برگی از تاریخ

یک سال از کودتای سوم اسفند 1299 می‌گذشت و رضا که اکنون به یمن آشفتگی اوضاع و حمایتهای بی‌دریغ دولت فخیمه انگلستان هر روز بر قدرتش افزوده می گردید، کم‌کم به این فکر افتاده بود که برنامه اصلی خود یعنی خلع احمدشاه از قدرت و تحمیل قدرت مطلقه دیکتاتوری را بر کشور عملی نماید.


از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ
از یـک طـرفی عـرصه به ملیون ننگ
قـانـون حـکومـت نـظامـی و فشـار
این است حکومت شتر و گاو و پلنگ
(فرخی یزدی)
یک سال از کودتای 1299 می‌گذشت. کودتایی که دست اندرکاران آن به ترتیب اجرای نقش عبارت بودند از:
1ـ ژنرال آیرونساید، مقام بلندپایه وزارت جنگ انگلستان و فرمانده نیروهای انگلیسی در ایران، به عنوان طراح و برنامه‌ریز.
2ـ سیدضیاءالدین طباطبایی چهره آنگلوفیل شناخته شده و روحانی جوانی که روزنامه رعد را منتشر می‌کرد. وی در روز کودتا عبا و عمامه را به یک مرتبه کنار گذاشت. ریش‌ها را کوتاه کرد، کلاه بر سر گرفت و به ریاست دولت کودتا برگزیده شد.
3ـ قذافی با درجه میرپنجی (سرتیپی) به نام رضا که به عنوان چهره نظامی کودتا در تاریخ ایران ظاهر گردید و بعد پس از خلع احمدشاه و تغییر سلسله قاجار به عنوان اولین شاه سلسله پهلوی به مدت 20 سال یکی از خشن ترین دیکتاتوری های نظامی را بر کشور ایران مسئولی ساخت.
یک سال از کودتای سوم اسفند 1299 می‌گذشت و رضا که اکنون به یمن آشفتگی اوضاع و حمایتهای بی‌دریغ دولت ـ فخیمه انگلستان هر روز بر قدرتش افزوده می گردید، کم‌کم به این فکر افتاده بود که برنامه اصلی خود یعنی خلع احمدشاه از قدرت و تحمیل قدرت مطلقه دیکتاتوری را بر کشور عملی نماید.
کابینه قوام‌السلطنه که دومین کابینه پس از کودتا بود نیز با توطئه های میرپنج که اکنون به لقب سردار سپهی ارتقا بافته بود، از کار کناره گرفته و اکنون مشیرالدوله حکومت را در دست داشت و رجالی چون مصدق و مدرس در داخل و بیرون از مجلس سد مستحکمی در مقابل توطئه های روزافزون رضاخان، برای قبضه کردن یکپارچه قدرت، ایجاد نموده بودند.
احمد شاه به واسطه ضعف نفس و بیماری جسمی و عدم توان مقابله با فشارها و توطئه های رضاخان ایران را ترک کرده بود و سردار سپه مترصد فرصتی بود تا در خلاء موجود بتواند نیات خود را به طور کامل عملی نماید.
