سیرک شاهانه و مطبوعات برون مرزی

رژیم شاه که هیچگاه تاب تحمل کوچکترین اعتراض و انتقاد درون مرزی و برون مرزی را نداشت، از انتقاد های پراکنده و گاه و بیگاه برخی از مطبوعات بیگانه سخت به خشم می آمد و به فعالیت های گسترده ای دست می زد تا از هر گونه نوشتار و گفتار در میان روزنامه های برون مرزی پیشگیری کند و بودجه هنگفتی را ویژه معامله با آن دسته از روزنامه نگاران بیگانه ای اختصاص داده بود که آمادگی خودفروشی داشتند و قلم و اندیشه آنان در خدمت زر و زیور قرار داشت. از این رو در پی رسیدن گزارشهایی از پخش مقاله هایی در جراید برون مرزی بر ضد جشن یاد شده ، وزیر اطلاعات رژیم شاه ، سخت مورد سرزنش قرار گرفت که چگونه مأموریت خود را در رام و آرام کردن روزنامه نگاران بیگانه ، نتوانسته است به درستی انجام دهد...

بیشتر روزنامه های کشورهای استعماری و سلطه جو در راستای پیشبرد توطئه های اسلام زدایی و دور داشتن توده های مسلمان از فرهنگ اسلامی و یا به سبب رشوه های کلانی که از سفارت خانه های ایران دریافت می کردند همصدا با دستگاه تبلیغاتی رژیم شاه به ستایش از این جشن پرداخته رپرتاژ گسترده و گوناگونی در این باره به نمایش می گذاشتند ، با این وجود برخی از روزنامه ها با انگیزه اینکه رژیم شاه را بر آن دارند که " حق و حساب " بیشتری برای آنان در نظر بگیرد و یا روی اینکه سفارتخانه های ایران آنان را در لیست " حق و حساب بگیران " قرار نداده بودند و گاهی نیز روی اندیشه های سیاسی و تأثیرپذیری از آزاد اندیشانی که این گونه ریخت و پاشهای کودکانه و نابخردانه را محکوم می کردند و از آن بیزاری می جستند گاه و بیگاه مقاله هایی در نکوهش از این جشن پراکنده می ساختند و زیانهای آن را مورد بررسی قرار می دادند .

رژیم شاه که هیچگاه تاب تحمل کوچکترین اعتراض و انتقاد درون مرزی و برون مرزی را نداشت، از این موضع گیریهای پراکنده و گاه و بیگاه برخی از مطبوعات بیگانه سخت به خشم می آمد و به فعالیت های گسترده ای دست می زد تا از هر گونه نوشتار و گفتار بر ضد جشن یاد شده در میان روزنامه های برون مرزی پیشگیری کند و بودجه هنگفتی را ویژه معامله با آن دسته از روزنامه نگاران بیگانه ای اختصاص داده بود که آمادگی خودفروشی داشتند و قلم و اندیشه آنان در خدمت زر و زیور قرار داشت .
از این رو ، در پی رسیدن گزارشهایی از پخش مقاله هایی در جراید برون مرزی بر ضد جشن یاد شده ، وزیر اطلاعات رژیم شاه ، سخت مورد سرزنش قرار گرفت که چگونه مأموریت خود را در رام و آرام کردن روزنامه نگاران بیگانه ، نتوانسته است به درستی انجام دهد و مأمور شد که در راه به خدمت گرفتن این گونه قلم زنان ، به برخی از کشورهای غربی سفر کند و از نزدیک به بند و بست با آنان بپردازد . گزارش ساواک در این باره چنین است :
" ... به طوری که در بین برخی از مدیران کل و مقامات وزارت اطلاعات شایع است ، در جراید خارج از کشور اکثرا بر علیه برگزاری جشنهای دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی مطالبی درج گردیده و مورد عدم رضایت شاهنشاه آریامهر قرار گرفته و گفته می شود آقای نخست وزیر در مورد فوق شدیدا به وزیر اطلاعات اعتراض و پرخاش نموده اند.
نظریه شنبه :
سفر اخیر وزیر اطلاعات به پاریس به خاطر همین مسائل بوده و احتمالا سفر دیگری ظرف چند روز آینده به خارج از کشور خواهند نمود ... "
لیکن سفر پیاپی وزیر اطلاعات به کشورهای غربی و سرازیر کردن دلار و لیره به جیب سوداگران دستگاه های تبلیغاتی برای مهار قلم روزنامه نگاران خارجی و داد و ستدهای دیپلماسی و ... هیچیک نتوانست از نمایان شدن گوشه هایی از زشتی ها و تلخی های یاد شده در برخی از روزنامه های برون مرزی پیشگیری کند و خاطر شاهانه را از گزند نیش خامه برخی از طنزنویسان و " نقادان " آسوده سازد .
