سازمان زنان ايران؛ ابزار فرهنگي ـ اجتماعي حكومت شاه و نقش اشرف پهلوي

پس از انقلاب مشروطه نهادها و سازمان‌هاي جديدي عمدتاً از سوي حاكميت بنا نهاده شد كه بنا به اقتضاي اجتماعي، سياسي زمان عمل مي‌كردند. يكي از اين نهادها، جمعيت‌هاي زنان بودند. با وجود حركت‌هاي زنان در طول مبارزات مشروطه و جمعيت‌هايي كه در همان دوران با حساسيت‌هاي سياسي، اجتماعي خاص خود تشكيل يافتند، پس از روي كار آمدن رضاخان، تغييرات عمده‌اي در روند حركت‌هاي اجتماعي، سياسي به وجود آمد. زمينه اين تغييرات از مدت‌ها پيش فراهم آمده بود. اما با حركت‌هاي تجددگرايانه رضاخان، روند تجدد و تحول‌گرايي در سازه‌ها و انديشه حاكم بر جمعيت‌ها عينيت يافت. به‌ويژه با پيگيري كشف حجاب و تأسيس كانون بانوان، حركت اجتماعي زنان تحت‌تأثير سياست‌هاي دولت و حكومت قرار گرفت. كانون بانوان اولين جمعيتي بود كه به دستور حكومت، با حمايت مالي دولت و در جهت اهداف آن آغاز به كار كرد و پس از آن، جمعيت‌هاي زنان با همان محتوا و قالب تشكّل يافتند. نوع حركت و انديشه حاكم بر اين جمعيت‌ها چنان بود كه در طرح‌هاي بعدي حكومت، مؤثر شناخته شدند و پس از مدتي در قالب شوراي عالي زنان به رياست اشرف پهلوي با يكديگر ائتلاف كرده، تحت سياست‌هاي هماهنگ دولتي قرار گرفتند و مدت هفت سال (45ـ 1338) فعاليت‌هاي مختلفي، به‌ويژه در زمينه فرهنگي و سياسي در جهت اهداف دولت انجام دادند. از اواخر سال 1344، زمزمه‌هاي مخالفت با اركان شوراي عالي زنان از درون كادر اداري شوراي عالي برخاست. تا جايي كه رأي همگاني بر عدم كارايي شورا قرار گرفت و پس از مدتي، سازمان زنان ايران، جايگزين آن شد.
در مقايسه اين دو نهاد بايد در نظر گرفته شود كه مقطع زماني و نوع عملكرد آنان متفاوت است. شوراي عالي زنان در سال 1338، يعني سه سال قبل از اعلام رسمي اجراي طرح‌هاي انقلاب سفيد   آغاز به كار كرد. در اين مقطع، حكومت براي آماده كردن شرايط اجتماعي و پذيرش عمومي، به يك نيروي حمايت‌كننده نياز داشت. افرادي كه در جمعيت‌هاي زنان فعاليت مي‌كردند و بيشتر در زمره زنان تجددخواه بودند، نيروي قابل توجهي به شمار مي‌رفتند. آنها اگرچه در ميان قشر محدودي نفوذ داشتند، ولي با بهره‌گيري از امكانات خود، مانند مطبوعات، اجراي سخنراني و برگزاري تظاهرات با عنوان آزادي و حقوق زنان در پيشبرد طرح‌هاي حكومت تأثيري بسزا داشتند. پس از طي اين مرحله (زمان اجراي طرح‌هاي انقلاب سفيد)، هماهنگي حركت زنان با سياست‌هاي دولت، سازماندهي جديدي را طلب مي‌كرد، تا اهداف خود را در سطح گسترده‌تري در جامعه محقق سازد. در اين مرحله (از سال 1345) به بعد، سياست حكومت بر يك حركت گسترده تبليغاتي در سطح بين‌المللي قرار گرفت. به همين دليل، در اواخر حيات شوراي عالي زنان، اشرف پهلوي اعلام كرد كه شوراي عالي، پاسخگوي منويات انقلاب شاه و مردم نيست و لزوم يك سازماندهي جديد احساس مي‌شود. بررسي اركان اجرايي و فعاليت‌هاي سازمان، نشانگر آن است كه بيشترين تأكيد بر فعاليت‌هاي بين‌المللي به بهانه آشنا كردن جهانيان با پيشرفت زنان ايران بوده است اما در حقيقت اهداف اصلي اين فعاليت‌ها، تحكيم قدرت سياسي شاه در منطقه و همكاري بيشتر با برخي هم‌پيمانان و حاميان وي در ساير نقاط جهان بوده است كه در بخش بين‌المللي بدان پرداخته خواهد شد.
در سطح داخلي، تعميم اهداف و سياست‌هاي حاكم بر انقلاب سفيد به جامعه روستايي و شهرستان‌ها مد نظر حكومت بود.   اما شوراي عالي زنان با وجود امكانات خاصي كه در اختيار داشت، نتوانست خواسته‌هاي سياسي، اجتماعي حكومت را در ميان عموم مردم اجرا نمايد و به همين دليل، سازمان زنان ايران با تجهيزات مالي و انساني بيشتري جايگزين آن شد.

