جلوه هاي سكولاريسم در دوره رضاخان

علي اكبر داور، براي تحقق بيشتر اهداف مذكور، ابتدا احمد متين دفتري را براي تكميل تحصيلات عاليه در زمينه مطالعات در نظامهاي قضايي اروپايي، به ويژه سوئيس و فرانسه و آلمان، به اين كشورها فرستاد؛ و او هم هر هفته مشاهدات خود را به داور گزارش مي كرد. در اين زمينه، روي آرأ ديوان فرانسه بيشتر توجه شد. درنهايت، حاصل كار، تلفيق «فقه شيعه» با قوانين كشورهاي فرانسه، بلژيك و ايتاليا بود (در احوال شخصيه، رجوع به احكام اسلامي، اصل قرار داده شد). البته با محدود كردن قوانين اسلامي در سالهاي بعد، به خصوص در سال 1314ش. ، به مسئله ازدواج و طلاق، دور جديدي از خصومت بين دين و دولت در اين زمينه آغاز شد. مرحوم آيت الله مدرس، چند سال قبل از اجراي اين قانون، اصلاح و تحول در نحوه اجرا را مطرح كرد؛ امّا بين آن و اصل قوانين شرع و مأخذ اصلي قوانين تفاوت قائل شد. او در جلسه 33 مجلس دوره چهارم در صفر 1340 قمري گفت: مرجع تظلمات عمومي، وزارت عدليه است. در اين سياست جديد، دو چيز بايد محفوظ بماند: يكي ماهيت مطالب، يكي كيفيت جريان آن مطالب. اما ماهيت مسائل حقوقي و جزائي، همان است كه در قانون اسلام هست و امكان ندارد به قدر يك خشخاش از آن كم و زياد بشود. اما راجع به كيفيت اجراي آنها (آيين دادرسي)، وضعيات دنيا ما را متنبه كرد كه كيفيت اجرا و طرز اداره بايد به وضع ساير نقاط دنيا باشد كه مردم بگويند ما هم داخل در تمدن شديم. البته بايد كيفيت جريان اداره را مثل دنيا و بلكه اكمل كنيم. بايد براي قوانين قضايي، ماهيت را از قواعد مذهبي خودمان اخذ كنيم و كيفيت اجرايش را از قوانين كليه عالم. . . . با توجه به اين مورد مي توان نتيجه گرفت كه هرچند تحول در نحوه اجراي عمل نظام عدليه امري لازم و اين نكته قبل از طرح عدليه جديد مطرح بوده، اما تحول در اجرا ربطي به نفي منشأ قوانين اسلامي و دين زدايي در حقوق مدني نداشته است. .6 مسئله تغيير لباس و درنهايت كشف حجاب؛ كه مهمترين و حساس ترين جريان در تنش و اختلاف بين دين و دولت در دوران پهلوي به شمار مي رود؛ منجر به فاجعه خونين مسجد گوهرشاد شد كه حادترين حادثه طي دهه هاي اخير بين دين و دولت خوانده شده است. مسئله كشف حجاب هرچند در آثار سكولارهاي مشروطه هم مشهود است، آنان به خوبي مي دانستند عبور از اين مسئله براي آنان به غير از توسّل به زور و قلدري، راه ديگري ندارد. مسئله كشف حجاب، مهمترين بخش در نزديكي سكولاريزم با استبداد در ايران است. در مسئله تغيير لباس مردان و سپس قانون لباس متحدالشكل و درنهايت كشف حجاب، اين مراحل در تاريخ قابل بررسي است: در 6 دي ماه 1307ش. ، قانون متحدالشكل كردن البسه اتباع ايران به تصويب مجلس هفتم رسيد. ازنظر سياستگذاران فرهنگي پهلوي، اين مسئله چند فايده مي توانست داشته باشد: الف - گامي مهم درجهت اخذ تمدن و ترقي تلقي مي شد. ب - تنوع البسه محلي و قومي در ايران، نشانه تأثير اقوام بيگانه تلقي مي شد