بنا بر آورده روزنامه لوموند در 16 شهریور 1350 ( 7 سپتامبر 1971) یک روزنامه نگار سرشناس سوئیسی به نام " ژاک رولان " در روزنامه " سوئیس روماند " زیر عنوان " خدایا ! تنها یک بمب بس است " برای شاه و میهمانان او چنین آرزو کرده است :
" پروردگارا ! همه دلقک های وحشتناک ، خدایان نفت و آهن و فولاد ، امپراطوران شمس و طلا ، شاهان بورس ، سیاستمداران چیره دست رسانه های گروهی و دستگاه های تبلیغاتی ، سلاطین خشخاش و تریاک ، اربابان زراعت پنبه ، سرمایه داران سیمان سازی ، شخصیت های قندسازی ، فرمان روایان فربه معادن و کارخانه های املاح قیمتی و پلاستیک ، سازندگان ماشین ، نمایندگان کلیسا ، سرکردگان و دلالان روسپی خانه ها ، شاه زاده خانم های پاری ماچ ، دزدان ، غارتگران ، عیاشان ، همه و همه جز پاپ اعظم در این سیرکها که تاریخ هیچگاه مانند آنرا در کره زمین نشان ندارد به نام 2500 سال سلطنت ، در ماه اکتبر در پرس پولیس گرد هم خواهند آمد ، خدایا ! کاش خلبانی شجاع و سخاوتمند در روز سوم جشن بمب های آتش زای خود را بر سر آنان فرو ریزد و جهانی را از شر آنان برهاند " !
روزنامه دیگری به نام " تریبون ناسیون " در 1 مرداد 1350 ( 23 ژوئیه 1971 ) زیر عنوان
" آتش بازی در تخت جمشید " نوشت :
" ... ششصد میلیون دلار از خزانه کشور صرف هزینه جشن اکتبر می شود که به خاطر دو هزار و پانصدمین سال سلطنت در ایران بر پا می گردد. مهمان سرایی به هزینه 30 میلیون دلار برای مخابره و پخش جریان جشن به وسیله تلویزیون در دنیا در نظر گرفته اند تا آتش بازیها و چراغانیهائی را که در میان یکی از فلک زده ترین ملتهای دنیا به راه انداخته اند ، پخش کنند ، این جشن در میان ملتی برپا می شود که احدی از آحاد او خواهان چنین جشنی نیست .
قراردادی با یکی از شرکتهای فرانسوی بسته شده تا که به بهای ناچیز ! چندین میلیارد ، شهری موقتی از پلاستیک برای پذیرائی از سران ممالک و همراهانشان بنا نهد . رستوران معروف و پاریسی ماکسیم ، مأمور تهیه غذای میهمانان است .
دوخت جامه های آن زمان به عهده لانون و کاردن که فرانسوی هستند محول گشته تا هزاران سپاهی لشگر را برای رژه در صحنه ای که به یاد آورنده تاریخی چندین هزار ساله است بیارایند .
سازنده این تاریخ ، ملت ایران است ولی او را حتی به عنوان کمک آشپز هم که شده دعوت نکرده اند زیرا که سوء ظن نسبت به ملت شدت یافته است . هزاران میلیون دلار صرف دستگاههای امنیتی شده که نظارت آنها به سازمانهای متخصص آمریکائی که خود وابسته به A. I. C هستند محول گشته است . عیش و نوش شاهنشاهی نه تنها به وسیله یک سیستم الکترونیکی بسیار جدید پائیده می شود که حلقه وار به شعاع چندین کیلومتر محافظت محوظه جشن را عهده دار است بلکه در هر اطاق و در هر سالن میکروفونهائی نصب کرده اند که به یک مرکز ضبط تحت اداره مأمورین ساواک و مأموران آمریکائی متصل هستند . به منظور پیگیری از وقوع حوادق محتمل در این جشن بزرگ زندانها پر گشته و تعداد اشخاصی که اغلب بدون محاکمه و به صرف تشخیص هویت تیرباران می شوند به سرعت رو به افزایش است در پاریس اتحادیه دفاع از حقوق بشر مهر سکوت بر لب زده است پنداری که زور وجدانهای روی زمین به پایان رسیده است ! بدون شک آنهائی که مأمور افشای اشتباهات هستند هر چه زور داشته اند صرف لو دادن محاکمات لنینگراد یا بورکس کرده اند و دیگر زوری باقی نمانده تا که صرف ایرانیان کنند ! و بعد هم به شما می گویند که حاضر نیستند در امور داخلی یک " ملت دوست " مداخله کنند ! چگونه می توان شاهد اتلاف بودجه مملکتی به نفع شرکتها و متخصصین و مأمورین خارجی به عنوان بر پا ساختن جشنی به اصطلاح ملی بود و دم نزد ؟ چگونه می توان این انحطاط را دید و دم نزد ؟ انحطاط رژیمی که از غنای تاریخی دم می زند ، حال آنکه حتی قادر نیست جامه سربازان سیاهی لشکر را هم به دست پیشه وران خود تهیه کند ؟ رژیمی که خود را صاحب ذوق و سلیقه آشپزی می داند لیکن توانائی تهیه غذای میهمانان خود را ندارد ، رژیمی که ادعای قدرت می کند ولی از حفظ امنیت خود به تنهایی اظهار عجز می کند رژیمی که مدعی تحقق آزادی و استقلال ایران است لیکن به خارجی ها متوسل می شود و پلیس و ارتش و کلید خزانه مملکت را به دست آنها می سپارد .
