شوراي عالي زنان ايران به مثابه ابزار غرب‌گرايي حكومت پهلوي

دستگاههاي برنامه‌ريزي حكومت پهلوي با جمع‌بندي از فعاليت جمعيت‌هاي زنان و با يك دوره 30 ساله  دريافتند كه نمي‌توان به شكل متفرق اهداف حكومت را در شرايط جديد تأمين نمود. دولت دريافته بود كه براي پيشبرد اهداف غرب‌گرايي و تجددمآبي و جهت‌دهي به زنان، به يك سازمان گسترده و منسجم نيازمند است لذا تصميم گرفت در يك اقدام سياسي كليه جمعيت‌هاي زنان را تحت مديريت واحد سازماندهي نمايد. اين سازمان واحد شوراي عالي زنان نام داشت كه با رياست اشرف پهلوي در نيمه اول ارديبهشت ماه 1338، متشكل از هجده جمعيت از جمعيت‌هاي زنان، آغاز به كار كرد. با تشكيل شوراي عالي زنان ايران، كليه جمعيت‌هاي زنان، تعطيل شدند.   دليل اصلي تشكيل شورا، مبارزه با بي‌سوادي اعلام شد   اما در حقيقت، جمعيت‌هاي پراكنده با اهداف مختلف در ارتباط با برنامه‌هاي وزارت فرهنگ و در راستاي سياست‌هاي حكومت، سازمان يافتند.   رياست شورا به اشرف پهلوي و نيابت آن به فريده ديبا سپرده شد. 
گرچه اهداف فرهنگي سرلوحه كار شورا اعلام شده بود، ولي نوع انتخاب افراد در رياست شورا و اعطاي سمت‌ها به زناني كه سابقه فعاليت‌هاي سياسي، اجتماعي بسياري در جهت برنامه‌هاي تجددگرايي رضاخان داشتند، نشان مي‌داد كه شوراي عالي زنان، همچنان در جهت سياست‌هاي تجددگرايي حكومت گام برخواهد داشت. همچنين، نخستين حركت‌هاي شورا نيز حاكي از اهداف سياسي آن بود.   چنان‌كه بلافاصله پس از تأسيس، اعضاي شورا در انتخابات محلي اصفهان به حمايت از يك كانديداي زن پرداختند. 
دستور كار و شيوه سازماندهي شورا، بر طبق يك اساسنامه يازده‌ماده‌اي تعيين شد. اساسنامه شورا توسط دكتر متين دفتري در جلسه‌اي با حضور اسدا... علم، دكتر منوچهر اقبال و اشرف پهلوي تدوين گرديد.   با تأسيس شوراي عالي جمعيت‌هاي زنان به اين شورا پيوستند. اين جمعيت‌ها عمدتآ به سه گروه تقسيم مي‌شدند: 1. اعضايي كه هدف صنفي و حرفه‌اي داشتند. 2. اعضايي كه به منظور ارائه خدمات خيريه و بهداشتي و آموزش فعاليت مي‌كردند. 3. و اعضايي كه اهداف سياسي خود را دنبال مي‌كردند و به دليل آنكه شوراي عالي پس از مدتي در خدمت سياست‌هاي حكومت پهلوي قرار گرفت، اين اعضاء نيز فعال‌تر شدند.

شوراي عالي زنان ايران و سياست‌هاي حكومت پهلوي
سال‌هاي 1340-1350 در تاريخ ايران و سلطنت محمدرضا پهلوي به دليل جلوه‌هاي خاص خود، با زمان‌هاي ديگر تمايز دارد؛ چرا كه در اين زمان، حكومت دوران تثبيت خود را طي مي‌كرد و به همين دليل، تمام نيروهاي مختلفي كه حامي و همسو با سياست‌هاي روز بودند، به خدمت گرفته شدند. علاوه بر اين، نفوذ آمريكا در امور ايران در اين دوره افزايش يافته رژيم در اين دوران تمايل محسوسي به سمت الگوهاي امريكايي پيدا كرده بود و اغلب سياست‌هاي اين كشور در ايران تحقق مي‌يافت.
