خيانت تاكتيكي ارتشبد - بررسي عملكرد ارتشبد قرهباغي در دوره پهلوي
از دوران جواني و در دانشكده افسري با وليعهد يار و دمخور شد و همين باعث گرديد كه در دوران سلطنت محمدرضا پهلوي مدارج ترقي را بهسرعت طي كند و از ستواندومي پياده به رياست بزرگ ارتشداران و بعد از آن به عضويت در شوراي سلطنت درآيد. قرهباغي بهخاطر اعلام بيطرفي ارتش در بحبوحه پيروزي انقلاب اسلامي، به يك چهره سوالبرانگيز تاريخي مبدل گشت و با خائن قلمدادشدن او از سوي سلطنتطلبان، بر اين ابهام افزوده شد، اما بايد نگاهي دقيقتر به جزئيات تاريخ انقلاب اسلامي انداخت تاحقيقت روشن گردد. بهنظر ميآيد حضور ژنرال هايزر (معاون فرمانده نيروهاي امريكايي مستقر در اروپا) در كنار قرهباغي و نقش او در ارتقائات او تا عضويت در شوراي سلطنت، ميتواند مورد تامل قرار گيرد. هرچند هايزر نيز بعد از پيروزي انقلاب او را خيانتكار دانست اما مقاومت قرهباغي تا روز قبل از بيستودوم بهمن سال 1357 براي حفظ سلطنت، سركوب مخالفان از سوي او، اختفاي بيش از يكسال در تهران، فرار و پيوستن به عناصر گريخته از ايران و سرانجام ملاقات با رضا پهلوي و ساير مخالفان انقلاب، احتمالات و چراهاي ديگري را در مورد او مطرح ميكند. حتي طولكشيدن اختفاي او در ايران براي چهاردهماه بيمعني نيست؛ چراكه او نيز ميتوانست زودتر از اين موعد كشور را ترك كند. شايد حضور او در ايران براي طرحهاي براندازانه امريكا در ايران ضروري بود. قضاوت دراينباره را بايد به تاريخ و پژوهشهاي مفصل و دقيقتر سپرد. نوشتار زير با لحاظ اين سوالات، به معرفي قرهباغي ميپردازد.
عباسكريم قرهباغي، فرزند كريم، در روز دهم آبانماه 1297.ش[i] در كوچه قرهباغيهاي تبريز متولد شد. وي پس از پايان تحصيلات ابتدايي براي گذراندن دوره متوسطه وارد دبيرستان رشديه تبريز شد اما در سال 1313 دبيرستان مزبور را رها كرد و به دبيرستان نظام تبريز وارد شد. او در سال 1315 فارغالتحصيل گرديد.[ii]
قرهباغي در مهرماه 1315 وارد دانشكده افسري شد.[iii] ورود او به دانشكده افسري، با دوره وليعهدي محمدرضا پهلوي مصادف بود. وي كه به اتفاق حسين فردوست، علي قوام و فتحالله مينباشيان در دسته وليعهد بود، به سمت منشي مخصوص وليعهد انتخاب شد.[iv]
خدمت نظامي قرهباغي از مهرماه 1317 با درجه ستواندومي در هنگ پياده پهلوي لشكر يكم آغاز شد. وي تا شهريور 1320 عهدهدار فرماندهي گروهان مسلسل ضدهوايي در اين هنگ بود.[v] قرهباغي در سال 1321 به منظور تشكيل سازمان گارد سلطنتي به يگان مزبور منتقل شد. وي در حين خدمت در گارد سلطنتي، دوره حقوق دانشگاه تهران را طي كرد و در خردادماه 1324 به اخذ درجه ليسانس نائل گرديد. در سال 1328 فرماندهي مامورين انتظامات جهت تشكيل مجلس موسسان در كاخ دادگستري به قرهباغي واگذار گرديد.[vi]
در سال 1329 كه حسين فردوست از سوي شاه ماموريت يافت گارد جاويدان را براي محافظت از كاخهاي سلطنتي تشكيل دهد، قرهباغي به معاونت وي برگزيده شد. قرهباغي تلاش زيادي براي تشكيل و سپس انتخاب افراد گارد جاويدان انجام داد. بدينترتيب مدتي نيز فرماندهي گارد جاويدان به وي واگذار گرديد.[vii]
مدتي بعد قرهباغي براي طي دوره عالي رسته پياده، عازم كشور فرانسه گرديد و همزمان در دانشگاه پاريس دوره دكتراي حقوق را در سال 1333 به پايان رسانيد. او پس از مراجعت به ايران در دايره عمليات ركن سوم ستاد ارتش به خدمت مشغول شد.[viii]
قرهباغي در 1334 مجددا عازم فرانسه گرديد تا در دانشگاه جنگ فرانسه دوره عالي را طي كند. ازاينرو در سال 1335 دوره نهم ستاد دانشگاه جنگ، 1339 دوره عالي نيروهاي مشترك و در 1340 ديپلم عالي دانشگاه جنگ فرانسه را به پايان رسانيد.[ix]
وي در اول مهرماه 1340 به درجه سرتيپي ارتقاء يافت و در دوازدهم اسفندماه 1341 به سمت فرماندهي دانشگاه نظامي منصوب شد.[x] وي همزمان اداره دانشكده نظامي رستههاي مختلف ارتش را نيز بر عهده داشت.[xi] او با حفظ سمت، در سال 1342 فرماندهي درجهداران دوره سپاهدانش، فرماندهي خط سير مسافرت پادشاه دانمارك به ايران و فرماندهي خط سير مسافرت رئيسجمهور هند به ايران را برعهده داشت.[xii]
قرهباغي در سال 1343 به رياست دادگاه تجديدنظر ويژه دادرسي ارتش منصوب گرديد. دادگاه مزبور كه جهت تجديدنظر در پرونده آيتالله طالقاني، مهندس بازرگان، دكتر سحابي و عدهاي از افراد منسوب به نهضت آزادي تشكيل شده بود،[xiii] سرانجام پس از پانزده جلسه رسيدگي به پرونده مزبور، راي دادگاه بدوي را تاييد كرد و محاكمهشوندگان به حبسهاي طولاني محكوم گرديدند.[xiv]