در چنین شرایطی بود که مطبوعات و روزنامه های ملی با درک حساسیت شرایط و زمان، به عنوان تجلی و بروز وجدان بیدار جامعه و زبان روشنفکران و ملیون، برای جلوگیری از نقشه‌های انگلستان که اکنون به دست عامل انان رضاخان سردار سپه انجام می‌شد، بعداً به ایفای نقشی تاریخی پرداخته و کودتا و عوامل آن را به زیر ذره‌بین نقد و تحلیل بردند، (یکبار دیگر پیش از این، قبل از قصه کودتا، مطبوعات نوپای ایران نقشی بسیار جدی در تنویر افکار عمومی بر علیه قرارداد 1919 و عاقدان آن ایفا نموده بودند که نهایتا به الغای قرارداد 1919 و استعفای وثوق الدوله از رئیس وزرایی انجامید) این حرکت به رغم واکنشهای خشن و تند رضاخان، به واسطه پایمردی روزنامه نگاران و نویسندگان و ملیون در آن زمان انچنان انعکاس داخلی و بین‌المللی یافت که پس از چندی رضاخان که خود را قدر قدرت مطلق می‌دانست و اطرفایانش نامه‌ای التماس‌آمیز به احمدشاه نوشته و درحواست نمودند که هر چه زودتر به ایران بازگردد و به غائله پایان بخشد. رضاخان به واسط شرایطی که ایجاد شده بود به فکر استعفا و فرار افتاد، لیکن متأسفانه حرکات برنامه‌ریزی نشده و فاقد پیش اندیشی لازم ورق را برگرداند و رضاخان مجدداً براریکه قدرت سوار گشت و اکنون شرح آن ماجرا:
پس از خروج احمدشاه از ایران، جراید ملی با درک حساسیت زمان و شرایط، موضوع نقد و تحلیل کودتای سوم اسفند را در دستور کار خود قرار دادند و مقالات تند و آتشین نسبت به عمال کودتا منتشر نمودند که در بعضی از آنها نصرت‌الدوله را یکی از دست اندرکاران کودتا معرفی و بدون آوردن نام رضاخان حملات شدیدی را به کارگزاران کودتا آغاز نمودند.
به عنوان عکس العمل رضاخان ابلاغیه‌ای صادر نمود و در آن در جواب روزنامه نگارانی که آنها را دارای اغراض شخصی و عامل نفوذ ایادی بیگانگان!! خوانده بود، اعلام کرد که مسبب اصلی کودتا خود وی بوده است و نه هیچ کس دیگر و در پایان اعلام نمود: «صریحاً اخطار می‌کنم که پس از این، برخلاف ترتیب فوق، در هر یک از روزنامه‌ها از این بابت ذکری بشود، به نام مملکت و وجدان، آن جریده را توقیف و مدیر و نویسنده آن را هم هر که باشد تسلیم مجازات خواهم نمود.»
پس از نشر این ابلاغیه، روزنامه نجات ایران به مدیریت زین‌العابدین فروزش در روز 28 جمادی‌الثانی برابر با هشتم اسفند 1300 مقاله ای به امضای ناصرالذاکرین بر علیه ابلاغیه سردار سپه منتشر ساخت و به سردار سپه خطاب نمود که: «عامل کودتا تو نبودی انگلیسی ها و نصرت‌الدوله بودند. اگر تو بدین اقدام مبادرت نمی کردی یک صاحب منسب و افسر دیگری را می‌آوردند و چون می‌دانم که مرا گرفتار خواهی کرد، من هم پنهان می‌شوم، تو هم هر کار که از دستت برمی‌آید بکن.»
سردار سپه بلافاصله پس از انتشار این نشریه دستور دستگیری نویسنده و مدیر روزنامه را صادر می‌کند و اعلام می دارد که هر کس نویسنده مقاله و مدیر روزنامه (زین العابدین فروزش) را پیدا کند 100 تومان جایزه خواهد گرفت.
همچنین پس از اعلامیه رضاخان معروف به (مسبب کودتا منم) سختگیری نسبت به جریاد آغاز شده و بسیاری از نویسندگانم و صاحبان جراید دستگیر و بسیاری دیگر مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و برخی از جراید نیز توقیف شدند.
خود این بگیر و ببند باعث شد که فرخی یزدی مدیر روزنامه طوفان و مدیر روزنامه حیات جاوید و یکی دو روزنامه دیگر از مدیران جراید هم قسم شوند و تصمیم بگیرند که دیگر خاموش ننشینند و از هیچ تهدید نهراسند و سردار سپه را زیر حملات آتشین خود بگیرند و رسوا کنند و از آزادی قلم و ابراز عقیده دفاع نمایند. پس از این تصمیم در روز 18 اسفند 1300 فرخی در روزنامه خود مقاله شدیداللحنی بر علیه سردار سپه نوشت و این رباعی را در صفحه اول روزنامه خود درج کرد.