اعضا
اعضاي متنفذ سازمان زنان اعضايي بودند كه خدمات برجسته‌اي نسبت به نهضت زنان يا سازمان زنان ايران انجام داده بودند. اين افراد به پيشنهاد دبيركل و تأييد شوراي مركزي از طرف رياست عاليه برگزيده مي‌شدند   و اغلب از طبقات سياسي وابستگان خاندان‌هاي متنفذ و زناني بودند كه تحصيلكرده اروپا بوده، از افكار متمايل به غرب پيروي مي‌كردند و با رياست سازمان نيز پيوند عميقي داشتند. به عنوان مثال: پروين مؤيد ثابتي، عضو مؤسس و دبير سازمان زنان مشهد و عضو كميسيون معاملات بود و پس از آن نيز فعاليت‌هايي در سازمان انجام داد. پوران‌دخت سلامي، رئيس كميته امور بين‌المللي سازمان زنان ايران و دبير اتحاديه زنان حقوقدان ايران بود. ماري شيباني، نيابت رياست كميته آموزش سازمان زنان ايران را بر عهده داشت. فخرالسادات امين و دكتر كوكب معارفي، عضو شوراي مركزي بودند. دكتر سيمين رجالي و مهناز افخمي در مقاطع مختلف، دبيركل سازمان زنان ايران بودند.   حوري زند، مشاور سازمان زنان ايران   و عبدالرضا انصاري نيز نماينده تام‌الاختيار اشرف پهلوي در سازمان زنان ايران بود. 

 جمعيت‌ها
جمعيت‌هاي عضو، جمعيت‌هايي بودند كه واجد شرايط عضويت و سرگرم فعاليت در جهت اهداف سازمان زنان ايران بودند؛   عضويت اين جمعيت‌ها در سازمان زنان به پيشنهاد دبيركل و تصويب شورا انجام مي‌گرفت. برخي از جمعيت‌هاي عضو سازمان زنان ايران، عبارت بودند از: 1. جمعيت راه نو 2. جمعيت بيداري زنان 3. جمعيت بانوان تهران‌پارس 4. جمعيت زنان صاحب شغل و حرفه 5 . جمعيت صلح نو 6. جمعيت شوراي زنان 7. جمعيت بانوان هاتف 8 . جمعيت بانوان و دوشيزگان 9. جمعيت زنان زرتشتي 10. جمعيت بانوان ارت   11. جمعيت ماماهاي ايران 12. جمعيت زنان آشوري و كلداني 13. انجمن معاونت زنان شهر تهران 14. انجمن زنان و دختران نارمك 15. جمعيت حمايت از زنان بي‌پناه 16. جمعيت حمايت از مستمندان و كهنسالان .17 جمعيت پرستاران ايران 18. جمعيت كل خيريه ارامنه 19. انجمن فارغ‌التحصيلان مدرسه امريكايي 20. جمعيت بانوان پزشك 21. جمعيت حرفه و فن 22. جمعيت بانوان فرهنگي 23. سازمان بانوان يهود 24. جمعيت زنان خانه‌دار 25. جمعيت زنان مهندس و پژوهشگر 26. كلوپ زونتاي تهران 27. انجمن بهداشتكاران دهان و دندان و...   اين جمعيت‌ها كه غالباً همان جمعيت‌هاي عضو شوراي عالي زنان بودند با اهداف شعارگونه قبلي خود و در راستاي سياست‌هاي سازمان زنان ايران، عمل مي‌كردند.
با تأسيس سازمان هم گروه محدود و جديدي از زنان تحصيلكرده و غرب‌گرا كه جوان‌تر از عناصر شورا بودند، بار ديگر در رأس سازمان جا گرفتند و اين تركيب را تا پايان عمر سازمان حفظ كردند كه نام آنان قبلاً ذكر شد.
اركان اجرايي سازمان زنان ايران شامل مجمع عمومي، شوراي مركزي، دبيرخانه مركزي و كميته‌هاي نه‌گانه تحقيق شامل كميته‌هاي حقوقي، آموزشيؤ بهداشت و رفاه خانواده، زنان شاغل. فرهنگ هنر، امور بين‌الملل، جمعيت‌شناسي و عضوگيري، دختران دانشجو و روابط عمومي بود.
هرچه از زمان تأسيس سازمان مي‌گذشت، اصول ديوانسالاري در آن قوت مي‌گرفت و به اركان اداري، اجرايي وسعت داده مي‌شد. اما تأثيرات اجرايي كمتري به چشم مي‌خورد و حتي با وجود تأسيس خانه‌هاي زن در شهرستان‌هاي مختلف، بسياري از مردم با نام سازمان آشنايي نداشتند و اغلب آنان در مناطق مختلف، تعطيل و با وجود تشكيل كميته‌هاي تحقيق، عدم كارآيي در واحد شعب، همچنان حاكم بود. 

دبيرخانه و نواقص اداري و اجرايي
دبيرخانه مركزي در سازمان، نقطه هماهنگ‌كننده اهداف حاكم بر سازمان و برنامه‌هاي اجرايي آن بود. در عين حال، نواقصي در سيستم آن وجود داشت كه سبب مي‌شد اهداف پيش‌بيني شده براي سازمان، در سطح آيين‌نامه‌ها متوقف بماند و يا در صورت اجرا، با مشكلات عديده‌اي مواجه شود. از گزارش‌هاي ساليانه سازمان چنين برمي‌آيد كه عدم وجود نيروي انساني همواره وجود داشته و اين در حالي است كه وظايف عديده‌اي بر عهده دبيرخانه بود. به همين دليل، دبيرخانه‌ها اغلب تعطيل بودند. مهم‌ترين تصميم‌گيري‌ها بر مبناي اهداف سازمان در دبيرخانه مركزي انجام مي‌شد و اين در حالي بود كه با وجود برنامه‌ريزي‌ها و گروه‌بندي‌هاي متعدد در زمينه تحقيق و پژوهش، شناخت واقعي و درستي از شرايط محلي و بومي از نقاط مختلف كشور وجود نداشت و تصميمات دبيرخانه مركزي، بدون استفاده از اطلاعات آماري و تحقيقات بومي صورت مي‌گرفت كه در اغلب موارد، از يك الگوي يكسان تبعيت مي‌كرد و در مرحله عمل، با توجه به تفاوت‌هاي فرهنگي و آداب و سنن مناطق مختلف ايران، ناموفق مي‌ماند. علاوه بر اين، دبيرخانه مركزي دچار تورم و انباشت وظايف شده بود كه سبب مي‌شد، پيوستگي معقول و منطقي در امور وجود نداشته باشد.
مهم‌ترين  عامل در عدم كارايي شعب سازمان، عدم نظارت دقيق به عملكرد شعب بود. اين واحد كه به منظور بسط نفوذ بهتر و بيشتر سازمان در شهرستان‌ها و استان‌ها به وجود آمد، با توجه به پراكندگي قومي و منطقه‌اي در شهرها و مناطق مختلف به طور متفرق ايجاد شد. در صورتي كه نيروهاي متخصص و كارآمد به نسبت شعب وجود نداشت. علاوه بر اين، سازمان مركزي در پايتخت نمي‌توانست اين پراكندگي را تحت نظارت خود درآورد. 

