شریعتی دین را موتور محرکه تحولات اجتماعی میدانست
دکتر سید جواد میری، دانشیار حوزه جامعه شناسی و تاریخ ادیان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که نخستین کتاب خود درباره دکتر شریعتی را با عنوان «نظریههای اجتماعی در گفتمان بین تمدنی؛ سنتهای فکری در جهان غرب و شرق» به زبان انگلیسی در امریکا در سال 2002 منتشر کرده بود در این گفتوگو به گوشههایی از اندیشههای مرحوم شریعتی در حوزه نظریههای اجتماعی پرداخت. این کتاب در دو فصل آرای دکتر شریعتی را به مثابه یک جامعه شناس بررسی کرده است. مشروح گفت و گوی دکتر میری درباره اندیشههای اجتماعی دکتر شریعتی با را درزیر میخوانیم:
آیا میتوان دکتر شریعتی را در زمره جامعه شناسان آکادمیک به شمار آورد؟
پیش از هر چیز بیان کنم که دکتر شریعتی فقط برای جامعه ما و تاریخ اندیشه اجتماعی ایران یک فرد نیست بلکه یک جریان است چراکه با حوزههای سیاست، دین و عرصههای اجتماعی در جامعه اسلامی و حتی فراتر از آن به عنوان متفکر حوزه عمومی شناخته میشود، بنابراین مطالعه درباره اندیشههایش کاری بس دشوار است. وی دارای منتقدان و طرفداران بسیاری است. درباره جامعه شناس بودن یا نبودن وی، ابتدا باید چند تعریف از انواع جامعه شناسی ارائه داد. معمولاً سه برداشت از جامعه شنـاسی در حـــــوزه سنـــتهای آکـــادمیک مطرح اســـت، نخست جامعهشناس به عنوان یک دانشمند که باید نظیر شیمیدان و فیزیکدان به دنبال شناخت پدیدههای اجتماعی بدون موضع گیری خاص باشد، دوم جامعهشناس و فردی انقلابی که با مطالعه پدیده های اجتماعی، موضع گیری مشخصی دارد و در نهایت جامعهشناس به عنوان فردی که دارای حرفه یا پیشهای است بدون اینکه مانند یک دانشمند بهدنبال یافتن قانونهای جهانشمول یا مانند یک انقلابی در تلاش برای تغییر وضعیت موجود باشد. بنابراین این غیرقابل انکار است که دکتر شریعتی به عنوان فردی که در حوزه علوم اجتماعی در فرانسه مشغول به تحصیل در حوزه علوم انسانی بود و سپس وارد ایران شد و به مطالعه تاریخ تحول جامعه شناسی نیز پرداخته بود. این عناصر و عنصرهای دیگر در منظومه فکری شریعتی او را به جامعه شناسی بیبدیل در ایران و در گفتمان «غیر-یوروسنتریک» تبدیل کرده بود و در آینده تأثیرگذاری او در حوزه علوم انسانی در کنار اندیشمندانی همچون اریک فروم و نقیبالعطاسها بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت.
دکتر شریعتی در چه فضای جهانی وارد عرصه اجتماعی ایران میشود؟
در دوران ورود دکتر شریعتی به ایران، کمپ سوسیالیست جهانی و سرمایه داری در ایران مستقر شده بودند و اندیشمندان باید خود را لیبرالیست یا سوسیالیست و کمونیست معرفی میکردند، بنابراین در این دوران ایران خالی از تأثیر و تأثرات این دو اردوگاه بزرگ نبود و جامعه دانشگاهی آن دوران نیز از این امر مستثنی نبود. یکی از مهمترین بحثهای مهم علوم اجتماعی رابطه نظریه و عمل اجتماعی است، افرادی که در حوزه علوم اجتماعی پیش و پس از انقلاب فعال بودند تنها به مطالعه پدیدههای اجتماعی میپرداختند و خود را به عرصههای اجتماعی عملی وارد نمی کردند، دکتر شریعتی در این چارچوب اجتماعی معتقد به شناخت پدیدههای اجتماعی و از همه مهمتر، عمل اجتماعی بود.