به اين ترتيب، الگوي فرهنگ براي جوامع تحت نفوذ شيوه زندگي امريكايي، مبتني بر مصرف انبوه بود. اين بينش، جامعه سنتي را تحقير مي‌كرد و الگوهاي غربي را به عنوان الگوي غالب، فراروي جوامع ديگر قرار مي‌داد. يكي از راه‌هاي غربي كردن جوامع، ايجاد تحولات اقتصادي و اجتماعي بود. علاوه بر اين، كِنِدي ــ رئيس جمهور وقت امريكا ــ اين سياست‌ها را واكنشي خلاق در مقابل نفوذ انگليس در كشورهاي منطقه مي‌دانست و از آنها حمايت مي‌كرد. بر اين اساس در 25 مه 1961 به صراحت اعلام كرد:
پيمان‌هاي نظامي نمي‌تواند در كشورهايي كه بي‌عدالتي اجتماعي و هرج و مرج اقتصادي، راه خرابكاري را در آنها باز كرده، كمك نمايد. امريكا نمي‌تواند به مشكلات كشورهاي كم‌رشد، فقط از نظر نظامي توجه كند... اين امر، خاصه در مورد كشورهاي كم‌توسعه كه به ميدان بزرگ مبارزه تبديل شده‌اند، صادق است و به همين جهت است كه بايد پاسخ ما به خطراتي كه متوجه اين كشورهاست، جنبه خلاق و سازنده داشته باشد. ما مي‌خواهيم در اين كشورها اميدواري پديد آيد. 
به اين ترتيب، انديشه حاكم بر اصلاحات اقتصادي، اجتماعي، تربيت نوع جديدي از طبقات غرب‌گرا بود كه به تدريج، به خدمت نهادها و سازمان‌هايي درمي‌آمدند كه در خدمت اجراي تغييرات در جامعه به فعاليت مي‌پرداختند. از آنجا كه در اين طرح‌ها زنان نقش جديدي را پذيرا شدند، شوراي عالي زنان ايران به عنوان يكي از مبلغان و مجريان سياست غربگرايانه، نقش مهمي را بر عهده گرفت. اين شورا در حقيقت، يكي از نهادهايي بود كه از يك سو، به وسيله نيروهاي غرب‌گرا تجهيز شده بود و از سوي ديگر، وظيفه تربيت نيروهاي جديد را برعهده داشت. نهادهاي تبليغاتي در اولين اقدام به آماده‌سازي شرايط اجتماعي به منظور اجراي طرح‌هاي جديد پرداختند.   كه بخش اعظم اين تبليغات به تغيير موقعيت زنان اختصاص يافت.
نشريات از مهم‌ترين اركان تبليغات بودند كه بيشتر مقالات و مباحث خود را به موضوع زنان اختصاص دادند. مجله اطلاعات بانوان در شماره‌هاي متعدد، به معرفي چهره‌هاي زنان غرب‌گرا كه موفق به ادامه تحصيل و احراز پست‌هاي حساس شده بودند، مي‌پرداخت. بيشتر اين زنان از طبقات سياسي و مرفه جامعه بودند   كه مصداق كلي در جامعه به شمار نمي‌رفتند، ولي دستاويز مناسبي بودند تا پيشرفت آنان به كشف حجاب و تجددگرايي نسبت داده شود. علاوه بر اين، ترتيب مصاحبه‌هاي مطبوعاتي در سطح دبيرستان‌ها و دانشگاه‌ها و ارائه فعاليت‌هاي اين نهادها و معرفي دختران و زنان موفق در تحصيل، نمونه ديگري از تبليغات بود.   همچنين، شيوه‌هاي جديد آداب معاشرت اجتماعي، بحث و بررسي در مورد چگونگي ورود زنان كشورهاي مختلف در فعاليت‌هاي سياسي، اجتماعي و مقايسه آنان با موقعيت زنان در كشورهاي اسلامي يا كشورهايي كه زنان از اين گونه مسائل به دور بودند، از مباحث غالب نشريات بود.   از سوي ديگر، شوراي عالي زنان در جلسات و سمينارهاي مختلف يا با انتشار مقالات و كتاب‌هاي متعدد، دلايل لزوم شركت زنان در سياست را ذكر مي‌كردند. ارائه الگوهاي زنان غربي و شركت آنان در امور سياسي نيز از موارد تبليغاتي ديگر بود. 
