علت نفوذ و گسترش شدید بهائیان دررژیم پهلوی چه بود؟

پیوند عمیق و همکاری بهائیت با رژیم پهلوی سابقه ای حتی بیش از عمرسلطنت پهلوی دارد؛ کارشکنی و فشارروشنفکران غرب زده از جمله پیروان بابیت و بهائیت منجربه انحراف و شکست انقلاب مشروطه گردید(1). درنتیجه استبداد جدیدی به وجود آمد که رضا خان میرپنج مجری آن بود. و بدین گونه فرقه بابیه و بهائیه یکی دیگراز کارکردهای خویش را درجهت ایجاد تفرقه و زمینه سازی برای سلطه بیگانگان به نمایش می گذارد(2).
کودتای انگلیسی 1299
براساس اسناد و مدارک معتبرتاریخی، محفل بهائیت درایران، مدت ها پیش از کودتای «انگلیسی» 1299، توسط حبیب الله عین الملک – پدرهویدا- رضا خان را شناسایی و به سرجاسوس بریتانیا درایران – سراردشیر ریپورتر یا اردشیرجی- برای انجام کودتا معرفی کرد. دراین کودتا خاندان ساموئل – نخستین کمیسرعالی فلسطین و دوست نزدیک عباس افندی- نقش جدی داشتند. عوامل دیگری نیز از بهائیان با کودتاجیان همکاری داشتند (3) که پس از پیروزی کودتا حتی به کابینه سید ضیاء راه یافتند(4). پاره ای گزارش ها حاکی است که رضاخان نیز متقابلاً درتعهداتش به انگلیسی ها وعده هایی درباره میدان دادن به این فرقه درایران، داده بود(5).
رضا شاه پهلوی
پس از پیدایش رضا خان درعرصه سیاسی و اجتماعی ایران، سیاست های او درزمینه اسلام ستیزی و مقابله با روحانیت شیعه، مطابق خواست و اهداف بهائیان بود. رضاشاه به دلیل حقارت و دشمنی اش نسبت به اسلام و ساختارمذهبی جامعه ایران «کسانی را درمناصب مهم دولتی می گماشت که مانند خود او بیگانه یا معارض با این بافت بودند. بدین سان افراد وابسته به گروه های دینی خاص به ویژه بابی ها و بهائی ها» را دراداره دیوان سالاری منصوب کرد که به زودی به «قدرت برترسیاسی و اقتصادی ایران» تبدیل شدند(6).بهائیان درسازمان های جدید دولتی مانند ارتش، راه آهن، اداره دخانیات، اداره ثبت و آموزش و پرورش نفوذ کرده، بسیاری از مناصب مهم را دردست داشتند.
اساساً رضا خان نسبت به بهائیان بسیارخوش بین بود؛ چنان که ارتشبد «حسین فردوست» که از مهره های مهم رژیم شاه و دربارمحسوب می شد و درمناصب حساسی چون معاونت ساواک، ریاست دفتراطلاعات ویژه شاه و ریاست دفتربازرسی شاه خدمت می کرد، درباره تعامل تشکیلات بهائیان با حکومت رضا شاه می گوید:«... اصولاً رضا خان نیز با بهائیت روابط حسنه داشت، تا حدی که اسدالله صنیعی را که یک بهائی طراز اول بود، آجودان مخصوص محمد رضا [ولیعهد] کرد. صنیعی بعدها بسیارمتنفذ شد و درزمان علم و حسنعلی منصورو به خصوص هویدا به وزارت فرهنگ و وزارت خوارباررسید»(7).
صنیعی آن قدردربهائیت سرسپرده بود که فردوست درخاطرات خود می نویسد: «روزی از سپهبد صنیعی پرسیدم که چگونه شما شغل سیاسی را پذیرفته اید؟ پاسخ داد: از عکا سؤال شده و اجازه داده اند که درموارد استثنایی و مهم این نوع مشاغل پذیرفته شود»(8).
