دوران كاشاني

زندگاني پرافتخار روحاني مبارز و مرجع عاليقدر تشيع، سيدابوالقاسم كاشاني(ره) شباهت عجيبي با جابرابن عبدالله، صحابي بزرگ پيامبر اسلام(ص)، و اهل بيت او عليهم‌السلام دارد؛ كه خود نيز از سلاله آنان بود. او از همان ايام جواني‌ در ركاب پدر به مبارزه و جهاد عليه دشمنان پرداخت. شهادت پدرش در اين جنگ و جهاد، نه‌تنها او را دلسرد نكرد بلكه وي را پرشورتر و با اراده‌تر از پيش در صف نخست جهاد با انگليس قرار داد؛ چنان‌كه انقلاب اسلامي عراق به رهبري مرحوم ميرزامحمدتقي شيرازي اعلي‌الله سهم عمده‌اي از پيروزي خود را مديون مبارزات او بود.
كاشاني درد ملت و ديانت را به خوبي مي‌فهميد و چاره كار را نيز مي‌دانست. ازهمين‌رو به‌عنوان دشمن قسم‌خورده استعمارگران سالها حبس و تبعيد و آزار را به جان خريد و انگليسيها را در عراق و ايران با شكستهاي سهمگيني مواجه كرد. درواقع حوادث سرنوشت‌ساز بسياري در زمان او رقم خورد و به‌ويژه پايداريهاي وي در پارلمان، رنگ و بوي بازگشت به اصالتهاي مشروطه را داشت.
آيت‌الله كاشاني گرچه خود روحاني عالم و وارسته‌اي بود كه شان مرجعيت يافته بود اما هيچگاه رساله‌اي ارائه نداد بلكه او در كوران مبارزات ملت ايران در مقابل استبداد و استعمار، خلائي احساس مي‌كرد كه تلاش در راستاي پركردن آن را هيچ كمتر از موقعيت اجتهاد ديني نمي‌دانست. رهبري و زعامت سياسي ــ ديني مردم ايران و پرداختن به مسائل مربوط به مجلس شوراي ملي در آن زمان نقشهاي پرمخاطره و حساستري به شمار مي‌آمد كه به سرنوشت ملت و ديانت مربوط مي‌شد و اي بسا كوتاهي و اهمال در آن اثري از ايران و اسلام باقي نمي‌گذاشت. به همين مناسبت نيز بسياري از رويدادهاي مهم اين دوره از تاريخ معاصر ايران با مجاهدات و مبارزات آيت‌الله كاشاني گره خورده است و در حقيقت تشكيل جبهه گسترده و مستحكمي از گروهها و شخصيتهاي مبارز در مقابل استعمار و استبداد مرهون رهبريها و مجاهدات اوست. فدائيان اسلام كه فقدان آنها خلأ بزرگ و محسوسي در مبارزات يك ملت محسوب مي‌شد، درواقع در سايه هدايتها و حمايتهاي او راه و روشي كارساز و ارزشمند در پيش گرفتند. همچنين جبهه ملي در كنار وي احساس اصالت و استواري مي‌كردند. از سوي ديگر دولتهاي فرمايشي شاه نيز از حضور او در هراس بودند. درواقع باوجود شخصيتي همچون كاشاني بود كه تصويب قراردادهاي استعماري مانند قرارداد ننگين گس ــ گلشائيان در مجلس وجود نداشت. در اين دوره بود كه ترور هژير وزير دربار شاه، استعفاي منصور از نخست‌وزيري، ترور رزم‌آرا نخست‌وزير نظامي و مستبد شاه توسط فدائيان اسلام و پيروزي مردم در ملي‌كردن صنعت نفت رويدادهاي مهمي بودند كه شاه و اربابان او را به ناكامي انداخت. پيروزيهاي ملت ايران در مقابل انگليس در راديوها و روزنامه‌هاي سراسر جهان مورد تفسير قرار مي‌گرفت و عموم آنها آيت‌الله كاشاني را رهبر بلامنازع اين رويدادها معرفي كردند.
در شناخت او و حوادث روزگارش به استقبال تاريخ مي‌رويم كه مقاله حاضر به همين لحاظ فراروي شما عزيزان ارجمند قرار گرفته است.
آيت‌الله سيدابوالقاسم كاشاني، فرزند مرحوم آيت‌الله‌العظمي حاج‌سيدمصطفي كاشاني، در سال1300.ق در تهران ولادت يافت. او در پانزده‌سالگي به عراق رفت و در حوزه علميه نجف به درس و بحث پرداخت. وي پس از طي دروس سطح از محضر اساتيدي چون آيت‌الله آخوندملاكاظم خراساني و آيت‌الله‌ حاج‌ميرزاحسين ميرزاخليل در جواني به درجه اجتهاد نايل گرديد و از مراجع بزرگ وقت مثل آيت‌الله ميرزامحمدتقي شيرازي، آيت‌الله شريعت اصفهاني و آيت‌الله حاج‌اسمعيل صدر اجازه اجتهاد دريافت كرد. [i] ايشان دربيست‌وسوم اسفندماه سال1340 پس از سالها مجاهدت و مبارزه با استعمار در تهران دار فاني را وداع گفت.
آيت‌الله كاشاني بر اين عقيده بود كه اسلام، ديني اجتماعي و جامع است، سياست از ديانت جدا نيست و علماي اسلامي بايد همچون پيشوايان بزرگ صدر اسلام در امور اجتماعي پيشقدم بوده و در راستاي تامين زندگي عامه و مبارزات اجتماعي و سياسي پرچمدار روشنگري باشند. با آغاز جنگ جهاني اول كه عراق به اشغال استعمارگران درآمده بود، علماي بزرگ تشيع و از جمله پدر آيت‌الله كاشاني با صدور فتواي جهاد نيروهاي ملي و عشاير را عليه انگليس به جنگ برانگيخته و اين جهاد چهارده‌ ماه به طول انجاميد. در همين جنگ بود كه آيت‌الله حاج‌سيدمصطفي، پدر آيت‌الله كاشاني، به شهادت رسيد. آيت‌الله كاشاني بااينكه آن زمان در عراق به سر مي‌برد، [ii] اما وضع ايران و انعقاد قرارداد1919 وثوق‌الدوله را نيز از نظر دور نداشته بود و هنگامي‌كه احمدشاه از طريق عراق به مسافرت اروپا مي‌رفت، كاشاني جوان به نمايندگي از جانب علماي مقيم عراق به شرايط ايران و انعقاد قرارداد استعماري1919 شديدا اعتراض كرده و لغو آن را خواستار شد. شايد در اثر همين مخالفت بود كه احمدشاه قرارداد را تاييد نكرد و در مسافرت به انگليس هم تاكيد نمود كه بررسي و تصويب قرارداد از وظايف مجلس است و شاه در اين زمينه اختياري ندارد.
آيت‌الله‌كاشاني در فاصله زمانيِ مجلس ششم تا دوازدهم، باوجوداين‌كه استبداد رضاخاني بر كشور حاكم بود و مجلس به صورت تشريفاتي تشكيل مي‌شد، علما را به دخالت در سياست و توجه به تشكيل مجلس معتبر ترغيب نموده و در اين راستا نامه‌هايي به علماي شهرستانها مي‌نوشت. ايشان در نامه‌اي به مورخ1306.ش ــ كه يكي از اسناد قابل‌توجه مبارزاتي روحانيت به شمار مي‌رود ــ خطاب به حاج‌ميرزامهدي مجتهد زنجاني كه از شاگردان آخوند خراساني بوده و در زنجان مي‌زيسته است و احتمالا همدرس خود آيت‌الله كاشاني در نجف بوده، ضمن اشاره به اين‌كه ناآگاهي عمومي و عدم توجه روحانيت به مسائل مجلس باعث شده اين «مركز ثقل مملكت و مقدر تقديرات ملت» از سوي اشخاص فاسد، طماع، بي‌دين و اجنبي‌پرست مورد استفاده سوء قرار گيرد، بر توجه وي و ديگر حجج‌ اسلام به اين مهم تاكيد داشت و اصرار مي‌ورزيد كه علاج كار در قبضه‌كردن مجلس است.
زماني‌كه جنگ‌جهاني دوم شروع ‌شد، گرچه ايران همچون زمان جنگ جهاني اول اعلام بيطرفي كرد اما روسيه و انگليس با ادعايي مشابه آنچه در زمان جنگ جهاني اول مطرح شد، ايران را اشغال كردند. آيت‌الله كاشاني تجاوز اشغالگران و صدمات وارده بر كشور و مردم را برنتافت و همان‌گونه‌كه در زمان جنگ جهاني اول در عراق با اعلام جهاد به مقابله عليه انگليس پرداخته بود، اين‌بار نيز درصدد برآمد يك تشكل اسلامي را براي جنگ با متجاوزان سامان دهد. مجلس سيزدهم پايان‌ گرفته بود و بايد مجلس دوره چهاردهم شكل مي‌گرفت. تبعات جنگ در قالب قحطي، بيماري، عدم امنيت و گراني، مردم را گرفتار ساخته بود و دولتهاي موقتي كه در كشور تشكيل مي‌شدند، هركدام بيش از چندماه دوام نمي‌آورد. آيت‌الله كاشاني در اعلاميه‌ها و سخنرانيهايشان براي اجتماعات، مكررا مردم را به اين اوضاع آشفته متوجه ساخته و عليه وضعيت موجود به تحريك وامي‌داشت.
استعمارگران متوجه بودند كه انقلاب1920 عراق به پشتوانه مبارزات مسلحانه ضداستعماري علماي اسلام انجام گرفت و حتي رهبري عمليات نظامي را علما بر عهده داشتند [iii] و لذا بيم آن مي‌رفت كه با خطر بزرگي در خاورميانه مواجه گردند. استعمار انگليس كه اكثر ممالك اسلامي را مستقيم يا غيرمستقيم در اختيار داشت، سعي نمود جهات اسلامي مبارزه را ريشه‌يابي نمايد و بينش اسلامي را با نيرنگ، فريب، شايعه‌پراكني و حتي ايراد اتهام به مراجع از حوزه سياست كشورهاي اسلامي دور نگاه دارد. اين مساله باعث شد روحانيان مبارزي چون آيت‌الله كاشاني كه توانسته بودند نيروهاي استعمارگر انگليس را در عراق به شكست وادارند، نتوانند در شرايط سلطه ديكتاتوري رضاخان تا شهريور1320 به توفيقي دست يابند و توده‌هاي مردم را براي مبارزه با استعمارگران مجهز و مهيا نمايند. اما اينك در شرايط حذف ديكتاتور و اشغال كشور توسط اشغالگران، آيت‌الله كاشاني پس‌ازآن‌كه پدر ايشان در تهاجم انگليسيها به شهادت رسيده بود و به‌علاوه خود وي نيز درواقع پس از محكوميت‌به‌اعدام در عراق از سوي نيروهاي اشغالگر، به ايران آمده بود، سعي مي‌كرد اين‌بار آتش جنگ عليه استعمار انگليس را در ايران برافروزد. بنابراين انگليسيها درصدد بودند به‌هرنحوممكن او را از صحنه سياسي ايران خارج سازند. اما اين روحاني مبارز، عليرغم دشواريهاي موجود بر سر راه دخالت روحانيت در سياست، فعاليت خود را در راستاي بيداري مردم شدت بخشيد و كم‌كم مبارزات او ابعاد وسيع‌تري به خود گرفت. ارتش اشغالگر انگليس كه جمعي را به بهانه ارتباط با آلمانيها بازداشت كرده بود، درصدد برآمد اين دشمن ديرين و سرسخت خود را نيز دستگير كند. به‌همين‌منظور، در خرداد1322 تعدادي از افسران انگليسي به منزل آيت‌الله كاشاني هجوم بردند اما موفق به دستگيري او نشدند. پس از آن، آيت‌الله كاشاني مدتي مبارزات خود را به‌صورت‌مخفيانه انجام مي‌داد تااينكه در آستانه انتخابات دوره چهاردهم دستگير گرديد. مردم در واكنش به اين اقدام، او را به نمايندگي تهران انتخاب نمودند [iv] اما متفقين اشغالگر بازهم حاضر نشدند ايشان را آزاد كنند و وي همچنان در زندان اشغالگران باقي ماند. آنان حتي اسم او را از فهرست نمايندگان مجلس حذف نمودند و نمايندگان مجلس چهاردهم كه بيشترشان عوامل بيگانه بودند، در برابر اين دخالت آشكار بيگانگان سكوت كردند.
آيت‌الله كاشاني سرانجام پس از بيست‌وهشت‌ماه حبس و تبعيد با پايان‌يافتن جنگ جهاني دوم آزاد شد. ايشان در مدت زندان به دليل روحاني‌بودن و سابقه مبارزاتي، بيشترين فشارها را از سوي نيروهاي اشغالگر تحمل مي‌كرد. [v] بااين‌همه، وي در محاكمات خود همچنان تاكيد مي‌نمود كه من اساسا با هر اجنبيِ‌ مخالفٍ مصالح و استقلال مملكت ايران مخالفم، خواه اين اجنبي روس باشد، خواه انگليس، آلمان يا امريكا. او مي‌گفت: ايراني نبايد نوكر اجنبي باشد و با عصبانيت اضافه مي‌كرد: اگر در زندان شما بميرم ننگ ابدي بر شما خواهد بود و اگر از زندان شما بيرون آيم، كاري خواهم كرد كه يك نفر انگليسي (اشغالگر) در اين مملكت باقي نماند؛ و چنين نيز شد. ايشان با مجاهدتهايشان در كنار ساير نيروها يكي از مبارزات بزرگ ضداستعماري را تحت عنوان نهضت ملي ايران با شركت توده‌هاي ميليوني شكل داد و انگلستان كه در آن تاريخ هنوز ابرقدرت زمان به شمار مي‌رفت، با شكستي بي‌سابقه مواجه ‌گرديد. آيت‌الله كاشاني در تمام مدت مبارزات هميشه نقش مهمي برعهده داشت؛ چنان‌كه قبل از هر انتخابات، ايشان بازداشت بود و يا در تبعيد به سر مي‌برد؛ اما سرانجام توانست با استقبال از شهادت و طرح مساله جهاد، پيروزيهاي بزرگي را عليه استبداد داخل و استعمار مسلط انگليس به دست ‌آورد.
