ریشه های کودتای 28 مرداد

مطلب ذیل متن سخنرانی دکتر جواد اطاعت عضو هیات علمی دانشگاه بهشتی است که آن را به مناسبت کودتای 28 مردادماه در موسسه مطالعاتی اندیشه سیاسی- اقتصادی ایراد کرده است.

رخدادهای تاریخی، پدیده هایی هستند که معلول عواملی چند هستند. این علل به طور کلی به دو دسته خاص و عام قابل تقسیم هستند. علل خاص به آن دسته عوامل اطلاق می شود که به طور موردی در ایجاد یک پدیده تاریخی موثر بوده اند. این عوامل اگرچه در ایجاد یک پدیده دارای نقش و اثر هستند؛ اما نمی توانند مخرج مشترک رویدادهای متعددی قرار گیرند. برعکس، علل عام به آن گروه از عوامل تاثیرگذار در پدیده های تاریخی اطلاق می شود که بتوانند وجوه مشترکی از علل پدیده های مختلف تاریخی را پوشش داده و به عنوان متغیرهای مستقل، به نوعی متغیرهای وابسته متعددی از آنان تاثیرپذیرند. استبداد داخلی و استعمار خارجی در تاریخ معاصر ایران به عنوان متغیری عام و به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه با همراهی و همکاری روس ها یا فرمان کشف حجاب در دوره رضاشاه، به عنوان علتی خاص می تواند موجد اعتراض ها و شورش های مردمی تلقی شود. در عرصه تاریخ روابط خارجی نیز موقعیت جغرافیایی ایران به عنوان حائل یا دالان ارتباطی بین استراتژی های بحری و بری به عنوان عاملی عام و اتخاذ مشی بی طرفی در جنگ های اول و دوم جهانی از طرف حاکمان وقت به عنوان عوامل خاص در فرآیند تاریخی سیاست و روابط خارجی ایران تاثیرگذار بوده است. به مدد رهیافت فوق درخواهیم یافت که علت العلل بسیاری از پدیده های تاریخی بیش از آنکه مدیون و مرهون عوامل خاص، جزیی و موردی باشد از عوامل عام و کلی نشات می گیرد. این رویکرد به مثابه یک سطح تحلیل به مورخ مدد می رساند تا با یک نگرش کلان و احاطه به همه زوایای تاثیرگذار، جزئیات یک پدیده نیز را به صورتی ملموس تر مورد توجه قرار دهد. مضافاً اینکه این نگرش به مسائل تاریخی، به تحلیلگر وقایع کمک خواهد کرد تا به جای چیستی به چرایی و چگونگی قضیه نیز بپردازد. در پناه نگرش چرایی است که چیستی موضوع نیز روشن تر خواهد شد. تحلیل و تعلیل کودتای 28 مرداد 32 نیز به عنوان یک رخداد تاریخی از این قاعده مستثنی نیست. به عبارتی این حادثه تاریخی از یکسری عوامل عام و کلی همچون؛
1- فرهنگ سیاسی نخبگان و توده ها
2- استبداد سیاسی
3- موقعیت جغرافیایی و جاذبه های ژئوپولتیک ایران برای قدرت های جهانی
4- نفت
5- متغیر نظام بین الملل و...
تاثیر پذیرفته است.
عوامل خاص و موردی نیز در این حادثه تاثیر بسزایی داشته است که عبارتند از
1- شخصیت، منش، تصمیم سازی و تصمیم گیری مصدق
2- ضعف شناخت ماهیت حاکم بر نظام بین الملل
3- عدم دریافت دقیق از فرهنگ سیاسی نخبگان و مردم
4- کم توجهی یا بی توجهی به ساختارهای دینی، اعتقادی و مذهبی حاکم بر جامعه ایرانی
5- کم توجهی یا بی توجهی به ساختارهای استبدادی که در راس آن محمدرضا پهلوی و دربار قرار داشت.
