ضدیت شدید رضاخان با علما
چالش مستمر علما با رضاخان ـ که در برهههایی چون غائله جمهوریخواهی تا مرز یک «جنگ سرنوشت» پیش رفت ـ قالب دیکتاتور و نوظهور را از کینه نسبت به آن جماعت (وکلا اسلام و دینداران) پر ساخته بود و لذا به میزانی که پایههای قدرت دیکتاتور در کشور محکمتر میشد. عرصه بر«تکاپو» بنگه«تنفس» روحانیت دشوارتر میگردند در قم، رضاخان در پاییز 1306 تجمع باشکوهی را که از علمای بلاد به رهبری حاج آقا نورالله تشکیل شده بود با مسموم ساختن رهبر قیام، ازهم فرو پاشاند.
کوتاه مدتی بعد در نوروز 1307 شمسی زمانی که همسر و خانواده رضاخان به علت عدم رعایت حجاب در حرم مطهر حضرت معصومه (س) مورد اعتراض مرحوم حاج شیخ محمدتقی بافقی (دستیار آیتالله حائری رئیس حوزه علمیه قم) قرار گرفتند. دیکتاتور شتابان با نیروهای نظامی به قم آمد و در حرم مطهر به مرحوم بافقی حمله برد و پس از ضرب و شتم وی او را به زندان تهران منتقل ساخته و سپس برای سالها به حضرت عبدالعظیم (ع) تبعید کرد یک ماه پیش از ضرب و شتم بافقی نیز عمال دیکتاتور آیتالله بروجردی را (به جرم تمهید مقدمات جهت قیم بر ضد رضاخان در رأس عشایر لرستان) همگام ورود به ایران از عراق دستگیر و پس از چند روز حبس در محل ارکان حزب (ستاد کل ارتش) در تهران به مشهد تبعید کردند در تبریز، به دنبال مخالفت مردم با سربازگیری رضاخانی و تعمیر کلاه و لباس سستی در سالهای 1308 و 1309، آیات و حجج اسلام آندیار همچون آقامیرزا صادق آقا مجتهد و آقا میرزاباوالحسن انگجی دستگیر و به خارج از آذربایجان (کردستان و ...) تبعید گردیدند و همزمان با این امر، حسینیهها، مساجد و هیأتهای مذهبی را تعطیل نمودند و با این کارها اندوه و ناراحتی شدید متدینین و مرگ زودرس آن دو مرجع بزرگوار را فراهم ساختند و پس از مرگ ایشان نیز مانع بستن بازار و تشییع جنازه آن دو توسط مردم شدند.
در مشهد قیام معترضانه مردم متدین بر ضداقدامات ضد ملی و ضد اسلامی رضاخان در تابستان 1314 وحشیانه با مسلسل و آتشبار به خون کشیده شد و صدها بلکه هزاران انسان بیگناه به جرم اعتراض به مظالم دستگاه کشته و مجروح گردید. و این در حالی بود که معترضان، به جرم حضرت ثامنالحجج و مسجد پیوسته به آن (مسجد گوهرشاد) پناهنده شده بودند. در پی آن کشتار فجیع نیز، عالمان برجسته شهر تحت محاکمات فرمایشی قرار گرفته و برای سالهای طولانی زندانی یا تبعید گشتند و بعضاً همچون آیتالله میرزامحمد آقازاده، فرزند آخوند خراسانی، به قتل رسیدند. رئیس حوزه روحانیت مشهد حاج آقا حسین قمی نیز که چندی پیش از کشتار فجیع مردم مشهد، برای گفتگو با دیکتاتور و بر حذر داشتن وی از مخالفت با احکام مسلم اسلام به شهر ری آمده بود. در حلقهای از نیروهای نظامی، محصور و به خارج از کشور ـ به کربلا ـ تبعید گردید.
سرکوب خونین اعتراضات ملت و روحانیت (به ویژه قیام مشهد). فرصتی برای دیکتاتور و عمال رنگارنگ او پیش آورد که بدون هیچ گونه پردهپوشی، کینه خود به اسلام و روحانیت را به نمایش گذارند. شاهدان عینی، حتی از به راه انداخته شدن کارناوال رقص و آواز توسط آبادی دیکتاتور در ایام عاشورای حسینی یاد میکنند. عمیدی نوزی، روزنامه نگار مشهور عصر پهلوی مینویسد: «در همان ایام عاشورا به عنوان روزهای مبارک عصر جدید، پرچم بر در و خانهها میزدند. قالیچه و آئینه بر در و دیوار می کوبیدند و شهربانی وقت نیز مطربهای عمومی را در اتوبوس ریخته دور شهر میگرداند.»