آيت‌الله كاشاني علاوه‌برآن‌كه مدتي طولاني را در زندان متفقين (انگليس) به سر برد، مدتي نيز از سوي روسها در رشت زنداني شد و زماني‌كه شوروي تصميم به آزادي او داشت، دولت بريتانيا از ترس اقداماتش او را مستقيما از آنها تحويل گرفت.
سالهاي بين شهريور1320 تا1330، سالهاي حساس و سرنوشت‌سازي بود. ازيك‌طرف اتحاد شوروي با تبليغات وسيع بخش مهمي از جهان را زير چتر قدرت خود گرفته بود و ازطرف‌ديگر قدرتهاي غربي به بهانه پاسداري از جهان آزاد نمي‌خواستند هيچ سرزميني را از دست بدهند. در ايران ديكتاتوري (رضاخان) سقوط كرده و جانشين او (محمدرضا شاه) نيز تعيين شده بود؛ جانشيني كه هيچ اطلاعي از اوضاع جهان نداشت. رجال سياسي ايران همگي تحت نفوذ غرب بودند و سعي داشتند كشور را در راستاي منافع غرب و به‌ويژه انگليس اداره كنند. نفت ايران كه براي غرب اهميت حياتي داشت در دست انگليس بود و امريكا و برخي كشورهاي ديگر نيز تلاش مي‌كردند از اين منبع حياتي سهمي را به خود اختصاص دهند. از سويي، اتحاد شوروي نيز تلاش مي‌كرد با حزب‌‌سازي و جذب مردم و تبليغات وسيع، تمام ايران يا بخشهايي از آن را به سرنوشت قفقاز و آسياي مركزي دچار سازد. بنابراين اغلب احزابي كه در اين دوره تشكيل مي‌شدند، هركدام به‌نحوي به يكي از طرفين بيگانه متمايل بودند. اما آيت‌الله كاشاني در اين دوره حساس نهضتي را پايه‌گذاري كرد كه به‌ نهضت ملي معروف شد و هدف آن ملي‌كردن صنايع نفت بود. گرچه اين نهضت سرانجام با توطئه غرب و تشكيل كنسرسيوم نفت به شكست انجاميد، اما براي بريتانيا بيشترين لطمات را به‌بار آورد. [vi] درواقع اين نهضت باعث رسوايي اين استعمارگر پرسابقه شد و راه را براي شكست كلي استعمار پير باز نمود و انگليس را از مقام ابرقدرتي كه آفتاب در مستملكات آن غروب نمي‌كرد، به سطح يك كشور مطيع و نوكر امريكا تنزل داد.
مجلس چهاردهم پايان گرفته بود. در دوران دوساله و پرهياهوي اين مجلس هيچ‌كس اعتراض نكرد كه نماينده منتخب مردم تهران در بازداشت اشغالگران است و فقط در پايان دوره بود كه دكتر مصدق به اين موضوع اشاره كرد. دوره چهاردهم با وجود حضور نمايندگان احزاب، دسته‌ها و گروههاي مختلف، از نمايندگان مردمي بي‌بهره بود و ازآنجاكه با دوران جنگ و اشغال نيز همراه شد، عملا هيچ كار اساسي انجام نداد. در همين دوره كابينه‌هاي سهيلي، ساعد، بيات، صدرالاشراف، حكيمي و قوام كه هيچ‌يك پايگاه و وجهه مردمي نداشتند هركدام براي چند ماه زمام امور را به‌دست گرفتند. اما انتخابات پيش‌ روي مجلس دوره پانزدهم از اهميت خاصي برخوردار بود. اين مجلس درواقع مي‌بايست تكليف نفت را با انگليس معين مي‌كرد و نيز درخصوص توافق قوام با شوروي بر سر نفت شمال تصميم مي‌گرفت، به بحرانهاي پس از جنگ خاتمه مي‌داد و وضع آذربايجان را روشن مي‌ساخت. قوام‌السلطنه با حزب دموكراتي كه تشكيل داده بود، براي دراختيارگرفتن اكثريت كرسي‌هاي مجلس زمينه‌سازي مي‌كرد. اما روحانيت آن زمان كه آيت‌الله كاشاني در ورود به سياست تنها شاخص آن به‌حساب مي‌آمد و تازه از زندان انگليسيها آزاد شده بود، به صورت يك قدرت سياسي ــ مذهبيِ مردمي در مقابل قوام ظاهر شد. آيت‌الله كاشاني در جهت بيداري و حركت توده‌هاي مسلمان، مسافرت سياسي تهران ــ مشهد را آغاز نمود و در هر شهر از او به‌عنوان شخصيت روحاني برجسته‌اي استقبال مي‌شد كه تازه از زندان بيگانگانِ اشغالگر و متجاوز آزاد شده و سخنان بسياري براي گفتن دارد. افشاگريهاي كاشاني در اين مسافرت، انتخابات را در خلاف جهتي كه دولت قوام‌السلطنه ترتيب داده بود، پيش مي‌برد. بنابراين دولت قوام درصدد برآمد آيت‌الله كاشاني را بازداشت كند و در تيرماه1325 به مدت يك‌سال ايشان را در قزوين به حالت حبس و تبعيد نگاه داشت. سرانجام انتخابات مجلس پانزدهم پس از يكسال‌وچهارماه فترت برگزار گرديد و حزب دموكرات قوام اكثريت قريب‌‌به‌‌اتفاق نمايندگان را به خود اختصاص داد. اما سياست انگليس ازآنجاكه مساله آذربايجان، حل شده و قواي شوروي ايران را تخليه كرده و قضيه نفت شمال نيز فيصله يافته بود، ديگر لزومي به بقاي قوام نمي‌ديد. لذا همان مجلس ساخته قوام و حزب او، به وي راي اعتماد ندادند و دولت قوام سقوط كرد؛ در نتيجه قرارداد سادچيكوف ــ قوام نيز كان‌لم‌يكن اعلام گرديد. درواقع فلسفه اهميت قوام براي دولت انگليس همين مسائل بود و در همين‌راستا نيز بريتانيا دست امريكا را تاحدودي در مسائل ايران بازگذاشته بود. ولي اينك با پايان يافتن اين مسائل، ديگر نيازي به قوام نبود و انگليس سعي مي‌كرد امريكا را دوباره به همان جايگاه سابق آن بازگرداند. اما قوام كه تا حد زيادي موفقيت خود را به اتكاء امريكا انجام داده بود، نمي‌خواست به‌راحتي اين حامي قدرتمند را از دست بدهد ولذا براي جلب هرچه بيشتر حمايت امريكا، به‌طور محرمانه پيماني نظامي با اين كشور امضاءكرد كه به موجب آن ارتش ايران جز با اجازه ايالات‌متحده حق استخدام مستشار از ساير كشورها را نداشت. وقتي راديوي لندن خبر انعقاد اين چنين پيماني را منتشر ساخت، وزارت جنگ ايران آن را تكذيب كرد اما افشاي آن از سوي سفارت شوروي صورت گرفت. درواقع انگليس قصد داشت در مقابل پيشروي امريكا در حوزه ايران مقابله و از هرگونه تجديدنظر در قرارداد نفت به ضرر بريتانيا جلوگيري كند؛ به همين خاطر نيز درنهايت زمينه سقوط قوام را فراهم كرد.
دولتهاي بي‌ثبات پس از قوام، ابراهيم حكيمي از آذر1326 تا خرداد1327، هژير از خرداد تا مهر1327، ساعد تا فروردين1328 و منصور تا تير1329 و علي رزم‌آرا تا شانزدهم اسفند1329 و حسين علاء تا ارديبهشت1330 حاكميت دربار را به نفع سياست غرب حفظ كردند، بدون‌اين‌كه تحولي به نفع ملت صورت گيرد. آيت‌الله كاشاني پس از آزادي‌، با قدرتي بيشتر مبارزه را ادامه ‌داد. نيروهاي مذهبي عليرغم وجود گروهها و احزاب بسيار، يك نيروي مذهبي معتبر شناخته مي‌شدند و در اين ميان فدائيان اسلام هيات حاكمه را سخت به وحشت انداخته بود. خطاب كاشاني توده ملت بود. ايشان هيچ حزب و يا گروه خاصي تشكيل نداد ولي طبعا آنها كه عنوان اسلامي داشتند آيت‌الله كاشاني را رهبر خود مي‌شناختند. [vii] دليل قدرتمندي شعار اسلامي، درواقع ريشه‌هاي عميق مذهبي مردم بود كه مخصوصا در ايام خاصي از سال تبلور گسترده پيدا مي‌كرد. نماز عيدفطر، ايام نمايش قدرت مذهبي آيت‌الله كاشاني بود. اجتماعاتي كه در ايام محرم و يا صفر در منزل كاشاني تشكيل مي‌شد و سخنرانيهاي ايشان در اين ايام، دولتهاي وابسته را سخت درهم مي‌كوبيد و نهضت را اعتلا مي‌بخشيد. با سقوط دولت حكيمي دربار كوشش مي‌كرد يكي ديگر از ايادي خود را كه مورد توجه سياست انگليس نيز باشد به‌عنوان نخست‌وزير به ملت تحميل‌كند و بدين‌ترتيب عبدالحسين‌ هژير، وزير دارايي قوام، براي اين سمت معين شد. هژير كسي نبود كه بتواند نظر مردم را به سوي خود جلب كند و در اين ميان مانع اصلي آيت‌الله كاشاني بود. حتي خود شاه نيز به هژير گفته بود كه لازمه اين كار جلب رضايت كاشاني است؛ زيرا آيت‌الله كاشاني هروقت كه در آزادي به سر مي‌برد، با همه دولتهاي پس از شهريور1320 مخالفت كرده و با اقدام به افشاگري و تشكيل اجتماعات و سخنرانيها هرطور شده آنها را ساقط مي‌كرد و اين‌بار نوبت به هژير رسيده بود. هژير سرانجام موفق شد با آيت‌الله كاشاني ملاقات كند اما ايشان هژير را به‌خاطر سرسپردگي وي به انگليس و كمپاني نفت فاقد صلاحيت براي تشكيل دولت مي‌دانست. بااين‌همه، منزل كاشاني در آن زمان به مركز اجتماعات تبديل شده بود و هژير از آنجاكه خود را مورد حمايت قدرتهاي خارجي مي‌دانست و مجلس شورا نيز به او ابراز تمايل كرده‌بود، در مصاحبه مطبوعاتي‌‌اش پس از ملاقات با آيت‌الله كاشاني سعي‌كرد با عبارت‌پردازي به‌نوعي بر مخالفت ايشان با خود سرپوش‌گذارد. [viii] اما اين تلاش او فايده‌اي نداشت و مبارزه از حالت اعتراض به تهاجم تغيير شكل داد. ماموران با اقدام به تهديد و ارعاب سعي داشتند مردم را به سكوت وادارند. روزي كه قرار بود هژير كابينه خود را به مجلس معرفي كند، جمع كثيري از مردم در مقابل منزل آيت‌الله كاشاني اجتماع كرده و به طرف مجلس به حركت درآمدند كه به واقعه بيست‌وهفتم خرداد منجرگرديد. فدائيان اسلام از قبل با آيت‌الله كاشاني همراهي داشتند. در اين روز، عده‌اي از مبارزان مسلمان نيز «مجمع مسلمانان مجاهد» را تشكيل دادند. مردم در راهپيمايي خود، پيشاپيش صفوف قرآن بزرگي را با پرچم سبزرنگ حمل مي‌كردند و شعار «نصرمن‌الله و فتح قريب و انا فتحنا لك فتحا مبينا» سر مي‌دادند. در بين راه گروه‌گروه مردم به صفوف راهپيمايان مي‌پيوستند و جمعيت فرياد مي‌زد: «مجاهدين راه دين، خوش آمديد، خوش آمديد.» زماني‌كه راهپيمايان به نزديكي سرچشمه و مدرسه سپهسالار (مدرسه شهيد مطهري امروز) رسيدند، ناگهان صداي شليك گلوله برخاست و جمعيت همچون طوماري درهم پيچيده شد. در اثر زدوخورد ميان ماموران و مردم، عده‌اي مجروح و عده‌اي نيز كشته شدند؛ اما هژير سرانجام از مجلس راي اعتماد گرفت.
