ترانه‌های روستایی ایران در مجله ایران و هند سال 1952 میلادی

مجله ایران و هند مجله‌ایست که به صورت فصلنامه هرسه ماه یکبار انتشار می‌یافته و از مطالب تاریخی، ادبی و اجتماعی به خصوص روابط فرهنگی بین دو کشور بحث می‌‌نمود.
مسعود برزین در شناسنامه مطبوعات ایران از 1215 تا 1357 شمسی در معرفی این مجله نوشته است: فصلنامه ادبی/ تاریخی. به فارسی و انگلیسی. ارگان انجمن روابط فرهنگی هند با کشورهای خارجی. سید مصطفی طباطبائی. بمبئی. سال 1331 ش. 1952 م.
از مطالبی که در این فصلنامه می‌خوانیم ابوریحان بیرونی و جغرافیای عالم، شعر فارسی در عصر معاصر، سرمد کاشانی و رباعیات او، فعالیت‌های فرهنگی در هند، آغاز شعر فارسی در سند، عادات و رسوم زنان راجستان، تاگور شاعر و فیلسوق، نفوذ ادبی ایران در هند و غیره است.
مقاله‌ای که می‌خوانیم در مجله ایران و هند آقای پروفسور و. ایوانف با عنوان «ترانه‌های روستایی در ایران» درباره ترانه‌های روستایی ایرانی و سیر فراموش شدن این اشعار پرداخته است. از آنجا که روستائیان همواره با زمختی و ناهنجاری زندگی و در عین حال با لطافت و بی‌پیرایگی اطراف خود مواجه بوده‌اند و صافی‌ضمیرند و بی‌آرایه، به ناچار در بیان دریافت‌هایشان، واقعیات و عینیت‌ها بیشترین انعکاس را می‌یابند و ملموس‌تر می‌نمایند. از جمله این هنرهای روستائیان ترانه‌های روستائی است که جنبه‌های گوناگون زندگی روستائیان را بازمی‌تاباند. ترانه همچون نسیم که از سرزمین‌های مختلف می‌گذرد، مسافر است. از روستائی به روستای دیگر و از کومه‌ای به کومه دیگر می‌رود، و سینه به سینه نقل می‌شود؛ لذا این ترانه‌ها که از جنبه‌های مختلف زندگی روستائیان همچون عشق، زیبایی طبیعت، آرزوهای ملموس و دست یافتنی، غربت، جور و ظلم ستمگران پرده‌برمی‌دارد در عین سادگی واقعیت گراست. گوشه‌ای از مقاله را می‌خوانیم:
«بیشتر ترانه‌های روستایی به شکل چهاربیتی ولی بحر آن از رباعیات کلاسیک فرق می‌کند. بسیاری از آن‌ها نتیجه ذوق و قریحه شعرای گمنام است، ولی این ابیات به طور کلی از اجتماع جوانان دهکده که شعر را در آن به مسابقه گذارده و ضمن بازی چهاربیتی‌ها را به نظم در می‌آورند، سرچشمه می‌گیرد و اشعار خوب به حافظه سپرده شده دهن بدهن می‌گردد، و گاهی در سرتاسر مملکت رواج پیدا می‌کند. این منظومه‌ها از هرجهت با اشعار کلاسیکی قدیم فرق دارد و هرچند به نظر عاشقان کلاسیک خسته‌کننده است ولی انسان از سادگی، واقع‌گوئی و الحان غیرمعهود آن تحت تأثیر قرار می‌گیرد. این ترانه‌ها میراث گرانبهای فرهنگ ملت ایران است. ولی افسوس که در اثر نفوذ تمدن شهری در حفظ آن‌ها غفلت شده و کم‌کم به وادی فراموشی رهسپار می‌گردد؛ و چقدر شایسته است پیش از آنکه صفحات زننده گرامافون، پرده‌های سینما و یا برنامه‌های رادیو جانشین آن گردد این اشعار را در سرتاسر ایران جمع آوری نموده و مجموعه قابلی را که نماینده ذوق و هنر و استعداد ملی باشد انتشار داد.».
نمونه‌ای از اشعار روستایی اشاره شده در این مقاله:
دو زلفون سیه ریختی وا پی گوش / کرا دیدی ز مو کردی فراموش؟ / به حق شیر مادر خورده‌ای یار / مکو یار قدیمی را فراموش.
***
ستاره سر زد و بیدار بودم / بپای رخنه دیوار بودم / ستاره سر زد و سبم (صبح هم) طلو کرد / هنوز دا انتظار یار بودم.
در انتهای مقاله ایوانف اظهار امیدواری کرده است که این اشعار جمع آوری گردد تا که از یادها فراموش نشود، چرا که معتقد است روستائیانی که این اشعار را به خاطر سپرده‌اند بیشتر آن‌ها بی‌سواد بوده و در نتیجه ترانه‌ها یکی پس از دیگری فراموش می‌گردد. این کار اکنون انجام شده است و کتاب‌هایی چون نغمه‌های روستائی ایران/ ماهرخ آقائی. - تهران: کتاب فرزان، 1363. ترانه‌های روستائی خراسان/ ابراهیم شکورزاده. - تهران: گوتنبرگ، 1338. ترانه‌های روستایی/ جعفر شیرمحمدی. - تهران: هزار آفتاب، 1381. ترانه‌های روستائی. پروین قائمی. - تهران: کتاب دریا، 1378. ترانه‌های روستایی: دوبیتی‌های محلی مردم ایران/ به‌کوشش عباس‌علی بخشوده. - تربت‌حیدریه: بخشوده، ۱۳۷۹. در زمره این کتاب‌هاست.