فرار شاه شاهان!
شهریور سال۱۳۲۰شمسی، بیشک یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران به شمار میرود که در میان حوادث مختلف این برهه، تجاوز دولتهای انگلیس و روسیه ]متفقین[ به ایران و اشغال بخشهای عمدهای از کشور و همچنین سقوط رضاشاه، بسیار مهم و قابل بازکاوی است. هر چند درباره رویدادهای شهریور ۱۳۲۰، تحقیقات و تألیفات فراوانی صورت گرفته با این وجود همچنان اختلافنظرها و ابهامات گوناگونی پیرامون آن وجود دارد.
چه بسا سطحینگری تلقی شود که هدف از اشغال ایران صرفاً جلوگیری از توسعه فعالیتهای آلمانها در ایران و عطف توجه به آنها و یا اشتباهات تاکتیکی رضاشاه در نحوه مواجهه با متفقین بوده است، بلکه بهتر است این موضوع را در جهت تحولاتی دانست که دول بیگانه از مسیر سقوط رضاشاه در کشور جستجو میکردند. به عبارتی دیگر این موضوع به معنای ایجاد نظامی به ظاهر جمهوری به جای دیکتاتوری رضاشاه بود، که بدون تعارض ظاهری با دموکراسی غربی، اما به صورت دستنشانده، هر نوع تغییر و تحولی را در ایران در جهت تامین منافع درازمدت غرب میـّسر نماید.
اسناد متعددی وجود دارد که به نحوی آشکار نشان میدهد در سالهای پایانی حکومت رضاشاه، به ویژه پس از آغاز جنگ جهانی دوم، جمعی از کارگزاران پر نفوذ، اقداماتی را برای سرنگونی رضاشاه آغاز کرده بودند که اهداف پنهان و آشکار آنها نشان از وجود طرحی نو جهت گسترش نفوذ بیگانگان در کشور و استوار ساختن این حضور در کشور داشت تا در سایه آن ضمن کاهش آلام مردم و کاهش فضای استبدادی، منافع درازمدت غرب در ایران نیز نهادینه گردد.
با گذشت شصت و سه سال از این واقعه و به ویژه با پیروزی وتداوم انقلاب اسلامی، این فرضیه در پژوهشهای صاحبنظران تقویت بیشتری یافت.
اشغال ایران از سوی متفقین به بهانههای واهی و توسعه برنامههای شیطنتآمیز که هیچگاه تاثیرات آن بر منافع ملی کشور از بین نخواهد رفت، همراه با حوادث تلخ و ناگواری در بخشهای مختلف ایران بود که تاکنون کمتر به آن اشاره شده است. در پی پیامدهای این تجاوز، شاهد تراژدی فراموشنشدنی مرگ دهها هزار ایرانی در نتیجه تنگناهای مالی، اتلاف سرمایههای اقتصادی، هتک نوامیس و تحقیر شخصیت ایرانی هستیم که هیچگاه از خاطره تاریخی ایران پاک نخواهد شد.
۲٫ هر چند با سقوط حکومت رضاشاه، دیکتاتور جدیدی بر سر کار آمد که خیانتهای آن بر کشور کمتر از حکومت قبلی نبود، اما جالب است بدانیم، انتشار خبر استعفای رضاشاه با جشن و شادمانی عمومی در ایران همراه شد و حتی اشغال ایران را تحتالشعاع خود قرار داد؛ که این امر نیز نشان از لبریز شدن کاسه صبر مردم از فضای استبدادی حاکم بر این دوره داشت. بنابراین لازم مینماید، تصویر کوتاهی از عملکرد رضاشاه طی حکومت وی بر ایران ارائه گردد؛ به ویژه برای عدة قلیلی که همواره در تلاش هستند، وی را به عنوان یک قهرمان ملی یا عنصر موثر در ایران قلمداد کنند.
در این راستا، خوب است توجه کنیم که عمدة آنچه در دوران رضاشاه نوشته شد مبالغهآمیز و آمیخته به تملق بوده و سانسور حاکم بر صنعت نشر و مطبوعات اصولا اجازه طرح بسیاری از مسائل را نمیداد. در عین حال با یک نگاه اجمالی به زندگی خصوصی و اجتماعی رضاشاه میتوان وضعیت حکومت وی را از زمان به دستگیری قدرت تا استعفا ]یا برکناری[ به وضوح مشاهده کرد: در این تصویر عدم اعتنا به معتقدات مذهبی مردم و ستیزهجویی با مظاهر دینی و روحانیت، (نظیر قتل شهید مدرس) اقدام به قتلعام مردم بیگناه در صحن و حرم مطهر حضرتامام رضا(ع)، هوسرانی و مالاندوزی افراطی و بیحد و حصر، ضبط و غصب املاک و دارائیهای مردم، کاشتن ریشه فساد، فحشا و بیبند و باری، تهیساختن فرهنگ ملی، ایجاد حلقه خفقان، اختناق، سانسور، قتل و شکنجه مخالفان سیاسی و مذهبی، ایجاد مجالس فرمایشی و دروغین و توسعه فضای استبداد و خودکامگی، زیرپا گذاشتن اصول قانون اساسی و تضییع حقوق ملی، و اعطای پنهان، آشکار و افراطآمیزِ اموال و دارائیهای کشور به بیگانگان، فقط گوشهای از فضای حاکم بر دوران حکومت رضا شاه بر ایران است.
1.کشور ما در طی سده اخیر، تاریخی پرتلاطم داشته که هجوم و رقابت قدرتهای بزرگ جهت سلطه بر ایران مرکز ثقل این تلاطمها محسوب میشود. بیتردید گذشته، چراغ راه آینده است و با آنکه امروز در پرتو پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از خاطرات تلخ به خاطرات شیرین تبدیل شده است. با این وجود حفظ استقلال و آزادی که از آرمانهای اصلی انقلاب اسلامی است، همواره منوط به بیداری و خودباوری ملت ایران و عبرتآموزی از تاریخ خواهد بود. خوشبختانه افشای بسیاری از وقایع دوران استبداد پهلوی و نیز جنایات بیگانگان، شناخت مردم ایران را نسبت به مصالحِ واقعی کشور وضرورت حفاظت از ارزشهای انقلاب اسلامی عمیقتر کرده است.