بررسی ماهیت کودتای ٢٨ مرداد در گفتوگو با دکتر انور خامهای
کودتای بیست و هشت مرداد شاید یکی از سه مقطع مهم تاریخ معاصر ایران پیش از انقلاب باشد. هر چه دعوا بر سر این کودتا و قبل این کودتا زیاد است، بحث و بررسی دربارهاش کم است.بسیاری معتقدند مردمسالاری و دموکراسی در ایران با کودتای 28 مرداد 1332 در نطفه خفه شد.
کودتایی که با گذشت سالیان دراز، هنوز بر سر ماهیت آن تردید وجود دارد. عدهای آنرا انگلیسی و عدهای دیگر آمریکایی میدانند. .ما به خوانندگان عزیز خواندن مطلب کودتای 28 مرداد ؛ موضوع به همین سادگی ها هم نیست! گفتگوی سروش جوان با آقای عبدالله شهبازی که در صفحه مقالات این سایت هم آمده را نیز اکیدا توصیه می نماییم گفتگویی که رویکردی جدید به این کودتا ارائه میدهد
شنیدن جریان کودتا از زبان دکتر انور خامهای کسی که جریان کودتا را درک کرده و دهها عنوان اثر در زمینهی مسائل تاریخ معاصر ایران دارد و با بسیاری از افراد موثر در کودتا گفتوگو داشته، خالی از لطف نیست.
این مصاحبه توسط گروه دیدگاه خبرگزاری دانشجویان ایران انجام گرفته است .
آقای دکتر شرایط سیاسی اجتماعی ایران در سالهای 1330 - 1332 به چه شکلی بود که نهایتا جامعه به سمت کودتا پیش رفت؟
شرایط اجتماعی در آن سالها به شکل دموکراتیک بود . یعنی اصول مشروطیت تا حدودی رعایت میشد و روزنامهها در حد اینکه اخبار را منتشر کنند، آزاد بودند البته توهین به مقامات عالیه و اظهاراتی که برخلاف عفت عمومی باشد یا توهین شدید به اشخاص طبق قانون ممنوع بود ولی در حد اینکه احزاب و جمعیتها عقیده خود را اظهار کنند آزادی نسبتا زیادی وجود داشت.
بزرگترین حزب موجود آنزمان که نفوذ و اعضای زیادی داشت، حزب توده بود که قانونا ممنوع و در آنزمان منحل شده بود ولی عملا از سال 1329 یعنی بعد از اینکه رزمآرا به نخستوزیری رسید به افراد حزب توده مثل برادران لنکرانی و ... که در آنزمان سازمان مخفی داشتند، و روزنامهی مردم را بطور هفتگی و مخفیانه منتشر میکردند، اجازه داده شد سازمانی به نام جمعیت هواداران صلح تشکیل دهند و از همان ابتدا اکثر مردم میدانستند این جمعیت هواداران صلح همان اعضای مخفی حزب توده هستند که برای مشروعیت بیشتر افراد جدید دیگری نیز به آنها ضمیمه شده بود مثلا بعضی از نمایندگان مجلس که هیچ وقت عضو حزب توده نبودند و علاقهای هم به حزب توده نداشتند ولی به لحاظ سیاسی با آنها رفت و آمد داشتند مثل حائریزاده یا مرحوم دکتر شایگان عضویت این جمعیت هواداران صلح را قبول کردند. در اکثر کشورهای دنیا جنگ سرد شروع شده بود و بین آمریکا و کشورهای غرب از یکطرف و شوروی و طرفدارانش از طرف دیگر اختلاف پیدا شده بود و رقابت در آزمایشهای اتمی شروع شده بود و احتمال داده میشد که دنیا به طرف جنگ سومی پیش میرود و از این جهت شوروی این ابتکار را پیدا کرده بود و به احزاب کمونیست دستور داده بود که شما در همه جا طوماری برای طرفداری از صلح تهیه کنید به همین دلیل در همهی کشورها، کمونیستها مشغول جمعآوری اعلامیههای جهانی صلح بودند. در ایران هم که حزب توده نبود،جمعیت هواداران صلح این کار را انجام می دادند و آنطور که روزنامه ها نوشتند در مجموع دهها میلیون امضا در کل دنیا پای این اعلامیه جمع آوری شد .