مراكز رفاه خانواده
يكي ديگر از واحدهاي خدماتي سازمان زنان، مراكز رفاه خانواده بود. فعاليت‌هايي كه براي مراكز رفاه در نظر گرفته شده بود، عبارت بود از: بهداشت و تنظيم خانواده؛ مشاوره خانواده و امور حقوقي؛ مهد كودك؛ آموزش ايرادات بسياري كه در نظام اجرايي اين مراكز وجود داشت، مانع تحقّق اين اهداف مي‌شد. مهم‌ترين وجه آن، عدم وجود امكانات و بودجه لازم براي مراكز رفاه بود. اين مراكز، اغلب در شهرستان‌ها، تنها يك شعبه داشتند كه از طريق اجاره يك منزل و تجهيز آن با وسايل بسيار ابتدايي آماده شده بودند و يا از خانه‌هاي زن استفاده مي‌شد. خانه‌هاي زن، مراكزي بودند كه با تبليغات گسترده سازمان در شهرستان‌ها ايجاد شد و اغلب، ساختمان‌هايي با چند اطاق و امكانات محدود بودند. 
از آنجا كه در خانه‌هاي زن، تنها فعاليت‌هاي تبليغاتي صورت مي‌گرفت، بنابراين به مراكز رفاه واگذار شدند. اين ساختمان‌ها با وظايف چندگانه مراكز رفاه سنخيتي نداشتند و حتي بسياري از آنها پس از مدت كوتاهي به دليل عدم وجود امكانات و نيروي انساني لازم تعطيل شدند. مراكز رفاه كه مهم‌ترين ركن خدماتي سازمان محسوب مي‌شدند، اغلب دور از شهر بودند از اين‌رو، خانواده‌ها به سختي با اين مراكز ارتباط برقرار مي‌كردند. به طوري كه بسياري از افراد در شهرستان‌ها و استان‌ها از وجود سازمان خبر نداشتند. 
از سوي ديگر، خدمات اين مراكز با وجود امكانات ضعيف مالي و خدماتي و نيروهاي متخصص در مراكز رفاه خانواده و با توجه به نرخ رشد سه درصدي جمعيت در ايران، بسيار محدود بود.
با توجه به عامل اصلي عدم وجود امكانات و افراد متخصص، وظايف واحدهاي سازمان در حد گزارش‌هاي ساليانه محدود شده و در مراحل اجرايي، اغلب ناموفق بود. علاوه بر اين، از آنجا كه بودجه زيرگروه‌هاي اجرايي سازمان به برنامه‌هاي تبليغاتي و برگزاري سمينارها و جلسات اختصاص مي‌يافت، اهداف فوق معلق مي‌ماند.
ميزان هزينه‌هاي مددكاري سازمان ازجمله رفاه دانشجويان دختر، خانواده‌هاي بي‌سرپرست و مددكاري اجتماعي با توجه به موقعيت اقتصادي و اجتماعي هر شهر و شرايط و امكانات محلي آن، يكسان نبود و سبب مي‌شد كه امكانات در سطح عادلانه و با توجه به جمعيت مناطق توزيع نشود. ضمن آنكه عدم وجود نيروي متخصص و كارآمد، اين طرح را نيز با شكست مواجه ساخت.

