فريده ديبا

فريده قطبى مادر فرح ديبا، بعد از ازدواج فرح با محمدرضا پهلوى در سال 1338 به همراه دخترش به دربار راه پهلوى يافت و عنوان زن دربار پهلوى را گرفت و در يكى از كاخ‏ها سكونت يافت. او قبل از راهيابى به دربار زندگى مرارت‏بارى را سپرى كرده بود. اما در موقعيت جديد، به زودى گذشته را فراموش كرد و روش اشرافى و مسرفانه‏اى را كه غرق در فساد و بى‏بندبارى و هزينه‏هاى افسارگسيخته بود در پيش گرفت. او از دسترنج اكثريت مردم محرومى كه از تمام امكانات اوليه بى‏بهره بودند استفاده مى‏كرد و كاخ‏هاى متعددى در داخل و خارج كشور داشت و مايحتاج اوليه او نيز از خارج كشور و عمدتا از اروپا و امريكا وارد مى‏شد. او همانند دخترش ـ فرح ـ تشكيلات به اصطلاح خيريه‏اى راه‏اندازى نمود تا با صرف دهها و صدها ميليون ريال چوب حراج به سرمايه‏هاى ملى زد و نام و نشانى براى خود دست و پا كرد. او رياست چندين سازمان و نهاد را عهده‏دار بود و جهت سفرهاى تفريحى به اقصى نقاط جهان سفر كرد.
 
     فريده قطبى فرزند باقر امجدالسلطان در سال 1296 ه ش ـ در تهران بدنيا آمد. وى پس از سپرى نمودن تحصيلات ابتدايى از مدرسه ژاندارك ديپلم گرفت و در سال 1315 ه ش با سهراب ديبا ازدواج كرد و در سال 1317 اولين و آخرين فرزند آنان به نام فرح بدنيا آمد.
     سهراب ديبا ـ پدر فرح ـ اصالتا اهل آذربايجان بود. او تحصيلاتش را در ايران، مسكو و پاريس به پايان رساند و در ارتش استخدام شد و در درجه سروانى به مرض سل درگذشت. فريده ديبا ـ مادر فرح ـ پس از فوت شوهر ازدواج نكرد و چون فريده فقير بود با برادرش محمدعلى قطبى زندگى مى‏كرد اين خواهر و برادر اهل رشت بودند. و قطبى نيز زندگى او را تأمين مى‏كرد فريده تنها فرزند خود به نام فرح را نيز همراه داشت كه قطبى خرج او را هم مى‏داد، البته خيلى فقيرانه. همسر قطبى به نام لوئيز از ايل بختيارى بود و آنها داراى يك پسر به نام رضا بودند. پس از فوت شوهر فريده تا ازدواج فرح با محمدرضا، اين جمع با هم زندگى مى‏كردند و يك خانواده را تشكيل مى‏دادند. قطبى پدر تنها نان‏آور خانواده بود كه شغلش او مهندسى ساختمان بود و گاهى كارى به او رجوع مى‏شد و درآمد كمى داشت ولى به هر حال با درآمد كم بايد مى‏ساخت.
     اين جمع پنج نفره با هم زندگى مى‏كردند تا اينكه قطبى پسرش را براى تحصيلات عاليه به پاريس اعزام كرد و رضا عليرغم پول كم با سختى موفق شد تحصيلات خود را در پلى‏تكنيك پاريس به پايان رساند و همان دوره‏اى را طى كند كه صفى اصفيا و سرتيپ رياحى طى كرده بودند.
 
محمدرضا پهلوى پس از اينكه از نازايى ثريا مطمئن شد در صدد برآمد تا او را طلاق دهد و در سال 1336 او را طلاق داد  و دربار ايران رسما طلاق ثريا را اعلام كرد. محمدرضا پهلوى در جستجوى
ازدواجى ديگر بود تا فرزند خلفى براى پدرش ـ رضاخان ـ باشد.  پس از مدتى و شايع شدن اخبار و
گزارش‏هاى گوناگون و گاها متناقض، فرح ديبا ـ دانشجوى مدرسه معمارى پاريس ـ در مسير شاه ايران قرار گرفت و با وساطت اردشير زاهدى اين دو به هم معرفى و آشنا شدند. پس از مذاكرات ابتدايى ارتباط زن و شوهر آينده شروع شد تا بررسى‏هاى لازم صورت گيرد. دربار ايران موضوع ازدواج محمدرضا با فرح ديبا را اعلام نمود با ازدواج فرح با محمدرضا، او از خانه مادرى به دربار راه مى‏يافت. مقدمات جشن عروسى آماده گرديد و در آبان 38 با هم ازدواج كردند. اين ازدواج نه تنها مسير زندگى فرح، بلكه خانواده و نزديكان و اقوام او را نيز عوض كرد. خانواده ديبا و قطبى به ناگاه خود را در دربار و طبقه‏اى برتر يافتند.
تغيير اين موقعيت اجتماعى تحولات شگرفى را به دنبال داشت كه مهم‏ترين آن برخوردارى از امتيازات ويژه اقتصادى، سياسى، اجتماعى و... بود كه آنان را از طبقات ديگر متمايز مى‏كرد. خانواده فرح در
موقعيت جديد هر كدام به پُست و مقامى رسيدند و با سفارش فرح امتيازات پولسازى كسب كردند.
