داریوش همایون

پس از اخذ دیپلم در وزارت دارایی استخدام شد و بعدها دروره لیسانس و دکترای حقوق را در دانشگاه تهران به اتمام رسانید.۱ آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران در سال ۱۳۲۰ مصادف با شروع فعالیتهای سیاسی وی بود و به گفته خودش در سال ۱۳۲۱ وارد دسته های کوچکی که متشکل از جوانان تندرو ناسیونالیست بودند گردید. چهار سال بعد به جمع گروهی به نام «انجمن» که یکی از اهداف مهم آن فعالیتهای شبه نظامی بود پیوست و در یکی از عملیات نظامی که گروه تصمیم به سرقت نارنجک و مین از کمپ آمریکاییها گرفت، مجروح شد و بر اثر انفجار مین پایش آسیب دید.
در سال ۱۳۲۸ با تأسیس انجمن هنری جام جم به عضویت آن در آمد و کار روزنامه نویسی را با انتشار مقالاتی در مجله جام جم ارگان انجمن فوق آغاز نمود. نامبرده عضویت در مکتب پان ایرانیسم، حزب ملت ایران، حزب پان ایرانیسم و حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران (سومکا) را نیز در کارنامه خویش دارد. سال ۱۳۳۱ در بدو ورود به حزب سومکا به عضویت سازمان گروه جاویدان که گارد ویژه رهبر حزب بود در آمد۲ و به اتهام حمله به مکانهای وابسته به حزب توده، بر هم زدن نظم عمومی و ایجاد اغتشاش سه ماه و نیم بازداشت شد و در همین سال به دنبال ناآرامیها و تظاهرات هواداران شاه علیه دکتر محمد مصدق، همایون دستگیر و اردیبهشت سال بعد از زندان آزاد گردید.
سال ۱۳۳۴ در حالی که کارمند وزارت دارایی بود، ضمن تصدی سمت بازرسی عالی وزارت اقتصاد، کار خود را در روزنامه اطلاعات نیز به عنوان مصحح و سپس مترجم سرویس خارجی (بین الملل) آغاز کرد. آخرین سمت وی در روزنامه یاد شده سردبیری سرویس خارجی بود.۳
در همین سالها آشنایی وی با ژوزف گودین رئیس سازمان جاسوسی سیا سرآغاز همکاری نامبرده با آمریکاییان شد و ورودش به مؤسسه فرانکلین اولین گام این همکاری سیاسی و فرهنگی بود که تا سال ۱۳۴۶ ادامه داشت. گام بعدی همکاری وی با سازمان سیا و نفوذ در تشکیلات جبهه ملی بود که با هدف در اختیار گرفتن آن حزب توسط سازمان مذکور صورت گرفت.
حضور همایون در سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات موجب اخراج وی از روزنامه اطلاعات گردید. در سال ۱۳۴۳ با دریافت بورس یک ساله «نیمن» دانشگاه هاروارد راهی آمریکا شد و پس از پایان دوره و بازگشت به ایران از سوی سازمان سیا بارها به کشورهای خاورمیانه، خاور دور و آمریکا مسافرت نمود. سال ۱۳۴۶ با حمایت پنهان سازمان سیا روزنامه آیندگان را که مدافع سیاستهای خارجی آمریکا و محافل صهیونیستی بود منتشر ساخت. ازدواج او در سال ۱۳۵۰ با هما زاهدی نماینده مجلس و دختر سپهبد زاهدی موجب نفوذ همایون در دربار شد. سال ۱۳۵۳ به دنبال تشکیل حزب رستاخیز ایران، به آن پیوست و با انتشار مقالاتی در روزنامه آیندگان به حمایت از حزب پرداخت. ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ در کابینه جمشید آموزگار به سمت وزیر اطلاعات و جهانگردی منصوب شد و با اتخاذ سیاست سانسور مطبوعات عرصه فعالیت را بر روزنامه نگاران و نویسندگان تنگ نمود.۴
یکی از اقدامات داریوش همایون در زمان تصدی وزارت اطلاعات چاپ مقاله ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ بود که در آن به ساحت مقدس امام خمینی (ره) بی حرمتی شده بود. گرچه این مقاله با نام مستعار و جعلی شخصی مجهول الهویه موسوم به احمد رشیدی منتشر گردید ولی نگارش آن را به همایون نسبت دادند و این در حالی بود که به گفته همایون وی هیچ نقشی در تهیه و نگارش مقاله فوق نداشته و مقاله مذکور به دستور شاه در دفتر مطبوعاتی هویدا تهیه و تنظیم شده و وی صرفاً واسطه انتقال آن به روزنامه اطلاعات بوده است.
در شهریور ۱۳۵۷ پس از سقوط دولت آموزگار سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات علیه همایون به دلیل اقدام خائنانه اش در چاپ مقاله مورد بحث، برقراری سانسور و ممنوع القلم ساختن عده ای از نویسندگان اعلام جرم نمودند. آبان ۱۳۵۷ با اوج گیری انقلاب اسلامی و روی کار آمدن حکومت نظامی رژیم پهلوی برای منحرف ساختن اذهان عمومی دستور بازداشت عده ای از کارگزاران رژیم منجمله داریوش همایون را صادر نمود.
وی که پس از دستگیری به زندان دژبان مرکز در پادگان جمشیدیه تهران منتقل شده بود شامگاه ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ هنگامی که مردم پادگان فوق را تسخیر کردند با استفاده از تاریکی شب موفق به فرار شد و پس از حدود پانزده ماه زندگی مخفی در اردیبهشت سال ۱۳۵۹ از کشور گریخت و هم اکنون در خارج از کشور مشغول فعالیتهای سیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران می باشد.

ویدا معزی نیا
۱. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج ۳، تهران: نشر گفتار: نشر علم، ۱۳۸۰، ص ۱۷۵۶.
۲. صفاءالدین تبرائیان، وزیر خاکستری: بازشناسی نقش داریوش همایون در حاکمیت پهلوی دوم، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۳، ص ۱۶۹.
۳. داریوش همایون به روایت اسناد ساواک، ج۱، تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۸، ص ۱۸.
۴. نیمه پنهان: سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، ج۱، تهران