظاميان از حدود اذان صبح روز يكشنبه آغاز گرديد، ابتدا درب‏هاى مسجد را در هم شكستند و چند دقيقه‏اى با سرنيزه و شمشير به مردم حمله كردند كه آنان از خود دفاع نمودند، اين روند موجب گرديد آنان مسلسل‏ها را بكار گيرند و افراد زيادى را به خاك و خون كشند، عمق فاجعه چنان شدت داشت كه كاميون‏هاى بزرگ اجساد كشته‏ها و زخمى‏ها را به خارج شهر مى‏بردند و در گودال‏هاى بزرگى دفن مى‏كردند و در واقع عده‏اى زنده به گور شدند، آمار كشته‏ها را بين هشتصد تا دو هزار نفر ذكر كرده‏اند و رقم قطعى مجروحين مشخص نمى‏باشد.منابع ديگر تعداد شهدا را تا پنج هزار تن هم نوشته‏اند و افزوده‏اند حدود هزار و پانصدتن اسير گرديده‏اند، از روز يكشنبه روحانيان بازداشت و دستگير گرديدند، شهر حكومت نظامى شد، اسدى نايب‏التوليه از محركين معرفى گشت كه بلافاصله تحت محاكمه قرار گرفت و در دادگاه نظامى محكوم به اعدام شد، بهلول با پوشيدن لباس نيم تنه پاسبانى از معركه گريخت و خود را به مرز افغانستان رسانيد، آقازاده نخست به حبس طولانى و سپس به اعدام محكوم شد ولى با اقدام علماى نجف مدتى زندانى شد اما در حبس به وسيله پزشك احمدى در سال 1316 ش با آمپول هوا به شهادت رسيد. عده‏اى از محكومين دادگاههاى نظامى همچنان در زندان بودند تا پس از شهريور 1320 در مجلس دوره سيزدهم مورد سؤال و اعتراض واقع شد كه همگى آزاد گرديدند.

نتايج قيام

كشتار دسته جمعى مشهد و دستگيرى و محاكمه عده‏اى از علما و محكوم كردن جمعى در دادگاههاى نظامى و صدور حكم مجازات‏هاى سنگين و احكام عده‏اى رفته رفته در سراسر كشور اعتراضات مردم را برانگيخت و علاوه بر مشهد در ديگر شهرها مردم نفرت خود را نسبت به دستگاه استبداد رژيم پهلوى افزايش دادند، قساوت‏ها، خونريزى‏ها و مخالفت با ارزش‏هاى دينى و هتك حرمت اماكن عبادى و زيارتى كارنامه سياهى بود كه در محافل و مجالس گوناگون تقبيح مى‏گرديد و آنقدر اوضاع بر عليه رضاشاه آشفته گرديد و موجب افزايش شكاف بين عوامل حكومتى و شيعيان شد كه رضاخان در سلام عيد غدير در پاسخ تبريك رئيس مجلس وقت خود را معتقد به ديانت اسلام وانمود كرد و گفت روى آوردن به تجدد و تمدن به هيچ عنوان بدان معنا نمى‏باشد كه اصول اعتقادى و مذهبى و موازين شرعى رعايت نگردد و اصولاً ترقى و توسعه با ديانت مغايرتى ندارد، انتشار چنين بياناتى در جرايد به جاى آنكه آتش احساسات مردم را خاموش كند آن را شعله‏ور ساخت.
دستگيرى علما و زندانى نمودن آنان به مدت پنج ماه به دستور رضاخان كه قصد داشت با اين عمل حالت رعب و خفقان شديدى را در ميان مردم حاكم نمايد موج وسيعى از خشم و نارضايتى را در ميان ملت مسلمان نه تنها در قلمرو
ايران بلكه در نواحى مسلمان‏نشين و كشورهاى اسلامى چون هند و پاكستان پديد آورد. شيعيان اين مناطق چنين اقداماتى را در اجتماعات كوچك و بزرگى شديدا محكوم كردند و اقدامات ضد دينى و برخورد منفى رضاخان با علما را نكوهش كردند و خواستار آزادى هر چه سريع‏تر آنان شدند، حتى علماى شيعه مقامات هندى را چنان تحت فشار قرار دادند كه آنان با احضار كاردار و سركنسول ايران به مقامات مزبور توصيه اكيد و جدى كردند كه اگر نسبت به استخلاص علما
اقدام نگردد حكم تكفير شاه ايران صادر مى‏گردد، مقامات ايران از اين هشدار دچار بيم و هراس شدند و موضوع را به ايران گزارش دادند، شاه كه ديد امكان دارد با ادامه اين روند لطمات سياسى بيشترى خواهد خورد فورا دستور آزادى علما را داد.
قيام گوهرشاد به رهبرى علما و با فداكارى و جانفشانى مردم نورى در تاريكى بود كه صفحات درخشانى را بر تاريخ مبارزات امت مسلمان و خصوص روحانيون افزود امام خمينى فرموده‏اند: «آنكه قيام كرد بر ضد اين قدرت‏ها روحانيون بودند ... مشهد قيام كرد ... حبس كردند اينها را تبعيد كردند اينها را در تمام اين پنجاه سال آنكه قيام كرد بر ضد اينها علما بودند و لا غير، هيچ كس، ملت هم همراه علما بود.»
قيام خونين گوهرشاد لكه ننگى بر دام رژيم پهلوى گذاشت و چهره زشت ديكتاتورى را نشان داد و موجب تغيير مسئولان كشورى و لشكرى مشهد شد و پس از آن به كنار نهادن محمد على فروغى از رياست دولت و جايگزينى محمود جم گرديد. و سرانجام از عوامل مؤثر در فرو ريختن نظام استبدادى گرديد.