دوره پهلوی اول در استان یزد

1ـ كشف حجاب

حكومت رضا شاه براى رسيدن به كمال و ترقى جامعه ايران كشورهاى غربى را الگو قرار داد و در اين بين تركيه كه وجه تشابهى با ايران داشت بهترين الگو براى رضاشاه گرديد.
 
رضاشاه ابتدا در سال 1307 قانونى را وضع كرد كه به موجب آن به جز هشت طبقه از روحانيان، كليه اتباع ذكور ايرانى موظف شدند به لباس متحدالشكل درآمده و كلاه خاصى به نام كلاه پهلوى بر سر بگذارند.
 
با اجراى اين قانون در طول سالهاى بعد، سختگيرى به روحانيت شدت يافت و به تدريج از تعداد افراد مجاز براى استفاده از لباس روحانيت كاسته شد.
 
رضا شاه پس از مسافرت به تركيه در سال 1313، كلاه پهلوى را به كلاه شاپو تغيير داد.
 
با اجراى قانون اتحاد شكل و حملات مكرر مأموران و رنج و آزار روحانيون تعدادى از روحانيون يزد براى حفظ و بقاء روحانيت و مذهب لباس خود را در دستمال پيچيده و آنگاه كه در محراب عبادت به اقامه نماز جماعت مشغول مى‏شوند آنها را به تن كنند.
 
در اين زمان آيت الله حاج سيد محمد مدرسى كه در آن زمان جوانى بيش نبود عازم تهران شده و آيت الله بهبهانى و آيت الله سيد ابوالقاسم حسينى كاشانى را از وضعيت نگران كننده‏اى كه نظام سلطنتى براى روحانيت يزد ايجاد كرده است مطلع مى‏ساخت و كاشانى نيز بى درنگ در نامه‏اى به وزير وقت على‏اصغر حكمت چنين نگاشت:
 
«به عرض عالى مى‏رساند، ان شاء ا... وجود مسعود عالى، از كليه بليات مصون و به عنايات الهيه مقرون است. در يزد معلوم نيست به چه جهت به معمرين و محترمين علماى آن جا از حيث لباس قبلاً فشار آورده‏اند، البته نظر دولت آن نيست به كلى روحانيين اسلام و شرع قلع و قمع شوند و اشخاصى كه استحقاق اين مقام را دارند از بين بروند، ده نفر از معمرين و محترمين كه همه مهذب الاخلاق و مجد در تهذيب اخلاق مردم و دعاگوى مخصوص اعليحضرت اقدس شاهنشاهى هستند، مستدعى است مشمول عواطف خداپسندانه بشوند و مقرر فرمائيد، مطابق موازين و مقررات جواز آقايان را پس بدهند و متعرض نشوند.
 
اين قبيل اقدامات خدا پسندانه موجب خير در اين است. انتظار نتيجه عافيت را دارم».

ايام جلالت مستدام باد.

سياهه آقايان ده تن از علماى مذكور در نامه پيوست مى‏باشد.

سيد ابوالقاسم الحسينى كاشانى

پس از وساطت مرحوم كاشانى بزرگان روحانيت يزد از آسايش و امنيت نسبى برخوردار شدند هر چند اين قضيه ديرى نپائيد و تغيير لباس در يزد با شدت و حدت بيشترى به مرحله اجرا درآمد.
 
پس از مسافرت رضا شاه به تركيه، فعاليت حكومت در زمينه كشف حجاب آغاز شد و اقدامات وسيع تبليغاتى به منظور آماده سازى افكار عمومى براى كشف حجاب انجام شد.
 
از آغاز 1315 تا 1317 اقدامات انتظامى ابتدا در كنار اقدامات تبليغى صورت گرفت و بعد از مدتى به مهمترين ابزار اجراى كشف حجاب تبديل شد. از اواسط سال 1317 بى نتيجه بودن كاربرد اقدامات انتظامى روشن شد و تركيبى از روش‏هاى ادارى و تلاش‏هاى تبليغى در كنار برخوردهاى خشن مورد استفاده قرار گرفت.
 