نماز عيدفطر با برگزاري يك تظاهرات باشكوه و روحاني همراه شد. جنبش عمومي ملت براي مبارزه با استعمار و ايادي ناپاك او و استيفاي حقوق ملت از شركت نفت انگليس رونق بيشتري به نماز عيد داد. در آن سال آيت‌الله كاشاني شبها در چندين جلسه و مسجد در اجتماعات شركت مي‌كرد و افراد براي كار جمعي آماده مي‌شدند. درواقع هر شب ماه رمضان يك تظاهرات صورت مي‌گرفت. حضور آيت‌الله كاشاني در محلات مختلف تهران، مردم را براي شركت در بزرگترين اجتماع مذهبي روز عيدفطر آماده مي‌ساخت. عده‌اي از ائمه جماعات مساجد نيز اعلام كردند كه در مراسم نماز شركت خواهند كرد. در صبح روز عيدفطر سال1368.ق (1327.ش) دسته‌دسته مردم از هر طبقه و هر صنف به سوي منزل آيت‌الله روان بودند و هر لحظه بر حجم شركت‌كنندگان در مراسم اضافه مي‌شد. بسياري از مسلمانان كه آرزوي برگزاري يك تظاهرات عالي و نمايش باشكوه مذهبي را در مقابل اجتماعات و تظاهرات حزب توده و امثال آن در دل مي‌پروراندند، در اين اجتماع عظيم اسلامي شركت نمودند؛ به‌طوري‌كه از همان ساعت هشت صبح همه‌جا مملو از جمعيت بود. مردم با شعار الله‌اكبر حركت دسته‌جمعي خود را به مقصد صحراي دولاب كه قبلا آماده گرديده بود، آغاز كردند. عده‌اي از جوانان با بازوبند پرچم ايران، به‌عنوان مامور انتظامي جمعيت را همراهي مي‌كردند. ماموران امنيتي در آن روز هيچ‌گونه ممانعتي به عمل نياوردند و در تمام طول راه ــ از پامنار تا صحراي دولاب كه محل برگزاري نماز بود ــ يك راهپيمايي باشكوه عليه دولت برگزار شد. اين اجتماع تا آن تاريخ بي‌نظير بود. به گزارش روزنامه‌هاي آن زمان، عظمت اين اجتماع به‌حدي بود كه حتي روزنامه اطلاعات كه ارگان دولت بود نتوانست از گزارش اين اجتماع و برگزاري نماز باشكوه عيدفطر به امامت آيت‌الله كاشاني خودداري كند. پس از اقامه نماز، آيت‌الله كاشاني براي قرائت ادعيه مخصوص به منبر رفت. ايشان پس از قرائت دعاهاي وارده، ضمن سخنراني مختصري و تحت عنوان دعا، از دولت هژير و استعمار انگليس شديدا انتقاد كرده و اعلام نمود ملت مسلمان ايران تا قطع كامل ايادي استعمار و استيفاي حقيقي و جدي حقوق ملت ايران از شركت غاصب نفت جنوب به مبارزه سرسختانه خود ادامه داده و در راه تحقق‌بخشيدن به اين اهداف مقدس ملي و مذهبي از هيچ‌گونه فداكاري خودداري نخواهد كرد. [ix] در تاريخ ايران براي اولين‌بار بود كه در يك اجتماع بزرگ مذهبي، مساله‌اي سياسي با آن ابعاد مطرح مي‌‌شد و عداوت مردم را آشكارا به سوي انگليس، شركت غاصب نفت، هيات حاكمه و به‌‌ويژه حكومت هژير ــ كه از لحاظ مذهبي هم مورد اتهام بود ــ جلب مي‌كرد. دعاهاي كاشاني متوجه انتقاد شديد از يك حكومت و هيات حاكمه وابسته و فاسد بود؛ لذا وقتي‌كه آن جمعيت انبوه دولت هژير را محكوم نموده و بر ادامه مبارزه اصرار كرد، طبعا مخالفان دولت در مخالفتشان تشويق و موافقان و عمال استعمار و ايادي شركت نفت تااندازه‌اي مرعوب گرديدند. خبرگزاريهاي خارجي عكس و خبر اين رويداد را به سراسر جهان مخابره كردند و از يك حادثه عظيم مذهبي به رهبري آيت‌الله كاشاني كه استيفاي حقوق ملت را از نفت جنوب قاطعانه طلب مي‌نمايد ياد نمودند. نظير اين اجتماع عظيم اسلامي بارها به دعوت آيت‌الله كاشاني تكرار شد و هر بار با شكلي گسترده‌تر خواسته‌هاي ملت مطرح مي‌گرديد. بنابراين درواقع قبل از آن‌كه مجلس شكل بگيرد، مردم شعار ملي‌كردن را در اجتماعات مردمي مطرح كرده بودند. اما در بعدازظهر جمعه پانزدهم بهمن1327 وقايعي رخ داد، به‌اين‌صورت‌كه در مقابل دانشكده حقوق دانشگاه تهران. ناصرفخرايي كه گفته مي‌شد خبرنگار روزنامه پرچم اسلام است، چند گلوله به سوي شاه شليك كرد اين تيراندازي، البته موثر واقع نشد اما پس از آن، آيت‌الله كاشاني كه چند روز قبل اعلاميه شديداللحني را عليه انگليس، شركت نفت و دولتهاي دست‌نشانده آنان در ايران صادر كرده و مردم را به يك مبارزه همگاني دعوت نموده بود، در معرض اتهام قرار گرفت يا به‌عبارتي عواقب اين تيراندازي در درجه اول متوجه آيت‌الله كاشاني شد. در نيمه‌شب همان روز منزل ايشان محاصره و وي با ضرب و شتم دستگير و به قلعه فلك‌الافلاك در خرم‌آباد و از آنجا نيز به لبنان تبعيد گرديد. [x]
پس از تبعيد آيت‌الله كاشاني و غيرقانوني‌اعلام‌شدن حزب توده، مساله نفت در راستاي تحكيم نيروي استعماري جلوه مي‌كرد. دولت ساعد قرارداد گس ــ گلشائيان را به مجلس پانزدهم تسليم كرد. بسياري از مخالفان مرعوب شده بودند. مجلس پانزدهم درصدد بود در محيط خفقان حكومت نظامي، تبعيد كاشاني و غيرقانوني‌شدن حزب توده، قرارداد گس ــ گلشائيان را تصويب كند. مدت زيادي به عمر مجلس باقي نمانده بود. شتاب براي تصويب قرارداد زياد بود، اما با وجود اصرار دربار و دولت ساعد، اقليت آن‌ روز مجلس (مكي، بقايي، حائري‌زاده، رحيميان، آزاد) به پشتيباني افكار عمومي و با نطقهاي مفصل وقت مجلس را گرفتند و مانع از تصويب قرارداد شدند. آنان با اين اقدامشان درواقع كاري تاريخي انجام دادند. سرانجام مجلس پانزدهم در نيمه‌شب ششم مرداد1328 بدون اخذ نتيجه‌اي درخصوص قرارداد پايان يافت و بدين‌سان تصميم‌گيري درباره قرارداد به مجلس شانزدهم موكول شد.
در همين زمان هيات حاكمه از فرصت پيش‌آمده استفاده كرد و با تشكيل مجلس موسسان در شرايط حكومت نظامي اختيارات شاه را افزايش داد تا به‌اصطلاح دموكراسي تكميل شود(!) و شاه بتواند مجلس شورا را در صورت لزوم منحل نمايد.
در جريان انتخابات مجلس شانزدهم هيات حاكمه تلاش مي‌كرد مجلسي شكل گيرد كه قرارداد گس ــ گلشائيان را بدون مقاومت تصويب كند. در مقابل، اقليت دوره پانزدهم كه مانع تصويب شده بودند، از اعتبار زيادي برخوردار بودند و مخصوصا آيت‌الله كاشاني نيز عليرغم آن‌كه در تبعيد بود، از همانجا مردم را به حمايت از اين اقليت دعوت مي‌كرد. اين گروه اقليت، از مصدق نيز كه براي مدتي از سياست دور بود درخواست كردند تا به صحنه بيايد. در آن‌ موقع صندوقهاي راي در مسجد سپهسالار (مسجد شهيد مطهري امروز) داير شده بود و هيات حاكمه قصد داشت نتيجه آراء را به نفع خود تغيير دهد. لذا دولت به بهانه برگزاري مراسم سوگواري محرم، مسجد را در اختيار گرفت و هژير كه در آن زمان وزير دربار بود، كارگرداني اصلي را برعهده داشت كه در همين زمان به‌ وسيله سيدحسين امامي به قتل رسيد. قتل هژير توسط فدائيان اسلام هيات حاكمه را سخت متزلزل ساخته و مجبور نمود تا نتيجه انتخابات را باطل اعلام كند.
در انتخابات مجدد، مصدق، بقايي، مكي، شايگان، آزاد، صالح و نريمان كه عضو جبهه ملي بودند و آيت‌الله كاشاني نيز نسبت به انتخاب آنها تاكيد نموده بود، از تهران انتخاب شدند. نام آيت‌الله كاشاني نيز در حالي‌كه در تبعيد به سر مي‌برد، جزو منتخبين بود. حوادث پيش‌آمده پس از قتل هژير، سقوط دولت ساعد، انتخاب جبهه ملي در انتخابات مجدد و نيز اعتراضات عمومي باعث شد كه منصور طي تلگرافي بازگشت آيت‌الله كاشاني را بلامانع اعلام كند [xi] و ايشان سرانجام در بيستم خرداد1329 پس از يكسال‌ونيم تبعيد با يك استقبال تاريخي به تهران وارد شد. اين استقبال تا آن تاريخ در ايران بي‌سابقه بود. [xii] آيت‌الله كاشاني پس از بازگشت، در تمام مصاحبه‌ها از نفت و از استيفاي حقوق تضييع‌‌شده ملت سخن مي‌گفت و منزل او همواره مركز تجمع خبرنگاران متعدد بود. [xiii] خبرنگاران تحت تاثير بيانات كاشاني به علي منصور، نخست‌وزير وقت، فشار مي‌آوردند تا تصميم خود را درخصوص نفت اعلام كند اما منصور هيچ نظر روشن و قاطعي ابراز نمي‌كرد و البته نمي‌توانست هم ابراز كند. كم‌كم شايعاتي مربوط به آمدن يك حكومت نظامي كه قاطع عمل كند در تهران پيچيده شد. در چنين شرايطي بود كه استعفاي منصور رسما اعلام شد و سپهبد رزم‌آرا از رياست ستاد ارتش به نخست‌وزيري منتقل گرديد. او ظرف دوازده ساعت دولتش را به شاه معرفي كرد و منتظر معرفي به مجلس و كسب راي اعتماد بود. اين تحول درواقع بيشتر به يك كودتا مي‌مانست و همه مردم و مجامع كشور را مبهوت كرده بود. آيت‌الله كاشاني نظر به سوابقي كه از رزم‌آرا در ذهن داشت، مخالفت با دولت او را آغاز كرد. درواقع بايد گفت مجلس شانزدهم از پرسروصداترين ادوار قانونگذاري ايران به شمار مي‌رود؛ چراكه گروههاي مختلف با طرز تفكر متفاوت در اين مجلس جمع شده بودند و هر مساله‌اي كه طرح مي‌شد، تشنجات زيادي را دامن مي‌زد. البته آيت‌الله كاشاني شخصا در مجلس حاضر نمي‌شد و نظرات خودش را از طريق ابلاغ پيام به مجلس ارائه مي‌داد. وي در سخنان خود رزم‌آرا را عامل بيگانه معرفي مي‌كرد و مردم را به مقابله با دولت او فرامي‌خواند. بازار تهران تعطيل شد و هزاران نفر در بهارستان اجتماع كردند تا از ورود رزم‌آرا به مجلس جلوگيري نمايند. دكتر مصدق اعلاميه آيت‌الله كاشاني را بدين شرح در مجلس قرائت كرد: «به تبعيت از افكار عامه مسلمين ناچارم مخالفت شديد و قطعي خود را با حكومتي كه برخلاف افكار عمومي و به كمك بيگانگان و تحريك و تثبيت آنان مي‌خواهد زمام امور را در دست بگيرد اظهار كنم و عموم مردم را براي مقاومت در مقابل اين بلاي عظيم كه جامعه اسلاميت و ايرانيت را به فناي عاجل رهسپار خواهد كرد، دعوت مي‌نمايم. والسلام عليكم و رحمت‌الله و بركاته. سيدابوالقاسم كاشاني.»
به‌محض تمام‌شدن قرائت اعلاميه، رزم‌آرا در آستانه جلسه عمومي مجلس ظاهر شد، درحالي‌كه يك برگ از همان اعلاميه را در دست داشت. وي با سر به مجلس تعظيم كرد و خواست وارد جلسه شود كه نمايندگان اقليت فرياد برآوردند: «برو بيرون براي چه آمديد؟ ملت ايران زير بار ديكتاتوري نمي‌رود. . . .»
قواي انتظامي با توسل به خشونت مردم حاضر در بهارستان را متفرق مي‌كردند. در جلسه هشتم دي‌ماه1329 كه به دعوت آيت‌الله كاشاني تشكيل شده بود، ملي‌كردن صنعت نفت در تمام كشور به صورت يك خواسته عمومي در قطعنامه آورده شد. رزم‌آرا علاوه‌بر برخورداري از اقتدار نظامي، به‌عنوان شخصي تحصيل‌كرده و متخصص در زمينه جغرافياي نظامي توانسته بود به سرعت پله‌هاي ترقي را در ارتش طي كند. با اين همه، جبهه ملي دولت او را شبه‌كودتا ناميد و همه تصور مي‌كردند وي به‌زودي مجلس را منحل خواهد كرد. درواقع او توانسته بود هم نظر امريكا و انگليس و هم نظر شوروي را به زمامداري خود جلب كند و گويا اين كشورها در آن شرايط به‌طورضمني بر سر ظهور يك دولت ديكتاتور در ايران به توافق رسيده بودند؛ چنان‌كه زندانيان سياسي (سران حزب توده) در زمان رزم‌آرا و درواقع با تمايل او از زندان قصر فرار كردند و بعضا به شوروي رفتند. اين مساله درواقع از جلب حمايت شوروي براي دولت رزم‌آرا حكايت مي‌كند.
