رضاخان و كودتاي 1299

كودتاي سوم اسفند 1299 را مي‌توان نقطه عطفي در روابط سياسي ايران و انگليس دانست چرا كه با انقلاب اكتبر 1917، سلسله قاجار از حمايت روسيه محروم شد و هنگام آن رسيده بود كه رقيب ديرينه او، انگليس بدون نياز به تقسيم منابع با رقيب به تدريج حضور گسترده خود را در ايران بيش از پيش تثبيت نمايد. هدف از كودتاي 1299 برندازي احمدشاه نبود بلكه كودتا به مثابه اولين كيش براي مات كردن آخرين شاه قاجار به شمار مي‌رفت. ژنرال آيرونسايد به رضاخان تأكيد مي‌كند كه : « اقدام قهرآميزي براي سرنگون كردن شاه خودكامه صورت ندهد و به ديگران هم اجازه و امكان چنان اقدامي را ندهد ... [رضاخان] به من قول داد كه به خواسته‌هاي من عمل كند.» 1

عمده‌ترين هدف كودتا عاري كردن احمدشاه از قدرت نظامي قزاق بود. براي عملي شدن اين مقصود ضروري بود كه ابتدا كلنل استاروسلسكي فرمانده نيروهاي قزاق خلع يد شود. ژنرال آيرونسايد ماجراي به دام انداختن كلنل استاروسلسكي را چنين شرح مي‌دهد :

... او [كلنل استاروسلسكي] به محض اينكه ديد افرادش از دومين تنگه به سلامت عبور كرده‌اند براي عزيمت به قزوين و تهران با اتومبيل خود به راه افتاد. در اداره پست قزوين توقف كرد و طي تلگرافي به شاه اطلاع داد كه با اتومبيل به زودي به تهران خواهد آمد. بعد در تلگرام مفصل ديگري به افرادش دستور داد در شمال قزوين اردو بزنند. مأموران شنود ما تلگراف او به شاه را مخابره نكردند و در تلگراف دوم هم دست بردند و مقصد افراد قزاق را آق بابا ذكر نمودند... استاروسلسكي در اين ضمن به تهران وارد شد، به حضور شاه رسيد. در آنجا به او گفته شد كه از پست خود بركنار شده و تمامي افسران و نفرات بايد از بريگاد قزاق جدا شده عازم بغداد گردند. او بعد از شنيدن اخراجش به فوريت خود را به نزديكترين شعبه تلگراف رسانيده و طي تلگرافي از قزاقان مي‌خواهد در آنجا جمع شوند. اين دهكده در نيمه راه قزوين به تهران و در شمال جاده اصلي واقع است. بنا بود در آنجا با فوج قزاق ديدار كند و دستورات بعدي را ابلاغ نمايد. مأموران شنود، طبق معمول در اين تلگراف هم دست بردند و در تلگراف ساختگي به افسران روسي و افسران جزء دستور داده شد در ساختمان حكومتي قزوين به ديدار استاروسلسكي بروند و افراد قزاق در اردوگاه آق بابا بمانند. در نتيجه وقتي استاروسلسكي به آنجا رسيد يك خودرو زره‌ پوش ما، در انتظار او بود تا او را سوار كند و نزد ساير افسران روسي كه در بازداشت ما به سر مي‌بردند ببرد. 2

پس از بركناري كلنل استاروسلسكي امور بريگاد قزاق به سرهنگ اسمايس واگذار شد. او يكي از افسران ارشد انگليسي بود كه براي آموزش ارتش جديد ايران ــ كه در قرارداد سر پرسي كاكس پيش‌بيني شده بود ــ به تهران آمده بود. 3

در اين گيرودار مجلس شوراي ملي يكي از اعضاي خانواده سلطنتي به نام سردار همايون را به فرماندهي بريگاد قزاق منصوب كرد. سردار همايون در ملاقاتي كه با ژنرال آيرونسايد داشته است صراحتاً مي‌گويد كه سرباز نيست و علت انتخاب او براي فرماندهي قزاقها « تضمين وفاداري آنان نسبت به شاه بوده است.» 4 اما پيش از اين ژنرال آيرونسايد و سرهنگ اسمايس به منظورعملي كردن كودتا رضاخان را شناسايي كرده بودند. هنوز مدت زمان زيادي از انتصاب سردار همايون نگذشته بود كه سرهنگ اسمايس به توصيه ژنرال آيرونسايد وي را به مرخصي روانه مي‌دارد تا در غياب او رضاخان به تحكيم موقعيت خود بپردازد و فرماندهي نيروي قزاق را برعهده بگيرد. 5

