فدایی اسلا‌م

 در زمانه‌ای که استبداد و خفقان رژیم پلیسی رضاشاه نفس‌ها را در سینه‌ها حبس کرده و کمر به محو و نابودی اسلام بسته بود کودکی متولد شد و رشد یافت که اندیشه‌ای متعالی در سر و جرات و جسارتی ستودنی در دل داشت اندیشه والایی چون تشکیل حکومت اسلامی و تدوین قانون اساسی براساس آموزه‌های قرآن و دین مبین اسلام.
سید مجتبی میرلوحی در سال 1303 در محله خانی‌آباد تهران در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. پدر ایشان سیدجواد میرلوحی روحانی آگاه و مبارزی بود، زمانی که از سوی دولت تحت فشار قرار گرفت مجبور شد از پوشیدن لباس روحانیت صرف‌نظر نموده، به عنوان وکیل دعاوی وارد دادگستری شود و به دفاع از حقوق مظلومان بپردازد. در این راه و در پی اعتراض به ظلم و ستم نظام ستم‌شاهی با علی‌اکبر داور وزیر دادگستری درگیر شده سیلی محکمی به گوشش می‌نوازد. در این اقدام دستگیر و روانه زندان می‌شود و پس از سه سال دعوت معبود را لبیک می‌گوید:
شهید نواب صفوی در هفت‌سالگی وارد دبستان حکیم نظامی شده و سپس در مدرسه صنعتی آلمانی‌ها ادامه تحصیل می‌دهد و همزمان به فراگیری قرآن و دروس دینی همت می‌گمارد. وی سوره‌های کوچک قرآن را حفظ می‌کند و از همان دوران کودکی با مفاهیم قرآنی انس می‌گیرد.
آموزش‌هایی که در مدارس ایران آن دوره به دانش‌آموزان داده می‌شد، ریشه‌ای کاملا غربی داشت و به هیچ وجه نمی‌توانست روح حقیقت جوی سید مجتبی را ارضا کند، لذا علی‌رغم مخالفت‌های سید محمد نواب صفوی، دایی شهید نواب صفوی که پس از فوت پدر سرپرستی او را برعهده گرفته بود وی در مسجدی که در محله ایشان واقع بود شروع به فراگیری درس‌های حوزوی می‌کند.
در 17 آذر 1321 زمانی که بیش از 18 سال نداشت اولین حرکت مهم سیاسی خود را انجام می‌دهد. و در یک سخنرانی پرشور از دانش‌آموزان مدرسه آلمانی‌ها می‌خواهد علیه اقدامات ضددینی و غرب‌پرستانه دولت جهت اعتراض به سوی مجلس حرکت کنند با هدایت‌ وی تظاهرات با شکوهی شکل می‌گیرد و دولت قوام‌السلطنه را در آستانه سقوط قرار می‌دهد.
شهید نواب صفوی پس از اتمام تحصیلات در شرکت نفت استخدام و به آبادان انتقال می‌یابد در این شهر وی با مشاهده رفتار انگلیسی‌ها به خشم آمده کارگران شرکت نفت را از حقوق خویش آگاه می‌سازد و به آنان تفهیم می‌نماید که نفت متعلق به ملت ایران است و مستشاران انگلیسی‌ می‌بایستی در خدمت ایرانی‌ها باشند نه ارباب آنها. در پی فعالیت‌های نواب صفوی در شرکت نفت و به واسطه درگیری ای که بین یک کارمند انگلیسی و کارگر ایرانی بروز می‌کند اغتشاش بزرگی ایجاد می‌شود که طی آن چند کارگر ایرانی دستگیر می‌شوند و شهید نواب صفوی هم شبانه از آبادان راهی نجف می‌شود.
حوزه علمیه نجف همان مامنی بود که روح بزرگ‌ او سال‌ها در پی آن می‌گشت. وی در آنجا به تکمیل آموزش‌های علوم دینی می‌پردازد و نزد اساتیدی نظیر علامه امینی، شیخ حسین قمی و آقا شیخ محمد تهرانی زانوی تلمذ برزمین می‌زند.
زمانی که شهید نواب صفوی در نجف به سر می‌برد همزمان با اوج فعالیت‌های احمد کسروی بود. کسروی در این زمان با انتشار کتاب “شیعی‌گری” و تاسیس جمعیت با “هماد آزادگان” فعالیت های شدیدی را در مبارزه با مذهب تشیع آغاز نموده بود. وقتی کتاب مذکور به نجف می‌رسد نواب آن را به علمای نجف داده حکم ارتداد وی را می‌گیرد. پس از آن عازم تهران می‌شود و ابتدا سعی می‌کند در جلسات بحث کسروی را از مبارزه علیه تشیع باز دارد اما این جلسات ثمری نمی‌بخشد. در همین زمان به کمک سراج انصاری، قاسم اسلامی و مهدی شریعتمداری “جمعیت مبارزه با بی‌دینی” را تشکیل می‌دهد.
شهید نواب، پس از بی‌نتیجه یافتن گفتگو با احمد کسروی با توجه به حکم ارتدادی که در دست داشت در 23 اردیبهشت 1324 در میدان حشمتیه اقدام به ترور وی می‌‌نماید اما کسروی از این ماجرا جان سالم به در برده، نواب دستگیر و زندانی می‌شود ولی با حمایت علما پس از دو ماه به قید کفالت آزاد می‌شود و پس از آزادی با انتشار اعلامیه‌ای تشکیل “جمعیت فداییان اسلام” را اعلام می‌کند. وی در این اعلامیه برادری، استقامت و اتحاد را خط کلی جنبش فداییان، رسیدن به حاکمیت قرآن و اسلام را هدف اصلی جنبش، و شهادت و انتقام و قصاص را روش اصلی مبارزه معرفی می‌کند.
فداییان اسلام در اولین اقدام به ترور انقلابی احمد کسروی دست می‌زنند. این اقدام در بیست اسفند 1324 توسط علی‌محمد و سید حسن امامی و نه نفر دیگر از اعضای فداییان اسلام صورت گرفت.
در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت فداییان اسلام در کنار آیت‌الله کاشانی به مبارزه برمی‌خیزند و در راستای اهداف نهضت مهمترین سد راه ملی شدن نفت یعنی رزم‌آرا را از میان برمی‌دارند.
در همین زمان در سال 1329 نواب صفوی با انتشار کتابی تحت عنوان “جامعه و حکومت اسلامی” منشور حکومت اسلامی را ترسیم می‌کند. عقاید شهید نواب صفوی در خصوص اجرای احکام اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی با عقاید دکتر مصدق سازگار نبوده و در دوران نخست‌وزیری دکتر مصدق نواب دستگیر و زندانی می‌شود اما باز هم با حمایت علما از زندان آزاد می‌شود.
پس از کودتای 28 مرداد جمعیت فداییان اسلام همچنان به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهد و در اعتراض به پیمان نظامی سنتو که ایران را در زمره اقمار امپریالیسم قرار می‌داد اقدام به ترور انقلابی حسین علاء عاقد این قرارداد می‌نماید. اما اسلحه محمدعلی ذوالقدر به موقع شلیک نمی‌کند و در پی آن تعداد زیادی از اعضای فداییان از جمله شهید نواب دستگیر می‌شوند و در بیدادگاه رژیم محکوم به اعدام می‌گردند. در 27 دی ماه 1334 شهید نواب صفوی به همراه عده‌ای از یارانش شربت شهادت می‌نوشند.