جنبش های اجتماعی آذربایجان و کردستان؛ در سالهای 25-1324

می توان گفت جنبش های آذربایجان و کردستان به منظور کسب خودمختاری در آذربایجان و کردستان نخستین آزمون های ظرفیت و قابلیت جنبش های جدید در جو در حال تغییر داخلی و خارجی ایران بعد از رضاشاه محسوب می شوند. از این لحاظ می توان آن ها را مواردی قلمداد کرد که نظریه های تغییر و تحول اجتماعی را نه تنها در رابطه با نقش عوامل داخلی و خارجی بلکه به خاطر ایالتی بودن- به جای سراسری و ملی بودن- به چالش فرامی خواند.

در 21 آذر 1324 مجلس ایالتی منتخب مردم آذربایجان به رهبری حزب فرقه ی دموکرات آذربایجان و در راس آن جعفر پیشه وری (( حکومت خودمختار آذربایجان)) را در تبریز اعلام کرد. در 26 آذر جماعتی از مردم به ساختمان دادگستری شهر مهاباد کردستان حمله کردند، نشان رسمی دولتی نمای ساختمان را به گلوله بستند و پرچم کردستان را بر بالای ساختمان برافراشتند. در 2 بهمن همین سال قاضی محمد رجل سرشناس کردستان ((جمهوری خودمختار کردستان)) را در مهاباد اعلام کرد. در هر دو مورد نیروهای ایرانی نتوانستند کاری از پیش ببرند چون حضور 30 هزار سرباز شوروی که هنوز منطقه را ترک نکرده بودند،‌ مانع از ورود قوای ایرانی به مناطق فوق می شدند.

با روی کار آمدن قوام در بهمن 1324 شرایط دگرگون شد در این هنگام شوروی ها به جای آن که بنا به توافق به عما آمده از خاک ایران خارج شوند به داخل آذربایجان پیشروی کردند و یک بحران بین المللی پدید آوردند. ایالات متحده به این اقدام شوروی به شدت اعتراض کرد. در اوایل فروردین، قوام موفق شد ضمن مذاکره  شوروی هارا به تخلیه ی ایران وادار کند و در عوض به شوروی قول داد امتیاز نفت شمال را به آن کشور بدهد (البته این امر می بایست در مجلسی که هنوز تشکیل نشده بود به تصویب برسد) سرانجام نیروهای شوروی از 2 اردیبهشت اقدام به عقب نشینی از خاک ایران کردند و شوروی تا اردیبهشت- خرداد آن سال همه ی قوای خود را از ایران بیرون برد.

در خرداد 1325 قوام با فرقه ی دموکرات آذربایجان به توافق رسید و اغلب درخواست های حکومت خودمختار را از جمله زبان محلی، تخصیص درآمدهای مالیاتی و اصلاحات مترقیانه ی محلی مصوب مجلس ایالتی را پذیرفت پیشه وری نیز قبول کرد که آذربایجان بخشی از خاک ایران است.

مجموع مطالباتی که خود مختارهای آذربایجان می خواستند عبارت بود از 1) رسمی شدن زبان ترکی آذری در مدرسه ها، دستگاه های دولتی و مطبوعات 2) مصرف درآمدهای مالیاتی در خود آذربایجان 3)مجامع شهری و ایالتی اش را خود برگزیند 4) در قلمرو آموزش اجباری و اصلاحات ارضی گام های اساسی و ریشه ای بردارند 5) حمایت از دموکراسی، حکومت مشروطه،‌خودمختاری محلی 6)حمایت از حقوق اقلیت ها و زنان 7) اتخاذ اقدامات اقتصادی به منظور کاهش بیکاری و استفاده از هم بستگی قومی در برابر تعرض های تهران در جریان تلاش های خودمختارهای آذربایجان، هرچند که به دستاوردهایی از جمله: تدوین قانون جامع کار، تثبیت قیمت، آسفالت کردن خیابان های اصلی تبریز، گشایش کلاس های پیکار با بیسوادی، تاسیس دانشگاه، ایستگاه رادیویی و چاپخانه ،انجام اصلاحات ارضی و کشاورزی و ... نائل گردیدند اما به رغم همه ی این نتایج با مشکلاتی روزافزونی در 1325 روبه رو گردید. روابط خارجی هم با دشمنان و هم با به ظاهر دوستان دچار تنش گردید. بیشترین مشکلات در رابطه با دولت مرکزی بود که به دنبال توافق قبلی آرامشی موقت پدید آمد. حمایت شوروی نیز کمتر از آنی بود که عده ای فکر می کردند و به همان دلیل فرقه ی دموکرات آذربایجان را عروسک و آلت دست رژیم روسیه خواندند.