در شهريورماه 1339، همزمان با تشديد تحركات آمريكايي‌ها و عوامل داخلي آنها در ايران شوراي عالي زنان براي ايجاد زمينه‌هاي مناسب شركت زنان در انتخابات، تظاهرات گسترده‌اي ترتيب داد. تعدادي از وزيران، مانند سپهبد امير احمدي، متين دفتري، دكتر جهانشاه صالح، موافقت رسمي خود را با اين امر اعلام كردند. به اين ترتيب، مطبوعات، بازوي تبليغات و شوراي عالي هماهنگ‌كننده جمعيت‌ها و وسيله‌اي براي مانورهاي حكومت بودند. تا زمينه‌هاي مناسب براي اجراي طرحهاي غرب‌گرايانه حاصل شود.
در سال 1340 پس از زمينه‌چيني‌هاي متعدد از طرف حكومت براي انجام برنامه‌ها، مراحل اوليه اجراي طرح‌ها آغاز شد. در آغاز اين تحولات، اميني كه از طرفداران تغييرات به شيوه امريكايي بود، در 17 ارديبهشت 1340 به قدرت رسيد. بخشي از اين برنامه‌ها، تشكيل انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي بود كه دولت علم در مهرماه 1340، لايحه آن را به تصويب رساند.   به موجب اين لايحه:
1. قيد مذهب اسلام از شرايط انتخاب نمايندگان مجلس و انتخاب‌كنندگان، حذف شد.
2. قيد سوگند به قرآن براي اعضاي منتخب انجمن‌ها و نمايندگان مجلس حذف شد.
3. زنان به حق رأي و انتخاب و عضويت در انجمن‌ها دست يافتند.
اين لايحه، ظاهرآ براي انجام انتخابات انجمن‌هاي ايالتي ولايتي و شبيه شوراهاي استان و شهر بود كه از آغاز مشروطه اجرا نشده بود و با قانون اساسي مشروطه مغايرت داشت؛ زيرا طبق قانون اساسي، هيچ‌يك از قوانين نمي‌بايست مغاير با اسلام باشد.
چنين اقدامي از طرف دولت در مجموع، به منظور آماده كردن مقدمات تبديل جامعه ايراني مسلمان به يك جامعه لاييك و غيرمذهبي بود. امام خميني و بسياري از گروه‌هاي اسلامي، مخالفت خود را با اين لايحه صريحاً ابراز نمودند. پيگيري امام خميني و علماي قم سبب شد كه دولت در آذرماه 1341 اين تصويب‌نامه را لغو كند.
اما نوع ديگر واكنش، حمايت از اين لايحه از سوي جمعيت‌ها و انجمن‌هاي مختلف زنان به رهبري شوراي عالي زنان بود كه در حقيقت، ماهيت وجودي خويش را آشكارتر ساختند. شوراي عالي زنان، علاوه بر تبليغات گسترده مطبوعاتي، تظاهرات گسترده‌اي مركب از تمامي جمعيت‌هاي زنان ترتيب داد. همچنين، ترتيب سخنراني‌هايي در محافل عمومي مبني بر اجراي طرح مذكور و مصاحبه‌هاي مطبوعاتي با موافقان و ذكر دلايل وجوب طرح مذكور براي جامعه متجدد، از ديگر اقدامات شوراي عالي زنان در اين مقطع بود. كه بيشترين تأكيد را بر مسئله حضور زنان در انتخابات داشتند.   در حالي كه هدف اصلي در لايحه، حذف دين اسلام بود كه در كنار حق رأي زنان عنوان شد تا مسئله اول و اصلي آن تحت تأثير قرار گيرد.