قرهباغي در مرداد 1343 به فرماندهي لشكر پياده گرگان و در شهريورماه 1346 به فرماندهي لشكر يك گارد منصوب گرديد و در مهرماه 1347 به رياست ستاد نيروي زميني منصوب شد.[xv] او در بيستم اسفندماه همان سال به درجه سپهبدي ارتقا يافت.[xvi]
قرهباغي از مهرماه 1347 تا ارديبهشت 1351 رياست ستاد نيروي زميني و از ارديبهشت 1351 تا مرداد 1352 جانشيني فرمانده نيروي زميني را عهدهدار گرديد. اما به دليل اختلافي كه با اويسي، فرمانده نيروي زميني، پيدا كرد، با تلاش اويسي از سمت خود عزل و به فرماندهي سپاه غرب در كرمانشاه منصوب شد. مدتي بعد، با تحريكات اويسي، وي از سمت خود بركنار شد و منتظر خدمت گرديد، اما با دخالت فردوست توانست از اين مهلكه رهايي يابد.[xvii]
قرهباغي در دوازدهم ارديبهشتماه 1353 به سمت فرماندهي ژاندارمري كشور منصوب شد.[xviii] وي با توجه به ديدارهاي متعددي كه با شاه انجام ميداد، بيشازپيش به وي نزديك شد.[xix]
در جريان برگزاري بازيهاي آسيايي 1353 تهران، قرهباغي نقش عمدهاي در تامين امنيت بازيها ايفا كرد و با استخدام تعدادي از افراد آموزشديده نيروي پايداري، آنان را به حفاظت از نقاط حساس واداشت.[xx] فعاليتهاي وي در اين مدت موجب گرديد وي پس از خاتمه بازيها مورد توجه خاص شاه قرار گيرد[xxi] و در اول شهريورماه 1354 به درجه ارتشبدي ارتقا يابد.[xxii]
قرهباغي در مدت تصدي فرماندهي ژاندارمري (از سيزدهم ارديبهشت 1353 تا چهاردهم شهريور 1357) تلاش زيادي براي استخدام و آموزش افراد براي تشكيل نيروي پايداري مقاومت انجام داد. بدينترتيب عده زيادي ــ از جمله اميرعباس هويدا (نخستوزير)، وزراء و... ــ به عضويت افتخاري اين نيرو درآمدند.[xxiii] از جمله ديگر اقدامات وي در اين مدت، تشكيل دورههاي آموزش مقدماتي و عالي رسته پياده ژاندارمري و فرماندهي ستاد بود كه به فرمان شاه در مهرماه 1354 آغاز گرديد. اقدامات مزبور موجب جلب نظر شاه گرديد تا وي را به نشانهاي درجه يك عدالت در بيستويكم مهرماه 1355 و درجه اول همايون در چهارم آبانماه 1355 مفتخر سازد.[xxiv]
اقدامات قرهباغي در جريان انقلاب
با شدتگرفتن مبارزات مردم در سال 1356 عليه رژيم پهلوي، قرهباغي در سمت فرماندهي ژاندارمري جهت سركوب و كنترل اغتشاشات دست به اقداماتي زد. وي نخست با تهيه و اجراي طرح تامين شهرهايي كه در آن اعتراضات عليه رژيم بارزتر بود، به سركوب مخالفين پرداخت و دستورالعملهاي متعددي بدينمنظور به يگانهاي مختلف ابلاغ كرد.[xxv] او همچنين با فعالساختن نيروي پايداري مقاومت، آنان را به ياري يگانهاي ژاندارمري اعزام داشت.[xxvi]
بهدنبال اين دستورات، فرماندهان نواحي مختلف ژاندارمري كشور براي اقدام به عمل دست به كار شدند و با فراخواندن و آموزش نيروهاي پايداري، عمليات سركوب و دستگيري مخالفان شدت گرفت.[xxvii]
يكي از طرحهاي مقابله با انقلابيون، اعزام يگانهاي ژاندارمري به منظور حمايت از شهربانيها بود. نيروهاي شهرباني كه توان مقابله با نيروهاي مخالفان را نداشتند، از ژاندارمري درخواست نيروي پشتيباني كرده بودند. لذا طي فرماني، شاه از قرهباغي خواست تا يگانهاي پشتيباني را در اختيار شهربانيها قرار دهد. ازاينرو از تاريخ بيستوپنجم فروردين تا بيستوسوم ارديبهشت سال 1357، از نواحي ژاندارمري، پنج گروهان، بيستوچهار دسته ضربت و هفت نفربر زرهي به شهربانيهاي اصفهان، يزد، بافق، اردكان، تبريز، كاشان، خمين، قم، كرج، اهواز، بهبهان، شيراز، كازرون، فسا، داراب، جهرم، لار، فيروزآباد، شاهآباد غرب، كرمان، مشهد، بابل، بابلسر و خرمآباد اعزام شدند.[xxviii]
قرهباغي در بيستوهفتم ارديبهشتماه 1357 طي دستورالعملي به فرماندهي نواحي پانزدهگانه و هنگ مستقل بوشهر، نحوه برخورد با دستگيرشدگان به اتهام جرايم ضدامنيتي و خرابكاري را ابلاغ داشت. در اين دستورالعمل تخريب و ايجاد آتشسوزي اماكن، موسسات دولتي و منازل مقامات، فعاليتهاي كمونيستي، اقدامات تروريستي، شعارهاي ضد مقام سلطنت، ايجاد تزلزل در روحيه پرسنل نيروهاي مسلح، فعاليتهاي تجزيهطلبانه، فعاليتهاي روحانيون مخالف رژيم، از جمله موارد فعاليتهاي ضدامنيتي و خرابكاري محسوب ميشدند.[xxix]
