سياست خارجي ايران در دوران پهلوي دوم ( 1332- 1342 )

اغلب محققانِ روابط بين الملل، شروع و يا پايان هر جنگ بين المللي،و يا بين قاره اي را به عنوان نقطه ی عطف در روابط بين الملل و دگرگوني در ساخت بين المللي مي دانند. از اين نظر ،جنگ جهاني دوم عامل دگرگوني گسترده و عميقي در ساختار قدرت بين المللي و جايگزيني بازيگران عرصه ی جهاني محسوب مي گردد ؛1 كه خروج مركزيت و قطب قدرت از اروپا و انتقال آن به محور آمريكا و شوروي از مهمترين آثار اين دگرگوني جهاني بود.2
در سال هاي پس ازجنگ جهاني دوّم كه اروپا در نهايت ضعف به سر مي برد،ايالات متحده آمريكا به عنوان تنها برنده ی واقعي جنگ و بزرگترين قدرت اقتصادي و نظامي وارد عرصه ی بين‌المللي شد و نقش رهبري و محافظت از نظام سرمايه داري رابر عهده گرفت. شوروي (سابق) نيز به مثابه طلايه دار نظام سوسياليستي ، بر سر تقسيم مناطق نفوذ با امريكا و اروپاي غربي وارد رقابت شد.
آمريكا ضمن تلاش براي حفظ و نگهداري اروپاي غربي در بلوك غرب،مي‌كوشيد از طريق اعطاي كمك هاي مالي و نظامي و ايجاد حكومت هاي دست نشانده و كشانيدن آن ها به پيمانها و اتّحاديه‌هاي نظامي و اقتصادي،موجوديت خود را به عنوان ابرقدرت جهاني حفظ كند.
در پي تحوّلات بين المللي،سياست خارجي ايران نيز از سال 1332 هـ .ش پس از سرنگوني حكومت ملّي دكتر محمد مصدق در كودتاي مشترك آمريكا و انگليس ،دستخوش چرخش 180 درجه اي شد. از مشخصات بارز سياست خارجي ايران در اين دوره،تغيير محوريت نفذ خارجي ، از بريتانيا به آمريكاست. جهت گيري سياست خارجي و ديپلماسي ايران از سياست «موازنه ی منفي» فاصله گرفته و در راستاي علايق و منافع آمريكا ،وارد اتّحاديه‌ها و سازمان هاي فراملّي گرديد و اين فرايند تا پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ادامه يافت.
حوادث و پديده هاي برجسته ی دهه ی 1332 تا 1342 هـ .ش كه در اين درس مورد بررسي و مطالعه قرار مي‌گيرد شامل: انعقاد قرارداد با كنسرسيوم بين المللي نفت،تجديد رابطه با انگلستان ، عضويت ايران در پيمان بغداد،بحراني شدن روابط با عراق،برقراري رابطه ی علني با رژيم اشغالگر قدس و روابط ديپلماتيك با امريكا و شوروي (سابق ) مي باشد.

مسایل اساسي سياست خارجي ايران پس از كودتاي 28 مرداد
پس از پيروزي كودتاي 28 مرداد 1332 هـ .ش ،حكومتي دست نشانده وتحت سلطه ی غرب، در ايران استقرار پيدا كرده،و هدايت سياست خارجي كشور در دست شخص شاه قرار گرفت. در اين دوره،نخستين نشانه‌هاي چرخش بزرگ در جهت گيري سياست خارجي ايران ظهور كردكه عبارت بود از: تلاش هاي دولت زاهدي براي حلّ مسأله ی نفت و عقد قرارداد با كارتل هاي نفتي غرب؛ هم چنين فراهم كردن زمينه‌هاي برقراري روابط مجدّد با بريتانيا،که اين دو از اولويت هاي سياست خارجي رژيم دست نشانده پس از پيروزي كودتا در ايران بودند.