محمدرضا پهلوي در ادامه حركت غرب‌گرايانه خود در كنگره‌اي با حضور سه هزار نفر از نمايندگان كشاورزان و طبقات مختلف، اصول ششگانه خود را اعلام كرد و آن را به معرض رفراندوم گذاشت كه نتيجه آن از سوي مردم مثبت اعلام شد. اولين تبريكات از سوي دولت امريكا روانه شد. و بدين ترتيب مرحله تازه‌اي در تاريخ سياسي ايران آغاز شد. علاوه بر اين، شاه يك ماه بعد از اعلام نتايج رفراندوم در حركتي كه بيشتر جنبه تبليغاتي داشت، لزوم مشاركت زنان را در انتخابات آينده مجلس اعلام كرد و هيأت دولت روز 9 اسفندماه 1341، در اجراي دستور شاه، حق مشاركت زنان را در انتخابات آينده، رسماً تصويب و اعلام كرد.   در 31 فروردين 1342 كنفرانس بين‌المللي زنان در تهران   و در تابستان 1342، كنگره آزادزنان و آزادمردان تشكيل شد. در اين كنگره، كانديداهاي انتخابات دوره بيست و يكم مجلس اعلام شدند كه براي اولين بار، نام زنان در ميان آنها ديده مي‌شد.   بدين ترتيب، در انتخابات 36 شهريور 1342 مجلس شوراي ملي، شش زن به مجلس راه يافتند و تمام آنان، هدف خود را كمك به اجراي لوايح ششگانه شاه و مردم اعلام كردند. 
پس از اين، برنامه‌هاي تبليغاتي زنان به صورت جشن‌ها، سمينارها، مجالس سخنراني، پخش اعلاميه‌ها و...، به رهبري شوراي عالي زنان در سطح وسيع در سراسر كشور به اجرا درآمد.   در حقيقت، زن سياسي اين دوره، پرورش‌يافته و معلول شرايط اجتماعي خاص خود و مجري سياست‌هاي دولت بود. شوراي عالي زنان كه تا اين زمان، هدف اصلي خود را مبارزه با بي‌سوادي اعلام كرده بود، اهداف و عملكرد خود را گسترش داد و آنان را بدين شرح اعلام كرد: ايجاد مدارس حرفه‌اي براي دختران و زنان؛ كمك به بهبود وضع مادران و كودكان با كمك مؤسسات دولتي و غيردولتي؛ ارتقاء سطح بهداشت عمومي؛ تشويق دختران دانش‌آموز به وسيله بورس‌هاي تحصيلي و برنامه‌هاي فرهنگي؛ راهنمايي حقوقي خانواده؛ مطالعه در وضع جوانان؛ بهبود وضع زنان در روستاها  به اين ترتيب، شوراي عالي زنان به شناسايي و تجهيز نيروهاي مختلف پرداخت. اما مهم‌ترين وظيفه آن، بررسي و شناسايي نهادهايي بود كه در جهت حضور بيشتر زنان مي‌توانستند اقدام كنند. همچنين، جمع‌آوري اطلاعات در زمينه‌هاي مختلف امور زنان، نظير پژوهش در مورد چگونگي مبارزه با بي‌سوادي زنان در كشورهاي مختلف و برنامه‌ريزي در اين جهت، از وظايف شورا بود. 