خروج نیروهای شوروی از خاک ایران موجب شد که حکومت خودمختار تنها به نیروهای خود متکی باشند وعده های شوروی مبنی بر ارسال جنگ افزارهای سنگین و تانک نیز هرگز جامعه ی عمل نپوشید بنابراین تهران با قدرت برتر نظامی خود رویاروی تبریز قرار گرفت. سیاست حزب توده نیز عدم پشتیبانی کامل از حکومت خود مختار بود اما به انتقاد علنی از آن نمی پرداخت.

در رابطه با جمهوری کردستان نیز بر مبنای همکاری نیمه هم دلانه استوار بود چون اتحاد کردستان با آذربایجان فقط موجب سوء ظن تهران بود. کردها از این ناراضی بودند که در مقایسه با تبریز از موقعیت پایین تری برخوردارند.

علاوه بر مشکلات فوق تضادهای داخلی نیز باربر قضیه شد. مشکلات اقتصادی موجب شد فرقه- ی دموکرات پشتوانه ی مردمیش را از دست دهد. اصلاحات ارضی، بازرگانان و صاحبان صنایع را ترساند و باعث فرار سرمایه ها شد چون اینان می ترسیدند بعد از اصلاحات ارضی نوبت مصادره- ی سرمایه ها برسد. کارگران از بیکاری رنج می بردند، دهقان ها احساس کردند مالیاتی بیش از توان شان از آن ها گرفته می شود، رفتار خشن پلیس عده ای را به این نتیجه رساند که حکومت خودمختار حکومت وحشت است. افراد ایل افشار، شاهسون و ذوالفقاری به تشویق تهران شورش کردند و نظم اجتماعی را بر هم زدند. بدین ترتیب در حالی که هدف های زبانی، منطقه ای و قومی، تمامیت جمعیت آذربایجان را متحد می کرد، اصلاحات اجتماعی ابتدا موجب جدایی زمین داران و سرمایه داران شد و بعد هم سیاست اقتصادی فرقه ی دموکرات موجب مشکلاتی شد که پایگاه توده ای جنبش را تضعیف کرد بنابراین در پاییز سال 1325 وضعیت فوق العاده شکننده و حساس بوده است.

در کردستان همسایه نیز ریشه های ناسیونالیسم به احساس چند صد ساله تاریخ ممتاز آن برمی گردد مضافا این که مردم کردستان از مذاهب اهل سنت پیروی می کردند. در دهه ی 1310 قدرت از طایفه های کرد به اقوام کرد شهرنشین منتقل گردید زیرا رضاشاه از قدرت سران کرد کاست. در جنگ جهانی دوم قبیله های عمده، بار دیگر مسلح شدند به روسای قبیله و فرستادگان شهرها از باکو دیدن کردند و مقاصد ملی خود را با شوروی در میان گذاشتند. در خرداد 1322 ضمن حمله به قوای دولت مرکزی در مهاباد آن ها را از شهر بیرون راندند. مهاباد و اطراف آن از آن پس مستقل بود.

در سال 1324 حزب کومله را ایجاد کردند و همگی به رهبری قاضی محمد اتفاق نظر داشتند. این حزب به توصیه ی شوروی نام خود را به حزب دموکرات کردستان تغییر داد. در برنامه ی آن ها حکومت خودمختار مردم کرد در امور داخلی محلی، رسمیت یافتن زبان کردی به عنوان زبان درسی و رسمی، تشکیل شورای ایالتی و اداره ی ایالت کرد منحصرا به دست مردم کردستان،‌هزینه کردن مالیات های ایالت در خود محل، برادری با مردم آذربایجان، بهبود بخشیدن به معیارهای اخلاقی، بهداشتی و شرایط اقتصادی مردم کرد گنجانده شده بود. از جمله پیامدهای جنبش کردستان می توان به مواردی چون، ایجاد فضای باز سیاسی، مردم اجازه ی حمل اسلحه را داشتند،‌پلیس مخفی در کار نبود و در واقع هیچ جبهه ی واقعی مخالف وجود نداشت که رژیم را به هراس اندازد. نشریه ها و کتاب ها به زبان کردی در دسترس مردم قرارگرفت، مردم به بخش رادیو بی بی سی و آنکارا آزادانه گوش می دادند، محصول توتون و تنباکو به یک جا به شوروی فروخته شد و در ارای آن 800 هزار ریال پول ایرانی دریافت کردند.

