چادرها و چکمه‌ها / «سیاست‌های ضددینی در مدرنیسم اجباری رضاشاه»

تحلیل تحولات سیاسی تاریخ ایران معاصر و عملکرد نظام‌های سیاسی مختلف ظهوریافته در این دوره از جنبه‌های مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... ماهیت این نظام‌ها را روشن می‌سازد و ویژگی‌های مشترک و متفاوت آنها را آشکار می‌سازد. آنچه در این تحلیل به صورت مداوم مشاهده می‌شود شکاف میان سلطنت و جامعه و به عبارت دیگر دولت و ملّت در این دوره از تاریخ ایران است. حکومت رضاخان پهلوی در عمیق شدن این شکاف سهم بسزایی داشت؛ زیرا وی با کمک دولت استعمارگر انگلیس و از طریق کودتا به قدرت رسید و در ادامۀ حکومت خود نیز، به جای اتکا به مردم، کوشید حمایت این قدرت بیگانه را از دست ندهد. رضاخان، به دلیل فقدان پایگاه مردمی و در نتیجه فقدان مشروعیت، از طریق اقتدارگرایی و برقراری ثبات و امنیت ظاهری در کشور، به کسب مشروعیت کاذب روی آورد، اما این مشروعیت کاذب و بدون پشتوانۀ مردمی بیش از پیش وی را به قدرت‌های بیگانه وابسته، و از ملّت جدا کرد. سیاست مدرن‌سازی رضاشاه، که به ظاهر با هدف پیشرفت جامعۀ ایرانی و در باطن برای شبیه‌سازی ظاهری و سطحی جامعه به غرب اجرا می‌شد، بیش از پیش به شکاف میان حکومت و ملّت دامن زد؛ زیرا اقدامات او در این زمینه در تضاد با ارزش‌های جامعه قرار داشت. رضاشاه ابتدا در ظاهر در برابر ارزش‌های فرهنگی و دینی جامعه و مقدسات مردم با احترام رفتار می‌کرد، اما پس از قدرت‌گیری، همین تظاهرگرایی را هم کنار گذاشت و با اتخاذ شیوه‌هایی کوشید باورهای مردم را تضعیف سازد. او برای این کار، ابتدا تضعیف نهادهای فرهنگ‌ساز جامعه و تغییر در ساختار آنها را در دستور کار قرار داد؛ به‌طور مثال در نظام آموزشی کشور، از طرح‌های آموزشی و تربیتی غربی، که با فرهنگ جامعۀ ایران مغایرت داشت، استفاده نمود و برای تضعیف نهاد روحانیت، که عامل اصلی انتقال فرهنگ اسلامی به قشرهای مختلف جامعه بود، قوانین مختلفی چون اتحاد شکل لباس، تغییر ساختار نظام قضایی کشور و... را اجرا کرد. این مسائل همگی به عمیق شدن شکاف میان حکومت و جامعه، که خواستار حفظ فرهنگ و احکام اسلامی در جامعه بود، منجر شد. اما آنچه این شکاف را به تقابل و رویارویی ملّت با حکومت و پشت کردن جامعه به رضاشاه مبدل نمود، اجرای قانون کشف حجاب بود که با هدف تهی کردن جامعه از معنویت و دین و دور نمودن مردم از اصول شرعی دین اسلام مدنظر قرار گرفته بود. قانون کشف حجاب نماد گریز از فرهنگ اسلامی ــ ایرانی و مظهر بیگانه‌پرستی رژیم پهلوی و بی‌اعتقادی آن به دین و معیارهای آن بود. این اقدام، سیاست‌های ضدفرهنگی رژیم را آشکار ساخت؛ زیرا اولاً رضاشاه با کشف حجاب موضع‌گیری خود را در قبال دین و ارزش‌های حاکم بر جامعه اعلام و مشخص کرد. وی، به‌رغم توجه ظاهری‌اش به فرهنگ دینی، در این مسئله اندیشۀ ضددینی خود را نمایاند؛ ثانیاً تقلیدگرایی محض حکومت وی از غرب، به‌ویژه اقدامات آتاتورک در ترکیه، را آشکار ساخت؛ ثالثاً بیگانه بودن رضاشاه و نخبگان حکومت وی با فرهنگ اسلامی ــ ایرانی و درک ناصحیح آنها در مورد مردم ایران را نشان داد.
با اجرای قانون کشف حجاب در جامعه، آن هم به شیوه‌ای غیردموکراتیک برای ملّتی که با فرهنگ آزادی و آزادی‌خواهی مأنوس بوده و همواره با فداکاری از آن پاسداری نموده است، ملعبۀ دست رژیم و حامیان خارجی آن شد. این اقدام ضربۀ مهلکی بر جامعۀ ایران وارد کرد و جایگاه مردمی و مشروعیت نظام را بیش از پیش تضعیف نمود؛ زیرا پوشش زن غربی الگوی تحمیلی زن ایرانی گردید و رواج فرهنگ مصرفی از این طریق، ایران را به بازاری برای ورود کالاهای غربی تبدیل کرد. اقدام به کشف حجاب شاید بی‌منطق‌ترین اقدام این نظام سیاسی بود.
این اقدام در تاریخ معاصر ایران پیامدهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بسیاری بر جای گذاشت. پرسش‌های بسیاری در این عرصه طرح شده است که پاسخ به آن می‌تواند پژوهشگر تاریخ معاصر ایران را به شناخت اوضاع و احوال آن دوره رهنمون سازد و معرفت حاصل از تحلیل تحولات عصر رضاخان و درک زمینه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آن، در آینده به کار آید. این معرفت تاریخی پیامد اقدامات افرادی را که در فکر تقلید از مدرنیته بی‌توجه به بومی‌سازی آن هستند به نوعی پیش‌بینی و پیش‌گویی می‌کند؛ ازهمین‌رو در این شماره از ماهنامۀ زمانه طرح این پرسش‌ها و پاسخگویی به آنها مدنظر قرار گرفته است.
 
سردبیر