قتل سپهبد رزم آرا در پرده ای از ابهام! (قراردادهای استعماری و ملی شدن صنعت نفت)
در شماره پیشین اشاره کردیم که رضاشاه در جلسه هیات دولت دستور داد پرونده نفت را در بخاری بسوزانند و هیات دولت خارج نشود تا قرارداد دارسی را لغو نماید،این کار صورت میگیرد و همهجا چراغانی میشود و مذاکره هم با رییس هیات مدیره شرکت نفت و مقامات ایرانی در دستور کار قرار میگیرد ولی به نتیجه نمیرسد،اما به یکباره(کدمن) رییس هیات مدیره شرکت نفت که ابتدا اجازه ملاقات با شاه را به او نمیدادند،به اتفاق مستر فریزر و دکتر یانگ طبیب مخصوص خود به دربار رفته با رضا شاه ملاقات با شاه را شادمانه مراجعت میکند و سرانجام قرارداد به مدت سی سال دیگر تمدید میشود و مدت قرارداد به شصت سال افزایش مییابد یعنی اگر مرحوم دکتر مصدق موفق به ملی کردن صنعت نفت نشده بود به قول استاد ادیب برومند شاعر نامی ایران،ما تا سال 1372 اسیر این قرارداد بودیم.
در اینجا باید این حقیقت را بگویم که مطالعات انجام شده گواهی میدهد که رضا شاه از تمدید قرارداد ناخشنود بوده است!
مصطفی فاتح مینویسد:(مخالفین رژیم بیست ساله مدعی هستند که لغو امتیاز دارسی با تبانی قبلی انگلیسیها بوده و برای این بوده است که امتیاز جدیدی طبق تمایل انگلیسیها تنظیم گردد و قرارداد 1933 را مدرک قرار داده مدعی شوند که چون قرارداد مزبور به نفع ایران تدوین نشده و رژیم آن وقت هم با توافق و مساعدت انگلیسیها روی کارآمده بود،لذا امتیاز نامه دارسی به دستور آنها لغو و قرارداد 1933 بر حسب تمایلات آنها تنظیم گردید...)4وی ضمن اینکه روی کارآمدن رضا شاه را با کمک بیگانگان مورد تایید قرار داده،اظهار چنین نظریهای را در مورد رضا شاه تهمت بیجایی میداند و مینویسد:(...اگر با دقت و تامل قضیه تحت مطالعه قرار گیرد معلوم خواهد شد که روش شاه فقید در لغو امتیاز دارسی به هیچوجه با تبانی نبود و صرفا برای این بود که منافع کشور به نحو بهتری تامین گردد و درآمد بیشتری عاید خزانه شود تا برنامههای عمرانی انجام گیرد...اگر احساسات شدید شاه و یاس او از قطع و وصل اختلاف با شرکت نفت توام با بیاطلاعی و استبداد رای او نشده بود، احقاق حق ایران به طریق عاقلانه و دنیاپسندی ممکن و میسر بود و هیچ لزومی نداشت که این استیفای حق منتهی به قراردادی شود که به گفتهی مخالفی آن ضرر و زیانش از امتیاز دارسی هم بیشتر باشد...)5سید حسن تقیزاده که خود در سمت وزیر دارایی یکی از عاقدین قرارداد 1933 بوده در جلسه 138 دوره پانزدهم مجلس شورای ملی مورخ هفتم بهمن 1327 بهطور مشروح به شرایط حاکم در مملکت در آن دوران پرداخته و نتیجه میگیرد:(...او رضا شاه ظاهرا از عاقبت کار اندیشه کرده و حاضر به عقب رفتن و پس گرفتن حکم فسخ امتیاز سابق هم به هیچوجه نبود و شق ثالث هم وجود نداشت و کسی نمیداند که در صورت برگشتن طرفین به ژنو چه حکمی میشد و نتیجه چه بود..تنها بیم اشخاص نسبت به خودشان نبود بلکه اندیشه آنها نسبت به مملکت و عواقب نزاع به آن کیفیت بود...)
نخست وزیری سپهبد رزمآرا و سرانجام او
این اظهار نظرها را برای حفظ بیطرفی و برای ثبت در تاریخ منعکس کردیم تا نسل فعلی و آینده بدان آگاه شود و اینک از دوران رضا شاه و قرارداد تحمیلی 1933 عبور میکنیم و وارد دوران پرافتخار مبارزات ملت ایران برای ملی شدن صنعت نفت میشویم.
محمد رضا شاه در چهارم تیرماه 1329 سپهبد رزمآرا را که در روز عید قربان 1280 خورشیدی متولد شده بود و به همین سبب حتی در فرمان شاه هم به او(حاج علی رزمآرا) خطاب شده بود طی فرمانی به نخست وزیری منصوب کرد و از او خواست که"در تعیین هیات وزیران اقدام..."نماید. رزمآرا که بعدها معلوم شد اهداف جاهطلبانهای را در سر میپرورانده و سعی میکرده که برای رسیدن به مقصود،قدرت های جهانی را با خود همراه سازد،با ملی شدن صنعت نفت مخالف بود و حتی در جلسهای خصوصی مجلس که در سوم دیماه 1329 تشکیل شد اظهار داشت:"...ایران دارای آن قدرت صنعتی نیست که به خودیخود استخراج نفتت نموده در بازارهای دنیا بفروشد ایرانی که یک کارخانه سیمان را نمیتواند با پرسنل خود اداره نماید و ایرانی که کارخانجات کشور را در اثر عدم قدرت فنی به صورت ناگواری درآورده است و ضرر میدهد،با کدام وسایل میخواهد نفت را شخصا استخراج کند..."