ارتشبد سابق حسين فردوست در خاطراتش وضعيت جديد ديباها را چنين بيان مى‏كند:
با ازدواج محمدرضا با فرح ديبا، يكباره وضع اين خانواده فقير دگرگون شد. از سراسر كشور هر چه «ديبا» بود با شجره‏نامه به كاخ مراجعه كردند و او نيز همه را به عنوان «ديبا» پذيرفت كه تعدادى نبودند! قطبى (پدر) مقاطعه‏كارى‏هاى سازمان برنامه را منحصر به خود كرد و با كمك اصفياء كه در آن زمان رئيس سازمان برنامه بود؛ با 25% استفاده به افراد ديگر واگذار مى‏كرد. بدين ترتيب ظرف 2 ـ 3 سال ثروت او به ميلياردها تومان رسيد. فرح نيز چپاول كرد و «ديبا»هاى واقعى و قلابى همه چپاول كردند و تعدادشان در تهران كه مهم‏هاى آنها بودند و جمعه‏ها به كاخ دعوت مى‏شدند، به 250 رسيد. همه ديباها به سازمان برنامه و دريافت
مقاطعه‏هاى بزرگ روى آوردند و براى ديگران چيزى نماند جز اينكه با پرداخت 25% به خانواده «ديبا» دست و پايى كنند و مقاطعه‏اى بگيرند. در ميان اينها بخصوص فردى بود به نام مهندس ديبا كه واقعا غوغا كرد. اطلاع دقيق دارم كه فقط مهندس قطبى (پدر رضا قطبى)، مجيد اعلم (دوست شب و روز محمدرضا) و مهندس ديبا (يك جوان حداكثر 35 ساله) حدود 80% مقاطعه‏هاى بزرگ كشور را از سازمان برنامه اصفيا و مجيدى مى‏گرفتند و با 25% حق و حساب به ديگران مى‏دادند.
يكى از اين ديباها، فريده مادر فرح بود. و از امتيازات متعددى برخوردار شد كه در ادامه به مباحث
عمده آن مى‏پردازيم.

با ازدواج فرح ـ يگانه فرزند فريده ـ او نيز تنها شد. لذا فرح براى رفع تنهايى خود و مادرش ـ او را به دربار آورد تا برايشان دلتنگى پيش نيايد. فريده و فرح موقعيت خود را فرصتى براى جبران مافات يافتند و تمام تلاششان را براى بهره‏ورى و برخوردارى هر چه بيشتر نمودند. فريده در دوران قبل از ازدواج فرح، درآمد مختصرى نيز از راه خياطى داشت كه با وضعيت جديد زيبنده مادر بزرگ وليعهد نبود كه از راه خياطى امرارمعاش نمايد يا حتى دست به سياهى و سفيدى بزند، براى همين تماما به استراحت و تفريح و خوشگذرانى پرداخت تا خستگى چندين و چند ساله را از تن بزدايد. اگر چه بهره‏ورى از زندگى مرفه و همراه با آسايش و راحتى قابل تصور است اما تن‏پرورى، ولخرجى، لااباليگرى و اشرافى‏گرى و چوب حراج زدن به سرمايه‏ها و خزانه مردم كارى نابجا و از سرسيرى بود كه درباريان به آن پرداختند. آنچه اين بازيها، تاراج‏ها، غارتگريها و هزينه‏هاى نجومى و غيرقابل تصور را به نقطه غيرقابل تحمل و به افلاس كشيدن خزانه كشور مى‏رساند رقابت‏ها، چشم و هم چشمى‏ها، حسادت‏ها و بخالت‏ها، زياده‏خواهى‏ها، سبقت درباريان از يكديگر در تاراج منابع ملى و خزانه مردم و دولت بود. زنان و مردان دربارى براى
بهره‏مندى هر چه بهتر و بيشتر و سبقت‏جويى از ديگران، دنبال هزينه هر چه بيشتر بودند نمونه اين رقابت‏ها مجادلات ديباها و پهلويها بود. ملكه مادر چشم ديدن ديباها را نداشت فريده ديبا نيز از ملكه مادر و خواهرهاى شاه دل پُرى داشت كه نتيجه آن برداشت‏هاى هر چه بيشتر از منابع مالى و ارزى كشور بود.
به اين خاطر ديباها خود را صاحب حقوق مى‏دانستند كه مادر وليعهد از آنان بود و مستحق بهره‏مند شدن از خوان‏گسترده ايران، لذا تا توانستند بيت‏المال را چپاول كردند. جالب اينكه با مطالعه كتاب
خاطرات ديباها و پهلويها متوجه اين مطلب مهم مى‏شويم كه هر يك غارتگرى طرف ديگر را دليل سقوط رژيم مى‏داند. در اين قسمت مرورى بر اقدامات گوناگون فريده ديبا در بهره‏مندى از بيت‏المال ايران و زندگى سراسر اشرافى او مى‏كنيم.

 
فرح پهلوى با تولد اولين فرزندش ـ رضا ـ كه عنوان وليعهد بخود گرفت موقعيت خود را در دربار پهلوى تثبيت نمود. او مادر وليعهد بود و دستوراتش در وزارتخانه‏ها و سازمانها بدون مخالفت اجرا مى‏شد! و تنها چيزى كه او را محدود مى‏كرد استبداد محمدرضا شاهى بود كه گاهى اوقات با زياده‏خواهى‏هاى فرح مقابله مى‏كرد، فرح با سوءاستفاده از اين موقعيت به نام كارهاى اجتماعى دست به اقدامات گوناگونى زد و به تأسيس سازمانها و نهادهاى به اصطلاح خيريه اقدام كرد كه جملگى براى اشتغال ديباها و چپاول آنان و عوامفريبى و بهره‏بردارى تبليغى و رسانه‏اى براى تقويت و استحكام رژيم پهلوى بود. فريده ديبا نيز به تأسى از دخترش با همان اهداف و برنامه‏ها البته در مقياس كوچكتر دست به اقداماتى زد تا خود را همراه و همدوش دخترش در كمك به محرومان معرفى نمايد. به همين دليل در تعدادى از سازمانهاى تحت‏نظر فرح داراى مسئوليت بود. سند دربار پهلوى مناصب فريده ديبا را اينچنين بر مى‏شمرد:
1ـ قائم‏مقام بنگاه حمايت مادران و نوزادان.
