سخنراني حجت‌الاسلام محمدجواد حجتي كرمانيدر نشست تخصصي حزب ملل اسلامي

بسم‌الله‌الرحمن الرحيم. چيزي كه من براي اين جلسه در نظر گرفته بودم، مخصوصاً اين كه چهره‌هايي را كه مي‌بينم، ماه مباركي كه در آن هستيم، مخصوصاً اين كه قبل از شروع جلسه، به آن ساختمان كميته مشترك كه چهل سال پيش زنداني بوديم، رفتم، خاطراتي از زندان است. به دوستان نشان دادم كه جاي ما در زندان كجا بود. مناجاتهاي برادرمان آقاي عباس دوزدوزاني و صداي تلاوت قرآن و دعايشان در گوش من همچنان هست. اذان خوب و باحالي كه آقاي مهندس محمد‌كاظم سيفيان مي‌گفتند. جلسات قرائت قرآني در ماه مبارك رمضان در سال 44 در اين محوطه كه زنداني بوديم، تفسير قرآني داشتيم. آيات جهاد را دوستان حفظ مي‌كردند و شبها با هم به تلاوت قرآن مي‌پرداختيم و سحرها مناجات مي‌كرديم. اين خاطرات براي من دلنشين و دلچسب است. حالتي پيدا مي‌كنم تأسف و ياد گذشته همراه با عشق و عاطفه. اين يادآوري براي من از آن رو ضروري است كه ما يك عده جوان بوديم. من سنّم از بچه‌هايي كه با هم زندان بوديم بيشتر بود. من 33 سالم بود. كوچكترين ما آقاي حسن طباطبايي بود كه در صف سوم و چهارم اين جلسه نشسته‌اند، همچنين آقاي مرتضي حاجي كه مدتي وزير آموزش و پرورش بودند و الآن در جلسه نيستند. برادر ديگري به نام احسان‌الله محبوب كه ايشان هم اينجا تشريف ندارند. اينها در سنين قبل از بلوغ قانوني بودند. در واقع سنشان كمتر از هجده سال بود و بنابراين پس از آقاي بجنوردي كه به اعدام محكوم شد، اينها به سه سال زندان در دارالتأديب محكوم شدند. غير از من كه سنم 33 سال بود، بعد از من احمد آقازماني بود كه امشب بعد از حدود 40 سال خدمتشان رسيدم. برادر بزرگ عباس آقازماني‌ـ‌ابوشريف‌ـ كه الآن در ايران تشريف ندارند و ايشان از چهره‌هاي بارز حزب بودند. من قبل از اين كه به زندان بيفتم، در ايامي كه در فعاليتهاي مخفي حزبي بوديم و در گروههاي مثلث شكل، كلاسهاي مخفي سلسله مراتبي داشتيم و با آقاي زماني كار مي‌كردم.
    هنگام دستگيري، آقايان بجنوردي و سرحدي‌زاده از اصحاب كوه بودند و در كوه دستگير شدند. پس از تيراندازي‌هاي مفصلي كه مأمورين رژيم گذشته داشتند، آقاي بجنوردي و آقاي سرحدي‌زاده در درگيري كوه، در كوههاي شاه‌آباد آن روز و دارآباد امروز، با مأمورين دولتي درگير شدند و در نهايت با دستبند و پابند دستگير شدند و مدت طولاني در زندان به سر بردند. به هر حال ابوشريف هم از كساني بود كه در بيرون از زندان خيلي فعال بود. هنگامي هم كه به زندان افتاديم در تمام مدت ايشان فعال بود. از زندان هم كه آزاد شدـ به نظرم سه سال زودتر آزاد شد ـ با آقاي جواد منصوري كه الآن نيز تشريف دارند، «حزب‌الله» را تشكيل دادند. به همين دليل دوباره به زندان بازگردانده شدند. آقاي جواد منصوري هم دو مرتبه به زندان بازگشتند. يك مرتبه به عنوان حزب ملل اسلامي محكوم شدند و يك مرتبه هم به عنوان حزب‌الله. به نظرم مدت دوم ايشان هم زياد بود. از اسامي فعالاني كه يادم هست، آقايان بجنوردي، ابوالقاسم سرحدي‌زاده،‌ مهندس محمد ميرمحمد صادقي كه امشب پس از چهل سال ايشان را ديدم، محمد‌باقر صنوبري كه همين جلو نشسته‌اند، جواد منصوري، محمد پيران ـ وزير جنگ دولت مهندس موسوي ـ ، مهندس اصغر قريشي، سيد احمد تقوي، مهندس محمد‌كاظم سيفيان، احمد شيريني، مهندس محمد‌صادق رئيسي دانا، محمد‌تقي شالچي و حسن طباطبايي ياد مي‌كنم. از چند نفر از دوستاني كه به رحمت خدا رفتند؛ مرحوم سيد محمد محمودي، مرحوم ناصر نراقي و همچنين برادر بزرگ آقاي سرحدي‌زاده، مرحوم امير سرحدي‌زاده كه در اين شب رحمت، برايشان طلب مغفرت مي‌كنيم.
    اين قسمت را در اين بخش يادآوري كردم كه از ايام گذشته زندان در اين ماه مبارك رمضان حالاتي كه در زندان داشتيم ياد كرده باشم. من ده سال در زندان بودم آقاي بجنوردي و آقاي سرحدي‌زاده، حدود 14 سال در زندان بودند. آقاي مهندس قريشي هشت سال و آقاي جواد منصوري 7 سال. تصورم اين است كه آنچه به ما نشاط و نيرو مي‌داد و اين دوره زندان را با عزت و سربلندي طي كرديم، كه زندان حزب ملل اسلامي يكي از افتخارات آن نسل و نسل آينده هست، عشقي بود كه ما نسبت به اسلام داشتيم و آن آزادگي و حريّتي بود كه در جان بچه‌هاي ما نفوذ داشت. اين حال را من هنوز هم در اين بچه‌ها مي‌بينم. من هر وقت آقاي بجنوردي يا آقاي سرحدي‌زاده يا بچه‌هاي ديگر را مي‌بينم، دوستان ديگر را مي‌بينم، همان سربلندي، همان عزت نفس، همان بزرگواري،‌همان ديانت و همان تقوا در آنها وجود دارد. خدا را شكر مي‌كنم كه اين برادران همچنان به اسلام و مبارزه اسلامي و جهاد اسلامي وفادار ماندند و اين نظام مقدس را تاكنون ياري كردند. والسلام عليكم.