و به گفته آنان بايد ازبين مي رفت. اين مسئله با توجه به سركوب عشاير، از اهميت بيشتري برخوردار شد. ج - اين مسئله مي توانست درجهت شبيه سازي با غرب و استحاله كامل فرهنگي مؤثر واقع شود. به طور كلي دورنماي بحث كشف حجاب و البته تجربه تاريخي بعد از آن نشان داد كه اين مهم درجهت نمود عيني هر سه پايه حكومت پهلوي (سكولاريزم، باستان گرايي، تجدد) عمل كرد. اين گام نشان گوياي ديگري بر همكاري فرهنگي روشنفكران سكولار با سياست استبداد تلقي مي شود. مسئله كلاه لگني كه نوعي عقده گشايي از عقب ماندگي از غرب تلقي مي شد، از سال 1314ش. مطرح شد. اين كلاه كه در مكاتبات آن روز از آن به «كلاه مقدس پهلوي» نام مي بردند، به نحوي به كلاه سربازان انگليسي شباهت داشت. كم كم در جرايد چنين تبليغ شد كه كلاه از سر برداشتن، نوعي احترام كوچكتر به بزرگتر است؛ حال آنكه در حافظه تاريخي فرهنگ ايران، برهنگي سر نشانه بي احترامي تلقي مي شد. برطبق اسناد و مدارك تاريخي، مسئله كلاه تمام لبه و كشف حجاب از آثار سفر رضاخان به تركيه است. نكته مهم اينجاست كه در تقليد از تركيه نوعي وحدت نظر و عمل بين روشنفكران سكولار و سياست رضاخان به وجود آمده بود؛ چرا كه توجه به تركيه، همواره مد نظر متجددان ايران قرار داشت. آنان هر دو كشور را مسلمان و با سابقه تعارض بين سنت و تجدد تلقي مي كردند و به عمق اختلاف بين آن دو كمتر توجه داشتند، به ويژه در چند مورد مهم بدين شرح: الف - ايران شيعه مذهب بود؛ حال آنكه تركيه در تاريخ قبلي خود - يعني دوران عثماني - داعيه خلافت اسلامي داشت. ب - ايران، برخلاف تركيه، كشور كوچكي نبود كه از يك امپراتوري بزرگ تجزيه شده باشد. ج - در ايران، از زمان صفويه، نوعي ناسيوناليزم ايراني با مذهب شيعه پيوند خورده بود؛ اما در تركيه عثماني و سپس تركيه سكولارشده چنين نبود. د - ايران در كنار اروپا و تماس مستقيم با غرب قرار نداشت؛ حال آنكه تركيه و قبل از آن عثماني، در مسير اختلاط با غرب بود. هـ - علماي مذهبي ايران در روند و سياستي كاملاً مجزا از علماي سني مذهب عثماني و سپس تركيه قرار داشتند و نقش و موقعيت و ارزش تاريخي و ملي اين دو، به كلّي با هم متفاوت بود. البته مسئله لباس و حجاب و زمزمه هاي آن در نوروز 1307ش. و مسافرت خانواده شاه به قم و درگيري با مرحوم آيت الله بافقي، از چند سال قبل از اعلام رسمي كشف حجاب شروع و از سوي ديگر، كلوپ ايران متعلق به تيمورتاش در اين امر پيشقدم شده بود. مسئله لباس به سبك اروپايي، حتي در زمان سفر امان الله خان - امير افغانستان - به ايران در سال 1307ش. مطرح شده بود. امّا چنانكه عنوان شد شروع آشكار اين جريان، در سال 1314 شمسي بود. در فاصله 1307 تا 1314 شمسي، مسائل و مقدماتي چند براي اجراي عملي طرح كشف حجاب مطرح شد. البته موانعي هم وجود داشت كه طرح را به تأخير مي انداخت: الف - سياست غربگرايانه امان الله خان در افغانستان و شورش و سپس سرنگوني او باعث وحشت حكومت پهلوي شد. ب - قيام عشاير فارس طي سالهاي 1307، 1308 و 1309 شمسي، دولت را به خود مشغول داشت. ج - اعتقاد راسخ مردم به مباني و احكام ديني و عدم تمكين نسبت به سياست هاي ضدديني رضاشاه و روشنفكران سكولار