از دیگربهائیان دوره رضاخان باید از عبدالحسین نعیمی یاد کرد. وی پسرمیرزا محمد نعیم شاعرمعروف بهائی بود. میرزا محمد نعیم که پس از مهاجرت به تهران به استخدام سفارت انگلیس درآمده بود، پسرش عبدالحسین را هم دراین سفارتخانه به کارگماشت. نقش مخربی که عبدالحسین نعیمی درنهضت جنگل و درمیان یاران میرزا کوچک خان ایفا کرد، براساس مأموریت محوله از سوی سفارت انگلیس بود(9).
دراین دوران نه تنها مقابله تاریخی بهائیان با دولت از بین می رود؛ بلکه اعضای این فرقه ضاله پس از سال ها فعالیت نیمه پنهان از آزادی عمل فراوانی برخوردار می شوند و با همکاری دولت و حمایت قدرت های استعماری به ویژه دولت انگلستان و براساس یک برنامه از پیش تدوین شده تهاجم ویژه ای را علیه مبانی سنتی و اعتقادی ملت مسلمان ایران تخریب فرهنگی این مرزوبوم آغاز می نمایند. و با همکاری دولت پهلوی به مقابلع با دین مبین اسلام می پردازند. این مقابله تا حد کشف حجاب که از احکام ضروری اسلام بود و ممنوعیت مظاهرو فعالیت های مذهبی پیش رفت. از این رو رضاخان و عاملان دیگرغرب درایران برای کوبیدن اسلام خصوصاً مکتب حیات بخش تشیع، به ترویج کنندگان مرام بهائی گری میدان دادند، و درچنین شرایطی است که فرقه بهائیت دردوران پهلوی به عنوان یکی از شاخه های بسیارمؤثرو با نفوذ درتشکیلات سیاسی دولت و به تبع آن ساختارهای فرهنگی و اقتصادی کشورو درپناه دولت، خود را حفظ کرده، برپیروان خود می افزایند و ایران به پناهگاه امنی برای بهائیان تبدیل گردد(10).
محمدرضا پهلوی
نفوذ بهائیان دردولت اگرچه دردوره حکومت رضاخان آغاز شد، اما درحکومت پهلوی دوم به اوج خود رسید؛ دراین دوران به علت مساعد شدن شرایط حضوربهائیان درصحنه های اجتماعی و بخصوص سیاسی، شاهد حضورگسترده و فعال آنان درمناصب کلیدی هستیم. درواقع این دوران را باید یکی از مناسب ترین و مساعدترین ادواربرای رشد و گسترش سریع و شتاب آلود «بهائیت» درایران نامید، به گونه ای که درهیچ زمان دیگری، این فرقه ضاله نتوانست همچون این دوره به طورآزاد درعرصه ها و صحنه های مختلفاین کشوربه تاخت و تاز بپردازد و با سیطره برهمه امورایران، از تمام امکانات و ابزارهای حکومت برای تحقق اهداف خود بهره برداری نماید.
ساختارسیاسی
اسناد تاریخی و اعترافات عناصروابسته به رژیم پهلوی، بیان کننده این واقعیت تلخ و
انکارناپذیراست که عناصراصلی فرقه مخوف بهائیت، با ارتباط با بیگانگان درمسیرتحقق سیاست های شیطانی سازمان های جاسوسی اینتلجنت سرویس، موساد و سیا، درتمام تاروپود نظام سیاسی و حکومتی ایران رخنه کرده بودند و برنامه ها واهداف و مقاصد اربابان خارجی قدرت های استعماری را به مرحله عمل درمی آوردند و درکنارمنافع فراوانی که از این راه به دست آوردند، به نشروترویج بهائیت می پرداختند. آنان همه قوای خود را برای اجرای نقشه نابودی اندیشه های ملی و مذهبی درایران به کارگرفته و برای این منظورمجریان خود را انتخاب می کردند تا دربلند مدت آرمان های ملی و سنت دینی را تخریب کنند. از این رو به تدریج درصدد تسخیر پست های حساس و کلیدی کشوربرآمدند(11).
با روی کارآمدن «حسنعلی منصور» برای نخستین بارپای بهائیان به کابینه وزیران ایران بازگردید. اما پیوند بهائیت با رژیم پهلوی، خصوصاً درسال پس از کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332، به اوج خود رسید و دردو دهه آخرسلطنت وی، آنان به بالاترین مقامات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ایران دست یافتند.