2ـ قائم‏مقام مركز طبى كودكان
3ـ قائم مقام جمعيت ملى مبارزه با سرطان
4ـ عضو شورايعالى مركز طبى كودكان
5ـ قائم‏مقام جمعيت بهزيستى و آموزشى فرح پهلوى
6ـ قائم‏مقام سازمان ملى انتقال خون ايران
7ـ قائم‏مقام جمعيت شيروخورشيد.
فريده ديبا در اين سالها، دوران ميانسالى را پشت سر گذاشته و وارد دوره پيرى شده است، آيا يك پيرزن توان قائم‏مقامى هفت سازمان را دارد كه همگى اين نهادها نياز به تحصيل و تخصص داشت كه فريده ديبا سواد قابل قبولى براى چنين مناصبى را نداشت مگر اينكه چنين تصور شود كه اصل پايه‏گذارى سازمانهاى فوق براى صرف بودجه، پولسازى و تأمين منصب براى نزديكان و استفاده تبليغى از آنها بود.
اما فريده اهداف ديگرى نيز داشت كه قبول چنين مناصبى براى آن اهداف و برنامه‏ها و اجرايى كردن طرح‏هايش لازم بود. داشتن مسئوليت رسمى، اختيار تصميم‏گيرى و تصميم‏سازى راجع به تمام امكانات آن سازمان را به فرد مى‏داد و فريده نيز با اين محمل مى‏توانست افراد مورد نظرش را در سازمانهاى تحت مديريتش منصوب نمايد كه به نوبه خود، آنها نيز به نان و نوايى برسند. امتياز ديگر، بهره‏مندى از مزاياى شغلى و مديريتى و چنگ انداختن بر منابع ارزى و ريالى سازمانهاى مورد نظر بود. او بدين وسيله
مى‏توانست به بهانه مأموريت ادارى به سفر خارجى برود و دور دنيا به تفريح بپردازد و صورت رسمى به آنها بدهد و هزينه‏هاى سفر را بر آن سازمان تحميل نمايد. لذا دادن مسئوليت‏هاى مختلف بيشتر با اين هدف صورت مى‏گرفت.

فريده ديبا در طول حضورش در دربار پهلوى سفرهاى زيادى در داخل و خارج كشور داشت؛ ولى در بيشتر سفرهاى فرح نيز با او همراه بود. سفرهاى داخلى فريده مثل اكثر درباريان، به مناطق خوش آب و هواى مناطق شمالى كشور بود يا سفر به جزيره كيش كه در ايام تعطيلات نوروزى صورت مى‏گرفت، او در مازندران هم كاخى داشت كه بيشتر در تابستان از آنجا استفاده مى‏كرد. اما سفرهاى خارجى او متعدد و مستمر بود. فريده ديبا قبل از ازدواج دخترش از ايران خارج نشده بود اما با ملكه شدن فرح او نيز اين فرصت را بدست آورد كه به اقصى نقاط جهان سفر نمايد او معمولاً در سفرهاى دست جمعى خانواده شاهى به سن‏موريتس در زمستان حضور داشت كه تمام هزينه اين سفرها توسط دربار تأمين مى‏شد.
سفرهاى رسمى و شخصى وى به كشورهاى مختلف معمولاً با هزينه دولت انجام مى‏گرفت. اين سفرها يا به دليل علاقه خود شخص و يا به بهانه دعوت ديگر كشورهايى كه با رژيم پهلوى ارتباط داشتند صورت مى‏گرفت. سفرهاى او نيز همچون ساير سفرهاى درباريان عمدتا با همراهان زياد انجام مى‏گرفت كه هزينه‏ها را بالا مى‏برد. در يكى از اين دعوت‏نامه‏ها آمده است:
حضور مبارك سركار عليه بانو فريده ديبا
با كمال احترام معروض مى‏دارد: در مورد دعوتنامه همسر حضرت رئيس جمهورى هند از سركار عليه براى مسافرت به آن كشور همان طور كه مقرر فرموده بودند: به سفارت هند اطلاع داده شد كه سركار عليه از 16 تا 23 اكتبر 1973 به هند مسافرت خواهند فرمود و مراتب را به همين نحو به استحضار همسر حضرت رئيس جمهور هند خواهند رساند. برنامه اين سفر بدين شرح اعلام شد:
1ـ روز اول ملاقات با خانم گرى رئيس جمهور هند.
2ـ روز دوم ملاقات با خانم اينديرا گاندى نخست‏وزير و سپس بازديد از مركز صنايع دستى موزه هند در دهلى نو
3ـ روز سوم بازديد از يكى از دهات نزديك شهر دهلى
4ـ روزهاى چهارم و پنجم سفر به آگرا واقع در 160 كيلومترى دهلى و بازديد از تاج‏محل و ساير نقاط ديدنى آنجا و سپس به جيپور و قلعه امير و آثار تاريخى دوره مغول.
5ـ روز ششم سفر به بمبئى و روز هشتم به پونا و در ادامه سند ذكر شده: هرگاه سركار عليه مايل باشند توقف خود را در هند براى مدت بيشترى ادامه دهند با خوشوقتى آماده‏اند برنامه ديگرى مثلاً براى مسافرت در جنوب هند و ديدار از شهر Mysore كه بخصوص از لحاظ دو معبد مهم هند و به اسامى HALddid و BElur مربوط به قرن ششم معروف مى‏باشد تنظيم نمايند.
مطالعه موارد فوق نشان مى‏دهد سفرى هشت روزه تنها براى تفريح و بازديد از مناطق تاريخى و خوش آب  و هوا صورت گرفته كه براى خانم فريده ديبا به قولى تردماغى ايجاد نمايد.