قرهباغي براي شدتبخشيدن به عمليات مقابله با مخالفان، دستور داد كميسيوني براي بررسي لوازم و ابزار كنترل اغتشاشات تشكيل شود. اين كميسيون كه در بيستويكم ارديبهشت سال 1357 تشكيل گرديد، مقرر كرد براي مقابله با مخالفان و كنترل اغتشاشات، تعداد زيادي جليقه ضدگلوله، كلاهخود محافظ، نارنجك اشكآور، دستگاههاي پخش گاز اشكآور، تفنگ شكاري، باتوم، سپر و محافظ ضدگاز تهيه گردد.[xxx] همچنين در ادامه پشتيباني يگانهاي ژاندارمري از شهربانيها، به منظور پيشگيري از اغتشاش احتمالي در شهر نهاوند دسته سازماني ضربت همدان به اين شهر اعزام شد و نيز دو دسته از پرسنل ژاندارمري هنگ شيراز براي كنترل دانشجويان دانشگاه شيراز در اختيار شهرباني شيراز قرار گرفتند. يگانهاي ديگري نيز، مجهز به نفربرهاي زرهي، به شهربانيهاي مشهد، خمين و تايباد فرستاده شدند.[xxxi]
با فرارسيدن پانزدهم خرداد سال 1357، رژيم شاه براي مقابله با اقدامات انقلابيون در سالگرد پانزدهم خرداد 1342 اقداماتي براي ممانعت از تظاهرات و ساير فعاليتهاي آنان بهعمل آوردند. ازاينرو قرهباغي به منظور مقابله با هرگونه رويداد در حوزه استحفاظي ژاندارمري و پشتيباني شهرباني، فرمان آمادهباش به فرماندهان نواحي اعلام كرد. همچنين با ارسال يك بخشنامه سري تحت عنوان «دستورالعمل پانزدهم خرداد 2537» به تمامي نيروهاي تحت امر فرماندهي ژاندارمري كشور دستور داد تا آن را به اجرا درآورند. در اين دستورالعمل ذكر شده بود عدهاي از دانشجويان و طلاب قصد دارند بهتدريج از شهرستانهاي مختلف به قم حركت كرده و پس از تظاهرات در قم، به سوي تهران حركت كنند و در تهران و برخي از شهرستانها دست به اغتشاشات بزنند. لذا به ژاندارمري ماموريت داده شد در حوزه استحفاظي خود پيشبينيهاي لازم را انجام دهد و در روز پانزدهم خرداد از هرگونه تظاهرات جلوگيري نمايد. آنها دستور داشتند در صورت مشاهده هرگونه اغتشاش، آن را در نطفه خفه كنند و پشتيبانيهاي لازم از شهرباني به عمل آيد؛ همچنين براي جلوگيري از توسعه دامنه اغتشاش، يگانها را به حالت آمادهباش درآوردند تا درصورتلزوم در اختيار شهربانيها قرار گيرند.[xxxii] علاوهبراين، دستور داده شده بود در مقابله با اغتشاشات، در صورت نياز از نفربرهاي زرهي استفاده شود و نيز از پرسنل نيروي پايداري براي نفوذ در اجتماعات مساجد و غيره حداكثر استفاده را بهعمل آورند. همچنين مقرر گرديد پرسنل ژاندارمري به تفنگ ژ ــ 3 يا ام ــ يك، تيربار يوزي و اسلحه كمري مسلح شوند. لذا با ارسال يك حلقه فيلم آموزشي كنترل اغتشاشات از سوي قرهباغي به كليه فرماندهان نواحي ژاندارمري، از آنان خواسته شد اين فيلم تا قبل از پانزدهم خرداد براي كليه پرسنل يگانهاي شركتكننده در ماموريت نمايش داده شود.
وي طي دستورالعمل ديگري ابلاغ داشت درصورتيكه اخلالگران قصد خلع سلاح افراد يا حمله با نارنجك و ساير جنگافزارها را داشته باشند، پرسنل حق دارند بهسوي آنان تيراندازي كنند. البته تيراندازي به سوي هدف معين بايد انجام ميشد و تيراندازي هوايي بهكلي ممنوع بود.
همچنين بهدستور قرهباغي دوازده دستگاه نفربر از لشكر گارد در اختيار كنترل عملياتي ناحيه قرار داده شد تا بهسرعت به اتفاق يك گروهان كنترل اغتشاشات به قم اعزام شود و در روزهاي سيزدهم و چهاردهم خرداد با ستونهاي موتوري بهصورتمنظم در خيابانهاي قم با چراغهاي روشن مانور دهند.[xxxiii]
اما با وجود اينهمه تمهيدات دولت، انقلابيون دست از مبارزه برنداشتند. ازاينرو دولت ضمن مجهزكردن هرچهبيشتر افراد به تجهيزات ضدشورش، در هيجده محل ديگر نيز يگانهاي ضربت و نفربرهاي زرهي در اختيار شهربانيها قرار داد.[xxxiv]
با فرارسيدن ماه مبارك رمضان و پيشبيني رژيم شاه مبني بر افزايش فعاليتهاي انقلابيون، براي مقابله با نيروهاي انقلابي و كنترل اوضاع، به دستور ارتشبد قرهباغي افراد يگانهاي آموزشي با شش دستگاه نفربر زرهي در ده محل طبق تقاضاي شهربانيهاي مشهد، قم، خمين، كاشان، رفسنجان، بهبهان، كازرون، شيراز، استهبان و جهرم، آنها را پشتيباني كردند.[xxxv] همچنين بنا به دستور وي، در شانزدهم مرداد سال 1357 براي مقابله و خنثينمودن فعاليتهاي روحانيون در ايام ماه مبارك رمضان، نواحي ژاندارمري مامور شدند ضمن جمعآوري اطلاعات و جلوگيري از هرگونه غافلگيري، به شهربانيها نيروهاي كنترل اغتشاشات اعزام كنند.