سپهبد عبدالکریم ایادی، عنصرمشهوربهائی، درمقام پزشک مخصوص شاه و رئیس بهداری ارتش نفوذی تام دردربارپهلوی یافت و پست مهم نخست وزیری نیز به مدت نزدیک به 14 سال دراختیارعباس هویدا (فرزند همان عین الملک) قرارگرفت. تنها درکابینه هویدا نه وزیربهائی حضوردارند. هویدا درمدت حکومت خود با به کاربستن تصمیمات کادررهبری کمیته، نفوذ بهائیان را درهمه سطوح سیاسی، اقتصادی و نظامی به حد کامل گسترش داد(12).
افزون براین دو، می توان فهرستی طولانی از مقامات مهم سیاسی و نظامی و امنیتی رژیم درنیمه دوم سلطنت محمد رضا ارائه داد که توسط اعضای این فرقه اشغال شده است. همچون: منصورروحانی (وزیرآب و برق و نیز کشاورزی)، عباس آراموزیرخارجه)، سپهبد اسد صنیعی(آجودان مخصوص محمد رضا درزمان ولیعهدی و وزیرجنگ و نیز وزیرتولیدات کشاورزی و مواد مصرفی درزمان سلطنت وی)، غلامرضا کیان پور(وزیردادگستری)، منوچهرتسلیمی(وزیربازرگانی و اطلاعات)، دکترمنوچهر شاهقلی پسرسرهنگ شاهقلی مؤذن بهائی ها(وزیربهداری و علوم)، هوشنگ نهاوندی(وزیرعلوم، رئیس دانشگاه تهران و شیراز، رئیس دفترفرح و یکی از ارکان حزب شه ساخته رستاخیز)،فرخ رو پارسای (وزیرآموزش و پرورش)، سپهبد پرویز خسروانی(فرمانده ژاندارمری ناحیه مرکز درجریان کشتار15 خرداد 42، آجودان فرح، معاون نخست وزیرو رئیس سازمان تربیت بدنی ومدیرعامل باشگاه تاج بعد از بازنشستگی)، دکترشاپورراسخ (رئیس سازمان برنامه و بودجه9، پرویز ثابتی (معاون سازمان امنیت و «مقام امنیتی» مشهور)،ارتشبد جعفرشفقت (رئیس ستاد ارتش)، سپهبد علی محمد خادمی(رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل هواپیمایی ملی ایران «هما») و دررده های پایین تر: مهتدی، از بهائیان کاشان (عضو دفترمخصوص فرح پهلوی)، ایرج آهی (رئیس دفترشهرام سپهری نیا پسراشرف)، نویدی (معاون دکتراقبال رئیس شرکت نفت)، ایرج وحیدی(معاون شهرسازی و مسکن)، منوچهروحیدی برادروی (معاون شهرسازی و مسکن)، مهندس مجد(معتون فنی وزارت کار)،پرتو اعظم (مدیر کل اموراجتماعی وزارت کار)، خانم نبیل (عضو دفتردکترنهاوندی)، ثابت پاسال رئیس رادیو و تلویزیون، عهدیه خواننده زمان شاه و ده ها تن از سران رژیم، از اعضای فرقه بهائیت بودند(13).
وهمچنین صدها نفربهائی متنفذ دیگرکه شرح آن درمنابع معتبر تاریخی اسناد و مدارک به نگارش آمده است(14). چنانکه پروین غفاری معشوقه شاهف درباره حضورش با عبدالکریم ایادی درمحافل بهائیان می نویسد: «من نیز به همراه او درمحافل و مجالس بهائیان شرکت می کردم و به عینه می دیدم که اکثردولتمردان و صاحبان نفوذ درصنایع و پست های مهم کشوراز این فرقه هستند»(15).
امیراسدالله علم وزیردربارو یار و ندیم محمد رضا شاه درخاطاتش می نویسد: «این بهائی های بی وطن درهمه شئون رخنه کرده اند. مخصوصاً مشهوراست که نصف اعضای دولت بهائی هستند و مردم از این بابت خیلی ناراضی هستند. سپهبد ایادی طبیب مخصوص شاهنشاه که متأسفانه مشهوربهائی است»(16).