همراه داشتن تعدادى از دوستان و اقوام هزينه سفر را بيشتر مى‏كرد. سندى درباره هيأت همسفر فريده ديبا به مغرب مى‏نويسد: جناب آقاى خوانسارى معاونت محترم وزارت امورخارجه بانوانى كه افتخار همراهى سركار عليه بانو ديبا را در اين مسافرت دارند به شرح زير مى‏باشند:
1ـ بانو پروانه قريب همسر رئيس كل تشريفات شاهنشاهى
2ـ بانو افسر صدرى همسر استاندار فارس
3ـ بانو ليادُخت سام همسر استاندار اصفهان
4ـ بانو مهين هاشمى‏نژاد همسر فرمانده گارد شاهنشاهى
5ـ خاتم دكتر لوسيا پيرنيا
6ـ خانم نسرين امير طهماسب
7ـ دوشيزه عذرا صادقيان
    خريدهاى انبوه و دادن مهمانى‏هاى متعدد با ليست بلند بالايى از مدعوين در طول مسافرت، هزينه سفرها را به مراتب سنگين‏تر مى‏كرد، سند دربار پهلوى درباره دادن مهمانى فريده در سفر به اسپانيا
مى‏نويسد:
سركار عليه بانو فريده ديبا در چند روز اقامت در اينجا از نقاط ديدنى مادريد ديدن فرمود. و شب سوم ورود ضيافت مجلسى با شركت اعليحضرتين پادشاه و ملكه سابق بلغارستان و علياحضرت ملكه سابق آلبانى و والاحضرت پرنس قفقاز و اغلب سفيران و مقامات عاليرتبه اسپانيا و بانوان در سفارت شاهنشاهى برگزار شد كه قسمتى از صورت هزينه اين سفر 3850 دلار ذكر گرديد.
     اما مخارج كمرشكن سفرهاى اينچنينى تمام شدنى نبود و گاهى اوقات تأخير در پرداخت طلب فروشندگان و سرويس‏دهندگان سفرها باعث آبروريزى نيز مى‏شد متن اين سند كه درباره سفر فريده به اسپانيا است را بخوانيد:
رياست محترم تشريفات كل شاهنشاهى
محترما به عرض مبارك مى‏رساند: به طورى كه استحضار دارند در مهر ماه سال جارى اينجانب در ركاب سركار عليه بانو ديبا به كشور مغرب و از آنجا به كشور اسپانيا عزيمت نمودم.
هنگام ورود به شهر مادريد سركار عليه بانو ديبا مقرر فرمودند چون مقدارى از لوازم و چمدان‏ها مورد نياز نيست قبلاً به وسيله هواپيما به تهران ارسال شود.
در اجراى اوامر جهت ارسال 31 عدد چمدان به وزن 551 كيلو اقدام لازم به عمل آمد منتهى مقامات هواپيمايى (ايبريا) قبلاً مخارج حمل را مطالبه مى‏نمودند در نتيجه با ضمانت سفارت شاهنشاهى ايران دستور حمل چمدانها صادر گرديد.
شركت ارفرانس هزينه مزبور را در وجه شركت هواپيمايى ايبريا پرداخت و به حساب منظور نمايد اكنون سفارت شاهنشاهى ايران در مادريد طى نامه‏اى اعلام نموده است كه اين پول (76347 ـ پزتا معادل ـ/1100 دلار) هنوز به شركت هواپيمايى ايبريا پرداخت نشده و مرتبا از سفارت طلبكارى مى‏نمايند.
با عرض مراتب بالا و باتوجه به اينكه تأخير در تسويه حساب هواپيمايى ايبريا براى سفارت ايران
خوش‏آيند نيست استدعا دارد مقرر فرمايند در مورد پرداخت اين بدهى اقدام لازم معمول و نتيجه را امر به ابلاغ فرمايند.
محمدرضا پهلوى سفرهاى اينچنينى فريده را براى تفريح و تردماغى براى خودشان و اطرافيان مى‏داند.
اسداله علم درباره مخارج سفرهاى فريده ديبا مى‏نويسد:
در ضمن كارهاى جارى صورت حساب مخارج سفر يك هفته‏اى سركار عليه فريده خانم علياحضرت شهبانو به غنا بود در حدود پانصد هزار تومان فرمودند، بسيار خوب بدهيد، ولى اين درويش خانم وقتى كه تصميم به اين مخارج مى‏گيرند، چرا درويش نيستند و چرا براى ما ناز مى‏كنند؟ انسان يا يك چيزى
مى‏خواهد يا نمى‏خواهد. اگر مى‏خواهند ديگر چرا دروغى بگويد نمى‏خواهم، ولى شما بايد بفهميد و به من بدهيد؟ عرض كردم به هر صورت سفرشان بى‏اثر هم نيست. خوب، بالاخره يك تبليغاتى براى ايران است، فرمودند چه تبليغاتى؟ مگر ما حالا احتياج به اين كارها داريم؟ البته اثرش يك تفريح و تردماغى براى خودشان و اطرافيان ايشان است.
    موارد غير قابل تصور و گاها جنون‏آميز در صرف پول‏هاى مردم ايران توسط درباريان انجام مى‏گرفت كه به چند مورد محدود نمى‏شد. استفاده از هواپيماى اختصاصى كه فريده ديبا در سفر به رومانى استفاده كرد نمونه‏اى از آن است.

رژيم پهلوى به ويژه مسئولين عاليرتبه و درباريان به مدعوين خارجى هديه مى‏دادند و در سفرهايى كه به خارج داشتند به سران كشورى كه به آن سفر مى‏كردند، نيز هديه مى‏دادند و اين مسئله رويه‏اى قانونى به خود گرفت.