ایران هرگز تا این پایه سقوط نکرده بود ما که به وضع ایران آشنائی داریم به خوبی به این امر واقفیم که ملت ایران تا کجا ، تا اعماق روحش تأثر زده است ، ما می دانیم که این ملت ، ملتی پای بند به شخصیت خود و شجاع و مستقل در ساختن تاریخ خویش است . اگر این ملت ایران بود که میهمانان خارجی را دعوت می کرد ، نیازی به آشپز و خیاط و پروژه خارجی نداشت پذیرائی ای مطابق با سنن خود تدارک می دید ، مطابق با سنتی که او تنها حامل و ناقل آن است .
روشن است که دولت ایران مبالغ هنگفتی صرف خریدن مطبوعات خارجی کرده است تا آنها آوای پیروزی خاندان فعلی را سر دهند .
هم اکنون فرستاده هائی در اروپا در به در به دنبال این چاپلوسان هستند. بدیهی است از اینانت کم گیر نخواهند آمد . برخی از روزنامه نگاران و مورخین ما با شوق زدگی دعوت را اجابت کرده اند ، آنها حاضرند بگویند و بنویسند که ملت ایران هرگز تا این پایه کامیاب و آزاد و رو به ترقی نبوده است و بهترین دلیل آنکه او حتی حاضرت است با پاره کردن شریان خود و به قیمت خون خود مخارج آتش بازی در تخت جمشید را بپردازد و خود برای خوش آیند شاه شاهان در این آتش بازی حضور نداشته باشد . این است آنچه که چاپلوسان ما آماده تحسینش هستند " .
روزنامه دیگری به نام " ایونینگ هرالد " نوشته است :
" ... دربار ایران در کنار خرابه های تخت جمشید میلیاردها دلار پول ریخته است تا وجود خویش را به بکشد ... شاه ایران روز چهاردهم اکتبر ناهار شاهانه ای به میهمانان خود خواهند داد که تمام مخلفات آن در پاریس تهیه شده است . ناهار با هواپیمای مخصوص از پاریس به شیراز خواهد آمد و از آنجا با هلی کوپتر به تخت جمشید حمل خواهد شد ... خبرنگار این روزنامه پس از دیدار تخت جمشید می نویسد : من در زیر سایه های ستونهای تخت جمشید در شگفت شدم که اینهمه پول را در بیابانی بی آب و علف برای چه خرج کرده اند ؟ آیا وسیله دیگری برای خودنمائی باقی نمانده بود ؟ در اینجا میلیونها دلار صرف تزئین تخت جمشید کرده اند . صدها هزار دلار به دکورسازی های خارجی داده اند ، میلیونها دلار برای چراغانی های شهرهای ایران به کار برده اند ... من در راه تهران و اصفهان روستاهای بسیار را دیدم که در فقر غوطه ور بودند ، من مردمی را دیدم بیمار ، خسته و بیکار ... "
روزنامه " اومانیته " ( ارگان حزب کمونیست فرانسه ) می نویسد :
" هنوز به کودکان روزی 4 تا 5 ریال می دهند تا آن قالی های نفیس را ببافند . در ایران برای هر 185 دهکده فقط یک مدرسه وجود دارد و دو سوم مردم بیسوادند ولی شاه 825 میلیون فرانک برای زیب و زیور چهره رژیم خرج می کند .
شاه ایران با خرج میلیونها لیره پول هنگفتی که می شد آن را برای ساختن فاضل آب تهران ، مبارزه با بیماری ، فقر و بیکاری در این کشور به کار برد ، افسانه هزار و یکشب به راه می اندازد اگر علاء الدین با چراغ جادوئی خود مجلس می آراست .
شاه درآمد یک سال نفت را خرج سه ساعت و نیم پذیرایی از میهمانان خود در تخت جمشید کرد " .
خبرگزاری آسوشیتدپرس در روز 14/7/50 از کپنهاک دانمارک چنین گزارش داد :
" دولت ایران ورود نمایندگان چند روزنامه دانمارکی و خبرنگار یک خبرگزاری نیمه رسمی دانمارک را به ایران برای تهیه رپرتاژهای مربوط به جشن های 2500 ساله بنیانگذاری شاهنشاهی ایران قدغن کرده است ... مطبوعات دانمارک جشنهای 2500 ساله بنیانگذاری شاهنشاهی ایران و قبول دعوت ایران از طرف زوج سلطنتی آن کشور برای شرکت در این جشن ها را سخت مورد انتقاد قرار داده اند ... و مدعی شده اند که ایران به عنوان یک کشور در حال توسعه با مشکلات اجتماعی حل نشده ای رو به روست و نباید برای پذیرایی از سران کشورهای دیگر مبالغ زیاد خرج کند " .