عليرغم حمايت همهجانبه يگانهاي ژاندارمري از شهربانيها، آنان قادر به كنترل شهرهاي مزبور نبودند؛ ازاينرو بنا به درخواست ارتشبد قرهباغي، نيروهاي پشتيباني از طريق نيروي زميني در اختيار شهربانيهاي اصفهان، قم، اراك و چند شهر ديگر كه دايره اغتشاش در آنها بيشتر بود، گذاشته شد.[xxxvi]
عمليات طرح فرهاد
يكي از طرحهاي عملياتي كه در زمان تصدي ارتشبد قرهباغي در ژاندارمري كشور صورت گرفت، طرح فرهاد يا طرح سركوب دانشجويان در كوهستانهاي شمال تهران بود. اين طرح بهمنظور مقابله با دانشجوياني تدوين گرديد كه در روزهاي تعطيل به ارتفاعات شمال تهران ميرفتند و در اين مكانها به خواندن سرودهاي انقلابي و تمرين ورزشهاي رزمي ميپرداختند. نيروهاي ژاندارمري به فرمان شاه مامور به شناسايي و سركوب اين افراد شدند و ازاينرو از ارديبهشت تا آذر 1357 عمليات طرح فرهاد بهوسيله نيروهاي ژاندارمري، افراد ورزيده تيپ نيروهاي هوابرد و افراد منتخب و ورزيدگان تكاور گارد تحتنظر ژاندارمري، به همراه دو فروند هليكوپتر شنوك، جهت شناسايي و دستگيري دانشجويان انجام شد.[xxxvii]
در بيستوچهارم خردادماه شاه طي فرماني به ارتشبد قرهباغي دستور داد جهت جستجو و شناسايي محلهاي احتمالي انبار اسلحه و مهمات در ارتفاعات، اقدام نمايد. ازاينرو از تاريخ بيستوششم خرداد تا سوم تير سال 1357 ماموران ژاندارمري با همكاري گارد شاهنشاهي و نيروي مخصوص و نيز افراد سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك)، در سه منطقه به اجراي عمليات پرداختند اما عليرغم برخورد به گروههاي مختلف جوانان، هيچگونه عمليات مشكوك از سوي آنان مشاهده نگرديد و فقط گروههايي كه به سرودخواني و فرستادن صلوات مبادرت ميكردند، به محض مشاهده هليكوپتر پراكنده ميشدند.[xxxviii]
پس از ارائه گزارش مزبور، شاه به قرهباغي دستور داد: «اين مراقبتها بهطورنامنظم انجام شود.» ازاينرو از اين پس عمليات مزبور بهطورنامنظم در روزهاي غيرتعطيل و گاه تعطيل انجام ميگرفت.[xxxix]
در يكي از عملياتهاي گشتزني، در جمعه دهم شهريورماه 1357 در مسير دركه به ارتفاعات پلنگچال، ماموران در بين راه به تعدادي اعلاميه برخورد كردند كه يكي از آنها با عنوان كميته يزد و ديگري با عنوان امامخميني نوشته شده بودند. ماموران اطلاعيههاي مزبور را ضبط كردند و نيز در پلنگچال در مسير راه تعدادي شعارهاي ضد رژيم بر روي سنگها نوشته شده بود كه بهوسيله اين ماموران محو گرديد. در هنگام مراجعت از ارتفاعات، در محدوده هفتحوض چند نفر شعار «درود بر خميني» را با صداي بلند سرميدادند كه توسط ماموران دستگير و به پاسگاه مركزي اوين تحويل گرديدند.[xl]
شوراي عالي نظامي
با افزايش ناآرامي در شهرهاي مختلف كشور، تظاهرات مردم اغلب به شكل خونيني خاتمه مييافت. در اصفهان كه اعتراضات گسترش يافته بود، رژيم براي كنترل آن به حكومت نظامي متوسل شد. رژيم شاه كه در مهار جنبش انقلابي ناتوان بود، بهدنبال راه چارهاي براي فايقآمدن بر اين بحران ميگشت. لذا بنا به دستور شاه، كارگزاران رژيم و فرماندهان عاليرتبه امنيتي و نظامي كشور جلساتي را در تاريخ بيستوچهارم و سيام مردادماه 1357 تشكيل دادند. در اين جلسات كه ارتشبد قرهباغي بهعنوان فرمانده ژاندارمري حضور داشت، تصميم گرفته شد يك كميته عمليات رواني و تبليغات بهمنظور تجزيه، تحليل و تشريح اهداف مخالفان براي مردم تشكيل شود، تا بدينشيوه از طريق رسانههاي گروهي عليه مخالفان اقدام شود. براي عملياتيكردن اين تصميم، ارتشبد قرهباغي موظف شد يكصد نفر از ماموران ژاندارمري را در اختيار كميته مزبور قرار دهد.[xli]
قرهباغي در كابينه شريفامامي
در اوايل شهريورماه 1357، كابينه شريفامامي با شعار آشتي ملي جانشين جمشيد آموزگار شد. در اين كابينه، قرهباغي به سمت وزارت كشور منصوب شد. با توجه به سياست جديد دولت مبني بر كنارگذاشتن عناصر فاسد از مسئوليتها، رژيم قصد داشت هرچهسريعتر تمام استانداران را عزل و افراد جديدي به اين سمتها منصوب كند. ازاينرو قرهباغي در اولين اقدام، در وزارت كشور سيدحسين سراج حجازي را بهعنوان استاندار خراسان و نايبالتوليه آستان قدس رضوي و نيز سپهبد احمدعلي محققي را بهعنوان فرمانده ژاندارمري به شاه معرفي كرد.[xlii]
قرهباغي در تاريخ هشتم شهريور سال 1357 در نخستين گفتوگوي مطبوعاتياش با رسانههاي گروهي، خطوط اصلي برنامه كاري خود را در وزارت كشور ترسيم كرد و ايجاد نظم را اولين مرحله از برنامه دولت جديد خواند.[xliii] بااينكه مهمترين وظيفه وزارت كشور ــ كه سازمانهايي چون ژاندارمري و شهرباني را تحت امر خود داشت ــ برقراري امنيت و آسايش عمومي در سطح كشور بود، اما با اعلان حكومتنظامي، از همان روزهاي نخست تشكيل دولت شريفامامي، اين مسئوليت به وزارت جنگ و فرمانداران نظامي محول گرديد.[xliv]