عقاید شاه
فرح پهلوی نیز درمصاحبه ای به مناسبت سالروز سقوط رژیم پهلوی خطاب به مجری رادیو 24 ساعته لس آنجلس درباره مذهب شاه و اعتقادات مذهبی او چنین گفته است:«شاه اعتقادات مذهبی نداشتند و بخصوص دراین سال های آخرحکومتشان که مرتباً مورد مدح و چاپلوسی قرارمی گرفتند به شدت بی دین شده بودند و حتی بدسان نمی آمد که توصیه امیرعباس هویدارا به کاربندند (هویدا از شاه خواسته بود تا رسمیت دین اسلام را لغو و به بهائیان اجازه فعالیت گسترده بدهد) اما از مردم به شدت می ترسیدند و وحشت داشتند که مردم علیه ایشان دست به شرش بزنند. به همین خاطراز هویدا خواستند تا دولت درخفا وسیله رشد بهائیان را فراهم کند»(17).
ساختاراقتصادی
درزمینه اقتصادی نیز بازار آزاد پول و به ویژه ارزرا بهائیان و صهیونیست درکنترل خود داشتند. نظام بانکی کشور، دربست دراختیارصهیونیست های داخلی و خارجی و فراماسون ها و بهائیان بود. بانک ملی را سال ها یک بهائی فراماسونربه اسم یوسف خوش کیش اداره می کرد. بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران را صهیونیست های ایران(باند شریف امامی، استاد اعظم فراماسون های ایران و رئیس مجلس سنا...) با همکاری بانک های خارجی که اغلب درکنترل صهیونیست هاست، بنیاد گذاردند که تمامی فعالیت های صنعتی و نیز بخش عمده ای از سرمایه های کشوردرقبضه ان بود. جز این بانک ها، صهیونیست ها و بهائی ها و فراماسون ها، اداره کامل تمامی بانک های مختلط داخلی و خارجی را نیز درکنترل داشتند(18).
بهائیان چون هژبر یزدانی(19) سرمایه دارمعروف گروه های مافیایی قدرتمندی به وجود آورده بودند و با توسل به زور و شیوه های غیرقانونی و استفاده از نفوذ بهائی ها دردربارو دستگاه حاکم، قدرت اقتصادی بسیارقوی ایجاد کرده بودند و بطورهماهنگ به چپاول منابع و معادن و ثروت های عمومی جامعه اسلامی ایران می پرداختند(20).
اصلاحات ارضی
حضوربزرگ مالکان بهائی درتمامی دوران سلطنت پهلوی ادامه یافت. سیاست اصلاحات ارضی دهه 1340 ش. این روند را تقویت نمود زیرا با سلب مالکیت از مالکان مسلمان و ایجاد آشفتگی درساختارمالکیت و مدیریت روستایی راه را برای رشد بزرگ مالکان وابسته به دربارپهلوی، به ویژه بهائیان، هموارکرد. سلطه بهائیان بردو نهاد اصلی متولی اراضی (اصلاحات ارضی و منابع طبیعی) عامل مهمی درتجدید ساختارمالکیت به سود اعضای متنفذ فرقه بهائی بود. برای مثال، ناصرگلسرخی، وزیرمنابع طبیعی دردولت هویدا، درزمینه واگذاری و تملک اراضی چنان بی پروا بود که کارش به رسوایی کشید و سپهبد پرویز خسروانی از طریق نهادهای تحت امرخود، سازمان تربیت بدنی و باشگاه تاج، به کمک گلسرخی، اراضی پهناوری را تملک کرد. محسن پزشکپور، نماینده آخرین دوره مجلس شورای ملی، درجلسه طرح و بررسی لایحه بودجه سال 1357 با اشاره به هژبر یزدانی، بزرگ مالک بهائی دوران متأخر پهلوی، چنین گفت:«درمسیراصلاحات ارضی یک فئودالیسم جدید به وجود آوردند زمین را به روستائیان صاحب نسق دادند و بعد با برنامه کشت و صنعت از آن ها گرفتند و آن وقت آن زمین ها را به دست عده معدودی دادند... این زمین ها را به نام ملی شدن از هزارنفرگرفتند و به یک نفردادند... مراد از تقسیمات ارضی این بود که قسمت عظیمی از منابع مملکت را دراختیارعده معدودی قراردهند»(21).