تجديد رابطه با انگلستان
خروج ايران از وضعيت دشوار ناشي از اقتصاد بدون نفت و تجديد رابطه با بريتانيا دو مقوله ی مرتبط به هم بودند. اما ايران ترجيح مي داد ابتدا تكليف نفت مشخص شود و آن گاه مسأله ی تجديد رابطه با انگلستان؛ زيرا به لحاظ انفجارآميز بودن شرايط داخلي و حكم فرمايي احساسات ضد انگليسي بر افكار عمومي ،لازم بود با گامهاي آهسته و به طور پنهاني و با گذشت زمان موضوع ايجاد رابطه ی مجدّد مطرح گردد. امّا همان گونه كه پيشتر اشاره شد در اين دوران اولويت ها و جهت‌گيري هاي سياست خارجي كشور بيشتر تحت تأثير عوامل خارجي رقم مي‌خورد تا عوامل داخلي.
دولت بريتانيا كه تجديد رابطه با ايران را در اولويت برنامه‌هاي سياست خارجي خود – نسبت به ايران – قرار داده بود،با تحت فشار قرار دادن تهران به خواسته ی خود نايل آمد. ايران نيز تجديد رابطه به دولت انگلستان را قبل از حلّ قضيه ی نفت پذيرفت و سرانجام در 14 آذر 1332 مشتركي بين ايران و انگلستان منتشر شد كه در طيّ آن تصميم دو دولت مبني بر «مبادله ی بدون تأخير سفير» اعلام گرديد. 3

انعقاد قرارداد با كنسرسيوم بين المللي نفت
دولت كودتا پس از تجديد رابطه با بريتانيا،حلّ مسأله ی نفت را دستور كار سياست خارجي خود قرار داد . در اين مورد هم ابتكار عمل و سررشته ی امور تصميم‌گيري در دست ديپلمات هاي كاركُشته بريتانيا و آمريكا بود. آن چه كه براي دولت دست نشانده ی زاهدي اهميّت فوري داشت سرازير شدن نفت ايران – به هر قيمت ممكن – به بازارهاي جهاني بود.
چگونگي تقسيم منافع نفت ايران « در كنفرانس برمودا» يكي از موضوعات مورد مذاكره دولت -هاي آمريكا و بريتانيا بود. در اين مذاكرات صاحب اصلي ثروت مورد مذاكره – ايران – حضور نداشت ! توافق دولت هاي مزبور بر سر غارت نفت ايران،يا به اصطلاح «تقسيم عادلانه ی شكار»، يك سال به طول انجاميد.4
بريتانيا و آمريكا تصميم گرفته بودند قراردادي بين ايران و كنسرسيوم بين المللي نفت به امضا برسد. متن اين قرارداد به گونه‌اي تنظيم شد كه حكومت ايران چند روزي را براي ترجمه ی آن وقت صرف كرد تا از محتواي آن مطلّع شود و به هنگام تصويب آن در مجلس،نمايندگان از متن آن سر درنمي‌آوردند5چند ماه پس از آغاز مذاكرات در مورد نفت ايران ،علي اميني،وزير دارايي وقت اظهار داشته بود:
« ما كه هنوز قرارداد را نديده‌ايم!»
صورت اعضاي كنسرسيوم و درصد سهم 6هر يك از آن ها چند ماه پس از تصميم‌گيري بريتانيا و آمريكا،توسط سفارت بريتانيا در تهران،به وزارت خارجه ی ايران ارسال شد!7 قرارداد فروش نفت و گاز ايران) سرانجام در 28 شهريور 1333 هـ.ش بين ايران و كنسرسيوم بين‌المللي نفت در تهران امضا شد. اين نخستين غارت بزرگ پس از كودتاي 28 مرداد 1332 هـ.ش بود.8