يكي از وقايع مهم اين دوران، واقعه هفدهم شهريور بود. عليرغماينكه برگزاري هرگونه اجتماعات از سوي دولت شريفامامي ممنوع شده بود، در شانزدهم شهريور بزرگترين صحنه اجتماع انقلابي مردم در ميدان شهياد (آزادي) به نمايش درآمد. شعارهايي كه در اين روز سر داده ميشد، مستقيما شاه را هدف حملات خود قرار داده بودند. ازاينرو به دستور شاه جلسه اضطراري شوراي امنيت ملي تشكيل شد تا راهكار اساسي براي مقابله با انقلابيون اتخاذ شود. اين جلسه كه به رياست شريفامامي و با حضور اعضاي كميسيون امنيت ملي ــ از جمله ارتشبد قرهباغي ــ تشكيل شد از ساعت پنج بعدازظهر شانزدهم شهريورماه 1357 تا پاسي از شب ادامه يافت و سرانجام مقرر گرديد از صبح هفدهم شهريور، در تهران و يازده شهر ديگر حكومتنظامي اعلام شود.[xlv]
بلافاصله پس از اتمام جلسه شوراي امنيت ملي، در تهران و يازده شهر ديگر ــ از جمله در شهرهاي قم، تبريز، اصفهان، مشهد، شيراز، جهرم، كازرون، قزوين، كرج، اهواز و آبادان ــ مقررات حكومتنظامي به اجرا گذاشته شد و ارتشبد غلامعلي اويسي به فرمانداري نظامي تهران منصوب گرديد. صبح روز جمعه هفدهم شهريور، هزاران تن از مردم تهران جهت يك راهپيمايي بزرگ به خيابانها ريختند. بيشترين تجمع در ميدان ژاله (شهداي فعلي) بود كه حدود بيستهزار نفر در اين ميدان تجمع كرده بودند. ازآنجاكه نظاميان و كماندوها با وسايل مدرن ضدشورش نتوانستند جمعيت را متفرق سازند، به دستور مقامات بالا راهپيمايان به رگبار گلوله بسته شده و عده زيادي به شهادت رسيدند. آمار دقيق جانباختگان اين فاجعه بهدرستي مشخص نيست. رژيم شاه آمار كشتهشدگان را هشتادوهفت و تعداد مجروحان را دويستوپنج نفر اعلام كرد اما هواداران انقلاب، كشتهشدگان را بسيار بيشتر از اين تعداد ميدانستند. ازاينرو، اين روز به جمعه سياه و ميدان مزبور به ميدان شهدا شهرت يافت.[xlvi] ارتشبد قرهباغي عامل كشتار هفدهم شهريور را ارتشبد اويسي فرماندار نظامي وقت ميداند.[xlvii] بااينوجود، پس از اين واقعه، عليرغماينكه برخي از مقامات خواهان لغو حكومت نظامي بودند اما قرهباغي و برخي ديگر صراحتا مخالفت كردند و اظهار داشتند «حكومتنظامي دستور صريح شاه است و ما با آن موافق هستيم.» سرانجام صورتجلسه امضا شد و شاه نيز بنا به راي اكثريت اعضاي شوراي امنيت ملي، با ادامه حكومتنظامي موافقت كرد.[xlviii]
پس از تشديد اعتصابات و تظاهرات در شهرستانها، ارتشبد قرهباغي بهعنوان وزير كشور به استانداران دستور داد سريعا «شوراي تامين استان» را تشكيل دهند.[xlix] وي تاكيد كرد در شهرهايي كه حكومتنظامي اعلان نشده، در صورت بروز تظاهرات، اصول و مقررات كنترل اغتشاشات مطابق آييننامه به اجرا گذاشته شود و براي جلوگيري از خرابكاري تظاهركنندگان، از آبپاش و گازاشكآور استفاده گردد. وي ضمن دستور به منع تيراندازي، يادآوري كرد در حالت اضطراري «پاي خرابكاران» را مورد هدف قرار دهند.[l]
گويا در اين زمان ارتشبد قرهباغي قصد داشت با مسلحكردن برخي عشاير كه نسبت به شاه علاقمند بودند، به مقابله با انقلابيون بپردازد، اما اين امر به دليل مخالفت برخي مقامات نظامي منتفي گرديد.[li]
قرهباغي در دولت نظامي ازهاري
پس از واقعه دوازدهم آبان 1357 و كشتار دانشآموزان و دانشجويان در مقابل دانشگاه تهران، كابينه شريفامامي سقوط كرد و ارتشبد ازهاري مامور تشكيل كابينه شد. ازهاري كه اغلب اعضاي كابينه خود را از بين فرماندهان ارشد نظامي برگزيد، قرهباغي را نيز به سمت وزير كشور و مدتي نيز بهعنوان سرپرست وزارت اقتصاد و دارايي معرفي كرد.[lii] قرهباغي نيز اغلب استانداران را از ميان فرماندهان نظامي برگزيد.[liii]
با توجه به فرارسيدن ماه محرم، دولت ازهاري با اين مساله روبرو بود كه آيا به دستههاي مذهبي اجازه راهپيماييهاي تاسوعا و عاشورا داده شود يا خير؟ اين مساله در جلسه شوراي امنيت ملي مطرح گرديد و در اين جلسه، قرهباغي با توجيه اينكه دولت نظامي قصد دارد از شكلگيري زمينه تظاهرات ــ با هدف برقراري آرامش ــ جلوگيري كند، با صدور مجوز براي برگزاري راهپيماييهاي تاسوعا و عاشورا مخالف بود[liv] اما سرانجام عليرغم مخالفت او و عدهاي ديگر، مجوز راهپيمايي صادر شد.
رياست ستاد بزرگ ارتشتاران
پس از سقوط كابينه ازهاري، همزمان با رويكارآمدن كابينه بختيار، ارتشبد قرهباغي از سوي شاه به سمت رياست ستاد بزرگ ارتشتاران برگزيده شد. قرهباغي در جلسه معارفه شانزدهم دي 1357 كه در ستاد بزرگ ارتشتاران تشكيل شد، خطمشيهاي كلي خود در جهت توسعه و بهبود وظايف و ماموريتهاي محوله به ستاد بزرگ ارتشتاران، ادارات و سازمانهاي تابعه آن را تعيين كرد. وي به پرسنل تحت امر خود تاكيد نمود در تمامي شرايط روحيه و انضباط خودشان را حفظ كنند.[lv]
قرهباغي پس از بررسي و مشورت با فرماندهان نيروهاي مسلح، شورايي را به نام كميته بحران به منظور ايجاد هماهنگي بين نيروها تشكيل داد كه كليه مسائل مربوط به ارتش، اغتشاشات، اعتصابات و معضلات اجتماعي و عمومي كشور در آن مطرح ميشد. در اين كميته كه فرماندهان ارشد نظامي حضور داشتند، به رياست ارتشبد قرهباغي در هفته سه جلسه تشكيل ميشد و در صورت نياز و يا در مواقع اضطراري، جلسات ويژه نيز تشكيل ميگرديد.[lvi]