شوراي عالي زنان در زمينه شناسايي جمعيت‌هاي زنان در كشورهاي ديگر و چگونگي عملكرد آنان نيز فعاليت مي‌كرد.   اين فعاليت تا قبل از تشكيل شوراي عالي زنان به وسيله جمعيت‌هاي ديگر و به طور پراكنده انجام مي‌شد. پس از اعلام رسمي اصول اوليه انقلاب سفيد، براي هماهنگي بيشتر شوراي عالي با برنامه‌هاي دولت، تغييراتي در اركان اجرايي شورا به وجود آمد. به اين ترتيب، در 18 اسفند ،1341 سازماندهي شورا به پنج كميسيون تقسيم شد:
1. كميسيون حقوقي: رسيدگي به امور حقوقي خانواده‌ها از وظايف اين كميسيون اعلام شد. به همين دليل در مورد كنفرانس‌هاي مربوط به «حفظ اصول خانواده» و «بذل توجه بيشتر به حقوق خانواده»  
2. كميسيون فرهنگي: تهيه طرح مبارزه با بي‌سوادي براي دختران 15ـ7 ساله با همكاري وزارت فرهنگ، از وظايف اين كميسيون بود. براي تهيه و تدوين اين طرح، مجموعه پژوهش‌هايي در كشورهاي مختلف با همكاري وزارت امور خارجه صورت گرفت و اطلاعات گسترده‌اي در زمينه مبارزه با بي‌سوادي در كشورهاي مختلف جمع‌آوري شد. فرخ روپارسا در سال 1343 رياست اين كميسيون را بر عهده داشت.  تشكيل كلاس‌هاي مبارزه با بي‌سوادي و ايجاد دوره‌هاي تربيت معلم از موارد عملي اين طرح بود.   با تشكيل سپاه دانش در طرح‌هاي انقلاب، اين نقش از شورا گرفته شد. 
3. كميسيون بين‌الملل: هدف كميسيون، ايجاد ارتباط بين شوراي عالي زنان و جمعيت‌هاي زنان كشورهاي ديگر به منظور تبادل اطلاعات درباره پيشرفت‌هاي زنان جهان، شركت در امور سياسي، اجتماعي، بين‌المللي، و شناساندن چهره زن ايراني بود.
 شوراي عالي زنان با سازماندهي نيرو و اعطاي حقوق سياسي به زنان، رسماً زير نظر سازمان ملل قرار گرفت و نمايندگان آن در جلسات كميسيون مقام زن سازمان ملل، از طرف ايران شركت كردند.   از آنجا كه برنامه‌ها و سياست‌هاي شوراي عالي زنان در انطباق كامل با سياست‌هاي فرهنگي دولت بود، همكاري‌هاي لازم از سوي تمام نهادهاي اجرايي كشور با اين شورا صورت مي‌گرفت.
4. كميسيون روابط عمومي و تبليغات و انتشارات:   وظيفه برگزاري جشن‌ها، همكاري با راديو و تلويزيون در تنظيم برنامه‌هاي سخنراني و مصاحبه به منظور اطلاع‌رساني به عموم مردم در جهت شناساندن فعاليت‌هاي شوراي عالي زنان ايران را برعهده داشت. برنامه‌هايي كه در تلويزيون تدوين مي‌شد، مي‌بايست حول محورهاي خاصي صورت مي‌گرفت كه عبارت بودند از: بحث پيرامون قطعنامه شوراي عالي زنان و تفاسير آن؛ بحث پيرامون اقتصاد خانواده؛ آموزش امور خانه‌داري، مانند آشپزي و خياطي؛ نمايش فيلم‌هاي آموزشي. راديو و مطبوعات نيز مي‌بايست برنامه‌ها و مقالاتي در همين زمينه ارائه مي‌دادند. 
5 . كميسيون امور مالي: وظيفه اين كميسيون، تلاش در جهت بهبود وضع مالي شورا به هر وسيله ممكن بود. البته هزينه‌هاي شورا، اعم از هزينه‌هاي پرسنلي، هزينه جشن‌ها و سمينارها، پذيرايي از مهمان‌ها و هزينه مسافرت‌هاي اعضاي شورا به كنفرانس‌ها و سمينارها، از محل درآمدهاي شورا وصول مي‌شد.
اين تشكل محملي بود براي عوامفريبي‌هاي رژيم پهلوي و عناصر فاسدي چون اشرف پهلوي كه در صدد دست و پا كردن مشروعيتي براي خود در پس شخصيت سياه و فاسد اخلاقي بود. علاوه بر اين موارد عوايد مادي و مالي ناشي از سوء استفاده‌هاي مالي نكته ديگري بود كه در پوشش طرح‌هاي پرطمطراق مشاركت سياسي زنان صورت مي‌گرفت. شاه نيز كه ميل داشت فعاليت‌هاي اشرف و اعضاي خاندان را كاناليزه كند از اين محمل استفاده نموده و آنان را در طرح‌هاي عام‌المنفعه مشغول مي‌نمود.