وبدین گونه پهلوی دوم فضایی بسیارمناسب برای رشد و گسترش بهائیت درجهت تضعیف آرمان های ملی و سنت های دینی فراهم آورد؛ مطابق گزارش ساواک از جلسه ناحیه 2 بهائیان شیراز، مورخ 19/05/1350؛
«جلسه با شرکت 12 نفراز بهائیان ناحیه 2 شیراز درمنزل آقای هوشمند و زیر نظر آقای فرهنگی تشکی گردید. پس از قرائت مناجات شروع و خاتمه و قرائت صفحاتی از کتاب لوح احمد و ایقان، آقای فرهنگی و محمد علی هوشمند پیرامون وضع اقتصادی بهائیان درایران صحبت کردند... فرهنگی اظهارداشت: بهائیان درکشورهای اسلامی پیروز هستند و می توانند امتیاز هرچیزی را که می خواهند بگیرند. تمام سرمایه های بانکی و ادارات و رواج پول دراجتماع ایران مربوط به بهائیان و کلیمیان می باشد. تمام آسمان خراش های تهران، شیراز و اصفهان مال بهائیان است. چرخ اقتصادی این مملکت به دست بهائیان و کلیمیان می چرخد. شخص هویدا بهائی زاده است. او یکی از بهترین خادمان امرالله است و امسال مبلغ پانزده هزارتومان به محفل ما کمک نموده است. آقایان بهائیان! نگذارید کمرمسلمانان راست شود!...»(22).
تیمسارعبدالکریم ایادی
او از عناصرکلیدی و مهم تشکیلات بهائیت دردوران پهلوی است؛ پزشک مخصوص شاه،با نفوذترین فرد دربارو مقتدرترین فرد کشورکه برای خود مشاغل فراوانی متجاوز از هشتاد شغل فراهم کرده بود که همه حائز اهمیت بودند. ریاست بهداری کل ارتش و اداره ساختمان های بیمارستان های ارتش و وارد کردن وسایل و داروها، ریاست «اتکا» ارتش و نیروهای انتظامی و تعیین رؤسای اتکاها و پرسنل آنها و وارد کردن نیازهای کشوراز انگلیس و آمریکا اگرچه آنها درکشور موجود بود، ریاست سازمان دارویی کشورو کنترل خرید دارو از خارج، ریاست شیلات جنوب و صدورمجوز برای صیادی کشورهای مورد نظراز جمله اموری بود که عبدالکریم ایادی براساس مصالح بهائیت درتحت کنترل و سیطره خود درآورده بود(23). او با نفوذی که نزد محمدرضا داشت بهائی ها را به مقامات عالی رساند(24).
نفوذ و گسترش سیطره سیاسی و اقتصادی بهائیان درایران از این تفکرتشکیلات جهانی بهائیت ناشی می شد که ایران همان ارض موعودی است که باید به تصاحب بهائیان درآید! و لذا برای تصرف مشاغل مهم سیاسی دراین کشورمنعی نداشتند(25). عبدالکریم ایادی با توجه به عضویت دراین تشکیلات جهانی مأموریت داشت تفکرمزبور را درتمام عرصه ها و سیستم های حکومتی ایران به ظهورو عینیت برساند و او دراین مأموریت شیطانی آنچنان به پیشرفت های بزرگ و غیرقابل تصوردست یافت که شاه و تشکیلات دربارو ارتش و سازمان های دولتی همچون موم دردست های او به بازی گرفته می شدند(26).
فردوست درباره نفوذ ایادی می گوید:«نمی دانم دراین دوران آیا ایادی بهائی برایران سلطنت می کرد یا محمد رضا پهلوی! تمام ایرانیان رده بالا، چه درایران باشند و چه درخارج، خواهند پذیرفت که سلطلن واقعی ایران ایادی بود... درزمان حاکمیت ایادی بود»(27).