    اين هدايا گرانقيمت و عمدتا طلا، نقره، برنز، قالى‏هاى ابريشمى و بهترين خاويار جهان بود و در بودجه دربار پهلوى رديف مستقل براى آن تعريف شده بود، و به لحاظ تعداد، تنوع و تكرار آن قدر مى‏باشد كه تأليفى جداگانه مى‏طلبد. فريده ديبا از طريق فرح بر خوان گسترده ايران دستى داشت و در اين زمينه نيز گشاده‏دستى مى‏نمود. در يكى از اسناد دربار پهلوى درباره هداياى سفر فريده ديبا مى‏خوانيم :
شماره: 2/114
به عرض جناب آقاى علم وزير محترم دربار شاهنشاهى برسد
حسب‏الامر آنجناب وسايل سفر سركار عليه بانو فريده ديبا به سنگال فراهم و هزينه‏هاى انجام شده بشرح
زير مى‏باشد:
1ـ وجه نقد تقديمى 000/500 ريال
2ـ بهاى 15 سكه 212 پهلوى طلا000/360/1 ريال
3ـ مبلغ سه هزار دلار تراولز چك 000/360/1 ريال
4ـ بهاى 50 سكه يك پهلوى طلا500/177 ريال
5ـ بهاى 50 سكه نيم پهلوى طلا000/79 ريال
6ـ بهاى يك تخته قالى نائين گل ابريشم000/355 ريال
7ـ بهاى 3 عدد سينى نقره750/132 ريال
8ـ بهاى يك تخته قاليچه تمام ابريشم000/355 ريال
9ـ بهاى سه عدد قوطى سيگار روميزى بزرگ380/70 ريال
10ـ بهاى 3 عدد قوطى سيگار روميزى كوچك450/47 ريال
11ـ بهاى 5 عدد سنجاق سينه طلا فيروزه نشان000/148 ريال
12ـ بهاى 4 جفت دكمه سردست فيروزه نشان000/46 ريال
13ـ بهاى 5 كيلو خاويار000/25 ريال
14ـ بهاى 12 كيلو پسته 280/5 ريال
15ـ عوارض گذرنامه 6 نفر000/60 ريال
16ـ بهاى 6 بليط هواپيما640/821 ريال
كه جمعا مخارج انجام شده بالغ بر 000/318/4 ريال مى‏باشد استدعا دارد چنانچه موافقت فرمايند وجه فوق از دولت مطالبه گردد.
سندى ديگر درباره هزينه هواپيماى اختصاصى فريده ديبا مى‏نويسد :
پيرو نامه شماره 15157 مورخ 24/8/55 به پيوست دو فقره صورتحساب مربوط به هزينه بنزين هواپيماى اختصاصى (جت فالكون) حامل سركار عليه بانو فريده ديبا مادر گرامى علياحضرت شهبانو به مبلغ 705 دلار كه از سفارت شاهنشاهى ايران ـ بوخارست ـ واصل شده ارسال مى‏گردد.

خريد انواع سنگ‏هاى قيمتى مثل: برليان، الماس، زمرد، ياقوت، فيروزه و... يكى از تفريح‏هاى زنان دربارى بود. آنان براى خريد هر چه بيشتر جواهرآلات باهم رقابت داشتند و هركدام براى سبقت گرفتن از ديگران هزينه بيشترى مى‏كرد تا بر او غالب آيد. اينگونه چشم و هم چشمى‏ها به ويژه در جشن‏ها و مراسم خودنمايى مى‏كرد. جداى از رقابت‏هاى بچگانه و مسخره، خريد اشياى قيمتى حكم پس‏انداز نيز براى آنان داشت و مى‏توانستند در ايام دربدرى و فرار از كشور از آن استفاده بهينه ببرند و به پول نقد تبديل كنند و سهام بخرند و.... فريده ديبا، با حمايت‏هاى مستمرى كه از طرف فرح پهلوى مى‏شد در اين زمينه نيز مطالبات بى‏پايانى داشت، در يكى از سفارشات او مى‏خوانيم:
يك بسته حاوى دو گردنبند مرواريد و يك جفت مرواريد مخصوص تهيه گوشواره به پيوست عودت داده مى‏شود خواهشمند است بسته مزبور را به آقاى Motejl مسترد فرماييد. يك جفت از مرواريدهاى ارسالى مورد پسند سركار عليه بانو فريده ديبا واقع گرديد كه برداشته شد و مبلغ 1090 دلار بهاى آن نقدا پرداخت شد. رئيس كل تشريفات شاهنشاهى هرمز قريب.
    بعضى ديگر از سفارشهاى او بدين شرح مى‏باشد:
1ـ يك جفت گوشواره مرواريد اعلا كار دست برليان مامك كارى شده به مبلغ 10000 تومان
2ـ يك آويز برليانت گرد پاك و سالم و بى عيب به وزن 95/3 قيراط 1200000 ريال
3ـ يك عدد گردنبند گوى طلاى 18 عيار با سنگ‏هاى جديد 614000  ريال
4ـ يك عدد گردنبند گوى طلاى 18 عيار با سنگ‏هاى عقيق 120/133 ريال
5ـ گردنبند آويز، دكمه سردست هشت فيروزه و يك رديف ياقوت كبود 11000 ريال
6ـ اللّه‏ برليانت با زنجير طلاى سفيد 40000 ريال
7ـ انگشتر مرواريد درجه برليانت ماركيز و گرد 48/3 قيراط 125000 ريال
فريده ديبا لوازاماتى از طلا، نقره و برنز داشت و به طور كلى هزينه‏هاى او در نوع خود اشرافى و تجملى بود كه از خزانه مردم ايران هزينه مى‏شد.