در يزد نيز همچون ساير نقاط ايران اين قانون اعمال گرديد و به تمامى بخشدارى‏ها و فرماندارى‏هاى استان ابلاغ گرديد.
 
براى اجراى بهتر اين قانون در 23 دى ماه 1314 حكومت يزد پيشنهاد تغيير حاكم يزد را داد. انجام اين قانون را منوط به وجود حاكم مقتدرى دانست كه با مردم ارتباط صميمانه نداشته باشد.
 
بر اساس اين نامه مى‏توان دريافت كه تا پايان سال 1314 كشف حجاب در يزد عملى نشده و يا اينكه حكومت در انجام آن موفق نبوده است. از سويى، حكومت مركزى نيز خواهان انجام سريعتر اين قانون شده و اعلان مى‏دارد كه:
 
«موضوع نسوان هيچگونه پيشرفتى در يزد ندارد. با توأم بودن مسئوليت حكومت و نظميه اين رويه مايه تعجب است متذكر مى‏شود هرگونه تعلل در اسباب موجب مؤاخذه شديد خواهد بود».
 
حكومت يزد در بهمن ماه 1314 چند نفر كلاه مال را مأمور تهيه كلاه‏هايى با قيمت ارزان براى زنها نمود و جلسه‏اى در اداره حكومتى تشكيل داد و از تجار و محترمين دعوت كرد كه به اتفاق همسرشان حضور يابند و در آن جلسه خانمهايى كه كلاه مزبور را پوشيده بود تشويق گرديدند.
 
اسناد و مدارك موجود نشان مى‏دهد كه در جلساتى كه از سوى حكومت تشكيل مى‏شده، حتى خود مأمورين حكومتى خانمهايشان را شركت نمى‏دادند.
 
سند ذيل بيانگر اين موضوع است:

«طبق راپرتى كه به وزارت داخله رسيده رئيس عدليه و اعضاء عدليه يزد در نهضت اخير شركت ننموده و در مجالسى كه تشكيل مى‏شود به عذر فراهم نبودن لباس خانم‏ها حاضر نمى‏شوند.
 
به مراسله حكومت راجع به ارسال صورت اعضاء متاهل عدليه جواب منفى داده‏اند و اخيرا رئيس عدليه خانم خود را به عنوان كسالت مزاج به اصفهان فرستاده است...».
 
در اين سال‏ها حكومت در تلاش براى كشف حجاب است و مردم و روحانيت در مبارزه با اين قانون تلاش مى‏كنند. در جريان مبارزات روحانيت تعدادى از آنها دستگير و روانه زندان شده‏اند.
 
در سال 1314 سيد محمد زارچى در يزد در بالاى منبر به زنها فرمود كه روبندها را پايين بياندازيد و به اين جهت مورد تعقيب واقع شد و به كرمان تبعيد شد.
 
يك سال بعد به يزد بازگردانده شد و در زندان شهربانى توقيف گرديد.

از ديگر روحانيونى كه در يزد به علت مخالفت با قانون كشف حجاب دستگير و زندانى شد، سيد محمد دعايى بود.
 
او پس از ده ماه زندانى، علت زندانى شدن خود را فهميد.

در اواخر سال 1316 نيز حكومت در اجراى كشف حجاب موفق نبوده است و در نامه‏اى به شهربانى خواهان پى‏گيرى جدى اوامر دولت مى‏شود.
 
در اين زمان هنوز زنها محجبه و با چادر وارد كوچه و بازار مى‏شوند.

بنابراين حكومت يزد در تاريخ 20 اسفند 1316 به شهربانى مى‏نويسد:

«... به طورى كه مذاكره شده و استحضار دارند موضوع كشف حجاب و جلوگيرى از زنهايى كه با چادر نماز و غيره وارد كوچه‏ها مى‏شوند و همين طور تقليل عمده معممين و منسوخ نمودن روضه خوانى حتى در خانه‏ها از وظايف اوليه بوده و مخصوصا مأمورين دولت وظيفه دار هستند كه موهومات را از سر مردم خارج و آنها را به اجراى تمدن امروزه آشنا سازند... امر است كه با جديت كامل اوامر دولت عملى شده و در سال 1317 بتوان گزارش جامعى از اصلاح وضعيت يزد به مركز تقديم داشت».
 