در این میان روزنامه های رژیم اشغالگر فلسطین و هم پیاله های رژیم شاه ریخت و پاشها و باستان گرایی رژیم شاه را که در راستای سیاست زندگی سوز و تباه کننده صهیونیستها بود ، با آب و تاب فراوانی بازگو کرده بودند . روزنامه " هاآرتص " در 27/5/1350 نوشت :
" مقاطعه کاران ، مورخان ، دسته های ساز و آواز و نشاط ، مدیران هتل ها و دولت ایران هم برای تکمیل وسایل جشن ملوکانه ای که قرار است در مهر ماه آینده بر پا گردد مشغول تلاش هستند ... به قرار اطلاع یک منبع بیش از یک تن خاویار برای تحریک اشتهای میهمانان سفارش داده شده است . در خیابان وسیع آیزنهاور طاق های نصرتی به سبک ایران باستان ، بر پا شده و شمال غرب تهران را تحت تسلط خود قرار داده است ... هم اکنون یک شهر خیمه ای بزرگ در کنار تخت جمشید ، پایتخت باستانی امپراطوری ایران که توسط اسکندر مقدونی تخریب شده ، در شرف تکمیل است که شامل هتلهائی چادری می باشد ، خرابه های باقیمانده از دوره کورش و داریوش را مرمت می نمایند و یک شرکت فرانسوی سالنهائی برای نمایشهای سمعی و بصری می سازد ، همچنین مشغول تکمیل یک جاده صد کیلومتری بین تخت جمشید و شهر شیراز می باشد طبق برنامه بین 12 تا 18 اکتبر جاری جشنها و رژه ها و نمایشهائی پیاپی اجرا شده و میهمانان از شهری به شهر دیگر مسافرت خواهند کرد . دولت ایران اظهار می دارد که وقت برای این جشنها ، مناسب به نظر می رسید ، زیرا طرح های اصلاحی اجتماعی و توسعه اقتصادی به صورت رضایت بخشی پیشرفت نموده و مخارج فوق العاده این جشنها بر خزانه کشور فشار سنگینی وارد نخواهد ساخت ، زیرا خزانه مزبور از درآمد نفت و منابع اقتصادی دیگر تقویت می گردد معهذا بی سر و صدا از این مخارج فوق العاده در مقابل فقر و عقب ماندگی در کشوری که دارای 30 میلیون جمعیت بوده و اقتصاد آن بیشتر متکی بر کشاورزی است ، انتقاد می شود ... "
روزنامه دیگر اشغالگران فلسطین به نام " داوار " در 22/5/1350 همراه با ستایش از جشن یاد شده و بازگو کردن گوشه هایی از آذین بندی ها ، چراغانی ها و زرق و برق های خیره کننده و ویرانگر از اینکه سران اشغالگر فلسطین در این مراسم به شکل رسمی و آشکار ، به سبب ترس رژیم شاه از ملت ایران ، نمی توانند شرکت کنند ، اظهار تأسف کرده و شادی و خرسندی خود را از باستان گرایی و اسلام زدایی رژیم شاه چنین بازگو ساخته است :
" ایران که باستانی ترین کشور پادشاهی جهان محسوب می گردد امسال دو هزار و پانصدمین سال تأسیس شاهنشاهی کوروش بزرگ را جشن می گیرد . از چند سال پیش مقدمات این جشنها در ایران فراهم می گردد. گرچه این جشنها ظرف تمام مدت سال انجام می گیرد ... معهذا این جشنها از 13 تا 16 اکتبر ( 21 تا 24 مهر ماه 1350 ) به حد کمال خواهد رسید . قریب پنجاه نفر از زمامداران جهان و از جمله پادشاهان ، رؤسای جمهور و نخست وزیران برای شرکت در این جشنها دعوت شده اند .
هم اکنون یک شهر خیمه ای بسیار بزرگ در جوار خرابه های تخت جمشید ، پایتخت باستانی هخامنشی ها که کوروش و داریوش و اردشیر ( یعنی اخشوروش خودمان از افسانه استر و مردخای در کتاب مقدس ) هم جزء همین سلسله هستند ، برپا می گردد... در 23 مهر ماه میهمانان شاه ایران و شهبانو فرح پهلوی با هواپیما به تهران انتقال یافته و دو روز در جشنهای پایتخت ایران شرکت خواهند کرد . در پایان این جشنها از روی مجسمه ای که برای بزرگداشت این جشنها تهیه شده و ده میلیون دلار خرج آن شده پرده برداشته خواهد شد .