از جانب مجلس شانزدهم لايحه گس ــ گلشائيان به كميسيون نفت ارسال شد. رياست اين كميسيون را دكتر مصدق برعهده داشت. سرانجام قرارداد از جانب كميسيون رد شد و مجلس دولت رزم‌آرا را استيضاح كرد. آيت‌الله كاشاني طي بيانيه‌اي بر ملي‌شدن صنعت نفت پافشاري نمود و از مردم خواست تا رسيدن به نتيجه نهايي و تمكين طرفداران شركت نفت همچنان بر خواسته خود تاكيد كنند. سرانجام در سوم دي1329 طرحي با امضاي يازده‌نفر از نمايندگان با اين عبارت تقديم مجلس گرديد: «به نام سعادت ملت ايران و به منظور كمك به تامين صلح جهاني ما امضاءكنندگان ذيل پيشنهاد مي‌نماييم كه صنعت نفت در سراسر كشور بدون استثناء ملي اعلام شود؛ يعني تمام عمليات اكتشاف، استخراج و بهره‌برداري در دست دولت ايران قرار گيرد.» اين طرح كه مي‌بايست در يك مجلس واقعي به اتفاق آراء تصويب گردد با كمبود امضاء مواجه شد؛ يعني براي به جريان افتادن آن پانزده امضاء لازم بود اما فقط به امضاي يازده نفر رسيد. رزم‌آرا به دفاع از شركت نفت پرداخت و گفت شما كه نمي‌توانيد يك كارخانه سيمان را اداره كنيد چگونه مي‌توانيد صنعت نفت را در دست گيريد. او محرمانه با شركت نفت انگليس در تماس و مذاكره بود تا هم يك پيشنهاد بهتر و هم مبلغي به‌عنوان مساعده از جانب آنها دريافت كند. به همين خاطر وي موضوع پيشنهاد انگليس را پنهان نگاه داشته بود تا در فرصت مناسب ارائه دهد؛ كه البته مهلت نيافت؛ چون به وسيله گلوله خليل طهماسبي، از فدائيان اسلام، به قتل رسيد. [xiv] آيت‌الله كاشاني صريحا اعلام كرد كه قاتل رزم‌آرا بايد آزاد شود؛ زيرا اين اقدام در راه خدمت به ملت و برادران مسلمانش انجام شده است؛ چراكه در حقيقت حكم اعدام رزم‌آرا را ملت صادر كرده و او مجري اراده ملت بوده‌است. قتل رزم‌آرا زنگ خطري بود براي نمايندگان وابسته به انگليس در مجلس شانزدهم كه مانع ملي‌شدن نفت بودند. فرداي آن روز كميسيون نفت به اتفاق آراء اصل ملي‌شدن نفت در سراسر كشور را تصويب كرد. در اين زمان اقليت دوره شانزدهم و شخص آيت‌الله كاشاني در راس قدرت قرار داشتند. محيط وحشت‌زايي براي هيات حاكمه پيش‌آمده بود؛ چراكه از ترس حضور مردم در اجتماعات هيچ‌يك از افراد هيات حاكمه جرات نمي‌كردند بدون موافقت آيت‌الله كاشاني سمت نخست‌وزيري را قبول كنند. شاه براي تسلط بر اوضاع اقدامات متعددي انجام داد اما فايده نداشت؛ زيرا حبس و تبعيد مبارزان در شرايط پيش‌آمده ممكن نبود. مردم رزم‌آرا را شخصي مي‌دانستند كه سرسختانه با ملي‌كردن منابع نفت مخالف است و آن را عملي نمي‌داند. پس از قتل رزم‌آرا، بهاي سهام شركت نفت انگليس كاهش يافت و لذا درياداري انگليس و انتليجنت سرويس در اثر اين حادثه ميليونها ليره متضرر شدند. [xv]
در اين هنگام محافل امريكايي در مقابل ايران نرمش نشان مي‌دادند. شركتهاي نفت ايالات‌متحده با طمع و آز بسيار چشم به وضع ايران دوخته‌ بودند. روزنامه‌هاي مربوط به اين شركتها اين بحث را مطرح مي‌كردند كه اگر ايران با شركتهاي امريكايي مذاكره كند، مي‌تواند از هفتاددرصد سود خالص برخوردار شود و لذا از اين تاريخ ‌نوعي تمايل به سوي امريكا در ايران شكل گرفت كه هنوز حساسيت خاصي را به خود متوجه نكرده بود.
مصاحبه‌هاي پي‌درپي آيت‌الله كاشاني راهي جز ملي‌شدن نفت را باقي نگذاشته بود و ملت هم يكپارچه همين خواسته را تكرار مي‌كردند. [xvi]
روز بيست‌ونهم اسفند1329 در تاريخ معاصر ايران جاي خاصي دارد؛ زيرا ملت ايران توانست پس از ده سال مبارزه پرخطر در مقابل يك امپراتوري عظيم استعماري تصميم خود را به مرحله تصويب برساند. مردم در شرايطي بسياري از موانع را پشت سر گذاشته و يا از ميان برداشتند كه از هرگونه امكانات تسليحاتي و يا پشتيباني بيگانه بي‌بهره بودند؛ ضمن‌آن‌كه عوامل بيگانه در داخل به‌ پشتوانه قدرتشان، از دخالتهاي خود دست برنمي‌داشتند. همه اين مسائل در شرايطي بود كه مردم آن دوره همچون امروز از توطئه بيگانگان اطلاع نداشتند، اما به آنها اعتماد‌به‌نفس داده شده‌بود كه مي‌توانند صنايع عظيم نفت را خود به دست بگيرند و اداره كنند و بيگانگان را از دخالتهاي بيجا در شئون مختلف كشور بازدارند. در آن زمان انگلستان بيش از امروز قدرت داشت. هنوز بسياري از سرزمينهاي نزديك ما مستعمره انگليس بودند. در آن روز بخشهاي وسيعي از افريقا را مستقيما انگلستان اداره مي‌كرد و تعداد كشورهاي مستقل كمتر از شصت كشور بود، درحالي‌كه امروز تعداد كشورهاي مستقل جهان به دويست كشور رسيده‌است.
پس از تصويب اصل ملي‌شدن نفت، اقدامات انگلستان به صور مختلف عليه كشور، ملت، مبارزان سرسخت و از جمله آيت‌الله كاشاني شروع شد؛ يعني از سال1330 كه نفت ملي‌ اعلام شد تا سال1333 كه كنسرسيوم نفت با شركت امريكا شكل گرفت، آنها تاسيسات نفتي را با به‌كارگيري تمام ابزار، وسايل، نفوذ و امكاناتشان به تعطيلي‌كشاندند.
دولت انگلستان ابتدا ايران را مورد تهديد نظامي قرار داد. آنها كشتيهاي جنگي‌شان را به سواحل خليج‌فارس روانه كردند اما در مقابل اعلام جهاد از سوي آيت‌الله كاشاني مجبور به عقب‌نشيني شده و اعلام كردند كه وارد جنگ نخواهند شد و لذا به طرح شكايت عليه ايران در شوراي امنيت و ديوان داوري لاهه متوسل شدند. اما از اين لحاظ نيز به خاطر وحدت ملي كه در آن تاريخ بي‌سابقه بود، نتوانستند يك تصميم قضايي جدي‌ عليه ايران سامان دهند و تصميم بدوي شوراي امنيت در مقابل خواست عمومي بلااثر ماند. لذا ديوان داوري لاهه به‌ناچار با اتخاذ يك تصميم عادلانه، رسيدگي به دعوي شركت نفت انگليس را در صلاحيت مراجع قضايي ايران دانست و اين موفقيت بزرگي بود. علاوه‌براين، محاصره اقتصادي ايران نيز توطئه ديگري بود كه با حضور ملت و كمكهاي مردمي و انتشار اوراق قرضه ملي و فداكاري فردفرد ملت بلااثر گرديد. اما دخالت امريكا با چهره‌اي انساني و حمايت، وساطت و فريب‌دادن بعضي از سران نهضت و اعزام هياتهاي مختلف از سوي آنان باعث شد كه مساله از صورت مبارزه با استعمار انگليس به مراحل بغرنجي كشيده شود؛ به‌گونه‌اي‌كه از سال1330 تا1332 دولت دكتر مصدق به دو دوره تقسيم شد: دوره اول كه از اوايل سال1330 شروع و به بيست‌وششم تير1331 ختم ‌شده و با استعفاي او نخست‌وزيري به قوام‌السلطنه واگذار مي‌شود اما آيت‌الله كاشاني ملت را فرا‌خواند و سپس قيام سي‌ام تير كه در تاريخ معاصر ما از جايگاه برجسته‌اي برخوردار است شكل گرفت. اما دوره دوم زمامداري مصدق به كودتاي بيست‌وهشتم مرداد ختم مي‌شود. دوره اول مالامال از پيروزيهاي ملي بود و مردم و رهبران نهضت در يك صف سرسختانه مبارزه مي‌كردند و همه توطئه‌هاي بيگانه با شكست مواجه شد. اما دوره دوم دولت مصدق به‌گونه‌اي رقم خورد كه انتظاري جز آنچه در قالب كودتاي بيست‌وهشتم مرداد رخ داد از آن نمي‌رود. پرداختن به تمامي مسائل مربوط در اينجا ميسر نيست و لذا صرفا به شرح ماجراي ملي‌شدن نفت اكتفا گرديد. در پايان، طرح اجراي ملي‌شدن نفت كه در نه ماده تصويب شد تا دولت مصدق آن را به اجرا گذارد، براي آگاهي بيشتر ذكر مي‌شود:
«ماده اول ــ به منظور ترتيب اجراي قانون بيست‌وچهارم و بيست‌ونهم اسفند سال1329 راجع به ملي‌شدن صنعت نفت در سراسر كشور هيات مختلطي مركب از پنج نفر از نمايندگان مجلس سنا و پنج نفر از نمايندگان مجلس شوراي ملي به انتخاب هريك از مجلسين و وزير دارايي يا قائم‌مقام او تشكيل مي‌شود.
ماده دوم ــ دولت مكلف است با نظارت هيات مختلط بلافاصله از شركت سابق نفت انگليس و ايران خلع يد كند و چنانچه شركت براي تحويل فوري به عذر وجود ادعايي بر دولت متعذر شود دولت مي‌تواند تا ميزان بيست‌وپنج درصد از عايدات جاري نفت را پس از وضع مخارج بهره‌برداري براي تامين بدهي احتمالي شركت در بانك ملي ايران يا بانك في‌الطرفين ديگر وديعه گذارد.
ماده سوم ــ دولت مكلف است با نظارت هيات مختلط به مطالبات و دعاوي حقه دولت و همچنين به دعاوي حقه شركت رسيدگي نموده نظريات خود را به مجلس گزارش دهد كه پس از تصويب مجلس به موقع به اجرا درآيد.
ماده چهارم ــ چون از تاريخ بيست‌ونهم اسفند كه ملي‌شدن صنعت نفت به تصويب مجلس سنا نيز رسيده‌است كليه درآمد نفت و محصولات نفتي حق مسلم ملت ايران است، دولت مكلف است با نظارت هيات مختلط به حساب شركت رسيدگي كند و نيز هيات مختلط بايد از تاريخ اجراي اين قانون تا تشكيل هيات عامل در امور بهره‌برداري دقيقا نظارت نمايد.
ماده پنجم ــ هيات مختلط بايد هرچه زودتر اساسنامه شركت ملي نفت را كه در آن هيات عامل و هيات نظارت از متخصصين پيش‌بيني شده باشد تهيه و براي تصويب به مجلس پيشنهاد كند.
ماده ششم ــ براي تبديل تدريجي متخصصين خارجي به متخصصين ايراني، هيات مختلط مكلف است آيين‌نامه فرستادن عده‌اي مشخص به طريق مسابقه در هر سال براي فراگرفتن رشته‌هاي مختلف معلومات و تجربيات مربوط به صنايع نفت به كشورهاي خارج را تدوين و پس از تصويب هيات وزيران به وسيله وزارت فرهنگ به موقع اجرا گذارد. مخارج تحصيل اين محصلين از عوايد نفت پرداخت خواهد شد.
ماده هفتم ــ كليه خريداران محصولات معادن اشتراكي از شركت نفت هر مقدار نفتي را كه از اول سال مسيحي1948 تا تاريخ بيست‌ونهم اسفند1329 از آن شركت ساليانه خريداري كرده‌اند، مي‌توانند از اين به بعد هم به نرخ عادلانه بين‌المللي همان مقدار را ساليانه خريداري نمايد و براي مازاد آن مقادير در صورت تساوي شرايط در خريد حق تقدم خواهند داشت.
ماده هشتم ــ‌ كليه پيشنهادات هيات مختلط كه براي تصويب مجلس تهيه و تقديم مجلس مي‌گردد، به كميسيون نفت ارجاع خواهد شد.