سياست خارجي منطقه‌اي ايران در دهه ی 1332-1342
سمت گيري سياست منطقه‌اي ايران در سال هاي پس از كودتا ،بيش از هر عاملي،از منافع غرب تأثير مي‌پذيرفت؛زيرا رژيم پهلوي هدف هاي توسعه ی ملّي و محتواي سياست خارجي خود را در پيوند تنگاتنگ با منافع غرب قرار داده بود كه مبتني بر رابطه ی وابستگي همه جانبه به آمريكا بود.
رژيم شاه در روابط منطقه‌اي خود ايفاگر نقش متّحدي وابسته بود كه مهّياي تمكين در مقابل فرامين زمامداران آمريكا بود.9 پيوستن ايران به پيمان منطقه‌اي بغداد كه در راستاي تأمين جهان غرب صورت مي‌پذيرفت يك نمونه ی عيني از پيروي ايران از سياست اتّحاد و تعهّد در راستاي منافع غرب بود. ايران با وجود امضاي پيمان منطقه‌اي بغداد و قرار گرفتن در كنار برخي از كشورهاي منطقه نظير عراق،تركيه و پاكستان به دليل اتّخاذ سياست وابستگي به بلوك غرب، برقراري رابطه با اسرایيل غاصب،قطع رابطه با مصر – سال 1339 هـ.ش – داشتن روابطي در سطح بسيار پايين با عربستان ،سوريه و افغانستان ،در نوعي انزواي منطقه‌اي به سر مي برد.10

پيمان منطقه‌اي بغداد11 (24 فوريه ی 1955)
دوران پس از جنگ جهاني دوّم ،عصر ديگري از خيزش هاي ملّي گرايانه و بيداري ملّت هاي تحت استعمار آسيا و آفريقا بود.12 نهضت ملّي شدن نفت در ايران، جنبش ملّي جمال عبدالناصر در مصر و ملّي شدن كانال سوئز به وسيله ی او بخش مهّمي از اين خيزش ها بود كه ناقوس خطر را براي كشورهاي اروپايي و آمريكا به صدا درآورد. توسعه ی كمونيزم هم خطري بود كه در كمين كشورهاي جهان سوّم نشسته بود و آمريكا و انگليس را به وحشت انداخته بود.
شكل گيري پيمان بغدادتمهيدي بود كه آمريكا و انگليس براي مهار گسترش كمونيزم انديشيدند. اين پيمان با شركت تركيه،پاكستان و عراق زير نظر و هدايت انگلستان و آمريكا در تعقيب چنين هدفي تكوين يافت.13 دولت كودتا در ايران نيز پس از فراغت از تجديد رابطه با بريتانيا و عقد قرارداد با كنسرسيوم نفتي،در تبعيّت از سياست جنگ سرد دولت آمريكا ،براي تكميل خط جبهه -ی ضد شوروي در خاورميانه،در سال 1334 هـ.ش به پيمان منطقه‌اي بغداد پيوست. 14
كشورهاي عربي – به جزعراق- از هنگام تشكيل اين پيمان واكنش هاي مخالفت‌آميزي در برابر آن نشان دادند . پيوستن ايران به پيمان بغداد يك نمود عيني از دگرگوني سياست خارجي ايران و فاصله گرفتن آن از سياست عدم تعهّد بود و شكاف موجود بين ايران و كشورهاي تندروي عرب را عميق‌تر كرد.
امضا كنندگان پيمان بغداد به زودي دريافتند كه اين پيمان نه تنها به قصد كمك به اعضاي منطقه‌اي آن و حلّ و فصل مناقشات كشورهاي منطقه نيست،بلكه فقط و فقط به منظور تأمين منافع كشورهاي غربي طراحي شده است. 15