البته این یک کار تبلیفاتی از سوی شوروی بود برای اینکه جنگ سرد را خنثی کند . در ایران جمعیت هواداران صلح تشکیل شد که مجله ای به نام مصلحت منتشر می کرد و کلوپ بزرگی درست کرده بودند که در روز اول با سخنرانی مرحوم ملک الشعرای بهار افتتاح شد و بعدها این جمعیت کارهای عجیب و غریبی انجام داد.در این جمعیت غیر از افراد حزب توده معدودی افراد آنجا بودند مثلا زندهیاد احمد شاملو هم به این کلوپ میآمد و شعر معروف خود "پریا" را برای حاضرین میخواند. به این ترتیب آزادی بیشتری برای فعالیت حزب توده ایجاد شد. بعدها در اواخر حکومت رزمآرا و در دورهی دکتر مصدق جمعیتهای متعدد دیگری تشکیل شد که بنیانگذاران و اعضای فعال آنها، تودهایها بودند همانند جمعیت وکلای دادگستری و جمعیت ضد استعمار که ارگانی به نام شهباز داشت.
در مقابل اینها احزاب دیگری هم وجود داشت که رسمیت داشتند از جمله احزاب قدیمی حزب ایران، حزب مردم ایران و حزب ملت ایران که حزب مرحوم داریوش فروهر بود. این احزاب قدرت فوقالعادهای نداشتند چون تعداد اعضای آنها کم بود و هر کدام یک نشریه هفتگی منتشر میکردند و نظرات خود را دربارهی مسائل آنروز مطرح میکردند. اما از وقتی که ملی شدن صنعت نفت در زمان حکومت رزمآرا مطرح شد و رزمآرا سعی داشت با ملی شدن نفت مقابله کند، روزنامههای راست به ملی شدن شدیدا میتاختند و مقابله میکردند. برای جلوگیری از اینها دکتر بقایی جمعیتی به نام "نگهبانان آزادی" تشکیل داد که پایهی آن از انتخابات دورهی شانزدهم شروع شده بود یعنی در انتخابات شانزدهم برای اینکه به صندوقهای رای دستبرد زده نشود به ابتکار دکتر بقایی و مرحوم آیتالله کاشانی و افراد دیگری مثل مرحوم مکی، چنین جمعیتی تشکیل شد و وقتی ملی شدن صنعت نفت مطرح شد، این جمعیت وسعت بیشتری پیدا کرد و "نگهبانان آزادی" را برای خود انتخاب کرد. بعدها یکدسته از افراد انشعابی مثل زندهیاد خلیل ملکی و زندهیاد جلال آل احمد با جمعیتی که بقایی تشکل داده بود همکاری کردند و حزبی به نام "حزب زحمتکشان ملت ایران” تشکیل دادند که این حزب بعد از سازمان حزب توده قویترین و پرنفوذترین حزب موجود در ایران بود که این دو حزب در مقابل هم قرار گرفتند. "حزب زحمتکشان ملت ایران" طرفدار ملی شدن صنعت نفت بود و تودهایها به شدت به ملی شدن صنعت نفت حمله میکردند و این وضعیت عمومی کشور بود. البته جمعیتهای کوچکی که در آن وقت غیرقانونی محسوب میشدند، همانند جمعیت فدائیان اسلام هم بودند که نظریات دیگری داشتند. بهرحال در آنزمان هر روز روزنامههای حزب توده علیه ملی شدن نفت مینوشتند و میگفتند شعار ملی شدن نفت اساسا از طرف انگلیسیها مطرح شده است بعدها شعارشان را تغییر دادند و گفتند آمریکاییها این شعار را دادهاند. از طرف دیگر حزب زحمتکشان ملت ایران روزنامهای به نام "شاهد" داشت و روزنامهی زندهیاد دکتر حسین فاطمی به تودهایها و بعضی نمایندگان مجلس که مخالف ملی شدن نفت بودند حمله میکردند و از دو طرف آزادی و بحث و گفتوگو وجود داشت و این بحثها در خیابانها و کافهها مطرح بود و هیچ مانعی برایشان بوجود نمیآمد.