از ديگر اقدامات قرهباغي پس از شروع به كار در ستاد، دادن اجازه به فرماندهان نيروهاي سهگانه براي شركت در شوراي امنيت ملي بود؛ زيرا در دولتهاي پيشين آنان در اين شورا حضور نداشتند. هدف از اين اقدام، درجريانقرارگرفتن فرماندهان مزبور از مسائل كشور بود.[lvii] در اين شورا كه به رياست بختيار و هر روز تشكيل ميشد، مسائل مهم اطلاعاتي، امنيتي و انتظامي مورد بحث قرار ميگرفت. در آن ايام، بخش قابلتوجهي از مباحث درواقع صرف طرح نقشه براي جلوگيري از ورود امامخميني ميشد.[lviii]
قرهباغي براي مقابله با انقلابيون در بيستوششم ديماه 1357 طي فرماني به نيروي زميني دستور داد وضعيت آمادگي رزم براي برقراري امنيت داخلي به اجرا گذاشته شود و به لشكرهاي مستقر در مناطق حساس نيز دستور اجراي وضعيت بحراني (قرمز) را صادر كرد.[lix]
وي همچنين دستور داد براي هماهنگيهاي لازم و هدايت عمليات، يك پست فرماندهي متشكل از عوامل ژاندارمري، شهرباني و ساواك منطقه، مستقر و مشغول بهكار شود. او افزود هرگونه اغتشاش و تظاهرات را سركوب نمايند و در صورت نياز از دانشجويان دورههاي مختلف ستاد استفاده شود.[lx]
يكي از مسائل مهم دوران خدمت قرهباغي در اين زمان، جريان ماموريت ژنرال روبرت. ا. داچ هايزر و رابطه قرهباغي با او بود. هايزر معاون فرماندهي نيروهاي امريكايي مستقر در اروپا بود كه در اوايل ژانويه 1979/ اواسط ديماه 1357 بهصورت مخفيانه به ايران آمد. وي ماموريت داشت ضمن مطمئنساختن سران ارتش به حمايت امريكا، با آمادهكردن آنان براي اقدام بهموقع به كودتا، از هرگونه اقدام نظامي زودرس كه موجبات گسيختگي ارتش شود، جلوگيري نمايد. اما گفته ميشود هدف اصلي ماموريت هايزر اين بود كه با بررسي اوضاع ايران، در صورت تشخيص نامساعدبودن اوضاع، پايگاههاي جاسوسي واقع در مرز شوروي و نيز دستگاههاي حساس و ساير سلاحهاي پيشرفته را برچيند و سپس قراردادهاي خريد اسلحه از امريكا را با امضاي دولت بختيار فسخ نمايد.[lxi]
هايزر پس از ورود به ايران، با ارتشبد قرهباغي و ساير سران نظامي ملاقات و گفتوگو كرد. پس از ديدار اوليه بهطورمرتب و روزانه با حضور قرهباغي و سران ديگر نظامي در دفتر رياست ستاد ارتش جلساتي تشكيل ميداد. غالب مباحث در ارتباط با اوضاع و احوال كشور و چگونگي حل بحران و نحوه عملكرد ارتش بود.[lxii]
در مدت اقامت هايزر در تهران، قرهباغي با وي روابط نزديكي برقرار كرد؛ بهطوريكه هايزر و سوليوان (سفير وقت امريكا در تهران) در عضويت قرهباغي در شوراي سلطنت نقش مهمي را ايفا كردند.[lxiii] علاوهبراين هنگاميكه شاه قصد ترك كشور را داشت، هايزر تلاش كرد قرهباغي را بهعنوان يك رهبر نظامي به سايرين بقبولاند.[lxiv]
هايزر هر روز در دفتر ستاد بزرگ ارتشتاران حضور مييافت و طرحها و نقشههاي وي به بحث گذاشته ميشد و سپس به اجرا درميآمد، تااينكه دو روز پس از ورود امامخميني به ايران، وي نيز تهران را ترك كرد.
عضويت شوراي سلطنت
قرهباغي پس از بهدستآوردن مسند رياست ستاد بزرگ ارتشتاران، در بيستوسوم ديماه 1357 به عضويت شوراي سلطنت برگزيده شد. او از تاريخ انتصاب به رياست ستاد تا روز خروج شاه از ايران (چهاردهم تا بيستوششم ديماه 1357) تقريبا هر روز يا حتي بعضي از روزها دوبار براي ملاقات با شاه به كاخ نياوران ميرفت. قرهباغي در هر فرصت، تلاش ميكرد شاه را از تصميم به خروج از ايران منصرف سازد.[lxv]
در هنگام خروج شاه از ايران، بنابه اصرار قرهباغي، پيامي از سوي شاه به پرسنل نيروهاي مسلح صادر شد كه در آن ضمن بيان علت مسافرت، از پرسنل نيروهاي مسلح خواسته شده بود در مدت مسافرت وي، ضمن رعايت انضباط، از فرماندهان خود اطاعت كامل نمايند. اين فرمان در آخرين لحظات خروج شاه در بيستوششم ديماه 1357 در فرودگاه مهرآباد به امضاي شاه رسيد.[lxvi]
در هنگام بدرقه شاه و فرح در فرودگاه مهرآباد، قرهباغي و شاهپور بختيار ــ نخستوزير ــ وارد هواپيما شدند. شاه در پاسخ قرهباغي در مورد وضعيت ارتش در آينده گفت: «ارتش و نيروهاي انتظامي در اختيار شماست. هرطور منطق شما حكم ميكند عمل كنيد، ولو اشتباه باشد. عدم رضايتي در من ايجاد نخواهد شد. به شما حق ميدهم، چون وضع مشكل است.»[lxvii]
قرهباغي و دولت بختيار
قرهباغي پس از خروج شاه، در يك اقدام بيسابقه يك بيانيه سياسي صادر نمود؛ درحاليكه تا آن روز يك مقام نظامي بيانيه سياسي صادر نميكرد. وي در اين بيانيه، پس از هماهنگي با بختيار،[lxviii] طي مصاحبهاي، ضمن تكذيب شايعه كودتاي ارتش عليه دولت بختيار، اعلام نمود برابر قوانين و آييننامههاي موجود ارتش، هرگونه تمرد و عمل خودسرانه بهشدت سركوب خواهد شد و نيز اعلام داشت كه ارتش از دولت قانوني حمايت خواهد كرد.[lxix]
علاوهبراين، بنا به پيشنهاد بختيار در اعلام پشتيباني از دولت، قرهباغي در دوم بهمن 1357 طي مصاحبهاي اعلام كرد ارتش با تمام قدرت از دولت قانوني حمايت ميكند و مجددا تاكيد كرد كه هيچگونه برنامهاي در ارتش براي كودتا وجود ندارد.[lxx]
قرهباغي به منظور شدتبخشيدن به سركوب انقلابيون، در ششم بهمن 1357 با ارسال دستورالعملي، به كليه فرمانداريهاي نظامي دستور داد از هرگونه تظاهرات بدون كسب مجوز ممانعت كنند و بهمنظور اجراي صحيح قانون حكومتنظامي، كليه مفاد قانون مزبور را از طريق رسانهها يا آگهيهاي چاپي بهاطلاع مردم برسانند.[lxxi] وي در روز ششم بهمن 1357 از فرمانداريهاي نظامي خواست تا با قاطعيت از هرگونه تجمع و حركت دستهها جلوگيري شود و هرگونه حمله انقلابيون به نقاط حساس شهر را بهسرعت سركوب نمايند.[lxxii]