همان طور كه قبلاً ذكر شد، فريده ديبا به همراه فرح به دربار آمد و در كاخ رضاشاه مستقر شد. اگرچه در ابتدا براى ساخت كاخى جديد برنامه‏ريزى نكرد اما حواشى اقدامات او در اين زمينه مبالغى به مراتب بيشتر از هزينه چندين كاخ را شامل مى‏شد. خرج‏هاى او براى تعمير كاخ و سفارشات او براى ساخت کاخ در كنار دريا در شمال و خانه پاريس و.. بالغ بر ميليونها تومان مى‏شد. هزينه‏هاى اينچنينى فريده به قدرى بالا بود كه باعث ناراحتى شاه و مسئولين مالى دربار و شخص علم گرديد. بنحوى كه مسئول مالى دربار پهلوى پس از چندين و چند بار تعمير و افزايش بناى كاخ فريده، در پى‏نوشت يكى از اسناد و درخواست فريده از سراستيصال مى‏نويسد:
امور مالى دربار شاهنشاهى، تلفنى به جناب آقاى كامبيز آتاباى اطلاع دهيد واللّه‏ باللّه‏ سر گنج طلا ننشسته‏ايم و سواى بودجه معين، محلى براى تأمين نداريم شما را به خدا رحمى كنيد و با ما همكارى نماييد و نگذاريد آبروى دستگاه برود. در هر حال اين هزينه را يادداشت كنيد. هزينه درخواستى فريده به شرح ذيل، مى‏باشد:
به امور مالى دربار شاهنشاهى
موضوع: ترميم سرويس بهداشتى كاخ سركار عليه فريده ديبا (مجاور كاخ)
حسب‏الامر سركار عليه بانو فريده ديبا تعميرات كاخ و همچنين دستشويى و توالت ضلع شرقى كاخ كه مسدود شده شروع گرديده هزينه تعميرات فوق در حدود 2000000 ريال برآورد مى‏گردد، خواهشمند است دستور فرماييد اعتبار لازم تأمين و نتيجه را اعلام فرماييد.
    چند مورد هزينه‏هاى ديگر فريده براى كاخ‏هايش به نقل از اسناد دربار عبارتند از:
1ـ براى خريد بعضى لوازم و اثاثيه ويلاى كوچك كاخ سعدآباد 000/80 ريال به عنوان پيش پرداخت.
2ـ تهيه موكت براى كاخ فريده از هندوستان 20/19222 روپيه
3ـ هزينه آشپزخانه كاخ فريده ديبا 7720641 ريال
4ـ خريد سيستم تهويه از امريكا 9930 دلار
5ـ هزينه خريد و نصب 4 دستگاه كولر 1257197 ريال
6ـ هزينه چمن‏كار و گلكارى محوطه كاخ 800000 ريال
7ـ هزينه خريد يك ويترين و جا گلدانى 00/350/33 فرانك پاريس از مؤسسه مرسيه فرر
    در سندى ديگر كه موضوع آن تعميرات كاخ فريده مى‏باشد مى‏خوانيم:
محترما حسب‏الامر سركار عليه بانو فريده ديبا جهت تعميرات ضرورى از كاخ معظم لها بازديد به عمل آمد و تعميرات مشروحه ذيل مورد لزوم تشخيص داده شد. ضمنا امروز مقرر فرمودند كه يك ساختمان دو اتاقه با سرويس لازم و همچنين يك انبار كه جمعا حدود 140 متر مربع مى‏باشد در محوطه كاخ فوق احداث گردد.
اين سازمان هزينه تعميرات و نوسازى ساختمان مورد لزوم را بالغ بر دو ميليون و دويست هزار ريال
(تعميرات 400000، نوسازى 0000/18 ريال) برآورد مى‏نمايد:
1ـ تعميرات محوطه سنگچين ضلع شمالى كاخ
2ـ مرمت كاشى كارى آب‏نماهاى اطراف كاخ
3ـ مرمت سنگفرش اطراف استخر
4ـ رنگ‏آميزى نماى ساختمان انبار و همچنين رنگ‏آميزى اطراف استخر
5ـ تعويض ستونهاى شكسته شده جلوى آشپزخانه
6ـ بندكشى سنگفرش محوطه و ...
    نكته جالب اينكه دستور ساخت ساختمانى دو اتاقه را داده كه به همراه يك انبار 140 متر مربع زير بنا مى‏شود. و براى تعميرات و ساخت دو اتاق مبلغ دويست و بيست هزار تومان به ارزش پول سال 1355 هزينه شده است در حالى كه هر ريال آن گرسنه‏اى را سير، كه در اقصى نقاط كشور و روستاهاى محروم با گرسنگى دست و پنجه نرم مى‏كردند.
دربار پهلوى در هزينه ثروت ملى فقط رفاه، آسايش و زياده‏خواهى و تجمل و اشرافيگرى خود را مى‏ديد و هيچ ابايى از چنين خرج‏هايى نداشت.
اگرچه هر نظام سياسى براى استمرار حاكميت نياز به تأمين ضروريات مردم دارد و براى مشروعيت دادن به حكومت بايد حداقل پايگاهى نزد مردم داشته باشد، رژيم پهلوى بيش از پنج دهه از اين مهم چشم پوشيد و تمام تلاشش براى بهره بردن بيشتر از دسترنج مردم بود بدون كمترين توجهى به اكثريت. اين مهم در روزهاى واپسين رژيم قابل لمس بود، در حالى كه ماشين جنگى رژيم براى حضور در خيابانها و
كنترل، دستگيرى و يا قتل و كشتار مردم نياز به سوخت داشت و با اعتصاب شركت نفت تأمين مواد سوختى معضلى براى رژيم و ماشين جنگى آن شده بود، براى كاخ فريده ديبا در دى ماه 1357 12000 ليتر گازوئيل تحويل شده بود. فرماندارى نظامى تهران از كمبود سوخت مؤسسات و ادارات دولتى و
ارتشى از مافوق خود درخواست كمك كرده است.  سندى درباره كمبود گازوئيل در بيمارستان مى‏نويسد:
از بيمارستان سوانح و سوختگى تلفن كردند مدت سه روز است كه گازوئيل بيمارستان تمام شد. و هر چه تلفن مى‏كنيم گازوئيل نمى‏آورند و مريض‏ها در وضع بدى بسر مى‏برند. 