چرا تودهایها از کودتا حمایت کردند و علیه ملی شدن نفت اقدام میکردند؟ بعد از کودتا چه سودی عاید این حزب توده شد؟
از کودتا هیچ چیز جز آبروریزی و کشته شدن عدهای از بهترین افراد حزب، عایدشان نشد. البته طرف مقابل یعنی طرفداران ملی شدن صنعت نفت، چه آنهایی که تا آخر با مصدق بودند و چه آنهایی که در اواسط راه از مصدق جدا شدند و با او مخالفت کردند همگی سرکوب و گرفتار زندان شدند و یا به فلک الافلاک تبعید شدند و احزابشان از بین رفت ودر نهایت مخالفان ملیشدن نفت، انگلیسیها و آمریکاییها و طرفداران آنها پیروز شدند.
عدهای معتقدند صنعت نفت از سوی مصدق زود اعلام شد و همین یکی از دلایل کودتای 28 مرداد بوده است و معتقدند بهتر بود مصدق با این سرعت نفت را ملی اعلام نمیکرد، شما از طرفداران کدام نظریهاید آیا ملی شدن نفت زود اعلام شد؟
ملی شدن نفت شعار بسیار خوبی بود و با همهی مشکلات فراوانی که داشت عملی شد و نتایج بسیار خوبی هم بهدست آمد.
سه نیروی خارجی با ملی شدن نفت مخالف بود، اگر نفت ملی میشد انگلیسیها تمام منافعی را که تاکنون داشتند، از دست میدادند چون مالیاتی که انگلیس از شرکت BP میگرفتند بیشتر از حقالامتیازی بود که مطابق قانون به دولت ایران میدادند و این نفتها عایدی مهم انگلیس بود. دولت آمریکا هم به شدت مخالف ملی شدن نفت بود. اگر ایران میتوانست نفت خود را ملی کند اتفاقی که در مکزیک افتاد ممکن بود تکرار شود چرا که وقتی مکزیک نفت خود را ملی اعلام کرد کشورهای دیگر آمریکای لاتین هم به این فکر افتادند. نفت عربستان در اختیار آمریکا بود و میترسید با ملی شدن نفت ایران، عربستان هم بخواهد نفت خود را ملی کند و آمریکا منافع خود را از دست دهد.
شوروی هم مخالف ملیشدن نفت بود. چرا که قبلا تقاضا کرده بود که امتیار نفت شمال را بگیرد و با دولت انگلیس قرارداد محرمانهای بسته بود مبنی بر اینکه شوروی با ماندن امتیاز نفت جنوب بدست انگلیس مخالفت نکند و در مقابل انگلیسیها هم به دولت ایران فشار بیاورند که نفت شمال را در اختیار شوروی قرار دهد. به این ترتیب این سه قدرت خارجی با ملیشدن نفت مخالفت کردند و عوامل داخلی این قدرتها هم مخالفت میکردند.
بخشی از نمایندگان مجلس کسانی بودند که زمان اشغال ایران و بعد از آن به کمک انگلیسیها به نمایندگی رسیده بودند. بنابراین این عده از هر چه انگلیس میخواست، حمایت میکردند بنابراین چون انگلیس با ملی شدن مخالف بود، آنها نیز در مجلس به شدت مخالفت میکردند، با همهی اینها نفت ملی شد و این کار بزرگی در دنیای آنروز بود چون آن موقع در هیچ کشوری از خاورمیانه و حتی آسیا چنین تفکری وجود نداشت.