ماده نهم ــ هيات مختلط بايد در ظرف سه‌ماه از تاريخ تصويب اين قانون به كار خود خاتمه دهد و گزارش عمليات خود را طبق ماده هشتم به مجلس تقديم كند و در صورتي‌كه احتياج به تمديدات باشد با ذكر دليل موجه درخواست تمديد نمايد و تا زماني كه تمديد مدت به هر جهتي از جهات از تصويب مجلسين نگذشته است هيات مختلط مي‌تواند به كار خود ادامه دهد.»
به‌اين‌ترتيب اصل ملي‌شدن و طريق اجراي آن از تصويب مجلس گذشت كه اكثريت آن به‌دليل به‌صحنه‌آمدن ملت جرات مخالفت با ملي‌شدن را نداشتند.
پي‌نوشت‌ها
________________________________________

 [i]ــ براي اطلاع از شرح‌حال و مقامات علمي آيت‌الله كاشاني ر.ك به: طبقات اعلام‌الشيعه و نقباءالبشر، تاليف علامه شيخ آقابزرگ تهراني و كتاب علماء معاصرين تاليف خياباني و ريحانه الادب تاليف محمدعلي تبريزي. در چهارمين نشريه سالانه مكتب تشييع قم به تاريخ25/3/1341 در مورد مراتب علمي آيت‌الله كاشاني چنين آمده است: «فقيه عظيم‌الشان آيت‌الله‌العظمي حاج‌ميرزامحمدتقي شيرازي در موقعي‌كه آيت‌الله كاشاني فقط سي‌وپنج‌سال از عمرشان مي‌گذشت از ايشان خواستند كه رساله علميه براي مردم بنويسند و صريحا احتياطات را به ايشان ارجاع مي‌فرمودند. اين مرتبه براي شيخ سي‌وپنج‌ساله آن‌هم در موقعي‌كه آن همه علماي بزرگ در حوزه علميه نجف بوده‌اند، خيلي بزرگ است و كمتر كسي در اين سن به اين مقام مي‌رسد و اين دليل نبوغ علمي و استعداد سرشار و كار و زحمت فوق‌العاده ايشان است؛ زيرا اين درجه معمولا در سن پنجاه سالگي نصيب علما مي‌شود.»
 [ii]ــ آيت‌الله كاشاني بااينكه از لحاظ علمي به مقام مرجعيت رسيد ولي رساله نداد و دليل آن را ورود در مبارزه ضداستعماري مي‌دانست كه در آن تاريخ به غالب ممالك اسلامي شرق پنجه افكنده بود. ايشان با دست باز و آزادي كامل به صحنه مبارزه با استبداد و استعمار وارد شد و تا سال1320 در عراق يكي از بزرگترين كارگردانان ميدان سياست و جنگ عليه انگليس به‌شمار مي‌آمد؛ به‌طوري‌كه هم از مراجع تقليد زمان مثل آيت‌الله حاج‌‌سيدمحمدكاظم يزدي و آيت‌الله شيرازي براي جهاد عليه متجاوزين انگليسي فتوا گرفت و هم به انتشار اعلاميه و جلب افكار مي‌پرداخت و هم عشاير را براي ورود به صحنه نبرد مهيا مي‌كرد و هم خود اسلحه به دوش گرفته و دوشادوش ديگران مي‌جنگيد و عملا فرماندهي مجاهدان را عهده‌دار بود. از جمله كارهايي كه غالبا انجام مي‌دادند موضع‌گيري در اطراف خطوط راه‌آهن و خرابكاري خطوط و در نتيجه واژگون‌ساختن واگنهاي حامل اسلحه انگليسيها بود. ايشان بيشتر سلاح خود را از اين طريق به دست مي‌آوردند. در اثر تلاشهاي ايشان اولين نبرد ضداستعماري در منطقه خاورميانه شكل ‌گرفت. آثار اين انقلاب به عراق محدود نبود بلكه مقاومتهايي كه در جنوب ايران در مقابل پليس جنوب به عمل آمد، از همين جبهه مذهبي و اسلامي عراق مايه مي‌گرفت. حضور آيت‌الله كاشاني بعد از شهريور1320 در صحنه سياست ايران با آن سوابق براي انگليس تحمل‌ناپذير بود. (براي ملاحظه سوابق او مراجعه شود: «به لمحات اجتماعيه من تاريخ الطرق الحديث» جزء پنجم، چاپ بغداد1978.م تاليف دكتر علي ‌الوردي و نيز ر.ك به: نگاهي به تاريخ انقلاب1920 عراق، دكتر شهرامي، 1358)
 [iii]ــ در سال1914 با شروع جنگ جهاني اول و هجوم قواي انگليس به عراق، علماي تشيع مثل آيت‌الله شيخ‌مهدي خالصي و آيت‌الله سيدمصطفي كاشاني حكم جهاد دادند و علماي ديگري مثل آيت‌الله شيخ‌الشريعه اصفهاني، آيت‌الله سيدعلي داماد، آيت‌الله سيدمحمد‌سعيد حبوبي، آيت‌الله سيدابوالقاسم كاشاني كه در آن هنگام در سنين جواني بود و آيت‌الله سيدمحمدتقي خوانساري كه بعدا در جريان نهضت ملي ايران هم مشاركت نمود در جنگ عليه انگليس وارد شدند و انگليس نتوانست انقلاب را در نطفه خفه كند و علي‌رغم كثرت قشون انگليس و تجهيزات جنگي آن، جنگهاي چريكي از طرف عشاير عرب ادامه يافت و آيت‌الله كاشاني نيز عملا مشاركت فعال داشت. اين افتخارات در تاريخ عراق ثبت شده و مقابله امروز ملت عراق عليه امريكا نيز درواقع نموداري از همان انقلاب1920 عراق است.
 [iv]ــ در انتخابات دوره چهاردهم، قبل از دستگيري آيت‌الله كاشاني مساله تمايل يا عدم تمايل ايشان به قبول نمايندگي مورد بحث بود و به همين مناسبت مطلبي در رابطه با همين موضوع در اطلاعات شماره5217 مورخ18 تير1322 منتشر گرديد: «چون در اين چند روزه از اغلب طبقات مختلف تهران اظهار تمايل بر دادن راي به آقاي آيت‌الله حاج‌سيدابوالقاسم كاشاني براي انتخابات دوره چهاردهم شده و از گوشه‌ و كنار بعضي اظهار داشته‌اند كه ايشان امتناع از قبول دارند و هركس به ايشان مراجعه نموده رد كرده‌اند لذا محض اطلاع آنچه ايشان به نماينده اداره در ملاقاتي كه به عمل آمده اظهار فرموده‌اند ذيلا درج مي‌گردد:
«از احساسات پاك و حسن‌ظن برادران ديني وفقهم الله تعالي متشكر هستم ولي به جهاتي كه خود احقر مي‌داند از انجام اين مهم معذور مي‌باشم و نمي‌توانم عهده‌دار اين بار سنگين بشوم و توصيه مي‌كنم اخوان مومنين با كمال جديت اشخاص صالح و متدين با شهامت وطن‌خواه عالم به مقتضيات دنياي امروزه را كه مي‌توانند در اين موقع باريك و روزگار تاريك پرخطر به ديانت و ملت و مملكت خدمت نمايند و اين كشتي طوفاني را به ساحل نجات برسانند منظور نموده آراء خود را به آنها بدهند و در اين امر مهم مسامحه روا ندارند كه موجب مسئوليت و گناه عظيم خواهد بود. خداوند تبارك و تعالي به همه توفيق خدمت عنايت فرمايد.»
جناب آقاي آيت‌الله به مجلس نخواهند رفت.
 [v]ــ يكي از كساني‌كه استثنائاً موفق به ملاقات با وي در كرمانشاه در محل استقرار ارتش انگليس مي‌شود، پس از اين‌كه توصيف مي‌كند كه با چه مقدمات و اشكالاتي اين اجازه را پيدا كرده مي‌گويد: «از نزديك به چشم ديدم كه در ميان صحراي سوزاني كه آفتاب تابستان هر جنبنده‌اي را از حركت باز مي‌داشت، يك چهار ديواري ساخته بودند كه سقف آن فقط از ورق آهن پوشيده شده بود. در اين چهار ديواري پيرمرد ضعيف و نحيفي را بدون اين‌كه اجازه دهند از اطاقك خارج شود يكه و تنها و بدون مصاحب در آن گرماي طاقت‌فرسا زنداني كرده و دو ماه و چند روز بدون استحمام و شستشو وي را در اين محبس نگهداشته بودند اين زنداني آيت‌الله ابوالقاسم كاشاني بود.»
 [vi]ــ انگليس با قرارداد دارسي امتياز نفت را در1901 به‌دست آورد. در زمان رضاشاه درسال1312.ش (1933.م) با شرايطي كه پيش آمد، قرارداد دارسي لغو و قرارداد جديدي كه چندان بهتر از دارسي نبود و حقوق ملت را تضييع مي‌كرد در شرايط ديكتاتوري منعقد شد. تقي‌زاده كه به‌عنوان وزير دارايي قرارداد را امضاءكرده بود، پس از سقوط رضاشاه اعتراف كرد كه در امضاي قرارداد آلت دست واقع‌ شده‌اند و عملا اختياري نداشته‌اند. اشكالات زيادي بر اين قرارداد وارد شده است؛ از جمله:
1ــ حق‌الامتياز پرداختي به ايران غيرعادلانه بوده و شركت انگليسي از هر تن نفت دو ليره نفع مي‌برده است و صرفا يك ششم آن را به ايران مي‌داده است درحالي‌كه در همان تاريخ ونزوئلا حق‌الامتيازي سه‌برابر ايران از امريكا مي‌گرفت؛ هرچند البته همان هم ظالمانه بود.
2ــ شركت حق‌الامتياز را براساس نرخ رسمي طلا كه با نرخ بازار تفاوت فاحش داشت محاسبه مي‌كرد.
3ــ شركت بيست‌درصد از منافع را پس از پرداخت ماليات بر درآمد به دولت انگليس محاسبه مي‌كرد و اين برخلاف رسم بين‌المللي بود. در سال1947 سهمي كه به ايران پرداخت شد چيزي درحدود يك‌ميليون ليره بود، درحالي‌كه اگر اين سهم قبل از ماليات پرداخت مي‌گرديد، به شش‌ميليون ليره بالغ مي‌شد.
4ــ در ايران شركت از هر نوع ماليات و عوارض گمركي معاف بود و اين مساله زيان عظيمي براي ملت ايران در بر داشت؛ چراكه اگر اين معافيت نبود شركت مي‌بايست سالي شش‌ميليون ليره حقوق گمركي و سالي بيست‌ميليون ليره عوارض صادرات نفت به دولت ايران پرداخت مي‌كرد؛ در حالي‌كه كل پرداخت به ايران سالانه هفت‌ميليون ليره بود؛ يعني اگر ايران جاي خود را با انگليس عوض مي‌كرد، به اين معنا كه نفت از آن انگليس مي‌شد و ايران صرفا ماليات آن را دريافت مي‌كرد، همين مبلغ چهار برابر ميزان پرداختي انگليس درازاي نفت به ايران مي‌شد؛ درحالي‌كه اصولا اين ماليات را هم ايران بايد مي‌گرفت؛ به‌عبارت ديگر از نفت ايران به جاي اينكه دولت ايران ماليات بگيرد، دولت انگليس ماليات مي‌گرفت، دولت ايران 5/1درصد جمع سود شركت را مي‌گرفت در حالي‌كه دولت انگليس سي‌وشش درصد سود را به‌عنوان ماليات مي‌گرفت.
5ــ شركت نفت مقدار معتنابهي از سود را هرساله ذخيره مي‌كرد و از اين حيث هم دريافتي ايران را كاهش مي‌داد.
6ــ تخفيف فوق‌العاده در فروش نفت به نيروي درياي انگليس گرچه دقيقا مشخص نشده بود ولي گفته‌اند كه يك ربع بهاي بازار دريافت مي‌شده و سه‌چهارم، قيمت تخفيف بوده است! و دولت ايران از فروشهاي با تخفيف و بدون تخفيف هيچ‌گونه اطلاعي نداشت.
7ــ شركت بابت نفتي كه خود به مصرف مي‌رساند چيزي به ايران پرداخت نمي‌كرد در حالي‌كه مقدار آن زياد بوده است.
8ــ شركت دفاتر محاسباتي خود را به بهانه سري‌بودن هيچ‌وقت در اختيار ايران قرار نمي‌داد؛ به‌گونه‌اي كه عملا ايران را مالك نفت و سهيم در درآمد نمي‌دانست و لذا از نظر آنها به ايران مربوط نبود كه چه ميزان توليد مي‌شود و چه درآمدي وجود دارد بلكه بايد چشم بسته حرف شريك غارتگر را مي‌پذيرفت.
9ــ شركت در سال1312 به جاي تقليل كاركنان خارجي، آنها را به دو برابر افزايش داد و هيچ‌ اقدامي در راستاي آموزش حرفه‌اي ايرانيان به عمل نياورد.
10ــ شركت كمترين اقدامي در راستاي كمك به تسهيل استفاده ايرانيان از گازي كه تلف مي‌شد انجام نداد و لذا اين ثروت سالها همچنان از بين مي‌رفت.
11ــ در جنگ جهاني دوم از مقدار نفتي كه در ايران به متفقين فروخته شد و از اين فروش داخلي مي‌بايست به دولت ايران ماليات پرداخت مي‌شد، هيچ مبلغي به اين‌عنوان پرداخت نگرديد.