فعاليتهاي آموزشي سازمان زنان ايران
با تشكيل سپاهيان دانش در همان قالب تحولات انقلاب سفيد، جوانان شهري بعد از طي دوره‌هاي خاص آموزشي، راهي شهرستان‌ها و روستاهاي مختلف مي‌شدند كه از نتايج مهم آن، تقابل دو فرهنگ شهري و روستايي بود. در كنار سپاهيان دانش، سازمان زنان ايران نيز فعاليت‌هايي را با عنوان مبارزه با بي‌سوادي در جهت همكاري با كميته ملي پيكار جهاني با بي‌سوادي تدوين نمود. 
مهم‌ترين مسئله در اين برنامه‌ها، هماهنگي بسيار سازمان زنان ايران با سياست‌هاي تبليغاتي حكومت بود. به اين ترتيب كه اغلب فعاليت‌هاي آموزشي، با ارقام و آمار بسيار بيشتر از چيزي كه عمل مي‌شد، از سوي سازمان، منتشر و يا در گزارش‌هاي سازمان به كميته جهاني مبارزه با بي‌سوادي، اعلام مي‌شد.
زير نظر واحد پژوهش و برنامه‌ريزي سازمان صورت مي‌گرفت و شامل سوادآموزي تابعي، آموزشگاه مددكاري زنان روستايي و مراكز آموزش راهنمايان خانواده بود.
با توجه به شرايط ايران و در نظر گرفتن اهداف سوادآموزي جهاني سازمان ملل متحد، گروه پژوهشي سازمان زنان با همكاري يونسكو، مأمور اجراي طرح سوادآموزي تابعي در ايران شد. به منظور برداشتن گام‌هاي اوليه، طرح تجربي سوادآموزي تابعي براي شناخت ويژگي‌ها و نيازمندي‌هاي زنان روستايي تهيه شد. 
طرح تجربي به طور مفصل در گزارش ساليانه 1354ـ1353 سازمان زنان بررسي شده است. اما اين گزارش، بيشتر به ارائه برنامه‌هاي طرح اقدام كرده و آمار و اطلاعات جامع و دقيقي از نحوه اجرا ارائه نمي‌دهد.   اما همين برنامه‌ها نشان مي‌دهند كه چه تحقيقات جامعي با صرف هزينه و نيروي انساني از كشور ايران، نسبت به امور آموزشي، سوادآموزي و برآورد نيروي انساني به عمل آمد و استعمارگران غربي مي‌توانستند غايت بهره‌برداري را از اين اطلاعات در برنامه‌ريزي‌هاي استعماري خود ببرند.
اجراي طرح سوادآموزي با مشكلات متعددي مواجه بود كه اهمّ آنها به شرح زير است:
ــ نبود زيربناي مطلوب اقتصادي، اجتماعي در حوزه عمليات طرح
ــ نبود و يا كمبود سازمان‌هاي آموزشي و پرورشي، دبستان، آموزشگاه حرفه‌اي، ديگر سازمان‌هاي فرهنگي
ــ كمبود مربي، آموزگار و ديگر مسئولان اجرايي آشنا با فلسفه سوادآموزي تابعي
ــ مجهز نبودن گروه‌ها به تجهيزات چاپ و تكثير واحدهاي آموزشي و پوسترها، دستگاه كپي و...
ــ كندي در اتخاذ تصميم و اجراي آن به دليل ديوان‌سالاري
ــ عدم تأمين هزينه‌هاي لازم براي اجراي طرح
ــ كمبود كارشناسان با صلاحيت و تجربه براي تدوين واحدهاي درسي به دليل جديد بودن فنون تدوين واحدهاي آموزشي
مجموعه عوامل فوق سبب شد طرح مذكور تنها در مراحل اوليه، برخي روستاها و مراكز نزديك پايتخت را در بر گيرد و در اجراي كلان متوقف شده، تنها انبوهي از اطلاعات و طرح‌هاي پژوهشي از آن باقي بماند. 

آموزشگاه مددكاري
در اسفند 1343 در هجدهمين كميسيون مقام زن، هيأت نمايندگي ايران برنامه تأمين نيروي انساني لازم براي آموزش و ارتقاي وضعيت اقتصادي، اجتماعي زنان در روستاها و مناطق محروم را طرح و پيشنهاد كرد. در تابستان 1344، پس از سفر هيأت نمايندگي سازمان ملل به ايران، تهيه و گزارشي براي سازمان در بهار سال 1345 طرح تأسيس آموزشگاه مددكاري زنان روستايي تهيه شد. 

پس از تصويب دولت، اجراي اين طرح به عهده سازمان زنان ايران گذاشته شد. دوره آموزش در اين طرح يازده ماه بود كه به موجب آن فارغ‌التحصيلان مي‌بايست به استخدام وزارت آباداني و مسكن يا وزارت تعاون و امور روستا درمي‌آمدند و زير نظر آن وزارتخانه‌ها به روستاها اعزام مي‌شدند. از سال 53 ـ1352 با توجه به گسترش فعاليت‌هاي سازمان زنان ايران، طول دوره به هجده ماه در چهار رشته تخصصي افزايش يافت. طبق قانون، بخشي از فارغ‌التحصيلان نيز در مراكز رفاهي سازمان زنان ايران مشغول مي‌شدند. در سال تحصيلي 1345، وزارت علوم و آموزش عالي در يكصدودومين جلسه شوراي گسترش آموزش عالي تأسيس دوره فوق ديپلم آموزشگاه را تصويب كرد و آموزشگاه با ضوابط آموزش عالي به كار خود ادامه داد.
علاوه بر آموزش، دانشجويان ملزم بودند كه فعاليت‌هاي فراآموزشي نيز انجام دهند. شركت فعال دانشجويان در زمينه برپايي نمايشگاه‌هاي زن با هدف تبليغ فعاليت‌هاي سازمان، جمع‌آوري تأليفات و ترجمه‌هاي بانوان ايراني در زمينه پيشرفت زنان، شركت در مراسم روز هفده دي (سالروز كشف حجاب) و شركت فعال در مراكز رفاه خانواده در تهران به منظور تبليغ اهداف سازمان در ميان زنان، انجام فعاليت‌هاي آموزشي و تبليغي در ميان زنان ساكن جنوب شهر به منظور جلب نظر آنان براي شركت در انتخابات دو مجلس، شركت در بزرگداشت سالروز جشن شاهنشاهي و جشن مهرگان، ازجمله اين فعاليت‌ها بود. از اين‌رو، مشخص مي‌شود كه نيروهاي فارغ‌التحصيل از آموزشگاه مددكاري، بيشتر نيروهاي تبليغاتي محسوب مي‌شدند تا ابزار خدماتي در خدمت عموم طبقات جامعه. و اقداماتي نظير مبارزه با بيسوادي و فعاليت‌هاي آموزشي زمينه‌سازي براي ترويج الگوها و فرهنگ غربي در ايران بود. كه عمدتاً با هدف ساختارشكني فرهنگي و هنجارشكني اجتماعي صورت مي‌گرفت.
آنچه از گزارش‌هاي منتشر شده سازمان استنباط مي‌شود، آن است كه بيشتر فارغ‌التحصيلان اين آموزشگاه به خدمت مراكز رفاه خانواده در بخش مركزي (تهران)، ارتش، بيمارستان بوعلي، سازمان ذوب آهن ايران، و سازمان بيمه خدمات اجتماعي درآمدند. به اين ترتيب، اگرچه هدف اصلي تشكيل اين آموزشگاه تأمين نيروي انساني لازم براي مناطق دور افتاده و محروم بود، اما هيچ‌يك از اين نيروها به روستاها و مناطق محروم اعزام نشدند. 