6- سیاست متعارض گونه (پارادوکسیکال) مصدق. از طرفی اگرچه وی اشراف زاده یی تحصیلکرده بود و با نخبگان و طبقات بالا حشر و نشر داشت و حتی سلب رای از بی سوادان را توصیه کرده بود؛ اما از طرفی دیگر بیش از اندازه به نظریه اراده عمومی و تحریک توده ها و استفاده از احساسات آنها توسل می جست. ملغمه یی که از سوسیالیسم، ناسیونالیسم، اسلام و به طور کلی سنت و مدرنیسم ارائه می کرد از موارد این تعارض است.
7- مبارزه همزمان با استبداد داخلی و استعمار خارجی، بدون پشتوانه های لازم و استراتژی مناسب برای آن
8- عدم توجه به اقداماتی که در ارتش و نهادهای نظامی در شرف انجام بود؛ برای مثال تشکیل کمیته نجات وطن که زاهدی عامل کودتا از سرکردگان آن بود.
9- انشعاب و انشقاق بین مصدق و کاشانی به عنوان رهبران ملی و مذهبی و...
10- عدم همکاری و مخالفت احزاب مختلف با مصدق، به ویژه حزب توده ایران.
بنابراین همان گونه که اشاره شد شکست نهضت ملی و کودتای 28 مرداد 32 از عوامل مختلف و متعددی تاثیر پذیرفته است که به طور طبیعی بررسی همه این موارد در یک جلسه امکان ندارد. لذا در این نشست سعی خواهد شد فرهنگ سیاسی ایرانیان را به عنوان یک عامل داخلی و ماهیت حاکم بر روابط بین الملل را به عنوان عامل خارجی مورد توجه قرار دهیم. فرهنگ سیاسی از جمله عوامل پایدار و کلی تاثیرگذاری است که رخدادها و حوادث تاریخی از آن متاثر بوده است. فرهنگ سیاسی عبارت است از مجموعه یی از باورها، ارزش ها، اعتقادات و عاداتی که منشاء رفتارها، کنش ها و واکنش های یک جامعه سیاسی است که در طول زمان پذیرفته و نهادینه شده است. فرهنگ سیاسی در وجوه مثبت و منفی دارای عناصر، شاخص ها و نمودهایی است که می توان براساس آن ویژگی های یک ملت را شناسایی کرد و از آن تعریفی به دست داد؛ اگر بخواهیم نهضت ملی شدن صنعت نفت و به ویژه ناکامی آن را از این منظر مورد توجه و امعان نظر قرار دهیم، باید اذعان کنیم که پاشنه آشیل عدم موفقیت ایرانیان در اهداف ملی، ضعف پیگیری، تداوم و استقامت از طرفی و از طرف دیگر تعجیل برای دستیابی به اهداف بلند ملی است. این عنصر فرهنگی زمانی نقش آفرین می شود که اجماع و ائتلاف نخبگان نیز به تشتت، تفرقه و اختلاف بینجامد. مطالعه تاریخ تحولات ایران در سده اخیر بیانگر تداومی از حضور و انزوا است به گونه یی که فرآیند توسعه به جای مسیری خطی و تکاملی از حرکتی غیرخطی برخوردار شده و گفتمان های متفاوت و بعضاً متضادی بر جامعه ایرانی سایه افکن شده است. در سده اخیر به جای اصلاح فرآیندها و تشکیل دولتی مدرن و مشروع که باید متولی نوسازی اقتصادی و سیاسی، اصلاح ساختار اداری، ارتقای نظام آموزشی و سامان یابی امور جامعه و باعث توسعه، پیشرفت و بهبود امور شود، عموماً با نهضت، کودتا، قیام، انقلاب و بحران مواجه بوده ایم. در نهضت مشروطیت که محصول ائتلاف روشنفکران، تجار، علما و برخی از زمینداران و روسای قبایل بود، جامعه ایرانی با آگاهی از عقب افتادگی ها و تولیدات تمدنی زحمات زیادی را متحمل شدند تا زیر بیرق مشروطه خواهی و حکومت قانون و با استفاده از ضعف قدرت حاکم با نفی و طرد وضع موجود، طرحی نو دراندازند تا به وضع مطلوب برسند. متاثر از این خواست و