وزارت داخله (كشور) هم در ايام تعطيل نوروز طى نامه‏اى به حكومت يزد، تمام بخشدارى‏ها را موظف به اجراى اوامر دولت مى‏نمايد و از فرماندارى‏ها هم مى‏خواهد كه با جديت كامل اوامر دولت را عملى سازند.
 
متن نامه وزارت داخله به حكومت يزد بدين شرح است:

«... نظر به اينكه مسئله كشف حجاب و تقليل ارباب عمائم و جلوگيرى از روضه خوانى و خارج كردن موهومات از سر مردم و آشنا نمودن اهالى [را] به اجراى تمدن امروزه سياست اساسى داخلى دولت است و بخشدارى هر محلى موظف است با نهايت جديت در اجراى منويات دولت اقدام و اين موهومات را از سر اهالى خارج كنند و بديهى است هر كدام از مأمورين در اين باب غفلت و مسامحه كنند شديدا مورد تعقيب واقع خواهند شد [در] اداره فرماندارى ابدا منظور نيست كه به جواب و سئوال اتلاف وقت بشود بلكه بايد منظور اصلى در حفظ سياست و منويات دولت اجرا گردد البته در تقليل ارباب عمائم و اجراى امر حجاب و جلوگيرى از روضه خوانى و خارج كردن موهومات از سر مردم اداى وظيفه خود دانسته به معيت امنيه محل با كمال جديت اقدام و نتيجه مطلوبه را گزارش دهند».
 
در سال 1317 همچنان سخت‏گيرى حكومت در زمينه اتحاد شكل و كشف حجاب ادامه يافت.

در ارديبهشت اين سال از 120 نفر روحانى فقط براى 16 نفر پروانه موقت عمامه صادر شد و عده‏اى هم اجبارا به لباس متحدالشكل ملبس شدند و به صاحبان پروانه موقت هم يك ماه مهلت داده شد تا براى خود لباس متحد الشكل تهيه كنند و پس از مدتى از 16 نفر كه در روز 15/2/1317 در اداره فرماندارى حاضر شده بودند تعهد گرفتند كه ظرف مدت 15 روز به لباس متحدالشكل درآيند و قرار شد از اول خرداد در شهر يزد فقط سيد على مجتهد داراى عمامه باشد.
 
در شهر اردكان در ميان تمامى علماى شناخته شده فقط دو روحانى توانستند لباس خود را حفظ كنند يكى حاج ملا محمد حائرى و ديگرى حاج سيد محمد رضا خاتمى و در يزد تمامى علما حتى شيخ غلامرضا فقيه خراسانى را كه از علماى مشهور يزد بود تغيير لباس دادند و در مورد جلوگيرى از مجالس عزادارى باز هم شدت عمل مأمورين و خوش خدمتى آنها بسيار ناگوار بود مخصوصا كسانى كه نذر داشتند كه مجلس روضه خوانى بر پا كنند در اواخر شب بدون آنكه مأمورين متوجه شوند پشت درهاى بسته به عزادارى مى‏پرداختند و با اين وجود مأمورين آنان را مورد آزار و اذيت قرار داده و روحانيون را به نظميه مى‏بردند. در اين رابطه حتى ملا محمد قاضى روضه خوان و حاجى اعتماد صاحب عزا را از اردكان تبعيد نمودند.
 
