سیاست های داخلی مرتبط با سیاست خارجی در دوران رضاشاه

   باید گفت سیاست های داخلی رضاشاه که در رابطه با سیاست خارجی او گرفته می شد دارای دو ویژگی عمده هستند:1)طراحی و اجرای آن یقینا حاصل تراوشات فکری یک دیکتاتور نظامی بی سواد نبود  2) این برنامه ها به صورت فرا ملی و در اغلب کشورهای تحت سلطه و مشابه یکدیگر به اجرا در آمده است . نمونه بارز آن تحولات رخ داده در ترکیه با روی کار آمدن کمال پاشا آتاتورک و انقراض خلافت عثمانی می باشد که مقارن همین دوره روی داد.

    سیاست های داخلی مرتبط با سیاست خارجی در این دوره عبارتند از:

   الف) سیاست مذهبی زدایی: اولین نکته در این زمینه این است که رضاشاه قبل از اینکه به قدرت برسد به شدت از روحانیون حمایت می کرد و در اغلب مراسم مذهبی از جمله تعزیه خانی ها حضور می یافت و یک چهره ی مذهبی به خود گرفت اما همین که به قدرت رسید سیاست مذهبی زدایی خود را شروع کرد. او در راه رسیدن به این سیاست مجموعه اقداماتی از جمله، خلع لباس روحانیون، کاستن قدرت اجتماعی آنها، تعطیلی مراسم و فعالیت های مذهبی و ... را انجام داد. دلیل اصلی مخالفت رضاشاه با مذهب و روحانیت پیروی از سیاست یک امپریالیسم به نام انگلستان بود این کشور پس از شکست هایی که در زمینه ی اقدامات استثماری خویش مانند قراردادهای امتیاز رژی، رویتر و وثوق الدوله در ایران متحمل شد، تصمیم گرفت عوامل شکست ها را از بین ببرد. انگلستان اصلی ترین عامل این ناکامی ها را روحانیت و مذهب می دانست و مصمم شد این قشر را از طریق رضا شاه نابود کند.

   ب) غرب زدگی و تجدد: پس از سیاست مذهب زدایی، رضاشاه تصمیم گرفت خلاء فرهنگی ایجاد شده را پر کند. او برای این منظور سیاست های غرب زدگی و تجدد خواهی را به مرحله ی اجرا گذاشت. از جمله اقداماتی که برای نائل شدن به این سیاست انجام شد عبارتند از کشف حجاب، تحمیل لباس و کلاه اروپایی، استعمال عناوین غربی در ادارات و موسسات دولتی و همچنین اعزام پی درپی دانشجویان ایرانی به اروپا. بنابراین دولت در این سیاست به دنبال جایگزینی فرهنگ غربی به جای فرهنگ اسلامی بود.

ج)انجام کارهای عمرانی و مدرن سازی: در دوره ی رضاشاه یک سری اقدامات چشمگیر عمرانی و هم چنین تغییر در ساختار و ارکان اداری در راستای سیاست مدرنیزه کردن کشور صورت گرفته است ولی باید به طور کلی گفت همه ی این اقدامات نه در راستای اهداف خیرخواهانه بلکه در جهت فریب عامه و سرپوش گذاردن بر تداوم سلطه بیگانه و چپاول اموال و منابع ملی ضرورت پیدا می کند.

د)ایجاد محیط رعب و وحشت: در چنین شرایطی هر نوع نغمه ی مخالفت خاموش می گردد و هر حرکت ناموافق سرکوب و زمینه ی اجتماعی- سیاسی طوری طراحی می گردد که هیچ فرد یا گروهی جرات ابراز مخالفت و یا حرکت مستقل از نظام استبدادی نداشته باشد. در این حالت بهره برداری از نظامی که اطاعت از فرماندهی را سرلوحه کار خود می دانند بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. سرکوب سران عشایر و ایلات و همچنین نهضت های مستقل ملی در راستای ایجاد چنین محیطی به نام برقراری امنیت صورت پذیرفت.

و)سیاست چپاول و ثروت اندوزی: شاید بخشی از این سیاست برگردد به این موضوع مرتبط باشد که رضاشاه بخشی از دوران خود را در فقر و بی نوایی به سربرده است و حرص و طمع خاصی در مال اندوزی و ثروت اندوزی بعد از به قدرت رسیدن داشت از جمله اقداماتی که انجام می داد که به این هدف برسد می توان به تلاش ها و تعدی های او به مردم برای به مالکیت در آوردن منابع کشور به ویژه املاک حاصلخیز شمال ایران اشاره کرد.

هـ)حفظ رجل وابسته به غرب: دیکتاتورهایی که در اثر کودتا به قدرت میرسند سیستم نظام جدیدی را به وجود آورده و به ندرت از وجود رجال سیاسی گذشته استفاده می کنند ولی از آنجا که کودتای رضاشاه طراحی نظام سلطه بود از این جهت مستثنی می باشد. رضاشاه در عین اینکه مانند همه ی دیکتاتوریها تمایلی به حفظ هیچ فرد یا افراد شاخص و قدرتمند مستقل از خود نداشت و ظاهرا در آغاز کودتا اغلب آنها را دستگیر و زندانی کرد، با این وجود مجموعه شبکه وابسته به غرب را که از دوران مشروطیت در ایران در قالب شبکه ی فراماسونری و پیوندهای خانوادگی معروف به هزار فامیل عمل می کردند نه تنها سرکوب نکرد بلکه در تمام این دوران نیز از میان همین گروه مصدر مسولیت های مهم و کلیدی حکومت بودند و طبیعتا کنترل کننده و مجری سیاست های نظام سلطه در کشور بودند.

 

 * کارشناس علوم سیاسی

منابع:

1)محمدی، منوچهر(1377)/ مروری بر سیاست های خارجی ایران دوران پهلوی/ تهران: نشر دادگستر: نشر یزدان، چاپ اول

2)ازغندی، علیرضا(1376)/ روابط ایران(دولت دست نشانده) 1357-1320 / نشر قومس.

3)مدنی، سید جلاالدین(1376)/ تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران ج3 / انتشارات پایدار.