نگهبانان و گاردهای احترام با لباسهائی نظیر آنچه در مناظر باستانی حکاکی شده تخت جمشید به چشم می خورد ملبس خواهند بود ، یعنی همان لباسهائی که نیاکانشان در دربارهای سلطنتی ایران می پوشیدند این نگهبانان نیز مانند نیاکان خود دارای ریشهای انبوهی خواهند بود و چادرهای ارغوانی و قالی های ممتاز و حیاط های پر از گل سرخ و ... غذاهائی که توسط آشپزهای ویژه پاریسی تهیه خواهد شد ، اینها همه قسمت کوچکی از اقلام مخارج چند صد میلیون دلاری این جشنها را تشکیل می دهد . ( تنها دستگاه های مخابراتی با امواج میکروویو 275 میلیون دلار و دو هتل برای جا دادن خبرنگاران ، سی میلیون دلار تمام شده است ) . پس از آنکه میهمانان از یک رژه سربازان مسلح به اسلحه قدیمی ( تیر و کمان و نیزه ) دیدن نمایند ، شاه ایران اعلامیه تاریخی کوروش را که مورخین آن را نخستین اعلامیه حقوق بشر می نامند ( 539 قبل از میلاد ) قرائت خواهد کرد. در سازمان فرهنگی یونسکو وابسته به سازمان ملل ، 27 کشور تصمیم گرفته اند تاریخ این جشنها را به نحوی زنده نگهدارند . به همین منظور دولت ایران چند سری فیلم برای نمایش در سراسر جهان تهیه می نماید که یکی از آنها 20 دقیقه ادامه خواهد یافت . توسط کارگردانان مشهور فرانسوی " کلودللوش " تهیه می گردد و علاوه بر آن سخنرانیها و سمینارها و انتشارات دیگری درباره کوروش و عصر وی به عمل خواهد آمد که بعدا در کتابی ثبت و ضبط خواهد شد . یهودیان ایران نیز به وسیله کمیته ویژه ای در این جشنها شرکت می نمایند ولی جای اسرائیل به عنوان نماینده ملت یهود در این مراسم خالی است ، و حال آنکه ما بیش از همه می توانیم فعالیت کوروش را نسبت به ملت یهود و مراجعتش به میهن باستانی خود را برجسته سازیم ، به طوری که در کتاب مقدس ما به وی " مسیح الهی " لقب داده اند . در این باره حتی چند روزنامه ایرانی هم نوشته اند ، ولی جای تأسف است که به علل سیاسی این کار عملی نشده است " !
روزنامه ساندی تایمز در تاریخ 31/5/1350 در مقاله ای زیر عنوان " جشنی که در خور شصت تن از شاهان می باشد " از روی برخی از جریان های پشت پرده به شکل گذرا و نارسا پرده برداشته است . در این روزنامه آمده است :
" عصر یکروز در ماه مذهبی رمضان در ژانویه گذشته 150 نفر از سرمایه داران بزرگ ایران در یک میهمانی بسیار استثنائی و گرانی در کاخ شاه جمع گردیده بودند. هنگامی که آنها قصر را ترک نمودند حدود 10 میلیون دلار دست بدست گردیده بود .
پس از هشت ماه و صرف میلیون ها دلار دیگر اکنون ایران آماده پذیرایی از بیش از نیمی از سلاطین و رؤسای ممالک در سه روز ماه اکتبر می باشد . این جشن باید مجلل ترین و پرخرج ترین میهمانی از زمان هزار و یکشب ببعد باشد .
این جشن بمناسبت دو هزار و پانصدمین سال بنیان شاهنشاهی ایران توسط کوروش کبیر برپا می شود . در واقع تاریخ واقعی 538 سال قبل از میلاد است که در آن زمان کوروش پس از فتح بابل " اعلامیه حقوق بشر " را صادر نمود و اعلام نمود که کلیه افراد برای پرستش و سفر آزادند . به این جهت این جشن در حقیقت ده سال به عقب افتاده است . لیکن 10 سال گذشته صرف آماده نمودن کشور برای این واقعه
بوده است .
در پنج ماه گذشته هر هفته دو جت حمل و نقل بزرگ که مملو از اجناس از خیمه های آراسته به طلا گرفته تا نوعی عطر بخصوص که برای این موقعیت ساخته شده است می باشد پاریس را بسوی نقطه ای در جنوب صحرای ایران ترک نموده است .
در اطراف خرابه های کاخ قدیمی پرسپولیس شاه مشغول بوجود آوردن یک شهر افسانه ای در روی صحرائی از پارچه های طلاست . فروشندگان بلیط بقرار اطلاع 400 پوند جهت بلیط هواپیما و تضمین یک صندلی در میز شاه اعلیحضرت درخواست می نمایند ، لیکن مقامات ایران اظهار می نمایند بهیچوجه ضمانت صندلی را نمی توان نمود . بلیط دو سره پروازهای معمولی از اروپا بقیمت 150 پوند است لیکن این محل در 500 مایلی تهران است و کلیه هتل های تهران از ماههای قبل رزرو شده اند.