کمیسیون نفت نیز که نمایندگان آن عدهای طرفدار انگلیس و عدهای طرفدار ملی شدن صنعت نفت بودند، مجبور شد ملی شدن صنعت نفت را تصویب کند.
همین ملی شدن نفت بود که زمینه کودتای 28 مرداد را فراهم کرد؟
بله. شعار ملی شدن عملی شد و تمام کمپانیهای نفتی که در دست انگلیسها بود، همه، طبق قانون ده ماده (خلع ید)، متعلق به ملت ایران شد و اگر کارشناس انگلیسی مایل به ادامه کارهایشان بودند باید به استخدام دولت ایران در میآمدند. به این ترتیب شعبههای نفت در سراسر ایران ملی شد و بعد یک شرکت ملی نفت تشکیل شد و در نتیجه انگلیسیها مجبور شدند ایران را تخلیه کنند و تمام تاسیسات را به ایرانیها تحویل دهند. انگلیس نفت ایران را تحریم کرد و در حقیقت نفت ملی شد ولی عایدی که باید نصیب ایران میشد، عاید نشد و انگلیسیها به جامعه دول شکایت کردند که دولت ایران برخلاف اصول بینالمللی قرارداد را باطل کرده و به انگلیس خسارت وارد کرده است. دکتر مصدق در سازمان ملل متحد حاضر و موفق شد انگلیسها را شکست دهد و سازمان ملل متحد گفت: این مربوط به ما نیست که در مورد آن قضاوت کنیم بلکه انگلیس باید به دادگاه لاهه شکایت کند. دادگاه لاهه نیز بعدها حق را به ایران داد و به این ترتیب انگلیس ها از لحاظ حقوقی شکست خوردند. میتوان گفت شوروی هم که تلاش میکرد امتیاز نفت را بگیرد به لحاظ حقوقی شکست خورد. اما به لحاظ عملی جلوی فروش نفت ایران را گرفتند. تا آنزمان سهم بزرگی از درآمد ایران که بودجه بر آن استوار بود، حق الامتیازی بود که ایران از انگلیسیها میگرفت اما بعدها این درآمد بکلی قطع شد.
تا چند ماه طرفداران ملی شدن نفت و حتی دکتر مصدق نیز فکر میکرد بعلت نیاز مبرمی که دنیا بعد از جنگ به نفت داشت، انگلیسها مجبور به تسلیم شدن خواهند بود ولی انگلیس از همان ابتدا مخارج نفتی خود را کم کرد و منافع دیگری مثل نفت کویت و ... را تا 5 برابر بالا برد.
وقتی ایران متوجه این مساله شد تصمیم گرفت بهسمت اقتصاد بدون نفت پیش برود. دولت ، اقتصاد بدون نفت را با کم کردن مخارج، تعیین بودجه، کمک دولت به صنایع داخلی و کمک به کشاورزان شروع کرد و توانست شاهکاری در این زمینه انجام دهد و تورم در کشور را کاهش دهد.
به این ترتیب کشوری که بحران زده بود نه تنها به تدریج این بحران را از بین برد بلکه روبه شکوفایی و رشد رفت منتها در 28 مرداد همهی این آرزوها برباد میرود.
با این توضیحات، فکر میکنم حالا میتوانیم به علت وقوع کودتا در 28 مرداد 32 بپردازیم.