با رضاخان گفت وگويي داشتم ــ 12 فوريه 1921 ــ و او را به فرماندهي مطلق قزاقهاي ايراني گماردم. او قويترين فردي است كه تاكنون ديده‌ام. به او گفتم كه به تدريج از تحت كنتزل من خارج شود و بايد همراه سرهنگ اسمايس مقدمات رويارويي با شورشيان رشت را پس از خروج ستون از منجيل فراهم كند. در حضور اسمايس گفت و شنودي طولاني با رضا داشتم. 6

با قرار گرفتن رضاخان در رأس نيروي نظامي، اهرم اجرايي كودتا شكل مي‌گيرد. اما اين جريان بدون حمايت عناصر داخلي و نيروهاي سياسي ميسر نمي‌شد. سيد ضياءالدين طباطبايي يكي از قسم‌خوردگان كودتا و تنها غيرنظامي اين جمع است كه در تحقق يافتن كودتا نقش شايان توجهي دارد:

مي‌گويند پنج نفر براي انجام كودتا با يكديگر متحد شده و همقسم شده پشت قرآن را هم مهر كرده‌اند... اين پنج نفر عبارت بودند از : سيدضياءالدين، رضاخان ميرپنجه، ماژور مسعودخان، سرهنگ احمد آقاخان ــ اميراحمدي ــ و كلنل كاظم خان ــ‌سياح ــ سيد ضياءالدين هم هنگام طرح اعتبارنامه‌اش در مجلس دوره چهاردهم چنين بيان كرده است : دو روز پيش از كودتا من رفتم به شاه‌آباد. جلسه‌اي تشكيل شد در شاه‌آباد از بنده و آقاي رضاخان ميرپنج و از آقاي احمد آقاخان كه آن وقت سرهنگ بود و از آقاي ماژور مسعودخان و از آقاي كاظم خان. من آنها را ديدم؛ چه ديدم و چه صحبت كرديم و چه تصميم گرفتيم، از اسرار ماست؛ ولي يك خبري را به شما مي‌گويم و آن اين است كه ما پنج نفر قسم خورديم كه به ايران خدمت كنيم ... 7

يحيي دولت‌آبادي، سيدضياءالدين مدير روزنامه رعد و رفقاي كميته‌اي او ــ كميته آهن و فولاد يا كميته زرگنده ــ را قوه ايراني سياسي براي اجراي كودتاي سيد ضياءالدين ــ رضاخان مي‌داند 8 و محمودخان مديرالملك، مسعودخان سرهنگ، منوچهرخان طبيب و ميرزا كريم خان گيلاني را از اعضاي آن معرفي مي‌كند و معتقد است : « ... كميته زرگنده مركز سياست انگليس است در تهران در قسمتي كه بايد به دست ايرانيان انجام بگيرد.» 9

شبكه اردشيرجي از سال 1913 به وسيله ميرزا كريم خان رشتي با رضاخان مرتبط شده بود و به نوعي تعليمات سياسي وي را برعهده داشت. 10 اردشير جي درباره نقش سيد ضياءالدين طباطبايي مي‌نويسد : « فقط مي‌گويم كه آنچه را هم كه سيد ضياءالدين طباطبايي به عهده داشت به خوبي انجام داد و محرك او هم خدمت به ايران بود ولي شايد بيش از آنچه لازم و يا مطلوب بود تظاهر به همگامي با سياست انگليس مي‌كرد.» 11

برخلاف عقيده اردشير جي سيد ضياءالدين با پنهانكاري و مخفي داشتن اسرار كودتا نه تنها تظاهر به همگامي با سياستهاي بريتانيا نداشت بلكه به عنوان يك عنصر داخلي سياسي بزرگترين خدمت را در جهت اهداف استعمار انجام داد و اين رضاخان بود كه در حضور حاج ميرزا يحيي دولت‌آبادي و دكتر مصدق و ديگران به صراحت از حمايت بي دريغ بريتانيا براي عملي ساختن كودتا سخن گفته بود.

سيد ضياءالدين در دفاع از خود و كودتا بارها گفته است كه وقايع از اسرار است و مجبور نيستم درباره آن مطلبي بگويم و بدين طريق مطلبي از اسرار را افشا نكرده است. غافل از اينكه تلگرافات متبادله بين وزير مختار انگليس و وزير خارجه انگليس و نگاهي به يادداشتهاي روزانه آيرونسايد ديگر جاي هيچ گونه شبهه و ابهامي باقي نمي‌گذارد كه كودتا، مارك لندن را داشته است و به طوري كه حاج ميرزا يحيي دولت‌آبادي در حيات يحيي صريحاً از قول سردار سپه چنين نوشته است كه سردار سپه در حضور مستوفي‌الممالك، ميرزاحسن مشيرالدوله، دكتر مصدق، تقي‌زاده،‌ علاء، و دو تن از وزراي دولت يعني مخبرالسلطنه و فروغي اظهار داشته : مثلاً خود مرا انگليسيها روي كار آوردند؛ ولي وقتي روي كار آمدم به وطنم خدمت كردم. همين مطلب را هم دكتر مصدق با كمي اختلاف بدين عبارت گفته است : ... به خاطر دارم كه سردار سپه نخست‌وزير، در منزل من با حضور مرحومان مشيرالدوله و مستوفي‌الممالك و حاج ميرزا يحيي دولت‌آبادي و آقايان مخبرالسلطنه و تقي‌زاده و علاء اظهار كرد مرا انگليسيها آوردند ولي ندانستند با چه كسي سروكار دارند. 12