با پذیرائی رستوران ماکسیم و طرح لباس توسط لانون که طرح اونیفورم های شخصیت های شرکت کننده را داده ( هر اونیفورم بوزن 2 پوند الیاف طلا دارد ) متخصصین مبلمان فرانسه نیز حدود یک شهر وسایل مبلمان – ماشین آلات – رختخواب – وسایل آشپزخانه و گل سرخ مخصوصی که برای این موقعیت پرورش داده شده بایران ارسال نموده اند . علاوه بر هواپیماهای جت سایر وسایل سنگین هر هفته با کاروانی شامل 20 کامیون سنگین از پاریس به تهران فرستاده شده که سفر آنها بدون توقف 36 روز صورت می گیرد.
هر یک از سلاطین و رؤسای ممالک که جمعا حدود 60 نفر می باشند در خیمه های مجلل خصوصی خود
( برنگ بژ روشن ) که بشکل ستاره در اطراف چشمه مرکزی قرار دارند اقامت می نمایند . شاه و ملکه فرح نیز در خیمه های مجزا و گرانقیمت ( که رنگ آن قهوه ای و بژ باری شاه و آبی و فولادی برای ملکه است ) بسر خواهند برد.
آپارتمان های رسمی نیز در خیمه بسیار بزرگی بطول بیش از صد فوت قرار دارد که کلیه دیوارهای این خیمه از مخمل ارغوانی تهیه شده و با قالی ارغوانی مفروش است .
در میهمانی رسمی که مهمترین قسمت این جشن سه روزه است 500 نفر میهمانان عالیرتبه شاه تخت های مخصوصی که در فرانسه ساخته شده و برنگ مخمل آبی هستند می نشینند. این میهمانی که ساعت ها طول خواهد کشید قرار است در یک خیمه ناهارخوری که طولش حدود 210 فوت می باشد انجام گردد.
برای میز شام یک شرکت فرانسوی رومیزی دستی حدود 190 فوت درست کرده است . این جشن با سلیقه فرانسوی و تاریخ 2500 ساله ایران آمیخته است و یکی از برجسته ترین شخصیت های پشت صحنه آن لوئی و ودابل رستوران ماکسیم پاریس می باشد که 30 نفر آشپز و 150 نفر سر پیشخدمت آن پذیرائی را بعهده دارند .
پذیرائی از میهمانان بعهده پیش خدمت های هتل دوپاری در موناکو و هتل پاریس در سن موریس می باشد . ترتیب دهندگان فرانسوی این جشن هیچ نکته ای را از یاد نبرده اند حتی چاههائی در این صحرا جهت تهیه آب بمیزان 000/100 گالن در روز زده اند و خیمه ها نیز جهت اطمینان از اینکه در اثر وزش باد تا سرعت 70 میل در ساعت سرنگون نخواهد گردید برای آزمایش به فرودگاه بورژه در پاریس فرستاده می شوند .
اتوبان مخصوصی نیز جهت اتصال شهر آزاد با قسمت شمالی شیراز که 40 مایل دورتر است ساخته شده است . فرانسوی ها ضمنا یک کارخانه برق 3000 کیلوواتی و یک مرکز تلفن 300 خطی ساخته اند که شخصیت ها را از طریق دستگاه ارتباطی قمر مصنوعی با دنیای خارج ارتباط دهند . ( یکی از فرانسوی ها اظهار نموده : امیدوارم این دستگاه از شبکه تلفن پاریس بهتر باشد ) .
تزئین گل بوسیله هنرمند فرانسوی ژان دلون انجام گرفته که قبلا آن را کاشته و برای افتتاح جشن حاضر نموده است .
برای آنکه میهمانان شاه قبل و بعد از شام طولانی خسته نشوند در این شهر بیابانی یک کازینوی رولت نیز ساخته شده و 16 سلمانی و آرایشگاه نیز آماده گردیده است .
برای آنکه میهمانان شاه قبل و بعد از شام طولانی خسته نشوند در این شهر بیابانی یک کازینوی رولت نیز ساخته شده و 16 سلمانی و آرایشگاه نیز آماده گردیده است .
این تهیه و مقدمات بدون انتقاد نیز نمانده است . از قرار معلوم افرادی هم هستند که فکر می کنند در کشوری که فقر شدید در جوار ثروت فراوان وجود دارد از این پول بنحو بهتری می توان استفاده نمود .