ایادی مشهوربه «راسپوتین» ایران بود(28). ازاو به عنوان جاسوس بزرگ غرب و مطلع ترین منبع اطلاعاتی سرویس های آمریکا و انگلیس در دربارپهلوی و کشورنام برده می شود؛ بنابه اعتراف یک گروه انشعابی از هائیت، ایادی جاسوس آمریکا بوده و اطلاعات لازم و مورد نظررا به مرکز حکومت آمریکا منتقل می ساخته است. این گروه انشعابی که پس از پیروزی انقاب اسلامی به دلیل اطلاع از عمق فجایع عناصربهائی دربارشاه از تشکیلات این فرقه جدا شدند و خود گروه دیگری را بنیان نهادند، از زبان اسدالله مبشری وزیردادگستری وقت خبری را درنشریه خود به نام احرارمنتشرساختند که متن آن چنین است:«تیمسارایادی پزشک خصوصی شاه، برای سازمان سیا جاسوسی می کرده است و مأموریت داشته که اگرشاه قدمی برخلاف منافع آمریکا بردارد او را به قتل برساند(29)».
نفوذ بهائیان درارکان دولت، خصوصاً حضورعبدالکریم ایادی مرد قدرتمند بهائیان در دربارشاه موجب امید بهائیان شد. آنان رسماً اعلام می کردند بهائیان مأموریت دارند که از هرفرصتی استفاده کرده مسلک بهائی را دردربارشاهنشاهی به خصوص خاندان جلیل سلطنت اشاعه دهند.
بدین صورت دردوران محمد رضا پهلوی بهائیت روند رو به رشد بسیارزیادی یافته و شخص شاه از گسترش نفوذ آنان به عنوان عناصرمطمئن و بی خطربرای سلطنتش حمایتی ویژه می نماید؛ او صراحتاً می گفت: «افراد بهائی درمشاغل مهم و حساس مفیدند چون علیه من توطئه نمی کنند(30)». درواقع او توانست با تکیه برآنان درمقابل فرهنگ غالب شیعه مردم ایران و اقتدارروحانیت ایستاده و با استفاده از فرهنگ غیرشیعی و غرب باوربهائیان، درراستای استحاله فرهنگ مذهبی – ملی و جلب حمایت بیگانگان استفاده کند.
درمقابل، بهائیت نیز درتمام دوران سلطنت پهلوی و درمقاطع حساس، به رغم ادعای غیرسیاسی بودن هماهنگ با سیاست های مورد نظررژیم و درجهت تثبیت موقعیت آن تلاش کرد. تأیید انقلاب سفید شاه، همکاری با ساواک، جلب حمایت دولت های بزرگ از شاه و سلطنت او به وسیله اسرائیل، و عضویت درحزب رستاخیز، قسمتی از مواضع سیاسی فرقه مزبوردرهماهنگی با سیاست های ضد مذهبی و ضد ملی شاه بود(31).
اسلام زدایی
فعالیت بهائیان به خصوص درارتباط با اسلام زدایی نیز سازگاری زیادی با روحیه محمد رضا پهلوی و تفکرغرب گرایی وی داشت؛ بی اعتقادی درباربه اسلام موجب تلاش آنها جهت ترویج سایرمذاهب و نحله ها شده بود. از این جهت شاه «بدش نمی آمد بهائی گری درایران رشد کند و نیرویی دربرابر اسلام تبدیل گردد(32)».
یکی از مبلغان بهائیت نیز درباره تأثیرمتقابل بهائیت برشاه و خاندان پهلوی اعتراف می کند: «کارهایی که اکنون به دست اعلی حضرت شاهنشاه صورت می گیرد، هیچ کدامشان روی اصول دین اسلام نیست زیرا شاه تمام دستورهای بهائی آشنایی دارد و حتی ایشان با اشرف پهلوی دردوران کودکی درمدرسه بهائیان... درس خوانده اند (33)».