اراده در صد سال پیش که در منطقه، حکومت قانون و نهاد پارلمان معنا و مفهومی نداشت، مجلسی از مشروطه خواهان افراشته شد. جامعه ایرانی با ایثارگری و رشادت با استبداد صغیر محمدعلی شاهی مقابله کرد، لکن به دلیل عدم توجه عملی به فرآیندها و پروسه ها فکر کردند که در کوتاه مدتی مردمسالاری، آزادی، حکومت قانون، امنیت و آرامش اجتماعی به ارمغان خواهد آمد؛ اما زمانی که فاصله بین انتظارات و واقعیات رخ نمود، به جای استقامت، ایستادگی، پیگیری و تداوم حضور اجتماعی و اصلاح امور، یأس، سرخوردگی، ناامیدی، بی حسی و بی تفاوتی سیاسی را پیشه خود ساختند و حضور جای خود را به انزوا داد. قدرت پرستان داخلی و چپاولگران بین المللی با اغتنام از این فرصت با کودتای سوم اسفند 1299 و تثبیت و تعمیق استبداد، حکومت خودکامه رضاخانی که طلایه دار آن اعلامیه من حکم می کنم بود را جایگزین نظام مشروطه کردند و مردم نیز واکنشی از خود بروز ندادند. سوال اساسی اینجاست که مردمی که در مقابله با کودتای محمدعلی شاه از نثار جان خویش دریغ نکرده بودند، در کودتای رضاخان و کسب آهسته، اما پیوسته او کجا بودند؟، نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز از همین قاعده پیروی کرد و جلوه بارز دیگری از فرهنگ سیاسی ایرانیان درخصوص حضور و انزوای اجتماعی را به نمایش گذاشت. در این نهضت نخبگان و مردم از هیچ کوششی فروگذار نکردند و در قیام 30 تیر 1331، جان خویش را در کف اخلاص نهاده و برای سقوط قوام السلطنه و بازگشت مصدق از از خودگذشتگی و ایثارگری دریغ نورزیدند، اما از آنجا که در مدتی کوتاه به خواسته ها و آرمان های بلند خود نرسیدند و از طرف دیگر اختلافات رهبران خویش را دیدند انزوا، گوشه نشینی و بی تفاوتی را به حضور در عرصه ترجیح دادند. استبداد داخلی (دربار) و استعمار خارجی (امریکا و انگلیس) با اغتنام از این فرصت با کودتای 28 مرداد 1332 اجبار بی ضابطه و اقتدار خودکامه را جایگزین حکومت ملی کردند. ملتی که در قیام 30 تیرماه 1331 از بذل جان خویش دریغ نکرده بود، در یک سال و بیست و هشت روز بعد یعنی در کودتای مرداد 32، شعاری هم در حمایت از دولت ملی سر ندادند تا چماقداران، اوباشان و مزدوران در عرصه عدم حضور مردم جولان دهند و دولت را ساقط کنند. سوال این است که دولت مصدق دارای چه محاسنی بود که در سی ام تیرماه 1331 از بذل جان خویش برای حمایت از آن دریغ نورزید و او دارای چه معایبی شد که 28 مرداد 32 از دادن یک شعار در حمایت از آن دریغ کرد؟، قطعاً در اینجا کسی منکر اشتباهات رهبران مشروطه و مصدق نیست؛ اما اصلاح ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیازمند نگرش فرآیندی است و به گذشت زمان نیاز دارد. اگر برای تربیت و آموزش یک انسان که می خواهد در یک رشته تحصیلی مهارت نسبی کسب کند نیازمند سه دهه تحصیل علم توام با مراقبت، مواظبت، مداومت و استقامت است، چگونه انتظار داریم در عرض یک سال یا حتی 10 سال، ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اصلاح شود. در این مبحث به این نتیجه می رسیم که فرهنگ سیاسی نخبگان و توده ها به عنوان عاملی عام نقش تعیین کننده یی در کودتای 28 مرداد 32 داشته است؛ اگر انشقاق و