درباره جشن هنر شیراز نمایی از خیانت های فرهنگی شاه
سی و یکیمن سال پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران بر ضد رژیم غربی و استبدادی پهلوی را در حالی جشن می گیریم که هنوز بسیاری از زوایای این حادثه عظیم که مسیر تاریخ جهان را تغییر داد ، ناگفته مانده است . هنوز نسل جوان کشورمان با بسیاری از مظالم حکومت شاه و ماهیت رهایی بخش انقلاب 57 آشنا نشده و این مسئله می تواند زمینه ساز مشکلات اجتماعی و فرهنگی شود. این حق نسل امروز است که تصویری درست و واقعی از زمان شاه پیدا کند و این وظیفه نسل آگاه انقلاب کرده است که آگاهی خودش را به فرزندانش منتقل کند.
جشن هنر شیراز یکی از پدیده های افشاکننده ماهیت پلید حکومت شاهنشاهی ایران است . جشنی که دستگاه طاغوت برای تضعیف فرهنگ دینی مردم و تحکیم کاخ های خودش برپایش می کرد. آن ها خوب فهمیده بودند که پایبندی مردم به ارزش های اسلامی و سلامت اخلاقی و روحی جوانان سد راهشان است ، به همین دلیل با راه انداختن برنامه هایی مثل این جشن در پی شکستن این سد بودند.
"جشن هنر شیراز" به عنوان یکی از گردهمایی های هنری دوره طاغوت ، محل تجلی و خود نمایی سیاستگذاری ها و علایق فرهنگی حکومت پهلوی بود. این جشن با طراحی و حمایت فرح ،همسر شاه ، شکل گرفت – وبه همین دلیل به بازیچه شهبانو معروف شد – و با هزینه ای سنگین بالغ بر صد میلیون تومان ( که در آن زمان رقم سهمگینی به حساب می آمد) از سال 1346 تا 1356 به اجرا در می آمد.
جشن شیراز ، به اسم هنر ، به محلی برای ترویج فحشا و هرزگی تبدیل شده بود که در این باره اسناد بسیاری موجود است. ازجمله درسند مورخ 17 اسفند 56 ساواک آمده است "از اداره دوم اطلاعات و ضد اطلاعات 33 د ، به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور. برابر خبر واصله :نواری از نمایش خوک و بچه که هفتم ماه مبارک رمضان در خیابان فردوسی شیراز به نمایش گذارده شده و از طریق تلویزیون مداربسته نیز پخش گردیده است.در این نمایش عملیات جنسی زن و مرد به طور زننده در معرض دیدگان همگان گذاشته شده است.در این نوار واعظی " مشخصات نامعلوم " با شرحی کامل نمایش مزبور را محکوم نموده و مردم نیز ضمن تایید اظهارات وی دولت را محکوم کرده اند."
همچنین آنتوني پارسونز ، سفير وقت انگليس در ایران، که از مهمانان جشن هنر سال 56 بود درباره آن نوشته بود: «جشن هنر سال 1356 شيراز، از نظر كثرت صحنههاي اهانتآميز به ارزش هاي اخلاقي ايرانيان از جشن هنر پيشين فراتر رفته بود. به عنوان مثال يك شاهد عيني صحنههايي از نمايشي را كه ترتيب داده بودند، يك باب مغازه را در يكي از خيابان هاي پر رفت و آمد شيراز اجاره كرده و ظاهراً ميخواستند برنامه خود را كاملاً طبيعي در كنار خيابان اجرا كنند، صحنه نمايش نيمي از داخل مغازه و نيمي در پيادهرو مقابل آن بود. يكي از صحنههايي كه در پيادهرو اجرا ميشد، تجاوز به عنف بود كه به طور كامل (نه به طور نمايشي و وانمودسازي) به وسيله يك مرد با يك زن كه پيراهنش به وسيله مرد متجاوز چاك داده ميشد در مقابل چشم همه صورت گرفت. ولي موضوع به شيراز محدود نشد و توفان اعتراض كه عليه اين نمايش برخاست، به مطبوعات و تلويزيون هم رسيد. من به اين خاطر موضوع را با شاه در ميان گذاشته و به او گفتم اگر چنين نمايشي به طور مثال در شهر منچستر انگليس اجرا ميشد، كارگردان و هنرپيشگان آن جان سالم بدر نميبردند. شاه مدتي خنديد و چيزي نگفت.»
اما علاوه بر این موارد غیر اخلاقی ، جشن هنر شیراز ، محلی برای خوش گذرانی خارجی ها شده بود . به طوری که در آن سال ها که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران به خصوص در روستا ها و شهرستان ها از فقر و محرومیت شدید رنج می بردند ، حکومت برای خود نمایی در مقابل خارجی ها ، هواپیمای رایگان و دربست در اختیار آن ها قرار می داد و در شیراز بهترین هتل ها ، محل اقامت مهمانان بیگانه بود.
بر خلاف مشارکت یا سکوت روشنفکران و چپگرا های به ظاهر مخالف با رژیم شاه ، این روحانیت بود که به جشن هنر معترض شد. از جمله روحانیونی که به این جشن اعتراض کردند می توان به آيت الله دستغيب و شيخبهاءالدين محلاتي اشاره کرد.
حضرت امام خميني(ره) نیز که در آن زمان در حال گذراندن دوره تبعید در نجف بودند در واکنش به برگزاری جشن هنر شیراز در 7/6/56 سخنرانی کردند و فرمودند : «شما نميدانيد كه اخيراً چه فحشايي در ايران شروع شده است. شما اطلاع نداريد، گفتني نيست كه چه فحشايي در ايران شروع شده است. در شيراز عمل شد و در تهران ميگويند بناست عمل بشود و كسي حرف نميزند! آقايان ايران هم حرف نميزنند، من نميدانم چرا حرف نميزنند؟! اين همه فحشا دارد ميشود و اين ديگر آخرش است ، يا نميدانم از اين آخرتر هم دارد! در بين تمام مردم جمعيت نشان دادند اعمال جنسي را! و [آقايان] نفسشان در نيامد.
حضرت امام ضمن این که دولت و شخص شاه را مقصر آن فجایع دانستند ، از مردم خواستند که نسبت به آن بی حرمتی ها اعتراض کنند: "اينها بايد اعتراض بشود، بايد گفته بشود. اگر ملتها همه با هم، ملت همه با هم، مطلبي را اعتراض كنند و احكام اسلام را بايستند و بگويند، امكان ندارد كه همچو قضايايي واقع بشود. از سستي ما و ضعف ما و استفاده از ضعف ما [ميگويند] اينها يك دستهاي هستند ضعيف و بيچاره! در صورتي كه شما قوه داريد، پشتوانهتان ملت است. ملت باز مسلمان است. اين ملت مسلمان علاقه دارد به اسلام، علاقه دارد به روحاني اسلام، ... اينها همه بايد دست به دست هم بدهند بايد اجتماع كنند، فقيهش با مهندسش، دكترش با محصلش، دانشگاهي با مدرسهايش دست به دست هم بدهند تا بتوانند يك كاري انجام بدهند و بتوانند از زير اين بارهايي كه بر آنها تحميل ميشود، از زير اين بارها بيرون بروند ..."