پس از ورود امامخميني به ايران و اعلام ايشان مبني بر تشكيل دولت جديد، اين موضوع در جلسه كميته بحران مطرح شد و قرهباغي و ساير فرماندهان نظامي موكداً از دولت بختيار حمايت كردند.[lxxiii]
اعلام بيطرفي ارتش
قرهباغي پس از ورود امامخميني، بارها حمايت خود از دولت بختيار را اعلام نمود و طي بيانيههاي مختلف خطاب به فرماندهان، دستورات لازم براي سركوب انقلابيون را صادر ميكرد.[lxxiv] وي حتي در بيستويكم بهمن 1357 در آخرين اطلاعيهاش در سمت رياست ستاد ارتش، عنوان داشت: «تاسيسات دولتي، كلانتريها، پاسگاهها و تاسيسات نظامي بايد بهطورقاطع در مقابل تكٍ خرابكاران، پدافند و حفاظت شده و متجاوزان شديدا سركوب گردند. ضمنا مقررات فرمانداري نظامي را بهطوركامل در منطقه استحفاظي آن فرمانداري بهموقع اجرا گذارند.»[lxxv]
اما پس از اعلام همبستگي همافران نيروي هوايي با امامخميني و تسليم اغلب شهرها و عدم كارآيي حكومت نظامي، سران ارتش از ادامه مقاومت مايوس شدند. ازاينرو شوراي عالي نيروهاي مسلح در صبح روز بيستودوم بهمن 1357 در اتاق شوراي ستاد بزرگ ارتشتاران تشكيل شد.[lxxvi] در اين جلسه پس از ارائه گزارش فرماندهان از وضعيت نيروهاي خود و اظهارنظر چند تن ديگر، درنهايت مساله بيطرفي ارتش به اتفاق آرا تصويب گرديد. ازاينرو در بيانيهاي كه براينخستينبار كلمه شاهنشاهي از ارتش حذف شده بود، خاطرنشان گرديد كه ارتش از خواست ملت ايران با تمام قدرت پشتيباني ميكند. متن اعلاميه ساعت دو بعدازظهر از راديو ايران پخش شد و طي آن از كليه يگانهاي نظامي خواسته شده بود به پادگانهاي خود بازگردند.[lxxvii]
قرهباغي در خاطرات خود اعلام بيطرفي ارتش را يك نتيجهگيري منطقي و مناسبترين راهحل براي اجراي دستورات شاه و حفظ تماميت وحدت ارتش و جلوگيري از جنگهاي داخلي ميداند.[lxxviii] ليكن وي از سوي بختيار و شاه متهم به خيانت در فروپاشي ارتش گرديد.[lxxix] هايزر نيز او را متهم به خيانت عليه همكارانش ميكند و مينويسد وي به دادگاههايي كه همكارانش را محاكمه و محكوم ميكردند، كمك ميكرده است.[lxxx]
دوران اختفا در ايران
قرهباغي در روز بيستوسوم بهمن 1357 هنگام اطلاع از تحتتعقيبقرارگرفتن وي از سوي كميته انقلاب اسلامي، در منزل يكي از دوستان خود بهنام مستعار اردشير مخفي گرديد. وي در مدت چهارده ماه اختفا در تهران، بهطورمرتب محل اقامت خود را عوض ميكرد. دراينمدت جز همسر وي در پاريس، افراد بسيار معدودي از محل اسكان او اطلاع داشتند.[lxxxi]
سرانجام قرهباغي با همكاري چند تن از دوستانش توانست شناسنامهاي بهنام «احمد كوپاهي، صادره در سال 1320 و متولد تبريز» جعل كرده رواديد سفر به خارج از كشور دريافت كند و سپس با تغيير قيافه از طريق فرودگاه مهرآباد عازم پاريس شد.[lxxxii]
قرهباغي پس از خروج از ايران، بعد از مدتي سكوت در دوازدهم خرداد 1359 طي بيانيهاي اعلام كرد كه «در سقوط شاه و تغيير رژيم هيچگونه نقشي نداشته است.»[lxxxiii] باوجوداينكه اغلب مهرههاي رژيم پهلوي پس از خروج از ايران اقدام به فعاليت سياسي عليه جمهوري اسلامي ميكردند، قرهباغي تا مدتها ساكت بود و خود را از جريانات سياسي دور نگه ميداشت؛ تااينكه در دوازدهم مهر 1361 طي ملاقاتي با رضا پهلوي در مراكش اعلام كرد كه حاضر است «با هر گروه سياسي، با هر ايدئولوژي كه داشته باشند، ملاقات و گفتوگو نمايد تا بر سر تعيين يك پلاتفرم تازه سياسي به توافق برسند.»[lxxxiv]
او در سال 1363 با نگارش مجموعه خاطرات خود در دوران انقلاب (مرداد ــ بهمن 57) به دفاع از عملكرد خويش در اين دوران پرداخت. كتاب مزبور تحت عنوان «اعترافات ژنرال» در ايران منتشر شد. ازآنگذشته چند هفته قبل از فوت خود هنگاميكه در بيمارستاني در پاريس به علت ابتلا به بيماري سرطان بستري بود، طي نوشتههايي كه براي بخش خاطرات و تاريخ يكي از روزنامههاي فارسيزبان چاپ لندن فرستاد، ماجراي اختفاي چهاردهماهه خود در تهران و چگونگي فرارش را از كشور براي اولينبار بازگو كرد. كتاب مزبور در سال 1380 بهنام ماجراي فرار قرهباغي در ايران منتشر شد. قرهباغي سرانجام در مهرماه 1379 در بيمارستاني در پاريس درگذشت.[lxxxv]
محاكمه غيابي قرهباغي در دادگاه انقلاب
پس از خروج قرهباغي از ايران و آغاز برخي از فعاليتها عليه جمهوري اسلامي در دادگاه انقلاب اسلامي كيفرخواستي عليه وي تنظيم گرديد. وي بهصورت غيابي به اتهامات وابستگي به دربار شاه و اقدام در جهت تثبيت پايههاي رژيم، وابستگي و روابط با امريكا، مقابله با اسلام، آمريت و مشاركت موثر در سركوب و كشتار وسيع مردم از ابتداي اوجگيري انقلاب اسلامي و همدستي با مخالفان جمهوري اسلامي محاكمه گرديد و در چهاردهم آذر 1361 شعبه دهم دادگاه انقلاب اسلامي ضمن مبرزدانستن مجرميت وي كليه اموال منقول و غيرمنقول وي و بستگان درجه اول او را مصادره اعلام كرد.
نتيجه
با توجه به نزديكي قرهباغي به شاه از دوران دانشكده افسري، وي توانست بهتدريج به درجات بالاي نظامي و مشاغل حساس دست پيدا كند و ازاينطريق ثروت فراواني بهدست آورد.