و امّا مقدمات: الف - سفر رضاخان در تيرماه 1313ش. به تركيه و اقتباس و تقليد از آن ديار و كسب تجربه هاي آنجا. ب - از سال 1313ش. تبليغات ضدحجاب به اوج خود رسيد و درنهايت سي تن از بانوان بدون چادر در خيابان ظاهر شدند. اين كار در مدارس، ميهمانيهاي وزرا و سپس حكام و استانداران گسترش و تداوم يافت و درنهايت در ارديبهشت 1314ش. ، به تشكيل جلسه كانون بانوان از سوي شمس و اشرف پهلوي منجر شد و نهايتاً در 17 دي ماه 1314 ش به عنوان سياست رسمي رژيم در زمينه پوشش بانوان مطرح شد. مسئله كشف حجاب و متحدالشّكل كردن لباس، از نمونه هاي بارز سياست سكولار ايران بود كه در آن قلم سكولار و شمشير استبداد آشكارا با هم در يك جهت و يك هدف اقدام كردند. .7 مسئله اعزام محصل به خارج نيز ازجمله موارد نزديكي اين دو نيروي فرهنگي و سياسي به هم بوده است. در اين راستا، تشكيل انجمنهاي مختلف و سازمانهاي گوناگون در يك مثلث سه پايه اي «حكومت پهلوي، تبيين دنياپسند، و صورت سازي آكادميك قضيه با اين محور يعني دانشگاهها و اعزام محصل» پيوند خورد. .8 در مسئله اوقاف و موقوفات و تعطيل مدارس ديني و تخريب مساجد و تكايا، باز هم مي توان مسئله درگيري و تقابل جدي دين و دولت را در بعد سياسي و تقابل ديانت با سكولاريزم را در بعد فرهنگي تحقيق كرد. .9 تمركز و دولتي كردن امور ديني درجهت سكولاريزاسيون مذهب شيعه و تأسيس دانشكده معقول و منقول در مدرسه سپهسالار و سپس دانشگاه تهران، از امور مهم ديگر در تأييد گفته هاي قبلي است. .10 جلوه هاي پراكنده و مختلف ديگر در دوره پهلوي هر يك به نحوي سكولار بود و از سويي مقابله با ديانت و علما و واكنش جامعه مذهبي را به دنبال داشت. اهم اين موارد، فهرست وار عبارتند از: قانون ازدواج و طلاق، ايجاد محدوديت در مراسم سوگواري و ترحيم و نماز جماعت، تخريب مدارس علميه و ديني، استعمال مشروبات الكلي، ايجاد كارناوالهاي شادي به خصوص در روزهاي عزاداري، سختگيري در مسافرت به عتبات عاليات، حذف اوقات شرعي و لغو استفاده از تقويم قمري و مرسوم كردن تاريخ شمسي و سپس تاريخ شاهنشاهي. نكته مهم و درخور دقّت در راستاي اصول گفته شده قبلي درباره سكولاريزم و سكولاريزاسيون و تشيع زدايي از جامعه ايران در دوران پهلوي - كه با هماهنگي بين روشنفكران و حكومت صورت مي گرفت - طرح پروتستانيزم ديني است كه بايد به نحوي به عنوان نوعي پل گذر از جامعه ديني به جامعه سكولار طراحي مي شد. شريعت سنگلجي و آزادي تبليغات او، نشر مجله همايون در قم و مقالات حكمي زاده و همچنين نشر مجله پيمان و احمد كسروي، همه در راستاي يك خط فرهنگي و سياسي قرار مي گيرند. براي بررسي اجمالي اين امر كافي است به ماهنامه پيمان در سال 1312 توجه كرد و پي برد كه مسئله «مكتب پاكديني» احمد كسروي كه به ظاهر نوعي نوخواهي سكولار غربي است و با عناصري از راسيوناليزم و ناسيوناليزم ايران باستان و البته تجددخواهي سطحي مخلوط است، همگي از مواردي است كه حكومت پهلوي شالوده و ماهيت خود را روي آنها قرار داده بود. كار كسروي در ضديت با سنت به جايي كشيده شد كه در يك روز از سال، يعني اول دي ماه هر سال، تمامي كتابهاي مذهبي و ادبي ازجمله مفاتيح الجنان، گلستان، ديوان حافظ، مثنوي و غيره را جمع مي كرد و با انداختن آنها در تلي از آتش، جشن كتابسوزي راه مي انداخت. تأليف كتاب آيين توسط كسروي اعلان، جنگ رسمي سكولاريزم در حادترين شكل به مذهب تشيع بود و در اين راه، از حمايت خشن ترين مهره دستگاه پهلوي، يعني عبدالحسين تيمورتاش، برخوردار بود. جالب اينجاست كه در همين زمان يك مجله به ظاهر اصلاحگر ديني هم در قم انتشار مي يافت كه در آن همان افكار و سياست در قالب و شكل ديگري مطرح مي شد: مجله همايون از مهر 1313ش. ، در 12 شماره به ترويج اين مسئله، يعني اصلاحگري ديني، و به قصد برقراري سكولاريزم ووهابيگري در جامعه ايران منتشر شد. در شماره اول اين مجله در مهر 1313ش. ، طي مقاله اي با عنوان «بت پرستي»، احترام به مراقد ائمه اطهار(ع) و امامزادگان مذمت و در مقاله «اين ره كه تو مي روي به تركستان است»، به مراسم سوگواري و عزاداري حمله شده است. در شماره 7 مجله همايون، در مقاله «سرچشمه زندگي»، از رضاخان با نام «انوشيروان دادگر» تمجيد مي شود. در شماره نخست ماهنامه همايون، در تبليغ مجله پيمان كسروي، نوشته مي شود: «امروز بر عموم ملل مشرق خصوصاً بر هموطنان ما لازم است كه آثار گرانبهاي اين استاد بزرگوار را بخوانند». امام خميني(ره) در كتاب كشف اسرار خود، به اين شبهات و مقالات و نيز به كتاب اسرار هزارساله، نوشته همين حكمي زاده مدير مجله همايون پاسخ مي دهند و با حمله شديد به او، از اتحاد بين اين گروه و سياست رضاخان انتقاد مي كنند. اقدامات شريعت سنگلجي در رساله هاي بعد و تبليغ دستگاه پهلوي به نفع او، بايد در همين زمينه ارزيابي شود. امام خميني(ره) در كشف اسرار (صفحه 333) مي نويسند: در اين ميان، چندين آخوند قاچاق كه از علم و تقوا يا دست كم تقوا عاري بودند، به نام روحانيت ترويج كردند و با نام اصلاحات، برخلاف دين، آنها را به نوشتن و گفتن وادار كردند و كتابهاي آنها را با اجازه اداره مطبوعات و خرج خود يا كساني كه گول خورده بودند، به طبع مي رساندند و اگر كتابي برضد آنها نوشته مي شد، طبع آن را اجازه نمي دادند؛ چنانكه كتاب اسلام و رجعت كه نوشته شد، يكي از روحانيون قم كتاب ايمان و رجعت را نوشت و دروغپردازي و خيانتكاري سنگلجي را آفتابي كرد؛ نگذاشتند طبع شود. اكنون هم خطي موجود است. با توجه به سير اجمالي همگامي و همكاري فرهنگي لائيكهاي بعد از مشروطه با سياست خشونت و اختناق ايران بهتر مي توان موضع دين و علما را با اين سكه دورو - يعني استبداد سياسي و فرهنگ لائيزم- بررسي كرد.