بحران در روابط ايران و عراق
اختلاف ايران و عراق بر سر اروندرود از دوران حاكميت عثماني بر اين سرزمين يكي از مقولات مؤثر بر روابط دو كشور بوده است. اين مسأله ، منشأ كشمكش هاي ديرينه ميان ايران و عراق بوده و هر از چندگاهي با امضاي موافقت نامه‌ها و پروتكل هاي متعدّدي به طور موقّت حل و فصل گرديده بود؛ امّا در بستر زمان به صورت بحران خفته با دست به دست شدن قدرت در عراق و روي كارآمدن حكومت هاي متعّدد با ايدئولوژيهاي گوناگون،فعّال شده و دو كشور را تا مرز جنگ نظامي نيز پيش برده بود.
وقوع كودتاي عبدالكريم قاسم در 23 تير 1337 ../../../default.htm 14 ژوئيه 1958 در بغداد،سبب روي كار آمدن دولت متمايل به شوروي در عراق گرديد. دولت عبدالكريم قاسم ضمن خروج از پيمان بغداد،به ناوگان هاي شوروي اجازه ی تردّد در اروندرود را داد. رژيم ايران كه در اين دوره ازسياست ضد كمونيستي پيروي مي‌كرد اين مسأله را به عنوان خطري جدّي تلّقي كرد و يادداشت هاي شديداللحني بين ايران و عراق مبادله شد.
بروز جنگ سرد در روابط ايران و عراق سبب تيره شدن مناسبات دو كشور شد وبه زودي دوكشور را در مرز جنگ نظامي قرار داد. امّا در تير ماه 1339 بحران در روابط دو كشور فروكش كرد و ضمن تبادل سفير بين تهران و بغداد،روابط به حالت عادي بازگشت امّا كشور عراق در طول حكومت عبدالكريم قاسم به صورت پايگاهي براي فعاليت هاي سران حزب توده ی ايران عليه رژيم پهلوي درآمد. 16

تجديد رابطه با رژيم اسرایيل غاصب
سابقه شناسايي رژيم اسرایيل غاصب و برقراري روابط ديپلماتيك با آن،به سال 1328 شمسي بر مي‌گردد. در اين تاريخ،دولت «ساعد مراغه‌اي» با دريافت رشوه ی قابل توجهي از صهيونيست ها از دوران فترت مجلس شوراي ملّي استفاده كرده،رژيم غاصب صهيونيستي را به صورت «دوفاكتو»17 (موقّت) به رسميت شناخت،18و درصدد ايجاد رابطه با آن برآمد. اين روابط با فعّال‌شدن روحانيت در صحنه ی سياسي ايران به رهبري آيت الله كاشاني و شهيد نواب صفوي قطع شد.
از جمله اقداماتي كه رژيم پهلوي پس از كودتاي 28 مرداد در حوزه ی سياست خارجي صورت داد، تجديد رابطه با رژيم صيونيستي بود. اين روابط با پيشنهاد رژيم شاه براي فروش نفت به اسرایيل از سر گرفته شد و به شناسايي مجدّد دو فاكتوي رژيم اسرایيل غاصب در سال 1339 هـ.ش منجر شد. 19اين بار دامنه ی روابط رژيم پهلوي بارژيم صهيونيستي به سرعت گسترش پيدا كرد و نمايندگي اتاق بازرگاني اسرایيل و دفتر نمايندگي آژانس يهود در تهران آغاز به كار كرد.20
روابط ايران و رژيم صهيونيستي تا آخرين روزهاي رژيم شاه ، همواره محدود به شاه و دار و دسته‌اش مي‌شد و خارج از اين محدوده كسي راغب به برقراري چنين رابطه‌اي نبود.