رژیم پهلوی حتی برای مسافرت سران محافل متعدد بهائیان ایران از نقاط مختلف ایران به لندن و شرکت درانتخابات جهانی «بیت العدل» نیز تسهیلات ویژه ای قائل شد و به هربهائی که عازم این سفرمی گردید، مبلغ پانصد دلارارز با تخفیف قابل توجهی دربهای بلیط رفت و برگشت هواپیما درنظرگرفته و پرداخت می کرد.
درچنین فضا و شرایطی بهائیان توانستند ضمن افزایش بی سابقه قدرت سیاسی و اقتصادی خویش زمینه های لازم را برای ترویج عقاید گمراه کننده و خرافی فرقه بهائیت و تعقیب منافع قدرت های استعماری فراهم نموده و تنها کشورشیعی جهان را به مهمترین پایگاه خویش مبدل سازند(34).
پی نوشت:
(1). در جریان انقلاب مشروطه علاوه بر دار زدن شیخ فضل الله نوری، عوامل بیگانه با کمک دستگاه مخوف تروریستی تشکیلات بهائیت، رعبران مذهبی از بهبهانی تا طباطبایی را از صحنه حذف کردند و آخوند خراسانی را نیز به شهادت رساندند.
(2). ر. ک: بهائیت در ایران، پیشین، صص 229-199.
(3). جستارهایی از تاریخ بهائیت، پیشین، صص 28، ج29.
(4). جهت آشنایی با این عوامل ر. ک: بهائیت و رژیم پهلوی، علی حقیقت جو، ویژه نامه ایام، ش29.
(5). همان.
(6). زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، عبدالله شهبازی، ج3، (آریستوکراسی و غرب جدید)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1379، ص78.
(7). ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، پیشین، ج1، ص376.
(8). همان، ص374؛ و ر. ک: کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارن اطلاعات، 1شهریور 1384.
(9). عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائی گری ایران، فصلنامه تاریخ معاصر، سال هفتم، شماره 72؛ ص5.
(10). بهائیت، رژیم پهلوی و مواضع علما، روح الله حسینیان، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 17(ویژه نامه بهائیت)، تابستان 1386، ص11.
(11). اسناد متعددی در این زمینه وجود دارد. جهت آشنایی ر. ک: ویژه نامه ایام 29، به نشانی اینترنتی: www.ayam29.com/document/092.htm
(12). محمد اختریان، نقش امیرعباسهویدا در تحولات سیاسی اجتماعی ایران، تهران: علمی 1375، ص164.
(13). ر. ک:
1. جواد منصوری، تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ج1، ص325-324؛
2. معماران تباهی، سیمای کارگزاران کلوپ های روتاری در ایران، دفتر پژوهش های مؤسسه کیهان، تهران: انتشارات کیهان، 1377، ج1 و 3.
(14). به عنوان نمونه ر. ک: انشعابات در بهائیت، عباس رائین؛ حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ جواد منصوری، تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد؛ محمد احمدی؛ پژوهه صهیونیست (مجموعه مقالات)، تهران: مرکز مطالعات فلسطین، 1381ش، ج2، صص 391،ج 392؛ و...
(15). پروین غفاری، تا سیاهی در دام شاه، تهران: مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1376، ص106.
(16). یادداشت های علم، امیر اسدالله علم، تهران: مازیار، 1387، صص 142-140.
(17). رادیو 24 ساعته لس آنجلس، 21/11/1378 و هفته نامه پنجشنبه، سال سوم، ش95، ص11.
(18). نام کتاب: شمس الدین رحمانی، جنایت جهانی، تهران: پیام نور، 1381، صص 61-62.