علاوه بر موضوعات دیگر زندگی در شهر تهران روز به روز مشکل تر می شود . شهری که 4 میلیون نفر جمعیت دارد و یکی از بزرگترین شهرهای دنیاست هنوز سیستم فاضلاب ندارد و مخزن آب آن هم در چند سال آینده تمام خواهد شد مگر آنکه اقدام جدی درباره آن بعمل آید . دارای مترو نیست و وضع حمل و نقل آن هم بسیار بد است . دو هفته قبل عامل دیگری نیز به این انتقاد اضافه شد و آن وجود یک گروه کوچک ولی جالب چریک است ( تا به حال رئیس دادگاه نظامی و تعدادی پلیس را بقتل رسانیده اند ) که قسم خورده اند جشن پرسپولیس را به صورت یک حمام خون در آورند. لیکن شاه با زرنگی توانسته دشمنی آنها را خنثی سازد . این چریک ها دارای تمایلات شدید مائوئیستی هستند . شاه در هفته گذشته ایجاد ارتباط سیاسی با چین را اعلام نمود . شاه ضمنا قول داده که مقدار زیادی پول صرف ساختمان مدارس و جاده های تازه بنماید لیکن این وعده با علاقمندی مردم آنطور که شایسته آن بوده روبه رو نشده . این پول مستقیما از بودجه دولت نیست بلکه قرار است از طریق جمع آوری پول در سراسر کشور انجام گیرد . برای اینکه مبادا این انتقاد فرم قاطعی بخود بگیرد میهمانان پرسپولیس توسط 800 نفر نیرو که بعضی از آنها ریش هائی به استیل زمان هخامنشی دارند حفاظت می شوند . پیش بینی در مورد میزان ولخرجی ایران در این صحرا دلسرد کننده است " .
روزنامه " دیلی رکورد " چاپ انگلستان نیز در 28 مهر 1350 ( 20 اکتبر 1971 ) نوشت :
" دربار ایران امروز یکی از پرتجمل ترین و پرخرج ترین دربارهای جهان است شگفت انگیز است در کشوری که فقر در هر جای آن به چشم می خورد زمامداران آن به خود اجازه می دهند این چنین بی پروا میلیاردها ریال خرج برپا کردن خیمه و خرگاه کنند و یا گرانترین رستوران جهان ماکسیم را به خدمت بگیرند.
شهرت آشپزهای ایرانی از مرز و بوم این کشور گذشته است . هیچ خارجی نیست که یکبار غذای ایران را نچشیده باشد و با تحسین از آن یاد نکند . پس چرا میلیونها دلار به رستوران ماکسیم پول دادند که حتی سالاد گوجه فرنگی را از فرانسه وارد کند ؟ آیا در ایران گوجه فرنگی نمی روید ؟ هیچ چیز این جشنها ، ایرانی نبود و مردم ایران در آن شرکت نداشتند . "
روزنامه لوموند در 20 مهر 1350 – 12 اکتبر 1971 آورده است :
" تدبیر امنیت که اتخاذ شده شگفت انگیز است . صدها نفر و به گفته برخی هزاران نفر برای مدت جشنها توقیف و زندانی شده اند و یا در معرض اقامت اجباری قرار گرفتند . دانشگاهها و مدارس متوسطه تعطیل شده اند تا به هنگام جشنها اعتصاب نکنند . تمام وزارتخانه ها و تمام بناهای دولتی و تعداد بسیاری از شخصیت ها تحت حفاظت نیروهای انتظامی واقع گردیدند... در مدت مراسم یک سیستم سه حلقه ای تودرتو بگرد پرسپولیس برقرار بود ، حلقه اول حلقه عادی نامیده می شد و قطر آن 120 کیلومتر بود ، این منطقه از تمام عناصر مورد سوء ظن پاک شد و در مواردی عشایر را یکجا از این منطقه کوچاندند . این منطقه تحت کنترل تعداد زیادی واحدهای پیاده نظام قرار داده شد .
حلقه دوم که قطر آن 20 کیلومتر بود ناحیه استقرار هیئتهای رسمی و روزنامه نگاران بود و زیر حفاظ واحدهای چترباز قرار داشت . سرانجام حلقه قرمز ناحیه ای بود به مساحت 60 هکتار که در آنجا رؤسای دول استقرار یافته بودند و از طرف گارد شاهنشاهی و دیگر سازمانهای ویژه حفاظت می شدند.
ضمنا هواپیماهای نظامی شب و روز بر روی پرسپولیس و شیراز در پرواز بودند " .
ساواک نیز در گزارش خود پیرامون نوشته های برخی از روزنامه های برون مرزی چنین آورده است :
" به قرار اطلاع روزنامه تایمز لندن در شماره مورخه 25 اوت 1971 و روزنامه ساندی تلگراف در شماره مورخه 5 سپتامبر 1971 طی مقالاتی در مورد جشن های شاهنشاهی نوشته اند:
" ملت ایران که در آستانه یک برنامه طویل المدت اصلاحات اقتصادی است ، در مورد قیمت چادرهائیکه برای سران کشورهای شرکت کننده تهیه شده و فقط بمدت سه شب مورد استفاده قرار خواهند گرفت ، حساسیت زیادی از خود نشان می دهند " و در مقاله دیگری نوشته اند " برای بعضی ها این فکر پیش می آید که در کشوری که توده عظیمی از مردم آن دچار فقر هستند ، هزینه هنگفت این جشنها می توانست در راه بهتر و مؤثرتری خرج شود " و ضمن آن اشاره شده "‌خرابکاران و چریکهای ایرانی سوگند یاد
کرده اند که تخت جمشید را به یک حمام خون تبدیل نمایند " .