و اين در حالى است كه مخزن كاخ‏هاى دربار از جمله فريده ديبا از سوخت پُر بود.

فريده ديبا در مناطق مختلف كاخ‏هاى ديگرى نيز داشت كه براى تفريح به آنجا مى‏رفت از جمله آنها كاخى در شمال كشور بود و شاه در اعتراض به مطالبات پى در پى فريده به درخواست او مبنى بر ساختن كاخ در مازندران اشاره دارد.
فريده در شهر پاريس نيز داراى كاخ بود تا در مواقع سفر از آن استفاده نمايد. با اينكه درباريان از جمله فريده اختيار كامل را براى استفاده از سفارتخانه و خانه‏هاى فرهنگ و ساير امكانات دولتى داشتند اما ساختن كاخ شخصى با هزينه دربار چند مزيت داشت، يكى اينكه بدون هزينه كاخى با صدها هزار دلار را صاحب مى‏شد و از طرفى اگر مكان‏هاى رسمى و دولتى حداقل محدوديتى را داشت و آنان در كارهاى غير شرعى و اخلاقى مجبور به رعايت مصالحى بودند و به نوعى برايشان محدوديت ايجاد مى‏كرد اما در كاخ شخصى نه تنها محدوديت نداشتند بلكه هر آنچه در داخل كشور نمى‏توانستند انجام بدهند در آنجا صورت مى‏گرفت و تبعاتى برايشان در برنداشت نكته آخر و مهم ديگر اين كه كاخ‏ها، ذخيره‏اى براى روز مباداى درباريان بود. دربار پهلوى چندين تبعيد از جمله حوادث ملى شدن صنعت نفت و روى كار آمدن مصدق و ايجاد محدوديت براى بعضى از درباريان و تبعيد آنان به خارج را تجربه كرد و باتوجه به نوع اقدامات آنان و حركت‏هاى اعتراضى ملت ايران در گوشه ذهن خود فروپاشى رژيم را پيش‏بينى مى‏كرد. و براى اينكه پس از فروپاشى سرپناهى در خارج داشته باشند و در آن سكنى گزينند اقدام به ساختن كاخ و يا خريد جا مى‏نمودند لذا هر كدام از خواهران و برادران شاه در كشورهاى غربى و بعضا در گرانترين شهرها و محلات كاخ و ويلا خريدند و با فروپاشى رژيم در سال 1357 به آنجا نقل مكان كردند.
فريده ديبا نيز از اين قاعده مستثنى نبود و او نيز دستور ساخت كاخ در پاريس را براى خودش صادر
كرد.

داشتن كاخ‏هاى متعدد و مجلل، به اثاثيه لوكس و گرانقيمت و آن هم از نوع خارجى نياز داشت تا در شأن دربار باشد؟!
از آنجايى كه هزينه ملزومات را دربار تقبل مى‏كرد لذا براى درباريان زحمتى نداشت تا اشياى مورد نياز را به مسئولين دربار سفارش دهند و دربار پيگيرى لازم را بنمايد. يكى از هزينه‏هاى سنگين اما ثابت درباريان خريد اشياى خارجى آنان بود. گمرك موظف بود در اسرع وقت سفارشات دربار و محموله‏هايشان را آزاد و بدون عوارض گمركى به دربار بفرستد. باتوجه به اينكه درباريان از پرداخت
هرگونه عوارضى معاف بودند، اين امتيازى براى آنان به وجود مى‏آورد تا بعضى اقلام تجارتى مثل ماشين و اشياى گرانقيمت را به عنوان مصرف شخصى و بدون پرداخت عوارض وارد و چندين برابر قيمت در بازار آزاد بفروشند و به سود كلان برسند.
اكثريت ملزومات دربار ايران از خارج وارد مى‏شد و اين دو جنبه داشت اولاً توليدات داخلى، سليقه اشرافى درباريان را ارضاء نمى‏كرد و ديگر اينكه رژيم پهلوى به ويژه سردمداران آن نوعى خودباختگى به غرب داشتند و همه آمال و آرزوهاى خود را در غرب مى‏ديدند و وابستگى به غريبان نيز تشديدكننده اين روند بود. على‏ايحال وارد كردن كالا از خارج، اگرچه لوكس‏تر و گرانتر بود، هزينه‏هاى جانبى نيز داشت كه بار مالى خزانه مملكت را سنگين‏تر مى‏نمود، مثل هزينه حمل و نقل، آسيب ديدن و گم شدن كالاها و.... با اين حال هيچكدام از عوامل فوق مانع درخواست‏ها و سفارشات مستمر و بى‏پايان درباريان نبود. فريده ديبا به عنوان فردى از درباريان در اين زمينه سفارشاتى داشت كه دربار مسئول تهيه و وارد نمودن آن از خارج بود. سند دربار درباره ورود كالاهاى فريده ديبا از ايتاليا مى‏نويسد:
جناب آقاى نبيل پيشكار محترم علياحضرت فرح پهلوى شهبانوى ايران.
با نهايت احترام به پيوست دو پارتى بارنامه كه يكى از ايتاليا و ديگرى از آلمان براى سركار عليه بانو فريده ديبا به گمرك مهرآباد رسيده تقديم، مستدعى است به عرض مبارك رسانده چنانكه اجازه فرمودند نامه براى  ترخيص به وزارت دربار شاهنشاهى مرقوم فرماييد. 