انشعاب در بین نخبگان جای وفاق و اجماع را نمی گرفت و مردم حضور خود را در عرصه تداوم می دادند کودتایی نیز نمی توانست صورت پذیرد. کودتا معلول یا به عبارتی متغیری وابسته به وضعیت حاکم بر جامعه ایرانی بوده است. اگرچه نظام بین الملل، برعکس نظام های داخلی سیاسی، فاقد یک ساز و کار تنظیم کننده و اقتدار حاکم است و یک اقتدار حقوقی فوقانی حاکم بر نظم جهانی نیست و دولت ها ملزم به پیروی از یک حاکمیت برتر نیستند، ولی ساز و کارهای خودتنظیم کننده سیاسی وجود دارند که در قالب نظم جهانی تجلی می یابند. در آن قالب کلان، رفتار دولت ها به عنوان بازیگران عرصه روابط بین الملل قابل تبیین است. به سبب پویایی نظام بین الملل، نظم و نسق حاکم در یک مقطع زمانی از ثبات برخوردار نیست و در اثر تحولات جهانی، وقوع جنگ ها، پیشرفت تکنولوژیک و مهم تر از همه افزایش آگاهی های عمومی نظم بین المللی نیز دستخوش تغییر و دگرگونی می شود. کما اینکه در سده اخیر با نظام های موازنه قوا، دوقطبی، نظام سلسله مراتبی غیردستوری و پس از یازدهم سپتامبر نظام سلسله مراتبی دستوری مواجه هستیم. جریان ملی شدن صنعت نفت که از طرح قانون ممنوعیت اعطای امتیاز نفت به دولت های خارجی که در جلسه 11 آذر 1323/ دوم دسامبر 1944 به تصویب رسید آغاز شد و در دوره زمامداری مصدق ادامه یافت، در مقطعی بود که به دلیل جنگ جهانی دوم، نظم حاکم (توازن قوا) بر جامعه جهانی دچار فروپاشی شده بود. پس از اتمام جنگ اگرچه نظم نوینی که منجر به نظام دوقطبی شد از خرابی های جنگ سربرآورد؛ اما در دوره مصدق هنوز نظام جدید دوقطبی تحکیم و تثبیت نیافته بود. برای مثال هنوز نمایندگی قدرت بحری یا کاپیتالیسم غربی از انگلستان به امریکا انتقال نیافته بود و رقابت انگلیس برای حفظ وضع موجود و برتری خویش با ایالات متحده امریکا که درصدد جایگزینی انگلیس بود، وجود داشت. در چنین شرایطی مصدق از این اصل رقابت و تعارض در عرصه سیاست خارجی که سیاست موازنه منفی نام گرفته بود استفاده می کرد و تلاش داشت به کمک امریکا در عرصه جهانی با انگلستان مقابله کند. اگرچه این رقابت، مبارزه یی ایدئولوژیک مشابه آنچه در جریان جنگ سرد بین دو قدرت اتفاق افتاد نبود؛ اما تا حدودی مصدق می توانست از این رقابت استفاده کند؛ اما زمانی که با روی کار آمدن آیزنهاور از جمهوریخواهان این رقابت جای خود را در تقابل با اتحاد جماهیر شوروی به تفاهم داد، طبیعی بود که سیاست موازنه منفی با شکست مواجه شود و امریکا نه تنها قدرتی قابل اتکا نبود که خود طرح انگلیسی آژاکس را برای سقوط مصدق به کار گرفت و به کمک عوامل و عناصر داخلی عملیاتی و اجرایی کرد. موقعیت جغرافیایی ایران در عرصه بین الملل نیز حائز اهمیت و توجه بود و قدرت بحری نمی توانست در همسایه قدرت رقیب (شوروی) کشوری را تحمل کند که دارای اغتشاش و بحران سیاسی است و حزب توده ممکن است با حمایت شوروی اوضاع را به نفع خویش و قدرت رقیب عوض کند لذا سیاست خارجی مصدق قربانی متغیر نظام بین الملل شد. بدین معنا که امریکا از جانبداری با مصدق به میانجیگری و سپس به همکاری با انگلستان برای سقوط مصدق تغییر رویه داد و شوروی نیز با اتخاذ سیاست صبر و انتظار، نظاره گر جریان شد.