فعاليت‌هاي تبليغاتي
سازمان زنان كه به منظور اجراي سياست‌هاي فرهنگي، اجتماعي دولت در سطح طبقات مختلف زنان ايران آغاز به كار كرد، بيشتر فعاليت‌هاي خود را در قالب فعاليت‌هاي فرهنگي ارائه مي‌داد. به همين دليل، سياست‌هاي خود را در زمينه‌هاي مختلف اعم از فعاليت‌هاي چاپ و نشر و تهيه برنامه تبليغاتي در رسانه‌هاي صوتي و تصويري، هماهنگ مي‌ساخت.
فعاليت‌هاي سازمان در زمينه چاپ كتب، مقالات و عكس، در خدمت اهداف اساسي سازمان به منظور ارائه مفهوم جديد از زن و نيز ارائه الگوهاي فرهنگ غربي صورت مي‌گرفت.
بيشتر انتشارات صرفآ با هدف چاپ كتاب‌هايي در زمينه تحولات زندگي زن ايراني در دوره پهلوي و بزرگ‌نمايي آن صورت مي‌گرفت. ازجمله اين كتاب‌ها مي‌توان به زن ايراني از شاليزار تا وزارت؛ تاريخچه فعاليت شوراي عالي زنان ايران، چهره زن ايراني، گزارش نقش زنان در برنامه ششم عمراني كشور، نيروي زنان در خدمت جامعه، تاريخچه بزرگ، و تاريخچه لباس اشاره كرد. دو كتاب آخر، بهترين نوع لباس را لباس و نوع آرايش زن در دوره پهلوي معرفي مي‌كند و آن را نشانه آزادي و احقاق حقوق زنان در نوع پوشش، معرفي مي‌كند.
برخي از كتاب‌هاي منتشر شده، آموزش ساده قوانين و مقررات بود كه به دليل سطح پايين سواد، اغلب براي كارگران، روستاييان و برخي طبقات پايين چاپ مي‌شد. چاپ اين كتاب‌ها بخش اندكي از انتشارات را به خود اختصاص مي‌داد.

فعاليت‌هاي حقوقي
واحد حقوقي سازمان با توجه به اهداف سياسي، فرهنگي حكومت و با تعاريف جديد از حقوق و برابري زنان و مردان، برنامه‌ريزي شد. اين واحد با هدف القاي تفكر و فرهنگ جديد به جامعه در جهت تبليغاتي، اقدام به انتشار جزوات و كتاب‌هاي مختلف در زمينه حقوق زنان مي‌كرد و حقوق جديدي را مطرح مي‌ساخت كه مبناي آن، تحولات حقوقي كشورهاي غربي بود. علاوه بر اين، با تشكيل سمينارها و جلسات مختلف سعي در القاي اين مفاهيم در فرهنگ عمومي داشت.
يكي از عمده‌ترين اقدامات سازمان زنان، تلاش در جهت تدوين و اجراي قانون حمايت از خانواده با همكاري انجمن زنان حقوق‌دان بود. اين قانون در 25 خرداد 1346 به تصويب رسيد كه سازمان زنان، تبليغات گسترده‌اي را به اين قانون اختصاص داد. قانون مذكور كه مواد آن برگرفته از قوانين كشورهاي اروپايي بود، در كتب مختلف به وسيله انجمن زنان حقوق‌دان و سازمان زنان ايران منتشر شد. در واقع قانون حمايت خانواده به منظور آزاد كردن نيروي ارزان كار زن بود تا نيازهاي جامعه‌اي با اقتصاد سرمايه‌داري را در صنايع مونتاژ و وابسته تأمين كند. از طرف ديگر، قوانين حمايت از خانواده كه با شعار حقوق زن تدوين شد، بر بسياري از جنبه‌هاي زندگي زنان ضربه زد و آنان را از مسير واقعي خود منحرف ساخت. در واقع با تشكيل شوراي عالي زنان و سازمان زنان ايران، جمعيت‌هاي مختلف زير نظر اين دو سازمان با توالي زماني متفاوت، تحت تأثير سياست‌هاي هماهنگ‌سازي حكومت قرار گرفتند و كارآيي لازم را از حركت زنان گرفتند.

فعاليت‌هاي سياسي
علاوه بر شركت مستقيم اعضاي سازمان زنان ايران در فعاليت‌هاي سياسي و همكاري با حزب رستاخيز و رابطه تنگاتنگ اعضاء با دربار و سياسيون كه نشانه بارز عملكرد سياسي سازمان زنان بود، دلايل ديگري نيز مؤيد دخالت سازمان زنان ايران در امور سياسي مورد نظر حكومت بود كه عبارتند از:
ــ ارتباط هماهنگ اعضاي سازمان با حزب رستاخيز ايران
ــ ارتباط نزديك سازمان زنان ايران با رژيم صهيونيستي به عنوان رژيم مطرود كشورهاي مسلمان
ــ ارتباط سازمان زنان ايران با سازمان‌ها و جمعيت‌هاي امريكايي و تبليغ عملكرد سازمان در رسانه‌هاي امريكا و كشورهاي ديگرــ همكاري نزديك سازمان زنان ايران با كميسيون مقام زن و اركان اجرايي سازمان ملل متحد در ارتباط مستقيم با طرح‌هاي سياسي حكومت و برنامه‌هاي مورد نظر هماهنگ‌سازي تمدن‌ها از سوي سازمان ملل
ــ هماهنگي سازمان با طرح‌هاي ضد حجاب در ادامه مقابله حكومت پهلوي با فرهنگ و آداب و سنن بومي

الف) رياست اشرف پهلوي بر سازمان زنان
در واقع شخصيت اشرف پهلوي بخش منفك‌ناپذير هويت سازمان زنان ايران مي‌باشد هرچند درباره اين زن مطالب فراواني به رشته تحرير درآمده ولي در عين حال، اشاره به برخي نكات، راهگشاي شناخت انديشه حاكم بر سازمان زنان ايران خواهد بود.
بيشتر منابع بر قدرت‌طلبي و زياده‌خواهي اشرف تأكيد دارند. او از هر وسيله‌اي در جهت بسط نفوذ و قدرت خود بهره مي‌گرفت. اشرف همواره سعي مي‌كرد كه افراد بي‌شماري را در حيطه قدرت خود قرار دهد. به همين دليل با استفاده از نفوذ و نسبت خود با شاه، افراد را به پست‌ها و مقامات مختلف مي‌گمارد. به اين ترتيب، بر عده بي‌شماري تسلط يافت؛ زيرا اين افراد كه خود را مديون وي مي‌دانستند، مجري بسياري از تمايلات و منويات شخصي وي مي‌شدند. 