    سندى ديگر هزينه كالاهاى خارجى فريده ديبا را كه از خارج وارد شده چنين بر مى‏شمرد:
1ـ هم ارز ريالى 30000 لير ايتاليايى بهاى كارد و نمكدان سفارشى (ارژ انتو)
2ـ هم ارز ريالى 3240 دلار حواله به كريسيتان ديور (فرانسه) بابت بهاى لباس شب سرمه‏اى رنگ ـ مانتو مشكى ـ لباس پشمى قهوه‏اى ـ بلوز بژ درخواست‏هاى ذكر شده مانع آن نمى‏شد كه اگر چيز چشم ديگرى مى‏ديد از آن صرف‏نظر نمايد.
اسداله علم در يادداشت‏هايش، از اعتراض شاه به فريده براى بردن سرويس غذاخورى‏اش بدون اجازه او اشاره دارد:
....راستى اين درويش خانم، مى‏دانى بهترين سرويس غذاخورى مرا برده است؟ به جا نياوردم. فرمودند، فريده ديبا، مادر شهبانو، بهترين سرويس غذاخورى كه داشته‏ام به خانه خودش برده است. عرض كردم با اجازه چه كسى؟ فرمودند نمى‏دانم (خيلى با عصبانيت) عرض كردم، عصبانيت ندارد، از نو سفارش مى‏دهيم. فرمودند آن شركت در دانمارك به كلى برچيده شده است.
    اسناد دربار بعضى از درخواست‏هاى او را اينگونه مى‏نويسد:
1ـ تنور خارجى
2ـ تخت ماساژ
3ـ سرويس طلا شراب‏خوارى
4ـ لوستر از فرانسه
5ـ تابلو از ايتاليا
6ـ پارچه از تايلند
7ـ پر قو
8ـ پنير خارجى

با اينكه تمام كشور و سرمايه‏هاى مادى و معنوى آن در اختيار پهلوى‏ها بود و آنان هرگونه كه ميلشان مى‏كشيد استفاده مى‏كردند اما عادت به تجمل‏پرستى و گشاده‏دستى و اسراف و تبذير، باعث شده بود تا دايره نياز و درخواستشان هر روز نسبت به گذشته بيشتر شود و حتى براى غارت سرمايه‏هاى كشور بر يكديگر سبقت مى‏گرفتند. گاهى اوقات عناوين آنان براى بهره‏مندى هر چه بيشتر مؤثر بود تا نسبت به سايرين از امكانات و امتيازات بيشترى برخوردار شوند. هر مكاتبه‏اى از طرف دربار با سازمانها و نهادهاى دولتى كه عنوان والاحضرت داشت بدون درنگ رسيدگى مى‏شد و نهادهاى دولتى موظف به اجراى تمام درخواست‏هاى دربار بود با اين حساب تلاش براى گرفتن القاب دربارى يا حفظ عنوان و حتى از دست دادن يك عنوان براى فرد تبعات مثبت و منفى داشت، محمدرضا از فاطمه پهلوى به دليل ازدواج بدون اجازه با يك مسيحى ـ به دليل تبعات منفى و بدبينى نسبت به دربار در بين علما و جامعه ايران ـ او را تهديد به حذف عنوان والاحضرت كرد و شوهر فاطمه نيز مجبور به پذيرش ظاهرى اسلام شد  تا ازدواجش دچار مشكل نشود و حفظ عنوان والاحضرت از حميدرضا پهلوى به دليل ازدواج با زنى بدنام و دستور به حميدرضا براى طلاق دادن زن مورد نظر از اين‏گونه موارد بود.  به دليل همين بهره‏منديها بود كه فريده ديبا نيز درخواست عنوان دربارى و يا دريافت نشان از شاه را نمود:
... عرض كردم نوروز نزديك مى‏شود و سركار فريده خانم يكى از دو موضوع را انتظار دارند، يا مقام
والاحضرت و يا نشان خورشيد. اجازه مرحمت فرماييد انجام شود. فرمودند، من با علياحضرت هم صحبت كردم. ايشان هم تعجب دارند كه اين درويش خانم اين چيزها را براى چه مى‏خواهد. عرض كردم تعجب مى‏كنم كه نظر علياحضرت اين است، چون من يقين داشتم كه ايشان در حضور علياحضرت هم استدعا كرده‏اند. فرمودند، اتفاقا اين طور نيست، كلاً بيايم و به او نشان خورشيد بدهيم آن وقت جواب مادرم را كه البته خواهرم شمس به شدت تحريك خواهد كرد، چه بدهيم.
    فريده ديبا از زندگى اينچنينى مرفه و اشرافى بهره مى‏برد. براى او حقوق ثابت مقرر گرديد و با
درآمدهاى ديگرى كه از مسئوليت‏هاى مختلف بدست مى‏آورد و يا كمك‏هاى مادى و معنوى دخترش نزديك دو دهه در دربار ايران زندگى كرد. او همسان ديگران دفترى داشت كه چندين كارمند و كارگر مشغول رتق و فتق امور او بودند كه حقوق آنان از طرف دربار پرداخت مى‏شد. سفارشات او نيز توسط دربار تهيه مى‏شد و چندين خودرو لوكس و آخرين مُدل به او تعلق داشت و از آنان استفاده مى‏كرد.
كاخ‏هاى درخواستى با هزينه دربار ساخته مى‏شد و هزينه سفرهايش تماما توسط دربار پرداخت مى‏گرديد. استفاده لاقيدانه و افسارگسيخته از منابع مالى كشور و اقدامات خلاف شئون اسلام و اخلاق و قانون باعث تنفر مردم ايران از آنان گرديد و مردم در حركت‏هاى اعتراضى عليه رژيم كه توسط امام خمينى (ره) در سال 1342 آغاز شد شركت نمودند و پس از پانزده سال رژيم پوشالى پهلوى فرو پاشيد و دربار پهلوى از جمله فريده ديبا به خارج گريخت و چندين سال در آمريكا از اموالى كه به يغما برده بود به زندگى اشرافى ادامه داد تا اينكه در سال 1378 درگذشت.