از جمله محدودیت های داخلی و خارجی جمهوری کردستان می توان به مواردی چند اشاره کرد. از نظر داخلی هیچ حرکتی در مسیر تقسیم املاک صورت نگرفت و خبری از ابعاد سوسیالیستی نبود، حمایت قبیایل به دلایل مختلف از جمهوری خودمختار به تدریج از بین رفت،‌بین پشتیبانان حزب دموکرات کردستان و گروه های قبیله ای ایرانی رقابت درگرفت.

از نظر روابط خارجی باید گفت، کردستان با دولت مرکزی در کشاکشی سخت قرار گرفت و درگیری های کوچکی درمناطق مرزی روی داد. از حمایت های مادی و کمک های دیپلماتیک شوروی خبری نبود. جمهوری مهاباد و شوروی به خاطر نیاز متقابل علیه دولت مرکزی ایران همکاری می کردند اما پیوندها صمیمانه نبود چون از دید شوروی جنبش کردستان قبل از هر چیز خصلت ملی گرایانه و تا حدی گرایش محافظه کارانه داشت. شوروی از نفوذ مشخصی در کردستان برخوردار بود بدان سبب که می توانست حمایتش را سلب کند. رابطه ی جمهوری کردستان با فرقه ی دموکرات آذربایجان به ظاهر دوستانه بود اما اختلاف سرحدی و مسئله خودمختاری کردستان از آذربایجان باعث شده بود که در واقعیت امر روابط تنش آلود باشد. آذربایجان مدعی حاکمیت بر بخش های عمده ی کردستان بود. بریتانیا و ایالات متحده هم از جنبش حمایت نکردند. انگلستان از آن رو مایل به حمایت نبود که می ترسید اعراب عراق هم سر به شورش بردارند و ایالات متحده ی آمریکا نیز پشتیبان دولت مرکزی تهران بود و اعتقاد داشت که شوروی در پشت جنبشی است که حکومت شاه را تهدید می کند.

با روی کار آمدن قوام، شرایط برای اجرای برخی سیاست ها ضروری به نظر می رسید یکی از این سیاست ها این بود که نیروهایی به کردستان و آذربایجان گسیل دارد و این استان ها را زیر نظر بگیرد. در تهاجم دولت مرکزی به این دو استان شوروی در مقابله با این اقدامات کار چندانی صورت نداد و به ورود ارتش ایران به تبریز تن در داد بدان امید که ارتش بر جریان انتخابات نظارت کند،‌مجلس برپا شود و قرارداد امتیاز نفت شمال را (که قوام وعده داده بود) به تصویب برساند.

با نزدیکی نیروهای ایران به آذربایجان و کردستان،‌حکومت های خودمختار آذربایجان و کردستان به پایان عمر خود نزدیک شدند. فرقه ی دموکرات آذربایجان پس از یک مقاومت کوتاه مدت از هم پاشیده در کردستان نیز وضع بهتر از این نبود و با تسلیم قاضی محمد، او به همراه دو تن از بستگانش و نیز 5 افسر کرد بعد از یک محاکمه ی نظامی به در آویخته شدند.

جنبش های اجتماعی آذربایجان و کردستان از بسیاری جهات مهم و با جنبش های قبلی و مبارزه- های بعدی ایرانیان فرق داشت. یکی از تفاوت های عمده ی آن ها این بود که این شورش ها منطقه ای بودند نه سراسری پس مسائل قومی و طبقاتی در آن ها وجود داشت.به طور کلی می توان گفت فشارهای بین المللی، مهارت و کاردانی دولتمردان ایرانی و  اشتباه محاسبه ی اتحاد شوروی،‌که قوای خود را از دو منطقه ی مزبور خارج ساخت و نیز کمک ناچیز نظامی ای کشور به هر دو منطقه ی شورشی، باز پسگیری آن ها توسط قوای مرکز را شتاب بخشید.

 

----------------------------------------------------

* دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی

1) سینایی،‌وحید (1384)/ دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران/ تهران: کویر، چاپ اول

2) فوران،‌جان (1387)/ تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال های پس از انقلاب اسلامی ترجمه ی احمد تدین/ تهران: خدمات فرهنگی رسا

3) محمدی منوچهر (1377)/ مروری بر سیاست خارجی ایران دوران پهلوی/ تهران نشر دادگستر: نشر ایران/ چاپ اول