 
برخي از جمعيت‌هاي عضو در شوراي عالي جمعيت‌هاي زنان ايران چنين نام داشتند:
سازمان طرفدار اعلاميه حقوق بشر؛ جمعيت راه نو؛ انجمن زنان و دختران نارمك؛ كميته بانوان ارت؛ جمعيت زنان آشور و كلداني؛ باشگاه بين‌المللي زنان ايران؛ انجمن هايگن؛ سازمان زنان زرتشتي؛ جمعيت زنان صلح‌جو؛ انجمن خيريه بانوان ارامنه؛ سازمان بانوان يهود ايران؛ شوراي زنان ايران؛ انجمن معاونت زنان شهر تهران؛ كلوب شهناز پهلوي؛ جمعيت زنان تهران‌پارس؛ گروه فرهنگ ملي؛ جمعيت بيداري زنان؛ انجمن فارغ‌التحصيلان مدرسه امريكايي؛
در اواخر سال 1344 زمزمه‌هاي مخالفت با شوراي عالي زنان از درون كادر آن آغاز شد. به طوري كه حتي اشرف پهلوي در نشست‌هاي عمومي، جمعيت‌هاي زنان را به تحرك بيشتر فرا مي‌خواند. در شرايطي كه امام خميني از ايران تبعيد و اعتراضات مردمي سركوب شده بود، رژيم پهلوي خواهان سرعت بخشيدن به روند غربگرايي در جامعه بود لذا فشار به شوراي عالي زنان نيز بالا گرفت. از اين برخورد چنين برداشت مي‌شد كه رضايت عمومي از ميزان كارآيي شوراي عالي در جمع مديريت شورا وجود ندارد. دليل اين نارضايتي از آن جهت بود كه فعاليت‌هاي شورا با توجه به اهداف از پيش تعيين شده براي آن، در سطح گسترده به جامعه زنان ايراني تسري داده نشده بود. به طوري كه در آخرين كنگره ساليانه شوراي عالي زنان، انتقادها و نارضايتي‌ها آغاز شد و در مطبوعات صراحتآ نوشتند كه شوراي عالي زنان در شكل و هيأت سازماني نيست كه بتواند بنيان انديشه مترقي شاه را در مورد تساوي حقوق زن و مرد تقويت كند. علاوه بر اين، تصريح شد كه جمعي از اعضاء و عناصر تشكيل‌دهنده شورا، افراد بالانشين و خانم‌هايي هستند كه سال‌هاي سال در رأس نشسته‌اند و به علت قدمت در اين‌گونه فعاليت‌ها، دختران و زنان جوان را به شورا راه نمي‌دهند. اشرف پهلوي در حركتي هماهنگ با اين انتقادات، يك گروه تحقيق را مأمور بررسي عملكرد شوراي عالي تعيين كرد. گروه مزبور پس از مدت كوتاهي در يك گزارش سيصد صفحه‌اي، نقاط ضعف شوراي عالي را مطرح كردند. اگرچه با توجه به نوع شكل‌گيري شورا كه با مشروعيت از طرف حكومت تأسيس شد، زماني فرا رسيد كه خواسته‌هاي سياسي، فرهنگي دولت از سوي اين شورا تأمين نمي‌شد. بنابراين، شوراي عالي زنان با وجود مقاومت نيروهاي قديمي، به دستور اشرف پهلوي و به بهانه عدم كارآيي اركان اجرايي و تسلط نظام كهن‌گرايي، در سال 1345 منحل و پس از مدت كوتاهي، سازمان زنان ايران جايگزين آن شد. 
____________________________________________
 . مجله اطلاعات بانوان. سال 1340. ش 210. ص .2
 . نشريه شوراي عالي جمعيت‌هاي زنان ايران. ش 20. ص .14
 . نشريه سال بين‌المللي زن. انتشارات سازمان زنان ايران1975م. ص 253؛ مجله اطلاعات بانوان. سال 1339، ش 317. ص 5.