اگرچه ژنرال آيرونسايد خود را معمار كودتاي 1299 مي‌شناسد 13 اما بديهي است كودتا بدون مساعدت و حمايت نيروهاي داخلي و خاصه كميته زرگنده و اعضاي آن كه همواره با سفارت انگليس مرتبط بودند محقق نمي‌شد. ميرزا كريم خان رشتي كه يكي از مرموزترين اعضاي كميته زرگنده است، صريحاً به نقش واسطه‌گري خود ميان سفارت انگليس و رضاخان اشاره كرده است. 14

علاوه بر نقش ژنرال آيرونسايد تأثير اردشير جي بر رضاخان در به ثمر رسيدن كودتا موضوعي است قابل توجه و شايان تأمل. لرد آيرونسايد ــ فرزند ژنرال آيرونسايد ــ در نامه‌اي به اميراسدالله علم مي‌نويسد :
 
اميدوارم كه شما و سر شاپور [ريپورتر] چكيده‌هاي مناسبي از مكاتبات پدرم و پدر سر شاپور را ... جمع‌آوري كنيد ... حقيقتي كه در اينجا رخ مي‌نمايد، اين است كه يك بار ديگر در تاريخ كهن ايران زمين يك فرد ايراني ميهن‌پرست قيام كرده است تا ميهن خود را از خطرات حفظ كند. رضاشاه كبير، چنين مردي بود و من به خاطر همكاري پدرم با چنين چهره برجسته‌اي افتخار مي‌كنم. 15


در وراي اين جملات آراسته و عبارت‌پردازيهاي ميهن‌پرستانه، لرد آيرونسايد به طور ضمني اهميت نقش و دخالت دولت انگليس را در جريانهاي سياسي ايران يادآور مي‌شود اما، چنانكه پيش از اين اشاره شد، دخالت استعمار و حضور تجاوزگرانه خارجي بدون دخالت عناصر داخلي و همراهي و همگامي آنها هرگز ميسر نمي‌شد.

كودتا كه با هدف « استقرار ديكتاتوري نظامي»16 شكل گرفته بود در يكي دو روز همه سرجنبانان را دستگير كرد و به فعاليت همه جرايد، بدون استثنا خاتمه داد :

قرار بود مؤسس كودتا همه جرايد را ببندد و تنها روزنامه ايران را كه مديرش من بودم، باقي بگذارد و ماهي هزار تومان به روزنامه كمك كند... نكته‌اي قلبي و احساسي روحي كه شرحش دشوار است مرا از پذيرفتن پيشنهاد دوستانه ايشان [رضاخان] منصرف داشت و بعد از دو سه روز، من هم در شمار اسراي كودتا قرار گرفتم. 17

بدين ترتيب براي صاحب منصبان انگليسي تقاضاي ده قطعه نشان شيروخورشيد و براي ژنرال آيرونسايد نيز نشان درجه اول شير وخورشيد با حمايل سبز تقاضا مي‌شود كه دولت به پاس عملي شدن كودتا به آنها اعطا نمايد. 18
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و مأخذ:

1. خاطرات سري آيرونسايد: به انضمام ترجمه متن كامل شاهراه فرماندهي. تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي و مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1373، ص 219.
2. همان، صص 200-201.
3. همان، ص 202.
4. همان، ص 203.
5. همان، ص 359.
6. همان، ص 365.
7. حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، تهران، نشر ناشر، 1363. ج 1، صص 214-215.
8. يحيي دولت‌آبادي، حيات يحيي، تهران، انتشارات عطار و فردوسي، 1362. ج 4، ص 227.
9. همان، ص 151.
10. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي: جستارهايي از تاريخ معاصر ايران. تهران، انتشارات اطلاعات، 1370. ج 2، ص 148.
11. همان، ص 149.
12. حسين مكي، جلد اول، ص 157.
13. خاطرات سري آيرونسايد، همان، ص 167.
14. حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370. ج 1، ص 83. 15. سند شماره 7، از مجموعه اسناد پهلويها ج 1.
16. خاطرات سري آيرونسايد، همان، ص 360.
17. محمدتقي بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، تهران، انتشارات اميركبير، 1363. ج 2، صص 19-20.
18. سند شماره 4، از مجموعه اسناد پهلويها ج 1.