اندیشه دکتر شریعتی درباره دین چه بود و آیا وی توانست ارتباطی بین دین و مباحث اجتماعی برقرار کند؟
تقریباً از دهه سی تا چهل شمسی بسیاری از روشنفکران جامعه ایران معتقد بودند که جامعه ایران نیازمند یک تحول است اما این تحول نیازمند یک نقطه اتکا بود. دکتر شریعتی معتقد بود که در جامعهای چون ایران تنها عامل تحول و پویایی، دین بدون پیرایه، خرافات و دوری از جبرگرایی و تصورات نادرست از مفاهیم قضا و قدر است. به اعتقاد وی دین، موتور تغییر و تحولات و عامل پویایی و تجدید حیات نسلهاست. به عبارت دیگر، دینی در تغییر و تحولات اجتماعی تأثیرگذار است که تحقیقی (نه تقلیدی) و در نهاد انسان و جامعه به منصه ظهور رسیده باشد. البته مفاهیم «تحقیقی» و «تقلیدی» به معنای فقاهتی آن مطمح نظر شریعتی نبود. او مولوی وارانه این مفاهیم را تعریف نموده بود.
آیا اندیشههای دکتر شریعتی فراتر از مرزهای ایران نفوذ کرده است؟
در خارج از مرزهای ایران کسانی هستند که نسبت به گفتمان او اقبال نشان میدهند و براساس این شناخت مشخص میشود که دکتر شریعتی تنها یک ایدئولوگ نبوده که در برابر ایدئولوژی مارکسیستی، گفتمان اسلامی را مطرح کند بلکه در عرصه حرکتها و تحولات اجتماعی با دیدگاه یک جامعه شناس فعالیت کرده است. متأسفانه مطالعاتی براساس رویکرد وی در حوزه علوم اجتماعی و تغییرات سیاسی ایران، جهان و حتی موضع گیری وی نسبت به غرب صورت نگرفته برای نمونه ما حتی یک کرسی هم براساس گفتمان وی در دانشگاههای کشور تشکیل ندادیم. دیدگاه دکتر شریعتی از دین بر اساس یک تفسیر رحمانی و عرفانی با در نظر گرفتن متغیرات تاریخ، زمان و پیچیدگیهای جامعه است. حتی در مالزی، اندونزی و ترکیه، درباره اندیشهها و گفتمان دکتر شریعتی تحقیق میکنند. برای نمونه در اندونزی و مالزی علمای جامعه شناس خود را وامدار گفتمان شریعتی، سید حسین نصر و استاد مطهری میدانند.
آیا متفکران اجتماعی ایران ارزیابی دقیقی از روش و گفتمان دکتر شریعتی در عرصه اجتماعی داشتهاند؟
متأسفانه یکی از معضلات جامعه آکادمیک ایران این است که افراد آثار و اندیشههای یکدیگر را مطالعه نمیکنند، بسیاری از متفکران ایران معمولاً در عرصه آکادمیک آثار دکتر شریعتی را مطالعه نکردهاند و تنها براساس عملکردهای اجتماعی، سیاسی و نگرشهای منتسب به دکتر شریعتی او را تخطئه یا تمجید میکنند، اما درباره اندیشهها، نوشته و مجموعه آثار وی مطالعه جامعی صورت نگرفته است. باورهایی که اندیشمندان نسبت به دکتر شریعتی دارند برخی تمجیدی و برخی دفعی است. باید تلاش کنیم تا از این چارچوب خارج شده و وی را به عنوان یکی از مؤثرترین متفکران قرن بیستم که در عرصه جهانی علوم انسانی و اجتماعی صاحب نام و مکتب است، مطالعه کنیم. یکی از سؤالات دکتر شریعتی این بود که چگونه یک جامعه عقب مانده و بسته میشود و چه عواملی باعث باز شدن فضای جامعه میشود. پاسخ دکتر شریعتی الهام گرفته از نگرش حکمی بود که «اصلاح» در وضع ملتی ایجاد نخواهد شد، مگر اینکه آن قوم خود تغییری در حالشان ایجاد کنند.