 . مجله اطلاعات بانوان. ش 353. ص .3
 . نقش زن در فرهنگ و تمدن ايران. تهران، انتشارات سازمان زنان ايران، 1350.  صص 21ـ.119
 . سالنامه سازمان زنان ايران. انتشارات سازمان زنان ايران،1345.  ص .47
 . منصوره پيرنيا. سالار زنان. واشنگتن، بي‌نا،  1347. ص .113
 . حسين فردوست. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي. تهران،‌ انتشارات اطلاعات، 1370، ج 2.  ص .305
 . آرشيو اسناد مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران. مجموعه ف. ش 5 ـ327ـ .115
 . مجله اطلاعات بانوان. سال 1336. ش 6و7و9و10و11و18و19 و.... اين نشريه در صفحات متعدد، چهره وشرح زندگي اين افراد را درج مي‌كرد.
 . همان. سال 1336. ش 43و44و46و47.  اغلب شماره‌هاي اين مجله در سال‌هاي 1336 تا 1339 به اين مباحث اختصاص داشت. شايان ذكر است كه بقيه صفحات اين مجله نيز به تبليغ الگوي زندگي غربي ومحصولات غربي اختصاص داشت.
 . مجله اطلاعات بانوان. سال 1339. ش 53-56.
 . مجموعه گزارش‌هاي فعاليت‌هاي شورا در اطلاعات بانوان درج مي‌شد. همان. سال 1339. ش 42-56. لازم به ذكر است كه در ميان نشريات، تنها اطلاعات بانوان به القاي مفاهيم غربي نمي‌پرداخت؛ بلكه اغلب مجلات چنين محتوايي داشتند. اما در اين تحقيق به دليل دسترسي به اطلاعات بانوان نمونه‌ها از اين مجله عنوان شده است.
 . محمود طلوعي. پدر و پسر. ناگفته‌ها از زندگي در روزگار پهلوي‌ها. تهران، نشر علمي، 1372.  صص 23ـ.719
 . اسداللّه بادامچيان. آشنايي با جمعيت مؤتلفه اسلامي. تهران، انتشارات جمعيت مؤتلفه اسلامي، بي‌تا. ص .16
 . مجله اطلاعات بانوان. سال1342.  ش 327. ص 4؛ ش348.  ص 2؛ ش 232. ص 5.
 . محمود طلوعي. پدر و پسر، ناگفته‌ها از زندگي در روزگار پهلوي‌ها. تهران، نشر علمي، 1372، ص .725
 . بدرالملوك بامداد. هدف پرورش. تهران، نشريات شركت مطبوعات، 1318، ص .17
 . محمود طلوعي. همان كتاب. ص .727
 . مجله اطلاعات بانوان. سال1342.  ش .333
 . همان.
 . آرشيو اسناد وزارت امور خارج.  اسناد سال 1342. رديف .793
 . همانجا. سال 1342. رديف .191
 . همانجا، سال1343.  رديف 793؛ مجله اطلاعات بانوان. سال1341.  ش275،  ص .4
 . نشريه شوراهاي جمعيت‌هاي زنان. (به مناسبت هجدهمين كنگره شوراي بين‌المللي زنان) ش20.  صص 17-18.
 . آرشيو اسناد وزارت امور خارجه. سال 1343. رديف .191
 . آرشيو اسناد وزارت امور خارجه. سال 1341. رديف .793
 . دخي عبدي. همان كتاب. صص 113ـ.112
 . مجله اطلاعات بانوان. سال 1340. ش 251.  ص 3؛ سال1342.  ش 314، ص 4 و ش 345، ص .2
 . همان. سال 1342. ش 343.  ص 5.
 . مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران. مجموعه د. رديف 41ـ321ـ116. ص 59363 .
 . زن ايراني در گذشته و حال، انتشارات سازمان زنان ايران، ص 58.