در مورد 28 مرداد نظرات مختلفی وجود دارد. وقتی انگلیسیها دیدند در سازمان ملل متحد و دادگاه لاهه شکست خوردند تلاش کردند فشار را در داخل افزایش دهند و حکومت مصدق را ساقط کنند. مخالفان مصدق به شاه فشار وارد کردند مصدق را عزل کند از طرف دیگر مصدق به شاه گفت: اگر من نخستوزیر هستم همهی قوا باید در اختیار من باشد و باید کنترل نیروهای انتظامی را در اختیار من بگذاری .شاه هم این مساله را قبول نکرد و مصدق استعفا داد و قیام 30 تیر پیش آمد و شاه مجبور شد قوام را معزول کند و مصدق با اختیارات بیشتری روی کار آمد. از این تاریخ بود که انگلیسها و آمریکاییها به فکر کودتا افتادند. یکبار بوسیلهی سرهنگ حجازی ترتیباتی داده بودند که کودتا بشود ولی این مساله کشف شد. بعد از آن این دو نیرو بوسیلهی عمال خود یک سلسله کارهایی را انجام دادند که دولت مصدق را در انظار مردم ضعیف جلوه دهند مثلا حادثه نهم اسفند را به راه انداختند؛ مصدق را به دربار خواستند و در هنگام برگشت یکعدهای و در راس آنها شعبان بیمخ میخواستند مصدق را بکشند اما مصدق از در دیگری خارج میشود و آنها به نتیجهای نمیرسند و بعد افشار توس را میکشند. اینها توطئههایی است که مقدمات کودتای بعدی را فراهم میکند که نقشهی آن از مدتها قبل تعیین شده بود.
دو کودتا انجام شد یک کودتا در روز 25 مرداد بود، کودتایی براساس طرح "ای جکس" که آمریکاییها طراحی کرده بودند. بنیاد این کودتا این بود که شاه حکمی برای نخستوزیری زاهدی صادر کند و خود شاه به شمال برود و عدهای کودتاگر این حکم را ابلاغ کنند، اگر مصدق قبول کرد که قبول کرده و زاهدی روی کار میآید و اگر مصدق حکم شاه را نپذیرد آنوقت نظامیان دخالت کنند و مصدق را برکنار کنند. این حکم توسط سرهنگ نصیری به مصدق ابلاغ شد ولی مصدق علاوه بر اینکه حکم را قبول نکرد، سرهنگ نصیری و گردانی که به همراه داشت را دستگیر کرد و با بازجویی نصیری افراد کودتاگر کشف و دستگیر شدند. بنابراین کودتای آمریکایی نافرجام ماند و نتیجه نداد. شاه نیز به مجرد اینکه فهمید کودتا نتیجه نداد به اتفاق ثریا از شمال به بغداد و از آنجا به رم فرار کرد. از این طرف هم در داخل چون شاه رفته بود و مصدق باید تصمیماتی میگرفت که قانونی باشد بنابراین شورای نیابت سلطنت را تشکیل داد و اعضای این شورا را تعیین کردند . رییس این شورا مرحوم دهخدا بود. تا اینجا روزولت که آمده بود این کودتا را انجام دهد به نتیجه نرسید و طبق سندهای موجود در کتاب "نقدی از درون بر حزب توده"، آمریکاییها وقتی شنیدند که کودتا به نتیجه نرسید به روزولت تلگراف میکنند که اگر کودتا به نتیجه نرسید شما به آمریکا برگردید یعنی آمریکا مایوس شده بود ولی بدشانسی بزرگ مصدق این بود که این تلگراف مدتی در قاهره معطل شد و اگر صبح روز 28 مرداد به تهران رسیده بود، روزولت همان موقع با هواپیما پرواز میکرد اما چون تلگراف نرسید، او در مخفیگاه خود باقی ماند و حوادث را دنبال کرد.
ولی انگلیسیها به این سادگی دست بردار نبودند چون منافع اصلی از آن انگلیسیها بود و طرفداران زیادی داشتند. طرفداران انگلیس فقط یک عده افسر کودتاگر نبودند بلکه در نمایندگان مجلس و فئودالها و ...، طرفدار داشتند بنابراین انگلیسیها نقشه کودتای دوم را عملی کردند.