در تفسيري از روحيات وي آمده است: «انگيزه‌هايش نادرست و اقداماتش مزورانه است. لكن از چنان عزم و اراده‌اي برخوردار است كه شاه به آن نيازمند مي‌باشد.» 
افزايش درآمدهاي نفتي، فساد مالي بيش از حدي را بر خاندان سلطنتي و برخي از متنفذين و سياسيون عارض كرد اشرف پهلوي از اين قاعده مستثني نبود.   به دليل وجود شايعات بسيار زياد در مورد فساد مالي و اخلاقي خانواده سلطنتي شاه تصميم گرفت كه به افراد خانواده خود، سمت‌هايي را در زمينه امور خيريه و عام‌المنفعه اجتماعي تفويض كند. تا با حضور در ميان عموم مردم و ارائه خدمات رفاهي و خدماتي، از بدبيني مردم نسبت به ايشان بكاهد و محبوبيت اجتماعي نسبي به دست آورند. به همين دليل، جامعه شير و خورشيد سرخ  را به شمس، محيط زيست را به عبدالرضا، امور ورزشي و بخشي از آموزش نظامي را به غلامرضا، نظارت بر برنامه‌هاي عمراني استان‌هاي گيلان و مازندران را به شهناز و رياست جمعيت‌هاي زنان را به اشرف سپرد.
اشرف كه از هر راهي درصدد افزايش قدرت و نفوذ خود استفاده مي‌كرد، از اين سمت استقبال كرد. او با سمت رياست عالي شوراي عالي زنان ايران و سپس، رياست عالي سازمان زنان ايران در رأس قشر جديدي از جامعه قرار گرفت. ضمن آنكه با اين عنوان، منادي آزادي و حقوق سياسي، اجتماعي جديد براي زنان ايراني شد.   او به اين وسيله درصدد كسب محبوبيت و وجهه جديد براي خود نيز بود.
رياست اشرف بر اين سازمان بيانگر نقشه‌هاي شومي بود كه رژيم پهلوي و بيگانگان براي نابودي جامعه و خانواده ايراني با ترويج فرهنگ منحط غربي طراحي كرده بودند.
اشرف با استفاده از نفوذ و قدرت خود تصميم داشت كه در ميان زنان عضو شورا و پس از آن، سازمان زنان، افرادي را به خدمت بگيرد كه به بسط دايره نفوذ و اقتدار وي كمك كنند. اگرچه با شعار اعطاي حقوق سياسي به زنان، منظور نظر اشرف حاصل شد، ولي زناني كه در رأس سازمان زنان ايران قرار گرفتند، به ابزارهاي اجرايي اشرف تبديل شدند. استفاده از زنان در مشاغل اداري و سياسي، جزو برنامه‌هاي شاه عنوان شده بود كه البته بيشتر به منظور ابزارهاي تبليغاتي در داخل و خارج كشور از آن سود مي‌جستند. اما اشرف در اين راه پيشقدم شد. وي سعي كرد كه در انتخابات اوايل سال ،1345 تعدادي از زنان عضو شوراي عالي را نامزد مجلس كند. اما اين برنامه هنوز در سياست‌هاي شاه قابل اجرا نبود و به همين دليل، با مخالفت وي روبه‌رو شد. شاه براي دور كردن اشرف از صحنه انتخابات، او را به اروپا فرستاد و او را تا پايان انتخابات در همان‌جا نگه داشت.   علت اصرار اشرف برگماردن زنان عضو شوراي عالي زنان در  پست وكالت مجلس آن بود كه اين زنان مجري سياستها و انديشه‌هاي وي شوند و در حقيقت دايره نفوذ او را گسترش دهند.   بيشتر زناني كه در رأس شوراي عالي زنان و يا سازمان زنان ايران قرار مي‌گرفتند، از اقشار سياسي و طبقات مرفه جامعه بودند و از مشكلات و معضلات عموم زنان آگاهي نداشتند و بيشتر فعاليت خود را صرف برنامه تبليغاتي و تشريفاتي سازمان مي‌كردند. از جمله اين افراد فريده ديبا، مهرانگيز دولتشاهي، مهناز افخمي، فرخ‌رو پارسا و... بودند.
دوره بيست و يكم مجلس زنان بسياري كه از سوي رژيم به مجلس راه يافتند، در انجمن‌هاي زنان، آموزش و پرورش، و امور مربوطه به زنان فعاليت داشتند. شايد مهم‌ترين عامل انتخاب و اهميت آنها شركت در اين فعاليت‌ها بود. علاوه بر اين، زناني كه از پيشينه فعاليت سياسي يا وابستگي‌هاي خانداني به عناصر قدرت و نيز نظر مساعد شاه برخوردار بودند، به مجلس راه يافتند. آنان همه از قشر زنان شاغل بودند. كساني كه به طور متفرق تلاش مي‌كردند، تنها جنبه حضور ظاهري داشتند و هرگز از ميان زنان طبقه پايين كه بخش اعظم زنان كشور را تشكيل مي‌دادند، نماينده‌اي وجود نداشت. بنابراين مي‌توان گفت كه حضور زنان در صحنه سياست ايران، تنها بر مبناي ادعاها و تبليغات ظاهري و بدون پشت سر گذاشتن دوره‌هاي منطقي رشد سياسي انجام مي‌شد و سازمان زنان ايران كه از ابتداي شكل‌گيري خود ادعاي غيرسياسي بودن داشت، به طور مستقيم وارد جريانات انتخابات فرمايشي مجلس شد.