مرتضی مشفق کاظمی، نویسنده رمان «تهران مخوف» و عضو مهم وزارت خارجه عصر محمدرضا نیز یادآور میشود: پیش از شهریور [نیست] مأمورین شهربانی برای خوشرقصی، عصر عاشورا بلافاصله سینماها را مجاز به دادن نمایش میکردند و سروصدا و ساز و آواز در خیابان لالهزار راه می انداختند... آری، رضاخان کار گستاخی و جسارت به دین و روحانیت معظم شیعه را به آنجا رسانده بود که میخواست علما را نیز (همچون دیگر طبقات) به زور، وادار سازد که حجاب از سر و روی همسران خویش برگرفته و با چنین وضعیتی وارد مجالس فرمایشی کنند! تصمیم دیکتاتور به این امر و دستور جدی و تهدیدآمیز وی به علما جهت انجام این کار ننگین، هر چند باور آن بسیار دشورا است. واقعیتی مسلم و قطعی بوده و اگر ایستادگی دلیرانه امام جمعه محترم تهران در برابر این فرمان شیطانی نبود. چه بسا جنبه تحقق نیز به خود میگرفت. آیتالله سیدمحمد امامزاده (امام جمعه تهران در عصر قاجار و رضاخان) از کسانی است که هنگام دستگیری و محاکمه (فرمایشی) حاج شیخ فضلالله نوری توسط مشروطهخواهان تندرو عضو هیأت مدیره انقلاب مشروطه بود و به نوشته استاد محیط طباطبایی، «موقع طرح رأی محکمه [به قتل شیخ فضلالله]. به عنوان اعتراض با تعرض و آشفته از جلسه هیأت مدیره بیرون آمد و در کار تصویب شرکت نکرد».
داستان ایستادگی شجاعانه و مؤثر وی در برابر رضاخان، ماجرای جالبی دارد که دریغ است خوانندگان محترم را از ذکر آن محروم گذاریم: حضرت آیتالله حاج شیخ لطف الله صافی مرجع بزرگ معاصر، شب جمعه 22 تیر 1380 شمسی در حضور جمعی از فضلای حوزه علمیه قم به مناسبت بحث از کشف حجاب رضاخانی و کشتار فجیع مسجد گوهرشاد فرمودند، دستگاه رضاخانی در آن روزگار تیره و سخت، وقاحت را از حد گذراند و حتی در مشهد جمعی از زنان را وادار ساخت که به صورت بی حجاب در ایوان طلای مشهد (صحن نو، که مقبره شیخ بهائی در گوشه آن قرار داد) گرد آبند و به اصطلاح جشن کشف حجاب بگیرند. که من خود تصویر ایشان را که روی صندلی نشستهاند دیده و دارم. رژیم دیکتاتوری حتی در نظر داشت علما را نیز به زور وادار سازد که همسر خویش را به طور بی حجاب از خانه بیرون آورده و در جشنهای فرمایشی مزبور شرکت جویند و به عمل ننگین «کشف حجاب» مهر تأیید زنند! با زور و اشتلمی که در کار بود، مقاومت در برابر شاه سفاک و دیکتاتوری مهیب او، به راستی سخت و دشوار مینمود و امام جمعه این هیبت را شکست شرح ماجرا از این قرار است که علی اصغر حکمت، از وزرای مشهور رضاخان، نزد امام جمعه تهران مرحوم سیدمحمد امامزاده رفته، نظر دیکتاتور را به وی ابلاغ کرد و بر لزوم انجام این امر تأکید ورزید. امام جمعه از قبول این امر سر باز زد. حکمت مجدداً اصرار ورزید و در پایان تهدید کرد که چنانچه از انجام فرمان اعلیحضرت سرپیچی کنید. عواقب بدی در انتظار شما بوده و به فنای شما خواهد انجامید! در اینجا امام جمعه سخت ناراحت شده و شدیداً به علیاصغر حکمت توپید که به فنای من می انجامد؟! بگذار بیانجامد! من چیزی از عمرم باقی نمانده و بقایی در کار نیست. که از فنای آن هراس داشته باشم! به شاه بگویید: این کار انجام شدنی نیست! با این مقاومت شگرف و نیز پایمردی که دیگر علما نشان دادند، رژیم دیکتاتوری از آلوده ساختن علما به این بدعت ننگین منصرف شد.