تحليل حكومت شاه در دهه هاي 1950و1960 (زندگي سياسي شاه – بعد از كودتاي 28مرداد)

شماره صفحه:267    طي دهه هاي 1950و1960 باز شاه از خطرات شخصي و سياسي  بيشتري جان سالم به در برد كه شامل طغيان وشورش دانشجويان، سركشي و سرسختي روحانيان، روشنفكران انتقادجو، اشراف حسود، مالكان مرتجع شهرستاني، اعضاي فاسد در خانواده خود، سياستمداران كهنه كار و زيرك سياست ايران و آزاديخواهان اصلاح طلب مي شد. در اين فرايند او به روش سياسيي دست يافت كه از طريق آن توانست خود را ايمن داشته قدرت و نفوذش را  گسترش دهد. اين روش تلفيقي از اصلاح و سركوب، التفات و مرحمت همراه با اعمال زور، همكاري و تهديد بود. به عنوان جزئي از بخش نخست او از طريق انقلاب سفيد اصلاحات برگزيده را به اجرا گذاشت و گروه هاي مبارز تكنو كرات  طبقه متوسط را با انتخاب و پاكسازي دعوت به كار كرد و خود روش موثر تفرقه بينداز و حكومت كن را در پيش گرفت. از آنجا كه نيت اصلي شاه «اوامر شاهانه» - نخستين و مهم ترين لازمه پايداري قدرت- بود وي بر آن شد تا سيستمي بنا كند كه در درجه نخست وقاداري مطلق به شخص او را تضمين كرده در درجه دوم كارهاي اداري و دستگاهي مملكت به طور مطلوب انجام پذيرد. محمدرضا شاه در كانون شبكه شخصي عظيمي قرار داشت كه همه اعمال قدرت لازم تنها از خود او نشات مي گرفت و در مسير شبكه به جريان در مي آمد. نخبگان سياسي نيز در انقياد و رضايت ضمني او  پيرامونش گرد آمده بودند و همواره در برابر خواست هاي او آسيب پذير بودند. شاه چنان در كانون دستگاه حكومتي قرار داشت كه همه اطلاعات به گونه اي مستقل و مستقيم و از مسير پيوند شخصي و حضوري با شبكه اطلاعاتي به او گزارش مي شد. او به ويژه ميل داشت مطمئن باشد كه هيچ گروهي زياد بزرگ ، با نفوذ و مستقل نشود. با اين شيوه حكومت كردن وي مي كوشيد عوامل خود را به رقابت با يكديگر و حتي بين سازمان هاي مختلفي كه زير دست آن ها اداره مي شد ترغيب كند. رقابت و فشار متوازن كه در چنين سيستم سياسي  شخص محوري وجود داشت به

 

شماره صفحه:268    شاه فرصت مي داد تا با بازي هاي استادانه و شاه كليدي كه در دست داشت فرمانبرداران را به جان هم اندازد. . . . اين روش شاه را قادر به اعمال كنترل دقيق و موثري بر برگزيدگان سياسي خود مي كرد و از همه جزئيات اخبار و رفت و آمد هر يك از آن ها آگاهي مي يافت. اين شيوه در ضمن ايجاد بي ثباتي فساد را تشويق و مقدار معتنابهي از وقت اين افراد برگزيده را  جذب خود مي كرد و همكاران شاه را كه تنها به صورت اجزايي از شخصيت او در آمده بودند نوكر مآب ساخته بود. كساني كه باعقايد شاه به مبارزه بر مي خواستند به سرعت و بدون هيچ گونه تشريفاتي از دستگاه كنار گذاشته مي شدند. براي افراد مستقل و درستكار جايي در دستگاه نبود. محمد رضا شاه آينده سياسي اينگونه افراد را تباه مي كرد و با تمسخر آن ها را  افراد گردن شق كه عقايد منجمدي دارند مي خواند. به يقين اين افراد گردن شق برايشان مشكل بود كه دست شاه را ببوسند. محمدرضا شاه دستگاه اداري خود را زيركانه اداره مي كرد. او سياستمداران ايراني مبارز و با تجربه و قدرتمندي را پشت سر گذاشته بود. رهبري چون محمد مصدق، سياست پيشه اي چون احمد قوام و افراد ديگري نظير سيد ضيا‌ءالدين طباطبايي، خليل ملكي و ديگر مبارزاني كه در پي آن ها آمدند مانند علي اميني و حسن ارسنجاني. هر اندازه كه شاه اينگونه افراد را  بيشتر مورد استفاده قرار داده سپس رها كرده و يا منكوب مي ساخت به همان نسبت در سياست اداره كردن افراد برگزيده كامل تر و داناتر مي شد. او داراي قدرت و ظرفيت عظيمي براي به كار كشاندن افراد در جهت خواسته هاي خود بود.
شماره صفحه:269    در ميان توده مردم كه با جنجال اصلاحات بيدار شده بودند تعهد زيادي نسبت به شاه بوجود نيامده بود. در عوض تبليغات دولتي باعث گرديد كه توقعات و خواسته هايشان فزوني يابد. زماني كه انقلاب سفيد برايشان كارساز نشد در صدد دستيابي به ياري و پشتيباني روحانيون برآمدند كه بسياري از آن ها در ميان توده ها زندگي مي كردند. در مصاحبه هاي شاه روحانيون شيعه كاملا ناديده گرفته شده بودند چه او به آن ها به ديده تحقير مي نگريست و در بهترين حالت از مراوده با آنان دوري مي جست و در بدترين حالت پليس را وادار به حمله به آن ها مي كرد. آيت الله معمولا از روش هاي همكاري و رشوه سياسي بركنار بودند از اين جهت كنترل آن ها بويژه بسيار دشوار بود. نيمه دوم روش مبارزه سياسي شاه كاربرد زور بود. او به طور گسترده اي به مسائل نظامي و امنيتي مي پرداخت و در پي آن بود كه بر اين نيروها نظارت مستقيم و كاملي داشته باشد. رهبران و سركردگان اين نيروها را همواره از ميان كساني كه بالاتر از درجه سرگردي داشتند دستچين مي نمود و تمام كارهاي آن ها با رهنمودهاي او انجام مي گرفت. در تشكيلات نظامي افراد نزديك خانواده و دوستان در بالاترين مقام ها بودند. شاه به اطلاعات خود درباره علوم نظامي افتخار مي كرد و خود را جوهر و محور ارتش ايران مي دانست و در اين مورد مي گفت «به خاطر نمونه اي كه تبلور آن پدرم بود و اين كه من خود يك سربازم.» او خلبان بسيار ورزيده اي بود و توجه ويژه اي به نيروي هوايي خود داشت و بي وقفه در صدد بود تا پيشرفته ترين هواپيماها را براي كشورش بدست آورد. در ساختن نيروهاي دفاعي خود از هيچ خرجي دريغ نداشت در نيمه دهه 1970 ايران تقريبا سالانه 5 ميليارد دلار صرف تسليحات مي كرد. سرانجام شاه قدرت خود را  بر ستون نيرو و عظمت ارتش بنا


شماره صفحه:270    نهاد. ستوني كه خود بخشي از آن بود. چنان كه خود او مي گفت «ارتش منم»