سياست خارجي فرامنطقه‌اي ايران در دهه ی 1332-1342
به دنبال كودتاي 28 مرداد ،قدرت تصميم‌گيري در عرصه ی سياست داخلي و خارجي،در دست شخص شاه قبضه شد. رژيم شاه به دليل ماهيت دست نشاندگي غرب و اعمال سياست هاي ضد مردمي‌اش با بحران مشروعيّت مواجه بود و در عرصه ی منطقه نيز خصومت كشورهاي همسايه از جمله دولت هاي تندرو غرب را در پيش رو داشت . ورود شاه به اتّحاديه‌هاي نظامي و امنيتي بلوك غرب و امضاي پيمان هاي مشترك دوجانبه با آمريكا،وي را رو در روي اتّحاد شوروي (سابق) قرار داد بود.
ركود اقتصادي و ضعف شديد نظامي و امنيتي به همراه عوامل عمده‌اي كه در بالا بدان ها اشاره شد، موجبات وابستگي شديد رژيم شاه به آمريكا را فراهم كرد.21 در اين سالها كه ابرقدرت ها درگير جنگ سرد بودند،ايران براي حكومت آيزنهاور و زمامداران بعد از او جذّابيت فوق‌العاده‌اي داشت. به عنوان مثال ،در دوران جنگ سرد ، كشورِ ما به عنوان پايگاه مقدّم در برابر تهاجم احتمالي نيروهاي شوروي(سابق) ارزش حياتي داشت. به علاوه،مجاورت ايران با شوروي از موقعّيت بسيار خوبي براي جمع آوري اطلاعات،استراق سمع و مراقبت هاي الكترونيكي از تجهيزات و آزمايش هاي موشك هاي شوروي سابق در آسياي ميانه برخوردار بود.22 آمريكا براي بهره‌برداري از اين مزايا،به سرعت طرح وابستگي بلند مدت ايران،تقويت همگرايي اين رژيم با غرب و تعميق نفوذ در حيات اقتصادي و نظامي اين كشور را به مرحله ی اجرا گذاشت.
تقويت نيروهاي مسلّح و تعليم نيروهاي امنيتي به عنوان پايه‌هاي اصلي رژيم پهلوي و سرازير كردن دلارهاي آمريكا بخشي از اين طرح بود. در فاصله ی كوتاهي پس از كودتاي 28 مرداد، رژيم پهلوي ،سيزدهمين دولتي بود كه پس از جنگ جهاني دوم – 23مرداد 1334- با امضاي عهدنامه ی مودّت،روابط كنسولي و اقتصادي با آمريكا برقرار كرد.23
از سال 1332 شمسي به بعد سياست خارجي ايران در ارتباط با آمريكا در وضعيت كاملاً انفعالي قرار گرفت؛به طوري كه با دست به دست شدن قدرت در ميان زمامداران دموكرات و جمهوري‌خواه ،اوضاع داخلي و سياست خارجي ايران دگرگون مي‌شد. چنين بود كه دراواخر سال 1339 با روي كار آمدن «كندي» در آمريكا و آغاز اصلاحات مورد نظر آمريكا در ايران، مسایل تازه‌اي در سياست خارجي پهلوي مطرح شد.
روابط ايران و شوروي در بين سال هاي 1332 تا 1334 دچار نوسان بود. دولت شوروي كه از پرداخت يازده تن طلاي ايران،به حكومت دكتر مصدق امتناع ورزيده بود،در سال 1334 محموله -ی مذكور را به دولت زاهدي تحويل داد. 24
عضويت ايران در پيماني كه عليه شوروي طراحي شده بود ( پيمان بغداد) سبب تيرگي روابط دو كشور شد و شوروي در واكنش به اين مسأله،سه يادداشت اعتراض‌آميز – 19 مهر 1334 (هـ.ش) – به ايران تسليم كرد. ايران نيز به پشت گرمي آمريكا ضمن ارسال پاسخ هاي دندان‌شكن به شوروي،فعاليت خود را در پيمان بغداد ادامه داد.25
در سال 1335 شمسي خروشچف در چارچوب سياست «همزيستي مسالمت آميز» در عادي‌سازي روابط شوروي با ايران پيش‌ قدم شد. سفر محمّدرضا پهلوي در پي دعوت هيأت ریيسه ی شوروي به مسكو،سرآغاز هم كاري هاي اقتصادي دو كشور در سال 1335 شمسي بود؛26و در پي آن پروتكل اسناد مرزي در سال 1336 شمسي بين دو كشور به امضا رسيد و روابط بازرگاني ايران و شوروي رونق پيدا كرد.27
در پي بحران ناشي از ملّي شدن كانال سوئز – 4 مرداد 1335 – آمريكا با استفاده از انزواي شوروي،يكسري موافقت نامه‌هاي نظامي دوجانبه با ايران و برخي ديگر از همسايگان شوروي امضا كرد كه منجر به اعتراض دولت شوروي در آبان 1337 به ايران شد و روابط دو كشور به سردي گراييد؛ اين مسأله تا سال 1341 شمسي ادامه يافت. 28