از یک طرقی مجلس ما شیک و قشنگ
از یک طرفی عرصه به ملیون ننگ
قانون حکومت نظامی و فشار
این است حکومت شتر و گاو و پلنگ
پس از انتشار این روزنامه، بلافاصله سردار سپه تعدادی قزاق برای دستگیری فرخی اعزام می‌کند اما چون نامبرده قبلاً تدارک تحصن را با چند نفر از دوستان خویش دیده بود، لذا موفق به دستگیری وی نمی‌شوند. یکی دو روز بعد روزنامه حیات جاوید نیز مقاله تندی بر علیه رضاخان نوشت و مقاله فرخی را نیز مجدداً چاپ کرد. مدیر این روزنامه نیز پس از چاپ فرار کرده و در شاه عبدالعظیم متحصن می‌شود. در این احوال عده کثیری از نویسندگان و روزنامه نگاران و آزادیخواهان و ملیون به شاه عبدالعظیم رفته و همراه کسانی که در آنجا بودند متحصن می‌شوند و از میان متحصان کسانی اقدام به سخنرانی های پرشوری بر علیه رضاخان می‌نمایند. پس از چند روز متحصنان متوجه می‌شوند که رضاخان در فکر توطئه‌ای بر علیه آنان است و احتمال خطر بسیاری جدی است، لذا جملگی تصمیم می‌گیرند که به سفارت شوروی رفته و در آنجا متحصن شوند.
با رفتن این جماعت به سفارت شوروی مسأله بعد بین‌المللی به خود می‌گیرد تا آنجا که خبر در پاریس می‌پیچد و به گوش احمدشاه نیز می‌رسد و احمدشاه برای رئیس الوزراء تلگرافی به شرح زیر ارسال می‌کند:
تهران ـ جناب اشرف رئیس الوزراء
«متحصنان هنوز در حال تحصن هستند یا نه و چه اقدامی در این خصوص شده است مرا مطلع سازید شاه»
در پاسخ تلگراف زیر برای شاه ارسال می‌گردد.
«رمز شود اعلیحضرت شاهنشاه ایران مهمانخانه نکرسکواریس در تعقیب معروضه تلگرافی قبل به عرض می‌رساند که متحصنان سفارت روس در نتیجه اقداماتی که به عمل آمد پس از دو شب توقف از سفارتخانه خارج شدند. امنیت و آرامش در تمام مملکت کاملاً برقرار است. اعلیحضرت هم بهتر است در حرکت تسریع فرمایند تا از این انتریک و تحریکات که بیانش خلاف مصلحت است، خلاص شویم.»
در این تلگراف که تشویش و اضطراب از سراپای آن تراوش می‌کند به دروغ به احمدشاه گفته شده است که تحصن فقط دو روز بوده، در حالی که ماجرای تحصن از 9 رجب آغاز و در 21 شعبان پایان می‌یابد.
پایان ماجرا نیز بدین ترتیب بود که ابتدا رضاخان مجلسی از علما و روحانیون در منزل خود ترتیب می‌دهد و شرحی از خدمات خود بیان می‌نماید و در پایان می‌گوید حال که عده‌ای نمی‌گذارند من به خدمات خود ادامه دهم، استعفا خواهم کرد. پس از چند روز خود شخصاً به نزد متحصنان رفته و عذرخواهی می‌کند و قول می‌دهد که به تمامی خواسته های آنها عمل نماید. بدین ترتیب ماجرا پایان می‌گیرد.
البته از جمله شگردهای سردار سپه این بود که هر گاه خود را در موضع ضعف می‌دید دست به مظلوم‌نمایی و اظهار عجز و توبه می‌زد، لیکن همین که از استحکام موقعیت خود مطمئن می‌شد، مجدداً چماق آهنین را بالا می‌برد.