در جريان رويدادهاي انقلاب اسلامي وي مجدانه به سركوب انقلابيون پرداخت كه اين اقدامات را از طريق فعالساختن نيروي پايداري و اعزام يگانهاي پشتيباني ژاندارمري به شهربانيها انجام ميداد. بدينترتيب اقدامات وي در منصب فرماندهي ژاندارمري و اثبات وفاداري خويش به شاه منجر به ارتقاي او به مقام وزارت كشور در كابينههاي شريفامامي و ازهاري شد.
درنهايت قرهباغي در واپسين روزهاي رژيم شاه با قرارگرفتن در سمت رياست ستاد بزرگ ارتشتاران و سپس عضويت در شوراي سلطنت مزد وفاداري خود به شاه را دريافت كرد. وي در سمت رياست ستاد بزرگ ارتشتاران تلاش زيادي براي تثبيت پايههاي سلطنت از خود به خرج داد اما زمانيكه مقاومت را بيفايده ديد، بهناچار براي نجات خويش با اعلام بيطرفي ارتش، در شوراي فرماندهان ارشد نظامي در بيستودوم بهمن 1357 موافقت كرد.
عليرغماينكه وي از سوي سلطنتطلبان و شاهپور بختيار متهم به خيانت و عامل فروپاشي دولت بختيار شد، با بررسي اسناد موجود در آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي و اقدامات قرهباغي براي سركوب انقلابيون تا آخرين لحظات عمر رژيم پهلوي خلاف اين فرضيه ثابت ميشود.
پينوشتها
--------------------------------------------------------------------------------
[i]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 5159
[ii]ــ عباس قرهباغي، اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبد عباس قرهباغي، (مرداد ــ بهمن 57)، تهران، نشر ني، 1364، صص2ــ1
[iii]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، همان.
[iv]ــ حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج1، تهران، انتشارات اطلاعات، چ سوم، 1370، ص648
[v]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، همان.
[vi]ــ همان.
[vii]ــ حسين فردوست، همان، صص136ــ135
[viii]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، همان.
[ix]ــ همان.
[x]ــ همان.
[xi]ــ عباس قرهباغي، همان، ص4
[xii]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، همان.
[xiii]ــ اسناد انقلاب اسلامي، ج2، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1374، ص121
[xiv]ــ غلامرضا نجاتي، تاريخ بيستوپنجساله ايران، ج1، تهران، رسا، 1373، ص332
[xv]ــ عباس قرهباغي، همان، ص5
[xvi]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، همان.
[xvii]ــ حسين فردوست، همان، صص491ــ490
[xviii]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، همان.
[xix]ــ حسين فردوست، همان، ص491
[xx]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 5158
[xxi]ــ همان، كد5160
[xxii]ــ همان، كد 5159
[xxiii]ــ همان، كد 5158
[xxiv]ــ همان، كد 5159
[xxv]ــ همان، كد 5158
[xxvi]ــ همان.
[xxvii]ــ همان.
[xxviii]ــ همان.
[xxix]ــ همان.
[xxx]ــ همان.
[xxxi]ــ همان.
[xxxii]ــ همان.
[xxxiii]ــ همان.
[xxxiv]ــ همان.
[xxxv]ــ همان، كد 5159
[xxxvi]ــ همان، كد 5158
[xxxvii]ــ همان، كد 5160
[xxxviii]ــ همان، كد 5159
[xxxix]ــ همان، كد 5158
[xl]ــ همان، كد 5196
[xli]ــ مركز اسناد انقلاب اسلامي، ما گرفتار يك جنگ واقعي رواني شدهايم، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376، صص50ــ17؛ دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، روزشمار انقلاب اسلامي، ج4، تهران، حوزه هنري، 1378، صص305ــ300
[xlii]ــ آيندگان، 8/6/57، شماره 3205، صص 18 و 1
[xliii]ــ همان، ص22
[xliv]ــ عباس قرهباغي، همان، ص26
[xlv]ــ مركز اسناد انقلاب اسلامي، تصميم شوم، جمعه خونين، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376، صص91ــ15
[xlvi]ــ همان.
[xlvii]ــ راديو بيبيسي، تحرير تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي، بهكوشش ع. باقي، تهران، نشر تفكر، 1373، صص289ــ287
[xlviii]ــ حسين فردوست، همان، صص582ــ581
[xlix]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 5196
[l]ــ حسين فردوست، همان، صص587ــ586
[li]ــ دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، روزشمار انقلاب اسلامي، ج7، تهران، حوزه هنري، 1379، ص377
[lii]ــ مهر ايران، 22/8/57، شش 4631، ص1
[liii]ــ عباس قرهباغي، همان، ص70
[liv]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 5158
[lv]ــ عباس قرهباغي، همان، ص127
[lvi]ــ همان، ص128
[lvii]ــ حسين فردوست، همان، ص608 ــ 607
[lviii]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 5196
[lix]ــ همان.
[lx]ــ اطلاعات، 17/10/57، ش15754
[lxi]ــ هايزر، ماموريت مخفي هايزر در تهران: خاطرات ژنرال هايزر، ترجمه: محمدحسين عادلي، تهران، انتشارات رسا، 1365، ص114
[lxii]ــ همان، ص136
[lxiii]ــ همان، ص168
[lxiv]ــ عباس قرهباغي، همان، 152
[lxv]ــ همان، صص166ــ165
[lxvi]ــ حسين فردوست، همان، صص602ــ601
[lxvii]ــ هايزر، همان، ص201
[lxviii]ــ اطلاعات، 25/10/57، ش15760، ص2
[lxix]ــ اطلاعات، 2/11/57، ش15766، ص2
[lxx]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 5158
[lxxi]ــ همان.
[lxxii]ــ هايزر، همان، ص423
[lxxiii]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 5158
[lxxiv]ــ همان.
[lxxv]ــ حسين فردوست، همان، ص625
[lxxvi]ــ عباس قرهباغي، همان، صص356ــ349
[lxxvii]ــ اطلاعات، 23/11/57، ش15783، ص4
[lxxviii]ــ عباس قرهباغي، همان، صص364ــ363
[lxxix]ــ حسين فردوست، همان، ص678
[lxxx]ــ هايزر، همان، ص455
[lxxxi]ــ عباس قرهباغي، ماجراي فرار ارتشبد قرهباغي، تهران، نشر آبي، چ دوم، 1380، صص28ــ27
[lxxxii]ــ همان، ص129ــ117
[lxxxiii]ــ ايران پست لندن، 17 مرداد 1359
[lxxxiv]ــ آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، كد 5196
[lxxxv]ــ ماجراي فرار ارتشبد قرهباغي، ص2