12ــ مدت امتياز در سال1312 افزايش يافت و بجاي‌ اينكه در1340 پايان پذيرد، انتهاي آن سال1372 معين شد و با اين حساب ايران براي كسب حق تملك نهايي بر اموال شركت و منابع نفتي به تاخير افتاد.
13ــ از لحاظ سياسي شركت در امور داخلي ايران دخالت مي‌كرد؛ به اين معنا كه با اقدامات شركت عملا دولت در دولت تشكيل شده بود و ماموران ارشد دولتي در خوزستان بايد تحت نظر شركت فعاليت مي‌كردند و با نظر شركت انتخاب مي‌شدند.
14ــ گرچه نفت درواقع به ايران تعلق داشت، اما علاوه بر آن‌كه شركت و دولت انگليس از اين منابع عايدات سرشار داشتند، بين كارمندان انگليسي و كاركنان ايراني شركت نيز كاملا از جهت حقوق، مسكن، بهداشت بيمه، امكانات تفريحي تفاوت و حتي تبعيض نژادي حاكم بود.
15ــ پخش نفت در ايران بر‌عهده شركت بود و شركت حتي اين عمليات پخش داخلي را نيز تابع سود مي‌دانست؛ به‌گونه‌اي كه حتي در مورد عمليات پخش در ايران شركت مدعي بود كه زيان مي‌دهد و لذا مطالبه خسارت مي‌كرد!
16ــ شركت هرچه مي‌خواست به هر ميزان با معافيت گمركي از خارج وارد مي‌كرد. كارمندان انگليسي‌اش در رفاه و ايرانيان صاحب نفت در مجاورت آنها در نهايت فقر به سر مي‌بردند. حدود هشتاد درصد كارگران شركت فاقد منزل قابل سكونت بودند و آنها در محلهايي به نام حلبي‌آباد، چادرآباد، حصيرآباد و كاغذآباد به سر مي‌بردند.
17ــ شركت بيشتر نفت توليدي را به صورت خام صادر مي‌كرد تا عمليات تصفيه در نقاط ديگر انجام گيرد و بديهي است از بابت شركتهاي ديگري كه عمليات تصفيه را انجام مي‌دادند، هيچ مبلغي به ايران پرداخت نمي‌شد.
18ــ پيمانكاران خارجي كه براي شركت كار مي‌كردند مالياتي به ايران پرداخت نمي‌نمودند.
مواد هيجده‌گاه فوق معني كشور زيرسلطه، مفهوم خيانت در نتيجه يك قرارداد، غارتگري يك ابرقدرت، زيان اقتصاد تك‌محصولي و از همه مهمتر بلاي استعمار نو را به‌خوبي نشان مي‌دهد و در عين‌حال ما را متوجه عظمت قيام ملت ايران مي‌سازد. با نظر به اين سودهاي سرشار بود كه انگليس به كمك دربار و دولتهاي دست نشانده و عوامل فراماسون‌ خود با چنگ و دندان همچنان سعي مي‌كرد در ايران صاحب‌اختيار باشد.
قرارداد الحاقي كه به‌نام گس ــ گلشائيان معروف شد، شرايط جديدي را ارائه مي‌داد اما منافع ملت را به طور كامل در بر نداشت. بر طبق اين قرارداد الحاقي، حق‌الامتياز ايران از تني چهار شلينگ به شش شلينگ و حداقل پرداخت سالانه از هفتصدوپنجاه‌هزار ليره بابت بيست‌درصد سود به چهارميليون ليره افزايش مي‌يافت؛ با اين همه از بيست‌درصد سهم ايران چيزي به حساب ذخيره عمومي گذاشته نمي‌شد و ده‌درصد تخفيفي كه براي فروش داخلي منظور مي‌شد بر بيست‌وپنج‌درصد افزايش مي‌يافت. لذا بيداري ملت اين تغييرات را در مقابل ملي‌شدن ناچيز مي‌دانست. پس از آن‌كه شركت اعلام كرد كه درباره خواسته‌هاي ملت تمكين نخواهد كرد، قرارداد الحاقي پس از سير مراحلي در كميسيون رد شد و با پافشاري آيت‌الله كاشاني و ايستادگي ملت اصل ملي‌شدن سرانجام به تصويب رسيد؛ كه سالگرد بيست‌ونهم اسفند درواقع براي تجليل از اين اقدام است.
 [vii]ــ در آن تاريخ نامي از حزب‌الله نبود. اجتماعات منزل پامنار كاشاني به نام عزاداري حسين‌بن علي(ع) شكل مي‌گرفت. آثار اين اجتماعات بيش از تمام آن احزاب و گروهها و دستجاتي بود كه با اهداف مختلف و مقدمات و هزينه‌هاي زياد به فعاليت سياسي مي‌پرداختند. براي‌اين‌كه با آن فضا آشنا شويم مطلبي را كه در روزنامه دنياي اسلام نوزدهم دي1326، آمده نقل مي‌شود: «از طرف ايرانيان مقيم بين‌النهرين كه چندي است به ايران بازگشته‌اند در دهه دوم ماه صفر مجلس عزاداري برپا بود. . . صفوف مختلف و رجال و علما در آن مجلس شركت داشتند و از طرف وعاظ به زبان فارسي و عربي سخنرانيهاي مفيدي در اطراف مباني فلسفه اسلام و مصيبت حضرت حسين‌بن‌ علي ايراد مي‌گرديد. روز شنبه به مناسبت اربعين، هيات عزاداران به حالت اجتماع. . . از مجلس مزبور به طرف منزل حضرت آيت‌الله حاج‌سيدابوالقاسم كاشاني روان شدند تا به مناسبت اربعين به ايشان تسليت گفته و در ضمن از فداكاريهاي ذيقيمت ايشان در راهنمايي امور مسلمين قدرداني نموده باشند. . . در منزل حضرت آيت‌الله از طرف عزاداران كه هزاران نفر بودند مراسم عزاداري و ذكر مرثيه به زبان عربي و فارسي به عمل آمد و به آيت‌الله تسليت و براي سلامتي ايشان به حالت اجتماع دعا گفتند. در اين موقع حضرت آيت‌الله. . . مطالبي ايراد نمودند كه خلاصه آن از اين قرار است: شرح مبسوطي از فداكاريهاي حسين‌بن علي عليه‌السلام را بيان نمودند و اشاره به آن كردند كه حسين(عليه‌السلام) حتي از كشته‌شدن فرزند شيرخوار و اسيرشدن زن و فرزندانش دريغ ننمود و درس شهامت و ازخودگذشتگي را به جهانيان داد. آقاياني كه براي عزاداري گردهم آمده‌ايد، آيا مي‌دانيد چرا حضرت حسين‌بن علي تن به شهادت داد؟ اين‌كه گفته مي‌شود كه فقط براي شفاعت امت خود بوده بي‌جا است. آن بزرگوار دشمن كساني است كه پشت‌پا به مقصد مقدسش مي‌زنند و از هتك نواميس اسلام خودداري ندارند. آيا بر روضه‌خواني فواحش شهر اثري مترتب است؟ حسين مي‌خواست بازار ظلم و تعدي را كه رواج يافته بود از بين ببرد و مردم را درس شهامت و فداكاري بدهد. حسين مي‌خواست به مردم بفهماند كه نبايد زير بار ظلم و جور رفت و در راه احقاق حق بايد از جان دريغ نداشت. حسين براي جلوگيري از اوضاع و احوالي نظير آنچه امروز ما داريم تن به شهادت داد. اگر ما درس فداكاري را از حسين گرفته بوديم گرفتار اوضاع غيرقابل‌تحمل امروزي نمي‌شديم. زمامداران ما و حكومتهاي ما فقط در فكر تامين منافع خود بوده‌اند. مملكت را ويران و مردم را بيچاره نموده‌اند. تا خود موفق به تهيه ثروت بي‌حد و حصر شوند (اشاره به افسران و مامورين انتظامي) باشد كه اين آقايان حاضرند و مي‌شنوند چه مي‌گويم من از كسي باك ندارم و براي بيان حق خود را آماده همه‌گونه فداكاري كرده‌ام. چندسال گرفتار حبس قواي خارجي بودم بعد هم از طرف قواي داخلي حبس و تبعيد شدم. من آشكار مي‌گويم وضع فعلي ما غيرعادي است. مملكت رو به ويراني مي‌رود. ثروت مملكت را زمامداران ما مي‌ربايند. از شدت فقر و پريشاني است كه دختران و زنان مانند سيل به طرف فحشاء مي‌روند! آقايان! اين افراد خواهران و فرزندان ما هستند، ناموس ما هستند. كسي به فكر بدبختي مردم نيست ثروت مملكت مورد استفاده مشتي زمامداران بي‌رحم است (ابراز تاثر شديد حضار) وقتي حضرت امير مشغول رسيدگي حساب بيت‌المال بودند طلحه و زبير كه از صحابه بودند رسيدند حضرت چراغ ديگري روشن فرمود و چراغ اولي را خاموش نمود. علت را چنين بيان كرد كه چراغ اولي متعلق به بيت‌المال بود و چون كار شما راجع به بيت‌المال نيست، استفاده از آن چراغ براي امور شخصي جايز نبود. حال ببينيد تفاوت از كجاست تا به كجا؟! زمامداران ما از خزانه كشور اتومبيلها، پاركها، باغها و هزاران وسيله تعيش فراهم مي‌كنند، حكومتهاي نالايق و دزد و خائن با مردم اين كشور اين‌طور رفتار مي‌كنند و ما به جاي رفع تعدي و پيروي از شهامت و درس فداكاري حسين‌بن‌ علي‌عليه‌السلام فقط اين را ياد گرفته‌ايم كه دور هم جمع شويم و براي حسين گريه كنيم. . . من با آن‌كه از شماها به مناسبت اقدام به عزاداري و اظهار فدويت نسبت به حضرت سيدالشهداء قدرداني مي‌كنم و متشكرم، مي‌گويم اين اقدامات خداپسندانه مردم ميلياردها قيمت دارد ولي ناچارم بگويم آن وجود مقدس خود را فداي دين و آيين و رفع ظلم از مسلمين نمود و با اين وضعيات كنوني كه بر همه‌كس مشهود است اساس دين و آيين و آسايش مسلمين از كثرت ظلم و تعدي متزلزل است. برادران من، فكر دين و آسايش مردم فلك‌زده بيچاره باشيد و با خودخواهي و لاقيدي و تنبلي و ترس، دين و دنياي خود را به باد ندهيد. حكومتهاي فاسد و خائن و دزد همه‌چيز ما را از بين بردند، مباني اخلاقي ما را خراب كردند. وضع زنان و تظاهرات آنها در معابر به‌قدري زننده است كه كشور را به خرابي نسل و فساد عمومي اخلاق سوق مي‌دهد. امراض و طلاق زياد و ازدواج كم شده، من به فكر دين و دنياي مردم هستم من فرزند حسين‌بن علي هستم و زير بار هيچ قوه‌اي نمي‌روم. . .
علت مخالفت من با قوام اين بود كه ديدم خود و اطرافيان دزدش علي‌رؤوس الاشهاد عملياتي به ضرر كشور انجام مي‌دهند و مردم را مي‌چاپند و به روز سياه مي‌اندازند و روزبه‌روز وضع مردم بدتر مي‌شود. . . من چطور مي‌توانستم فرزند حسين‌بن علي بوده و بنشينم و به اين فجايع بي‌اعتنا باشم. مرگ ترس ندارد، روزي هم مي‌رسد.
نيمه‌شعبان سال قبل حكومت قوام من را دستگير كرد و از شما آقاياني كه نسبت به من اظهار علاقه مي‌كنيد يك‌نفر نگفت تقصير اين سيد چه بود. همه شما با ديدن يك‌نفر پاسبان از ميدان درمي‌رويد. برويد درس شجاعت و فداكاري را از حضرت سيدالشهدا بياموزيد. مرگ ترس ندارد و اجل يك‌دقيقه پس‌وپيش نمي‌گردد. . . مردم در امور اجتماعي و ديني خود اهمال دارند. . . عرب سياهي وارد مدينه شد به حضرت رسول‌(صلي‌الله عليه و آله) عرض كرد عيال ندارم و دارايي هم ندارم كه بتوانم زن اختيار كنم. يكي از صحابه ثروتمندي را معرفي كرد كه دختري دارد. حضرت فرمود برو از قول من به او بگو دخترش را به تو بدهد. دختر و پدرش هر دو فرمان حضرت را اجابت و با اعانه‌اي كه جمع‌آوري شد شروع به خريد جهيزيه كردند. دراين بين منادي مردم را از طرف حضرت رسول براي جهاد فراخواند. عرب مزبور چون اين ندا را شنيد درخواست كرد كه از خريد جهيزيه خودداري و بهاي آن را صرف خريد اسلحه براي او كنند. همين عمل را هم كردند و عرب به جنگ رفت و كشته شد (خطاب به حضار). آقايان كداميك از شما حاضر به اين قبيل فداكاريها هستيد؟ كدام‌يك از شما از چنين لقمه چرب و نرمي صرف‌نظر مي‌كنيد؟ اگر ما بتوانيم آن‌طور باشيم و ازخودگذشتگي پيدا كنيم گرفتار مصائب امروزي نخواهيم شد. آقايان اگر شما در كربلا بوديد و ناله حسين عليه‌السلام را مي‌شنيديد آيا آماده همراهي با آنان و هدفشان مي‌شديد يا خير؟ اگر واقعا آماده كمك به حسين بوده‌ايد، پس چرا حالا حاضر به متابعت از دين و روش مقدس او نيستيد. آقايان نترسيد، مسلمان نبايد ترس داشته‌باشد، شهامت داشته‌ باشيد، ايمان خود را قوي كنيد، زيربار ذلت نرويد. مرگ باشرافت بهتر از زندگي ننگين است. . .