وابستگي سازمان زنان به حزب رستاخيز
يكي ديگر از فعاليت‌هاي سياسي سازمان زنان، وابستگي و ارتباط تنگاتنگ آن با حزب رستاخيز ايران بود. حزب رستاخيز ايران، تنها حزب سياسي مجاز در كشور محسوب مي‌شد كه در 11 اسفند 1353 به دستور شاه تأسيس شد. اين حزب، ماهيتآ يك نهاد دولتي بود و حتي بودجه مخصوصي نيز براي آن تعيين شده بود.
سازمان زنان ايران در هماهنگي كامل با حزب رستاخيز، برنامه‌هاي تبليغاتي دولت را پيش مي‌برد و اعضاي آن در حزب، نقش فعالي داشتند.

ج) ارتباطات خارجي سازمان زنان
سازمان زنان ايران، در راستاي سياست‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي حكومت پهلوي ارتباطات خارجي خود را گسترش داد.
ارتباطات خارجي سازمان زنان را مي‌توان به چند دسته تقسيم كرد، ارتباط با كشورهاي همسايه تركيه، پاكستان و گاه عراق، ارتباط با كشورهاي غربي به ويژه امريكا، ارتباط ببا برنامه‌هاي سازمان ملل و ارتباط با رژيم صهيونيستي ازجمله آنها به شمار مي‌رود. 
يكي از قابل توجه‌ترين مسائل پيرامون ارتباطات خارجي سازمان زنان ايران، سفرهاي پرهزينه و تشريفاتي اشرف پهلوي و نزديكان وي به كشورهاي مختلف، بود. اين سفرها اغلب از محل بودجه سازمان زنان ايران و با هدف سودجويي بيشتر، ترتيب داده مي‌شد. حتي اشرف پهلوي طي درخواست مستقيم به بهانه كمبود بودجه، اعتباراتي را نيز از شاه درخواست كرد. اختصاص بودجه‌هاي هنگفت براي سفرهاي رياست سازمان يا مأموران عالي‌رتبه آن با اهداف خدماتي سازمان و شعار پيشبرد زندگي اجتماعي زنان، فاصله زيادي داشت. 
مسافرت‌هاي اشرف پهلوي با عنوان رياست سازمان زنان به نيويورك، جزو برنامه‌هاي دائمي وي بود.   شايد به دليل همين هزينه‌هاي تشريفاتي كلان و سودجويي‌هاي شخصي بود كه بسياري از شعب سازمان زنان ايران، تعطيل و متروك بودند؛ زيرا طبيعي است كه با وجود صرف چنين مخارجي، بودجه‌اي براي فعاليت‌هاي اساسي سازمان باقي نمي‌ماند.

