خاطره ای از سپهبد رزم آرا

نگارنده این خطوط زمامداری و نخست‏وزیری مرحوم حاجی علی رزم‏آرا را در محیط کار اداری درک کرده و به‏ روحیات و طرز کار و انرژی و قدرت‏ او در ایفای مسئولیت تا اندازه‏ای‏ واقف گردیده بودم این بواسطه سمت‏ و مقامی بود که در آن دستگاه داشتم: رزم‏آرا مقام عالی کشوری خود را در تیرماه 1329 شروع کرد و با پیروی‏ از مشیت و تقدیر که خود همیشه یاد آوری می‏کرد.در ساعت یازده صبح‏ شانزدهم اسفند همان سال دچار تیر غیب‏ شد و این وقتی بود که با مجلس ختم‏ آیت اللّه فیض رحمت اللّه علیه در نمازخانه‏ مسجد شاه تهران چند قدم بیشتر فاصله‏ نداشت.

چند روز قبل از این واقعه جانگداز در حالی که آنمرحوم از پله‏کانهای‏ وسیع کاخ ابیض در محوطه پارک‏ گلستان بالا می‏رفت یکی از آن مأمورین‏ و محارم نفهیمدم بیخ‏گوشی چه به او گفت که رزم‏آرا باینجمله کوتاه تکیه‏ کرد:،اصابت‏ناپذیرم:

این همان اطمینانی بود که در دوران هشت‏ماهه زمامداری‏اش بر زبان‏ رانده بود:

هرچه خدا بخواهد خواهد شد... مرحوم رزم‏آرا برای کار روح ناآرام‏ و بی‏قرار در عین آرامش و سکون‏ ظاهری داشت او کار نمی‏کرد بلکه آن‏ را می‏بلعید.

در تحریرات چون خیلی بسرعت‏ چیز می‏نوشت خطش خوانا نبود و ما یکنفر متخصص خط او خواسته بودیم‏ که برایمان بخواند روزانه لااقل ده‏ بخش‏نامه با خط خود می‏نوشت که هریک‏ دو صفحه کاغذ را اشغال می‏کرد ذهن او عجیب به تمام موارد و نکات کار احاطه‏ داشت مثلا:

فراموش نمی‏کرد که باید بوق زدن‏ اتومبیلها بکلی در تهران ممنوع شود با دست‏فروشها بساط روز خود را از جلو سبز میدان و بازار بزرگ و مسجد شاه جمع کنند و غیره و غیره او دویست‏ نامه یا گزارش یا مطلب دولتی را شخصا مطالعه و دستور مشروح اقدام مینوشت- باعضاء و کارمندان نخست وزیری تأکید کرده بود که باید نامه‏ها و دستورها و بخش‏نامه‏ها را همان روز مینوشت و پاکنویس کرده و ساعتی قبل از پایان‏ کار صبح برای ملاحظه و امضاء روی‏ میزش بگذراند.و ای به کسی که از ضوابط و نظم غفلت می‏کرد.کارهای‏ دفاتر نخست وزیری بنا به خواسته او از صبح اول وقت اداری تا ظهر و از دو و نیم بعد از ظهر تا ساعت 11 و 12 شب بود...

پس از بیست سال از تاریخ مرگ‏ نابهنگام او فقط افراد بد نهاد و غرض‏ آلود می‏توانند در حسن نیت و صفای‏ باطن و عشق به کار مثبت و درک مسئولیت‏ عالی وطن‏پرستی و شجاعت ادبی و اخلاقی و احترامش به مقدسات و مظاهر استقلال و حاکمیت ملی تردید بخود راه‏ دهند...

متأسفانه هم او بود که بی‏گناه‏ دچار چنگال پاره‏ای از تعصبات جاهلانه‏ گردید...اگر رزم‏آرا مشاغل عالی‏ کشوری را برآنچه در ارتش داشت ترجیح‏ داد و جان خود را هم بر سر این کار گذاشت نه داعیه جاء و مقام بلکه احساس‏ یکنوع واجب عینی بود.کشوری که عقب‏ ماندگی غم‏انگیز توأم با سرافکندگی‏ را تحمل کرده است باید سریع‏تر از آنچه‏ ممکنست به جلو رانده شود....

کی چکاره است؟مبحث کی چکاره است مطلوب خوانندگان و خواهندگان مجله واقع شده و هر روزنامه‏های فراوان در این باب ما را میرسید.. شخص مورد نظر که مشخصات او در شمارهء پیشین یاد شده بود آقای سناتور دکتر جهانشاه صالح است و جایزه یکساله مجله براساس قرعه‏کشی که بعمل‏ آمده به خانم م.رضوی و آقایان دکتر تقی آصفی و محمود شریفی تعلق‏ گرفت.این بحث در شماره‏های بعد نیز دنبال خواهد شد.