وضع مسلمانان در زمان يزيد بهتر از حالا بود. كفار به مسلمين باج و خراج مي‌دادند ولي حالا بر سر ما مي‌كوبند. اسلام رو به توسعه مي‌رفت ولي حالا رو به زوال است. وضع اجتماعي ما امروز به‌مراتب بدتر از زمان يزيد شده است. اين‌همه تعدي، اين‌همه ظلم كي در زمان يزيد رواج داشت؟ در مملكت اسلامي هزاران ميخانه علني داير است. هزاران وسيله فحشاء و فساد اخلاق آماده است. امنيت عمومي و قضايي متزلزل و از جهات معنوي و مادي همه‌چيز خود را از دست داده‌ايم. بعضي از شنيدن اين قبيل مطالب مرا سياسي مي‌خوانند و مي‌گويند آقا سياسي شده است، ولي من فكر دين و اوضاع اجتماع هستم. من از جهت اوضاع و احوال عمومي اين مطالب را مي‌گويم. من دلم به حال مردم لخت و عريان و بدبخت و مفلوك، مريض و بيچاره و گرسنه مي‌سوزد. من چطور مي‌توانم اين اوضاع را ببينم و سكوت اختيار كنم؟ مال ملت را يك مشت شياد لوس و ننر و بي‌همه‌چيز صرف عياشي و آپارتمانها و خانمهاي خود نموده به ملت آقايي مي‌فروشند اقتصاد كشور و چپاول يهود حيات اقتصادي مملكت ما در سايه بي‌عرضگي زمامداران نفع‌پرست نالايق، دزدهاي خائن متاسفانه تجارت مسلمانان به دست چند نفر يهودي اجنبي افتاده‌است. . . برادران مسلمان ما در فلسطين گرفتار حوادث رقت‌آوري شده‌اند خانه و لانه آنها در معرض مصادره از طرف يهود واقع شده‌است. . . مسلمانان دنيا با مسلمين فلسطين ابراز همدردي كنند و تا درجه امكان به كمك آنها بشتابند. . . .»
 [viii]ــ روزنامه ايران مورخ25 خرداد1327 شماره1041 مصاحبه مطبوعاتي هژير نخست‌وزير را كه بيشتر حول محور مخالفت آيت‌الله كاشاني است چنين منعكس مي‌كند: «يكي از نمايندگان جرايد سوال كرد نظر خود را درباره تظاهراتي كه اين روزها شده‌است بيان نماييد؟ هژيرگفت من وظيفه دارم كه نگذارم عده‌اي توليد وحشت كنند و عقيده خود را به عده‌اي تحميل كنند. مثلا آقاي سيدابوالقاسم كاشاني نسبت به من بي‌لطف هستند، بسيار خوب، اعلاميه عليه من مي‌دهند بسيار خوب، دلشان مي‌خواهد پيروانشان دكانهايشان را ببندند اين‌هم بسيار خوب ولي ديگر نبايد آنهايي را هم كه نمي‌خواهند دكانهاي خود را ببندند مجبور كنند. . . خبرنگار ديگري پرسيد امروز صبح از ساعت هفت اطراف منزل آقاي سيدابوالقاسم كاشاني دژبان گذاشته بودند كه كسي با ايشان ملاقات نكند به‌طوري‌كه آقاي سيدحمزه غوث وزيرمختار عربستان كه به وسيله وزارت خارجه از آقاي كاشاني وقت ملاقات گرفته بود نتوانست موفق به ديدار ايشان شود اين تضييقات چرا صورت گرفته؟
هژير پاسخ داد من دستور خاص درباره آقاي سيدابوالقاسم كاشاني نداده‌ام اداره شهرباني يك دستور كلي دارد كه بايد نظم شهر را حفظ كند. به شهرباني اطلاع داده شده بود كه ممكن است در مقابل منزل آقاي كاشاني تصادفي ميان موافقين و مخالفين زمامداري من روي بدهد. شهرباني عده‌اي را در آنجا گماشته بود كه نگذارد خداي‌نكرده چنين تصادفي روي دهد. اگر چنين كاري نشود و آشوبي روي دهد، تصديق مي‌كنيد كار مامورين انتظامي مشكل مي‌شود. مثل هفدهم آذر وقايع ناگواري روي مي‌دهد. مسلم است كه آقاي كاشاني مايل نيستند از دماغ كسي خون بيايد. البته با من مخالفند، من را براي زمامداراي مناسب نمي‌دانند، بسيار خوب اعلاميه بدهند. هروقت راي در مجلس نداشتم كنار مي‌روم اما اگر كساني بخواهند به مجلس تعرض كنند مسلم است مامورين نظميه نمي‌توانند ساكت باشند.»
 [ix]ــ به كتاب سيري در نهضت نفت و به جلد اول تاريخ سياسي معاصر ايران در بحث آغاز مبارزات براي ملي‌شدن نفت مراجعه گردد.
 [x]ــ نكته بسيار جالب درخصوص فعاليتهاي آيت‌الله كاشاني در آن زمان، اين بود كه ايشان در شرايطي كه هنوز حتي گروههاي مبارز اسلامي فلسطين شكل نگرفته بودند، علاوه بر توجه به مسائل داخلي ايران و مبارزه شديد در اين راستا، با نگاهي دورانديش و بسيار واقع‌بينانه وقايع فلسطين و اشغال آن را نيز مد نظر داشت؛ چنان‌كه در سي‌ويكم خرداد1327، يعني قبل از تبعيد به لبنان، در مسجد شاه سابق (مسجد امام فعلي) در اين زمينه سخنراني مبسوط و هشداردهنده‌اي را درخصوص وضعيت فلسطين ايراد كردند و مردم را به تاثر از اين وضعيت و ابراز همدردي و حمايت از برادران مسلمانشان و قبله اول مسلمين برانگيختند؛ به‌گونه‌اي كه به تاثير از اين سخنان، هزاران نفر براي حركت به سوي فلسطين و شركت در جنگ و جهاد اعلام آمادگي كردند.
 [xi]ــ كاشاني در جواب تلگراف منصور، نخست‌وزير، مبني بر بلامانع‌بودن بازگشت ايشان به كشور نوشت: «در مملكتي كه بويي از عدالت و قانون نيست و همه چيز دستخوش هوي و هوس معدودي خائن و وطن‌فروش خودسر است چگونه مي‌توان زيست. مسئول آن‌همه مظالم خانمانسوز و مرجع دادخواهي كي و كجاست؟ از توهين به مقام روحانيت نمي‌توانم صرفنظر كنم و در مقابل آن‌همه فجايع و مظالم بر ملت لخت و گرسنه فاقد همه وسايل زندگاني و تغيير قانون اساسي كه سم قاتل است نمي‌توانم ساكت باشم. . . .»
 [xii]ــ تشكيل‌دهنده مجمع مسلمانان مجاهد شمس قنات‌آبادي بود كه در آن تاريخ فعاليت زيادي با لباس روحانيت داشت. وي در خاطرات خود مي‌نويسد «روز و ساعت موعود فرا رسيد. در ساعت نه صبح در فرودگاه مهرآباد آن‌چنان اجتماعي تشكيل گرديد كه تا آن روز كسي نظيرش را نديده بود. به‌طور قطع صدها هزار نفر از مردم تهران متشكل از علما و رجال سياستمداران، تجار، اصناف، بازاريان، جمعيتها و دستجات مذهبي مخصوصا دستجات عظيم از كارگران عادي كارخانجات براي شركت در استقبال از آقاي كاشاني تمام بستر خيابان شاهرضا (انقلاب اسلامي) و آيزنهاور (آزادي) و خيابان فرودگاه و خود فرودگاه را پوشانده بود و من قطع‌نظرازاينكه از اين استقبال عظيم براي آيت‌الله كاشاني كه سمت رهبري و پيشوايي ما را به‌طور عموم و سمت مرشدي مرا به‌طورخصوص داشت، شاد و مسرور بودم و بازهم به دليل اينكه در مقابل حزب توده چنين اجتماع عظيم و باشكوهي از تمام طبقات مسلمان مردم تهران تشكيل شده بود. . . نزديك ساعت ده صبح طياره حامل كاشاني و پسرش آقا مصطفي و ساير كساني‌كه چندي قبل به بيروت رفته بودند در فرودگاه مهرآباد به زمين نشست و ناگفته نگذارم كه تمام اعضاي جبهه ملي از ساعت هشت در فرودگاه حاضر بودند و تقريبا چند دقيقه قبل از نشستن طياره دكتر مصدق كه يكي او را همراهي مي‌كرد به سالن فرودگاه وارد شد. . . مصدق از كثرت جمعيت داخل سالن حالش دگرگون شده بود و چون دربهاي سالن بسته بود مكي از پشت شيشه با اشاره مرا متوجه كرد. من كاشاني را به طرف دريچه بزرگ شيشه‌اي كه مصدق در پشت آن بود هدايت كردم. ولي نمي‌دانم ناگهان در اثر چه عاملي دريچه بزرگ شيشه‌اي فرودگاه درهم شكست لذا فورا مصدق را از پنجره به كمك مكي به محوطه نزد كاشاني آوردم و چون ديدم كه مردم با مامورين انتظامي حزب ما كلنجار مي‌روند و مي‌خواهند به داخل محوطه خارجي فرودگاه هجوم بياورند، فورا خود را به همان دريچه شكسته‌شده رسانده و تقريبا با عصبانيت فرياد زدم: مردم قرار ما اين نبود و اين‌گونه كارها برخلاف شئون مردم تهران است، به‌جاي خود قرار گيريد. من آيت‌الله كاشاني را پيش شما مي‌آورم. مردم با شرف هم همچنان خود را كنترل كرده به جاي خود قرار گرفته، به دادن شعار و فرستادن صلوات مشغول گرديدند. توقف آيت‌الله كاشاني در يكي از اتاقهاي فرودگاه دقايقي چند بيشتر طول نكشيد. پس از ديدار مختصري با اعضاي جبهه ملي و عده‌اي از علما براي سوارشدن و حركت‌نمودن از جاي برخاستند و چون مصدق حالش دگرگون شده بود، مكي او را از يكي از راههاي نسبتا خلوت‌تر به اتومبيلش رساند و رفتند. آيت‌الله كاشاني را به يك سواري كه قبلا آماده شده بود سوار كردم. . . ماشين مستقبلين هم در چند رديف ولي طبق برنامه به دنبال ماشين آقاي كاشاني به حركت درآمدند. اشكال كار در طول راه توقفهاي اجباري مردم بود كه مردم محلات سر راه و جمعيتها مي‌خواستند گوسفند قرباني كنند و خوش‌آمد بگويند. نزديك ساعت دوازده ظهر بود كه از مقابل دانشگاه تهران عبور كرديم كه به اجتماع عظيم دانشجويان برخورد نموديم و بالاجبار متوقف گرديديم. يكي از دانشجويان به نمايندگي دانشگاهيان خطابه‌اي قرائت كرد و خيرمقدم گفت كه من به آقاي كاشاني گفتم از شيشه ماشين سرش را بيرون آورد و در جواب دانشگاهيان با آن صداي ضعيف و لرزان باعنوان عزيزان من چند كلمه‌اي صحبت نمود و حركت كرديم و پس از طي خيابان شاهرضا (انقلاب اسلامي) و سعدي شمالي و شاه‌آباد و بهارستان و سرچشمه در حدود ساعت دو بعدازظهر به خواست خداي بزرگ در حالي‌كه دهها هزارتن از مردم تهران ماشين‌ حامل كاشاني را همراهي مي‌نمودند، به منزل كاشاني در پامنار وارد گرديديم. . . سروكله روزنامه‌نويسان و مخبرين خارجي و نمايندگان مطبوعات جهان پيدا شد. از هر دسته براي مصاحبه مي‌آمدند و شاه‌بيت مطالب تمام مصاحبه‌ها نفت بود.»
 [xiii]ــ آيت‌الله كاشاني پس از مراجعت بلافاصله مبارزات را با شدت بيشتري از سر گرفت و طي بيانيه‌اي از مردم خواست كه با حفظ وحدت و مجاهدت و فداكاري به هيات حاكمه خائن و بي‌وجدان و وطن‌فروش ميدان ندهند و تصريح كرد كه نفت متعلق به ملت ايران است. متن بيانيه ايشان از اين قرار است: «بسم‌الله الرحمن الرحيم. پس از سلام، برادران عزيزم چون دنيا دار اسباب است و هيچ امري بدون اسباب ماديه ميسر نيست، به صرف دعا نبايد قناعت كرد. بايد همه دست برادري و اتحاد و صميمت به هم بدهيد و در امور اجتماعيه همت و مجاهدت و فداكاري نماييد و ميدان را براي خائنين باز نگذاريد كه همه‌چيز اين ملت را با شهوتراني و عياشي و خودخواهي به باد فنا بدهند. كجا رواست پنجاه‌هزار نفر از برادران آذربايجاني شما در زمان گذشته از گرسنگي و سرما بميرند و اغلب اين ملت لخت و گرسنه و مريض از نعمت آزادي محروم باشند و چند نفر خائن بي‌وجدان وطن‌فروش كه فعلا نمي‌خواهم نام ببريم هرچه مي‌خواهند بكنند. برادرانم مثل من خادم فداكاري داريد كه بدون طمع و غرض شخصي جان خود را كف دست گرفته براي دين و دنياي شما جانبازي مي‌كند كه اگر دست فداكاري به من ندهيد و به باري به هر جهت بگذرانيد و مسالحه نماييد روز بروز كارتان سياه‌تر مي‌شود و عندالله مسئول خواهيد بود.» (روحانيت و ملي‌شدن نفت ص50)
 [xiv]ــ از قرار معلوم رزم‌آرا قصد داشت برخي از مخالفان خود و از جمله آيت‌الله كاشاني را از سر راه خود بردارد اما پيش از اين‌كه به اين هدف خود جامه عمل بپوشد، در شانزدهم اسفند1329 در صحن مسجد امام به قتل رسيد.