بعضیها عقیدهای به این کودتای دوم ندارند اما من براساس سندهایی که خودم پیدا کردهام به کودتای دوم معتقدم . از اسناد محرمانه چنین بر میآید که نقشه انگلیسیها اینطور بود که افرادی که در تهران دارند شروع به آشوب کنند. صبح 26 مرداد یک عده طرفداران نهضت ملی میتینگ برگزار کردند و به شاه حمله زیادی از طرف سخنرانان صورت گرفت. عصر آنروز یعنی 26 و 27 مرداد دو گروه؛ طرفداران حزب توده و طرفداران مصدق و ملیشدن نفت به خیابانها آمدند و بهکشمکش پرداختند. گروه طرفداران نهضت ملی، شعار ملی شدن نفت و احتمالا شعار مرگ بر شاه میدادند ولی عمدهی شعارهای این دسته طرفداری از مصدق و ملیشدن نفت بود . دسته طرفدار حزب توده شعار جمهوری دموکراتیک و جمهوری خواهی و شعارهای خیلی تند چپ و علیه انگلیس و آمریکا را مطرح میکردند و مجسمههای شاه را پایین کشیدند. قصد آشوب بود که وضعیت مملکت مختل شود. در این دو روز (فاصله 25 تا 28 مرداد) وضعیتی بوجود آمد که مردم به وحشت افتادند که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند مملکت چگونه اداره خواهد شد. تلاش مصدق این بود که هر چه سریعتر شورای نیابت سلطنت تشکیل شود اما در این دو روز وضعیت به این شکل بود و تمام در و دیوار از شعارهای جمهوری دموکراتیک و حزب کمونیست پر بود و مردم ناراحت بودند. در این موقعیت بود که انگلیسیها نقشه خود را عملی کردند. آنها تصمیم گرفتند تمام طرفداران خود را جمع کنند و اراذل و اوباش را راه بیاندازند و بطرف خانه مصدق بیایند. آنها تصور میکردند که در مقابل این عده، طرفداران مصدق و حزب توده بیکار نمینشینند بلکه در مقابل این عده که چوپ و چماق بدست دارند، ایستادگی خواهند کرد و جنگ و خونریزی راه خواهد افتاد و آنوقت انگلیس میتواند از این وضعیت و خونریزیها استفاده کند و در دنیا تبلیغ کند که ایران به سمت کمونیست و آشوب میرود و مصدق قدرت ادارهی کشور را ندارد و تیپ کرمانشاه و تیپ اصفهان به بهانه آشوب تهران و وضعیت فوقالعاده به طرف تهران بیایند و با زور نظامی تهران را تصرف کنند و مصدق را زندانی کنند. این نقشه انگلیسیها بود که مبتکر و عمل کننده اصلی آن نیز سیدضیاءالدین بود که خانه او مرکز این اراذل و اوباش و این توطئه بود.
در این وضعیت مصدق چه کرد و در چه موقعیتی قرار داشت؟
به مصدق این مساله را اطلاع داده بودند یعنی حزب توده یکی از افسران خود را داخل کودتاگران فرستاده بود تا جریانات را به آنها اطلاع دهد. این فرد همهی جریانات را به حزب توده اطلاع داد. کیانوری ادعا میکند که این مسائل را توسط خانم مریم فیروز که با مصدق خویشاوندی داشت به اطلاع مصدق رسانده است.
کسان دیگر و از جمله دکتر مصدق گفتهاند که فردی گمنام شب قبل از حادثه به مصدق تلفن میکند و میگوید فردا چنین نقشهای اجرا خواهد شد و خودت را آماده کن . من از افسری که در کمیته کودتاگران نفوذی بود شنیدم که میگفت: من مجبور بودم به سه نفر نقشه کودتا را توضیح دهم. از یک طرف مجبور بودم به کمیته مرکزی خودمان اطلاع دهم، از طرف دیگر احساس میکردم اگر به مصدق اطلاع ندهم مرتکب خیانت به مردم ایران میشوم این بود که بطور ناشناس به مصدق تلفن زدم. از طرف دیگر چون با ریاحی رییس ستاد ارتش در آن زمان دوست خصوصی بودم و میدانستم که اینها نقشه دارند که شب بریزند به خانهی او و او را دستگیر و زندانی کنند، به او هم اطلاع دادم که خودشان را برای فردا آماده کنند.