با اجراى قانون كشف حجاب براى هر صنفى رئيسى معين نمودند و روساى اصناف مى‏بايد تمامى اعضا صنف را به اتفاق زنانشان به خانه يا محل ديگرى كه معين مى‏كردند دعوت نمايد. حضور در آن جلسه براى همه حتى زنان و دختران جوان اجبارى بود و اگر زن يا دخترى در آن جلسه حضور نمى‏يافت او را با زور بيرون مى‏آوردند و سپس بخشدار يا رئيس صنف برايشان سخنرانى مى‏كرد و آنان مجبور به برداشتن چادر و راه پيمايى بدون حجاب در بازار مى‏شدند. زنان مسلمانى كه به علت وضع بد اقتصادى كه در كارگاه‏هاى كرباس بافى كار مى‏كردند ناگزير پالتوهايى با يقه‏هاى بلند مى‏دوختند و با يقه پالتو پشت گردن خود را مى‏پوشاندند و كلاهى نيز به سر مى‏گذاشتند تا سر و گردن آنها ظاهر نباشد و گاهى در زير كلاه روسرى به سر مى‏كردند اما متأسفانه شدت عمل مأمورين بسيار ناجوانمردانه بود و چه بسا ساعت 2 الى 3 بامداد در جلو حمام زنانه در تاريكى مى‏ايستادند تا اگر زنى از حمام بيرون آمد و روسرى در زير كلاه به سر داشت آنرا بردارند و اين حركت گاهى منجر به درگيرى بين زنان و مأمورين مى‏گرديد.
 
روستاها استان يزد نيز از تعرض ماموران دولتى بى نصيب نماند و در اجراى كامل كشف حجاب و اتحاد شكل ماموران دولتى در روستاها و آبادى‏ها مى‏گشتند و در صورت مشاهده اشخاص با عمامه يا زنها با چادر، ضمن آزار و اذيت آن افراد كدخداى روستا را نيز سخت تنبيه مى‏كردند.
 
مثلاً در بازرسى مهدى آباد بعضى از اشخاص با عمامه‏هاى يزدى و زنهايى با چادر نماز را مشاهده نمودند و فرماندارى يزد به بخشدارى حومه دستور داد كه از اين اقدام جلوگيرى شود و كدخداى مهدى آباد را بخواهند و سخت تنبيه نمايند.
 
در نهايت اين ستم‏ها به حدى رسيد كه نامه‏اى از طرف زن‏هاى استان به نمايندگان مجلس شوراى ملى نوشته شد و از ضرب و شتم توسط مامورين شكايت شد و در اين نامه اين چنين آمده است:
 
«بعد العنوان به عرض مى‏رسانيم در اين موقع كه اراده شاهنشاه بر پايه قانون مشروطيت استوار زبان و قلم آزاد [است،] شما نمايندگان مى‏توانيد براى بيچارگان و ستمديدگان دادرسى فرماييد. متأسفانه آنچه در راديوها شنيده و [در] روزنامه‏ها مطالعه مى‏شود، هيچ اسمى از ظلم و ستم‏هايى كه چندين سال است به ما بيچارگان شده، نيست كه به واسطه يك روسرى و چادر نماز در محله‏ها حتى از خانه به خانه همسايه طورى در فشار پاسبان و مأمورين شهربانى واقع بوده و هنوز هم هستيم كه خدا شاهد است از فحاشى و كتك زدن و لگد زدن هيچ مضايقه نكرده و نمى‏كنند و اگر تصديق حكما آزاد بود از آمار معلوم مى‏شد كه تا به حال چقدر زن حامله يا مريضه به واسطه تظلمات و صدمات كه از طرف پاسبان‏ها به آنها رسيده، جان سپردند و چقدر از ترس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسرى يا چادر نماز به غارت بردند و چه پول‏هايى از ما به هر اسمى و رسمى گرفته شده. خدا مى‏داند اگر يك نفر از ماها با روسرى يا چادر نماز به دست يك پاسبان مى‏افتاد مثل اسراى شام با ماها رفتار مى‏كردند.
 
بهترين رفتار آنها با ماها همان چكمه‏ها لگد بر دل و پهلوى ما بود و اگر به پول گرفتن قانع نمى‏شدند يا پولى نداشتيم به آنها بدهيم ما را به شهربانى و كميسر مى‏بردند.
 
اذيت ما بيشتر و مخارج ما زيادتر، لذا استدعاى عاجزانه داريم اولاً انتقام ما ستمديدگان را از اين جابران بكشيد و بعد هم آزادى حجاب به ما بدهيد، كما اين كه در ممالك اسلامى حجاب معمول است ...».
 
اين قانون ظالمانه تا پايان حكومت رضاشاه و فرار وى ادامه داشت.