 [xv]ــ راديوي لندن در قبال تصويب اصل ملي‌شدن در تفسيري گفت: «امروز پارلمان ايران پيشنهاد ملي‌كردن صنعت نفت را در كشور تصويب كرد. اين پيشنهاد توسط عده معدودي مرتجعين و ثروتمندان و ملاهاي متعصب كه در راس آنها سيدابوالقاسم كاشاني است داده شده بود اين فكر را اصلا عده‌اي منفي‌باف به‌وجود آوردند، رزم‌آرا بود كه مي‌فهميد ايران نمي‌تواند نفت را اداره كند.» راديو مسكو نيز در اين تاريخ به تمجيد از رزم‌آرا پرداخت و از اقدامات او در راستاي نزديكي به شوروي ياد كرد و از قول يكي از جرايد ارگان ارتش سرخ گفت: «رزم‌آرا افسر باكفايتي بود كه به هر نقطه ايران سفر كرده و به موقعيت جغرافيايي آن كاملا آشنا بود. رزم‌آرا در نظر نداشت ديكتاتوري را در ايران برقرار سازد و حتي مايل بود افسران ايران به شوروي اعزام شوند و تعليمات جديد ارتش سرخ را فراگيرند و از دولت شوروي سلاح جديد خريداري نمايد و تمايل داشت امتياز نفت شمال را به شوروي بدهد. رزم‌آرا به بهبود روابط دوستانه و تجاري دو كشور شوروي و ايران علاقه داشت.» دفاع مطبوعات و دولتمردان شوروي از رزم‌آرا و نزديكي او به شوروي، نشان مي‌داد كه او دو طرف بيگانه را با خود همراه ساخته بود و قصد داشت يك نظام ديكتاتوري نظير دوران رضاشاه را با حمايت بيگانگان شكل دهد. انگليس قتل رزم‌آرا را يك فاجعه توصيف كرد.
 [xvi]ــ آيت‌الله كاشاني سردبير روزنامه الاهرام مصر (حسنين هيكل) در زماني‌كه شايعاتي مبني بر وجود توطئه‌اي براي ترور آيت‌الله كاشاني مطرح شده بود و اين مساله در زمان اوج بحث ملي‌شدن نفت مطرح گرديد مصاحبه‌اي را با آيت‌الله كاشاني انجام داده است كه اوضاع ايران را در آن زمان به‌خوبي نشان مي‌دهد:
«س‌ــ شنيدم كه توطئه‌اي از طرف بعضي از افسران به قصد جان آن‌جناب شده است. آيا اين اطلاع كه به من رسيده درست است يا نه و اگر درست است آيا آن‌جناب توطئه‌كنندگان را مي‌شناسيد؟
ج‌ــ به من خبر رسيده است كه چندنفر از افسران در تهيه سوءقصدي نسبت به من و بعضي دوستانم بوده‌اند و اين اشخاص افسراني هستند كه در كارها و نقشه‌هاي نخست‌وزير مقتول شركت داشته‌اند.
س‌ــ آيا جنابعالي براي اين موضوع با مقامات بزرگ ارتش ملاقات و گفت‌وگو كرده‌ايد؟
ج‌ــ من با هيچ‌يك از مقامات مسئول ارتش ملاقات نكرده‌ام [بلكه] فقط به رئيس ستاد ارتش خبر داده‌ام چند نفر خيال چنين سوءقصدي كرده‌اند؛ همچنين به رئيس ستاد ارتش به وسيله تلفن گفته‌ام [كه] چون من به ارتش مملكت علاقمند هستم و ميل دارم احترام قشون محفوظ بماند، بهتر است خود ستاد ارتش آنها را تعقيب و موجبات مجازات افسران مزبور و همدستان آنها را فراهم نمايد و موضوع روشن شود.
س‌ــ در اين دو سفر اخير كه به ايران آمده‌ام و با طبقات مختلف مردم تماس گرفته‌ام، استنباط كرده‌ام كه آن‌جناب بيش از اعليحضرت در ميان مردم نفوذ دارند آيا در اين مورد من اشتباه نكرده‌ام و حق با من است؟
ج‌ــ طبيعي است كه مردم معمولا به خدمتگزاران فداكار خود علاقمند مي‌باشند و بايد بدانيد كه من در بين‌النهرين نيز نفوذ دارم و حتي نفوذ من در آنجا از ايران بيشتر است.
س‌ــ آيا فعاليت آن‌جناب بيشتر متوجه امور مذهبي است يا امور سياسي؟
ج‌ــ در دين ما رهبانيت نيست و دخالت در امور سياسي يعني رسيدگي به كارهاي اجتماعي هموطنان مسلمان از وظايف پيشوايان دين اسلام است.
س‌ــ جنابعالي راجع به اين عملي كه نسبت به نخست‌وزير شد و اين گلوله‌اي كه او را به قتل رسانيد چگونه قضاوت مي‌كنيد و چه نظري داريد؟
ج‌ــ اين عمل به نفع ملت ايران بود و اين گلوله و ضربه عاليترين و مفيدترين ضربه‌اي بود كه بر پيكر استعمار و دشمنان ملت ايران فرود آمد.
س‌ــ جنابعالي درباره قاتل نخست‌وزير چگونه فكر مي‌كنيد و به نظر آن‌جناب با قاتل رزم‌آرا چه بايد كرد؟
ج‌ــ قاتل رزم‌آرا بايد آزاد شود؛ زيرا اين اقدام او در راه خدمت به ملت ايران و برادران مسلمانش عملي شده است و چون در حكومت ملي قضاوت افكار عمومي محترم است و رزم‌آرا را افكار عمومي ملت ايران محكوم كرده است، در حقيقت حكم اعدام را افكار عمومي ملت ايران صادر كرده است و شما مي‌دانيد كه هيات حاكمه و قوانين اجتماعي هر كشور مولود افكار عمومي مردم آن كشور مي‌باشد و خليل طهماسبي مجري اراده قاطبه ملت ايران بوده است.
س‌ــ من در كشورهاي عربي از تشكيلات اخوان‌المسلمين اطلاع دارم. آيا آن‌جناب با تشكيلات اخوان‌المسلمين بستگي و ارتباط دارند؟
ج‌ــ كليه مسلمين با يكديگر ارتباط ديني و معنوي دارند و مومنين در همه‌جا با هم برادرند اما ارتباط مخصوص بين ما و تشكيلات اخوان‌المسلمين نيست.
س‌ــ اگر اعليحضرت در اعمال رزم‌آرا يا جانشينان او شركت و دخالت داشته باشند، نسبت به ايشان چگونه قضاوت مي‌كنيد و چه خواهيد كرد؟
ج‌ــ به‌طوركلي شاه در حكومت ملي مسئول است و در اين‌باره من صلاح نمي‌دانم دراين‌باره بيش از اين چيزي بگويم.
س‌ــ آيا در ضمن ملي‌شدن صنايع نفت جنوب آن‌جناب موافقت دارند كه مهندسين و كارمندان انگليسي براي استخراج نفت با ايران همكاري كنند؟
ج‌ــ من هرگز نمي‌توانم با چنين كاري موافقت داشته باشم براي‌اين‌كه سرچشمه اكثر بدبختيهاي ملت ايران از عمال شركت نفت است كه در شئون مختلف مملكت دخالتهاي ناروا مي‌كنند. من معتقدم كه اگر انگليسيها حاضر شوند دو برابر آنچه از نفت ايران مي‌برند، به ما بدهند باز هم بايد دست آنها از منابع نفت قطع شود.
س‌ــ اگر شركت نفت و دولت انگليس حاضر شود مساله ملي‌كردن نفت جنوب را بپذيرند، چه خواهيد كرد؟
ج‌ــ ما با دولت انگليس جنگ نداريم و اوضاع دنيا و موقع بين‌المللي هم به دولت انگليس ديگر فرصت و اجازه نخواهد داد كه كشتيهاي جنگي خود را به ايران بياورد و مملكت ما را تهديد نمايد. ما طبق حقوق بين‌المللي و منشور ملل متفق حق داريم كه خودمان از منابع نفت مملكتمان بهره‌برداري كنيم و دست اجانب را از منابع ثروت وطن خود كوتاه كنيم.
س‌ــ اگر شركت نفت موضوع اختلاف را به ديوان داوري لاهه ببرد، چه خواهيد كرد؟
ج‌ــ مدتي است كه كاپيتولاسيون الغاء شده است و اگر در داخل كشور ايران دعوا و يا اختلافي ميان خارجيان و ايرانيها پيش‌آمد كند، آن دعوا بايد در محاكم ايراني مطرح شود و مورد قضاوت قرار گيرد.
س‌ــ من اطلاع دارم در قرارداد ماده‌اي است كه اگر اختلافي بين شركت نفت جنوب و ايران پيش آيد، بايد به ديوان داوري لاهه رجوع كنند و دولت انگليس ناچار به ديوان مزبور مراجعه خواهد كرد.
ج‌ــ كدام قرارداد؟ قرارداد1933 را مي‌گوييد؟ ملت ايران آن را تحميلي مي‌داند و قانوني نمي‌شمارد؛ زيرا امضاءكنندگان آن از طرف ايران رسما در مجلس شوراي ملي ايران اعتراف كرده‌اند كه قرارداد1933 به زور و جبر به ملت ايران تحميل شده است و كسي كه اين اعتراف رسمي را كرده است اكنون وكيل مجلس سنا مي‌باشد؛ به‌علاوه راديو و خبرگزاريها و مطبوعات و رجال مسئول انگلستان بارها رسما گفته و اقراركرده‌اند كه حكومت شاه سابق ديكتاتوري بوده است. بنابراين چگونه توقع داريد كه ملت ايران تاوان قراردادي را بدهد كه در حكومت ملي و به دست مردم تنظيم نشده و فقط تحميل يك نفر ديكتاتور بوده‌است بدهد.
س‌ــ آيا آن‌جناب درباره جبران خسارت شركت نفت و پرداخت قيمت موسسات عظيم شركت نفت جنوب چه فكر مي‌كنيد؟
ج‌ــ طبق قرارداد دارسي كه مدت آن شصت‌سال بوده است پس از انقضاء مدت، كليه موسسات شركت نفت بايد به ايران تعلق گيرد و چون بيش از دو سال از آن مدت باقي نمانده است، قاعدتا بايد درباره يك‌ششم آن موسسات حق دخالت داشته باشند و براي مطالبات ايران محاسبين قوي و بيطرف بنشينند و حساب كنند.
س‌ــ اگر محاسبين بيطرف بين‌المللي قرارشود درباره اين موضوع حساب كنند به نظر آن جناب قابل قبول خواهد بود؟
ج‌ــ اگر حقيقتا بيطرف باشند البته قبول داريم.
س‌ــ آيا دولت اتحاد شوروي را يك كشور امپرياليست و متجاوز نمي‌شناسيد و كمونيستها و بلشويكها را براي ايران خطرناك نمي‌دانيد؟
ج‌ــ من درباره امپرياليست‌بودن روسها اطلاع ندارم و به ما مربوط نيست و مردم ايران ميل ندارند كه هيچ دولت بيگانه‌اي يا عمال دولت اجنبي در كارهاي داخلي مملكت ما دخالت كنند. اما مي‌دانم كه اگر خطر بلشويكي (كمونيزم) هم متوجه مملكت ما شود يا شده باشد، تقصير انگليسيها است؛ براي‌اين‌كه عمال شركت نفت و سياست انگليسيها در انتخابات دخالت مي‌كنند و در تعيين و انتخاب اعضاء و روساي موثر ادارات دولتي و پستهاي حساس دخالت دارند و از وزيران و زمامداران نفع‌طلب خائن حمايت مي‌كنند و در نتيجه روزبه‌روز تحميل و فشار به طبقات زحمتكش فقر و فساد اخلاقي توسعه مي‌يابد و در نتيجه زمينه را براي رشد افكار كمونيستي مهيا مي‌سازد.
آيت‌الله در پايان مصاحبه گفتند من سياست انگلستان را هميشه براي ممالك اسلامي پرضرر ديده‌ام و از بس شاهد مشقات و رنجهايي بوده‌ام كه برادران مسلمان و هموطنان ايراني از سياست انگليس ديده‌اند حاضر نبوده‌ام كه با انگليسها روبرو شوم. اميدوارم كه گفته‌هاي مرا تحريف نكنيد.» (رك به: حسنين هيكل، ايران، كوه آتشفشان، ترجمه: سيدمحمد اصفيايي، قسمت ضمائم كتاب، ص184 و بعد.)