خرده گیری های ناظران سیاسی و برخی از روزنامه نگاران خارجی ، به ویژه از سوی آنان که مبلغ کلانی بابت تبلیغات برای این جشن دریافت داشته و سورچرانیهای فراوانی نیز کرده بودند ، از ریخت و پاشها ، ولخرجی ها و آتش بازیهای دیوانه وار با پول و دسترنج مردم نادار و نیازمند ایران ، به نام جشن های بیست و پنجمین سده سلطنت ، شاه را تا سرحد دیوانگی به خشم آورد . او احساس می کرد که با این ریخت و پاشها و به آتش کشیدن سرمایه ملت ، نه تنها شخصیت جهانی نیافته و جایگاه ویژه ای در جهان به دست نیاورده است بلکه مایه بی آبرویی و رسوایی بیشتر برای خود به بار آورده و مورد ریشخند جهانیان قرار گرفته است . به ویژه اینکه برخی از سران کشورها مانند رئیس جمهور فرانسه و برخی از هم پیاله های او نیز در این خیمه شب بازی شرکت نکرده و از برگزاری چنین مراسم پرهزینه و کمرشکن برای ملت ، خرده گیری هایی کرده بودند .
از این رو ، شاه در مصاحبه با خبرنگاران برون مرزی هر گاه که پیرامون هزینه سنگین و سرسام آور جشن یاد شده مورد پرسش قرار می گرفت با خشم و کین جنون آمیزی پاسخ می داد و بر ضد مخالفان خود به هرزه درایی و ناسزاگویی زبان باز می کرد.
گفتگوی شاه با روزنامه لوموند و پاسخ های خشن و کینه توزانه ای که در این مصاحبه داده بود تا آن پایه غیرعادی بود که مایه شگفتی بسیاری از ناظران سیاسی گردید و به درستی سرخوردگی ، بحران روحی و عقده شدید شاه را نشان می داد .
شاه در این گفتگو از شرکت نکردن " پمپیدو " رئیس جمهور آن روز فرانسه در مراسم جشن شاهی به تلخی یاد کرد و با لحن نیشدار و خشمگینی اظهار داشت : " شاید کارهای زیاد و سنگین جناب رئیس به ایشان اجازه نداد که به ایران بیاید " !
خبرنگار لوموند از شاه پرسید : " برخی از شما خرده می گیرند که بیت المال را تا سر حد اسراف و ریخت و پاش در این جشن صرف کردید " ؟ شاه در پاسخ با خشم و خشونت بیش از حد و با تندی پاسخ داد : " من ناچار نیستم که به کسی ( جز به ملتم ) ! حساب پس بدهم و این پولهایی را که صرف جشن کردیم نه دزدیده بودیم و نه از " جیره و نفقه " کسی برداشته بودیم ! "
خبرنگار لوموند ادامه داد : " اعلیحضرتا ! این توضیحات شما قانع کننده نیست زیرا که پیشوای اپوزیسیون ایران و لیدر مذهبی آیت الله خمینی روی این ولخرجی ها انگشت گذاشته و طی پیامی از تبعیدگاه خود در عراق ، ملت ایران را به رویارویی با این ریخت و پاشهای بی حساب فرا خوانده است . آیا فکر می کنید این موضع او در میان ملت ایران تا چه پایه ای برد دارد ؟ شاه پاسخ داد : " اصولا خمینی و خمینی ها از ملت ایران بیگانه اند . او در هند به دنیا آمده و افزون بر این او به میهنی که در آن مدتی زیست می کرده نیز خیانت کرده است و گفته می شود که او نوکر بریتانیا و دوست عراق است " !
شاه در این مصاحبه ژان پل سارتر ، فیلسوف فرانسوی را که بر ضد جشن او موضع گیری کرده و اعلامیه ای داده بود نیز به سختی مورد پرخاش قرار داد و از سازمان الفتح و یاسر عرفات نیز بدگویی کرد و برای او خط و نشان کشید که از این به بعد چشمداشت هیچگونه همراهی در سطح بین المللی را از سوی او نداشته باشد !! این مصاحبه شاه با روزنامه لوموند در بسیاری از روزنامه های کشورهای جهان درج گردید . یکی از روزنامه های لبنان به نام " بیروت " نیز متن این مصاحبه و هرزه دراییها و ناسزاگوییهایی را که در آن نسبت به امام شده بود ، در صفحه نخست خود به چاپ رسانید . روزنامه یاد شده با تیتر درشت نوشته بود: " شاه در مصاحبه ای " پمپیدو " ، " سارتر " ، " الفتح " ، و عراق را دیوانه وار مورد هجوم قرار داد و مرجع شیعه آیت الله خمینی را به " خیانت " متهم ساخت " .