(19). هژیر یزدانی یک گاودار سنگسری بود که با حمایت سرلشکر ایادی-همشهری او و پزشک ویژه شاه و دیگر بهائیان توانست به یکی از مهم ترین چهره های اقتصادی دوران پهلوی تبدیل شود. بسیاری نظرشان براین بود که وی در واقع به نمایندگی از بهائیان فعالیت اقتصادی می کرد و چهره ای پوششی بود که در پشت آن جامعه بهائی پنهان شده و فعالیت های اقتصادی داشت. این فعالیت چندان پردامنه بود که بعید می نمود یک نفر آن هم چهره ای عادی مثل یزدانی بتواند به چنین موقعیتی دست یابد مگر آنکه از حمایت قاطع و پشت پرده ای برخوردار باشد. اسنادی که در این پرونده آمده است گواهی است بر بخشی از زد و بندهای وی برای گرفتن امکانات و اعتبارات مالی بیشتر. وی هرگاه به مشکل برخورد می کرد با اعمال نفوذ از سوی سرلشکر ایادی و همین طور نصیری که یکی را پدر خودش و دیگری را برادرش می نامید، موانع را از سر راه برمی داشت. حتی یکبار موفق شد یکی از مخالفانش را به گونه زیرکانه در اتاق عمل، با استفاده از قطع اکسیژن به قتل برساند. نفوذ هژبر در دستگاه اقتصادی پهلوی یکی از اتهامات رایج سلطنت پهلوی را که حمایت از بهائیان بود ثابت می کرد. این امر تا به آنجا پیش رفت که مردم طی دوران انقلاب به برخی از بانک ها که خبر از نفوذ یزدانی در آنها داشتند حمله کرده و این اقدامات را به سبب مبارزه با بهائیت می دانستند. (ر. ک: هژبر یزدانی به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384).
(20). ر. ک: معماران تباهی، دفتر پژوهش های مؤسسه کیهان، ج3، صص 26، ج42؛ هژبر یزدانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
(21). جستارهایی از تاریخ بهائی گری در ایران، جغرافیای جمعیتی بهائیان ایران، پیشین.
(22). گزارش به ساواک، 19/5/1350، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج2، ص385.
(23). ر. ک: سیطره کامل بهائیت بر ارکان و تشکیلات رژیم پهلوی، پایگاه اینترنتی موعود.
(24). ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، پیشین، ج1، ص374.
(25). مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی اطلاعات، ظهور و و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، 1370، ص374.
(26). علیرضا آقایی، نقش رژیم پهلوی در تحکیم فرقه بهائیت، خبرگزاری فارس 22/1/85
(27). همان، صص 201-204.
(28). (راسپوتین از شخصیت های بسیار مرموز، فاسد و منحرف دربار «نیکلای دوم» آخرین امپراتور روسیه بود. او با آلودگی به سحر و جادو و اعتقاد به لجام گسیختگی جنسی به دربار تزار راه یافت و با زنان دربار به ویژه ملکه الکساندرا همسر تزار روابط نامشروع جنسی برقرار نمود. فساد رابطه جنسی او با زنان دربار و همسر تزار از یکسو و نفوذ و تأثیری که در جابجائی مسئولان و عناصر داخل حکومت داشت به همراه همدستی اش با همسر تزار در به قتل رساندن مخالفان از او عنصری غالب و فاسد و وحشتناک ساخته بود، به گونه ای که هر عملی که می خواست انجام می داد و کسی را یارای مخالفت با او نبود. این دو مشخصه به طور کامل در ایادی جمع آمده بود و او در دربار شاه حتی بیشتر و مسلط تر از راسپوتین به فتنه و فساد اشتغال داشت.(راسپوتین، آر. جی. مینی، ترجمه اردشیر روشنگر، تهران: البرز، 1377؛ لغت نامه دهخدا؛ فرهنگ فارسی معین؛ دایة النعارف بریتانیکا).
(29). احرار، ش1، تیرماه 58، ص6؛ بهائیت در ایران، پیشین ، ص274.
(30). فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و آمریکا، تهران: وزارت اطلاعات، 1368، ص15.
(31). تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، پیشین، ج1، ص326.
(32). دخترم فرح، فریده دیبا، ترجمه الهه رئیس فیروز، تهران: به آفرین، 1386، ص321.
(33). تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، پیشین، ص336.
(34). در مقابل چنین تهاجمی، شاهد مقاومت همه جانبه حوزه های علمیه، مراجع عظام تقلید نظیر آیة الله بروجردی و حضرت امام خمینی (ره) می باشیم که با موضع گیری های هوشمندانه و قاطع خویش و آگاه نمودن جامعه اسلامی، نقشی مهم در خنثی نمودن توطئه های رژیم پهلوی، سران اسرائیل، و بهائیت ایفا نمودند.