پی نوشت ها:

1 . مجلة سياست خارجي، سال دوم، شماره 1، مقالة نظام بين المللي و سير تكويني آن : از جنگ جهاني دوم به بعد، عليرضا ازغندي، ص 71-57.
2 . تحولات روابط بين الملل: از كنگرة وين تا امروز، احمد نقيب زاده، ص 194.
3 . سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، هوشنگ مهدوي، ص225.
4 . گذشته چراغ راه آينده است ، پژوهش گروهي : جامي ، ص 699.
5 . سياست خارجي ايرا در وران پهلوي، مهدوي ، ص 232-226.
6 . سهم هريك از شركتهاي عضو كنسرسيوم عبارت بود از : 1- كمپاني نفتي برستيش پتروليوم (انگليسي) چهل درصد. 2- پنج كمپاني نفتي آمريكايي در مجموعچهل درصد. 3- كمپاني انگليسي د- هلندي رويال داچ شل چهارده درص. 4- كمپاني فرانسوي فرانس دوپترول شش درصد.
7 . از سيّد ضيا تا بختيار، مسعود بهنود، ص 401.
8 . جنگ قدرتها در ايران، باري روبي، ص 89 ، ترجمة محمود مشرقي.
9 . سلسلة پهلوي و نيروهاي مذهبي به روايت تاريخ كمبريج، امين سايكل و ديگران.
10 . سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، مهدوي، ص 257.
11 . مقر پيمان بغداد پس از وقوع كودتاي 14 ژوئيه 1958 ميلادي در عراق، به آنكارا انتقال يافت و به پيمان مركزي «سنتو» مشهور گرديد. فرهنگ اصطلاحات روابط بين الملل، غلامرضا بابائي ، ص 71.
12 . سياست بين الملل و سياست خارجي ، هوشنگ مقتدر ، ص 65.
13 . از سيّد ضيا تا بازرگان، ناصر نجمي، ص 1507.
14 . گذشته، چراغ راه آينده است، جامي ، ص 711.
15 . سلسلة پهوي و نيروهاي مذهبي ب روايت تاريخ كمبريج، سايكل و ديگران، ص 194.
16 . سياست خارجي ايران دردوران پهلوي ، مهدوي ، ص 259.
17 . شناسايي «دوفاكتو» يعني شناسايي موقّت و محدود كشور يا حكومت جديدالتأسيس ؛ اين نوع شناسايي ، موقّت و محدود بوده و امكان دارد پس از چندي از درجة اعتبار ساقط گردد. در مقابل، شناسايي «دوژور» نوعي شناسايي كامل و قطعي است كه معمولاً به دنبال شناسايي دوفاكتو صورت مي‌گيرد . (حقوق بين الملل عمومي، محمدرضا ضيائي بيگدلي ، ص 146).
18سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، مهدوي، ص 154. .
19 . زندگينامة امام خميني(ره) ، محمدحسن رجبي، ص 245.
20 . سياست خارجي آمريكا و شاه، مارك ج . گازيوروسكي، ترجمة فريدون جهانشاهي ، ص 203.
21 . سلسلة پهلوي و نيروهاي مذهبي به روايت تاريخ كمبريج، سايكل و ديگران، ص 190.
22 . سياست خارجي آمريكا و شاه، گازيوروسكي ، ص 165.
23 . سياست خارجي ايران در دوران پهلوي ، مهدوي ، ص 262.
24 . سياست خارجي ايران در دوران پهلوي ، مهدوي، ص 242.
25 . همان، ص 239.
26 . از سيّد ضيا تا بختيار، مسعود بهنود ، ص 415.
27 . سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، ص 242.
28 . همان، ص 274.