مبارزه با حجاب از برنامه‌هاي اصلي سازمان زنان ايران
يكي از كاركردهاي اصلي سازمان زنان ايران، اجراي طرحهاي فرهنگي رژيم پهلوي بود ازجمله طرحهاي فرهنگي شاه، حذف چادر بود كه در اواخر سال 1355 دنبال مي‌شد در اين طرح، چادر به عنوان پوششي دست و پاگير و بازدارنده زنان از تحرك و فعاليت و به عنوان مظهر تاريكي‌هاي فكري و رواني، معرفي و به منظور مبارزه با آن، راه‌هاي مختلفي ازجمله بهره‌گيري از خدمات رسانه‌هاي گروهي، پيشنهاد شده بود:
1. ايجاد هماهنگي لازم بين رسانه‌هاي گروهي و متون كتاب‌هاي درسي براي دگرگوني باورهاي فعلي در زمينه ارتباط چادر با معتقدات اخلاقي و مذهبي
2. ايجاد هماهنگي كامل بين برنامه‌هاي تلويزيوني، راديو و محتواي مطبوعات با متون كتب درسي در تغيير تصوير ذهني از زن در جهت ارتقاي مقام و نقش او در پيشبرد هدف‌هاي توسعه اقتصادي و اجتماعي
3. بهره‌گيري از سهم تلويزيون در بزرگداشت پوشاك محلي 
4. استفاده از خدمات سازمان‌هاي اجتماعي و آموزشي در دگرگوني بنيادي باورداشت همگان از رابطه بين چادر و معتقدات مذهبي و اخلاقي
5. بهره‌گيري از فعاليت كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در تهيه كتب و فيلم‌ها در جهت دگرگوني‌هاي ذكر شده
6. آموزش غيرمستقيم كودكان در مدارس به منظور انتقال اين دريافت‌ها به بزرگ‌ترها
7. گنجاندن مواد خاص در آموزش‌هاي جنبي كانون‌ها
در اين طرح پيش‌بيني شده بود كه زنان و دختران چادري از بسياري خدمات اجتماعي و فرهنگي محروم شوند. در همين ارتباط، شوراي هماهنگي تشكيل شد كه در آن وزير بهداري بهزيستي، وزير علوم و آموزش عالي، مهناز افخمي ــ وزير مشاور و سرپرست سازمان زنان ايران، وزير كار و امور اجتماعي، وزير آموزش و پرورش، مديريت عالي جمعيت شير و خورشيد سرخ ايران، مشاور دبيركل سازمان امور اداري استخدامي كشور، مدير آموزش و پرورش و چند تن ديگر حضور داشتند و وظايف هر يك از ارگان‌هاي فوق در ارتباط با طرح برداشتن چادر تعيين شد. در اين شورا سازمان زنان ايران، طرح خاصي درباره لباس زنان تهيه كرد كه به موجب آن مي‌بايست زنان با توجه به نقش‌هاي جديد اجتماعي از پوشيدن چادر خودداري مي‌كردند. وظيفه سازمان در اين شورا به گونه‌اي تعيين شد كه به وسيله اعضاي خود، اين تفكر (ضديت با چادر) 
را به ميان زنان جامعه ببرد. علاوه بر اين، پيشنهاد ديگر سازمان، پيگيري جدي طرح اجباري كردن حضور زنان بدون چادر در ادارات، دانشگاه، مدارس و... بود. مسئله تهيه اونيفورم براي بعضي از زنان در كارهاي خدماتي و صنعتي از پيشنهادات بعدي نماينده سازمان بود. در اين شورا به همكاري تنگاتنگ سازمان زنان ايران و حزب رستاخيز تأكيد فراوان مي‌شد. 
به اين ترتيب، موضع‌گيري‌هاي سياسي و فرهنگي سازمان مبيّن انديشه حاكم بر آن است و نشان مي‌داد كه سازمان زنان ايران، نه براي ارائه خدمات رفاهي و فرهنگي به طبقات مختلف زنان، بلكه به منظور تقويت اركان اجرايي طرح‌هاي ديكته شده به وسيله آمريكا و با نام انقلاب سفيد و سياست‌هاي شاه در داخل و خارج كشور به وجود آمد، رشد كرد و مجموعه فعاليت‌هاي خود را در همين ارتباط هماهنگ ساخت.
____________________________________
 . طرح‌هاي انقلاب سفيد در سال1341، رسمآ از طرف دولت اعلام شد و نام انقلاب شاه و مردم گرفت.
 . گزارش نقش زنان در برنامه ششم عمراني كشور. تهران، انتشارات سازمان زنان ايران. ص .252
 . زن ايراني از شاليزار تا وزارت. ص .40
 . نويسنده نقش زن در فرهنگ و تمدن ايران. صص 65، 100، 150، 184، 262.
 . مؤسسه تاريخ معاصر ايران. مجموعه ز. رده  1ـ323ـ.111
 . سازمان اسناد ملي ايران. روزنامه پست تهران. شماره سند4870. در بخش ضمايم، فهرست اجمالي اعضاي سازمان درج شده است.
 . زن ايراني از شاليزار تا وزارت. ص .40
 . سازمان اُرت از تشكل‌هاي فعال يهودي در عصر پهلوي، در سال1328ﻫ ش در ايران آغاز به فعاليت نمود. براي اطلاعات بيشتر ر.ك: سازمان‌هاي يهودي و صهيونيستي در ايران. صص201-214. مؤسسه مطالعات وپژوهش‌هاي سياسي. چاپ اول، 1381.
 . كارنامه سازمان زنان ايران. اسفندماه  .2536
 . گزارش عملكرد سازمان زنان ايران، سال 1355- 1356 انتشارات سازمان زنان ايران.
 . مهناز افخمي. پيشنهادهاي اصلاحي درباره تشكيلات و برنامه‌هاي سازمان زنان ايران. تهران، سازمان زنان ايران، بي‌تا. ص .14
 . روزنامه پست تهران. سال 1348.  ش 487، روزنامه كيهان. سال1348.  ش 7983؛ روزنامه صداي مردم. سال 1349 ش 6909.  در اغلب روزنامه‌ها و مجلات، گزارش مفصلي از افتتاح خانه‌هاي زن در سال‌هاي 1348 و1349 ارائه شد.
 . كتابخانه ملي ايران. مقاله تحقيقي «منزلت زن در اجتماع عشايري». ص .21
 . سازمان اسناد ملي ايران. اسناد سال 1352. ش 1902620020.
 . پرويز همايون‌پور سوادآموزي تابعي. انتشارات سازمان زنان ايران، بي‌تا. ص .7
 . گزارش فعاليت‌هاي سازمان زنان ايران، سال 1353-1354.  صص 87 تا 90.
 . گزارش نهايي طرح تجربي سوادآموزي تابعي در خدمت پيشرفت اجتماعي و اقتصادي زنان روستايي. ص .71
 . آرشيو اسناد وزارت امور خارجه، اسناد سازمان‌هاي بين‌المللي. سال 1346. رديف .7
 . همان گزارش. همانجا.
 . محمود طلوعي. داستان انقلاب. تهران، نشر علمي، 1370. ص .177
 . مجموعه اسناد لانه جاسوسي. (از ظهور تا سقوط).  تهران، مركز نشر اسناد لانه جاسوسي امريكا، بي‌تا. گزارش. 736. ص .7
 . محمود طلوعي. همان. ص 620. شركت اشرف در تجارت مواد مخدر نيز در بسياري از منابع و خبرهاي بين‌المللي ذكر شده است.
 . مجموعه اسناد لانه جاسوسي. صص 108-109.
 . محمود طلوعي. همان. صص 108-109؛ خسرو معتضد. اشرف در آيينه بدون زنگار. تهران، نشر البرز، 1376. ص .674
 . محمود طلوعي. همان. صص 183ـ.182
 . حميرا رنجبر. سازمان زنان ايران. تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، ص .139
 . بخشي از اسناد مربوط به هزينه سفرهاي اشرف در قسمت ضمايم درج شده است.
 . گزارش فعاليت‌هاي سازمان زنان ايران، سال 1353.
 . سازمان زنان ايران در ارتباط با اين طرح، كتاب‌هاي مختلفي در زمينه لباس‌هاي محلي زنان ايران منتشر كرد. ازجمله كتاب نگار زن و تاريخ مصور لباس زن در ايران.
 . مجله پيام زن. سال 1375. ش2،  صص 18-43.