به دنبال چنین اظهاراتی بود که به دعوت آیت الله کاشانی میتینگ عظیمی علیه دولت رزمآرا را در هشتم دیماه 1329 ابتدا در میدان بهارستان و متعاقبا در ششم بهمن با شرکت بازرگانان و اصناف در مسجد شاه برگزار شد و خواستار ملی شدن صنعت نفت شدند.فداییان اسلام نیز در 12 بهمن میتینگ عظیمی در مسجد شاه ترتیب دادند.
باتوجه به مخالفت رزمآرا با ملی شدن صنعت نفت، سرانجام در ساعت یک و ربع بعد ازظهرروز 19 اسفند 1329 به اتفاق امیر اسد الله علم وزیر کار کابینه برای شرکت در مجلس ترحیم آیت الله فیض وارد مسجد شاه میشود و در آنجا ظاهرا توسط خلیل طهماسبی یکی از اعضای فداییان اسلام با اسلحه کمری مورد اصابت گلوله قرار میگیرد.
در مورد نحوه قتل رزمآرا تحلیلهای مختلفی صورت گرفته از جمله اینکه گفته شده شخص دیگری به نام استوار مصطفی پازوکی که یکی از سه محافظان وی بوده همان لحظه از پشتسر با کلت،گلولهای به رزمآرا شلیک میکند و این باعث کشته شدن او میشود و مهمتر اینکه محمد رضا شاه را دخیل در این امر میدانند و همراهی اسد الله علم در این مراسم یکی از دلایل دخالت شاه در این ماجرا تلقی شده است.6
مرتضی کاشانی عضو حزب زحمتکشان نیز در پنجمین نشست بررسی مطبوعات ایران پس از شهریور 1320 میگوید:"اسد الله علم کسی بود که رزمآرا را به سوی مسجد سلطانی کشاند و خلیل طهماسبی یک تبر به سوی او خالی کرد.در حالی که عکسها کاملا مشخص میکند که رزمآرا سه تیر خورده یعنی دو تیر دیگر را محافظان رزمآرا که از سوی علم خریداری شده بودند به رزمآرا شلیک کردند.خلیل طهماسبی در محاکماتش به این موضوع اشاره کرده که من یک تیر خالی کردم و دو تیر بعدی را نگهبانهای او زند تا اینکه زنده نماند.مطمئن باشید نقش اصلی را در قتل رزمآرا، اسد الله علم داشت..."7
خسرو معتضد در همین نشست باوجودی که از قول کامبیز رزمآرا یکی از فرزندان سپهبد رزمآرا که گفته است:" شاه پدرم را کشت"میگوید:"...شاه در قتل رزمآرا کمترین سهمی نداشته..."
در حالی که نصرت الله خازنی که مدتی رییس دفتر مرکز مصدق بوده در نشست مذکور بدون اینکه به دخالت محافظان رزمآرا در قتل وی اشاره کند میگوید:"...به ضرس قاطع عرض میکنم که قاتل رزمآرا طهماسبی بود و آیت الله کاشانی، از کسانی بود که میخواست به این طریق به شاه جایزه بدهد. اگر خاطرتان باشد عکسی هم با خلیل طهماسبی دارند که به نشانه نوازش دستش را روی سر او کشیده است.از همه بدتر اینکه در زمان نخست وزیری دکتر مصدق،یک روز به من خبر دادند که آیت الله کاشانی خلیل طهماسبی را فرستادهاند تا آقای دکتر مصدق او را مورد نوازش و مرحمت قرار دهند. از آنجا که حفظ جان نخست وزیر از ماموریتها و وظایف من بود،یعنی از ساعتی به آنجا وارد میشدم و بدون اجازه من هیچکس حق ورود به خانه یا اتاق دکتر مصدق را نداشت،بعد" از من سرهنگ ممتاز،آقای داورپناه و سروان فشارکی مسوول امنیت جان دکتر مصدق بودند،داورپناه از دم در به من تلفن کرد که خلیل طهماسبی با نامهای از آیت الله کاشانی آمده و میخواهد خدمت آقای دکتر بیاید و اوقات تلخی کردم و گفتم او را رد کنید و اجازه ندهید داخل شود.دکتر مصدق با آنکه خیلی رقیق القلب بود مایل نبود خلیل طهماسبی را موردج نوازش قرار دهد چون بالاخره یک آدم را کشته بود.دکتر مصدق نسبت به افرادی که خطا میکردند حساس بود و حتی بعضی را منتظر خدمت میکرد ولی چنانچه به ایشان میگفتم که فلانی معیشتش در خطر است و به حقوق احتیاج دارد دستور میداد که تحقیق کنند..."8
ما با نقل این اظهار نظرهای متفاوت در مورد قتل رزمآرا به این بحث خاتمه میدهیم و موضوع ملی شدن صنعت نفت را در شماره بعد پی میگیریم.
پانویسها:
(1،2و3)-بیداری شماره 526 مورخ 15 دی 1386 از مقاله:(آقای منوچهر متکی!وزیر محترم امور خارجه!...ملت ایران قراردادهای مرزی-آبی 1921 و 1940 دریای مازندران را فراموش نکرده است!؟!) به قلم عباس دبستانی(گلبانگ کرمانی)شاعر و نویسنده. (4و5)-پنجاه سال نفت ایران،ص 293. (6)-نگاه کنید به کتاب:مردی برای تمام فصول-اسد الله علم و سلطنت پهلوی،ص 92 و روزنامه اعتماد ملی شماره 86 مورخ 28 اردیبهشت 1385(از مقاله اسرار قتل رزمآرا). (7)-تاریخ معاصر ایران شماره 40،ص 361. (8)-همان،ص 371 و 372..