مصدق در این وضعیت چون تصور میکرد که ارتش در اختیار اوست و از طرف دیگر رییس شهربانی و فرمانداری نظامی هم کسانی بودند که مصدق از میان افراد مورد اعتمادش آنها را انتخاب کرده بود بنابراین تصور میکرد که اگر یک عده اراذل و اوباش با چوب و چماق راه بیفتند، این نیروهای ارتشی اوباش را سرکوب خواهند کرد و قضیه به پایان میرسد.در صورتیکه اگر به طرفداران خود مثلا افراد حزب ملت، حزب ایران و ... میگفت اینها جلوی این اراذل و اوباش را بگیرند خونریزی به راه میافتاد و آنها (انگلیسیها) به مقصود خود میرسند یعنی میتوانند در دنیا بگویند که یک عده مردم از جنوب شهر میخواستند راهپیمایی کنند و کمونیستها آمدند جلوی اینها را گرفتند و عدهای را به کشتن دادند بنابراین برای تبلیغات خارجی وضع نامناسبی بوجود خواهد آمد. این بود که مصدق شب آنروز (28 مرداد) با علم به اینکه فردا چه خواهد شد به تمام افراد احزاب طرفدار خود در تهران میگوید که شما فردا در تهران نمانید و به خارج شهر بروید یک عده از جنوب شهر میآیند که شهر را شلوغ کنند و من با اتکاء به ارتش و نیروی نظامی جلوی این عده را خواهم گرفت و آنوقت در دنیا هم کسی نمیتواند بگوید که کمونیست در ایران پیروز خواهد شد بلکه میبینند یک عده قصد آشوب داشتهاند و دولت با آنها برخورد کرده است. اما متاسفانه این فکر مصدق عملی نمیشود. به این مدرک که افراد طرفدار مصدق همگی به خارج شهر میروند و هیچکس در خیابان نمیآید و از طرف دیگر مصدق به تودهایها میفهماند که فردا به خیابان نیایند چرا که اگر بیایند هم به خودشان و هم به مصدق لطمه وارد میکنند. آنها (تودهایها) هم تصمیم میگیرند به افرادشان بگویند که شما هم نیایید. به این ترتیب میدان برای اراذل و اوباش و چوب و چماقهایشان باز میماند و آنها در خیابانها میگشتند و میگفتند: "جاوید شاه، جاوید شاه" بعد هم در مقابل خانه مصدق گردانی که موظف به حفاظت از خانه مصدق بود، به روی این عده آتش بست و آنها فراری شدند. تا اینجا قسمت اول نقشه همانطور که مصدق میخواست عملی شد ولی یک اشکال دیگر پیش آمد یعنی نظامیهای طرفدار شاه که تا به حال میترسیدند اگر بیرون بیایند با نظامیهای طرفدار مصدق روبرو میشوند و به ضررشان تمام میشود فهمیدند که صحنه خالی است و نظامیهای طرفدار مصدق چه ستاد ارتش و چه فرمانداری نظامی و چه شهربانی در اتاقهایشان نشستهاند و هیچ اقدامی برای جلوگیری از این اشخاص نمیکنند. این عده 3 تانک هم در اختیار داشتند که بعدها معلوم شد آنها را سرتیپ ریاحی برخلاف دستور مصدق از سعدآباد به تهران آورده بود. به این ترتیب نظامیان طرفدار شاه با این 3 تانک به طرف خانه مصدق آمدند و بعد کودتا انجام میشود. وقتی کسی از مصدق دفاع نکند و یک عده با توپ و تانک و ... بیایند با اینکه جنگی در مقابل خانه مصدق بوجود میآید طرفداران مصدق مغلوب میشوند و کودتای انگلیسی فاتح میشود.